چهارشنبه ۲۵تير ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۰۸- July . 16, 2003
چالش هاي نفت در خاورميانه
004245.jpg
اشاره: منطقه خاورميانه به دليل پل اتصالي ميان قاره هاي آفريقا، آسيا و اروپا از ديرباز از موقعيت استراتژيك و ممتازي برخوردار بوده است. از اين ميان نفت خام از جمله مهمترين عوامل استراتژيك شدن اين منطقه است، عاملي كه بويژه از حدود دويست سال اخير همواره موجد تنشهاي زيادي در منطقه گرديده است. از آنجايي كه نفت تنها كالاي باارزش تجاري چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح بوده است، نويسنده مطلب حاضر به نقش مهم اين منبع طبيعي استراتژيك در تحولات اخير خاورميانه اشاره مي كند.
دريادار آلفرد تايرمافان تحليلگر برجسته نيروي دريايي آمريكا، اصطلاح خاورميانه را در سال ۱۹۰۲ م عنوان كرد و آن منطقه وسيعي بود كه بين مرزهاي غربي پاكستان تا مرزهاي غربي مصر و كشورهاي جنوبي شوروي سابق (آسياي ميانه) را دربرمي گيرد. دريادار تاير اين اصطلاح (خاورميانه) را براي منطقه استراتژيكي كه به صورت پلي براي اتصال قاره هاي آفريقا،  آسيا و اروپا عمل مي كند، به كار برد. اين منطقه شامل تمام كشورهاي شمال آفريقا به استثناي مغرب كه بخش شمالي آفريقا را شامل مي شود،  بوده كه مصر نيز جزو آنها محسوب مي شود. منطقه ،  مهد سه مذهب معتبر جهاني يعني مسيحيت،  اسلام و يهود مي باشد و سه شهر بيت اللحم، مكه و اورشليم (بيت المقدس) از مراكز روحاني و قابل احترام براي هر يك از پيروان اين مذاهب مي باشد.
كشورهاي واقع در محور شمالي خاورميانه،  ازجمله افغانستان، ايران و تركيه،  با وجود اينكه اسلامي هستند،  اما اعراب زيادي در آنها ساكن نيستند. موقعيت جغرافيايي و منابع مهم طبيعي،  مخصوصاً نفت خام عامل اصلي در شكل گيري خاورميانه به عنوان يك منطقه استراتژيكي مهم مي باشد. كشمكش بر سر عوامل كليدي و مهم ژئواستراتژيكي خاورميانه (عوامل زميني، موقعيت جغرافيايي زمين) در تاريخ اين منطقه از زمان جنگ «تروژان» كه به منظور كنترل تنگه  داردانل صورت گرفته، تاكنون فراوان ثبت شده است، كه به صورت جنگ ها و مبارزات بين كشورهاي داخل منطقه و كشورهاي خارجي روي داده است، كه اين امر شامل وقايعي كه در طول جنگ سرد بين آمريكا و روسيه جريان داشت،  نيز مي شود. زير آفتاب سوزان، زمين هاي لم يزرع و باير خاورميانه بخش عظيمي از نفت خام موجود در جهان نهفته است. سياست تمركز آمريكا در اين منطقه ناشي از اين عوامل اساسي يعني نفت خام و راه هاي آبي مهم منطقه مي باشد.
در دنياي امروز نفت به عنوان يكي از كالاي با ارزش در جهان تجارت مطرح بوده، موردي كه قابل توجه فراوان در زمان صلح و مسئله اي مهم و استراتژيك در زمان جنگ است.
انرژي: كالايي حياتي
تقاضاي جهاني انرژي، در دهه هاي اخير به دليل توسعه اقتصادي و رشد جمعيت دو برابر شده و رو به فزوني است. در اين ميان تنها بخش كمي از انرژي از منابع نفت خام مشتق مي شود. پيش بيني مي شود كه مصرف كنندگان عمده نفت در آينده كشورهاي آمريكا،  ژاپن و اروپاي غربي باشند. آمريكا با توليد ۶% از نفت جهان تقريباً  ۳۰% از توليدات سالانه منابع طبيعي جهان را مصرف مي كند. اگر چنانچه توليد داخلي نفت آمريكا همچنان رو به كاهش باشد،  تقاضا در آمريكا سير صعودي خواهد يافت. ايالات متحده ۵۰% نفت مورد نياز خويش را از ۶/۱۹ ميليون بشكه در روز كه توليد داخل مي باشد،  تأمين مي كند كه اين درصد بطور قطع در حال كاهش مي باشد. اروپاي غربي و مخصوصاً ژاپن به شدت به واردات نفت از منطقه خاورميانه (حوزه هاي نفتي خليج فارس) وابسته هستند. سياست حاكم بر آمريكا از استخراج ديگر پتانسيل هاي عظيم نفتي كه در سواحل كاليفرنيا و شيب شمالي آلاسكا واقع شده، ممانعت مي كند. علاوه بر اين موانع،  آنها مانع هرگونه پيشروي به سمت انرژي هسته اي كه در حد بسيار بالايي براي توليد نيروي برق سودمند مي باشد،  هستند و در اين مسئله نسبت به بسياري از كشورهاي صنعتي پيشرفته درحد بسياري پائيني قرار دارند. براي مثال فرانسه بيش از ۹۰% انرژي الكتريكي خود را از راكتورهاي هسته اي توليد مي كند در حالي كه اين رقم در آمريكا كمتر از ۱۰% است، اين در حالي است كه آمريكا پيشتاز تكنولوژي هسته اي جهان مي باشد.
خاورميانه به عنوان طلايه دار توليد نفت خام نقش اصلي و جهاني خود را در نيمه دوم قرن بيست آشكار كرد. اولين اكتشاف و دستيابي به چاه نفت در سال ۱۹۰۸ ميلادي در ايران اتفاق افتاد و هم اكنون به طور يقين دوسوم نفت خام دنيا در خاورميانه استخراج مي شود. علاوه  بر توليد روزانه بيش از ۲۳ ميليون بشكه نفت و به دليل فعاليت بالا، استخراج (نفت)  در خاورميانه در حال افزايش است. در عين حال چنين برآورد مي شود كه يك سوم منبع گازي شناخته شده نيز در سواحل كشورهاي خليج نشين واقع شده است. لذا وابستگي كشورهاي آمريكا،  اروپاي غربي و ژاپن به واردات نفت از اين منطقه در زمان حال و آينده ازجمله مشكلاتي است كه در درجه اول اهميت قرار دارد. نفت خاورميانه براي نيروهاي نظامي آمريكا كه در نيمكره شرقي واقع شده اند،  نيز ارسال مي شود. در سال ۱۹۷۳ و در نتيجه جنگ «يام  كيپور» يعني زماني كه اسراييل توسط سوريه و مصر موردحمله قرار گرفت،  ارسال نفت خاورميانه به جهان قطع و اين امر باعث بروز مشكلات فراوان براي كشورهاي صنعتي جهان شد.
علاوه بر موقعيت استراتژيكي منطقه، ايالات متحده تاكنون سرمايه گذاري هاي عظيمي را در صنعت نفت خاورميانه انجام داده است. در سال ۱۹۶۰ كشورهاي مهم توليدكننده نفت با همكاري و رهبري توليدكنندگان خاورميانه،  سازماني تحت عنوان كشورهاي صادركننده نفت (OPEC) اوپك را تأسيس كردند، كه در حال حاضر اين كشورها داراي قدرت شگرف اقتصادي و سياسي مي باشند. يكي ديگر از فاكتورهايي كه در اغلب كشورهاي خاورميانه بايد بدان توجه كرد، حس ناسيوناليستي و وطن خواهي حاكم در منطقه خاورميانه است كه در سطح بسيار فراگير و شايعي جريان دارد و عامل اصلي در شكل گيري اين ويژگي، نهايت دشمني با آمريكا و فرهنگ غربي است. در چند دهه اخير اسلام بسيار قدرتمند ظاهر شده و داراي خيزشي پرتكاپو در نقاط مختلف جهان بوده است.
روند رو به افزايش تقاضاهاي جهاني براي دريافت انرژي بدون در نظر گرفتن اولويتها و مصالح و مشكلات عديده آن ازجمله عدم توجه به محدوديت و پايان پذيري نفت خاورميانه و نيز عدم احياء مجدد و سريع اين منبع مؤثر صورت مي گيرد، در حالي كه بايد به اين امر توجه زيادي كرد. امروزه منابع قابل دسترس مانند انرژي در جهان بسيار محدود مي باشند. انسانها هر روزه بخش عظيمي از اين منابع را مي سوزانند. در حاليكه طبيعت ميليونها سال براي شكل گيري و توليد اين منابع زمان صرف كرده است. قطعاً هيچ كشوري به جز آمريكا قانوني در مقابل وظيفه نشناسي در رابطه با مشكل فوق و درك آن ندارد. براي مثال به توليد الكتريسيته توجه كنيد، در ايالات متحده بيشتر الكتريسيته و نيروي برق مورد نياز از سوخت هاي فسيلي مانند نفت خام تهيه مي شود. در حاليكه فرانسه و بسياري از كشورها به خصوص ژاپن به استفاده از انرژي هسته اي در سطح بسيار بالايي روي آورده اند، آمريكا هيچ برنامه اي براي استفاده از انرژي هسته اي در اين زمينه نداشته و در حال حاضر براي آينده نيز طرح جامعي ندارد. لذا مطمئناً تأمين انرژي از منافع حياتي آمريكا چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح بوده و مي باشد،  نفت خام كالايي قابل تعويض است. از سال ۱۹۹۱ در زمان جنگ خليج فارس واردات آمريكا از منطقه خليج فارس كاهش يافته و در مقابل صادرات به اروپاي غربي و خاوردور افزايش يافته است. به دليل وجود دو جايگاه مهم استخراج و توليد نفت در منطقه يعني خليج فارس و درياي خزر با افزايش تقاضاي روزافزون نفت خام روبه رو هستيم. از اين ميان خليج فارس به مراتب از اهميت بيشتري برخوردار مي باشد.
برآوردها بيانگر اين است كه كشورهاي حوزه خليج فارس طي ده سال آينده قادر خواهند بود بيش از نيمي از مجموع نفت مورد نياز جهان را با ظرفيت صادرات ۴۵ ميليون بشكه در روز تأمين نمايند و بدون شك واردات نفتي آمريكا نيز از خاورميانه به دليل افزايش توليد، بيشتر خواهد شد. اين امر از سويي بيانگر اين است كه هيچ جايگزين قابل مشاهده اي كه بيشتر از نفت حوزه خليج فارس باشد،  در آينده جهان پيش بيني نمي شود.
نفت خام و گاز طبيعي به فراواني و به راحتي در سواحل كم عمق منطقه خليج فارس قابل استخراج است و اين واقعيت تأثيري قابل توجه در سياستها و تصميم گيري هاي كشورهاي خاورميانه با دولتهاي دموكرات جهان ازجمله آمريكا دارد. در اين ميان جاي تأسف است كه بيشترين رقابت در صادرات نفت خليج فارس بين كشورهاي مسلمان منطقه و پس از آن در حوزه درياي خزر وجود دارد. اين در حالي است كه تنها در حوزه درياي خزر پتانسيل ذخيره اي برابر ۲۰۰ ميليون بشكه نفت خام و ۲۷۹ تريليون فوت مكعب گاز طبيعي وجود دارد. با اين احوال مشكلات موجود در اين زمينه و توزيع محصولات توليدي نفت خام از راه حلي دور از دسترس برخوردار مي باشند. از سويي نيز وابستگي و افزايش دلبستگي به نفت خام خليج فارس مستلزم پذيرش خطرات ژئوپولتيكي (جغرافياي سياسي) [مانند آنچه در عراق به وقوع پيوست] مي باشد. اما در شرايط فعلي نكته حائز اهميت ثبوت افزايش تقاضا از انرژي اين منطقه مي باشد كه خطرات فعلي آن به گردن ايالات متحده به عنوان تنها قدرتمند جهان مي باشد.
خاورميانه و راه هاي آبي استراتژيك
درياي مديترانه به همراه تنگه هاي تركيه (بسفر و داردانل) و كانال سوئز معروف ترين و مهمترين راههاي آبي جهان به شمار مي روند. كانال سوئز به عنوان تنها مسير آبي براي ورود و خروج به مديترانه شرقي عمل مي كند و در طول تاريخ (از زمان احداث تاكنون) شاهد درگيري هاي قابل توجهي بوده است. در قرن نوزدهم ميلادي قدرتهاي اروپايي و كشور تركيه بر سر تنگه بسفر كه از امتيازات فراواني ازجمله اتصال آبهاي بسفر، درياي مرمره و داردانل برخوردار بود، به جنگ و نزاع پرداختند و در سال ۱۹۱۵ بريتانياي كبير متحمل شكست سختي در لشكركشي گاليپول در اين منطقه كه به منظور كنترل شاهراه حياتي بين درياي مديترانه و سياه صورت گرفت، شد.
در سال ۱۸۶۹ كانال سوئز افتتاح شد و خيلي سريع اين آبراه مصنوعي به عنوان يك معبر بين المللي و سياسي جهان مطرح گرديد. جمال عبدالناصر رهبر ناسيوناليست و اقتدارگراي مصري، كانال سوئز را در سال ۱۹۵۶ بست و آن را ملي اعلام كرد. اين امر در دهه شصت تبديل به بحراني شد كه منشاء و قدرت اين بحران از حاشيه جنگ جهاني دوم پديد آمده بود. در نتيجه جنگ ۶ روزه اعراب و اسراييل كانال سوئز به مدت بيش از هفت سال بر روي تمام فعاليت هاي كشتيراني بين المللي بسته شد. اما بعد از اين مدت عليرغم گشايش مجدد اين آبراه مصنوعي، هرگز نتواست به موقعيت استراتژيك و ارزشمند قبلي خود برگردد، زيرا در خلأ اين كانال آبراهه دماغه اميدنيك  شناسايي و براي عبور غولهاي نفت كش و كشتي هاي عظيم الجثه جايگزين شد. در طول جنگ جهاني دوم درياي مديترانه به رزمگاه خشونت باري از درگيري هاي منطقه اي تبديل شده بود. در طي جنگ سرد، يعني سالها بعد از جنگ دوم جهاني شوروي سابق و آمريكا نيروهاي دريايي بيشماري را در منطقه مستقر كرده بودند و اين در حالي است كه ناوگان ششم آمريكا هنوز هم در شرق مديترانه مستقر مي باشد.
با وجود راههاي آبي در خاورميانه و اهميت آنها كه در بالا بدان اشاره شد،  امروزه خليج فارس و تنگه هرمز تبديل به مهمترين و جنجالي ترين راههاي آبي خاورميانه شده اند و قسمت اعظم نفت خام از اين دو حوزه آبي خاورميانه به نقاط مختلف دنيا صادر مي شود. لذا استقرار قابل ملاحظه نيروي دريايي آمريكا در منطقه خليج فارس و حضور مؤثر در كشورهاي منطقه،  شاهد اهميت اين دو حوزه و راه آبي مي باشد كه پس از جنگ خليج فارس نمود بيشتري پيدا كرده است كه به احتمال فراوان و با توجه به ساختار كنوني قدرت در ايالات متحده، حضور اين نيروها براي آينده طولاني مدت نيز پيش بيني مي شود.
خليج فارس از پتانسيل بالايي براي برخوردها، تنش ها و تضادها برخوردار مي باشد كه اين امر مي تواند عامل تهديد اساسي براي عربستان سعودي و ديگر توليدكنندگان نفت در خليج فارس به حساب آيد. به طور مثال چندين سال متمادي ايران و عراق براي همديگر تهديد جدي به حساب مي آمدند كه درنهايت هر دو علي رغم درگيري هشت ساله، جزو دشمنان جدي آمريكا و اسراييل محسوب شدند.[ كه در واقع سرنوشت فعلي عراق نتيجه نگراني هاي پيشين ايالات متحده نسبت به اين كشور بوده است.]
ادامه دارد
نويسنده: دكتر اروين كيت
ترجمه: كيومرث يزدان پناه

انديشه
اجتماعي
اقتصادي
حقوق شهروندي
خارجي
سياسي
شهري
علمي
علمي فرهنگي
محيط زيست
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   انديشه   |   حقوق شهروندي   |   خارجي   |   سياسي   |   شهري   |   علمي   |  
|  علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |