سينما جادوي قرن بيستم. دنياي مستقلي كه مي تواند وقايع متفاوت، دور از انتظار و فراواقعي را درخود جاي دهد، موجودات عجيب خلق كند و سياره هاي دور را به جان هم بيندازد اما سينماي كمال تبريزي دنياي ديگري دارد. فيلم هاي اين سينماگر نام آشناي كشورمان دنياي روابط ميان آدم هاي دم دستي و واقعي را به تصوير مي كشد. تصويري طبيعي و جذاب. اما اين بار در فيلم «فرش باد» تبريزي پا را از روابط ايراني مردم سرزمين خود فراتر گذاشته و به مخاطب سرزمين آفتاب دست انداخته است.
فيلم «فرش باد» روايت كهن روابط فرهنگي ايراني ها و ژاپني ها را به تصوير مي كشد. تصويري روشن از ارتباطي عميق ميان اين دو فرهنگ. همچنين آينه اي از استحاله ناخواسته هر يك از آنها و در پايان دريچه اي پراميد از تكامل حاصل تعامل فرهنگ ايراني و ژاپني را پيش روي مخاطب قرار مي دهد.
كمال تبريزي مثل فيلم هايش پرنشاط است. در يك روز گرم تابستاني با او درباره فرش، فرهنگ، ايران، ژاپن، آدم ها و فيلمسازي گفت وگو كرده ايم.
گفت و گو از: علي اكبر عبدالعلي زاده
عكس از: عباس عبدالعلي زاده
* اين همه تنوع در كارهايتان از كجا مي آيد؟
- هيچ وقت به اين موضوع فكر نكرده ام. دليل اصلي اينكه يك موضوع را انتخاب مي كنم، فيلمنامه آن را مي نويسم و آن را مي سازم برقراري ارتباط با مخاطب است هميشه فكر مي كنم فيلم بايد پيش از آنكه مورد توجه منتقدين قرار گيرد و يا در جشنواره اي مورد توجه قرار گيرد بايد با مردم ارتباط برقرار كند. يعني كساني كه مخاطبين اصلي سينما هستند.
* بد نيست كمي به عقب برگرديم و برايمان بگوييد اصلاً چطور شد سينما و كارگرداني را انتخاب كرديد؟
- پس بايد خيلي به عقب برگرديم.
* اشكالي ندارد...
- در دوران دبيرستان به طور جدي به عكاسي پرداختم، عكسهايم را چاپ مي كردم و آنها را در منزل يا براي فاميل به نمايش مي گذاشتم. در آن مقطع زياد هم به سينما نمي رفتم. تا اينكه در دانشگاه در بخش فيلم و عكس دانشجويان مسلمان دانشگاه پلي تكنيك فعال شدم. آن جا نمايشگاه عكس، فتورمان و نمايش فيلم برگزار مي كرديم، پيش از انقلاب هفته اي يك فيلم برجسته تاريخ سينماي جهان در آنجا نمايش داده مي شد و مورد بررسي قرار مي گرفت.
* به خاطر داريد چه فيلمي شما را تحت تأثير قرار داد يا چه اتفاقي باعث شد سينما برايتان جدي شود؟
- يك حركت بطني بود كه از دوران نوجواني آغاز شد تا اينكه در جواني نتيجه اش را ديدم. شايد هم علت اصلي ورودم به سينما تعطيلي دانشگاه بود. زمان انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه ها در دانشگاه پلي تكنيك (اميركبير) رشته راه و ساختمان مي خواندم. گرچه علاقه مند عكاسي و سينما بودم ولي به اصرار خانواده رشته قابل تأمل تر! راه و ساختمان را انتخاب كردم. بعد از تعطيلي دانشگاه گروهي به نام تل فيلم تشكيل شد. دانشجويان و اساتيد در ساختمان سيما فيلم جمع شدند و آموزش سينما برقرار شد. بعد از آغاز جنگ هم براي عكاسي و فيلمبرداري به جبهه رفتم. بعد از آغاز به كار دوباره دانشگاه ها رشته راه و ساختمان را ادامه ندادم. تغيير رشته دادم و به دانشكده هنر كه پشت دانشگاه اميركبير بود رفتم.
* چند فاكتورمشخص همواره در فيلم هايتان ديده مي شود، يكي از آنها نگاه اجتماعي است. وقتي داستاني شهري، جنگي يا طنز مي سازيد همواره از دريچه نقد اجتماع موضوع را روايت مي كنيد.
- در زمان عكاسي هم با چنين نگاهي به موضوع يا سوژه هايم نگاه مي كردم. به محلات پايين شهر مي رفتم و هميشه معضلات توجهم را جلب مي كرد. در زمان نوجواني براساس تلقي چنين سنيني به جامعه پيرامون نگاه مي كردم و پس از ورود به دانشگاه با نگاهي عميق تر. به هر حال اوضاع اجتماعي و روابط آدمها هميشه دغدغه اصلي ام بود.
* عنصر مشترك ديگر، طنز جاري در آثارتان است.
- تمايل به طنز به نوعي در همه ما ايراني ها وجود دارد. مي دانيد از آنجايي كه هميشه دلم مي خواهد فيلمي بسازم كه به هويت واقعي مان نزديك باشد دائماً از آنچه در اغلب مردم عمومي است در فيلم هايم استفاده مي كنم يكي از اين عناصر طنز است چون مي خواهم آينه اي از آدمهاي اجتماع ايراني را به مخاطبين نشان دهم. به همين خاطر حتي در داستان هاي جدي هم گريزي به طنز مي زنم. در عين حال در زندگي شخصي ام نيز هميشه اهل شوخي هستم، حتي پشت صحنه فيلم هايم خنده بر لب همه هست، ضمن اينكه اين شوخ طبعي و طنازي ايرانيان سبب شده در طول تاريخ اين ملت حرفش را به كرسي بنشاند. در عين حال ابزار مناسبي است تا به وسيله آن به ناهنجاري هاي اجتماعي بپردازيم بدون آنكه ايجاد نااميدي كنيم.
* بد نيست بدانيم چطور شد در اين توليد مشترك حضور پيدا كرديد و كارگرداني فيلم فرش باد را انجام داديد؟
- شركتي ژاپني قصد داشت فيلمي درباره ارتباط فرهنگي كهن ميان ايران و ژاپن بسازد. جالب است بدانيد اين ارتباط از پيش از شكل گيري جاده ابريشم ميان ايران و ژاپن برقرار شده است، به نحوي كه تاريخ نويسان معتبر ژاپني ما را به نوعي از نظر فرهنگي نزديك به خود و حتي يكي مي دانند.
* و ماجراي اين فرش چيست؟
- ژاپني ها مراسمي سالانه و مقدس به نام «اماتسوري» دارند كه در آن ارابه هاي بزرگي به نام «راشي»را با پارچه هاي منقش تزيين مي كنند. پارچه هايي با نقش هاي خود كه حماسه ها، روايات و افسانه هاي ژاپني را روايت مي كنند. ۲۰۰ سال قبل تاجري ژاپني تصميم مي گيرد يك فرش ايراني را به جاي پرده هاي اسطوره اي به «راشي» بياويزد و اين كار را انجام مي دهد. يعني براي فرش ايراني آنقدر تقدس قائل مي شود كه چنين كاري را انجام مي دهد. اين اتفاق آنقدر اهميت دارد كه در تاريخ ژاپن ثبت شده است. شركت ژاپني متولي ساخت فيلم مي خواست در عصر حاضر اتفاق فرهنگي مشابهي را ايجاد كند. بنابراين به ساخت فيلم سينمايي مشتركي با ايران فكر كرد. در همين ارتباط با آقاي عليرضا شجاع نوري تهيه كننده ايراني فيلم و شهره گلپريان كه اصولاً ارتباطات فرهنگي ايران را با ژاپني ها برقرار مي كند صحبت كردند.
* از چه مرحله اي كار جدي شد؟
- پس از بررسي ديدگاه هاي چند كارگردان در اثر مشاوره با سفارت ژاپن در ايران و توصيه آقاي شجاع نوري كارگرداني اين فيلم بر عهده من گذاشته شد.
* طرح يا فيلمنامه فيلم آماده شده بود؟
- قرار شد بر اساس همان ماجراي ۲۰۰ سال پيش طرحي نوشته شود و به اصرار تهيه كننده ژاپني، فيلمنامه را يك فيلمنامه نويس ژاپني بنويسد.فيلمهايي كه بر اساس فيلمنامه هاي او ساخته شده بود را ديديم و من هم يك سري از فيلم هاي سينمايي ايران را براي او فرستادم تا به حال و هواي ايران آشنا شود.به هر تقدير قرار شد فيلمنامه توسط يك نويسنده ايراني آماده شود و در نهايت محمد سليماني از سوي آقاي شجاع نوري براي اين كار پيشنهاد شد.گروهي پنج نفره با حضور آقايان شجاع نوري، كيانيان، چاركچيان، سليماني و من روي طرح قصه كار كرديم و آقاي سليماني زحمت نگارش فيلمنامه را كشيد. زماني كه به مرحله توليد رسيديم۵۰ درصد فيلمنامه نوشته شده بود و روزي كه فيلم در اصفهان كليد خورد ۷۵ درصد فيلمنامه كامل شده بود. بعد هم براي انتخاب لوكيشن و بازيگري به ژاپن رفتيم و در بازگشت در انتخاب لوكيشن هاي كاشان و تبريز در اصفهان كه فرش هاي آنها معروف هستند تأكيد كرديم در نهايت به خواسته هر دو تهيه كننده تمام داستان را در اصفهان فيلمبرداري كرديم.
* ظاهراً اين فيلمنامه در طول ساخت دستخوش تغييرات بسيار شد؟
- بله، مشاوره پنج نفره ما تا لحظه پايان فيلمبرداري يعني سر صحنه، در هتل محل استراحت حتي سر ميز شام و ناهار ادامه داشت. به همين خاطر يك زندگي در فيلم جاري هست كه نمي شود آن را در اتاق در بسته و با تخيل كردن ايجاد كرد. در نتيجه گويي فيلم گزارشي مستند است از بافته شدن يكي فرش.
* به همين خاطر از بافنده هاي واقعي استفاده كرديد؟
- بله ، چون نمي توانستيم يك بازيگر را طوري آموزش دهيم كه به سرعت، مهارت و ظرافت يك استاد قالي باف كار كند. براي همين اساتيد مجرب قالي باف را براي حضور در فيلم دعوت كرديم و بسياري از ظرايف فيلم را در برخورد با آنها به دست آورديم. به عنوان مثال در نمايي از فيلم، يك خانم بافنده با بچه اي كه دائم گريه مي كند مشغول قالي بافي است اين در فيلمنامه وجود نداشت بلكه بچه واقعي همين خانم بود، ارتباط اين زن با فرزندش خود به خود بچه را هم وارد قصه كرد.
* قالي اي كه در فيلم مي بينيم چگونه طراحي شده است؟
- توسط يك ايراني كه مراوده زيادي در طراحي فرش ميان ايران و ژاپن دارد طراحي شد. فرش قبل از فيلمبرداري بافته شده بود. همان فرشي كه در سكانس آخر روي «راشي» آويزان است. يك فرش نيمه بافته هم آماده شد كه در مراحل مختلف فيلمبرداري از آن استفاده كرديم.
* به نظر مي رسد نواقص فرهنگي هر دو كشور را در اين فيلم به نوعي نقد كرده ايد؟ رفتارهاي دلال مآبانه امروز ايراني، نااميدي ژاپني و...
- رمز فيلم فرش باد در همين است. همانطور كه در اولين ملاقات با مدير كمپاني «سوني پيكچرز» پخش كننده فيلم پيش از شروع توليد فيلم در پاسخ به پرسش او گفتم، مي خواهم فيلمي بسازم كه ژاپني ها به حال و احوال مردم ايران غبطه بخورند و در مقابل ايراني ها به حال و احوال ژاپني ها. او خوشش آمد و پرسيد چگونه اين كار را مي كنيد، گفتم: شما اهل برنامه ريزي هستيد و خيلي به مسائل عاطفي و دروني اهميت نمي دهيد، روابط انساني برايتان كم رنگ شده در مقابل ما ايراني ها در برنامه ريزي ها و زمان بندي ضعيف هستيم اما روابط عاطفي و همدلي، اميد به زندگي و روحيه سازندگي داريم چيزي كه در ژاپني ها نيست. اگر بتوانيم اين دو فرهنگ را به يكديگر منتقل كنيم. هر دو متعادل مي شويم. به آدم هايي تبديل مي شويم كه هم اهل برنامه ريزي هستيم و هم رفتارهاي انساني داريم. الان هم چنين حسي به مخاطب منتقل مي شود.
* فيلم را به همراه تماشاچي ژاپني ديده ايد؟
- فيلم براي اولين بار در جشنواره توكيو نمايش داده شد، من هم به اتفاق آقاي شجاع نوري به ژاپن رفتم، اما همزمان با نمايش فيلم برايمان مصاحبه مطبوعاتي گذاشتند با اين همه گفتم: من حتماً مي خواهم فيلم را به همراه مردم تماشا كنم و با شروع فيلم جلسه را ترك كردم. آنها هم خيلي تعجب كردند. جالب است بدانيد در هنگام نمايش صحنه هاي عاطفي فيلم مثلاً آن بوسه هاي آبدار يا بازي بچه ها با والدين، سواري دادن پدر به دختر، سكوتي سنگين بر سالن سينما حاكم مي شد. براي آن كه در خانواده هاي ژاپني پدر چنان فاصله اي با فرزندان دارد كه تقريباً محال است خم شود تا بچه اي سوارش شود. آنها چيزي به عنوان نوازش والدين ندارند. حتي بوسه هاي صميمي مادر و فرزند را ندارند. در مقابل اشكالات فرهنگي مثل بدقولي اكبر در بافتن فرش اصلاً تأٍثير بدي روي مخاطب ژاپني نمي گذارد. آنها از زاويه خودشان به فيلم نگاه مي كنند.
* «فرش باد» گويا مجموعه اي است از آداب و سنن مشترك ايراني و ژاپني، مثل نذر كردن، دعا خواندن و بسياري از سنت هاي متفاوت ايراني مثل اسفند دود كردن، چهارشنبه سوري، مراسم عروسي، نماز جمعه و... هيچ وقت از گنجاندن اين همه مورد در يك فيلم احساس خطر نكرديد يا فكر نكرديد كه فيلم به ملغمه اي از عناصر تبديل مي شود؟
- از ابتدا تصميم گرفتيم كه با اين جزئيات كار كنيم به خاطر آن كه فكر مي كنم تنوع و تعدد اجزا اين فيلم شبيه يك فرش ايراني است.
فرش ايراني پر از رنگ و نقش و نگار است، پر از جزئيات و ظرافت است. البته جا دادن همه اين موارد در ساختار فيلم كار ساده اي نبود. اگر دقت كرده باشيد تا زماني كه داستان از ژاپن مي گذرد فيلم بي روح به نظر مي رسد و به محض رسيدن به ايران كم كم گرم مي شود تا به نقطه اوج مي رسد. فكر مي كنم لازم است سينما لحن تازه اي براي بيننده ايراني ايجاد كند. به هر حال تجربه خطرناكي بود اما موفق شديم آن را به خوبي انجام بدهيم، اميدوارم فيلم فروش خوبي داشته باشد و مردم براي ديدن آن به سينما بيايند.