يكشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۱۹- July, 27, 2003
كارلوس فوئنتس از يك منظر
سياست ، فرع بر وحدت شخصي است
زير ذره بين
در پايان خوانش «پوست انداختن» خواننده چه بسا مي پندارد كه خود نيز پوست انداخته است! «فردي لامبر» در آخرين سطر رمان، روبه دراگونس «اليزابت» مي گويد: «سخت  نگير، راحت باش خاطر خواه هميشگي ات را فراموش نكن.»
فرشاد شيرزادي
002650.jpg

كارلوس فوئنتس، نويسنده مكزيكي در يازدهم نوامبر ۱۹۲۸ در پاناما به دنيا آمد. پدرش ديپلمات بود، تحصيلات مقدماتي را در آمريكا، شيلي و آرژانتين به پايان رساند و در ۱۹۵۰ آموزش خود را در انستيتوي مطالعات عالي ژنو در رشته حقوق تكميل كرد. مدتي سفير مكزيك در فرانسه بود. نخستين داستان بلند خود را در سال ۱۹۵۸ منتشر كرد. در سال ۱۹۵۹ داستان «آسوده خاطر» را نوشت. رمان مرگ«آرتيميو كروز» و «آئورا» حاصل كار او در ۱۹۶۲ است. كار نوشتن داستان «زمين ما» را در ۱۹۷۵ به اتمام رساند. در ۱۹۷۷ برنده جايزه بين المللي رومولو گايه خوس ونزوئلا شد و سپس «خويشاوندان دور» را در ۱۹۸۲ و «گرينگوي پير» را در سال ۱۹۸۵ به مخاطبان ادبيات داستاني جهان عرضه كرد.
مطلبي كه در پي مي آيد، يادداشتي است گذرا بر چهار رمان كارلوس فوئنتس:
«پوست انداختن» رمان برجسته كارلوس فوئنتس را مي توان رماني تجربي بر پايه نوعي هستي شناسي خاص دانست، در اين كتاب، سفر خاوير (داستان نويس و شاعر مكزيكي) و اليزابت (همسر خاوير) و دو همسفر آنها، فرانتس و ايزابل (معشوقه جوان و عجالتاً خانم فرانتس) از مكزيكو سيتي به دراكروز (ساحل دريا) روايت مي شود، در شهر چولولا اتومبيل فرانتس خراب مي شود و آنها ناچار، شب را در هتل مي گذرانند. نيمه شب اليزابت به اتاق فرانتس و ايزابل به اتاق خاوير مي رود. سپس جدل هاي ميان خاوير و اليزابت به تدريج رنگ خشونت مي گيرد و تعارض نيمه پنهان اين زن و شوهر، آشكار مي شود.
در واقع رمان، درد دل و گفت وگوي ميان اليزابت «دراگونس» و نويسنده رند داستان، يعني «فردي لامبر» شكل مي گيرد، بر ميانه اين گفت وگو، «دراگونس» چندين بار خود را خسته و كلافه از سؤال هاي لامبر جلوه مي دهد. فردي لامبر با تيزنگري و نوعي رندي كه برخاسته از هوش و درايت ذاتي داستان نويسي اوست، دراگونس را دوباره و چندباره وامي دارد تا تجربه ها و تأملات زندگي خويش را به شيوه اي جزيي نگر بازگو كند. لامبر چند بار به دراگونس مي گويد: بگو، از فلان چيز برايم بگو. نكند خيال مي كني، مي  خواهم از صحبت هايت رمان بنويسم؟
لامبر در تمام اين مدت (۶۰۷ صفحه داستان)، بسيار سنجيده و گزيده سخن مي گويد؛ آن هم در برش هايي كه لازم مي بيند به موضوعي اساسي و محوري اشاره مي كند. در آخر هم اين شگرد پنهان، عيان مي شود كه فردي لامبر، مجموع گفت وشنودهايش را با دراگونس در قالبي داستاني بازآفريني كرده است. فوئنتس در «پوست انداختن» از روايت گري به شيوه راوي داناي كل مي پرهيزد و همچنين شخصيت هاي رمان را هر دم در رويارويي با نوسان ها و دگرگوني هاي بيروني و دروني نشان مي دهد. آدم هاي داستان به تجربه هايي نو دست مي زنند و انگار مدام پوست مي اندازند. او با توانايي، درايت هنرمندانه و تسلط بر كاربرد عناصر داستاني، تمام اين تجربه ها را به شكلي جزيي نگر، واقع گرا و همه سويه بازآفريني مي كند. در ميانه رمان، نزاع بين خاوير و دراگونس چنان زيبا خلق شده است كه خواننده از دنياي ساختاري رمان لحظه اي غافل مي شود و احساس مي كند كه خود نيز در كنش هاي داستاني حضور دارد. با اين تلقي در پايان خوانش «پوست انداختن» خواننده چه بسا مي پندارد كه خود نيز پوست انداخته است! فردي لامبر در آخرين سطر رمان روبه دراگونس مي گويد: «سخت نگير، راحت باش و خاطرخواه هميشگي ات را فراموش نكن.»
عبدالله كوثري مترجم توانا، از عهده ترجمه اين اثر غني و شگفت به شكلي ماهرانه برآمده است.
اما رمان «سرهيدرا» به اعتباري، يك رمان سياسي- تاريخي جلوه مي كند. در واقع «سرهيدرا» بخشي از سرگذشت غريب شخصيت اصلي رمان «فيليكس مالدونادو» را در شرايط اجتماعي، سياسي و اقتصادي مكزيك روايت مي كند. فوئنتس در اين رمان به شكلي ظريف و غيرمستقيم از رذالت هاي سياستمداران به ظاهر بزرگ اما به واقع فرومايه و حقير، پرده برمي دارد و اين كه چگونه يك شهروند به اصطلاح محترم (كارمند عالي رتبه وزارت صنايع مكزيك) را با دسيسه چيني اسير موقعيتي موحش مي كنند و در مقياسي بزرگتر، چگونه يك جامعه مستعد براي رشد و توسعه همه سويه را عقب مانده و حرمان زده نگاه مي دارد. فوئنتس لابه لاي گفت و شنودهاي شخصيت رمانش اين موضوع را گنجانده است كه: «وضع كشور مكزيك هم مانند پياده روهاي خيابان هايش است.»
002665.jpg

همراه با حركت رمان به سوي نقطه پايان، شخصيت،  هويت و كنش هاي فليكس مالدونادو كه قبلاً منفعل و سرگردان و آشفته بوده، آرام آرام تغيير مي  كند، او حالا ديگر صبر مي كند، خونسردانه و با دو چشم باز، زيركانه نگاه مي كند، ابهام را در مي يابد و نهايتاً  اگر لازم باشد دست به عمل مستقل مي زند.
ولي «آئورا» نسبت به ديگر آثار فوئنتس ضعيف تر به نظر مي رسد و اگر بخواهيم به كلي دقيق و عميق، ابعاد دروني و بيروني اين داستان را بررسي كنيم در مي يابيم كه «آئورا»در حد و اندازه يك رمان جهاني نيست و با تأمل بيشتر مي توان آن را يك داستان كوتاه به جا آورد كه بيهوده كش آمده است.
«لائورادياس» يكي ديگر از آثار فوئنتس كه توسط اسدالله امرايي به فارسي ترجمه شده است، به لحاظ ساختار دروني و مفهوم مركزي پيوندي نهاني با «پوست انداختن» دارد. راوي پنهان داستان «سانتياگو لوپس آلنارو»، عكاس حرفه اي است؛ همچون لائورا- مادر بزرگ پدرش - كه به اين حرفه روي آورد و به شهرت گسترده اي رسيد. سانتياگو در ۱۹۹۰ به ديترويت مي آيد تا درباره آثار ديوار نگاران مكزيكي در ايالات متحده، مستندي تلويزيوني بسازد. يكي از دلايل عظمت ديترويت، اين است كه در ۱۹۳۲، ديه گو ريبرا، نگارگر مكزيكي را دعوت كردند تا ديوارهاي مؤسسه هنرهاي ديترويت را تزيين كند و حال سانتياگو لوپس مي گويد: «دوربين  قلم موي قرن ماست.»
لوپس وقايعي را كه براي سانتياگوي ارشد (برادر ناتني لائورادياس كه به خاطر عقايد انقلابي و روحيه انتقادي شديدش تيرباران شد)، سانتياگوي دوم (كه در نوجواني به سبب بيماري جان سپرد) رخ داده، همراه با بسياري حوادث ديگر براي همسرش «انه  دينا» بازگو مي كند. سانتياگو لوپس روايتش را از ۱۹۰۵، زماني كه لائورادياس كودكي كوچك بوده آغاز مي كند و وقايع را تا ۱۹۷۲ براي همسرش شرح مي دهد. لائورا ۷۴ سال زندگي مي كند و لحظه  لحظه هاي زندگي برايش تجربه هايي تازه در بر دارد كه همراه با رشد او، بازتاب دهنده وقايعي اساسي از تاريخ معاصر مكزيك است.
رمان «لائورادياس» ساختي مدرن و منسجم دارد و به رغم حجم ۶۸۶ صفحه اي اش، با نهايت ايجاز نوشته شده است. در لائورادياس، فوئنتس، مكزيك بلاخورده و مردم شگفت انگيزش را در گذر از يك قرن بحران و حادثه، باز مي گويد. اين دريافت با سنجش  و ارزيابي كل رمان همراه است. نويسنده در فصلي از كتاب مي گويد: «كوسه هيچ گاه بي حركت نمي ماند. ساكن بودن براي كوسه حكم مرگ را دارد» ودر اينجا ذهن خواننده جست و جوگر را به يافتن پاسخي قانع كننده برمي انگيزد كه : «پس كوسه چگونه استراحت مي كند؟»
آيا انسان مي تواند مانند كوسه سرشت خويش را در تحرك بي وقفه به پيش براند و حفظ كند؟ گويا نويسنده كليد رمز را در عمق ساختار رمان پنهان كرده است. با پايان هر فصل از لائورادياس ذهن خواننده به شكل دقيق و يكپارچه با چرخش و ترس داستان درگير مي شود و نويسنده در نوعي بازي شگفت، هر بار موضوعي جدي تر را پيش مي كشد و خواننده در مي يابد كه شيوه مطالعه لائورادياس هم به نوبه خود روش خاصي را مي طلبد. پس مي بايست با حفظ فاصله و تعادلي كه پشتوانه اش آرامش فعال و روشنگري سرشار از سكوت است، به خواندن و بازخواندن اين رمان پرداخت.
لائورادياس با توجه به بازآفريني وقايع و رخدادهاي عظيم و فراگير زندگي انساني در جغرافيا و موقعيت تاريخي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي مشخص، يك رمان مدرن و چند صدايي است. فوئنتس وظيفه روايتگري را به لطف شگردي خاص، برعهده سانتياگو لوپس آلفارو مي گذارد. در حقيقت اوست كه آنچه را بر آن وقوف دارد به همسرش «انه دينا» مي گويد ودر گام نخست، وقايع را باز توليد مي كند و در آخر هم با ياري «انه دينا» به بازآفريني شخصيت ها، مكان ها و رويدادها مي پردازد. در صفحه آخر رمان مي خوانيم:
- « دوستت دارم سانتياگو»
- دوستت دارم انه دينا.
- لائورادياس را خيلي دوست دارم.
- چه خوب مي شود كه دو تايي بتوانيم زندگي او را بازآفريني كنيم.
- ساليان او را. درگذر ساليان با لائورادياس.
اين رمان نويس بزرگ مكزيكي به شكلي شخصيت ها را توصيف مي كند كه نمي توان روي هر كدام انگ بهترين يا بدترين را نهاد. در مورد شخصيت و زندگي هيچ كدام از آدم هاي اين رمان نمي توان قضاوت قطعي و كاملي داشت؛ درباره زندگي خاله «هيلدا» كه مي خواست پيانيست شود و نشد- خاله «ويرجينيا» كه دوست داشت شاعر بزرگي شود و فرصتش را پيدا نكرد- خاله «ماريا دولايو» ، «ديه گو ريبرا» و همسرش و حتي فرانسيسكو لوپس اولين «شوهر لائورا». نويسنده لابه لاي صحبت هاي «دربزرگ فليپه» اين مهم را به كنايه اشاره مي كند: «نبايد مثل اروپايي ها زندگي كرد. اروپاييان همه اش در گذشته و يا آينده سر مي كنند.»
خالق «آئورا» در فصلي ديگر از كتاب مي آورد: «نبايد در گذشته و آينده زندگي كرد. چون حال واقع و زنده را از دست خواهيم داد.» همچنين معتقد است كه «بدون شك،  ايمان پديدار نمي شود.» (صفحه ۴۹۲)
سخن كوتاه،  هنگامي كه ۴۸۲ صفحه از كتاب را پشت سر مي گذاريم، يكي از شخصيت هاي فرعي رمان به لائورا مي گويد: «به فرصت هاي آزادي ايمان بياوريد، يادتان باشد كه سياست فرع بر وحدت شخصي است.»

نگاه
درباره شعرو داستان هر كس از زاويه ديد خود مي تواند سخن بگويد. گرچه شاعر، داستان نويس و منتقد ادبي دقيق تر و گسترده تر از اقشار و گروه هاي ديگر در زمينه ادبيات حرف براي گفتن دارند، اما گروه هايي چون هنرمندان نيز از آنجا كه كار و زندگي شان با داستان و به نوعي شعر گره خورده است مي توانند صاحب نظر باشند.از آنها نيز درباره اين حوزه مي پرسيم و اين بار به سراغ يكي از اهالي سينما و تئاتررفتيم.
ناصر آقايي درباره مطالعه ادبي اش مي گويد
ناصر آقايي، بازيگر تئاتر و سينما مي گويد: من وقت مطالعه رمان، شعر و داستان را ندارم، چون مطالعه ادبي مربوط به ژانر كاري من نمي شود.
خواندن رمان و داستان مربوط به كسي مي شود كه يا خودش شاعر و نويسنده است و يا مخاطب حرفه اي ادبيات است. كساني كه خارج از اين دايره هستند، اغلب براي پر كردن اوقات بيكاري شان مطالعه مي كنند و من چنين عملي را نمي پسندم.
البته خودم هم گهگاه و براي تفنن شعر مي گويم اما بيشتر كتاب هايي كه مي خوانم به نوعي با تئاتر و سينما ربط دارد. خواندن رمان و داستان براي من از آ ثار نويسندگان خارجي و ايراني فرق نمي كند و مي خواهم بگويم كه اصلاً فراغتي براي خواندن ادبيات ندارم.
در ادامه از او مي پرسيم:
* در تمام عمر بازيگري تان هيچ كتابي كه مربوط به ادبيات باشد نخوانده ايد؟
من حدود ۲۰ سال است كه بازيگري و كارگرداني سينما را هم تدريس مي كنم. خوب بايد اعتراف كنم كه هر چه خوانده  ام به شكل تخصصي بوده و نهايتاً با سينما ارتباط مستقيم داشته است.
*مطالعه ادبيات امروز تا چه اندازه بر روند بازي يك بازيگر مي تواند تأثيرگذار باشد؟
اصولاً مطالعه جامع و كامل آگاهي هاي ذهني يك بازيگر را تقويت مي كند و تأثير بسزايي هم بر ژانركاري او مي تواند داشته باشد.
*آيا دوست داريد كه روزي مجال مطالعه بياييد؟
خواندن رمان علاوه بر داشتن فرصت به انگيزه هم نياز دارد. طبيعتاً كار من چيز ديگري است و اگر هم مجال مطالعه داشته باشم، انگيزه اي براي خواندن نخواهم داشت. ولي فراموش نكنيم كه خواندن رمان براي كساني كه مشغله  اصلي شان نوشتن فيلمنامه يا نمايشنامه است بسيار مؤثر واقع مي شود و مي تواند به آنها ديد و خط داستاني دهد. اما مي دانيد كار من نه نوشتن فيلمنامه است و نه نمايشنامه.
*با اين گفته ها، آيا نويسنده هم نبايد كتاب هاي سينمايي و يا هر چيز كه به نوعي با سينما مربوط مي شود را بخواند؟
كار اصلي نويسنده خواندن و نوشتن است و افق حركت ذهني اش فراخ.
پس يك داستان نويس هر چقدر و از هر چيز كه بخواند باز هم كم خوانده است.

سايه روشن ادبيات
تو خواب عشق مي بيني من خواب استخوان
002655.jpg

احمد پوري، مترجم آثار «يانيس ريتسوس، سل شيلور استاين، جيمز سينگارنز، آنا آخماتوا، پابلونرودا، ناظم حكمت و نزارقبايي» چهار كتاب در دست انتشار دارد.
وي مي گويد:سه جلد از كتاب هاي او را نشر «خورشيد» منتشر مي كند و يك جلد ديگر را هم نشر «آهنگ ديگر» به چاپ خواهد رساند.
از ميان سه جلد كتابي را كه نشر «خورشيد» منتشر مي كند، دو جلد اختصاص به برگزيده شعرهاي كوتاه شاعران معاصر ايران دارد كه نامش را گذاشتم «خواب پرنده در قفس» و آن كتاب ديگر هم برگزيده شعرهاي كوتاه شاعران جهان است كه عنوانش هم «تراشه اي از آوازي» است.
كتابي را هم كه نشر«آهنگ ديگر» قرار است منتشر كند «برگزيده شعرهاي اورهان ولي» شاعر شهير تركي است. عنوان كتاب هم هست «تو خواب عشق مي بيني، من خواب استخوان» كه چهل، پنجاه شعر شاعر را دربرمي گيرد.
البته نشر«خورشيد» كتاب ها را در قطع جيبي به چاپ مي رساند، كه «آهنگ ديگر» به اين شيوه كار نمي كند.»
ضمناً «دو دنيا» نام آخرين كتاب گلي ترقي است كه پوري طي چند روز اخير خوانده است.

«مارگريت دوراس» دوباره خوانده مي شود
آخرين كتاب «كاوه بهمن» را انتشارات مدرسه به چاپ رساند. نويسنده در اين كتاب، كه چيزي حدود ۹۰ صفحه است، با بياني داستاني به روايت زندگي حافظ پرداخته تا نوجوانان بتوانند به شكلي متفاوت با حافظ ارتباط برقرار كنند. در آخر كتاب نيز نام منابع، دست نوشته ها و شخصيت هايي كه نويسنده را در نوشتن داستان ياري كرده است، آمده است.
كاوه بهمن گفت :آخرين كتابي كه خوانده، رمان «مداد پاك كن ها» نوشته آلن روب گري يه است و همچنين براي چندمين بار شروع به مطالعه آثار «مارگريت دوراس» كرده است. وي طي چند روز قبل مجموعه شعر تازه اي نخوانده، اما بسياري از داستان هاي نويسندگان جواني را كه داستان هايشان به فرهنگسراي پايداري راه يافته، براي داوري مطالعه كرده است.
شايان ذكر است كه انتشارات مدرسه، از چندي پيش با طرحي جديد به انتشار كتاب هايي براي كودكان و نوجوانان اقدام كرده است.
002660.jpg


«نقش ۸۰» منتشر شد
كتاب «نقش ۸۰» برگزيده اي از داستان هاي دومين دوره جايزه هوشنگ گلشيري است كه با قيمت ۱۱۰۰ تومان و از سوي انتشارات نيلوفر به چاپ رسيده است.
در اين كتاب داستان هاي كوتاهي از محمد رحيم اخوت، حسن اصغري، ناتاشا اميري، حسن بني عامري، مرجان شيرمحمدي، صمد طاهري، طاهره علوي، محمد كلباسي، يعقوب يادعلي و... به چشم مي خورد.
يكي از بهترين داستان هاي «نقش ۸۰» «تيمسارها و دكه ها» نوشته يعقوب يادعلي است. يادعلي نويسنده جواني است كه كار خود را با مجموعه داستان «حالت ها در حياط» آغاز كرد و بسياري از منتقدان معتقدند كه او بهرام صادقي روزگار ماست. اين نويسنده در داستان هايش از طنزي خاص استفاده مي كند و مسائل روزمره را با ديدي نافذ به تصوير مي كشد.
«نقش ۸۰» بنا دارد كه هر ساله گزيده اي از داستان هاي منتخب جايزه بنياد گلشيري را به صورت كتاب منتشر كند و در دسترس علاقه مندان قرار دهد.
002670.jpg


شخصيت هاي داستان؛ نماينده نويسنده
رضا جولايي، نويسنده رمان «سيماب و كيمياي جان»، در حالي كه مجموعه داستان خود را با عنوان «خيابان هاي سياه و براق شبي باران خورده» را آماده چاپ كرده و هم اكنون مشغول نوشتن دو رمان به اسم هاي «گمشدگان برهوت شنعار» و «سال هاي برف و بنفشه» است، هنوز ناشري براي آثارش تعيين نكرده است. جولايي در مصاحبه اي تلفني به ما گفت: با اين وضع عجيب و غريب روحي، فكري، اجتماعي، معيشتي، نوشتن رمان شبيه به يك نوع جادوگري كميك شده است. يعني هم خنده دار است و هم عجيب و غريب.
راز نوشتن اين است كه كمتر حرف بزنيم؛ سكوت كنيم و بيشتر بنويسيم. به قول شمس: «سخن گفتن جان كندن است.»بنابراين، هرگاه در رمان، شخصيت ها داد زدند يا گريه كردند،خواننده بايد بداند كه اين فرياد و شيون مربوط به نويسنده و راوي مي شود. همين. جولايي با رويكردي كلي درباره يكي دو آثار كارلوس فوئنتس نويسنده مكزيكي گفت: آن شيوه جادويي فوئنتس در رمان «آئورا» به نوع پخته  ترش در كارهاي گابريل گارسيا ماركز ديده مي شود. رمان «پوست انداختن» رمان مشكلي است و به نظر مي رسد كه تنها براي خواننده حرفه اي نوشته شد. نهايتاً «پوست انداختن» به شكل تمام و كمال، رماني است چند صدايي.

«عروس حباب ها» آخرين كتاب از حميد هنرجو
رمان «عروس حباب ها» اثر تازه حميد هنرجو از سري ادبيات داستاني به بازار كتاب آمد.
اين كتاب دربرگيرنده داستاني بلند از ماجراي نيمه مستند است كه اولين داستان بلند نويسنده به شمار مي آيد. ماجراي سقوط يك هواپيما از مسير اصفهان به تهران، دستمايه نويسنده قرار مي گيرد و اتفاق هايي براي «ليلي» -شخصيت اصلي داستان- رخ مي دهد كه در نهايت او را با بخشي از واقعيت هاي آشكار جامعه ما آشنا مي سازد و...
از حميد هنرجو تا حال، بيشتر شعر، نقد ادبي و آثاري مربوط به كودكان و نوجوانان خوانده ايم. «عروس حباب ها» توسط نشر پازينه در سه جلد منتشر شده و با بهاي ده هزار ريال عرضه مي شود.

ادبيات
اقتصاد
سياست
علم
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |