دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۲۰- July, 28, 2003
ثبت نام اينترنتي درمدارس
زير ذره بين
نهايتا ًبا نگاهي به مدارس دولتي، غير انتفاعيٍ، تيزهوشان، نمونه دولتي و كاردانش متوجه مي شويم كه ظاهراً تقدير تمام مدارس ايران، با پول گرفتن گره خورده و قانوني و غير قانوني، اختياري يا اجباري، همه به يك راه مي روند.
002850.jpg
محرم حيدري
اصلاً هول نشويد، عجله هم نكنيد. اگر شيوه قديمي روزنامه نگاري را درنظر بگيريد، من بايد تمام مطالبم را مثل پيام هاي بازرگاني قبل از فيلم ها و سريال هاي جذاب، به خوردتان مي دادم و در آخر اين سؤال را مطرح مي كردم، كه آيا روزي خواهد رسيد كه مردم ثبت نام در مدرسه را از داخل منزل يا محل كار و به دور از رفت و آمد و هياهو و جنجال و كشمكش، توسط اينترنت انجام دهند؟ ولي بنده همين اول مطلب، خيالتان را راحت كنم كه فعلاً استفاده از اينترنت مثل سابق، بيشترين مورد استفاده را براي چت بازها دارد و ثبت نام مدارس هم با همان مشكلات خاص خودش و به روال سابق ادامه دارد. حال اگر دوست داريد بقيه مطلب را بخوانيد.
مرحوم احمد شاملو، در مورد مدرسه و مدرسه رفتن، نظريات غيرمعمولي داشت. وي در جايي گفته بود، «اصلاً مدرسه رفتن به چه دردي مي خورد. بالاخره هر كس در بزرگسالي براي خودش چيزي مي شود.»
معلوم نيست اين صحبت ها با اطلاع از مشكلات مختلف مدارس از جمله وضعيت ثبت نام بوده يا بدون آنها، ولي به هر حال اگر شاعر شهير در قيد حيات مي ماند و مشكلات امروزي والدين براي ثبت نام و اخذ شهريه هاي چند صد هزار توماني توسط مدارس غيرانتفاعي و نمونه و دولتي را مي ديد، شايد در مورد رنج اوليا هم شعري مي سرود و جملات انتقادي تري بيان مي كرد.
به ظن قوي، علت اصلي قضيه مشكلات مدارس و به تبع آن والدين را بايد در قانون اساسي جستجو كرد. آنجا كه در اصل سي ام مي گويد: «دولت موظف است وسايل آموزش و پرورش رايگان را براي همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و وسايل تحصيلات عالي را تا سر حد خودكفايي كشور به طور رايگان گسترش دهد.»
اگر قانون اساسي اجازه اخذ شهريه توسط مدارس را داده بود، مردم، حاضر يا مجبور بودند مانند هر خدمت ديگري، هزينه آن را بپردازند؛ مثل تلفن، تلويزيون، آب، برق و... اما در حال حاضر از يك سو، هيچ كس دلش نمي آيد پول بدهد ، از سوي ديگر، سرانه اي كه به مدارس داده مي شود به زحمت خرج آب و برق و گاز و تلفن سه چهار ماه اول سال تحصيلي را كفايت مي كند. در نتيجه، وقتي مدرسه به مشكلي برمي خورد، مثلاً چاه فاضلاب پر مي شود و مدير مدرسه با تخليه چاه تماس مي گيرد، هرقدر توضيح مي دهد كه آموزش و پرورش رايگان است و ما شهريه نمي گيريم و بچه ها بايد به دستشويي بروند و فلان و فلان، پس شما هم از حق الزحمه و حق التخليه خود بگذريد، به خرج آقاي تخليه چاهي نمي رود كه نمي رود. تازه بدا به حال مدير مدرسه اگر فرزند آقاي تخليه چاه مشغول كسب كمالات و طلب معرفت در يك مدرسه غيرانتفاعي هم باشد. چون در اين صورت آقاي تخليه چاهي ازمدير سئوال مي كند، پس چرا در مدرسه فري اينا- نام پسرش فريدون است كه در خانه فري صدايش مي كنند- چند صد هزار تومان شهريه مي گيرند؟ و يادآوري مي كند، اگر قانونگذاران و ناظران قانوندان جامعه، با سكوت و تأييد خود، توجيه مشاركت اختياري اولياي متمول در هزينه هاي تحصيلي فرزندان را به خورد مردم نمي دادند و باب تأسيس مدارس خصوصي را با عنوان جديد غيرانتفاعي باز نمي كردند، من هم مجبور نبودم موقع ثبت نام، نقش پدر پولدار را بازي كنم و ممكن بود در چنين مواقعي تخفيفي را به يك مدرسه دولتي بدهم. اما حالا، حساب حساب است و كاكا برادر. در اين مدرسه درآمد كسب مي كنم تا در آن مدرسه خرج كنم. وقتي دور تا دور منزلم را مدارس غيرانتفاعي دوره كرده اند، يا بايد پول بدهم و يا از آن منطقه نقل مكان كنم.
مدير مدرسه دولتي، پس از اين ديالوگ دو نفره، متوجه مي شود كه اگر مطلب كمي ادامه پيدا كند، آقاي تخليه چاهي صحبت را به ايجاد روزنه در قانون اساسي، ايجاد دسته بندي مالي بين مردم، تبعيض آموزشي، سوق داده شدن معلمان مجرب به سمت مدارس خصوصي و باز شدن راه براي گرفتن شهريه توسط مدارس دولتي به واسطه تصويب قانون تأسيس مدارس غيرانتفاعي مي كشاند و از قرار معلوم آبي از وي گرم نمي شود.
اما پس از رفتن او، به ياد مي آورد كه حدود ده دوازده سال قبل، مدير كل وقت آموزش و پرورش شهر تهران، هنگام صحبت در جلسه رؤساي مناطق، همزمان با گفتن عبارت «شهريه نگيريد، قانوني نيست»، با دست اشاره كرده بودكه شهريه بگيريد.
مدير مدرسه، ضمن آن كه از مرور جمله آخر آقاي تخليه چاه در ذهن، كه گفته بود، سر و وضع مدرسه شما، بفهمي نفهمي بعضي صحنه هاي خرابي فيلمهاي جنگي را تداعي مي كند، دلخور بود، فكر كرد چرا مردم وضعيت مدرسه فرزندان خود را درك نمي كنند؟ وقتي براي يك دوره كلاس زبان خارجي در طول يك ترم ۳ ماهه، آن هم هفته اي دو يا سه جلسه و هر جلسه ۵/۱ ساعت، مبلغي بيش از ده پانزده هزار تومان پرداخت مي كنند، چرا حاضر نيستند همين مبلغ را براي ۹ ماه تحصيل، آن هم هفته اي ۶ روز و هر روز ۳ جلسه، پرداخت كنند؟ مدير مدرسه فكر كرد، اگر والديني را كه با وجود داشتن بضاعت مالي، دائماً صحبت از رايگان بودن تحصيل مي كنند، هنگام سرما و خاموش بودن شوفاژ ها به قانون اساسي ارجاع دهد و از آنها بخواهد گرماي مدرسه را با همان قانون اساسي تأمين كنند، حتماً كار را به اداره خواهند كشاند و اداره اصلاً خوشش نخواهد آمد.
مدير مدرسه يك بار ديگر همه چيز را مرور كرد. مدرسه كه دولتي است و حق گرفتن شهريه ندارد، وضعيت سرانه هم كه معلوم است، معلمان هم توسط اداره فرستاده مي شوند و مدير حق  انتخاب ندارد و دوغ و دوشاب در كنار هم است، ثبت نام هم كه فقط از داخل محدوده جغرافيايي و با توجه به نشاني محل سكونت و بدون هرگونه آزمون و شرط معدل است. اوليا هم يا از قانون اساسي مطلعند و پول نمي دهند ويا بي خبرند و پول نمي دهند. اداره هم يكي از شرايط مديران موفق را در جلب مشاركت هاي مردمي مي داند و سر سال هم انتظار درصد قبولي مناسب را دارد و در طول سال هم حال و حوصله شكايت اوليا براي خاموش بودن شوفاژ ها و سرماي مدرسه و گرفتگي چاه هاي فاضلاب را ندارد. پس راه حل چيست؟ مدير مدرسه فكر كرد، چرا طراحان قانون اساسي در آبان ماه ۱۳۵۸ و يا اعضاي شوراي بازنگري در تيرماه ۱۳۶۸ به ايجاد اصلاحات در اصل سي ام و ارائه راهكارهاي مصرح در تأمين آموزش و پرورش رايگان، توجه كافي نكردند. آموزش و پرورش به شرطي مي تواند رايگان باشد كه هر سال بودجه فوق العاده اي به آن تزريق شود، نه اينكه در به در به دنبال خير مدرسه ساز و انتشار قبض هاي مشاركت مردمي در حد اسكناس هاي رايج مملكت باشد. اصلاً اصل سي ام، با محتواي وظيفه دولت در فراهم كردن آموزش و پرورش رايگان، آن قدر كلي است كه مي توان توجيه كرد، يكي از وسايل تحقق چنين آموزش و پرورشي، كمك هاي اختياري و مشاركت هاي مردمي است. يعني راهكاري كه دولت و وزارتخانه پيدا كرده، اين است كه مردم پول بدهند تا پول نفت و بقيه درآمدهاي كشور، كمتر در آموزش و پرورش و ان شاءالله بيشتر در جاهاي ديگر مصرف شود. آنچه مشخص است بودجه هاي مصوب سالانه، براي وزارت عريض و طويل آموزش و پرورش و دو درصد عوارض پيش بيني شده مربوط به بعضي كالاها و خدمات، كه هنوز هم برخي كارخانجات از پرداخت آن استنكاف مي ورزند، مشكلات اين دستگاه را حل نكرده است.نظام ارزش گذاري جامعه هم، جايي را براي هزينه هاي آموزش و پرورش در سبد هزينه خانوار اختصاص نداده و يك بام و دو هوا بودن قانون منع دريافت وجه از سوي مجرياني كه دائماً آن را نقض مي كنند، به بلاتكليفي مردم دامن زده است.
مدير مدرسه از خود پرسيد حالا چه بايد كرد و آموزش و پرورش چطور مي تواند به كسب درآمدهاي جديد و مشروع مبادرت ورزد؟ شعار دولت پرهيز از تصدي گري و اصرار بر استفاده از بخش خصوصي است. اما بخش خصوصي، گربه اي نيست كه در راه رضاي خدا موش بگيرد و واقعيت مسلم و غيرقابل انكار بقاي بخش خصوصي، درآمدزايي است؛ آن هم به هر قيمتي و حتي در ازاي ارائه خدمات نازل و ناكافي. در نتيجه به طور مثال از ميلياردها توماني كه به حساب بيمه حوادث ايران و بيمه تكميلي دانا از سوي آموزش و پرورش واريز مي شود، پست ترين نوع بيمه مربوط به آموزش و پرورش است، مثلاً بيمه آموزش وپرورش فقط در صورتي هزينه عمل ليزريك چشم را پرداخت مي كند كه هر دو چشم متقاضي در حد نمره ۵- مجموعاً ۱۰- ضعيف باشد. بيمه آموزش وپرورش در صورت يافتن چنين كورتلسكوپ بر چشمي، از سر مرحمت هزينه نصف عمل او را پرداخت مي كند. انتخاب اين وضعيت را از سوي بيمه آموزش وپرورش ، در مقايسه با بيمه ساير سازمانها و وزارتخانه ها كه هزينه كامل اين عمل را براي كساني كه ضعف چشمشان حتي حدود نمره ۱ است، پرداخت مي كنند، اسف بار تر به نظر مي رسد.
البته تعارضي كه در اين تفاوت به چشم مي خورد، اين است كه اگر ديگر دستگاههاي دولتي از خدمات بهتر بيمه برخوردارند، آيا رقم بالاتري توسط پرسنل آن دستگاهها به بيمه واريز مي شود يا خود آن دستگاهها قسمتي از اين هزينه ها را به نفع كاركنان خود مي پردازند؟
پس باز هم سئوال اين است كه چه بايد كرد؟ با وجود چنين پيشينه اي از بخش هاي غيردولتي، آيا مي توان به بخش خصوصي ميدان داد؟ آيا مي توان مدارسي را كه در مناطق تجاري قرار دارند و قيمت هر متر زمين آنها تا چند ميليون تومان است، تبديل به مراكز اقتصادي كرد و از منافع آنها سود برد؟ آيا بايد به فكر استفاده از بوفه ها و تعاوني هاي مدارس بود؟ يا بايد فضاهاي مدارس را در نوبت دوم در اختيار بخش خصوصي قرار داد؟ يا همه اينها را به دست فراموشي سپرد و باز هم به سراغ اولياي بي نوا و مديران بخت برگشته رفت كه بايد كابوس ثبت نام را تا آخر تابستان به هر نحو تحمل كنند؟
اينكه مدير مدرسه به چه نتيجه اي دست پيدا كرد، بماند، اما مشكلات ثبت نام دانش آموزان در تابستان، فقط مربوط به دادن و گرفتن پول نيست. مدارس يا به نسبت موقعيت مكاني، درصد قبولي، عملكرد قبلي و خوشنامي، مورد توجه قرار مي گيرند و يا به عنوان تبعيد گاه مورد بي مهري هستند. در زمان ثبت نام، مدارس خوشنام با هجوم اوليايي مواجه مي شوند كه از مدرسه اي كه طبق تقسيم بندي اداره، برايشان درنظر گرفته شده، گريزان هستند كه اين استقبال گاه از يك منطقه به منطقه اي ديگر هم كشيده مي شود. راه حل ايجاد سند ثبت نام هم، در كف با كفايت كاركنان زحمتكش صنف مشاوران محترم  املاك است كه حاضرند با اخذ مبلغي ناقابل، به طور موقت و صوري هم كه شده، متقاضي را صاحب يا مستأجر  ملكي اعلام كنند تا مشكلات ثبت نام عده اي، سريع ترحل شود! در اين حين مدارس مورد استقبال، از اين فرصت نهايت سوءاستفاده را مي كنند و ضمن برخورد گزينشي با مراجعان و بي توجهي به ضوابط اداره، معدل بالاها را ثبت نام مي كنند و تا حدودي خيال خود را از بابت درصد قبولي پايان سال آسوده مي كنند. ضمن اين كه به دليل افزايش تقاضا، امر پرداخت وجه توسط اوليا، بي برو برگرد و از سر اختيار! اطاعت مي شود. اما در روي ديگر سكه، مدارسي كه شهره نيستند، با وجود تمام تلاش خود، با فرار مغزهايشان مواجه مي شوند! پايين آمدن سطح كيفي دانش  آموزان و درصد قبولي، افزايش تعداد دانش آموزان ضعيف از نظر درسي و اخلاقي و بي رغبتي معلمان به حضور در چنين مدارسي، از مشكلات تبعيد گاه هاست. در اين اوضاع و احوال، دانش آموزان نگون بختي كه به هزاران دليل اجتماعي، اقتصادي، آموزشي، خانوادگي ، رسانه اي و ... مردود و مشمول تكرار پايه هستند در مدرسه محل تحصيل خود هم به زحمت ثبت نام مي شوند، چه برسد به مدارس ديگر.
مشكل ديگري كه در امر ثبت نام ، خاص مدارس متوسطه وجود دارد، مربوط به دانش آموزاني است كه به شرط حداقل معدل، براي انتخاب رشته دست پيدا نمي كنند و ناچار مشمول شاخه كار دانش مي شوند ولي مدارس اين شاخه، از ظرفيت معيني برخوردارند. در نتيجه در صورتي كه تعداد دانش آموزاني كه رشته نياورده و توفيق اجباري حضور در اين شاخه را پيدا كرده اند، افزايش يابد، اين مدارس فقط به ارائه دروس نظري اين شاخه اقدام مي كنند و دانش آموزان بايد واحدهاي مهارتي را در مراكز خصوصي با پرداخت شهريه بگذرانند. اما بحث پرداخت شهريه فقط خاص آمار اضافه بر ظرفيت دانش آموزان ضعيف ورشته نياورده شاخه كار دانش نيست. دانش آموزان نخبه مدارس تيزهوشان هم كه بعداز دادن كنكور و در رقابت شديد و با زحمت فراوان وارد اين مدارس مي شوند، فصل مشتركشان با گروه بالا پرداخت شهريه است. دانش آموزان مدارس تيزهوشان در حالي مشمول پرداخت شهريه هاي چند صد هزار توماني مي شوند كه از آنها تحت عنوان استعداد هاي درخشان نام برده مي شود. معلوم نيست مسئول حمايت از چنين استعدادهايي كيست و با وجود اين كه زحمت اصلي تحصيل بر دوش خود اين دانش آموزان است كه از نخبگان و سرمايه هاي مملكت به شمار مي روند و با اخذ چند صد هزار تومان شهريه، قرار است چه گلي به سرشان زده شود؟
اما در نهايت با نگاهي به مدارس دولتي، غيرانتفاعي، تيزهوشان، نمونه دولتي و كاردانش متوجه مي شويم كه ظاهراً تقدير تمامي مدارس ايران، با پول گرفتن گره خورده و قانوني و غيرقانوني، اختياري يا اجباري، همه به يك راه مي روند. به اين ترتيب قانون اساسي با يك اصل بيشتر يا كمتر (با يا بدون اصل سي ام) چه تفاوتي دارد؟

بازار فرهنگ
افزايش كارايي معلم
002880.jpg

اين كتاب، تأليف لورين اندرسون و از مجموعه تك نگاشت هاي مباني برنامه ريزي آموزشي است كه توسط مؤسسه برنامه ريزي آموزشي وابسته به يونسكو در پاريس تدوين شده است. ناشر كتاب آييژ و مترجمان آن دكتر علي رؤوف و منيره رضايي هستند.
كتاب در ۱۶۰ صفحه و به قيمت ۱۴۰۰ تومان منتشرشده است و حوزه مباحث آن به كارگيري ثمربخش راهبردهاي ياددهي- يادگيري در كلاس درس مربوط مي شود.
002875.jpg


نقدي بر ناكارآمدي آموزش و پرورش در ايران
اين كتاب، جلد اول از مجموعه اي است كه از قرار در چندين جلد به موضوع ذكر شده در عنوان خود خواهد پرداخت. مؤلف كتاب، ابوالحسن بهرامپوري است كه آن را با همكاري حسن سبزيان، توسط نشر زيبا و در ۲۰۸ صفحه همراه با جداول و عكس هاي مختلف به چاپ رسانده است. كتاب ۱۵۰۰ تومان قيمت گذاري شده است.
كتاب، به رغم دارا بودن جداول و آمارهاي گوناگون، آنچنان از پختگي و انسجام لازم برخوردار نيست و بايد تا انتشار جلدهاي بعدي و تكميل محتوا صبر كرد.
002870.jpg


مادر و پدري باشيد كه آرزويش را داريد
نشر چاپار فرزانگان، اين كتاب را كه به تشريح ۳۰ كليد طلايي براي مادران و پدران بالنده مي پردازد، در شمارگان پنج هزار نسخه و به قيمت ۵۰۰ تومان منتشر ساخته است.
كتاب، تأليف عباس فرهادي ثابت است كه پيش از اين چندين كتاب در حوزه هاي مختلف علوم تربيتي را از وي ديده ايم.
چاپار فرزانگان كتاب بعدي فرهادي، به نام «چگونه به پيشرفت تحصيلي فرزندم كمك كنم؟» را مهرماه منتشر خواهد كرد.

همگام با انديشه ورزان جهان- ۶
پياژه، ژان*
دكتر محرم آقازاده
پياژه، سوئيسي تبار است. او در سال ۱۸۹۶ در شهر نوشاتل سوئيس ديده به جهان گشود و ۱۶ سپتامبر سال ۱۹۸۰ در ژنو بدرود حيات گفت. پياژه بيشتر به روان شناس تكويني و شناخت شناسي اشتهار يافته است. تحصيلات او در رشته هاي بيولوژيكي، روان شناسي، منطق و فلسفه علم بوده است. پياژه در حوزه فلسفه از كانت، آندره لالند و برانشويچ و در روان شناسي از آلفرد بينه، روان شناس فرانسوي، متأثر بوده است. او در سال ۱۹۲۱ مدير مطالعات انستيتو روسو، در سال ۱۹۴۰ استاد روان شناسي و مدير آزمايشگاه روان شناسي ژنو، در سال ۱۹۵۵ استاد روان شناسي سوربن بوده است. پدر پياژه تاريخدان بود و از صاحب نظران ادبيات قرون وسطي به شمار مي آمد؛ مادر او فردي بسيار با فراست بوده و بسيار پايبند امور مذهبي بود. پياژه، ده سال بيشتر نداشت كه نخستين مقاله علمي خود را درباره يك گنجشك زال نوشت و آن را در مجله تاريخ طبيعي به چاپ رساند. پياژه، بسيار كنجكاو بود و مي كوشيد براي پرسش هاي بنيادي اش پاسخ هاي قانع كننده اي بيابد. پرسش هاي پياژه عمدتاً عبارت بودند از: «دانش چيست؟ دانش چگونه كسب مي شود؟ آيا انسان مي تواند به فهم عيني واقعيت نايل آيد، يا آن كه دانش او از جهان به واسطه عوامل دروني ديگرگونه مي شود؟ پياژه مجذوب در اين چيستي ها و چگونه ها، بر اين باور بود كه فلسفه به تنهايي پاسخگوي اين پرسش ها نيست.»(۱)
انديشه و پژوهش هاي پياژه جهان تعليم وتربيت را در مغرب زمين و در بخش هاي عمده اي از كشورهاي مشرق زمين با تحول روبه رو ساخت. عمده اين تحولات متأثر از تحقيقات پياژه در زمينه رشد شناختي بود. پياژه رشد شناختي را با پيشنهاد و تبيين مراحل چهارگانه عرضه كرده است كه، عبارت اند از: مرحله رشد حسي- حركتي، مرحله تفكر پيش عملياتي، مرحله تفكر عمليات عيني و مرحله تفكر يا عمليات صوري. منظور پياژه از هر يك از مراحل اشاره شده به اختصار در ادامه آمده است.
مرحله رشد حسي- حركتي
اين مرحله از آغاز تولد تا ۲ سالگي را در برمي گيرد. رفتار نوزاد در اين مرحله بيشتر از نوع رفتارهاي بازتابي است. به ديگر سخن، نوزاد در اين مرحله، انديشيده به محرك هاي محيطي پاسخ نمي دهد، بلكه پاسخ هاي او پاسخ هاي واكنشي نسبت به محرك هاست.
002860.jpg

مرحله تفكر پيش عملياتي
در اين مرحله، كودك توانايي نمادي كردن محيط زندگيش را دارد. يعني آن كه، كودك از طريق تفكر و تصويرسازي ذهني توانايي ايجاد تغييرات در جهان اطراف خود را به دست مي آورد.
مرحله تفكر عيني
در مرحله حاضر كودك به سيستم فكري نمادي سازمان يافته اي دست يافته است و از آن براي تغيير و كنترل محيط بهره مي گيرد.
مرحله تفكر يا عمليات صوري
آغاز اين مرحله از ۱۳ يا ۱۴ سالگي است. در اين مرحله نوجوان مي تواند از واقعيت هاي عيني فاصله بگيرد و رخدادها يا جهان آينده اي را در ذهن خود تصوير سازي كند. تفكر صوري را برخي با استدلال علمي مترادف دانسته اند.(۲)به هر روي، پس از جنگ جهاني دوم بود كه آوازه  علمي پياژه عالمگير شد، و دانشگا ه هايي نظير هاروارد، سوربن، بروكسل و... به او درجات علمي افتخاري دادند. و «پياژه» اولين اروپايي بود كه در سال ۱۹۶۹ از سوي انجمن روان شناسي آمريكا مورد تقدير قرار گرفت، اين كار هم به سبب نقش چشمگير او در روان شناسي بود.»(۳)
وي با كمك مالي مؤسسه راكفلر در سال ۱۹۵۵، مركز بين المللي شناخت شناسي ژنتيك را در ژنو بنيان گذاشت. تأكيد عمده پياژه همواره اين بوده است كه مناسب ترين راه كاوش دانش بهره گيري از رويكردهاي ميان رشته  اي است. بدين سبب، او در مركز بين المللي شناخت شناسي ژنتيك، دانشجوياني را به كار مي گرفت يا مي پذيرفت كه در چندين رشته تخصص دارند، براي مثال، رشته هايي، نظير فيزيك، شيمي، زيست شناسي، رياضيات، زبان، روان شناسي و علوم تربيتي.
چنين رويكردي، يعني رويكرد ميان رشته اي، در گرايشات پياژه نيز به روشني ديده مي شود. پياژه از زيست شناسي پلي به فلسفه زد و سپس در جواني به روان شناسي علاقه مند شد.
نوشته هاي پياژه، ميان رشته اي بودن رويكرد پياژه را نشان مي دهد. پياژه مقاله اي درباره «زيست شناسي و جنگ» نوشت و در آن مقاله ديدگاه دارويني و لاماركي را بررسي و رد كرد. ديدگاه دارويني و لاماركي مبين اين باورند كه، به دلايل زيستي، پيدايي جنگ ها گريزناپذيرند. استدلال پياژه در رد نظرات داروين و لامارك درباره بنيان زيستي جنگ ها، اين بود كه تحول آدمي و تلاش او براي فهم مسايل آدميان را به سوي همياري ونوع دوستي مي كشاند تا به ستيزه جويي با يكديگر.(۴)
زيرنويس ها:
۱- جينز برگ و اوپر، ترجمه فريدون حقيقي و فريده شريفي، ۱۳۷۱، صفحه ۲۹.
۲- هال، ترجمه احمد به پژوه و رمضان دولتي، ۱۳۶۹.
۳- وادزورث، ترجمه جواد صالحي فردردي و سيدامير امين يزدي، ۱۳۷۸، صفحه ۲۲.
۴- همان، ۱۳۷۸.
منابع:
جينزبرگ، ه. واوپر، س. رشد عقلاني كودك از ديدگاه پياژه، ترجمه فريدون حقيقي و فريده شريفي ، تهران : فاطمي، ۱۳۷۱
۲-ادزورث،ب.روان شناسي رشد تحول شناختي و عاطفي از ديدگاه پياژه ، ترجمه جواد صالحي فردردي و سيدامير امين يزدي، مشهد: دانشگاه فردوسي، ۱۳۷۸.
۳- هال، و. راهنماي نظريه هاي روان شناسان بزرگ، ترجمه احمد به پژوه و رمضان دولتي،  تهران: رشد، ۱۳۶۹.
Piaget,Jean*

طنزهاي آموزشي-۵
اول ابتدايي ها، بشتابيد!
ابرام خير نديده
002855.jpg

۱- ما اعتقاد داريم كه يك كلاس سومي (متوسطه) نياز به برنامه ريزي و مشاوره دارد. ما اعتقاد داريم كه كلاس سومي ها ، بايد از فرصت تابستان استفاده كنند.
نتيجه علمي و مالي:
اول- برنامه ريزي و مشاوره در سال ما قبل سوم ضرورتي ندارد و فقط براي كنكور خوب است.
دوم- هر چقدر سال تحصيلي عقب تر بيايد و حتي حذف شود (يعني دانش آموزان تمام سال درس بخوانند) بهتر است. از نظر مالي هم خوب است.
سوم- هيچ درس و مشقي به اندازه كنكور ارزش ندارد.
۲- سال آينده و كنكور سال بعد، چون طبعاً رقبا بيشتر شده اند، احتمالاً مؤسسات و آموزشگاه هاي كنكور چنين تبليغ خواهند كرد:
دومي ها؛ ما اعتقاد داريم كه... (بقيه حرفها)
۳- سه سال بعد: سوم راهنمايي ها، از هم اكنون به فكر كنكور باشيد و در مؤسسه ما ثبت  نام كنيد.
۴- پنج ، شش سال بعد: اول ابتدايي ها بشتابيد، تا دير نشده به فكر كنكور باشيد. اگر چيزي هم ياد نگرفتيد، مهم نيست، مهم اين است كه اولاً پول بدهيد و ثانياً ياد بگيريد تست كنكور بزنيد.
۵- عزيز نسين داستان جالبي دارد به اين مضمون: دو روزنامه رقيب در يك شهر، به صورت عصرگاهي منتشر مي شدند. مسئولين هر كدام از اين روزنامه ها براي جذب مشتري بيشتر ، تلاش مي كردند روزنامه آنها زود تر توزيع شود و سريع تر به دست مردم برسد. اين رقابت آنها در سرعت عمل تا جايي پيش مي رود كه انتشار روزنامه ها از عصرهنگام به صبحگاه تبديل مي شود. اما كار به همين جا ختم نمي شود و باز هر كدام در سرعت عمل براي توزيع روي دست همديگر بلند مي شوند. كار به جايي مي رسد كه روزنامه روز بعد يك روز زودتر توزيع مي شود! و در نهايت كار به دو روز و سه روز و يك هفته قبل مي رسد. بالاخره گردانندگان هر دو روزنامه صلاح را در اين مي بينند كه كاربري روزنامه را از خبري به طنز تغيير دهند!
۶- فعاليت هاي مرتبط با كنكور و تبليغات آن هم حالت مسخره اي پيدا كرده است. هر كس هر چه دلش خواست ابداع مي كند و هر نوع دلش خواست تبليغ مي كند.
وقتي آموزشگاهي به صورت علمي تبليغ مي كند، كنكور بدون پيش دانشگاهي، يعني چه؟ يعني علناً دارد تخلف مي كند. وقتي فردي تبليغ مي كند كه مي تواند تست زدن را بدون نياز به حل مسأله آموزش دهد، اين نه تنها غيرعلمي است، بلكه مي تواند تخلف نيز محسوب شود: وقتي مؤسسه اي شركت در كنكورهاي آزمايشي را مترادف با تعيين سرنوشت قلمداد كرده و آن را تبليغ مي كند، اين با كدام منطق روان شناسي و آموزشي تطبيق پيدا مي كند؟ وقتي مؤسسه اي در بوق و كرنا مي كند كه ما به كيفيت آموزش مي انديشيم، ملاك اين كيفيت را چه كسي تعيين مي كند؟
۶- به يقين بسياري از اين نوع تبليغ ها در كشورهاي ديگر مي تواند منجر به اعلام جرم از طرف مقامات رسمي آموزش و پرورش و اخذ جريمه هاي سنگين مالي شود. فعلاً كه در كشور ما آموزش و پرورش بي خيال اين چيزهاست! ادعاهاي تبليغي مؤسسات و آموزشگاه ها مي خواهد فريب باشد ، مي خواهد مبناي علمي و حتي منطقي نداشته باشد،
مي خواهد بزرگنمايي شده و غيرواقعي باشد ، به ما چه! مردم پولش را مي دهند ، مي خواهند ندهند ، مگر ما بايد در هر كاري دخالت كنيم؟!
۷- در يك فضاي رقابتي ، شيوه هاي تبليغاتي هم متنوع تر و حرفه اي تر خواهند شد. گوش به زنگ باشيد، ببينيد در سال هاي بعد چه ترفندهايي مورد استفاده قرار خواهند گرفت. از كجا معلوم؛ شايد پيش بيني ما هم درست از آب در آمد و چند سال بعد نوبت به اول ابتدايي ها هم رسيد. شايد مانند قضيه همان دو روزنامه آنقدر عقب بياييم كه براي كلاس اولي ها هم كتاب هاي زرد و قرمز و طوسي و سرمه اي كنكور چاپ كنيم.
در هر صورت والدين محترم؛ پول هايتان را آماده كنيد!
002865.jpg


نگين ايران منتشر شد
سومين شماره از فصلنامه مطالعات جنگ ايران و عراق- نگين ايران- به صاحب امتيازي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ منتشر شد. نگين ايران در ۱۷۴ صفحه و به قيمت۷۰۰ تومان با مطالب متنوعي چون «ايران، تعامل جنگ و سياست خارجي»، «موضع گيري و عملكرد سوريه در جنگ هشت ساله»، «جنگ ايران و عراق؛ كاربرد سلاح هاي شيميايي»، «راهبرد اسرائيل در جنگ ايران و عراق»، «نقش سازمان مجاهدين خلق (منافقين) در جنگ ايران و عراق»، «جنگ ايران و عراق؛ تبليغات از ديدگاه امام خميني(ره) و... به چاپ رسيده است.
در آخرين شماره نگين ايران اسنادي مربوط به تحولات چند روز اول عمليات والفجر ۸ ، دستور العمل حفاظتي منطقه عملياتي والفجر ۸ و گزارش دفتر تحقيقات بهداري قرارگاه كربلا در زمينه جنگ شيميايي در عمليات والفجر ۸ به چاپ رسيده است.
مجيد مختاري سردبير نگين ايران در سرمقاله اين نشريه جنگ ايران و عراق را نمونه يك جنگ نامتقارن برشمرده و نوشته است، ايران با استفاده از شيوه هاي جنگ نامتقارن مانع از دستيابي ارتش و رهبران عراق به اهداف تجاوزكارانه شان شد.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
زندگي
سياست
موسيقي
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |