پان تركيسم
زير ذره بين
ناسيوناليسم ايراني، حتي در نوع «پان» خود كه به لحاظ زماني مدتها پس از پان تركيسم و پان عربيسم ظهور كرد، هيچ گاه جلوه هاي الحاق گرايانه و افراطي به خود نگرفت. اين به ويژه از اينجا ناشي مي شد كه ناسيوناليسم ايراني بنا به ماهيت خود، بر خلاف دو جريان ناسيوناليسم عرب و ترك، در پي در هم ريختن نظم سرزميني و فروپاشي و الحاق سرزمين هاي ديگر براي پي ريزي يك دولت قومي نبود، بلكه بيشتر بر آن بود تا در درون مرزهاي دولت- ملي ايران به بازسازي نظام سياسي ايراني بپردازد و زمينه ها را براي نوسازي و پيشرفت جامعه ايراني فراهم آورد
|
|
اشاره: تاكنون درباره «پان تركيسم» و سابقه و پيشينه و فلسفه وجودي آن آثار اندكي منتشر شده است كه عمده آنها به سال هاي آغازين ظهور پان تركيسم تا اواسط دهه ۱۹۲۰ بازمي گردد. كتاب «زاره وند» كه در ۱۹۲۴ انتشار يافت شرح دقيق و موجزي از پان تركيسم و فعاليتهاي آن ارائه مي داد. اما پس از گذشت حدود ۸۰ سال از انتشار اين كتاب، «جيكوب لاندو» استاد اسبق مطالعه خاورميانه دانشگاه عبري بيت المقدس اثري نگاشته (۱۹۸۴) كه در سال ۱۹۹۵ و پس از فروپاشي شوروي و احياي مجدد پان تركيسم و تبديل آن به ايدئولوژي نيمه رسمي دولت تركيه و ايدئولوژي رسمي جمهوري آذربايجان، تجديد چاپ شد. اين پژوهشگر با تسلط به زبانهاي تركي، روسي، آلماني، عربي و البته انگليسي و استفاده از آرشيوهاي گوناگون تركيه عثماني و جديد، روسيه شوروي و آلمان، اثري ارائه داده كه كمتر پژوهشگري توان انجام آن را داشته است. اين كتاب با همين عنوان از سوي دكتر حميد احمدي استاد دانشگاه حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران كه پژوهشهاي درازدامني درباره قوميت و قوم گرايي دارد، ترجمه شده و در آينده نزديك از سوي نشر ني روانه بازار نشر خواهد شد.
نوشته زير بخشي از مقدمه دكتر احمدي بر اين كتاب است كه توسط ايشان و ناشر پيش از انتشار كتاب در اختيار همشهري قرار گرفته است. وي در اين زمينه ضمن تفكيك و بررسي ويژه سه نوع ناسيونالسيم ايراني، عربي و تركي و حتي بررسي نوع تعصبي آنها(پان)، درباره كتاب «پان تركيسم» و اهميت آن مطالبي نوشته است كه مي خوانيد.
دكتر حميد احمدي
يكي از عمده ترين تحولات سياسي و فكري خاورميانه در آغاز قرن بيستم، ظهور جريان ناسيوناليسم در سراسر منطقه بود. از اين ميان سه جريان ناسيوناليستي بيش از همه بر سير تحولات منطقه تأثير گذاشتند: ناسيوناليسم عرب، ناسيوناليسم ترك و ناسيوناليسم ايراني. يكي از عمده ترين تفاوت هاي ميان اين سه جريان ناسيوناليستي اين بود كه ناسيوناليسم عرب و ناسيوناليسم ترك در آغاز ماهيت قومي داشتند، يعني نوعي گرايش فكري در جامعه اي(عثماني) كه متشكل از اقوام گوناگون داراي سوابق سياسي، مذهبي و فرهنگي متفاوت بود. هر يك از دو جريان فوق در مراحل آغازين خود در پي تأسيس يك دولت جديد مبتني بر گروه قومي عرب و ترك بودند. اين احساس عربيت و ترك بودن، به ويژه به شكل سياسي آن از اواسط قرن نوزدهم پيدا شد و قبل از آن هر دو گروه بر مبناي هويت اسلامي در درون سيستم خلافت اسلامي زندگي مي كردند. ناسيوناليسم ايراني بر خلاف اين دو جريان فكري، ماهيت قومي نداشت تا در پي تأسيس دولت جديد از درون يك امپراتوري بزرگ تر باشد. بر عكس، ناسيوناليسم ايراني در واقع نوعي بيداري آگاهي ملي بود كه به درجات گوناگون، البته بيشتر به شكل فرهنگي و سپس سياسي در ميان اقشار گوناگون جامعه ايراني وجود داشت. تاريخ كهن دولت ايراني كه حداقل هزار سال قبل از ظهور اسلام تولد يافته بود از يك سو، و كتاب هاي گوناگون تاريخي و ادبي موجود به زبان هاي ايران باستان و به ويژه پهلوي و ترجمه آنها به عربي و فارسي پيرامون تاريخ ايران، وجود ميراث ادبي كهن، به شكل نظم و نثر و تداوم آگاهي ملي ايرانيان، البته به شكل سنتي و نه مدرن آن، از سوي ديگر، در بيداري ملي ايرانيان نقش اساسي ايفا كرده بود.
گذشته از اين، وجود آثار حماسي همچون شاهنامه فردوسي با يادآوري دوران اسطوره اي و تاريخي ايران، ويژگي و برجستگي خاصي به آگاهي ملي و هويت ايرانيان در مقايسه با دو گروه قومي عرب و ترك بخشيده بود. ويژگي «قومي» جريان ناسيوناليسم عربي و تركي و تلاش آنها براي ايجاد يك دولت يك دست قومي و بحران هويت شديدي كه در پايان قرن نوزدهم جامعه عثماني را دربرگرفته بود باعث شد كه هر دو ناسيوناليسم قومي عرب و ترك به تدريج جنبه رومانتيك به خود گرفته و به مرزهاي افراطي ايدئولوژي هاي «پان» قدم بگذارند. بدين خاطر بود كه اين دو جريان از اوايل قرن بيستم به بعد گونه هاي افراطي ناسيوناليسم «پان عربي» و «پان تركي» را به خود گرفتند و براي پكپارچه كردن و ادغام سرزمين هاي پراكنده اي كه به گمان آنها نشان از رگه هاي قومي آنها داشت تلاش كردند. بدين گونه بود كه حتي پس از فروپاشي امپراتوري عثماني، دولت هاي جديد التأسيس عربي و تركيه با الهام گيري از ايدئولوژي الحاق گرايانه «پان عربيسم» و «پان تركيسم» در پي گسترش نفوذ سرزميني خود به مناطق همجوار و گاه دور از مرزهاي خود برآمدند. ناسيوناليسم ايراني، حتي در نوع «پان» خود كه به لحاظ زماني مدت ها پس از پان تركيسم و پان عربيسم ظهور كرد، هيچ گاه جلوه هاي الحاق گرايانه و افراطي به خود نگرفت، اين به ويژه از اينجا ناشي مي شد كه ناسيوناليسم ايراني بنا به ماهيت خود، بر خلاف دو جريان ناسيوناليسم عرب و ترك، در پي در هم ريختن نظم سرزميني و فروپاشي و الحاق سرزمين هاي ديگر براي پي ريزي يك دولت قومي نبود، بلكه بيشتر بر آن بود تا در درون مرزهاي دولت- ملي ايران به بازسازي نظام سياسي ايراني بپردازد و زمينه ها را براي نوسازي و پيشرفت جامعه ايراني فراهم آورد. به دليل همين تفاوت هاي اساسي بود كه سه جريان ناسيوناليستي عمده خاورميانه به لحاظ تأثيرگذاري بر تحولات سياسي منطقه اي و بين المللي، با يكديگر تفاوت اساسي داشتند. پان تركيسم با تبديل شدن به ايدئولوژي رسمي دولت ترك هاي جوان پس از ۱۹۱۰، عامل اصلي درگير شدن عثماني در جنگ جهاني اول شد و با تكيه بر آرمان هاي رؤياگونه خود جهت اتحاد ترك هاي جهان قدم به راهي گذاشت كه ويراني و فروپاشي امپراتوري عثماني را به دنبال آورد. از سوي ديگر ناسيوناليسم عرب نيز كه در اوايل قرن بيستم با جريان پان تركي كشاكش آشتي ناپذير داشت، با شروع جنگ به نيروهاي متفقين پيوست و از درون شورشي نظامي را عليه عثماني به راه انداخت كه در ساقط كردن ژريم ترك هاي جوان و فروپاشي عثماني بسيار مؤثر بود.(۱) بر عكس، ناسيوناليسم ايراني به دليل برخورداري از سرزمين و دولت خاص خود، راه اعتدال در پيش گرفت و در جريان جنگ جهاني نخست، با گزيدن سياست بي طرفي، آن هم علي رغم اين كه سرزمين ايران- به ويژه مناطق غربي و شمال غربي آن- صحنه كشاكش نيروهاي متخاصم جنگ بين الملل بود، يكپارچگي سرزميني و تداوم دولتي خود را تضمين كرد. اين ناسيوناليسم در راستاي هدف بازسازي نظام سياسي و توسعه ايران، در سال هاي پس از جنگ جهاني اول زمينه هاي شكل گيري دولت مدرن و آغاز فرايند نوسازي را فراهم ساخت. جلوه ديگر تلاش ناسيوناليسم ايراني در راه توسعه اقتصادي و سياسي جامعه ايراني، نهضت ملي شدن صنعت نفت و كشاكش آن با بريتانيا بود كه در نوع خود بر ساير اقدامات ناسيوناليستي نسبتاً توسعه گرا، نظير ناسيوناليسم مصري و ملي شدن كانال سوئز در ۱۹۵۶ تأثير گذاشت.
همين تفاوت ماهيت سه ناسيوناليسم فوق، يعني ناسيوناليسم «فروپاشنده- الحاق گرا»ي عرب و ترك و ناسيوناليسم «نوسازي گرا»ي ايراني، نه تنها جريان ناسيوناليسم عرب و ترك را به سوي «افراط گرايي و گسترش طلبي سرزميني»(براي ادغام سرزمين هاي «هم قوم» در كشورهاي عربي و تركيه)، كشاند و ناسيوناليسم ايراني را همچنان در حالت «اعتدال گرايي» نگه داشت، بلكه باعث شد كه ناسيوناليست هاي عرب و ترك در مقايسه با ايران، تلاش بيشتري براي نظريه پردازي درباره ماهيت و اهداف ناسيوناليسم خود به عمل آورند. يكي از عواملي كه باعث كثرت كارهاي نظري پيرامون ناسيوناليسم عرب و ترك شد، همان ويژگي «پان » بودن و به عبارت ديگر «الحاق گرايي» آنها بود، كه پان عربيست ها و پان تركيست ها را حتي پس از بنيان گذاري كشورهاي عربي و ترك در رابطه با دستيابي به اهداف مورد نظر متقاعد نكرد. به همين دليل بود كه نظريه پردازان پان عرب و پان ترك، پس از سالهاي جنگ جهاني اول نيز به شرح و بسط ايدئولوژي خود و اصول، برنامه ها و اهداف آن، در جهت توجيه الحاق ساير سرزمين ها به كشورهاي عربي يا تركيه دست زدند.
ناسيوناليست هاي ايراني، به دليل غيرالحاق گرا بودن و توجه به بازسازي اقتصادي- سياسي نظام و جامعه ايراني، در صدد نظريه پردازي درباره اهداف، اصول و برنامه هاي ناسيوناليسم ايراني برنيامدند و تلاش هاي خود را بيشتر در راه مبارزه با استعمار خارجي يا استبداد داخلي معطوف كردند.
ويژگي «پان» و «الحاق گرايانه» بعدي ناسيوناليسم عرب و ترك باعث بروز كشمكش هاي دروني در خاورميانه پس از فروپاشي امپراتوري عثماني شد و اين سه جريان ناسيوناليستي را در برابر هم قرار داد. نه تنها اعراب و ترك ها بر سر برخي سرزمين هاي امپراتوري سابق عثماني، نظير ايالت اسكندرون(كه تركيه و سوريه هر دو مدعي آن بودند و فرانسوي ها در ۱۹۳۹ آن را به تركيه واگذار كردند) با يكديگر كشمكش پيدا كردند، بلكه بر سر «الحاق» ساير سرزمين هاي خاورميانه اي با ملت هاي ديگر به نزاع پرداختند.
نكته جالب اينجاست كه هر دو جريان الحاق گرا و رمانتيك «پان عربيسم» و «پان تركيسم»، به بخش هايي از سرزمين ايران چشم طمع دوخته و در صدد الحاق آن به جهان عرب يا تركيه(يا امپراتوري رؤياي ترك ها) برآمده اند. بدين گونه بود كه «پان عربيسم» در سال هاي پس از دهه ۱۹۲۰، بخش هاي عمده اي از ايران، نظير خوزستان، خليج فارس و جزاير ايراني آن و حتي بلوچستان(۲) را سرزمين هاي عربي مي خواند و در گفتار و كردار در صدد الحاق آنها به جهان عرب بود.
از سوي ديگر «پان تركيسم»، ترك زبان بودن بخش هايي از مناطق ايران را به وسيله اي در جهت آرمان هاي الحاق گرايانه قرار داد، و در مقاطع مختلف تاريخي در صدد الحاق آنها برآمد. همين الحاق گرايي دو جريان «پان عربيسم» و «پان تركيسم»و دعاوي آنها درباره سرزمين هاي ايراني باعث شد كه بعدها يك جريان كوچك «پان ايراني» از درون ناسيوناليسم ايراني ظهور كند و به دعاوي الحاق گرايانه فوق پاسخ گويد.
بدين ترتيب «پان ايرانيسم» نه به عنوان يك جريان اوليه و ذاتي ناسيوناليسم ايراني، بلكه به عنوان يك حركت ثانوي و در پاسخ به دعاوي ارضي و توسعه طلبي پان عربيسم و پان تركيسم نسبت به ايران ظهور كرد.(۳) با اين همه اين جريان «پان ايراني» در مقايسه با دو جريان ديگر پان عربي و پان تركي، معتدل تر بوده وبيشترموضع تدافعي وفرهنگي داشته است تاتهاجمي و«الحاق گرا».(۴)
حجم آثار و پژوهش هاي مربوط به دو جريان فكري سياسي پان عربيسم و پان تركيسم در سطح جهاني يكسان نبوده است. در حالي كه پيرامون پان تركيسم آثار بسيار معدودي در جهان انتشار يافته است، حجم آثار و پژوهش هاي مربوط به ناسيوناليسم عرب و پان عربيسم چه به زبان هاي غربي و چه عربي به مراتب بيشتر از آثار مربوط به ناسيوناليسم ترك است. شايد يكي از دلايل عمده اين توجه اندك به جريان پان تركي، به جنبه هاي شديداً رمانتيك، انزوا و غيرواقعي بودن اين ايدئولوژي برگردد. به عبارت ديگر در مقايسه با پان عربيسم و ناسيوناليسم عرب، كه اهداف و دعاوي آن ملموس تر بوده و بنيادي واقع گرايانه تر داشته است، پان تركيسم به شدت جنبه رمانتيك داشته و از نظر پژوهشگران و محققان جهاني داراي بنيان هاي واقع گرايانه تاريخي نيست كه بتوان درباره آن به پژوهش پرداخت.
بدين خاطر است كه در مقايسه با آثار مربوط به ناسيوناليسم عرب و پان عربيسم، تعداد آثار پژوهشگرانه مربوط به ناسيوناليسم ترك و به ويژه نوع «پان تركيسم» آن بسيار محدود است و كمتر محققي پيرامون آن به كنكاش پرداخته است. گرچه حجم مقالات پراكنده مربوط به پان تركيسم تا حدي در خور توجه است، اما تعداد كتاب هاي موجود پيرامون آن به مراتب كمتر بوده است. اين به ويژه در رابطه با اثري كه جريان فكري سياسي پان تركيسم را از آغاز تاكنون مورد تجزيه و تحليل قرار دهد صادق بوده است، چرا كه به استثناي اثر كنوني، هيچ كتاب جامعي پيرامون پان تركيسم در جهان غرب انتشار نيافته است. معدود آثار موجود پيرامون پان تركيسم كه به صورت كتاب انتشار يافت، بيشتر مربوط به سال هاي آغازين ظهور پان تركيسم تا اواسط دهه ۱۹۲۰ بوده است .
شايد عمده ترين اين آثار كتاب معروف زاره وند بود كه در ۱۹۲۴انتشار يافت و شرح دقيق و خوبي از پان تركيسم وفعاليت هاي آن ارائه مي داد. اما پس از گذشت حدود ۸۰ سال از انتشار اين كتاب، به اثر جامعي نياز بود كه سير تحول پان تركيسم را از آغاز تاكنون بررسي كند.
گسترش فعاليت هاي جريان هاي پان تركيستي در منطقه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و استقلال كشورهاي قفقاز و آسياي ميانه و تلاش هاي رسمي دولت تركيه و در كنار آن جمهوري آذربايجان براي پيشبرد پروژه پان تركي و ارتباطي كه اين گونه تلاش ها مي تواند با منافع ملي ايران در سطح داخلي و منطقه اي داشته باشد، ضرورت شناخت بيشتر و گسترده تر جريان پان تركي را دو چندان كرد.بايد گفت كه از اوايل دهه نود ميلادي پس از تحولات جديد ناشي از فروپاشي شوروي، پان تركيسم مجددا ً احيا و تبديل به ايدئولوژي نيمه رسمي دولت تركيه و ايدئولوژي رسمي جمهوري آذربايجان شد.
در مجموع در مورد پان تركيسم مي توان گفت:
۱- پان تركيسم به لحاظ ماهيت، يك ايدئولوژي نژادپرستانه است و همان گونه كه از لابه لاي مطالب فصل هاي گوناگون كتاب برمي آيد اين شونيزم نژادي و شعار «برتري نژاد ترك بر ساير نژادها» در نوشته هاي اغلب نويسندگان پان تركيست مشاهده مي شود.
۲- پان تركيسم به همان اندازه كه يك ايدئولوژي نژادگرايانه است، به شدت رمانتيك و تخيلي نيز هست. تأكيد بر يگانگي نژاد ترك در كشورهاي پراكنده داراي لهجه هاي متفاوت تركي، ايجاد يك امپراتوري رؤيايي از دل اروپا تا دل چين و استفاده از نمادهايي چون گرگ خاكستري(بوزكورت) در نشريات و تبليغات گروه هاي پان تركيستي- نظير حزب حركت ملي- نمونه اين رمانتيسيسم و تخيل گرايي است.
۳- گروه هاي نخبه گراي پان تركي، چه در تركيه يا ساير مناطق، نه تنها به لحاظ كميت گروه هاي كوچك برخوردار از طرفداران محدود بوده اند، بلكه ميان اين گروه ها و نخبگان سياسي و فكري آنها رقابت هاي شديدي نيز بر سر رهبري جريان پان تركي مشاهده مي شود.
۴- پان تركيسم در نوع خود يك ايدئولوژي و جنبش الحاق گرايانه نيز هست و نوشته هاي پان تركيست و عمل رهبران آنها(براي نمونه در دوره «ترك هاي جوان»، سال هاي دهه ۱۹۷۰ و پس از فروپاشي شوروي) حاكي از اين است كه الحاق ساير سرزمين هاي داراي جمعيت هاي ترك زبان از اهداف عمده پروژه پان تركي بوده است.
۵- گروه هاي پان تركيست از همان دهه اوليه قرن بيستم به بعد، طرح هاي الحاق گرايانه خود نسبت به مناطق آذري نشين و ساير مناطق ايران و كشورهاي همسايه عراق و افغانستان را دنبال مي كرده اند و گاه به ويژه، در سال هاي حاكميت «ترك هاي جوان» و احتمالاً سال هاي پس از فروپاشي شوروي، گروه هاي پان تركي به فعاليت هاي سازماني براي پيشبرد پروژه الحاق گرايانه پان تركي در ايران و دو كشور ديگر عراق و افغانستان نيز دست مي زده اند. درك اين نكته خود بحث جداگانه اي را در رابطه با جايگاه اين سه كشور در پروژه پان تركي مي طلبد.
پان تركيست ها براي انطباق ايدئولوژي و پروژه پان تركي با دوره پس از سقوط اتحاد شوروي را بايد در بحث هاي صابر زيان بدرالدين جست و جو كرد. بي گمان اين برنامه را بايد در مقاله معروف او با عنوان «پان تركيسم، گذشته، حال و آينده» يافت.
به نظر مي آيد كه پيشنهادهاي مندرج در اين نوشته كوتاه، در حال حاضر در دستور عملياتي گروه هاي پان تركي در منطقه قرار گرفته است و آنها تأكيد بر مسائل فرهنگي و زباني در كشورهاي داراي گروه هاي ترك زبان را به عنوان مقدمه اي براي فراهم ساختن مراحل بعدي ادغام و الحاق سياسي و سرزميني در صدر برنامه ها و خواسته هاي خود قرار داده اند.
به هر صورت از آنجا كه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و استقلال جمهوري هاي قفقاز و آسياي ميانه، جريان پان تركيستي در تركيه و جمهوري آذربايجان جان دوباره گرفته و در جهت اجراي پروژه پان تركي تلاش هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي گوناگون را انجام مي دهد و از آنجا كه دامنه اين نوع فعاليت ها و تلاش ها به گونه اي به داخل ايران نيز سرايت كرده است، ترجمه اين كتاب مي تواند براي درك ماهيت وسير تحول تفكر و جريان پان تركي مفيد افتد.
پاورقي ها :
۱- ر.ك.: مذاكرات محرمانه ماكماهون(نماينده انگلستان) و شريف حسين رهبر ناسيوناليست هاي عرب، جهت هماهنگي اقدامات نظامي عليه عثماني در: حميد احمدي، ريشه هاي بحران در خاورميانه، تهران، انتشارات كيهان، ۱۳۷۷، صص ۱۳۷-۱۴۹.
۲- پان عربيست هاي افراطي، نظير رژيم بعث عراق و رياض نجيب الريس پژوهشگر عرب ساكن پاريس، با سرهم بندي برخي مسائل تاريخي مدعي عرب بودن بلوچستان شده و خواستار تلاش گسترده اعراب براي رهاسازي بلوچستان از خاك ايران و اعاده هويت به اصطلاح عربي آن شده اند. در اين باره ر.ك.: حميد احمدي، قوميت و قوم گرايي در ايران، افسانه و واقعيت، تهران، نشر ني، ۱۳۷۹، صص ۳۲۳-۳۲۵.
۳- محمود افشار يكي از ناسيوناليست هاي ايراني، در يكي از مقالات خود، به روشني توضيح مي دهد كه پان ايرانيسم تحت تأثير انديشه هاي الحاق گرايانه پان تركيسم و پان تورانيسم به وجود آمد. وي ضمن توضيح تلاش هاي الحاق گرايانه پان تركيست ها عليه ايران، در اروپا، عثماني و تركيه نوين، مي گويد: «من از همان ايام تحصيل و معاشرت با عثماني ها كاملاً به افكار (پان تورانيست) و ضد ايراني آنها پي بردم و مي توانم بگويم كه (پان ايرانيسم) را من از(پان تورانيسم) آموختم.» ر.ك.: دكتر محمود افشار يزدي، گنجينه مقالات: جلد اول، مقالات سياسي يا سياستنامه جديد، تهران: بنياد موقوفات دكتر محمود افشار، ۱۳۶۸، ص ۵۲۸.
۴- نمونه انديشه پان ايرانيسم معتدل و مخالف الحاق گرايي را مي توان در نوشته هاي دكتر محمود افشار پيدا كرد. وي با صراحت تمام هر گونه انديشه و گرايش الحاق گرايانه از سوي ايراني ها را رد كرده است. وي در جايي ضمن مخالفت شديد با الحاق گرايي مي گويد: «در اين گفتار نظر خود را نسبت به «پان ايرانيسم» روشن مي كنم. سابقا هم راجع به «هفده شهر قفقاز» و ديگر نقاط خارج از حدود كنوني ايران در كتاب سياست اروپا و مجله آينده و ديگر جرايد نوشته ام كه ايران نبايد نسبت به آنها نظر سياسي و ارضي داشته باشد...نوشتن مقالاتي از اين نوع... و بلندپروازي هاي بيهوده جز ايجاد سوءتفاهم در ميان همسايگان ما و به ضرر ايران، نتيجه اي ندارد.» ر.ك.: دكتر محمود افشار يزدي، افغان نامه، جلد سوم، تهران: بنياد موقوفات دكتر افشار، ۱۳۸۰، صص ۴۷۸-۴۷۹ و نيز صص ۴۷۵-۴۸۸.
|