دكتر محرم آقازاده
پيرس(۱) ، فيلسوف است. او در سال ۱۸۳۹ در كمبريج ، ماساچوست متولد و در سال ۱۹۱۴ در ميلفورد اسپانيا ، ديده از جهان فروبست. پيرس ، فيلسوف علوم ، منطق دان ، فيزيكدان بوده و تفكر فلسفي پراگماتيسم را بنا نهاده است. تحصيلات پيرس در زمينه فيزيك و شيمي بوده است و در هر دو رشته تحصيلي ، از دانشگاه هاروارد فارغ التحصيل شده است. وي در سوگيري هاي فكريش از اسكاتوس و كانت تأثير پذيرفته است. پيرس از سال۹۱-۱۸۶۱ فيزيكدان و منجم مركز تحقيقات نقشه برداري ايالات متحده ، از سال ۱۸۶۴ استاد فلسفه دانشگاه هاروارد و از سال ۱۸۷۹ تا ۸۴ استاد منطق دانشگاه جان هاپكينز بوده است.
پيرس را چاپ سرمقاله در مجله فلسفه نظرورزي از سال ۱۸۶۸ تا ۱۸۶۹ ، او را فيلسوفي معرفي كرد كه بنيادگرايي ، درون گرايي و شهود گرايي رايج در فلسفه ، از زمان دكارت به اين سو را زير سؤال مي برد. او در اين سرمقاله ، اظهار داشت كه شك گرايي ، به گونه اي كه دكارت بيان كرده است نمي تواند اساساً در خدمت اعتقادات باشد و نمي تواند براي استقرار عقايد يقيني مورد استفاده قرار گيرد. استدلال او اين بود كه هر باوري خطايي دارد. پيرس ، درون گرايي را هم به مثابه ابراز مشاهده دروني حالات ذهني نمي پذيرد و بر آن است كه كل دانش مربوط به ذهن ، محصول مشاهده بيروني است. بدين سبب ، او بر اين باور است كه ، ذهن انسان ، ظرفيت پيشروي براي دريافت ايده هاي روشن به مثابه حقايق معين را ندارد.
پيرس ، تحقيق را يك عمل اجتماعي مي داند. همچنين ، بر اين باور است كه تفكر اساساً متأثر از علايم است و اظهار مي كند كه ذهن انسان چيزي جز يك علامت يا نشانه نيست.
پيرس با چاپ شش مقاله در ماهنامه علوم عامه ، از سال ۱۸۷۷ تا ۱۸۷۸ راه را براي اعلام اصل پراگماتيسم گشود. او در بيان اصل پراگماتيسم مي گويد: «توجه كنيد كه به عقيده ما ، موضوع درك ما چه آثار عملي مي تواند داشته باشد. آنگاه ، درك ما از اين اثرها ، تمامي دركي است كه از موضوع داريم.»(۲) وقتي ويليام جيمز ، در سال ۱۸۹۸ ، واژه پراگماتيسم را به كار برد ، پيرس به سبب ناخشنودي از عمل جيمز در روان شناختي كردن يك اصل منطقي ، گفت: «پراگماتيسم را به گونه اي به كار مي برد كه ديگر هيچ راهزني به آن دستبرد نزند.»
پيرس ، پراگماتيسم را به گونه اي تفسير مي كند كه از آن مي توان به آييني درباره احراز معاني تجربي ياد كرد. به ديگر سخن ، پيرس باور بر آن داشت كه ، «پراگماتيسم روشي است براي روشن كردن افكارمان و نيز براي نشان دادن توجيهاتي كه مي توان بر آنها ارائه داد.»(۳)
جستارهاي فلسفي پيرس ، آغازگر پيشرفت هاي مهمي ، نه فقط در زمينه پراگماتيسم و فلسفه علم ، بلكه در منطق نمادي و نظريه نشانه ها شد و آثار منتشر شده اش پس از مرگ ، زمينه ساز ظهور منطق نمادي گرديد و معناشناسي او ، در رديف نخست پژوهش هاي جاري شد.
پيرس ، ميزان ارزشيابي هر عقيده يا باور را ، معنا دار بودن آن ، آزمايش پذيري و توافق پژوهشگران درباره آن مي داند. او از نظر جهان بيني به رئاليست ها نزديك تر است.
از نگاه پيرس ، واقعيت ها مستقل از ادراك انسان قابل بحث هستند. به نظر پيرس ، يك واقعيت يا شيء واقعي با ويژگي هاي معيني كه دارد در عالم خارج موجود است ، خواه كسي به آن شناخت حاصل كند و خواه به آن معرفتي حاصل نگردد.(۴)
سرانجام آنكه ، پيرس در راه تفكر و به بار نشاندن عقايدش ، سختي فراواني كشيد و در زمان حياتش به آنچه كه آرزويش بود ، دست نيافت. پيرس آرزو داشت كتاب هايي را كه در فهرست تأليف داشت ، به رشته تحرير درآورد و منتشر سازد. در سال هاي پاياني عمر ، پيرس بسيار تنگدست شد و به سبب فقر و تنگدستي ، تندمزاج هم شد. با اين همه ، در مجامع علمي و آكادميك همه احترامش را نگه مي داشتند و با آنكه ، پيرس از ويليام جيمز ، دلخوشي نداشت ، ولي جيمز با سعه صدر هميشه به ياريش مي شتافت.آنچه از پيرس بجا مانده است ، افكار اوست و مجموعه مقالاتي كه بيانگر آراي او هستند.
خواندني هاي پيشنهادي
۱- اسكفلر ، چهار پراگماتيست ، ترجمه محسن حكيمي ، تهران: مركز ، ۱۳۶۶.
۲- شريعتمداري ، علي ، فلسفه ، تهران:جهاد دانشگاهي ۱۳۶۴.
۳- كالينسون ، د. ۵۰ فيلسوف بزرگ: از تالس تا سارتر ، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي ، تهران: عطايي ، ۱۳۸۰.
زيرنويس ها:
1- Peirce, Charles Sanders
۲- كالينسون ، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي ، ۱۳۸۰، ص ۲۶۹.
۳- همان ، ۲۶۸.
۴- شريعتمداري ، ۱۳۶۴، ص ۱-۳۶۰.