ميرمهرداد ميرسنجري
پهنه گسترده درياي مازندران با موقعيت ويژه و منحصر به فرد و وجود منابع عظيم نفت و گاز امروزه از اهميت روزافزوني برخوردار مي باشد.
اين اهميت سبب گرديده هر يك از چهار كشور اتحادي شوروي سابق در سه سوي دريا با بهره گيري از ديپلماسي فعال و ياري قدرت هاي بزرگ دنيا، به وسيله قراردادهاي دو يا سه جانبه بكوشند، براي خود سهمي هر چه بيشتر از اين نعمت خدادادي فراهم آورند.
در اين ميان آن چه كه مشهود است، عدم حساسيت كافي و توجه جدي به منافع ملي ايران توسط دست اندركاران ما در اين دريا بوده است.
عملكرد ايران در منطقه
سياست مداران كشور ايران پس از فروپاشي شوروي پيشين در آغاز دهه ۹۰ ميلادي فرصت تاريخي بازپس گيري ۱۷ شهر قفقاز را كه زمينه آن كاملا فراهم بود از دست دادند، و سپس با عدم توجه كافي و سرمايه گذاري مناسب در بازار بكر اقتصادي آسياي ميانه و قفقاز كه مردم آن ها بيشترين قرابت نژادي و فرهنگي را با ايرانيان داشته اند، اين موقعيت ويژه را با كشورهايي نظير آمريكا و تركيه سپردند و در ادامه علي رغم اعتبار قرارداد دوجانبه ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ بين ايران و شوروي سابق، بدون واكنش مناسب، ناظر به سخره گرفتن و بي اعتبار عنوان نمودن اين قراردادها توسط دولت هاي تازه تاسيس شوروي سابق شدند.
ايران كه در آغاز اين تحولات با حسن نيت فراوان بر روسيه به عنوان يك شريك قابل اطمينان تكيه كرده بود، به تدريج به اين نكته پي برد كه اين كشور هيچ گاه منافع ملي ملت روسي را فداي دوستي ها و نزديكي هاي حساب شده و مقطعي سياسي نخواهد كرد. به همين روي بود كه ديديم، روسيه كه در آغاز موا ضعي هماهنگ با ايران در درياي مازندران را اتخاذ مي كرد به تدريج با فاصله گرفتن از ايران، از سويي قدرت چانه زني خود را با ابرقدرت جهاني افزايش داد و از سوي ديگر ضمن حمايت از ادعاهاي ديگر همسايگان ايران در درياي مازندران، جبهه اي ناننوشته را با همكاري سه كشور ديگر ساحلي عليه منافع ايران در پي گرفت تا با اهداف بلند مدت خود در سيطره كامل اقتصادي و نظامي در درياي مازندران دست يابد.
با توجه به اين كه از وظايف اوليه هر دولتي دفاع از حقوق ملي مردم خود است، متأسفانه دستگاه سياست خارجي ما كه در احقاق حقوق مسلمانان دنيا، از بوسني گرفته تا اعراب موريتاني و دورافتاده ترين كشورها انصافا بسيار قوي و جدي عمل كرده و از هيچ كوششي فروگذار نكرده است نسبت به منافع ملي ايران در مناطق مختلف به ويژه خليج فارس و درياي مازندران به صورت يكجانبه سياست انعطاف نامحدود و گذشت بكطرفه را پيشه كرده است.
برخي از اين سياست ها و اتخاذ برخي تصميمات حيرت عميق صاحبنظران و هر ايراني وطن دوستي را به همراه داشته است.
تغيير اجباري نام درياي مازندران
از ابتدايي ترين اسنادي كه حقوق ملي ايرانيان در اين دريا را به اثبات مي رساند، نام هاي تاريخي دريا است كه از هزاران سال گذشته تا به امروز همواره به نام اقوام ايراني به ويژه ساكنان ساحل هاي جنوبي و جنوب غربي دريا ناميده شده است. كه مي توان به نام تاريخي درياي كاسپين و درياي هيركائي يا درياي مازندران اشاره نمود.
در سال گذشته مقام هاي مسئول طي دستوري رسمي و اكيد به كار گيري نام تاريخي درياي مازندران را ممنوع و نام درياي خزر را به عنوان نام رسمي مورد نظر دولت جمهوري اسلامي عنوان نمودند و با تأكيد زياد رسانه هاي همگاني از جمله مطبوعات و صدا و سيما و نيز استادان دانشگاه هاي كشور را ملزم نمودند كه در تمام مكاتبات رسمي، گزارش ها، مصاحبه ها و مقاله هاي خبري و تحقيقي از واژه درياي خزر استفا ده نمايند.
نكته عجيب تر اين كه اين افراد پا را از اين هم فراتر گذاشته و علي رغم اين نكته كه در متون كهن عربي هم كه قرن ها است كه اين دريا با نام «بحر قزوين» در كتاب هاي قديمي و خطي و نقشه هاي متعدد شناخته شده است، اعلام نموده اند در متن ها و سخنراني هاي عربي هم اين دريا بايد با نام «بحرالخزر» و نه «بحر قزوين» معرفي شود.
هم اكنون در شرايطي كه ملت باستاني ايران با دقت و بي صبرانه چشم انتظار عملكرد مثبت سياستگذاران خارجي ما در جهت احقاق حقوق تاريخي و حفظ و حراست از منافع ملي ما مي باشند، افراد مسئول به جاي اين كه با درايت و تدبير زمينه اي را جهت بيرون آوردن ايران از بن بست هاي سياست فعلي به كار بندند، در بسياري از مسايل منطقه اي از جمله در قبال عراق، جزاير سه گانه ايراني و درياي مازندران با تكرار سخنان مشابه و تأكيد بر مواضعي صرفا نظري، ناخواسته زمينه را براي جولاندهي، و ادعاهاي ا رضي كشورهاي كوچك اطراف ما فراهم مي نمايند تا با بهره گيري از انواع حربه ها به طور مستقيم و غيرمستقيم تماميت ارضي ما را هم در خشكي و هم در آب ها مورد تهديد جدي قرار دهند.
اين عملكرد سبب شده است، علي رغم اين كه سهم وسيع ايران در درياي مازندران كه در طول تاريخ همواره شرق و غرب و جنوب آن را دربرمي گرفت و سپس براساس قراردادهاي ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ به پنجاه درصد رسيده بود، هم اكنون با رضايت مسئولان و اعلام وزيرمربوط به بيست درصد تقليل يابد و تازه اين سهمي است كه كشورهاي همسايه زياده خواه آن را قبول نداشته و مي خواهند آن را به ۱۷، ۱۳ يا ۱۱ درصد برسانند و ايران را هم تحت فشار قرار داده اند كه به پذيرش آن تن در دهد.
جالب اين كه تمامي كشورهاي دنيا مي كوشند با تأكيد بر اهميت زبان ملي خود با هدف حفظ و گسترش منافع ملي، نام هاي بين المللي جغرافيايي را تا حد امكان به زبان و فرهنگ و پيشينه تاريخي خود همگام سازند، به طور مثال واژه بين المللي درياي مديترانه در كشورهاي عربي به (البحرالابيض التوسط) و در تركيه به كلمه تركي (Akdeniz) تغيير داده شده است.
اعراب كه در تعصب نژادي زبان زد هستند، حتي پا را فراتر نهاده و نام مكان هاي جغرافيايي پيرامون سرزمين خود را به نفع خويش تغيير مي دهند كه نمونه بارز آن تغيير خصمانه نام بين المللي و تاريخي خليج فارس يا Persian Gulf و نام گذاري بخشي از اقيانوس هند به درياي عرب است.
در اين حال ما نه تنها اهميتي به كاربرد نام تاريخي و رسمي درياي كاسپين يا درياي مازندران نمي دهيم، بلكه بي توجه به اين ظرافت ها و دستاويزي هايي كه دشمنان ايران در آينده مي توانند به دست آورند، براين تغيير نام و به كار گيري نام غيرايراني نام خزر اصرار مي ورزيم.
در اين ميان تجربه اي تلخ در گذشته اي نه چندان دور پيش روي ما است. زماني كه ما با شتاب زدگي و عدم توجه به آينده، علاوه بر اين كه اقدامي در جهت بازپس گيري سرزمين هاي اشغال شده قفقاز و بازگشت مردم ايراني آن» به مام ميهن انجام نداده ايم بلكه با به رسميت شناختن، منطقه اران و شروان تاريخي با نام جعلي جمهوري آذربايجان، زمينه اي فراهم نموديم كه مردم آن سوي ارس، با تحريك گروه هاي پان تركيست تركيه و ساير دشمنان ايران، ادعاي جدايي آذر آبادگان يا آذربايجان واقعي را از سرزمين ايران داشته باشند.
پيشينه تاريخي نام دريا
براساس متون تاريخي و اسناد غيرقابل انكار، نام درياي شمال ايران از دوران باستان به دليل سكونت قوم ايراني كاسپر ها يا كاسپين ها (كه شهرهايي همچون قزوين و كاشان را بنا نهادند) به نام اين قوم شناخته مي شده و حتي در متون يوناني نام اين دريا «ماره كاسپيوم» ذكر شده است و در طول تاريخ نيز با نام ساير كاركنان ايراني ساحل دريا با نام درياي مازندران، درياي قزوين، درياي طبرستان، درياي هيركاني و... آ مده است.
اين در حالي است كه ما با كنار نهادن اين نام ها نام خزر را براي آن برگزيده ايم. بدون توجه به اين نكته كه خزرها به عنوان قومي غيرايراني و غيرمسلمان بيابان گرد و نيمه وحش در مقطعي كوتاه از تاريخ در دست قيچاق در بخش شمالي دريا ساكن شده اند و زندگي خود را از طريق راهزني، قتل و غارت و تجاوز به شهرهاي ايراني سا حل دريا از جمله سواحل گيلان و باكو و آبسكون مي گذراندند و در هزار سال پيش نيز براي هميشه از صحنه تاريخ محو شده اند.
فرجام سخن
كوتاه سخن اين كه جهت حفظ منافع ملي ملت رشيد ايران زمين در تمام دنيا و به ويژه مرزهاي آبي و خاكي ما، بهره گيري از حافظه تاريخي و پيشينه ده هزار ساله تمدن ايراني به عنوان ابزاري مهم مي تواند به كار آيد و در غير اين صورت دشمنان اين آب و خاك مترصد هر گونه سهل انگاري و بي توجهي به گذشته تاريخي از جانب ايرانيان هستند كه بتوانند همانند دويست سال اخير باز هم بخش هايي از حدود و ثغور خاكي و آبي ايران بزرگ را با حربه هاي مختلف و با لطايف الحيل به چنگ آورند.
لذا ضروري است دستگاه محترم وزارت خارجه ضمن توجه به اين نكات حتي الامكان دوره هايي را به منظور آشناسازي سياستگذاران مسئول با تاريخ پرشكوه، ده هزار ساله ايران فراهم نمايند و از سوي ديگر با تفكرات جديد و سازنده و ارايه راهكارهاي ديپلماتيك هوشيارانه دستاويزي به دشمنان اين آب و خاك اهورايي نداده و حداقل سهم تاريخي ۵۰ درصدي ايران را در درياي مازندران و نه خزر احيا نمايند.