سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۲۷ - Aug. 5, 2003
معلولين
Front Page

توان بخشي نابينايان
007445.jpg
معلوليت به مجموعه اي از اختلالات جسمي يا رواني گفته مي شود كه فرد را از ادامه زندگي عادي ومستقل خود، به صورت شخصي يا اجتماعي باز مي دارد كه خود به دو دسته تقسيم مي شود. معلوليت جسمي و معلوليت ذهني.
نابينايي يكي از شايعترين و مهمترين گروههاي معلولين جسمي مي باشد. اين گروه به نابينايان مطلق، نيمه بينايان و افرادي با ضعف بينايي شديد، قابل تقسيم اند. عوامل مؤثر در اين معلوليت عبارتند از عوامل ارثي كه غالباً تحت تأثير يك ژن نهفته و اتوزدمي بوجود مي آيد. ۲- عوامل محيطي كه به علت فقدان بهداشت و وجود بيماريهايي مانند آبله، تراخم و همچنين ناشي از ضربه ها و حوادث مختلفي رخ مي دهد. ۳- عوامل مادرزادي بدين معني كه مادر در دوران بارداري مبتلا به بيماريها و عفونتهايي مي شود كه روي عضلات واعصاب بينايي جنين موثر خواهد بود.
براي تطبيق نابينايان با اين وضعيت جهت به دست آوردن استقلال فردي و در زندگي شخصي و اجتماعي، همچنين استقلال مادي، توان بخشي و آ موزش ضرورت پيدا مي كند.
تاريخچه توان بخشي نابينايان در جهان و ايران
اولين مؤسسه توان بخشي سازمان يافته نابينايان انگلستان در سال ۱۹۱۵ شروع به كار كرد. اين مؤسسه براي توان بخشي افرادي كه به علت سوانح جنگ جهاني اول چشمان خود را از دست داده بودند تشكيل شد. در سال ۱۹۱۷ مركز توان بخشي نابينايان در ايالت مريلند آمريكا تأسيس شد و تا سال ۱۹۴۲پيشرفت چشمگيري در زمينه توان بخشي نابينايان بوقوع پيوست كه اكثر فعاليت آنها در زمينه آموزش بريل، تايپ، مشاوره و تفريحات بود. بعد از جنگ جهاني دوم مراكز متعددي در ساير ممالك به علت نياز مبرم افراد نابينا تأسيس شد. در ايران نيز در سال ۱۲۹۹ مركز تربيتي و آموزشي توسط يك كشيش آلماني در تبريز بنام كرستيفل تشكيل شد و از سال ۱۳۱۹ به علت جنگ جهاني فعاليت اين مركز دچار وقفه شد، در سال ۱۳۳۰ خانم انگليسي به نام گونگستر مركزي به نام نورآيين در اصفهان براي دختران نابينا تشكيل داد و بعد از ده سال كرستيفل مجدداً فعاليت خود را در شهر اصفهان ادامه داد. هدف اصلي او شناساندن كارآيي و توانايي نابينايان به جامعه ايران بود و در اين زمينه نيز موفق شد. او علائم و نشانه هاي الفباي زبان فارسي را به خط بريل تطبيق داد وآن را به دانش آموزان آموخت و كتابهاي درسي آنان رابه اين خط برگرداند. او در سال ۱۳۴۰ درگذشت. از سال ۱۳۵۸ مركز كرستيفل به آموزشگاه نابينايان انقلاب تغيير نام داد و عده اي از دست اندركاران بنياد نابينا در زمينه تعليم و تربيت نابينايان كوشش مي كنند. در تهران نيز از سال ۱۳۲۸ آموزشگاه شبانه روزي نابينايان در خيابان ري به عنوان كانون كار و آموزش رودكي تأسيس شد، كه مشتمل بر كلاسهاي ابتدايي تا ششم و كلاسهاي حرفه بود. در سال ۱۳۳۶ امور آموزشگاه فوق به مؤسسه بين المللي لاينز واگذار شد و تا سال ۱۳۴۰ اين موسسه به نتايج قابل توجهي در زمينه پيشرفت و آموزش نابينايان نايل گشت. در سال ۱۳۴۳ به كوشش دكتر خزائلي و افراد خير ديگر آموزشگاه نابينايان خزائلي براي بزرگسالان آغاز به كار كرد و در سال ۱۳۴۳ آموزشگاه نابينايان شهيد محبي و در سال ۱۳۵۸ آموزشگاه ديگري در مجتمع آموزش استثنايي در خيابان پاسداران تأسيس گرديد كه زير نظر اداره كل آموزش استثنايي وزارت آموزش و پرورش اداره مي شد ودر سال ۱۳۵۶ مركز استثنايي شيخ محمد خياباني به پذيرش دانش آموزان نابينا پرداخت ومراكز متعددي در سراسر كشور توسط دستگاههاي دولتي و خصوصي براي نابينايان شروع به كار كردند.
انواع توان بخشي نابينايان
توان بخشي اجتماعي: آموزشهايي است كه فرد نابينا را در زندگي اجتماعي خويش تا حدي به خودكفايي مي رساند، تا بتواند امور روزمره را به تنهايي انجام دهد. از جمله آموزشهاي مهارتهاي روزانه، آ موزش بهداشت و نظافت شخصي و خانه داري، آموزش مهارتهاي اجتماعي از جمله غذا خوردن، دست دادن،  تحرك و جهت يابي بدين معني كه فرد نابينا با آموزش و استفاده از وسايل و امكاناتي چون عصاي سفيد، چگونگي همراهي با فرد بينا، استفاده از سگ  راهنما، عصاي مجهز به گيرنده صوتي يا دستگاههاي الكترونيكي پژواك صوتي موانع و خطرات را تشخيص داده، همچنين بريل آموزي و آموزش مهارتهاي بدني از جمله اين فراگيريها مي باشد.
توان بخشي حرفه اي: هدف اين نوع توان بخشي اشتغال و بكارگماري افراد نابينا است كه در آن تشكيل كلاسهاي حرفه اي ضرورت پيدا مي كند و به صورت آموزش در دوره هاي كوتاه مدت و بلند مدت مي باشد كه شامل كلاسهاي آموزش بسته بندي، تلفن، آسانسور، كار در تاريكخانه، پيج و گويندگي، آموزش امور كشاورزي و دامداري و باغباني ، مرغداري و تهيه لبنيات، كارهاي دستي و ديگر حرف روستايي مثل گليم بافي، حصيربافي و حرف سبك ديگر مانند شمع سازي، برس سازي كلاس هاي آموزشي ديگر مانند فيزيوتراپي، قرائت قرآن و مداحي، بافندگي و منشيگري و غيره.
بنابراين بكارگماري و داشتن درآمد مناسب هدف اصلي توان بخشي حرفه  اي است. توان بخشي حرفه اي شامل بخشهاي مختلف مشاوره توانبخشي، مربي توانبخشي، مركز توان بخشي و كارگاه توان بخشي مي باشد. در مشاوره توان بخشي كه هسته اصلي مي باشد اطلاعات مربوط به نابينايان را جمع آوري و در امور مختلف اجتماعي، شغلي و فردي آنها را راهنمايي مي كنند. مربيان آموزشي چنانچه خود نابينا باشند گفتار آنها مؤثرتر خواهد افتاد زيرا خود نمونه اي موفق و سرمشق براي كارآموزان خواهند بود.
مركز توان بخشي نيز مكاني است براي تشخيص، تطبيق، بازسازي، تحرك و جهت يابي كه افراد نابينا با مراجعه به آنها بر برخي از مسائل مربوط به نابينايي فائق آمده و افكار و عقايدشان را راجع به دنياي نابينايي بهتر نظم مي دهند. بسط و توسعه مهارتهاي ويژه، تقويت روحيه نابينايان و طرز برخورد با افراد از برنامه هاي مركز توان بخشي است. كارگاه توان بخشي مكاني است كه تسهيلات آموزشي در اختيار نابينايان گذاشته و با دادن آموزشهاي مختلف آنها را جهت استخدام در بازار آزاد كار آماده مي كند، بنابراين معلولين و نابينايان به كمك تدابير و آموزشهاي توان بخشي نه تنها از بركت زندگي مفيد بهره مند مي شوند، بلكه مي توانند افرادي مفيد براي خود و جامعه باشند و به عنوان يك توليدكننده، نقش ايفا كنند.
فاطمه مهدي فر

منابع:
۱- حسيني، زاهد. «روانشناسي و آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان داراي ضايعات بينايي»- مشهد دانشگاه امام رضا(ع)، ۱۳۸۰.
۲-فامني محمدرضا« سيري گذرا درآموزش و بهزيستي معلولين بينايي» بي جا. مؤلف ۱۳۶۲.
۳- نودهي مقدم، افسون «مباني توان بخشي »تهران: انتشارات سازمان بهزيستي كشور دانشگاه علوم بهزيستي و توان بخشي، ۱۳۷۲.

بگذاريد زندگي كنند ( بخش پاياني )
اقدامات اساسي
007440.jpg
در بخش نخست اين مقاله كه با عنوان « بگذاريد زندگي كنند» هفته گذشته در صفحه معلولين منتشر شد باتاريخچه باز تواني و توانبخشي حرفه اي معلولين آشنا شديم اينك ادامه بحث را پي مي گيريم.
***
اقداماتي اساسي در توان بخشي حرفه اي معلولين
فعاليت هاي گروه درماني و فرد درماني در كار توانبخشي ضروري است. هرچند اولويت با كار فردي است اما توجه به فعاليت هاي گروهي، به موفقيت فرايند توانبخشي كمك مي كند. چرا كه در نهايت اجتماعي شدن و در اجتماع كار كردن فرد براي ما مهم است. در اين جلسات بايستي در معلولين تحمل ناكامي ايجاد شود. يعني عمل ناكامي و يأس در مقابل رفتار اجتنابي جامعه و براي اين كار ضروري است كه معلول در مقابل رفتار اجتنابي و رفتار دلسوزانه و ترحم آميز اكثريت سالم جامعه آگاه و دانا شود و با آگاهي از اين موارد طوري رفتار نمايد كه از رفتار اجتنابي مردم بكاهد. عوامل گوناگوني كه در برنامه ريزي حرفه اي مؤثرند بعد از اينها بايد شناسايي شوند. مهم ترين عامل، توانايي ذهني است. يعني در برنامه ريزي و براي احراز شغل و حرفه اي، توانايي ذهني و هوشي متناسب با آن حرفه بايد در نظر قرار گيرد. دومين عامل كه مكمل عامل قبلي نيز هست استعداد خاص فرد مي باشد كه براي پيشرفت و موفقيت در كار و شغل نيازمند آن هستيم و ظرفيت يادگيري فرد را در آينده  روشن خواهد كرد. سومين عامل، ويژگيهاي شخصي فرد مي باشد و اين مسئله از اين نظر اهميت دارد كه بعضي از اشخاص توانايي انجام كاري را دارند يا ندارند. مثلاً افراد درونگرا براي حرفه اي متناسبند و افراد برونگرا براي حرفه اي ديگر. چهارمين عامل در برنامه ريزي حرفه اي توجه به رغبت افراد مي باشد. رغبت نوعي برانگيختگي عاطفي و يا تحريك احساس است كه با علاقه و توجه زياد فرد نسبت به شيء يا پديده توأم باشد و يك ويژگي اكتسابي است و احياناً با توجه به شناختي كه فرد از خود و شغل مورد علاقه خويش دارد در وي نسبت به شغلي رغبت پيدا مي شود. پنجمين عامل در برنامه ريزي حرفه اي توجه به واقعيت است. ما از روي تست ها و آزمون ها شايد تنها استنباط خودمان را از توانايي هاي حرفه اي فرد بيان نماييم. اما درباره اين كه آيا فرد در شغل موفق خواهد شد يا خير چيز زيادي نمي دانيم.
در اينجا توجه به اين نكته مهم است كه فرد معلول بعد از اينكه آموزشهاي مدرسه اي را به پايان رسانيد از عهده انجام چه كارهايي در جامعه بر مي آيد؛ تا به ديگران متكي نباشد؟
اينجاست كه نقش كليدي و حساس آموزشهاي حرفه اي، خود را نمايان مي سازند. هر چند در كشور ما در اين زمينه تلاش هاي فراواني صورت گرفته اما به علت نداشتن برنامه ريزي آموزشي صحيح و عقب  بودن از تلاشهاي صورت گرفته در جهان، تاكنون در اين زمينه موفقيت  چشمگيري كه بتوان از آن ياد كرد  ديده نشده است. مهمترين و بهترين شيوه آموزشهاي حرفه اي به تمامي افراد خصوصاً افراد عقب مانده ذهني، روش كارشكافي است.
در اينجا اصل بر اين است كه هر هدف آموزشي يا حرفه اي داراي اهدافي است كه اين اهداف خودشان به بخشهاي ريزتري تقسيم شده اند كه دستيابي نهايي به هدف اصلي مستلزم طي تمام بخش ها و مراحل تشكيل دهنده آن هدف است.
كارشكافي داراي اجزا ء گوناگون است.
۱- شناخت واضح و روشن هدفهاي آموزشي
۲- تشخيص مهارت هاي پيش نياز كه آن را رفتار ورودي مي نامند.
۳- تجزيه مهارت، تا فرد با طي كردن جزئيات به صورتي درست به هدف اصلي دست يابد.
هر هدف رفتاري داراي سه خصوصيت اصلي است:
۱- عملكرد: كه متصور از آن رفتار مربوط به انجام هدف است. يعني بعد از آموزش، فرد يابد چه عملي را انجام دهد.
۲- ملاك ما در تعيين عملكرد چه چيزي است؟ مثلاً وقتي فرد توانست يك آچار را از ۳۰ نوع آچار براي انجام كار معيني بدون راهنمايي جدا نمايد به ملاك و معيار رسيده است.
مؤثرترين عامل در اشتغال و ادامه دادن موفق آن بعد از آموزشهايي كه صورت گرفته است، به كارگماري صحيح فردي مي باشد و اين هنگامي درست خواهد بود كه شغل مورد نظر براي وي سلامتي و لذت  را تأمين كند.
عده اي موفقيت شغلي را همان پيشرفت شغلي مي دانند. عده اي نيز موفقيت شغلي را همان كسب درآمد مي دانند ولي همه در اين نكته توافق دارند كه: موفقيت شغلي منبع بسيار مهم انگيزش شغلي است و برعكس. موفقيت شغلي به سه حالت رواني، غير رواني و عمومي تعريف شده است. تعريف غير رواني موفقيت شغلي، ميزان درآمد فرد است. ملاك و شاخص، پول است و هر چه بيشتر به دست آيد موفقيت نيز بيشتر است. با توجه به مسائل فوق مي توان اذعان نمود كه شغل و به كارگيري افراد معلول از چه ميزان اهميت برخوردار است و فرد سالم فردي است كه فاصله بين آنچه را كه مي خواسته و آنچه را كه فعلاً بدان دست يافته كم ببيند ولي متأسفانه در افراد معلول اين فاصله بسيار زياد است يا اصلاً بدان دست نيافته اند. همه اين عوامل (به وضعيت نامطلوب اقتصادي به شرايط خاص كارفرمايان و نبودن ضمانت اجرايي قوانين خاص براي اين افراد) برمي گردد. ولي با يك نگرش ريشه اي مي توان مشكل جذب معلولين را از همان اوان آموزش حل نمود.
حسين سراجيان مارالان

دوست داشتن خدا چگونه است؟
تا به حال به اين انديشيده ايد كه خدا شمارا دوست ندارد؟ يا اينكه خدا شما را فراموش كرده است؟ بيشتر مردم بارها و بارها اين پرسشها را از خود كرده اند و جواب هاي گوناگوني هم به پرسش خود داده اند ولي آيا فكر كرده ايد كه دوست داشتن خدا چگونه است؟ پرسشي كه هيچ كدام از ما به درستي پاسخ آن را نمي دانيم. انسانها فكر مي كنند كه اگر پول و سلامت و آرامش داشته باشند معني اش آن است كه خدا دوستشان دارد ولي آيا براستي اينگونه است. پس آنهايي كه از نعمت سلامتي و آرامش و پول و غيره برخوردار نمي باشند مورد غضب خدا قرار گرفته اند و اين به معناي آن است كه خدا دوستشان ندارد. تفكر ما انسانها بوسيله خود ما آنقدر محدود گشته كه همه چيز را در دو قطب بد و خوب قرار مي دهيم و براي اين عمل تفكيك سازي هيچ دليل منطقي و برهاني را مد نظر نمي گيريم. سلامتي خوب است پس بيماري و معلوليت بد و منفي است، ثروت و دارايي خوشبختي است پس بي پولي و نداري بدبختي به حساب مي آيد، آرامش خوب است پس ناآرامي بد و غير قابل تحمل محسوب مي شود. طبقه بندي آساني است. بياييد به عالم بچگي و دوران كودكيمان باز گرديم و براي پرسشمان مثالي ساده بزنيم. كودكي كه دوست داشتن را به معناي آسماني آن مي شناسد به عروسك ها و اسباب بازيهايش به ديده اي ديگر مي نگرد و عروسكهايي را كه كمتر دوستشان دارد در ويترين مي گذارد و از پشت شيشه به آنها مي نگرد و چون معمولاً قيمت آنها گرانتر از بقيه عروسكها است با وجود زيبايي كه دارند ترجيح مي دهد براي بازي از آنها استفاده نكند و بر عكس عروسكهايي كه دوستشان دارد را براي بازي انتخاب مي كند و در عالم كودكي با آنها حرف مي زند و به نوعي زندگي مي كند كه در اين ميان عروسكهايي كه بيشتر مورد استفاده كودك قرار مي گيرند صدمه بيشتري هم مي بينند ولي اين بدان معنا نيست كه كودك از قصد آنها را خراب كرده يا آزارشان داده، پس مي بينيم كه دوست داشتن كودك قابل لمس است همانطور كه دوست داشتن خدايي كه ما را دوست دارد نيز قابل لمس است.
انسانهايي كه از پول و سلامتي و آرامش هميشگي برخوردارند در اكثر اوقات به منزله همان عروسكهاي پشت ويترين هستند كه خدا كنارشان گذاشته است و تنها گرد و خاك زمان است كه بر روي آنها مي نشيند و زندگي آرام و يكنواختشان دل هر بيننده را به درد مي آورد و انسانهايي كه مورد لطف پروردگار قرار مي گيرند و خدا بيشتر دوستشان دارد همان عروسكهايي هستند كه كودك تمايل بيشتري براي بازي با آنها دارد و در اين ميان صدمه ديدن و بيماري و تنگدستي نشان بي مهري خدا نسبت به آنها نيست. با اين مثال ساده در مي يابيم كه دوست داشتن خدا را با درك دنيوي اندازه نمي  گيرند و درك معنوي ما ست كه مي تواند آن را اندازه گيري كند. حال به اين بيانديشيد كه خدا چه اندازه شما را دوست دارد؟ و اگر دريافتيد كه شما همان عروسكهاي بيرون ويترين هستيد خدا را شكر گوييد و به خود بباليد و براي هيچ يك از مصائبي كه با آن روبه رو مي شويد غم مخوريد.
ترانه ميلادي

بسياري  از شهروندان  تهراني  دچار كم  شنوايي  شده اند
يك  كارشناس  سازمان  حمل ونقل  و ترافيك  ، گفت  : آلودگي  صوتي  ناشي  از تردد خودروها   بسياري  از شهروندان  تهراني  را مورد تهديد ناشنوايي قرارداده  است و هم اينك  بسياري  از ساكنان  اين شهر به ويژه  رانندگان  دچار كم  شنوايي  شده اند. «شهرام  جباري  زادگان » ، از آلودگي  صوتي  به  عنوان  هر گونه  صداي ناخواسته اي  كه  موجب  آزار و اذيت  انسان  مي شود ياد كرد و افزود : توليد هرگونه  صدايي  در زمان  و مكان  نامناسب  آلودگي  صوتي  محسوب  مي شود و طيف  آن  ازحداقل  صفر تا حداكثر ۱۳۰ دسي بل  (واحد سنجش  صوت ) در نوسان  است .
وي  حد استاندارد مجاز صدا براي  انسان  را ۵۰ دسي  بل  در شب  و ۵۵ دسي  بل در روز ذكر كرد و گفت : اين  ميزان  در محدوده  مركزي  تهران  به  علت  تراكم  بالاو تردد بسيار به  ۹۰ دسي  بل  مي رسد.
وي  اظهار داشت : اگر انسان  روزانه  تنها هشت  ساعت  در معرض  صدايي  با شدت ۹۰ دسي  بل  قرار گيرد ، پس  از گذشت  بيست  سال  دچار ناشنوايي  خواهد شد و اگرانسان  همه  روزه  در معرض  صدايي  با شدت  ۷۵ دسي بل  قرار گيرد پس  از سپري  شدن چهل  سال  دچار ناشنوايي  مي شود.
وي  رانندگان  به  ويژه  راننده هاي  تاكسي  و مسافربرهاي  شخصي  را از جمله آسيب  پذيرترين  افراد جامعه  در مقابل  ضايعه  كم  شنوايي  دانست  و تاكيد كرد: معمولاً گوش  چپ  راننده ها كه  به علت  مجاورت  بافضاي  بيروني  خودرو بيشتر در معرض سر و صداي  محيط اطراف  است ، بيش  از گوش  راست  آنها دچار اين  عارضه  مي شود.
وي  تصريح  كرد: در حال  حاضر هيچ گونه  نظارت  و برخوردي  با افرادي  كه  بي جهت  بوق  خودرويشان  را به  صدا در مي آورند و با مزاحمت هاي  خياباني  به  شكل  جسورانه اي  موجبات  پايمال  كردن  حقوق  شهروندي  را فراهم  مي آورند، نمي شود.
اين  كارشناس  با بيان  اين  كه  در شهرهاي  پيشرفته  دنيا آژير در خودروهاي محدود امدادي  و اورژانس  نصب  مي شود و صرفا در ماموريت هاي  معدود اضطراري مورد استفاده  قرار مي گيرد، ادامه داد: متاسفانه  در تهران  بسياري  از خودروها مجهز به  آژير و بلندگو هستند.
وي  خاطر نشان  كرد: برخي  موتورسيكلت سواران  با دستكاري  لوله  اگزوز موتور خود، باعث  توليد صداي  نابهنجارتر از آن  مي شوند و اين  مساله  به  مشكل  جديد آلودگي  صوتي  تهران  تبديل  شده  است .
وي  در پايان  بهره مند شدن  از يك  شهر آرام  و سالم  را حق  طبيعي  و مسلم شهروندان  دانست  و تصريح  كرد: مسئوليت  مديريت  شهري  ايجاب  مي كند كه  نسبت  به تامين  آرامش  و آسايش  روحي  و رواني  شهروندان  به  عنوان  وظيفه  ذاتي  اين  نهاد بنگرد و با همكاري  ساير دستگاه هاي  دست اندركار با منابع  اختلال  در آرامش فردي  و مبادي  اختلال  به  طور قاطع  برخورد كند.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |
|   سخنگاه آزاد    |    سياسي    |    شوراها    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |    محيط زيست    |
|   معلولين    |    موسيقي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |