|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
فروشندگان مسكن ضمانت بسپارند
مسكن قسطي ، سراب يا واقعيت
|
|
فروش تراكم در تهران در دهه ۷۰، انرژي بي پاياني را براي تبديل ساخت و ساز به يكي از پرسودترين فعاليت هاي اقتصادي آزاد كرده است. طبيعي است اگر اين فعاليت ها به صورت قانونمند و همراه با سود عادلانه باشد، تا اين اندازه باعث جذب سرمايه ها به خصوص پول هاي سرگردان يا به قولي نقدينگي جامعه نمي شد- اما به چند دليل كه اولين آنها دستيابي به زمين هاي بسيار ارزان مي باشد فعلا بسياري از پولداران ترجيح داده اند به جاي سرمايه گذاري در ساير بخش هاي مولد مثل صنعت، در بخش ساخت و ساز به تحصيل سود بپردازند. تبديل شدن زمين در تهران و شهرستانها به كالاي سرمايه اي يكي از مشكلات اقتصادي كشور است كه بايد براي آن، هر چه زودتر چاره اي تدبير شود. اما در اينجا روي سخن ما با برخي پيامدهاي سود ساخت و ساز مي باشد. مردم به ويژه افراد متقاضي مسكن در ازاي آگهي هاي اميد بخش يا صريح تر بگويم فريبا، كه مبين فروش مسكن به صورت اقساط مي باشد. دار و ندار خود را مي فروشند و تبديل به پول نقد مي كنند تا از اين طريق به آرزوي ديرينشان يعني خانه دارشدن جامه عمل بپوشانند. در اينجا روي سخن ما با آن گروه از دست اندركاران ساخت و ساز كه به تعهدات خود پايبند بوده و در قبال مردم به تعهدات خود عمل كرده اند يا عمل مي كنند، نيست. بلكه متوجه اشخاصي است كه پس از دريافت پول از مردم آنها را به وادي سراب مي كشانند. با مراجعه به دادگاهها مي توان واقف شد چه تعداد پرونده در پي شكايات مردم از كساني كه با وعده هاي عمل نشده تحويل مسكن روبرو شده اند، تشكيل گرديده است. خواه ناخواه در روند رسيدگي قضايي، اين قبيل خلافكاران مجازات خواهند شد، اما بهتر است مشكل از سرچشمه حل شود.براي جلوگيري از سوءاستفاده احتمالي، پيشنهاد مي كنم هيچگونه اطلاعيه اي براي فروش مسكن اقساطي بدون اخذ ضمانت هاي قانوني و حقوقي كافي كه دربرگيرنده پشتوانه مالي هم باشد، منتشر نشود. يعني كساني نيايند، بدون آنكه پشتوانه كافي براي توليد مسكن داشته باشند، صرفا بر روي كاغذ و با آگهي هاي پر زرق و برق مردم را فريب بدهند و متقاضيان مسكن و مالباختگان هفته ها براي احقاق حقوق از دست رفته خودشان، دوندگي نمايند. فراخوان عمومي براي تأمين مسكن، اگر داراي تعهدات قانوني، پشتوانه و تضمين هاي كافي نباشد، محملي براي تخلفات پي درپي و سوءاستفاده از نياز مردم خواهد شد. كساني كه علاقمندند از اين طريق به درآمد و سود سالم برسند.، نبايد از سپردن تضمين هاي كافي، هراسي داشته باشند، مگر آنكه به قول معروف ريگي در كفش شان باشد.
با پالايش اينگونه فعاليت ها و كنار زدن فرد فرصت طلب، ميدان براي سازندگان واقعي مسكن و رقابت سالم باز مي شود. با نگاهي به برخي اعلانات فروش قسطي مسكن كه معمولا با تصويرهاي زيبا و دلربا از خانه هاي شيك، در معرض ديد مردم قرار مي گيرد، به راحتي افراد فاقد مسكن را براي پذيرش شرايط اعلام شده تشويق و ترغيب مي كند. اما در اين ميان، وقتي تخلفي صورت مي گيرد و درپي آن تصاوير بسيار زيبا و در باغ سبز، تنها سراب سرگرداني باقي مي ماند هيچگونه تضميني براي تأمين حقوق از دست رفته متقاضيان باقي نمي ماند. اما اگر سازوكارهاي مناسبي براي ايجاد تضمين كافي و تأمين حقوق مردم در اين بخش فراهم شود. ديگر شاهد حضور افراد فرصت طلب در اين حوزه مهم اقتصادي نخواهيم بود و بخش ساخت و ساز، روند سالم پيدا مي كند. حقوقدانان و كارشناسان مي توانند راه حل هاي لازم را به دستگاههاي مسئول ارائه كنند. با چنين پشتوانه اي، مردم مي توانند، به اعلانات و آگهي هاي فروش مسكن اعتماد كنند.
بديهي است اگر شركت هايي كه تحت عنوان فروش اقساطي مسكن در تهران و شهرستانها فعاليت دارند، بايد هويت شفافي داشته باشند، دسترسي به آنها با نام و مشخصات كامل مسئولان شركت آسان باشد و ضمانت كافي بسپارند تا در صورت بروز تخلف يا عدم اجراي تعهد، متقاضيان سرگردان و مالباخته نشوند، بسياري از مشكلات كنوني در مورد فروش مسكن توسط شركت ها، برطرف مي شود.
حكمت استادنيا
|
|
|
درد دل يك پدر جوان
گراني ناگهاني شيرخشك
تا روز هشتم مرداد ماه ۱۳۸۲ هر قوطي شيرخشك را از داروخانه ها به مبلغ ۱۷۰۰ تومان مي خريدم ، از آن روز يا همان هفته گذشته ناگهان مسئول داروخانه به من گفت كه طبق ليست ارسالي ، قيمت شيرخشك گران شده است. برايم باور كردني نبود. همان قوطي شيرخشك كه ۱۷۰۰ تومان فروخته مي شد ، حالا به ۲۶۰۰ تومان رسيده بود. طبيعي است براي كساني كه فرزند خردسال دارند و ناچارند برايشان شيرخشك خريداري كنند، اين گراني سنگين و طاقت فرساست. اميدواريم ، مسئله گراني همچنين كميابي شيرخشك مورد توجه واقع شود.
يك شهروند از تهران
|
|
|
از ميان آثار شما
آتشگاه ـ لردگان
|
|
|
پيمانكار متخلف
۵۰ نفر از متقاضيان خريد مسكن از واحدهاي مسكوني برج C - مجتمع۳۰۰ واحدي در حال احداث اتحاديه تعاوني هاي مسكن كاركنان كارخانه هاي سراسر كشور واقع در باغ فيض تهران طي نامه اي به همشهري ، خاطرنشان كرده اند كه از سوي اتحاديه اسكان براي بستن قرارداد به پيمانكار معرفي شدند اما بعداً مشخص شد كه پيمانكار مزبور به علت تخلفات گوناگون از جمله كشيدن چك بي محل در زندان به سر مي برد. لذا ، اين گروه از متقاضيان كه اغلب از كارمندان و اقشار كم درآمد جامعه مي باشند به جاي تحويل گرفتن خانه هاي خود در سال ۱۳۸۰ ، با مشكل روبه رو شده اند و از اتحاديه اسكان و ساير مسئولان ذيربط خواستار رسيدگي مي باشند.اين عده در نامه خود خاطر نشان كرده اند ، كاركرد مثبت بعضي از شركتهاي تعاوني مسكن و پيمانكاران با فرهنگ سبب شده است كه افراد نا وارد و يا احتمالا نا سالم هم در اين عرصه به فعاليت بپردازند ، در حاليكه بايد صلاحيت آنها از هر نظر مورد بر رسي دقيق قرار بگيرد تا از باز دهي منفي و نارضايتي مردم جلو گيري شود .
|
|
|
چند يادآوري درباره مشكلات شبكه اتوبوسراني كلان شهر كرج
اتوبوس هاي كرج را دريابيد
|
|
به عنوان يك شهروند ساكن كرج، مشكلاتي را مطرح مي كنم كه شايد موضوع سؤال بسياري از همشهريان ديگر من نيز باشد:
نرخ اتوبوس شهري در كرج حدود دو برابر تهران است. با توجه به اينكه مسير اتوبوس هاي تهران از نظر مسافت اغلب بيشتر از كرج است. همچنين وضعيت دريافت كرايه مانند چهل سال قبل شده است (دريافت نقدي) عليرغم آنكه مي دانيم خصوصي سازي در دستور كار دولت است اين عقب گرد و پس رفت در جامعه كنوني قابل توجيه نيست. سيستم فروش بليت در تمام كشور بخصوص كلان شهرها رايج و موفق بوده است. اما در كرج جزو كلان شهرها است وضعيت به گونه ديگر درآمده است كه در حمل و نقل ايجاد كندي و تأخير نموده است. با اجراي سيستم جديد (دريافت نقدي كرايه) رانندگان اتوبوس ها اغلب فراموش كرده اند كه محل توقف آنها ايستگاه ها است (البته براي سوار كردن مسافر، نه براي پياده نمودن آنان). اكثراً براي سوار كردن همچون تاكسي ها عمل مي كنند. در نتيجه اين تغييرات سرعت اتوبوس ها بسيار كند شده و زمان زيادي به دريافت كرايه و پس دادن بقيه پول مسافرين تلف مي شود. با توجه به اينكه در شهرهاي بزرگ طرح زمان بندي مسير اتوبوس ها با نظارت گروه كارشناسان ناظر در جهت سرعت دادن به حمل و نقل عمومي انجام شده است شتاب واگذاري اتوبوسراني كرج به بخش خصوصي به هر دليلي پيامد مثبتي نداشته است و عليرغم آن كه روي بدنه اتوبوس ها نوشته شده كه تحت نظارت سازمان اتوبوسراني است به نظر مي رسد، اين نظارت چندان اعمال نمي شود.
كثيف بودن داخل اتوبوسها، پاره بودن تعداد زيادي از صندلي ها و گران شدن بي ضابطه هزينه حمل مسافر، نشان دهنده كمبود يا نبود اين نظارت است.
با توجه به افرايش جمعيت كرج در سالهاي اخير ، لازم است سامانه اتوبوسراني اين شهر حسب نياز اين جمعيت ساماندهي و از پراكنده كاري و بر خورد هاي سليقه اي اجتناب شود . وضعيت كنوني يعني وا گذاري بي رويه خطوط اتوبوسراني به بخش خصوصي نياز به باز نگري جدي دارد
جمعي از اهالي گوهردشت
|
|
|
تأملي در اهداف و بازدهي گسترش جغرافيايي دانشگاهها
به هنرستان براي پرورش تكنسين هم بينديشيم
|
|
چنديست با خود مي انديشم اين همه گستردگي دانشگاه هاي آزاد براي دستيابي به چه مقصودي است چه نيازي است كه مثلاً در نقطه اي دورافتاده دانشگاه آزاد تأسيس شود و به هر وسيله تشبث پيدا شود كه استاد پروازي، غيرپروازي، بومي با هر درجه اي از مهارت بدون ارزيابي توان تدريس يافت شود آخر هم به مقصود نرسيده چهار سال عمر جواني را مي گيريم مقداري محفوظات به مغز تشنه اش مي رسانيم و بعد با يك مدرك تئوريسين عذرش را مي خواهيم تا حداكثر بتواند در بخش خصوصي اگر شانس و عوامل مختلف هم گرا شوند شغلي بيابد.
آيا به تأثيرات مخرب فرهنگي در تأسيس دانشگاه هاي آزاد در نقاط محروم پي برده ايم، آيا افسردگي هاي جوانان را سنجيده ايم، آيا واقعاً با برنامه جلو رفته ايم، شخصاً در جزيره خارك شاهد و ناظر تلف شدن عمر انسان هايي بوده ام كه با هزار آمال و آ رزو به منظور يادگيري حرفه دشوار دريانوردي آمده اند. يك روز پرواز حذف شده استاد نيست، يك روز مطالعه آزاد دارند، يك روز در جزيره ۱۵ هزار نفري دنبال استاد هواشناسي مي گردند و... ضمن اينكه هيچ گونه تفريحي حتي تفريحات سالم آبي- دريايي براي آنها مهيا نيست يعني مهيا كردن آن امكانپذير نيست. دانشجوي دريايي كه از مريانج همدان آمده را چطور مي تواني با اسكي روي آب آشنا كني در مكاني كه پوشيدن مايو از ديدن ساكنانش مكروه است.
بعد دو مرتبه فكر كردم كه اولياء مملكت حتماً قصد خيري از اين مسئله دانشگاه آزاد دارند يا داشته اند كه بايد وسعت داده شوند... ولي چرا اينگونه...؟
يادم آمد زماني كه در انگلستان تحصيل مي كرديم دوره هايي در آنجا داير بود كه اصطلاحاً به آن دوره هاي ساندويچي يا Sandwich Course مي گفتند. دوره هاي كوتاه مدتي بود كه عمل و تئوري در يك برهه زماني چهار هفته اي يا شش هفته اي بسيار مطلوب به خورد دانش پژوه داده مي شد. به عبارتي مسئله كاربردي قضيه را تفهيم مي كردند. با استعانت از اين فكر گفتم چرا، بجاي دانشگاه هاي آزاد كه به هر حال بار معنوي فرهنگي وسيعي را داراست از هنرستانهاي آزاد استفاده نكنيم. تفاوت ها در اين است كه به جاي دانشجوي ليسانس مي توان تكنسين هاي درجه ۱ و ۲ و ۳ را آموزش داد، نيازي بالايي براي دروس تئوري آنگونه كه براي دانشگاه احساس مي شود نيست. مثلاً تكنسين قفل ساز مي تواند اقسام قفل ها و كليدها را بياموزد پيچيدگي اقسام قفلهاي قديم و جديد را ياد گيرد به گونه اي كه تنها ۸۰ درصد مسائل فني را بياموزد و۲۰ درصد به تئوري محتاج است. استادها نيز مي توانند از افراد با تجربه بومي باشند چرا كه نه؟
هنرستانهاي آزاد مي توانند به جاي چهار سال تنها در ۵/۲ سال كارآموز آموزش دهند و وسيله اي باشند براي تربيت تكنسين ها كه مملكت بيشتر بدانها نيازمند است تا ليسانس هايي كه كاربرد ندارد و متوقع هم هست. تكنسين ها به راحتي جذب بازار كار مي شوند. دنبال پشت
ميزنشيني نيستند چون اصولاً تكنسين فردي فعال و متحرك است. گوناگوني در اين نوع آموزش نيز بسيار زياد است. از تكنسين موتورهاي دو زمانه تا تكنسين هاي بيهوشي را مي توان تربيت كرد.
يا مثلاً ليسانس نجاري چه معني مي دهد؟ نه مي توان او را نجار ناميد نه ليسانس، حال آنكه تكنسين نجاري پشت اره فلكه مي ايستد و كارش را هم دوست خواهد داشت.
ادامه تحصيل براي تكنسين ها نيز فراهم خواهد بود مي توان آنها را با دارا بودن چندهفته تجربه كاري در آزمون شركت داد و البته سئوالات فراخور رشته اش باشد. آيا اين پيشنهاد بدي است؟
مهدي شاملو
|
|
|
آپارتمان نشيني در صلح و صفا ،اگر بياموزيم...
اشاره:
درج مقاله دوشماره اي «زندگي در آپارتمان، بايدها و نبايدها» در همشهري مورخ ۱ تيرماه ۱۳۸۲- صفحه ۵- بازتاب وسيعي داشت. خوانندگان همشهري از طريق تماس تلفني، ارسال نامه و حتي پست الكترونيكي نظرات خود را درباره اين مقاله به روزنامه انعكاس دادند. اين اقبال را بايد در گسترش روزافزون آپارتمان نشيني در شهرهاي ايران جست وجو كرد. از ميان نامه هاي ارسالي، متني را برگزيده ايم كه نمايانگر بسياري از مسايل مشتركي است كه شهروندان ساكن آپارتمان و ساختمان هاي بلند با آن روبه رو مي باشند و در سايه تعامل ورعايت حقوق متقابل قابل حل مي باشد.
«سخنگاه آزاد»
عطف به مقاله «زندگي در آپارتمان بايد ها و نبايد ها» نوشته آقاي مهندس محمد معين پور به تاريخ يكشنبه ۱ تيرماه ۱۳۸۲ در آن روزنامه مرا بر آن داشت كه بنويسم جانا سخن از زبان ما مي گويي، بلي اين نويسنده محترم عين واقعيت را بيان داشته است ولي اشكال كار در اجراي آن و تفهيم اين موضوع به كساني است. به هردليل عنايتي به قوانين و مقررات عمومي، ندارند.
بنده در يك مجتمع سه طبقه ۶ واحدي زندگي مي كنم آن هم در منطقه اي از شهر تهران كه بايد فرهنگ شهرنشيني در آن جا افتاده باشد. همسايه مقابل بنده آقايي است با درجه دكتراي حقوق از كشور فرانسه، استاد دانشگاه، كه به طور طبيعي توقع برانگيز هم هست. ايشان با همسر و سه فرزند خردسال خود از سه سال پيش در بزرگترين آپارتمان اين مجمتع كه ۱۵۰ متر مربع با سه اطاق خواب مي باشد ساكن شده اند و خانواده اي بسيار پررفت و آمد هستند. بنده فقط يك نفر مي باشم با رفت و آمدهاي بسيار محدود.
از روز اول ضمن خوش آمد گويي به ايشان و خانواده محترمشان خواهش كردم قفسه كفشهاي خود را به جاي گذاشتن در پاگرد مشترك به داخل انتقال دهند و همچنين از رها كردن كفشهاي خود در پشت در اجتناب كنند.
متذكر شدم كه اين قسمتها و راه پله ها مشاع است. جواب بنده اين بود كه ما در منزل جا نداريم و بچه كوچك داريم و نمي توانيم تا سه سال ديگر اين كار را بكنيم. اين قفسه اصلاً گردگيري نمي شود مگر من ازكارگر خود خواهش كنم جهت نظافت آن را پاك كند. مضافاً ايشان علاقه دارند كفشهاي خود را مرتباً واكس بزنند كه اين كار پله ها و پاگرد را واكسي و سياه مي كند و بنده مرتباً در حال سابيدن پاگرد بودم و يا لكه هاي چربي غذا و ميوه را روي پاگرد پاك كرده و مي شستم. تا آنكه از خانم خانه خواستم دو تا پادري خريده و جلوي قفسه كفشها قرار دادم تا حداقل سنگفرش پاگرد چنين از بين نرود. حالا بايد به فكر شستن اين پادريها باشم. آنها شسته نمي شوند مگر سالي يك بار!
از طرفي اتومبيل ايشان روغن ريزي دارد كه روي سنگفرش حياط و پاركينگ همانند تعميرگاه اتومبيل سياه است. چندين بار بنده زير ماشين ايشان كارتن گذاشتم تا حداقل سنگفرشها سياه نشوند اما تأثيري نبخشيد.
در انجام فعاليتهاي مجتمع هيچ گونه كمكي نبوده اند و معتقدند كه خوب يكي از همسايه ها اين كار را بكند. ذبح گوسفند در محوطه آپارتمان آن هم سالي چند بار، طبعاً براي ديگران مشكل ايجاد مي كند. اما متأسفانه به تذكرات همسايگان عنايتي ندارند.
مقررات مكتوب آپارتمان نشيني كه از ابتدا توسط ديگران امضا شده است به ايشان و سايرين داده شده است ولي هيچ گونه تأثيري در رفتار اين همسايه ما نداشته است.
حضرت علي(ع) مي فرمايند: فرزند زمان خويشتن باش. وقتي مي پذيريم در شهر و در يك مجتمع آپارتماني زندگي كنيم، بايد به مقررات و ضوابطي كه امكان زيستن همراه باصفا و صميميت را در اين مكان ها پشتيباني مي كند، گردن نهيم. شايد بسياري از ما علايق شخصي داشته باشيم، شايد دوست داريم عادات و آدابي را كه پيش از اين در يك شهر كوچك تر و درساختماني كه حياط بزرگي هم داشت، به طور مرتب تكرار مي كرديم، در مجتمع هاي آپارتماني هم انجام دهيم. اما اين ممكن نيست چون باعث سلب آسايش ديگران مي شود. به نظر مي رسد، وسايل ارتباط جمعي ما بخصوص تلويزيون نقش بيشتري درترويج فرهنگ آپارتمان نشيني داشته باشند، ما قهراً به سوي زندگي در ساختمان هاي بلند و آپارتمان مي رويم، اگر مقررات زندگي در اين مجموعه ها نهادينه نشود، مشكلات كنوني به مراتب بيشتر خواهد شد.
اخوان- تهران
|
|
|
ضرورت دقت بيشتر در آزمايشگاهها
در يك آزمايشگاه واقع در خيابان وصال شيرازي تهران ، شخصاً شاهد بودم كه متصدي مربوطه به جاي مايع گلوكز به يك زن حامله اسيد بوريك داد و اگر به موقع بيمار به مركز درماني انتقال نمي يافت ، با خطر جاني روبه رو مي شد. احتمال بروز خطا در هر آزمايشگاهي ممكن است وجود داشته باشد ، اما لازم است در چنين محيط هايي در مورد چيدمان مواد و وسايل دقت كافي به خرج داده شود ، همچنين براي عرضه دارو به متقاضيان از افراد ماهر و كارآمد استفاده شود. چون بروز اشتباه در اين مراكز گاهي به قيمت جان آدمي تمام مي شود و آزمايشگاهها بايد در اين مورد احساس مسئوليت كنند.
«نام محفوظ»
|
|
|
بهداشت در محله ما !
جمع آوري زباله در ساعت ۹ هر شب كاري پسنديده و قابل تحسين است، اما اگر اين زباله ها جمع نشوند، آن وقت ميزبان خوبي براي موش ها خواهند بود. همچنان كه يك شب جمع آوري زباله ها در ساعت ۹ انجام نشد. انباشته شدن زباله در پياده رو و جمع شدن نخاله هاي ساختماني بخصوص قطعات سيمان در نهر آب دست به دست هم داده بودند. زباله ها هم تماشايي به نظر مي آمدند، اضافات همه جور غذا در آنها ديده مي شد. موش ها كه جاي خود دارند، وضعيت جديد كه به علت مسدود شدن راه آب براثر يك قطعه سيمان به وجود آمده بود، انبوهي از مگس ها و پشه ها را نيز به محل ما فرا خوانده بود. بالاخره، مأموران زحمتكش شهرداري آمدند زباله ها را بردند، اما نخاله هاي ساختماني سرجايشان باقي مانده بودند. بالاخره مردم محله ما خودشان آستين ها را بالا زده و با جمع آوري نخاله هاي ساختماني، مسير آب را باز كردند. اما تا چند روزي، موش ها همچنان جولان مي دادند.
واقعاً چرا، دست اندركاران ساختمان سازي بي توجه به بهداشت و محيط زيست شهري نخاله هاي ساختماني را در نهرها رها مي كنند آيا نبايد با اين عمل به عنوان يك جرم برخورد شود؟
سمانه بامشاد
|
|
|