|
|
سيم هاي خاردار، كانال هاي حفر شده براي پناه گرفتن، ميدان هاي مين و ارتفاعات صعب العبور در بانه و مريوان درياچه نمك، خرمشهر، آبادان، شلمچه، نفت شهر، جزاير مجنون، سه راه جفير، نهر جاسم، شهرك دوعيجي و كانال ماهي، سوسنگرد، دهلاويه، بستان، تنگه چزابه، مهران و دهلران واژه هاي آشنايي هستند كه زماني بهترين و خالص ترين انسان ها با آنها زندگي مي كردند، همان هايي كه فارغ از همه چيز و همه كس در جبهه هاي جنوب و غرب، در سنگرها، آرپي جي به دست و بي سيم به دوش برروي سيم هاي خاردار و ميدان هاي مين مي لغزيدند، شيريني شهادت را مي چشيدند، جانبازي را مي آموختند و يا طعم تلخ اسارت را تجربه مي كردند. آنها چه زيبا و شجاعانه در شب هاي عمليات براي از كار انداختن تيربار دشمن از همرزم خود پيشي مي جستند و عاقبت پس از رزمي جانانه با تني زخم خورده از جور دشمن به اسارت در مي آمدند و سپس در طول ساليان دراز اسارت، حماسه هاي به يادماندني مي آفريدند كه نقل هريك از آنها انسان را به شگفتي وامي دارد به گونه اي كه زبان از تحسين مقاومت و ايثار آنان عاجز است، آنان امروز پس از آزادي در شهرها و ديار خود پراكنده اند كسي از سرنوشت آنها خبري ندارد، اما همه معترفند كه آنها يادمان زنده پايداري، استقامت، ايثار، گذشت و مقاومت هستند، مقاومتي كه آنچنان شجاعانه و متهورانه بود كه به ناچار افسران بعثي همگي به عجز و ناتواني خود در مقابل فرزندان سخت كوش اين مرز و بوم معترف بودند. عباس اسدي
امروز آزادگان
اين كه امروز آزادگان سرفراز اين ميهن در كجايند، چه مي كنند و به آن روزها چگونه مي انديشند بايد به سراغ آنها رفت، از آنها سخن شنيد سخني كه خميرمايه آن استقامت، پايداري، آزادگي و فرزانگي است.
برخي از آنها از كم مهري ها گله مندند، برخي تمايل زيادي به بازخواني و بازگويي دوران اسارت ندارند، برخي ديگر موفقيت امروز خود را مديون پختگي در دوران اسارت مي دانند و دسته اي هم با حسرت از آن روزها ياد مي كنند اما در اين ميان خاطرات و سخنان سيدحسين ميرسيد كه در سال ۱۳۶۱ به اسارت بعثيان درآمده، شنيدني است:
مدتي بود كه جو رعب و وحشت ناشي از فشار روحي و رواني دشمن بر سراسر اردوگاه سايه افكنده و جو آرام را از كبوتران شكسته بال گرفته بود به طوري كه حتي دو نفر اگر با هم صحبت مي كردند مورد بازجويي قرار مي گرفتند. اضطراب و دلهره ناشي از ضرب و شتم هاي نابهنگام و بي مورد همه را سخت آزار مي داد و كلافه كرده بود به حدي كه دشمن تصور مي كرد در اين شرايط اسرا حاضرند تن به هر نوع خواسته اي براي رهايي از اين وضعيت بدهند و آنها را همانند مهره اي بي اراده به هر سمت و سويي كه مي خواهند بچرخانند لذا روي خيال خام خويش در صدد اجراي نقشه از پيش طراحي شده برآمدند.
ساعت ۵/۱۰ صبح بود. اسرا هركدام سر در گريبان كار انفرادي خويش بودند ناگهان سوت گوش خراش به صدا درآمد و همه را به وسط اردوگاه فرا خواندند. همه مي دانستند كه اينگونه سوت ها خبر از حادثه اي تازه دارد. همزمان سروان هادي رئيس سياسي- عقيدتي اردوگاه «الانبار» با تعدادي چماقدار وارد شد. هر كس كه در هر كجا قرار دارد بايد سرپا بايستد به صورت خبردار تا به او اجازه استراحت دهد. به هرحال ميز و صندلي را حاضر و سروان هادي با يك بغل پرونده پشت ميز سخنراني قرار گرفت و او كلام خود را با گفتاري از امام علي(ع) بدين سان شروع كرد. قال علي كرم الله وجهه: «خير الكلام ما قل و دل» و بدين مضمون ادامه داد: من دلم به حال شما مي سوزد، شما بايد الان پشت ميزهاي مدرسه باشيد، تشكيل خانواده داده در كنار زن و فرزندان خويش زندگي كنيد. شما الان مهمان ما هستيد و رئيس جمهور ما دستور داده كه ما از شما پذيرايي كنيم و... در نهايت سخن را بدين جا كشاند و گفت: همه بدبختي هاي شما زير سر خميني است كه شما را به كوره هاي جنگ فرستاده و به اين روز سياه نشانده. با ذكر نام مبارك حضرت امام( ره) يكباره فرياد صلوات فضاي پراختناق اردوگاه را درنورديد و محيط هاي اطراف را عطرآگين ساخت و جان تازه اي به عاشقان روح الله بخشيد و صداميان را دچار سراسيمگي و آشفتگي ساخت.
سروان تجاهل كرده و گفت من كه نام پيامبر را نبردم چرا صلوات فرستاديد. مترجم گفت شما نام رهبرشان را به زبان آورديد. با شنيدن اين سخن دود از كله پوكش برخاست چهره به ظاهر مهربانانه اش را در هم كشيد و با سخنان تند و توهين آميز آنچه كه خود و اربابانش بدان سزاوار بود نثار بچه ها كرد و گفت: «من آمده بودم كه شما را از اين فشارها و سختگيري ها نجات بدهم و فضاي آرام به وجود آورم تا شما راحت باشيد اما معلوم مي شود كه شما لياقت نداريد. پرونده اش را جمع كرد و براي هميشه از اردوگاه خارج شد...»
اما بعد طولي نكشيد كه دوباره صداي وحشتناك سوت به گوشمان خورد و همگي به داخل اتاق ها فراخوانده شدند نگهبانان با عجله درب ها را بسته و با خشم و غضب فوق العاده منتظر فرمان بودند. هنوز ظهر نشده بود كه درب اتاق ۱۴ باز شد ۵ نفر از ۵۰ نفر داخل اتاق به بيرون فراخوانده شدند از جمله كساني كه نامشان برده شد من بودم كه به عنوان سردمداران حركت شورشي و رهبران مؤثر در افكار عمومي اسرا مي شناختند. نخست ما را داخل زباله دان بزرگي كه كنار اردوگاه بود و پر از انواع نجاسات و كثافت قرارداده و درب آن را بستند. انبوهي از پشه ها و مگس ها به جانمان افتادند كه لحظات سخت و طاقت فرسايي را پشت سر گذرانديم. بعد از اين پذيرايي مقدماتي كه ساعت حدوداً نيم بعد از ظهر را نشان مي داد ما را به قسمت محل شكنجه هدايت كردند شكنجه گاه داخل حمام و توالت هاي مخصوص افسران اسير ايراني بود. به ما دستور نظافت و شست شوي آن قسمت را دادند و ما خوشحال از اينكه اينها به همين مقدار جريمه اكتفا كرده و پس از اين دست از سرمان برخواهند داشت غافل از اينكه اين هنوز ابتداي قصه است.
ما را داخل حمام زنداني كردند. هوا بسيار گرم بود، عقربه هاي ساعت به كندي پيش مي رفت، نگراني و اضطراب از سرنوشت نامعلوم فضاي تنگ را تنگ تر ساخته بود، فشار گرسنگي و تشنگي نيز شرايط را هر لحظه سخت تر مي كرد كه ناگهان متوجه شديم عده اي تازه نفس از سربازان عراقي را بدانجا آورده اند. گروه ويژه پذيرايي كه براي آنان نيز نوعي تشويقي و تفريح بود به جان بي رمق اسراي كت بسته افتادند، با هر سيلي كه بر رخ گرد و غبار گرفته آنان مي نواختند قهقهه هاي مستانه سرداده و جنگ رواني خويش را تشديد مي كردند و با آوردن تعدادي ديگر از ساير اتاق ها ۱۸ نفر شديم كه فضاي تنگ را تنگ تر كرده و گرماي هوا را شديدتر. با پاهاي برهنه و بدن هاي كتك خورده منتظر حادثه اي جديد بوديم كه ناگهان يسين (ياسين) كه به عمروعاص اردوگاه معروف بود با دو شيشه مهتابي وارد حمام شد و آنها را پرتاب كرد به سقف حمام، در نتيجه شيشه ها خرد گشته و زير دست و پاي برهنه بچه ها قرار گرفت و از آن طرف نيز سربازاني كه از بيرون آورده بودند در ضرب و شتم مسابقه گذاشته و هر كس اسيري را زير ضربات مشت و لگد خويش گرفت با اين وجود هنوز عطش آنان فروكش نكرده بعد از طي اين مراحل چوب و فلك رسيد، تا عقده هاي به جا مانده از صحنه عمليات و پيروزي رزمندگان در جبهه ها را خالي نمايند، لذا بچه ها مي بايست از روي شيشه هاي خرد شده مي گذشتند و به دار فلك بسته مي شدند.
حال تصور كنيد در چنين شرايطي چه چيزي مي تواند به انسان آرامش بخشد و قلب مضطرب را مطمئن سازد تا بجايي رسد كه نه تنها از اين همه وحشيگري و نامردي ترسي به خود راه ندهد بلكه صبورانه تر از گذشته خود را سپر ديگر دوستان قرارداده و صحنه هاي به يادماندني و جاويد بيافريند. به جرأت مي توان گفت كه تنها داروي آرام بخش ما همان ذكر، دعا و توسل به ائمه معصومين (صلوات الله عليهم اجمعين) بود و اين را به عينه ديديم و عملاً تجربه كرديم و يا به تعبير ديگر لذت آن را چشيديم هر چند كه قلم و كاغذ نمي تواند بيانگر چنين صحنه هاي شيرين و ماندني باشد. سخن از آزادگان آن گاه جذاب و تشنگي براي مخاطب فراهم مي آورد كه از زبان شيواي خود آن ها اين مطالب بازگفته شود.
محمد سلماني يكي از آن آزادمرداني است كه به مدت ۵ سال و سه ماه، طعم تلخ اسارت در غربت را به عشق و اميد رهايي از ظلم، چشيده است مي گويد: يادآوري خاطره بازگشت و بوسه بر خاك گرم وطن عزيز و استقبال پرشور مردم از ما، هنوز هم برايم خوشايند است. از آن روزها همه ما علاوه بر اين كه از آزادي و ديدن خانواده و اقوام خوشحال بوديم، اما غم سنگين فقدان پدر پير ما، حضرت امام خميني(ره) بسيار سنگين بود.
بنابر اين در فقدان عزيز از دست رفته بايد هوشيار باشيم چرا كه خطر دشمن جدي است و حيات انقلاب به هوشياري رزمندگان، آزادگان، جانبازان و بسيجيان بستگي دارد.
وي در ادامه مي افزايد: هرچند اكنون كه ۸ سال از آن روزها مي گذرد، اما روحيه ايثار، فداكاري و شهادت طلبي كه در واقع موهبت الهي به ما بود نبايد از ميان برود. اگرچه اكنون جنگ به شكل سابق وجود ندارد، اما نبايد فراموش كنيم كه شرارت ها، كينه توزيها و توطئه هاي دشمنان از بين نرفته است. ما اكنون بايد هوشيارتر باشيم تا تن به اسارت آنها ندهيم. چون در واقع اين اسارت كه همان اسارت فرهنگي است، مصيبت بارتر از آن اسارت است و آزادي از آن به راحتي ميسر نخواهد شد.
محمد جواد خاكسار آزاده اي كه در دي ماه سال ۶۵ در جريان عمليات كربلاي چهار به اسارت درآمده است، در اين زمينه مي گويد: در واقع يكي از عواملي كه دل هاي ما را در آن شرايط سخت وحشت و مصيبت، پراميد نگه مي داشت، ياد آن چهره و روحيه پرصلابت حضرت امام خميني(ره) بود. چون ما مي دانستيم كه آن بزرگوار هم به ياد ما بودند و همان گونه كه خودشان هم در فرمايشات خود اشاراتي داشتند، حال پدري را كه فرزندانش از او دور شده بودند را داشتند.
اين آزاده مي افزايد: آزادگان تجربه مقدسي را پشت سر گذاشتند و از امتحان بزرگي سربلند بيرون آمدند. متأسفانه در حال حاضر بعضي آزادگان گمان مي كنند كه تكليف آنها به پايان رسيده و ديگر وظيفه اي ندارند، اما بايد گفت كه روحيه و تفكر آزادي هيچ وقت پايان نمي پذيرد.
آزادگان و تونلهاي موسوم به مرگ
آزادگان با همه لطف و عنايتي كه در حق آنها ابراز داشته مي شود و انصافاً حق آنان است زيرا تمام ملت ايران به نوعي مديون آنها هستند. اما در مواردي گله و شكوه هايي دارند كه شنيدني است مشكل اشتغال نيز هنوز در ميان تعدادي از آزادگان وجود دارد، كساني كه در آغاز بازگشت شان موفق به يافتن شغل دلخواه خود شدند براين باورند كه دوران اسارت امكان ادامه تحصيل را از آنها گرفته بود و طبيعي است كه آنها نمي توانستند در بدو ورود با ديگراني كه امكان ادامه تحصيل داشتند رقابت كنند.
آزاده اي كه دوران اسارت ۷ ساله را در عراق گذرانده مي گويد: من تا به حال موفق به يافتن شغلي نشده ام. بيكار هستم ، چندين بار با همسرم تا پاي طلاق هم پيش رفته ايم. گاهي پيكاني اجاره و با آن مسافركشي مي كنم.
به گفته يك منبع آگاه از حدود ۱۸۰ پرسنلي كه در ستاد آزادگان فعاليت مي كنند تعداد اندكي آزاده هستند كه با وجود تحصيلات در مقاطع بالا، در كارهاي رده پايين به كار گمارده شده اند.
مشكل درماني آزادگان
به گفته آزادگان، دفترچه بيمه تأمين اجتماعي كه در حال حاضر آنان را تحت پوشش دارد، فقط در مراكز خاصي قابل استفاده است كه آن مراكز نيز جوابگوي نيازهاي درماني آنان نيست.
يكي از آزادگان در اين مورد مي گويد: در حالي كه علايم شكنجه ها و سوءتغذيه هاي دوران اسارت، تازه در آزادگان بروز كرده، كميته پزشكي ستاد آزادگان با اين دليل كه معلوم نيست اين بيماري ها مربوط به دوران اسارت باشد، مسئوليت پذيرفتن هزينه هاي درماني آزادگان را از عهده وظايف ستاد خارج مي داند.
آزادگان كمك مالي چنداني دريافت نكرده اند
آزادگان جزو قشر آسيب پذير و نيازمند جامعه هستند. اين واقعيتي است كه مناعت طبع آزادگان برآن سرپوش گذاشته است. آزادگاني كه پس از تماس هاي مكرر با مسئولان در نهايت همه راه هاي چاره را بر خود بسته ديدند، گوشه عزلت برمي گزينند، سرنوشت تعدادي از آزادگان نيز چنين شده است. شايد به اين دليل كه ما آنها را به حال خودشان رها كرده ايم.
يكي از آنان مي گويد: ما جز چند ماه حقوق ماهيانه كه اوايل بازگشت داده مي شد، كمك مالي قابل ملاحظه اي دريافت نكرده ايم. فقط در بدو ورود به ايران يك سكه بهار آزادي و يك چك ۵۰ هزار توماني به همه دادند كه آن سكه را هم اكثراً به مرقد امام خميني(ره) اهدا كردند.
اين آزاده مي افزايد: «واگذاري خودرو و خانه به آزادگان كه در مورد آن تبليغ مي شود، تنها در حد بسيار محدود است. مدتي بود كه كالاهايي مانند يخچال و تلويزيون را با قيمت دولتي به ما مي فروختند و همه بچه ها به خاطر نياز مالي كه داشتند، آنها را در بازار آزاد فروختند و با اين كار ما به دلال تبديل شده بوديم.»
يكي ديگر از آزادگان در مورد سهامي كه سال ۶۹ خريداري كرده اند، مي گويد: «هر آزاده حدود ۵۰ تا ۶۰ سهم هزار توماني يك شركت را خريد در طول اين سال ها فقط پارسال ۷۰ هزار تومان سود اين سهام را به من پرداخت كرده اند در حالي كه ۱۰ سال پيش به ازاي آن ۶۰ هزار تومان پول داده بودم».
آزادگان مي پرسند كه بودجه ۲۰ ميليارد توماني ستاد رسيدگي به امور آزادگان كه طي سال هاي گذشته دريافت كرده، چه شده كه حالا همسران آزاده ها با چشمان اشك بار به خاطر ۵۰۰۰ تومان كمك هزينه به ستاد آزادگان مراجعه مي كنند.
آزاده تو اكنون كجايي؟
كمتر كسي را مي توان سراغ گرفت كه وقتي از جنگ، اسارت، آزادگي سخن گفته مي شود ناخودآگاه به ياد سيدعلي اكبر ابوترابي نيفتد. او كه مونس و همدم آزادگان در اسارت بود پس از سال ها رنج و مشقت در غربت همراه كاروان آزادگان به ميهن بازگشت دوره پنجم مجلس از سوي مردم تهران به نمايندگي برگزيده شد و در نهايت به آرزوي ديرينه خود كه بازگشت به سوي معبود است پر كشيد. موضوع آزادگان با سيدعلي اكبر ابوترابي پيوند خورده است به همين خاطر بخشي از گفت وگوي دوران حيات اين شادروان با روزنامه انتخاب را در پي مي آوريم. البته ممكن است بخشي از مشكلات اعلام شده مرتفع شده باشد اما به پاس پايمردي اين عزيز از دست رفته بازگويي دوباره آن نه تنها خالي از لطف نيست كه به نوعي پاسداشت بزرگ مردي است كه استقامت و پايداري را به اردوي اسرا در عراق بخشيده است.
* شما به عنوان يك آزاده امروز با چه مشكلاتي روبه رو هستيد؟
- زندگي دنيا سراسر توأم با مشكلاتي است كه انسان ها در گذرگاه زندگي با آن درگير هستند. اسارت تنها دوراني نبود كه انسان دست به گريبان مشكلات باشد، همواره همه انسان ها با مشكلات و ناملايمات زندگي روبه رو هستند و طبيعي است كه در مقاطع مختلف زندگي اين مشكلات براي آزادگان بيشتر از ديگران باشد. مشكلات كاملاً ملموس است. جواني كه در سن ۲۰ سالگي يا كمتر به جبهه رفته است و در جنگ به اسارت در آمده است و پس از ۱۰ سال به وطن باز مي گردد و با يك حقوق متوسط كارمندي تشكيل زندگي مي دهد طبيعي است با مشكلاتي هم روبه رو باشد.
* مي توانيد به اين مشكلات اشاره كنيد؟
- با توجه به تهديدهاي روحي كه اسارت به همراه داشت و لحظه به لحظه از طرف دشمن وارد مي شد و مشكلات تغذيه اي مسلماً تبعاتي از نظر جسمي امروز به همراه دارد كه علاوه بر بقيه مشكلات زندگي، امروز مشكل خاص برادران آزاده است و هيچ حمايتي از ناحيه درمان نمي شود.
* حمايت درماني آزادگان به عهده چه نهادي است؟
- اين كار به عهده ستاد امور آزادگان است كه تنها در دو يا سه سال اول عهده دار اين مسئوليت شده و از آن به بعد اظهار داشتند بودجه اي كه در اختيار داريم، بودجه قابل ملاحظه اي نيست كه هزينه درمان آزادگان را بپردازد. لذا به جرأت مي توانم بگويم كه مشكلات برادران آزاده، امروز نه تنها كمتر از مشكلات روزهاي اسارت نيست بلكه بسيار بيشتر از آن است. هرچند براي اسير، با پيروزي و سربلندي و افتخار به وطن بازگشتن، نعمت بزرگي است كه بحمدالله اين افتخار نصيب برادران آزاده شد.
* مي توانيد نمونه و مصداقي معرفي كنيد؟
- برادر آزاده و جانباز، مرحوم حسين زاده از آمل كه در سال ۷۵ به شهادت رسيدند. وي با آن كه به سلامت بازگشت و به ظاهر مشكلي نداشتند، يك سال پس از آزادي، به كلي فلج شد و به مدت دو سال در بيمارستان ساسان بستري بود. او در زمان اسارت براثر بيش از ۴۰۰ ضربه كابل كه بر بدن او وارد آمده بود، فلج شد. برادران در زمان اسارت هر روز او را ماساژ مي دادند و بالاخره وي نجات پيدا كرد. ولي پس از اسارت تمام بدنش فلج شد و تنها سرش را ۲۰ تا ۳۰ درجه تكان مي داد و زبانش پس از يك دقيقه سخن گفتن به لكنت مي افتاد و بايد ۳۰ ثانيه مكث مي كرد. وي با اين وضعيت با ۳۰ درصد جانبازي، چشم از دنيا بست. با آن كه همواره اظهار مي داشت كه من ۱ دختر دارم و اگر ۷۰ درصد حق جانبازي به من بدهند، نگراني من براي آينده فرزندانم كمتر خواهد شد. وي همواره در صحبت هايش به من مي گفت سلام مرا به مقام معظم رهبري برسانيد و بگوييد حسين زاده، همان سرباز فداكاري است كه قبلاً بود و اگر باز سلامتي اش را پيدا كند بازهمان سرباز است. در بين برادران آزاده، برادراني كه با همه محروميت ها و مشكلات زندگي از چنين تعهدي برخوردار هستند، بسيارند.
* فكر مي كنيد مشكل درماني آزادگان چگونه حل مي شود؟
- براي حل اين مشكل، مصوبه اي از هيأت دولت لازم است كه بودجه اي به صورت ويژه در اختيار وزارت بهداشت و درمان گذاشته شود با اين مسئوليت با توجه به اين كه بيشتر مسايل درماني آزادگان از تبعات دوران اسارت به حساب مي آيد، اين وظيفه رسماً به بنياد جانبازان محول شود. به هرحال اين معضلي است كه در دولت آقاي خاتمي به يكي از اين دو راه، بايد از سرراه برادران آزاده، مرتفع شود.
* آزادگان با چه مشكلات ديگري غير از درمان روبه رو هستند؟
- مشكل ديگر، مشكل واگذاري زمين است. پس از گذشت ۹ سال، هنوز مسأله زمين آزادگان تهراني حل نشده است و آنها در اين شرايط سخت زندگي، در خانه هاي استيجاري زندگي مي كنند، با آن كه در مصوبه هيأت دولت و مجلس، واگذاري يك قطعه زمين به همه آزادگان منظور شده است. اگر اين مصوبه، انجام پذيرفته بوده امروز شاهد بي سرپناهي بيش از ۴ هزار و پانصد آزاده تهراني نبوديم.
* فكر مي كنيد چه مشكلاتي برسر راه انجام اين مصوبه است؟
- براي انجام يك كار وسيع و گسترده دستهاي متعددي بايد دست در دست هم دهند و با هم هماهنگ شوند و با هماهنگي جمعي از مسئولان، مشكلي چون مسكن يا درمان آزادگان، مشكل آزادگان از كار افتاده و مسأله جانبازي اين برادران حل شود.
* به مشكل آزادگان از كار افتاده اشاره كرديد. چه تعداد آزاده از كار افتاده داريم و زندگي آنها از چه راهي مي گذرد؟
- متجاوز از ۵ هزار آزاده از كار افتاده در كشور وجود دارد كه عده اي به خاطر كهولت و پيري و عده اي به خاطر عوارض ناشي از اسارت، توانايي خود را به كلي از دست داده اند. آنها كه پيش از اسارت شاغل نبوده اند.
* از يك سو شاهد وعده هاي انجام نشده مسئولان درباره آزادگان هستيم و از سوي ديگر مردمي كه در جريان مشكلات اين گروه نيستند، آنها را فاقد مشكل و در رفاه كامل مادي مي بينند يعني آزادگان قرباني تبليغات مسئولان و تصورات اشتباه مردم شده اند، در حل اين مشكل چه كرده ايد؟
- يكي از نگراني هاي ما و همه برادران آزاده، همين حمايت هايي است كه فقط در گفتار و لفظ اعلام شده و در مقام عمل، تحقق پيدا نكرده است. از طرفي، بيشتر هموطنان گرامي و گرانقدر گمان مي برند- خداي ناكرده- آزادگان با فرصت بدست آمده، لطمه اي به حق و حقوق ديگران زده اند، تصور اين وضعيت براي برادران آزاده، زجرآور و تلخ است در حالي كه در واقع به حق و حقوق خودشان هم نرسيده اند.
* آيا آزادگان با مشكل اشتغال هم روبه رو هستند؟
- همواره در مورد اشتغال از جناب آقاي هاشمي تشكر كرده و مي كنيم كه ايشان در بكارگيري آزادگان و حل مشكل بيكاري آنها، مصوبه خوبي در هيأت دولت گذراندند كه با انجام آن مشكل بيكاري ۹۰ درصد آزادگان حل شد.
* بنابر اين ۱۰ درصد آزادگان مشكل بيكاري دارند. چرا؟ براي حل مشكل آنها چه كرده ايد؟
- ۱۰ درصد برادران آزاده، يا در اثر پيري و كهولت، از كار افتاده هستند و يا به دليل كم سوادي بيكارند و تعدادي هم از برادران آزاده فارغ التحصيل دانشگاه ها همانند پزشكان آزاده با اين مشكل مواجه اند كه اميدواريم مقام محترم رياست جمهوري، حضرت حجت الاسلام خاتمي به حل مشكل اين ۱۰ درصد از آزادگان ازكار افتاده و فارغ التحصيلان بيكار توجه كنند و آن را درمان كنند.
پايان سخن
در پايان بايد براين نكته تأكيد كنيم كه نبايد فرياد هلهله و شادي و غريو بلند شكرگزاري آن همه ايراني در آن روز تاريخي يعني ۲۶ مرداد سال ۶۹ در همان روز باقي بماند و اينك ما با نوشتن ياد و خاطره اي از آن روزها، تنها در فكر يادآوري آن باشيم. اكنون بايد ببينيم همان آزادمرداني كه تفكر آزادگي را به مردم هديه كردند در كجاي چرخه اين نظام اسلامي جاي دارند؟ چگونه مي انديشند و چه مي كنند؟ آيا وظايف آنها محدود به همان چند سال اسارت بود و ديگر هيچ؟ چقدر از آنها در عرصه هاي بعد از جنگ و دوران سازندگي عمراني و فرهنگي استفاده كرده ايم؟ البته حضور آزادگان در مجلس چهارم و پنجم و ششم در سنگرهاي علم و دانش، در دانشگاه ها و در مقاطع مختلف كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري، در حوزه هاي علميه، در بخش هاي توليدي و كشاورزي و اقتصادي، در پست هاي مهم و كليدي وزارتخانه ها و ادارات دولتي و غيردولتي و... خود دليلي بر توانمندي آنها بوده است، اما تأكيد مي شود، وظيفه خطير آنها، حضور فعال در جبهه هاي فرهنگي است. اگرچه در چند سال گذشته آنها در سنگرهاي فرهنگي نيز حضوري موفق داشتند، ولي با توجه به تهاجم گسترده فرهنگي از سوي دشمنان عليه ارزش هاي انقلاب اسلامي، اهميت حضور و نقش آنها بيش از پيش مهم جلوه مي كند. آنها مي توانند با ابتكار، خلاقيت و مديريت كارآمد و تعهد و اخلاصي كه در آنها وجود دارد، در اين سنگرها نقش قابل توجه و درخور تحسيني ايفا كنند، مبادا فراموششان كنيم و خداي نكرده آنها را به بوته فراموشي بسپاريم.