ما در همه شئون فرهنگي خود، دچار تحول شديم و معماري نيز يكي از اركان آن به شمار مي آيد البته نابساماني هايي كه در هنرهاي ديگر وجود دارد، معماري را نيز در برمي گيرد.
گزارشي از نشست پژوهشي با رويكرد «نگرشي نو به معماري تاريخي ايران» در خانه هنرمندان
علي نجمي
در نخستين نشست پژوهشي معماري پروژه بناها و آواها كه عصر روز چهارشنبه پانزدهم مرداد برگزار شد، مهندس اسكندر مختاري در خصوص معماري معاصر ايران به ايراد سخن پرداخت.
در ابتداي اين نشست سيد مهدي قادري، مدير پروژه بناها و آواها، با بيان اين كه اين پروژه از همنشيني دو هنر موسيقي و معماري شكل گرفته است، گفت: اين دو هنر در دو سو قرار گرفته اند. در يك سو هنر معماري كه بسيار كاربردي است، قرار دارد و اين هنر، براساس نيازهاي اين جهاني بشر پديد آمده و در طول تاريخ مبدل به هنري بسيار بزرگ و به تعبيري مادر هنرها شده است. معماري با توجه به نيازهايي مانند امنيت جغرافيايي و اجتماعي، اسكان و تعريف حريمهاي انساني پيدا شده است. در سوي ديگر، هنر موسيقي است كه هنري انتزاعي بوده و كاربرد اين جهاني آن، خيلي ملموس نيست و با روح و روان آدمي سر و كار دارد. پروژه بناها و آواها به گونه اي تعريف شده است كه اين دو هنر را در كنار هم قرار دهد و از همراهي و تلفيق اين دو به فرآيندي جذاب براي مخاطبان مبدل شود. اين فرآيند بايد علاوه بر زيباي و جذابيت، درك خاصي از معماري و موسيقي را ايجاد كند و به آن بپردازد. وي همچنين در ادامه سخنان خود، افزود: در پروژه بناها و آواها، علاقه منديم در حد امكان به ارتقاي سطح هنري و فرهنگي مخاطبان، خودمان، گروههاي موسيقي و معماران به همين منظور جدا از موضوع كنسرت ها كه در كنار بناهاي تاريخي اجرا خواهد شد، با برگزاري نشست هاي پژوهشي در حوزه هاي معماري و موسيقي تبادل ارتباطي با مخاطبان بوجود آوريم. به طوري كه از اين فرآيند درس گرفته و قدمهاي بعدي را بهتر و محكم تر بر داريم.
در ادامه اين نشست، مهندس اسكندر مختاري كارشناس معماري و استاد دانشگاه و معاون حفظ و احياء اداره كل ميراث فرهنگي استان تهران با اشاره به اين مطلب كه قرار است در هر برنامه پروژه بناها و آواها به معرفي يك اثر معماري بپردازيم و در كنار آن بناي تاريخي، كنسرتي هم اجرا خواهد شد، يادآور شد: من اين نوع بررسي را هم براي موسيقي و هم براي معماري خوب مي دانم، اما فكر مي كنم موسيقي خيلي پرطرفدارتر از معماري است هرچند كه معماري خيلي كاربردي تر است.
وي اضافه كرد: بحث اول ما درباره موزه ميرعماد است كه از تاريخچه آن كسي اطلاعات زيادي ندارد. من مجموعه سعدآباد را كاتالوگي مي دانم از تحول معماري در مقطع زماني اي كه وارد تجدد مي شويم تا موقعي كه مدرنيسم را تجربه مي كنيم. شايد قديمي ترين ساختمان در آن مجموعه، قصر يا خانه ييلاقي علي خان والي است كه به نام كاخ احمد شاهي معروف است و جديدترين آن كه به شيوه مدرن ساخته شد، كاخ رياست جمهوري است.
وي با اشاره به اين كه از نگاه هنري روند ثبات آثار تاريخي وضعيت ناخوشايندي دارد، افزود: نوعي معماري اي كه مربوط به سالهاي بسيار قبل و به عبارتي قديمي است، بسيار تعلق انگيز است. در حالي كه معماري جديد اين ويژگي را اصلاً تداعي نمي كند. اگر ساختماني مانند كاخ سبز را ده بار ديده باشيد، مجدداً تمايل به ديدن آن را احساس مي كنيد. اين موضوع به خاطر نفس اثر هنري است؛ زيرا زيباست و اين احساس را در آدمي ايجاد مي كند كه به طور مرتب آن را ببينيد. هر چند كه تعريف و مفهوم زيبايي در حال تغيير بود و بويژه در دوران معاصر، اين موضوع بيشتر احساس مي شود. مهندس مختاري در ادامه سخنان خود گفت: اين روند از دوره معماري تاريخي كه به غلط معماري سنتي گفته شده است تا دوره مدرن و پس از آن براي آثار هنري وجود داشته است و متأسفانه پرداختن به اين ريشه ها تاكنون به شكل خيلي جدي توجه نشده است. اما همه يك احساس منفي به اين روند به ويژه در زمينه معماري و شهرسازي دارند. نكته اين است كه اين اتفاق، اتفاق فرهنگي است. ما در همه شئون فرهنگي خود دچار تحول شديم و معماري نيز يكي از اركان آن به شمار مي آيد. البته نابساماني هايي كه در هنرهاي ديگر وجود دارد، معماري را نيز در بردارد.
وي در بخش ديگري از سخنان خود تصريح كرد: آثار دوره تجدد با مظهر سياسي دوره مشروطيت و مظهر فرهنگي تأسيس دارالفنون همراه است. شايد بتوان گفت كه اولين جريانات متجددانه و انتقاد از خود در جنگهايي كه بين ايران و روس در دوره فتحعليشاه انجام گرفت، آغاز شد. در اين جنگ ها مرتب ما شكست مي خورديم و اين امر سبب شد عباس ميرزا عده اي را به اروپا اعزام كند تا تحصيل كنند و يكي از آنها فتحعلي آخوندزاده است كه يك اشتياق خاصي نسبت به توسعه در قالب اين سؤال كه چرا ما توسعه يافته نيستيم و دريغ از گذشته، در نوشته هاي او مشهود است.
اسكندري با بيان اين كه يكي از نشانه هاي اين تحول، تجدد بود، گفت: كاخ ملت و كاخ اشرف از نمادهاي آغاز دوره مدرن است. مجموعه كاخ سعدآباد، سندي تاريخي است و به دليل اين كه در داخل يك مجموعه است و ممكن است ماندگار شود اما گويا بقيه آثار و اسناد تاريخي ما در اين حوزه زياد ماندني نيستند. متأسفانه تقاضا بسيار براي ساخت و ساز بنا در شهر تهران از سوي نهادهاي دولتي، خصوصي و قدرتهاي غيررسمي كار را به جايي رسانده است كه اميدواري زيادي براي نگهداري اين آثار وجود ندارد. مگر اين كه بعضي از نشانه هاي معماري تاريخي را بتوان نگاه داشت كه خانه هنرمندان ايران يكي از اين نشانه هاست.
وي در بخش ديگري از سخنان خود يادآور شد كاخ نياوران و سعدآباد در آينده به دليل آنكه مقطع خاص سي چهل ساله از تاريخ را در آنها مي توان ديد، ارزش سندي بيشماري پيدا خواهد كرد. در خصوص كاخ سعدآباد تصور عموم بر اين است كه اين كاخ به يك باره به اين شكل بوجود آمده است. اين شكل گيري روندي داشته است كه در ابتداي آن خانه ييلاقي علي خان والي كه به كاخ احمد شاه معروف است، ساخته شده است. سپس ساختمان هاي ديگر نظير موزه عماد بر آن اضافه شده است. ما هنوز به تعريف مشخصي در اين باره نرسيده ايم و اما بايد بدانيم كه سعدآباد مجموعه اي از چند كاخ و باغ ييلاقي است كه به هم پيوسته بوده و در نهايت تركيب كنوني بوجود آمده است. براي همين راجع به تاريخ شكل گيري اين آثار سند و اطلاعات مشخص و معلومي در اين زمينه در دست نيست.
|
|
مهندس مختاري در ادامه همچنين گفت: در اواخر دوره قاجار نوعي معماري فرهنگي وارد ايران شد كه همان معماري مدرن است. در اواخر سال ۱۲۹۰ نحله جديد معماري ايران با بهره گيري از الگوهاي فرنگي ايجاد شد و اين معماري تا آخرين كارهاي استاد لرزاده در سال ۱۳۲۰ ادامه دارد كه نمونه بارز آن مسجد سجاد است. آن نوع معماري كه ريشه هاي فرنگي را پذيرفته است تا امروز ادامه مي يابد. اين موضوع در ابتدا نقطه ضعف به نظر نمي آيد چون اثر فرهنگي و هنري است كه در آن معماري، خلق و مشمول هنر مي شود. گرچه جدا از تاريخ و ريشه هاي بومي است اما بخشي از فرهنگ است و اگر به راز ديار آن توجه نشود، از بين خواهد رفت. وي در ادامه سخنان خود يادآور شد: بعد از اين دوره گونه اي از معماري باب مي شود كه در نماهاي خارجي آن از آجرهاي منقوش استفاده مي شود. اين طور به نظر مي رسد كه معمار اين دوره آجرها را نقاشي كرده و به آجرپز مي داد. موزه آبگينه يا عمارت قوام السلطنه از اين نوع روش و ظاهر برخوردارند. در عمارت تيمور شاه يا كاخ موسوم به احمد شاه نيز از آجرهاي پر فابريك منقوش استفاده شده است. در اين عمارات پله ها بخشي از معماري است و فقط عامل ارتباطي بين بخشهاي دروني آنها به شمار نمي آيند. در اين بناها شيرواني وجود دارد و ستونهاي كرنتي كه برون گراست، ديده مي شود. اين استاد دانشگاه با اشاره به موزه ميرعماد به عنوان يكي از نمونه هاي معماري مدرن، افزود: ريشه هاي معماري را نه تنها در زادگاهش، اروپا بايد جست وجو كرد بلكه در مسير آمدن آن به ايران نيز بايد مورد بررسي قرار داد. در گذشته مراودات ايران از راه شمال تركيه به خاطر ستيزي كه با عثماني وجود داشت، بود و مسير فرهنگي ما هم همين طور بود. مكتب نئوكلاسيك نيز به همين شكل از ايتاليا به ايران آمد. ابتدا اين مكتب توسط هنرمندان ايتاليايي به روسيه آورده شد و سپس از روسيه به ايران راه يافت.
اين مهندس معمار در بخش پاياني سخنان خود گفت: تا قبل از دوره مدرن سرعت تغيير سبكها بسيار است اما وقتي به دوره مدرن بين المللي مي رسيم، خيلي مكث ايجاد شد و اكنون نيز چنين است. اين مسأله در مورد معماري ايراني صادق نيست، بلكه معماري جهان دچار اين مكث و كندي شده است با وجود آثار معماري كمي كه در مكتبهاي دنيا در حال تجربه شدن هستند، اما آنچه كه غالب است، سبك و استيل معماري مدرن بين المللي است.
بعد از سخنان مهندس مختاري، سؤالاتي از جانب مدير پروژه بناها و آوا مطرح شد. اسكندري در پاسخ به اين پرسش كه با توجه به نقش ايوان در حوزه مير عماد و برخي از عمارات شمال تهران، آيا اين حالت در كاخهاي ديگر نيز وجود دارد، گفت: من تصور مي كنم اين معماري زير مجموعه گونه اي معماري است كه خود را ديكته نمي كند، بلكه از محيط تأثير مي پذيرد. توجهي به فرهنگ و سنت بومي و محلي ندارد. ذات مدرنيته اين گونه است كه همه را مثل هم مي داند و اين موضوع در معماري موزه ميرعماد رعايت شده وهمسازي در آن مشهود است. در مقاله اي به نام «خانه جمال آباد» كه توسط گودار فرانسوي منتشر شده است، اين خانه بسيار فقيرانه توصيف شده است كه گودار حتي معمار آن را نمي شناخت اما اثري هنري بود. با خشت و گل ساخته شده و از تير چوبي و كاه گل در آن استفاده شده بود. اما آنچه كه مايه شرمندگي است، از بين رفتن اين نوع خانه هاست. حال آن كه گودار به عنوان يك خارجي كه خدمات فرهنگي ارزنده و فراواني براي ايران انجام داده است، علاقه خود را به اين خانه به صورت شعر بيان كرده است.
اسكندري در پاسخ به اين سؤال كه معماري موجود مدرن است يا محصول دوره مدرن، پاسخ داد: اين معماري، محصول دوره مدرن است. معماري مدرن اصلاً چيز بدي نيست، بلكه نوآوري ها و بيان تازه دارد و آثار فراواني در اين دوره خلق شده است. اما محصول دوره مدرن است كه به اين شكل درآمده است. معماري محصول عصر مدرن امري ناگزير است. اين اتفاق بايد مي افتاد كه مدرنيسم به آن پاسخ داد و به موقع هم به آن پاسخ داد. دنياي بعد از جنگ محيط رشد خوبي را براي آن پديد آورد و كشورهايي مثل ما يا مصر و از اين قبيل از اين راه حل استفاده كردند.
وي در پاسخ اين سؤال نيز كه در تهران و شهرهاي بزرگ مواجه با پديده اي هستيم كه هم معماري دوره جديد در آن وجود دارد و هم معماري هاي ديگر در آن است، چه اتفاقي افتاده كه اين درهم آميختگي و نابساماني بوجود آمده است، گفت: پاسخ مشكل است، زيرا دلايل آن يكي دو مورد نيست. يكي قوانين شهرسازي است. من نمي دانم چرا مي خواهيم با يك ضابطه تمام كشور را بسازيم؟ اين ضابطه اين است كه ساختمان ۶۰ درصد سطح اشغال زمين را در شمال آن بايد در بر بگيرد. اين امر سبب شده است كه ما لبه خيابانها را از دست بدهيم. سبب پر و خالي شدن خيابانهاي شمالي و جنوبي شده است. كج فهمي ها از شهرسازي مدرن كار را به اينجا كشانده است. منطقه نارمك محصول شهرسازي مدرن است كه محصول تفكر مدرن و نقش مؤثر معمار و شهرسازي است.
وي همچنين در ادامه پاسخ خود تصريح كرد: گسترش جمعيت، كمبود زمين، فشار تقاضا، كج فهمي از ضوابط مدرن و نبود مديريت به همراه نبود تطابق بين درك از هنر و هنر منجر به نارسايي ها و ضايعه هاي متعدد شده است. دانشكده معماري ما معماراني تربيت مي كند كه هنرمند نيستند. حتي در مقابل پول فراواني كه به برخي داده مي شود، اثر هنري مطلوب خلق نمي شود. در اين حوزه نخبگان كار ه اي نيستند. حال آن كه محصول ارزشمند كنوني حاصل تلاش آنهاست. در حمله مغول بسياري از نخبگان كشته و متواري شدند. اما بعد از چند سال مجدداً نخبه پروري باب شد و ايلخانان مغول كه روزي قاتل نخبگان بودند به آنان ارزش و بها دادند. نمونه بارز اين دوره مسجد جامع ورامين است. گنبد سلطانيه از كارهاي ديگر نخبگان است كه به دليل تنبلي و بي كفايتي ما هنوز در آثار فرهنگي جهان به ثبت نرسيده است. بايد از خود بپرسيم خالق سلطانيه مگر چه امكاناتي داشت كه اين اثر هنري زيبا را خلق كرد.