دوشنبه ۳ شهريور ۱۳۸۲
شماره ۳۱۴۷- Aug, 25, 2003
سفر و طبيعت
Front Page

شكار و صيد پرندگان كوچنده در استان گيلان
تاراج، تجارت يا تفرج؟
اشاره:
007680.jpg
بازار ماهي فروشان بندر انزلي، صيد و شكار و استفاده از پرندگان مهاجر آبزي در استان گيلان سابقه و قدمتي ديرينه دارد

يكي از بحث هاي داغ محافل زيست محيطي در سال هاي اخير، مسئله توجيه بودن شكار و صيد باتوجه به وضعيت فعلي محيط زيست كشور است. تخريب عيني منابع طبيعي از يك سو و ارائه آمار و ارقام نگران كننده كارشناسان محيط زيست درخصوص كاهش شديد جمعيت حيات وحش از سوي ديگر، همه نگاه ها و انتقادات را به سوي شكار و صيد و تبعات حاصل از آن كشانده است.
شكي نيست كه شكارچيان و صيادان به صورت يك عامل مستقيم و بي واسطه همواره با بهره برداري از جمعيت هاي جانوري، نقش مهمي را در كاهش تعداد آنان ايفا كرده اند.
به راستي آيا عامل اصلي تمامي اين مشكلات و انقراض گونه هاي شاخص حيات وحش ايران در سال هاي اخير، شكارچي يا صياد است؟ در اين نوشتار سعي بر اين نيست تا با بي گناه جلوه دادن جامعه شكارچيان و صيادان كشور، علت مشكلات موجود به عامل ديگري نسبت داده شود. اما اميد بر اين است تا با توجيه همه جانبه قضيه از سوي مسئولين، به خوبي روشن شود كه آيا تنها راهكار عملي و ممكن در مورد وضعيت شكار و صيد در ايران امروز، ممنوعيت آن و پاك كردن صورت مسئله است.
استان سرسبز گيلان، سرشار از مواهب طبيعي است. زمين هاي زراعي پربركت، رودهاي خروشان و دائمي، دريا، جنگل و همه و همه دست به دست هم داده اند تا گيلان را آينه تمام نماي عقل و خرد آدمي در مديريت و بهره وري از طبيعت نمايند. هرساله با شروع فصل سرما، خيل عظيم پرندگان آبزي از شمال سيبري به تالاب ها و آبگيرهاي پهناور اين استان مهاجرت كرده و زمستان گذراني مي كنند. در اين زمان است كه همزمان با تعطيلي كار زراعت و كشاورزي، فعاليت جديدي در شمال آغاز مي گردد. بازار شكار و صيد پرندگان مهاجر آبزي در استان گيلان در پاييز و زمستان داغ داغ است.
شكار و صيد پرندگان و استفاده از گوشت آنها در استان هاي شمالي كشور از جمله گيلان سابقه و قدمتي ديرينه دارد. برخي از روش هاي سنتي صيد همچون «طشت و سو» و يا «هاكش نما» حدود ۷۰۰ سال است كه در گيلان مورد استفاده قرار مي گيرند. به طوركلي امروزه و برمبناي مناسبات فعلي، روش هاي صيد و شكار در استان گيلان به دو دسته كلي روش هاي مجاز و روش هاي غيرمجاز قابل تقسيم است.
007690.jpg
بازار لنگرود، فروش پرندگان صيد شده

از دسته اول مي توان به روش هاي تيراندازي با اسلحه شكاري (در محدوده هايي به غير از مناطق حفاظت شده و به همراه پروانه صيد و اسلحه داراي مجوز حمل)، روش طشت و سو، روش نما (هاكش نما)، روش روژگير (روزگير) و روش اجازه آب بندان اشاره كرد. از روش هاي غيرمجاز نيز مي توان روش تعقيبي، استفاده از تور هوايي و روش دور كردن گوده ها را نام برد.
در گيلان اقتصاد آدمي درگير با طبيعت و منابع طبيعي است. شايد در هيچ كجاي ديگر كشور نتوان اين چنين آميختگي را بين انسان و طبيعت در كشاكش براي ادامه بقا و ماندگاري يافت. از آنجا كه زندگي روستايي، شيوه مسلط زندگي در استان گيلان است، به تبع كشت و زرع صيد و شكار نيز منبع اصلي درآمد در اين خطه است. هرچند به واسطه صنعتي شدن استان، اين مسئله در سال هاي اخير كمرنگ شده، اما هنوز شيرازه بقاي آدمي در اين ديار طبيعت و منابع طبيعي است. در اين ميان بازار بزرگ وابسته به صيد و شكار پرندگان مهاجر كه هرساله در فصل سرما در استان گيلان پاگرفته و منجر به رونق اقتصادي منطقه مي گردد، خود حكايت ديگري دارد. در فصل شكار، خوتكا، سرسبز، چنگر، كشيم و ديگر پرندگان آبزي در كنار ديگر محصولات زراعي و دريايي زينت بخش بازارها و درنهايت سفره هاي گيلاني است.
سوءمديريت حيات وحش و نبود شناخت كافي از ذخاير و منابع موجود به عنوان ركن و مبناي اصلي حفاظت، باعث شده كه صيد و شكار پرندگان به عنوان يكي از عوامل مؤثر كاهش جمعيت اين موجودات در سال هاي اخير، خودنمايي كند. برداشت بي رويه و بي ضابطه از منابع و عدم مديريت و نظارت در اين كار، جمعيت پرندگان مهاجر را در گيلان نسبت به سال هاي گذشته با كاهش شديدي روبه رو ساخته است.
007695.jpg
چنگر و كشيم غالبا پرندگان زنده خريدار بيشتري دارند اما در هر حال مشتري هميشگي براي اين پرندگان در استان گيلان وجود دارد

بررسي ها در اين خصوص نشان مي دهد كه هر سال طي فصل شكار رقمي معادل ۶۰ الي ۷۰ درصد جمعيت پرندگان مهاجر آبزي موجود در تالاب ها و آبگيرهاي استان، برداشت مي شود. مطالعات انجام شده در سال ۱۳۸۰ بيانگر اين است كه درمجموع ۴۲ گونه متعلق به ۸ تيره از پرندگان آبزي در بازارهاي گيلان شناسايي شده است. گونه هاي كمياب و در خطر انقراضي همچون اردك بلوطي و باكلان كوچك نيز طي مدت بررسي به تعداد قابل توجهي در كنار ساير پرندگان،شناسايي و مشاهده شد. از نمودهاي ديگر اين عدم نظارت و مديريت بر صيد و شكار و چگونگي عرضه در استان، مي توان به فروش تعداد قابل توجهي از پرندگان غيرحلال گوشت، همچون حواصيل ها، كاكايي ها و باكلان ها اشاره داشت.
بي شك اجراي مفاهيم مديريت بهره وري از منابع طبيعي بر مبناي اصول اوليه توسعه پايدار به خوبي مي تواند علاوه بر حفظ نسل و تداوم حيات پرندگان مهاجر آبزي در سال هاي آتي، بهره مندي چندگانه اهالي از اين نعمات خدادادي را پايدار و مستمر سازد. از اين رو اميد است تا با سازماندهي بيشتر و نگاهي كارشناسانه به وضعيت صيد و شكار در گيلان و ديگر استان هاي شمالي كشور، ضمن قانونمند كردن كليه مراحل اجرايي، نظارت كاملي نيز بر چگونگي انجام اين عمل صورت گيرد

جاده:  مرگ خاموش طبيعت
جايي كه بولدوزر مي رود، فقط درختان نمي ميرند
007700.jpg

علم نشان داده كه جاده سازي يكي از بدترين صدماتي است كه انسان بر طبيعت وارد مي سازد، به ويژه وقتي كه جاده از ميان جنگل بگذرد، جاده ها باعث مي شوند زيستگاه هايي كه قبلاً به واسطه درختان از معرض باد،  نور آفتاب، شن و خاك و ديگر عوارض در امان بودند بي حفاظ گردند و جريان هاي طبيعي آب، مثل سيل، بر روي حيات وحش گشوده شود. جاده ها، به همان نسبت كه آب هاي حاصل از بارندگي را جذب مي كنند، باعث انحراف، كاناليزه  شدن و افزايش سرعت تخريب هاي حاصل از توفان مي شوند. جاده ها، همچنين، نقش راهرويي را براي حمله گياهان و گونه هاي جانوري مهاجم بازي مي كنند و در همان حال باعث تكه تكه شدن و به خطر افتادن حوضه هاي ژني گونه هاي بومي مي شوند.
از آن جا كه اثرات جاده سازي در مناطق جنگلي داراي ابعاد گسترده  و چالش انگيزي است، بد نيست به ديدگاه هاي «جرج رايگر»، يكي از كارشناسان برجسته آمريكايي در رابطه با ساخت و ساز جاده هاي جنگلي و مسايل سياسي- اقتصادي پيرامون آن در سال هاي اخير در ايالات متحده نگاهي اجمالي بيندازيم. اين تحليل بي گمان مي تواند راهگشاي بسياري از كارشناسان ما نيز در اين زمينه باشد، چرا كه وضعيت جنگل ها و امكانات فضاي سبز در كشور ما به مراتب كمتر از بسياري كشورها، ازجمله ايالات متحده است.
«رايگر» در رابطه اثرات جاده سازي در ايالات متحده مي گويد:
مجموعه صدمات حاصل از احداث جاده، كه آن را «تأثير جاده» مي نامند، بسيار بيش از آن است كه در محدوده اصلي ساخت جاده بر محيط وارد مي آيد. يك مطالعه دانشگاهي گسترده نشان داد كه در پروسه جاده سازي تعداد و تنوع گونه هاي مختلف بي مهرگان ريز (حلزون ها، حشرات،  عنكبوتيان و ديگر موجودات كوچك ضروري براي زنجيره غذايي محيط جنگلي) به نسبت نزديكي آنها با محل احداث جاده ها، به شدت كاهش مي يابد. كاهش آشكار در بيش از صد متر از هر طرف جاده قابل توجه است.
زماني كه يك محدوده ۱۳مايلي جاده جنگلي در ماساچوست مورد مطالعه قرار گرفت، پژوهشگران دريافتند كه در منطقه اي به شكل نامنظم به وسعت ميانگين ۶۰۰ متر سازوكارهاي اكولوژيكي نرمال از هم گسيخته و آسيب ديده بود و بعضي از مناطق آسيب ديده تا بيش از نيم مايل دورتر از جاده دچار نقصان هاي بيولوژيكي شده بود.
آن جا كه جاده ها، چون گذرگاههايي، در خدمت توسعه بيشتر هستند- مثل امتياز بالابرهاي اسكي در جنگل هاي ملي- پرندگان مهاجر ممكن است تأثيرات متضادي را متحمل شوند. اگرچه بسياري از علاقه مندان و پرنده بازان مبالغي را براي كمك به پايان بخشيدن به تخريب جنگل هاي مركزي و جنوبي آمريكا هديه مي كنند، اما بهتر آن است كه به حمايت از تلاش هاي سياسي به منظور كاهش ساخت و ساز جاده در كشور بپردازند. يك مطالعه طولاني كه توسط «ريچارد تي.هلمز» از دانشگاه دارتموث و «تامس دبليو.شري» از دانشگاه تولان انجام گرفت نشان داد كه پاره پاره كردن زيستگاه هاي جنگلي به وسيله جاده هاي جديد ممكن است براي آشيان سازي پرندگان گرمسيري آمريكاي شمالي،  خسارات بيشتري از هر آنچه در سرزمين هاي زمستاني در جنوب برايشان اتفاق بيفتد، مخاطره آميز و زيانبار باشد. پرندگان به سادگي نمي توانند خود را در برابر جاده سازي، كه آنان را در معرض شكار و غارت بيشتر قرار مي دهد، حفاظت كنند.
علاوه بر اين، مشكلات مشهودتري هم وجود دارند: نابودي گردونه اي و نامشخص حيات وحش در محدوده اي وسيع از پروانه ها گرفته تا خرس ها؛ گسترش آلودگي فزاينده صدا- حتي در نواحي جنگلي- تا ۷۰۰ متر دور از جاده؛ و تغييرات شيميايي خاك به سبب فلزات سنگين، نمك و پس مانده هاي هيدروكربن.
با توجه به اين دلايل،  كلينتون يك سال پيش از ترك كاخ سفيد، به سرويس جنگل هاي ايالت متحده دستور داد يك جدول زماني براي پايان دادن به ساخت و ساز جاده در مناطق مشخص سيستم جنگل هاي ملي تهيه كنند. كمي بعد سرويس جنگل ها طرحي ارائه داد كه براساس آن از احداث و بريدن درختان در تقريباً ۶۰ ميليون ايكر جلوگيري به عمل مي آمد. گرچه اين مقدار، كمتر از يك سوم مجموع زمين هاي تحت كنترل سرويس جنگل هاي ايالات متحده است، بيش از ۵/۲ درصد زمين هاي اين كشور را دربرمي گيرد.
اگر «ال گور» در انتخابات برنده مي شد، مطمئناً طرح پيشنهادي تاكنون مورد تصويب و اجرا قرار گرفته بود. اكنون با حضور جرج بوش در كاخ سفيد، طرح مذكور به برزخ اداري با برچسب «به بررسي بيشتر نياز دارد» سپرده شده است.
اما سياستمداران رده بالاي ايالات متحده بايد توجه داشته باشند كه طرح هاي زيست محيطي و حيات  وحش بيش از هر فاكتور ديگري مي تواند در سرنوشت آينده آنان تأثير داشته باشد؛ و قطعاً جرج بوش و همكارانش اين را به خوبي مي دانند و به آينده سياسي خود اهميت مي دهند.
قرن بيست و يكم، قرن محيط زيست است و همه معادلات سياسي و اقتصادي بر اين اساس رقم خواهد خورد.
در بازي نوين معادلات جهاني، افراد،  سازمان ها و كشورهايي امكان حضور مؤثر در عرصه جهاني را دارند كه بيش از هر چيز به اصل زندگي بشري، يعني محيط طبيعِي، اهميت دهند.

نگاه
اصفهان گفت وگويي رو در رو با جهان

شهر اصفهان در سال ۱۰۰۰ هـ        .ق و به قول ديولانوا در سال ۱۵۸۵ ميلادي و به قولي ديگر ۱۰۱۰ هـ .ق سازماندهي شد.
اين سازماندهي از اصفهان شهري ساخت شيعي كه با تبعيت از مكتب الهي اصفهان سعي بر آن دارد تا تصوري از وجود در موجود به دست دهد و شهر را بر مبناي شهر مثالي شكل بخشد و آرمانشهر خود را بر تركيبي از آراي فارابي و شيخ اشراق سازمان دهد. اصفهان در انديشه عرضه داشتن اقتدار و حاكميت شيعه از طريق عشق و ارادت و مريد و مراد شكل گرفت و مراد را از آن يگانه مطلقي دانست كه كون و مكان را آفريده است و در انتشار خويش تكثري پديد آورده كه هميشه در جست وجوي وحدت خويش است و مديران بسياري بر شمع وجودش گرد آمده اند. لاجرم سازماندهي اين شهر ۲۵ سال به طول انجاميد و با نشيب و فرازي فراوان از دل تاريخ، خود را به قرن بيست و يكم كشاند. اصفهان نيمي از جهان است از آن رو كه تصوير عالم ملكوت است بر عالم ملك. بيان زميني ملكوت كه ما را به خالق كاينات پيوند مي دهد و هرچه هست جلوه اي است از حضرت حق و از اين رو همه چيز براي خود عنصري مجزا است، بي هيچ مثال و مانندي و همه چيز يك است و تك است و يك، عدد دل است.
در اصفهان هيچ دو بنا و هيچ دو ديدگاهي شبيه هم نيست و همه چيز در نوع خود جداي از ديگري است و هيچ ميراثي از يك زاويه، ابعادي برابر ندارد.
اصفهان، همان گونه كه يگانه است و مفرد، آن را در يك نفر نيز نمي توان جست وجو كرد چرا كه مكتب مريد است و مراد و از اين رو مكتبي است قرص و محكم. هنرمند اصفهاني با همان قدرت كه بنا مي كند، شعر مي نويسد، نغمه مي سرايد، ساز مي زند و با همان قدرت مي انديشد و اوج مي گيرد در نيايش و تصويري از وجود مي سازد در عالم موجود و از اين رو اصفهان آرمانشهر تاريخ مي شود.
اصفهان، جلوه اي از خالق زمين و زمان است و كثرت آثار و ابنيه و تنوع هنرنمايي از آن مكتبي ساخته است كه با همه كثرت در جاي جاي شهر بر وحدت نظر دارد.
مكتب اصفهان گذر از مستور به مكشوف و مكشوف به مستور است و اين گذر تنها مختص معماري اسلامي اصفهان نيست. در كليساهاي اين شهر نيز همين حكايت صادق است. معماري در كليساهاي شهر اصفهان به خصوص آنجا كه به آرايه هاي دروني مربوط است، چنان از قوانيني مشترك پيروي مي كند كه بي هيچ بيگانگي، حس مي كني كه در مسير يك شكل جرياني روحاني قرار داري. جرياني كه بي هيچ شائبه اي بر وحدت در كثرت نظر دارد.
معماري روحاني اصفهان با همه نظم ها و بي نظمي هاي بجا و معقولانه اش، با همه تعادل و توازنش و با تمام فضاي انساني غيرسلطه گرانه اش، انسان را چنان تحت تأثير قرار مي دهد كه انگار روح مشترك اديان الهي را به نيكي در خود نهفته دارد.
مقابل تمام مساجدش صرف نظر از پاكيزگي، الهه آب (آناهيتا) به زيبايي خودنمايي مي كند، چرا كه آب و آتشگاه (محل عبادت زرتشتيان) هميشه با هم بوده اند.
هنرمند اصفهاني به خوبي مي دانسته است كه با انسان چكار مي كند. هنرمند قدر اصفهاني، اصفهان عصر صفويه را با همه خصوصيات پر راز و رمز آشنايش، چنان بنا نهاده است كه هيچ مذهب و مكتبي در آن احساس بيگانگي نمي كند كه بسياري از مورخان وقتي پا به اصفهان مي گذارند، ناخودآگاه اقرار مي كنند كه اصفهان را پيش از اين در جايي، در دنيايي ديگر ديده اند و اين يعني همان تصوير بهشت الهي كه وعده گاه همه اديان است بر روي زمين خاكي.
و اين يعني گفت وگويي روحاني و رودررو با تمدن هاي بزرگ دنيا از عهد صفويه تاكنون.
برگرفته از سخنراني دكتر محسن حبيب
امنيت زيست محيطي درياي خزر
درياي خزر، كه در حال حاضر از اقيانوس هاي جهان جدا افتاده است، بزرگترين درياچه سياره زمين و ميراث طبيعي نوع بشر محسوب مي شود.
در قرن بيستم، اكوسيستم درياي خزر، به سبب معرفي گونه هاي جديد، نظام نامه جريان سطح آب و ديگر علل و عوامل، تغييرات غيرقابل بازگشتي را متحمل شده است.
به خاطر نوع بشر، به ويژه مردم ساحل نشين، ما بايد تمام توان خود را در حفاظت از آنچه كه قادر به نگهداري از آن هستيم به كار بريم. از جمله بزرگترين جمعيت ماهي هاي خاويار در جهان. سلامت زيست محيطي درياي خزر به شرايط امنيتي آن(اكوسيستم و منابع زنده و حياتي) و عدم تهديدهاي گوناگون- كه اساساً از سوي آدميان اين تهديدات صورت مي گيرد- بستگي دارد. جلوگيري از اين تهديدات در قدرت و توانايي انسان هست، اما بايد نسبت به عواقب تصميمات و اقدامات خود هوشيار باشيم.
تهديداتي كه متوجه سلامت درياي خزر است. بسته به موقعيت  هوايي يا زميني، مي تواند به تهديدات خارجي و داخلي، بالفعل و بالقوه تقسيم شود. به علاوه، اين تهديدات را مي توان با توجه به منبع مستقيم و طبيعت آنها- سياسي، قانوني، توليد نفت، حمل و نقل بيولوژيكي و هيدرولوژيكي بخش بندي كرد. بررسي عوامل و اتفاقاتي كه در درياي خزر و محيط هاي آن پيش مي آيد، از منظرسلامت زيست محيطي منطقه اي از مهم ترين اقداماتي است كه توسط پژوهندگان انجام مي شود.
علت انقراض نسل يك نوع خزنده
بررسي محتواي فسيل بر جاي مانده از يك خزنده باستاني موسوم به «ايختوسوروس» فرضيه رايج در مورد نحوه منقرض شدن نسل اين جانور را مورد ترديد قرار داده است.
ديرين شناسان بر اين نظر بوده اند كه اين جانور غول آسا صرفاً از نوعي سفره ماهي تغذيه كرده است ، در حالي كه در محتويات معده اين جانور بقاياي يك لاك پشت دريايي منقرض شده بر جاي مانده است. اين مشاهده ، فرضيات پيشين در خصوص انقراض اين جانور را نقض مي كند.
پژوهشگران ديرين شناسي مشغول بررسي علت انقراض ايختوسوروس هستند.

ماجراهاي طبيعت
007685.jpg

نوشته ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
«ارنست تامپسون ستون» براي علاقه مندان به ادبيات طبيعت نامي آشناست. نويسنده اي بزرگ، هم طراز جك لندن و ارنست همينگوي. اين هنرمند طبيعي دان آمريكايي به طرزي غريب با حيوانات انس و الفت داشت، به طوري كه كوچك ترين حركات و رفتار آنان را با شيفتگي تمام به نظاره مي نشست و مفاهيم آن را درمي يافت. براي «ستون »فرياد تيز يك زاغچه، پا كوبيدن يك خرگوش و قارقار يك كلاغ زباني گويا و روشن بود كه او به تمامي آن را در مي يافت. خواننده او نيز، همگام با قلم توانا و سحار او به دنياي سرشار از زيبايي وحش سفر مي كند، لرزش يك برگ را در مي يابد و بوي يك دوست يا دشمن را در مسير باد مي گيرد و تشخيص مي دهد. شما را به ديداري با دنياي شگفت ارنست ستون دعوت مي كنيم؛ به رمان حيات وحش، جايي كه زندگي يعني ماجراجويي هر روز، هر ساعت و هر لحظه.
پيش از اين داستان هاي «لوبو» يا «آخرين زوزه»و«خال نقره اي» را خوانديد و با نگاه شگفت او به طبيعت و وحش آشنا شديد.
داستاني كه اكنون مي خوانيد يكي از داستان هاي كتاب «حيوانات وحشي كه من شناخته ام» است. نويسنده خود درباره اين كتاب مي گويد: «داستان هاي اين كتاب واقعي است و حيواناتي كه از آنان صحبت شده پرسوناژهايي واقعي هستند. آنان قهرمانان زندگي سراسر ماجراي خود هستند و قلم من تنها توانسته برش كوچكي از زندگي آن ها را به تحرير كشد. آن ها حيواناتي هستند كه در اطراف من زندگي مي كرده اند و من لحظه به لحظه با آنان زندگي كرده ام.»
با مطالعه آثار ستون، درمي يابيم كه چه شگفتي هاي عظيمي در كنار ما، در خانه ما يا در مسير رفت و آمد ما حضور دارند كه با كمي نگاه كردن، درست نگاه كردن، مي توانيم آن ها را ببينيم: گربه اي كه هوشيار بر سر ديوار خانه مان مي گذرد و كلاغي كه بر درخت كوچه، بلند قار مي كشد، همه اعجاب انگيز و شگفت آورند، معجزه طبيعت اند، فقط كمي تأمل مي خواهد. تأمل و ديدن «سگ من»، داستان يكي از اين حيوانات مأنوس چشم ماست. يك سگ كه تامپسون ستون آن را خوب ديده است.
داستان سگ من
اوايل ماه نوامبر بود و زمستان چتر سرد و سفيد خود را تازه بر «ماني توبا» پهن كرده بود. صبحانه را خورده و به تنبلي در صندلي راحتي فرو رفته و در همان حال كه با گهواره وار پس و پيش مي رفتم، نگاهم از قاب پنجره كلبه مان كه به چشم انداز چمنزاري در انتهاي طويله گاوها گشوده مي شد، بر شعري قديمي از فرانكلين، كه روي كنده هاي درخت كنده شده بود، خيره مانده بود. باد ساكن بود و همه چيز آرامشي خوش داشت. اما ناگهان تركيب رؤيايي شعر و منظره با ورود ناگهاني يك حيوان بزرگ خاكستري به مرتع كه به سرعت به آغل گاوها دويد در حالي كه حيوان سياه و سفيدي كه كمي كوچكتر از او بود، ديوانه وار دنبالش مي كرد، به هم ريخت.
فرياد زدم: «گرگ!» و بلافاصله تفنگم را برداشتم و براي كمك به سگ از كلبه بيرون زدم. ليكن پيش از آن كه برسم، دو حيوان از اصطبل خارج شدند و پس از كمي دويدن روي برف، گرگ مسير خود را به سوي خليج تغيير داد و سگ- يك «كولي» كه متعلق به همسايه ما بود- با هيجان و جسارت دور او مي چرخيد و منتظر يافتن فرصتي بود تا گاز بگيرد.
دو تير بلند پياپي شليك كردم كه تنها اثرش اين بود كه آن دو دوباره به چمنزار بروند و جنگ در آن جا ادامه يابد. پس از كمي دويدن، اين سگ بي رقيب به گرگ رسيد و ران گرگ را سخت به دندان گرفت، اما به سرعت پس نشست تا ازحمله متقابل دندان هاي وحشي گرگ در امان بماند. گرگ بار ديگر روي در گريز نهاد و سگ نيز خيز گرفت. توقفي ديگر در كنار خليج روي داد و دوباره مسابقه مرگ و زندگي روي برف ادامه يافت. هر چند صد متر يك بار همين صحنه تكرار مي شد. سگ حمله مي كرد و ضربه اي مي زد، گرگ چرخي مي زد و رو به سگ دندان مي گشود، سگ با زرنگي بازپس مي نشست و بار ديگر سر به دنبال گرگ فراري مي گذاشت. سگ در پي آن بود كه نبرد را به سوي مزرعه بكشاند و گرگ بيهوده مي كوشيد به سوي درختان انبوه، به سمت شرق، پيش برود. سرانجام پس از طي دو كيلومتر توأم با جنگ و گريز، شرايط را براي حمله نهايي آماده ديد. در يك پرش برق آسا بر پشت گرگ پريد و گلوي او را از بغل به دندان گرفت. گرگ فروغلتيد و سگ چرخي زد، تا گرگ بار ديگر به پا خيزد و از شوك ضربه خونين سگ به خود آيد ،فرصت را براي استفاده از تفنگ مناسب يافتم. تفنگ صدا كرد و گلوله در سر گرگ نشست.
آنگاه، سگ بادپاي شگفت، چون حريف را مرده ديد، روي گرداند و به سوي مزرعه و صاحب خود برگشت. آرام يورتمه مي رفت و من رفتن باشكوه او را در برف نگاه مي كردم. او واقعاً سگ شگفتي بود و حتي اگر من بيرون نيامده و گرگ را نكشته بودم، بي شك او خود به تنهايي اين كار را مي كرد. مي دانستم كه قبلاً چند گرگ را كشته است، اگرچه از لحاظ جثه از آنها كوچكتر بود.
من كه با ديدن اين صحنه تمام وجودم سرشار از تحسين اين سگ شده بود به اين فكر افتادم كه به هر قيمت شده او را بخرم. پاسخ صاحبش منفي بود و وقتي اشتياق مرا ديد، گفت: «چرا يكي از توله هايش را نمي خريد؟»
هرچه فكر كردم چاره اي جز اين نديدم كه بعداز آن سگ بي نظير- فرانك- كه دستيابي به او غيرممكن بود، خود را با بهترين انتخاب ممكن دلخوش دارم و آن توله اي از نسل او بود. توله آن نرينه سگ برجسته، توپ پشمالوي غلتاني با موي سياه بود كه بيشتر به يك توله خرس دم بلند شبيه بود تا يك توله سگ. اما تعدادي لكه هاي خرمايي، شبيه پوست فرانك داشت، كه اميدوار بودم تضميني براي آينده او باشد. همچنين حلقه اي سفيد و شاخص دور پوزه  اش بود.
بعد از اين كه او را به دست آوردم و صاحبش شدم، بايد اسمي برايش پيدا مي كردم. خوشبختانه اين مشكل قبلاً حل شده بود. شعري كه بر روي تنه درخت كنده شده بود از سگي سخن مي گفت كه نامش بينگو بود. پس نام او را «بينگو كوچولو» گذاشتم.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |