پنج شنبه ۶ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۵۰- Aug, 28, 2003
به بهانه برگزاري پنجمين كنگره پارك هاي جهان
حفاظت ؛ از ديروز تا فردا
زير ذره بين
در ساز وكار نوين و استراتژي هاي تازه ايجاد و اداره مناطق حفاظت شده، بخش خصوصي و مردم محلي و بومي بيشترين مشاركت را خواهند داشت .
008305.jpg
اشاره : شهريورماه امسال(سپتامبر)، قريب ۲۵۰۰ تن از نخبگان براي برگزاري پنجمين كنگره پارك هاي جهان در شهر «دوربان» آفريقاي جنوبي گرد مي آيند. اين كنگره كه هر ده سال يك بار برگزار مي شود
دستور العمل  جهاني براي چگونگي نگهداري و كيفيت هاي نوين اداره مناطق حفاظت شده را تدارك مي بيند. مسئولان دولتي، رؤساي سازمان هاي محيط زيست، مديران پارك ها، گروه هاي حفاظتي زيست محيطي و دانشمندان در اين واقعه بزرگ بين المللي حضور مي يابند تا پيرامون تداوم هر چه بيشتر و گسترش ارتباط و تأثير متقابل مناطق حفاظت شده جهان به بحث و تبادل نظر بنشينند.
از جمله اين بحث ها جستار روش هاي كارساز براي خارج ساختن اين مناطق از حالت ايزوله و بهره گيري از ظرفيت هاي آنها براي تأثير روي محيط هاي اطراف خود و ايجاد كريدورهاي حفاظت شده است.

نظر به اهميت اين رويداد و با توجه به رسالت صفحه  «سفر و طبيعت» لازم دانستيم علاقه مندان مسائل زيست محيطي را با تاريخچه مختصري از حفاظت در جهان آشنا سازيم و اميدوار باشيم كه كيفيت و روند حفاظت از ميراث طبيعي ارزشمند و بي همتاي كشورمان، رشدي متناسب با پيشرفت ها و فرآيندهاي عظيم و غول آساي جهاني داشته باشد.
«كلود مارتين» در رابطه با سابقه مناطق حفاظت شده در جهان مي نويسد: در طول ۱۳۰ سال گذشته بزرگترين بهره گيري هوشمندانه از زمين در تاريخ صورت گرفته است. اين، نظري هوشمندانه ولي بسيار قابل تأمل است.
از زمان ايجاد اولين پارك ملي جهان در سال ۱۸۷۲- پارك يلواستون در ايالات متحده- تاكنون، تعداد مناطق حفاظت شده به بيش از يكصد هزار منطقه افزايش يافته است. مساحت اين مناطق، ۱۲ درصد سطح كره زمين، يعني مساحتي بيشتر از مجموع مساحت دو كشور هند و چين، را تشكيل مي دهد.
در اين مدت، تغييرات وسيعي در نحوه درك، ايجاد و مديريت مناطق حفاظت شده پديد آمده است. اين مناطق اساساً با مقاصد تفرجگاهي و حفظ طبيعت محلي ايجاد شده اند. اكنون آنها اساس استراتژي هاي توسعه و حفاظت منطقه اي هستند. اين مناطق مي روند تا ازجزايري جدا افتاده و محصور، به بخش هايي بي كم و كاست از چشم اندازهاي اطراف خود تبديل شوند. اغلب اين مناطق كه روزگاري ملك اختصاصي سازمان هاي زيست محيطي دولتي بود، اكنون به وسيله جوامع محلي و مردم بومي ايجاد شده و اداره مي شوند.
صنعت، كه پيش از اين به چشم دشمن محيط زيست نگريسته مي شد، اكنون نقشي بزرگتر ايفا مي كند. تعداد مناطق حفاظت شده دريايي و آب شيرين روبه افزايش است، همچنين بر تعداد مناطق حفاظت شده غيرسنتي- مثل كريدورها، مناطق بي طرف و مناطق ماهيگيري ممنوع- روز به روز اضافه مي شود.
مردم جهان هر چه مي گذرد، بيشتر و بيشتر به ارزش  مناطق حفاظت شده و نقش مهمي كه در سازوكارهاي زيست محيطي ايفا مي كنند، وقوف مي يابند. از جمله نقش سنتي آنها در فرآيند ايجاد پناهگاه هايي براي تنوع بيولوژيكي نامبردار است، اما كاركرد اين مناطق بسيار بيش از اين هاست. مناطق حفاظت شده، خدمات اساسي زيست محيطي را تدارك مي بينند؛ منابع طبيعي را نگهداري مي كنند؛ پناهگاهي براي فرهنگ هاي محلي و جايگاه تأملات روحاني به شمار مي آيند؛ تهديدهاي درازمدت كره زمين را تعديل مي كنند؛ به كاهش فقر جهاني كمك كرده و زمينه ساز بهره وري هاي اقتصادي قابل توجهي مي شوند.
در حال حاضر اهميت مناطق حفاظت شده در رابطه با مردم بومي وجهي غالب يافته است. در حالي كه اولين مناطق حفاظت شده رسمي براي استفاده عمومي در نظر گرفته شده بود، اين استفاده عمومي در غالب موارد، به بازديدكنندگاني منحصر مي شد كه به قصد تفرج به پارك ها يا براي شكار به شكارگاه ها مي رفتند و مردمي كه در همسايگي اين مناطق زندگي مي كردند و گذران زندگي شان در طول قرن ها به طبيعت و منابع طبيعي آن ناحيه پيوند خورده بود، كمتر مورد توجه قرار داشتند. در بيشتر موارد، مسئولان با روش مديريت «از بالا به پايين» دولتي، مردم محلي و بومي را از مواهب طبيعي منطقه محروم مي ساختند و گاه به زور آنها را اخراج مي كردند، كه اغلب نتايج مصيبت باري براي فرهنگ و كيفيت زندگي  آنها به همراه داشت.
اما اكنون وضع به كلي تغيير كرده و مناطق حفاظت شده براي مردم همچون نعمتي ارزنده و حياتي به حساب مي آيند- براي همه مردم و به راههاي گوناگون. بعضي از اين مناطق پناهگاه قبايل بومي در معرض خطر به شمار مي رود، مثل قبيله «اورو- ايو- وائو- وائو» در برزيل. آنها نواحي مقدس را نيز حفظ مي كنند، مثل جنگل هاي «ساكوانتووو» و «وهي ماسيو» در جنوب ماداگاسكار. بعضي ديگر از مناطق، مراكز مهمي براي پيشه وري، استخدام و امرار معاش مردم هستند، به ويژه در جاهايي كه امكان كار محدود است و موقعيت هاي شغلي بسيار كمي وجود دارد؛ از طريق توريسم، مديريت پارك ها، محيط باني و توليد و بهره برداري پايدار از مواهب طبيعي. اين فرآيند، مناطق حفاظت شده را به ابزاري كارساز براي كاهش فقر و استراتژي هاي توسعه ملي بدل ساخته است.
جوامع محلي، همچنين از مناطق حفاظت شده براي حل مسائل خود سود مي جويند. به عنوان مثال، پارك ملي «كوي ريمباس» در موزامبيك، به منظور كمك به حل درگيري هاي طولاني بين انسان ها و فيل ها و توسعه ماهيگيري محلي از طريق تأسيس پناهگاه دريايي، ايجاد شد.
همزمان با اين، مشخص شده كه يك منطقه حفاظت شده زماني موفق است كه از همان آغاز عمليات احداث آن، جوامع محلي و مردم بومي به طور فعال در آن سهيم باشند. اكنون دانش  محلي و مهارت هاي مديريت سنتي در استراتژي هاي مديريت مناطق لحاظ مي شوند و روز به روز تعداد مناطقي كه به وسيله جوامع محلي و مردم بومي اداره مي شوند افزايش مي يابد. با اين همه، علي رغم همه كارهاي گسترده اي كه در تعدد و كيفيت اداره مناطق حفاظت شده و در جهان صورت گرفته، هنوز راه  درازي در پيش است.
بسياري از اكوسيستم هاي مهم هنوز حفاظت نشده باقي مانده اند. اين اكوسيستم ها شامل نواحي ساحلي و درياهاي آزاد، زمين هاي باتلاقي، جنگل هاي مرطوب و خشك استوايي، جنگل هاي پست معتدل، ساواناها(جلگه ها) و علفزارها مي شود. به علاوه، بسياري از مناطق حفاظت شده فقط روي كاغذ وجود دارند.
براي رسيدن به راهكارهاي حفاظتي شايسته تر كارهاي زيادي بايد انجام شود. مناطق حفاظت شده، مثل كيسه هاي جدا از هم، به تنهايي نمي توانند حفاظت مؤثري براي تنوع زيستي فراهم آورند، جمعيت هاي حياتي گونه ها را نگهدارند، يا محدوده هايي چنان بزرگ از محيط  طبيعي ايجاد كنند كه در برابر مخاطرات درازمدت كره زمين، مثل تغييرات جوي، مقاوم باشند. بدين سبب شبكه هايي از مناطق حفاظت شده مورد نياز است كه تمام نواحي اكولوژيكي را حفظ كنند- نواحي بزرگي كه گونه هاي شاخص، جوامع طبيعي و موقعيت هاي زيست محيطي ويژه اي را شامل  شوند. چنين شبكه اي از مناطق بي طرف و كريدورهايي تشكيل مي شود كه مناطق حفاظت شده را به هم متصل مي سازد. راه كارهاي حفاظت نواحي اكولوژيكي همچنين بايد مبتني بر مرزبندي مناطق حفاظت شده، غير قابل بهره برداري و بهره وري پايدار از زمين هاي خارج از مناطق حفاظت شده باشد.
مسئولان پارك ها و طرفداران حفاظت محيط زيست هنوز هم گاهي در رابطه با مشاركت مردم در بهبود مناطق حفاظت شده فقط به حرف بسنده مي كنند. اما واقعيت اين است كه جوامع بايد به طور جدي در سازوكارهاي حفاظت، از برنامه ريزي و طراحي تا تأسيس و مديريت و مراقبت مناطق حفاظت شده، سهيم باشند.
همچنين حمايت همه جانبه از مناطق حفاظت شده الزامي و شركت گسترده اقشار مردم براي پايه ريزي شبكه هاي مناطق حفاظت شده بيش از هميشه مورد احتياج است. از اين ميان مي توان صاحبان زمين و سرمايه داران، شركت هاي آب و برق، شركت هاي توريستي، شركت هاي چوب و الوار، شيلات و ماهيگيري و گروه هاي توسعه را نام برد. يك منطقه حفاظت شده، تنها زماني زنده مي ماند كه تمام مردمي كه از چشم اندازهاي گسترده تر استفاده مي كنند در پروسه حفاظت و سودهاي حاصل از آن سهيم باشند.
براي كشورمان نيز حضوري جدي در اين كنگره را آرزومنديم و اميدواريم دستاوردهاي حاصل از اين تجربه بزرگ را به زودي در روند حفاظت از محيط هاي طبيعي و حفاظت شده شاهد باشيم.
حميد ذاكري

هنر زنده ماندن
008320.jpg
اگر بخواهيم در جمله اي خواننده هايمان را دسته بندي كنيم مي توانيم بگوئيم كه: «اين صفحه متعلق است به تمامي آنهايي كه با طبيعت سر و كار دارند» كه معنائيست بسيار عام و تقريباً همه گير، بنابراين مطالب ما هم طيف گسترده اي دارد و گوناگون است. گم شدن در طبيعت،  شب ماني در كوه و بيابان و... حتي ممكن است براي يك خانواده معمولي كه نه شكارچي هستند و نه كوهنورد و نه طبيعت گرد پيش بيايد و در اين مواقع است كه پدر خانواده با كارداني و تبحر مي تواند خانواده اش را تا رسيدن كمك زنده نگهدارد. «هنر زنده ماندن» هر پنج شنبه در اين صفحه درج مي شود و مطالعه آن را به همه توصيه مي كنيم.

مجهز شويد
به راستي شعار پيش آهنگان جالب توجه و درست است. هر كس كه مي خواهد به گردشگري طبيعت برود يا در تدارك سفر ماهي گيري موفق، كوه پيمايي دل نشين و پيك نيكي نشاط آور است، بايد از اين شعار تبعيت كند: او بايد قبل از حركت محيطي را كه عازم آن است، بشناسد و راجع به آن هر چه بيشتر اطلاعات كسب كند و با عنايت به اين آگاهي ها، خود را به لوازم و تجهيزات مقتضي مجهز نمايد. اين يكي از اساسي ترين يافته هاي «هنر زنده ماندن»  است.
كيت شما ضامن موفقيت يا شكست شماست. اغلب كساني كه عازم طبيعت هستند، كوله پشتي خود را مملو از چيزهايي مي كنند كه به واقع به همه آنها نياز ندارند. بايد بدانيد كه چه چيزضروري است و در عين حال از چه چيز مي شود صرف نظر كرد. به راستي ناراحت كننده است وقتي كه در طبيعت هستيد و كوله پشتي سنگين و بزرگي نيز به همراه داريد؛ اما آرزو مي كنيد كه كاش يك در قوطي بازكن يا يك چراغ قوه به همراه داشتيد.
بررسي ليست لوازم
قبل از هر سفر به طبيعت، ليست لوازم خود را بررسي كنيد و سؤالات زير را از خود بپرسيد: چه مدت بيرون خواهم بود؟ براي اين مدت به چه مقدار غذا احتياج دارم و آيا لازم است آب هم با خود ببرم؟
آيا براي آب و هواي منطقه اي كه عازم آن هستم، لباس مناسب و كافي برداشته ام؟ آيا يك جفت پوتين كافي است، يا به سبب شرايط زمين و ميزان مسافت و لزوم پياده روي و... به يك جفت پوتين اضافي نياز دارم؟
براي آن منطقه به چه وسايل خاصي نياز دارم؟
جعبه  كمك هاي اوليه من بايد حاوي چه چيزهايي باشد؟
اطمينان حاصل كنيد كه براي طرحي كه در پيش رو داريد، به اندازه كافي توانمند هستيد. هر چه مجهزتر باشيد، مسافرت برايتان دلپذيرتر خواهد بود و بيشتر به شما خوش خواهد گذشت. مثلاً اگر مي خواهيد به تپه پيمايي برويد، قبلاً براي اين كار تمرين كنيد و پوتين هاي راه پيمايي خود را بپوشيد. هر روز با يك كوله  سنگين محتوي قلوه سنگ و شن تمرين كنيد و بدن خود را در فرم نگاه داريد. آمادگي و توانايي روحي نيز عامل ديگري است. آيا مطمئن هستيد كه از نظر روحي، توانايي فايق آمدن بر مشكلات كار را داريد.
قبل از حركت بر هر گونه شك و ترديد در درون خود غلبه كنيد.
هميشه پيش بيني هاي لازم در مورد وقوع حادثه را بكنيد و براي مقابله با آن مجهز شويد. اغلب، جريان كار درست مطابق نقشه پيش نمي رود. اگر به هدف نرسيديد و موانعي در سر راه ظاهر شد، چه مي كنيد؟ اگر اتومبيل ناگهان خراب شد، يا شرايط جوي و زميني خيلي سخت تر از آن بود كه پيش بيني كرده ايد، چه مي كنيد؟ اگر با گروهي مسافرت مي كنيد، چنانچه در اثر مسأله اي اعضاي گروه شما متفرق شدند، براي جمع آوري آنها چه مي كنيد؟ اگر كسي مريض شود، چه اتفاقي مي افتد؟ 
جستجو
اطلاعات فراواني راجع به محلي كه عازم آن هستيد كسب كنيد. با كساني كه قبلاً به اين منطقه رفته اند، تماس بگيريد، كتابهاي لازم را بخوانيد، نقشه ها را مطالعه كنيد و حتماً دقت كنيد نقشه اي را كه به همراه مي بريد، نقشه اي دقيق و تازه باشد. راجع به مردم منطقه اطلاعات كسب كنيد. آيا مردمي مهربان هستند و به غريبه ها كمك مي كنند يا برعكس؟ آيا رسوم، سنن، مقبوليت ها و ممنوعيت هاي ويژه اي در محل وجود دارد؟ دانستن اينها خيلي مهم است.
هر چه بيشتر راجع به جزئيات زندگي مردم منطقه بدانيد، در موقع نياز و رويارويي با شرايط «زنده ماندن» دانش بيشتري، خواهيد داشت و از شرايط بهتري برخوردار خواهيد بود. اطلاع از روشهاي محلي ساختن پناهگاه و درست كردن آتش، شناخت خوراكي هاي طبيعي، حيات وحش، داروهاي گياهي و منابع آب، همه و همه بر درك دقيق و شناخت كامل محيط پيرامون مبتني است.
نقشه هاي خود را به دقت مطالعه كنيد. محيط  را، حتي قبل از ديدن آن، حس كنيد و تا حد ممكن اطلاعات خود را نسبت به منطقه افزايش دهيد: مسير رودخانه ها و شدت جريان آب، آبشارها، جريانهاي سريع و مشكل و... ارتفاع تپه ها و كوهها چقدر است؟ شيب هاي آنها چگونه است؟ آيا پوشيده از برف هستند؟ مسير رشته  كوهها به كدام سو است؟ چه نوع گياهاني مي توانيد پيدا كنيد؟ چه گونه هاي درختي در آن جا وجود دارد؟ درجه حرارت هوا و تفاوت آن در روز و شب چقدر است؟ طلوع و غروب آفتاب چه وقت است؟ وضع قرار گرفتن ماه در آسمان چگونه است؟ آيا زمان و ارتفاع مد جهت معمول وزش باد و قدرت آن را در محل مي دانيد؟ چه نوع آب و هوايي در انتظار شماست؟
لوازم ضروري براي زنده ماندن
براي «زنده ماندن» ابتدا خود را از هر جهت مجهز كنيد. هنر زنده ماندن از همين جا آغاز مي شود. فصل حاضر، شما را با لوازم ضروري آشنا مي كند. لوازمي كه براي هر گونه سفر به طبيعت الزامي است. در اين جا با كيت كوچكي آشنا مي شويد كه آن را «كيت بقا» (Survival Kit) مي ناميم، مجموعه اي از وسايل كمكي ضروري براي زنده ماندن كه در جيب جا مي گيرد و مي توان آن را در هر شرايطي حمل كرد.
كارد مهم ترين ابزار زنده ماندن براي شماست. اين وسيله مهم، بايد به دقت انتخاب و استفاده شده و در شرايط مطلوب نگهداري شود.
از طرف ديگر، كسي كه مي خواهد هنر زنده ماندن را بياموزد، بايد از نظر فيزيكي و رواني كاملاً ساخته و پرداخته باشد. به گونه اي كه داراي بدني نيرومند و سازوار براي مقابله با شرايط دشوار بوده و رواني توانا براي مقابله با فشارهاي رواني و افسردگي هاي ناشي از رويارويي با لحظات، ساعات و روزهاي «مرگ و زندگي» داشته باشد.
شما بايد درك درستي از نيازهاي بقا داشته باشيد، مخصوصاً راه هاي فراهم آوردن و پيدا كردن نيازهايي مانند آب و نمك را بدانيد.
نوع بشر، تقريباً در همه جاي كره زمين حضور خويش را تثبيت كرده است. حتي در جاهايي كه طبيعت خشن امكان زيست به آدمي نمي دهد، او راه هايي را براي بهره برداري از منابع و استعدادهاي زمين پيدا كرده و با شكار و استخراج منابع و ثروت هاي زيرزميني، مهارت هاي خود را در همه اين زمينه ها روز به روز افزايش داده است.
طبيعت تقريباً در همه جا ضروريات زنده ماندن را در خود دارد. در بعضي جاها اين مواهب به فراواني و وفور وجود دارد و در جاهايي بسيار كم و غيرقابل دسترس به نظر مي رسند.
در اين گونه موارد است كه احساس مشترك، درك طبيعت، دانش و مهارت لازم است تا فرد بتواند از داشته هاي موجود در طبيعت بهره  برگيرد و خود را از خطر مرگ نجات بخشد. مردان و زناني كه هنر زنده ماندن را فرا گرفته اند در سخت ترين شرايط، نشان داده اند كه مي توانند زنده بمانند.
مي دانيد چرا به اين توفيق دست يافته اند؟ زيرا مي خواسته اند و نيروي اراده در آنها قوي بوده است. اگر كسي داراي چنين اراده و نيرويي نباشد، از مطالب اين مجموعه و دانش ها و مهارت هاي آن، چندان سودي نخواهد برد، پس درس اول اين است: بخواهيد كه زنده بمانيد و بخواهيد كه هنر «زنده ماندن» را فرا گيريد.

نگاه طبيعت
دهاتي هميشه مسافر
اشاره:
در ميان نوشته ها، آنها كه در دل طبيعت به قلم درآمده اند، شكل و محتوايي ديگر دارند.
روزي «آلدولئوپولد»، فيلسوف طبيعت گرا، پرسيد: آيا اگر گام زدن هاي طولاني نيچه بر فرازهاي برفپوش و سكوت ژرف دره هاي كوهستان هاي سوئيس نبود، «چنين گفت زرتشت» نبشته مي شد؟
طبيعت، نشان خود را بر آثاري كه در آن خلق مي شود مي گذارد و بسيارند طبيعت مرداني كه چون به كوه و كوير و جنگل و بيابان روي مي آورند، از فرصت يگانه اي كه طبيعت در اختيارشان مي گذارد سود مي جويند وتأملات خود را به كاغذ مي سپارند.
«عباس جعفري»، كوهنورد و طبيعت مرد، يكي از آنهاست. از اين پس هرازگاه يكي از كوه نوشته هاي او را با عنوان «دهاتي هميشه مسافر»، خواهيد خواند.
گلزار پير! عموجان!
نگاهت كجاست؟ در پشت كدام تپه ماهور مانده است. بر حاشيه كدام آب انبار، بر پشت كدام جماز تيزدو، كدام شتر بادي جواني ات را نهادي كه اين چنين جسمت را جاي گذاشت و... رفت.
ابروانت. سايبان پير صورتت بر چشمخانه گود، سايه هنوز دارد و خود نيز آفتاب نشين دشت هاي جندقي، اي همزاد ديرزاد قلعه ي پير. لوك سياهت را چه كردي با آن بدمستي هايش؟ به كارد كدام قصابش دادي؟ بادي كجاست؟ در كدام وادي عطش از بي آبي سر بر زمين گذاشت. حاشي هايت كنون از پستان كدام ارونه شير سير خواهند خورد و كوهان بزرگ خواهند كرد؛ ديگر درمنه هاي چاه پاياب وقت چراشان است.
هي هي ساربان پير. آمده بودم تا از كاروان پرسان شوم اما دراي زنگ شتر جلودار مرا با خود برد. گلزار پير. باز هم مي پرسم، آن كاروان كي گذشت از پشت ساباط؟ من در قيلوله ظهر، نسيم كوه را در رؤيا مي جستم، مگر زنگ ها را كور كرده بود از ترس راه بگيران و قداره بندان؟
008315.jpg

گذشتند و من در خواب و گذشت روزگار. ندانستي مگر اين بيابان را قافله هر هزار سال يك بار مي گذرد و بيدارم نكردي! و من خواب ماندم و قافله گذشت.... و رفت!
كاروان سالار پير!
ديگر تخته بند جانت پوسيده است! خودت مي گويي كه پاي بيابان نداري. زانوانت ديگر ياري نمي كنند، اين را هم خودت گفتي. پس بي تو. بي نشان، كه راه بر من نشان دهد؟ بر ميانه اين راه گم و كور كه راه نشانم دهد؟ از هرم و تموز و عطش، جان چگونه دربرم؟
توفان شن و راه گم. و سراب ها و سراب ها و سراب ها... اين شب هاي كور خسيس بي ستاره. اين آسمان دودزده و بي شهاب! اين چربه ي رسي راه. اين گل هاي چسبناك زندگي. همان ها كه پا و پاوزار را سنگين  مي كنند.
بي اين همه چگونه اين بيابان را بگذرم. گرهي به كارم بگشا! مددي عمو!

ماجراهاي طبيعت
داستان سگ من
قسمت سوم
008310.jpg
نوشته ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
همه اعمال او را مي شود اين طور ترجمه كرد:
«او هه! پوف! سگ پست و به درد نخور مك كارتي، پوف! امشب مي بينمش. پوف! پوف! پوف!» در موردي ديگر، بعد از مقدمات اوليه، او به شدت علاقه مند شد و رد يك كايوت (نوعي گرگ كوچك) را كه آمده و رفته بود، به دقت مورد مطالعه قرار داد و چنان كه من بعدها آموختم، به خود گفت:
«رد يك كايوت كه از شمال مي آيد، بوي گاو مرده مي دهد. واقعا؟ «بريندل» پير، گاو متعلق به آقاي «پل ورث»، عاقبت بايد مرده باشد. مي ارزد بروم نگاهي بيندازم.»
ديگر مواقع دمش را تكان مي دهد، در اطراف يورتمه مي رود و برمي گردد و چند بار اين كار را تكرار مي كند كه بازديد خود را آشكارتر سازد، شايد به نفع برادرش «بيل» درست پشت براندون! بنابراين تصادفي نبود كه يك شب «بيل» به خانه بينگو آمد و بينگو او را به تپه هايي كه يك لاشه خوشمزه اسب افتاده بود برد تا حضور دوباره شان در كنار يكديگر را جشن بگيرند.
گاهي اوقات ناگهان پس ازمطالعه اخبار در پست اطلاعاتي از جا مي جهيد، رد را تعقيب مي كرد و به سوي پست بعدي مي شتافت تا از اخبار تازه مطلع شود.
گاهي اوقات بازرسي اش به توجهي عميق منجر مي شد و در خودش فرو مي رفت، انگار با خود مي گفت: «عزيز دلم!  كدام ظالم بلا از اين جا گذشته است؟ به نظرم بايد هماني باشد كه تابستان گذشته در «پورتيج» ديدمش».
يك روز صبح با نزديك شدن به پست، تمام موهاي بينگو سيخ شد، دمش فرو افتاد و به تكان درآمد و حالاتي از خود بروز داد كه انگار معده اش ناگهان درد گرفته است، همه اينها نشانه هاي وحشت بود. هيچ اشتياقي به تعقيب يا اطلاع يافتن بيشتر از موضوع از خود نشان نداد، بلكه به خانه برگشت و نيم ساعت بعد هنوز هم موهاي يالش سيخ بود و در حركاتش نفرت يا ترس به چشم مي خورد.
رد ترسناك را مطالعه كردم و دريافتم كه در زبان بينگوي نيمه ترسان، صداي غلغل مانند ازته گلو «گررر- و ف ف»  به معني «گرگ درختزار» است.
آنها از جمله چيزهايي بود كه بينگو به من آموخت و بعد از مدتي فرصتي دست داد تا نكات ديگري از زندگي او را درك كنم. يك شب از لانه سرد خود در كنار در اصطبل برخاست و پس از كش و قوس و تكاندن برف از روي بدن پشمالوي خود، به حالت يورتمه پيوسته و يكنواختي به حركت در آمد و در تاريكي ناپديد شد. با خود فكر كردم:
«آها! سگ پدر سوخته، مي دانم كجا راه افتاده اي و چرا از پناهگاه كلبه پرهيز مي كني. حالا مي دانم سفرهاي شبانه ات در ناحيه نظم مشخصي دارد و اوقات درستي را انتخاب مي كني و مي دانم كه خوب واردي چه وقت و چه گونه به سراغ چيزي كه مي خواهي بروي و بلدي كه چه طور دنبالش بگردي.»...
***
پاييز سال بعد، كلبه مزرعه «دي وينتون» بسته بود و بينگو خانه اش را به تأسيسات، يعني به اصطبل «گوردون رايت» صميمي ترين همسايه ما ،منتقل ساخت و در حقيقت از آن زمان عضو خانواده «رايت» شد.
از زمستاني كه توله بود هر وقت دلش مي خواست وارد خانه مي شد، جز به هنگام توفان و رعد و برق. او عميقاً  از صداي رعد و تفنگ مي ترسيد- بدون شك ترس از اولي، بعد از دومي در ذهنش شكل گرفته بود؛ بدين معني كه ابتدا از صداي گلوله اي كه در شرايط ناخوشايندي شليك شده بود ترسيده و اين تجربه در وجودش باقي مانده بود، بعد از آن هم هرگاه صداي رعد مي شنيد، بر اثر انعكاس شرطي، از آن مي ترسيد. خوابگاه شبانه او بيرون اصطبل بود، حتي در سردترين هوا، كاملاً آشكار بود كه از آزادي كامل حاصل از بيرون خوابيدن خود سخت خوشنود است. بينگو شب ها به پرسه زني مي پرداخت و مايل ها آزادانه اين سو و آن مي رفت. دلايل فراواني براي اين كار وجود داشت.

سفر و طبيعت
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
مدارا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  مدارا  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |