يكشنبه ۹ شهريور ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۵۳ - Aug. 31, 2003
شاخه كار دانش، از ادعا تا واقعيت
011925.jpg

اشاره:اغلب برنامه ريزان آموزشي انتظار داشتند كه با طراحي دوره كاردانش بخش زيادي از دانش آموزان فارغ التحصيل اين شاخه تحصيلي سريع تر وارد بازار كار شوند. به عبارت ديگر، قبل از آن كه سد كنكور آنها را سال ها متوقف كند، تجربه و علم اندوزي اين رشته هاي تحصيلي بتواند خيل عظيمي از دانش آموزان حرفه آموز را وارد چرخه اشتغال نمايد .اما ارزيابي هاي علمي نشان مي دهد كه از ادعا تا واقعيت راهي طولاني در پيش است. حتي برخي از متوليان آموزشي در طول اين سال ها مدعي بودند كه بيش از۴۰ درصد از بازار كار را اين گروه از دانش آموزان تشكيل مي دهند ولي هنوز نظرسنجي محكمي در اين زمينه در خصوص جذب شدگان بازار كار و يا مديران بخش هاي صنعتي و خدماتي براي به كارگيري اين گروه از دانش آموزان صورت نگرفته است تا واقعيت اين سخن به درستي روشن شود.
«احد نويدي» عضو هيأت علمي پژوهشكده تعليم و تربيت به همراه «محمود برزگر» كارشناس مسئول ارزيابي برنامه هاي درسي فني و حرفه اي، مطلبي را در نقد اين شاخه تحصيلي نگاشته اند كه با هم مي خوانيم.
در دهه اخير، روند روبه رشد جمعيت دانش آموزي دوره متوسطه و از طرفي محدوديت ظرفيت دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي باعث شده تا بخش عمده اي از فارغ التحصيلان كه صرفاً براي كنكور آماده شده بودند، فرصت ورود به دانشگاه را پيدا نكنند و با توجه به عدم كسب مهارت هاي فني و صلاحيت هاي حرفه اي و اصرار بر ورود به دانشگاه ها به نيروي بيكار و وامانده جامعه افزوده شود. به همين جهت مسئولان آموزش و پرورش مصمم شدند تا با انجام تغييرات بنيادي در دوره متوسطه به تدريج تناسبي بين آموزش ها و نيازهاي جامعه ايجاد كنند. براي تحقق اين مهم، ايجاد شاخه كاردانش و گسترش شاخه فني و حرفه اي در قالب برنامه پنج ساله (تربيت تكنسين) به عنوان يك راهكار مهم تلقي مي شد و انتظار مي رفت كه با گسترش آموزش هاي اين شاخه در نقاط مختلف، بخشي از نارسايي هاي نظام آموزش و بازار كار مرتفع گردد. حال آنچه مي تواند ميزان تحقق اهداف مورد نظر را مشخص نمايد، ارزشيابي روند اين آموزش ها است. به نظر نمي رسد كه تاكنون نظام آموزش از طراحي و اجراي برنامه ها فراتر رفته باشد و براي ارزشيابي اين برنامه ها تدابيري اتخاذ شده باشد. غفلت از انجام اين مرحله (ارزشيابي) باعث شده است كه تصوير روشني از برونداد اين آموزش ها وجود نداشته باشد. در نتيجه به تنها چيزي كه مي توان استناد كرد و براساس آن قضاوت نمود، يافته هاي پژوهشي است كه در اين زمينه انجام گرفته است. البته ديدگاه هاي افراد ذيربط (صاحب نظران تعليم و تربيت، دست اندركاران و مجريان برنامه ها، معلمان و والدين و...) نيز مي تواند تصوير وضعيت موجود اين آموزش ها را روشن تر كند.
بعضي از پژوهش هاي انجام شده در زمينه آموزش هاي كار دانش و گزارش هاي كتبي و شفاهي تعدادي از دست اندركاران اجراي اين آموزش ها موارد زير را نشان مي دهد:
۱- آموزش هاي شاخه كار دانش در طي سال هاي اجرا، به تدريج از اهداف اوليه آن فاصله گرفته است به طوري كه اين آموزش ها به طور عمده در بدنه آموزش و پرورش انجام مي گيرد. در حالي كه مطابق سياست هاي اجرايي اين آموزش ها و همان طور كه بعضي از هنرآموزان اين شاخه اشاره كرده اند، دانش آموزان بايد مهارت هاي خود را در بخش هاي اقتصادي مؤسسات و واحدهاي توليدي و خدماتي كسب كنند. تئوري رفته رفته بر عمل غالب شده است. فرايند اجراي اين آموزش ها از بسياري جهات به فني و حرفه اي نزديك شده به گونه اي كه شبهه يك آموزش در دو شاخه متفاوت را ايجاد كرده است. بسياري از دست اندركاران اين آموزش ها خود نيز تفاوت اين شاخه با شاخه فني و حرفه اي را نمي دانند و تصور مي كنند هر كس نتوانست در رشته هاي ديگر ادامه تحصيل دهد، بايد به رشته هاي كار دانش وارد شود.
۲- اين آموزش ها براي دست اندركاران، مجريان و نيز براي اوليا و دانش آموزان و مؤسسات توليدي و صنعتي و صاحبان حرف و مشاغل به نحو مطلوب توجيه و شناسانده نشده است به گونه اي كه نگرش منفي بسياري از دانش آموزان را نسبت به اين آموزش ها به همراه داشته است. بيشتر دانش آموزان و والدين آنها نمي دانند كه افراد پس از تحصيل در اين شاخه چه وضعيتي پيدا خواهند كرد. والدين دانش آموزان و حتي بعضي از دست اندركاران، از اين شاخه انتظار ورود به دانشگاه را دارند. به دليل همين توجيه ناكافي و با توجه به شخصيت اجتماعي و امكان بيشتر ادامه تحصيل در بعضي از رشته هاي اين شاخه، در آنها تراكم ايجاد شده است و افراد با همان ديدگاه آموزش هاي نظري و به قصد ادامه تحصيل وارد اين شاخه شده و مي شوند كه با سياست اصلي اين شاخه تعارض دارد. هم مجريان و هم دانش  آموزان معمولاً سردرگم هستند به دليل عدم آگاهي از تفاوت ماهوي اين آموزش ها با آموزش هاي نظري و حتي فني و حرفه اي، دانش آموز و معلم مصرانه دنبال كتاب و منبع و سرفصل هستند.
۳- فارغ التحصيلان اين آموزش ها اصرار زيادي براي ورود به دانشگاه دارند. چيزي كه حداقل به عنوان هدف مورد نظر نبوده است. در حال حاضر بخش قابل توجهي از ظرفيت دوره هاي كارداني فني و حرفه اي كه با اهدافي كاملاً متمايز از كار دانش براي شاخه فني و حرفه اي به منظور تربيت تكنسين طراحي شده، توسط فارغ التحصيلان كاردانش پر شده است (برخي شواهد پژوهشي مانند برزگر و محمدي، ۱۳۸۱؛ فتح آبادي، ۱۳۸۰؛ خاني، ۱۳۸۰؛ گروه پژوهشي علوم اجتماعي، ۱۳۸۰؛ ميرهادي، ۱۳۸۰ مؤيد اين ادعا است.) در بعضي از رشته هاي دوره كارداني تعداد دانشجوي مربوط به شاخه كاردانش به مراتب از شاخه فني و حرفه اي بيشتر است، در حالي كه بخش عمده اي از فارغ التحصيلان دوره سه ساله فني و حرفه اي كه دوره دو ساله براي آنها طراحي شده، از ورود به اين دوره ها باز مي مانند. با اين توصيف، پاسخ به اين پرسش كه شاخه كاردانش چقدر توانسته است به رفع نارسايي هاي نظام آموزش متوسطه كه از توجيهات تغيير نظام آموزشي بود، از جمله ابتر ماندن هدايت تحصيلي، تمركز بر آماده كردن دانش آموزان براي ورود به دانشگاه، تأكيد بر دروس نظري و تشديد جو حاكم بر جامعه مبني بر كم ارزش بودن آموزش هاي فني و حرفه اي كمك كنند، تا حدودي روشن مي شود. آنچه طي چند سال گذشته عملاً در شاخه كاردانش اتفاق افتاده با هدف اصلي اين شاخه (تربيت نيروي انساني سطوح نيمه ماهر و ماهر مورد نياز بخش هاي اقتصادي جامعه براساس نيازهاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور به نحوي كه هر يك از افراد شاغل يا متقاضيان اشتغال در جامعه براي كاري كه انجام مي دهند يا داوطلب انجام آن هستند دانش و مهارت كافي كسب نمايند) به هيچ وجه سازگاري ندارد.
011920.jpg

۴- اجراي آموزش هاي مهارتي در مراكز آموزشي وابسته به وزارت آموزش و پرورش با وجود هزينه هاي سرسام آور تجهيز و راه اندازي اين مدارس و در نتيجه جدايي مهارت آموزان از محيط واقعي كار سبب مي شود كه فارغ التحصيلان اين شاخه از مهارت كافي برخوردار نشوند. كمبود تجهيزات، وجود تجهيزات و وسايل كارگاهي بعضاً مستهلك و يا از رده خارج، زياد بودن تعداد دانش آموزان، عدم وجود مهارت آموزي واقعي در بسياري از مدارس و بي رغبتي بخشي از دانش  آموزان به رشته تحصيلي نيز در اين رخداد تأثير دارد. شواهد پژوهشي موجود (برزگر و محمدي؛ ۱۳۸۱؛ فتح آبادي، ۱۳۸۰؛ پناهي، ۱۳۷۹؛ ميرهادي، ۱۳۸۰؛ حسن پور، ۱۳۸۰؛ بشارتي، ۱۳۷۵؛ جلالي پور، ۱۳۷۹؛ جلالي پور، ۱۳۸۰؛ حنيفي، ۱۳۸۰؛ خاني، ۱۳۸۰) تأييدكننده ادعاي مزبور است. در وضعيت فعلي، هدف از كارورزي به درستي مشخص نيست و بعضاً به درستي و در كارگاه و مؤسسه مناسب و مرتبط انجام نمي گيرد. در نتيجه، كارورزي ممكن است صرفاً براي رفع تكليف انجام شود. از اين رو، اجراي آموزش هاي مهارتي در بدنه آموزش و پرورش با معنا و هدف اصلي اين برنامه در تعارض است.
۵- براساس شواهد پژوهشي بخش عمده اي از فارغ التحصيلان كار دانش جذب بازار كار نشده اند و تحصيل در شاخه كاردانش نتوانسته است شانس اشتغال فارغ التحصيلان اين شاخه را افزايش دهد. عده اي كه موفق به دستيابي به شغلي شده اند، عمدتاً شغل آنها ارتباطي با آموخته هايشان ندارد و اكثراً مشاغل خود را نه به واسطه تحصيل در شاخه كاردانش، بلكه به خاطر نظام مند نبودن رابطه آموزش و اشتغال، از طريق آشنايان و دوستان به دست آورده اند. والدين نيز نگران آينده فرزندان خود هستند. چرا كه با وجود تحمل هزينه هاي اضافي تحصيل در اين شاخه، در صورت گذشت مدتي از پايان تحصيل و عدم جذب دو شغل مرتبط، ديگر مهارت كسب شده به درد نخواهد خورد و نياز به دوره هاي آموزش مجدد خواهند داشت. به اعتقاد تعدادي از هنرآموزان، «كارآفريني» و «خود اشتغالي» نيز با توجه به تعلق بيشتر دانش  آموختگان اين شاخه به خانواده هاي ضعيف از نظر مالي كه پول و امكانات لازم را ندارند، ديگر شعاري بيش نخواهد بود. مديران واحدهاي كاردانش كه معمولاً اطلاعاتي راجع به فارغ التحصيلان مدارس خود دارند، از بيكاري دانش  آموختگان سخن مي گويند. حال پرسش اين است كه در صورت اشتغال اندكي از فارغ التحصيلان آن هم در شغل هاي غيرمرتبط، چه توجيهي براي هزينه هاي سنگين اين آموزش ها در بدنه آموزش و پرورش خواهد بود؟
چگونه بايد اشتغال فارغ التحصيلان كاردانش را تفسير كرد؟ آيا مقايسه فارغ التحصيلان اين شاخه از نظر اشتغال با فارغ التحصيلان شاخه ها و رشته هاي ديگر لازم است؟ آيا انتظار اشتغال در بازار كار براي دانش  آموختگان شاخه ها و رشته هاي مختلف يكسان است؟ صرف نظر از وضعيت اشتغال گروه هاي ديگر، آيا ما انتظار نداريم كه فارغ التحصيلان كار دانش بعد از طي دوره تحصيل جذب بازار كار شوند؟  اگرچه قضاوت قطعي در مورد وضعيت شغلي فارغ التحصيلان كار دانش و نسبت شاغلان و بيكارهاي اين شاخه، بدون در نظر گرفتن وضعيت كلي بازار كار و مقايسه با ساير رشته ها و شاخه ها امكان پذير نيست، اما وقتي كه يك شاخه اهداف مشخص و مستقل دارد و آگاهانه براي رفع مشكل در شرايط موجود بازار كار طراحي شده است، شايسته نيست مشكلات و نارسايي هاي آن را به شرايط كلي كشور نسبت داد. درست است كه مشكل بيكاري مشكل كل جامعه بوده و دارندگان مدارك مختلف تحصيلي اعم از ديپلم، پايين تر و بالاتر در زمينه هاي مختلف را دربرمي گيرد، اما وقتي كه شاخه كار دانش به منظور تربيت نيروي كار ماهر و نيمه ماهر ايجاد شده، صرف نظر از وضع فارغ التحصيلان شاخه ها و رشته هاي ديگر كه اهداف متفاوتي دارد، بايد بتواند فلسفه وجودي خود را توجيه كند.
۶- هدايت تحصيلي دانش آموزان براي ورود به رشته هاي اين شاخه به درستي انجام نمي گيرد. بخش قابل توجهي از ورودي هاي اين شاخه به دلايلي از جمله عدم كسب شرايط ورود به ديگر رشته ها و از روي اكراه و اجبار وارد اين رشته ها شده اند و لذا علاقه اي به رشته هاي خود ندارند. بسياري از آنها نيز به دلايلي مانند اميد بستن به وعده هاي داده شده (از قبيل سهولت اشتغال و...)، عدم شناخت درست از اين شاخه، اطلاعات نارساي مشاوران و عدم مشاوره صحيح، اين رشته ها را براي ادامه تحصيل انتخاب كرده اند.
به نظر تعدادي از مديران و هنرآموزان كار دانش، عدم آگاهي كافي مشاوران از شاخه كار دانش و حضور آنها در مدرسه همزمان با شروع سال تحصيلي يعني زماني كه بايد تكليف دانش آموزان از نظر رشته مهارتي مشخص باشد، به انجام صحيح هدايت تحصيلي لطمه مي زند. در درون شاخه كار دانش نيز با توجه به پر شدن ظرفيت بعضي از رشته ها، دانش آموزان در بسياري از مواقع مجبور هستند در رشته اي كه هيچ اطلاعي از آن ندارند و يا علاقه اي به آن ندارند، ادامه تحصيل دهند. به نظر مي رسد كه به دلايل مختلف طبقه مشخصي در اين شاخه شكل گرفته است كه عموماً از نظر ويژگي هاي رفتاري، توانايي علمي و حتي طبقه اجتماعي متمايز از ديگران هستند. بخشي از اشكالات هدايت تحصيلي مربوط به دستور العمل هاي مربوط است چنان كه طبق اظهار هنرآموزان در بخشي از آيين نامه آموزشي نظام جديد متوسطه تصريح شده است كه هر دانش آموزي كه بتواند در سال اول قبول شود و حتي شرايط هيچ كدام از شاخه ها و رشته ها را نياورده، مي تواند به كار دانش هدايت شود. در نتيجه همه دانش آموزاني كه سال اول متوسطه را مي گذرانند شرايط ورود به اين شاخه را دارند و ديگر استعداد و رغبت و... مفهومي ندارد. بنابراين چه ملاك و معياري براي ورود به شاخه  كار دانش وجود دارد؟
۷- در برنامه هاي درسي شاخه كار دانش نيز اشكالاتي وجود دارد. به نظر تعدادي از مديران و هنرآموزان زياد بودن ساعات دروس اختياري كارگاه  و در مقابل تعداد واحد كم منظور شده براي آنها سبب شده تا دانش آموزان به رغم بي فايده بودن دروس نظري، آنها را به دروس كارگاهي ترجيح داده و انتخاب نمايند. بعضي از دروس اختياري مندرج در برنامه ارتباطي با نياز رشته ندارد به گونه اي كه به نظر مي رسد صرفاً براي تكميل سقف ۹۶ واحد در برنامه گذاشته شده است. در برنامه هاي كار دانش تعداد واحدهاي نظري نسبت به عملي زياد بوده و تقريباً ۴ به ۱ است درحالي كه با توجه به ماهيت اين آموزش ها، دروس عملي بايد بيشتر باشد. از طرف ديگر در آموزش هايي كه محور آن «مهارت» است و قرار نبوده كه آموزش مهارتي در مدارس و در قالب برنامه هاي رسمي ارائه شود، رفته رفته براي رشته هاي مختلف، كتاب درسي  تدوين و نگارش يافته است. همچنين به دليل عدم آشنايي با آموزش هاي مهارتي، از دروس مهارتي امتحان كتبي به عمل مي آيد در حالي كه در اين زمينه آنچه بايد مورد سنجش قرار گيرد «مهارت» است.
۸- وضعيت نيروي انساني شاخه كار دانش اعم از هنرآموزان دروس مهارتي، سرپرست، انباردار، مشاور و... از مهمترين مسائل اين شاخه است. بخش عمده اي از نيروي انساني شاغل در واحدهاي آموزشي كار دانش را نيروهاي موقت كه غالباً سنخيتي با آموزش هاي مهارتي ندارند تشكيل مي دهد، در حالي كه اگر قرار باشد مهارت آموزي به معني واقعي صورت گيرد، بدون ترديد معلم عادي آن هم پاره وقت و بدون كسب صلاحيت هاي حرفه اي لازم نمي تواند از عهده اين مهم برآيد. مطابق نظر تعدادي از مديران و هنرآموزان كار دانش بعضي از اين افراد نه تنها در آموزش مهارت مشكل دارند بلكه مباني تعليم و تربيت را نيز نمي دانند تا بتوانند مثمر ثمر باشند. سرگروه هاي آموزشي بعضاً اشراف كافي بر مسائل شاخه مربوطه ندارند.
۹- بنابر نظر تعدادي از مديران، نوع برخورد با شاخه كار دانش و اشتباهات پي درپي در اجراي اين آموزش ها تا آنجا پيش رفته كه بعضي از اين مدارس بافت و حتي موقعيت جغرافيايي متفاوتي از ديگر مدارس متوسطه داشته باشد به گونه اي كه در بعضي از مناطق نامطلوب ترين مدارس از نظر موقعيت جغرافيايي و مكاني به كار دانش اختصاص يافته به گونه اي كه مسير رفت و آمد بعضي از اين مدارس مشكل جدي دارد. گويا اين كه مدارس كاردانش تبعيدگاه هاي دوره متوسطه هستند. اين برخوردها در شكل گيري نوع نگرش به كار دانش نقش بسزايي دارد.
011930.jpg

۱۰- به اعتقاد مديران و هنرآموزان ايجاد و توسعه رشته ها متناسب با نيازهاي مناطق و بر اساس نيازسنجي نيست. بعضي از افرادي كه در مناطق، به اصطلاح نيازسنجي را انجام مي  دهند، شناخت كافي از منطقه نداشته و يا توانايي لازم براي اين كار ندارند. بعضي از رشته ها تحميلي است .در بسياري از مناطق براي داير نمودن بعضي از رشته ها هزينه هاي گزافي صرف شده از جمله مديريت خانواده، فرش، خياطي و... در حالي كه اين رشته ها به دليل استقبال كم تعطيل شده و يا در آستانه تعطيلي قرار گرفته است. بعضي از رشته ها در بيشتر يا همه مدارس يك منطقه موجود است بدون آن كه نياز منطقه به آن رشته ها در نظر گرفته شده باشد. عدم نظارت مطلوب بر مدارس غيرانتفاعي كه اصولاً به نياز جامعه كاري ندارند، باعث شده تا رشته هايي كه داير كردن آنها ساده تر، هزينه آنها كمتر و استقبال از آنها بيشتر است، ايجاد نمايند. ظاهراً توسعه كار ودانش بر خلاف ادعاي مسئولان از منطق امكانات وسهل الوصول بودن پيروي مي كند، نه از نيازهاي جامعه. لذا رشته هايي كه داير كردن آن ساده تر است مثل نقشه كشي ساختمان، حسابداري، كامپيوتر و... به سرعت گسترش يافته است. بنابه گفته مديران، در منطقه اي كه بافت آن كاملاً كشاورزي است، در هنرستان هاي كار دانش آن رشته هاي صنعت فراوان داير شده است ولي يك رشته كشاورزي وجود ندارد. حتي دستور ايجاد رشته هايي داده مي شود كه با توجه به موقعيت منطقه براي خود مديران مدارس هم تعجب برانگيز و باورنكردني است، اما بايد داير شود.
شواهد پژوهشي نيز عدم ارتباط نظام هاي آموزشي و انتقال و عدم تناسب آموزش ها با نياز بازار كار را نشان مي دهد.
۱۱- مديران واحدهاي كار دانش آنچنان درگير كارهاي تداركاتي و مشكلات مربوط به تأمين برق، آب، سوخت، معلم و... هستند كه ديگر مجال و رمقي براي برنامه ريزي، سازماندهي، نظارت و كنترل و توجه به ارتقاي كيفيت برايشان باقي نمي ماند. به طور طبيعي، بسياري از مشكلات، متوجه مديران واحدهاي آموزشي به عنوان نوك پيكان اجراي برنامه ها است. به اعتقاد تعدادي از مديران مدارس كار دانش، بسياري از كارها و تصميمات مربوط، بدون كارشناسي لازم انجام مي شود، در نتيجه، مشكلات واحدهاي آموزشي را مضاعف مي نمايد. بسياري از تصميماتي كه اتخاذ و براي اجرا ابلاغ مي شود، به دليل فراهم نبودن اسباب و عوامل مربوط، عملي نمي شود. نظارت به معناي واقعي كلمه بر اجراي آموزش ها صورت نمي گيرد و غالباً رنگ بازديد براي رفع تكليف دارد.

آموزشي
اجتماعي زنان
اجتماعي
اقتصادي
انديشه
خارجي
سياسي
شهر
شهري
علمي فرهنگي
ورزش
ورزش جهان
يادداشت
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري ضميمه
|  اجتماعي زنان   |   اجتماعي   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سياسي   |   شهر   |  
|  شهري   |   علمي فرهنگي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   يادداشت   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |