چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۵۶- Sep, 3, 2003
مدارس خاص - بخش چهارم و پاياني
آموزش تنها ،كافي نيست
زير ذره بين
عليرغم آن كه در كارهاي آموزشي غرق شده ايم، مسايل پرورشي و مسايل اجتماعي و سياسي را از ياد نبرده ايم.
ما سالي ۲ الي ۴ هم بحث و گفت وگوي سياسي داريم. سخنراني سياسي نداريم. آقاياني هم كه مي آيند در حد مشاور رئيس جمهور، نماينده مجلس و يا در حد كارشناسان ارشد وزارت خارجه هستند.
009090.jpg
اشاره؛
گزارش مدارس خاص از روز يكشنبه، به طور پي درپي در همين صفحه به چاپ رسيده است. امروز در واپسين بخش اصلي گزارش، نكات ديگري از ويژگي هاي اين مدارس را مرور كرده ايم. همان طور كه پيش از اين نيز گفتيم به دليل اين كه در برخي موارد، پاسخ دهندگان به پرسش هاي ما بيش از يك نفر بوده است، در مقابل نام پاسخ دهندگان، اسم مدرسه را قيد كرده ايم.
محرم حيدري
* در دبستان و پايه هاي ابتدايي مشاور نداريد؟
- علوي: در دبستان، چون بچه ها كوچك ترند و نمي توانند خود را با تعداد زيادي معلم روبه رو ببينند، هر كلاس در پايه سوم و چهارم، يك معلم دارند به نام پدر كلاس كه ساعات درسي بيشتري را با دانش آموزان دارد. از كل دروس شان ۱۷ الي ۱۸ ساعت رياضي، ديكته و فارسي را خود اين معلم تدريس مي كند. بقيه درس ها چون تخصصي هستند مثل قرآن، علوم و ورزش توسط مربيان ديگري تدريس مي شود، ولي آن مربيان هم زير نظر پدر كلاس كار مي كنند.
همان طور كه گفته شد كليه امور دست پدر كلاس است. يعني كليه تشويق ها، ترغيب ها، تماس با خانواده، مسائل تربيتي و مسائل علمي، همه با پدر كلاس است و سعي بر اين است كه پدر كلاس، يك فرد جاافتاده، با سابقه و باسواد و از نظر علمي به روز باشد. كلاس پنجم تقريباً يك حالت بينابيني دارد(بين دبستان و راهنمايي كه گفته خواهد شد). كلاس پنجم سرپرست دارد. معلميني دارد كه دروس را به طور تخصصي مي دهند و سرپرست كار معلم راهنما و مشاور را انجام مي دهد. ولي كليه اموري كه مربوط به يك دانش آموز مي شود، حتي در نظافت، سرويس، غذاخوري و كليه اطلاعات از جهت اين كه كانال مشخصي داشته باشد، در ارتباط با يك دانش آموز و قضاوتهاي متضاد و گوناگوني نشود، همه در يك فرد جمع مي شود و آن وقت، اين پدر كلاس است كه با مشاوره با دوستان خود و پدر پدرهاي كلاسهاي ديگر در ارتباط با يك دانش آموز اقدام و تصميم گيري مي كند. در هر پايه، سه كلاس داريم و سه پدر. بين اين پدرها كسي كه با سابقه تر، بارزتر و جاافتاده تر است، هماهنگي پايه را هم دارد و دو پدر ديگر زير نظر او هستند. ضمن اين كه در هر دوره يك نفر معاون اجرايي است تا دنبال پلي كپي، كارهاي گردش، برنامه ريزي و تغيير برنامه برود و دنبال كارهاي اجرايي است، ولي نهايتاً كار بچه ها دست پدر كلاس است و هماهنگي آن هم در شورايي است كه هر هفته برگزار مي شود.
* در راهنمايي وضعيت مشاوران چگونه است؟
- علوي: سعي ما در آموزش راهنمايي بر اين بوده كه مفهوم راهنمايي به معني واقعي خودش نزديك بشود. از حدود سال ۱۳۵۰ كه نظام فعلي جايگزين نظام قبلي شد و دوره راهنمايي واسط بين دبستان و دبيرستان قرار گرفت، كه يك اقتباسي بود از نظام آموزشي فرانسه آن زمان، مفهوم و فلسفه اش اين است كه دانش آموز راهنمايي تحصيلي بشود تا در دبيرستان و در اولين انتخاب رشته ها، موفق باشد و در نهايت در دانشگاه، جهت صحيح انتخاب نهايي رشته اش را پيدا كند. در ايران، اين كار تقريباً محقق نشد. به دليل اين كه مدارس راهنمايي تحصيلي، نيازمند راهنمايان تحصيلي بودند. البته رشته راهنمايي تحصيلي در همان سالهاي ۴۹ و ۵۰ در بعضي از مراكز آموزش عالي و مراكز تربيت معلم ايجاد شد كه يك عده ليسانسيه و فوق ليسانس هاي راهنمايي تحصيلي، فارغ التحصيل شدند و كارشان هم به طور خاص همين بود كه در مدارس توزيع بشوند و كارشان راهنمايي تحصيلي باشد. منظور از راهنمايي تحصيلي هم راهنمايي آموزشي بود، نه راهنمايي پرورشي. يعني مشاوره به معناي اعم آن نبود. تعداد اين فارغ التحصيلان آن قدر كم بود كه پراكنده شدن اينها در مدارس در حكم «النادر و كالمعدوم» بود. يعني به چشم نمي آمدند. نتيجه اين شد كه عملاً اين نظام ماند، ولي باطن و محتوا و فلسفه اي كه اين نظام اقتضا مي كرد، محقق نشد. يعني فقط دو دوره تحصيلي تبديل شد به سه دوره تحصيلي. ما در مدرسه راهنمايي علوي، بنا را بر اين گذاشتيم كه با طرح هاي مختلف حاشيه اي و كنار كار، از اين شكل، يك محتواي واقعي را بهره ببريم از جمله با استفاده از مشاور و دبير راهنما.
* وظيفه معلم راهنما در راهنمايي چيست؟
- علوي: فردي كه تمام وقت در كنار هر پايه اي حضور دارد و حتي المقدور يك موضوع درسي را نيز با بچه ها كار مي كند تا هر هفته سر كلاس هم با بچه ها مراوده داشته باشد، اما محل رجوع و تماس بچه ها و والدين است و يك حلقه واسط و ارتباط بين مجموعه معلم ها و بچه هاست. در هر پايه كه حدود ۹۰ نفر هستند، يك معلم تمام وقت داريم و يك الي دو دستيار. معلم راهنما مديريت عمومي كار را بر عهده دارد و دستيارها عمدتاً اجرايي هستند. اگر بچه ها نسبت به امتحاني، نمره اي، طرح درسي و يا شيوه آموزشي اعتراض داشته باشند، تك تك معلمان به تنهايي صاحب تصميم نيستند، ولي تصميم سازي ها و تصميم گيري ها را معلم راهنما مي تواند بكند. در بعد پرورشي هم، مراقب و ناظر مسائل اخلاقي و تربيتي بچه هاست كه طبيعتاً يكي از مسئوليتهاي موظف هفتگي و پرحجم وي، ملاقات با والدين بچه هاست.
* به جز مشاور و معلم راهنما، طرح ديگري هم اجرا كرده  ايد؟
- علوي: طرح پويش كه طرحي موفق و داراي نتايج چشمگيري براي دانش آموزان دوره راهنمايي تحصيلي بود را اجرا كرديم. در اين طرح علايق و استعدادهاي بچه ها براي خود و والدينشان تا حدودي بارز مي شود.
اين طرح داراي ۴۰ آيتم بود. در اين طرح، ما از صبح تا ظهر بچه ها را آماده كرده بوديم كه برنامه آموزش و پرورش را اجرا كنند و با برنامه ريزي و ادغام هايي كه كرده بوديم مثل تاريخ، جغرافي و اجتماعي، اينها مي توانست به شكل پوششي، ساعتهايشان را كم كنند و ما وقت اضافه تري براي فعاليتهاي ديگر به دست آوريم. وقت اضافه ما در شيفت بعدازظهر بود كه يك برنامه نسبتاً جامعي به بچه ها ارائه كرده بوديم و اين برنامه هيچ ربطي به برنامه آموزش و پرورش نداشت كه مجموعه اي بود از يك سري كارهاي تئوريك و عملي كه بچه ها پخش مي شدند بر اساس اظهار داوطلبي و علايق خودشان و نيز راهنمايي اي كه معلم راهنمايشان انجام مي داد به يك سري كارهاي عملي، مثل الكترونيك، نقاشي، خوشنويسي، نجاري، كليد سازي، فعاليتهاي آزمايشگاهي، فعاليتهاي زيست شناسي و حتي فعاليتهاي بيرون مدرسه، گردش در طبيعت، جمع آوري سنگ و نمونه هاي طبيعي و از اين قبيل. يك برنامه مفصل با حدود ۴۰ آيتم كه حدود ۶ سال در راهنمايي علوي انجام شد و به دليل يك سري تنگناها فعلاً مسكوت مانده و اميدواريم بتوانيم دوباره آن را احياء كنيم.
مفيد: علت موفقيت مفيد، نيروي انساني قوي است كه در سيستم ما هست و اين نيرو پرورش پيدا كرده و در طي ساليان سال ساخته شده است. افرادي كه آمدند، مدرسه مفيد را راه اندازي كردند امثال آقايان مظفري نژاد، دكتر ظفرقندي، سالم، آيت اللهي و دكتر دانش كه از فارغ التحصيلان مدرسه علوي بودند، آمدند اينجا ايستادند، سرمايه گذاري كردند و پايه خوبي را براي مدرسه ساختند. از دل اينها، آدمهاي قوي ديگري آمدند بيرون، كه اينها دوباره به مدرسه بازگشته اند.
* اين پايه حول چه محورهايي بود؟
- مفيد: بحث علمي و اعتقادي. يعني بچه هاي مفيد آن موقع قوي ترين بودند. هم به لحاظ علمي قوت داشتند و هم به لحاظ اخلاقي و اعتقادي توانستند رشد كنند.
* الان در زمينه هايي كه گفتيد چه برنامه هايي داريد؟
مفيد: دو تا برنامه جدي داريم. يكي از آنها برگزاري هفته شهداست. مدرسه ما حدود ۶۶ شهيد تقديم كرده و ما تمام اطلاعات شهدايمان را نگه داشته ايم. بايد بياييد و ببينيد. اصلاً قابل توصيف نيست. چيزي حدود ۲۰۰ دانش آموز روي برنامه هاي اين هفته كار مي كنند. بچه ها يك گروه كارگرداني تلويزيوني راه مي  اندازند، براي اينكه بتوانند نور و صدا و اينها را روي سن و در ۶ مراسم طي يك هفته برگزار كنند. نمايشگاهي براي اين هفته داير مي شود كه نزديك به چند هزار نفر ساعت كار مي برد. يك برنامه ديگر داريم، مسافرت جهادي است كه در عيد هر سال ۱۴ روز بچه ها را مي بريم به مناطق محروم كشور. حدود ۱۲۰ نفر از دانش آموزان اول، دوم و سوم را با معيارهايي كه داريم گزينش مي كنيم. بچه ها براي انتخاب شدن سرو دست مي شكنند. چون آنجا بايد كار كنند، بايد نمره ورزش و نمره انضباطشان خوب باشد و آدمهاي منضبطي باشند.
* چرا مسابقات جهادي؟
مفيد: از قبل، چون با جهاد سازندگي كار مي كرديم، اسمش را گذاشتيم جهادي، ولي الان با كميته امداد كار مي كنيم. هنگام عيد ۱۰۰ تا دانش آموز را به همراه ۱۵ تا معلم جمع  مي كنيم، يعني زماني كه هيچ كس حاضر نيست خانواده اش را ترك كند. اينها خاص مدرسه ماست و خيلي از مدارس هم از ما الگو گرفته اند. ما امسال رفتيم به جنوبي ترين منطقه كرمان كه منطقه اي است به نام اسلام آباد. ۵۰۰ كيلومتر از خود كرمان بايد برويم، تقريباً نزديك به خليج فارس و درياي عمان و بندرعباس.
علاوه بر اين دو برنامه گروه قرآن و گروه مراسم هم داريم. گروه ادبي داريم كه نشريه توليد مي كنند. گروه سياسي داريم كه كارهاي تحليل سياسي و اين جور برنامه ها را اجرا مي كنند. ما سرود، تئاتر و كلاسهاي تخصصي داريم. كلاس داستان نويسي داريم كه آقاي خسروباباخاني كه صاحب تأليف در داستان نويسي هستند، مي آيند. اينها همه در بعد پرورشي است. در بعد آموزش هم كلاسها و برنامه هاي كنكور و آزمونها و سنجش و برنامه هاي آموزشي است. علاوه بر اينها،  بخش ديگري است كه خيلي هم مفصل است كه در بعد تربيتي است. معلمين راهنماي سيستم ما در اين بعد، كارهاي تربيتي را در مدرسه دنبال مي كنند كه بچه ها خداي ناكرده مشكلات اخلاقي پيدا نكنند، مباني ديني شان تقويت شود، رفتار خوبي داشته باشند و اجتماعي شوند. جلسات هفتگي دارند هر هفته در منزل يكي از دوستانشان. هم دوره اي ها جمع مي شوند، تقريباً ۵۰ درصد بچه ها به علاوه معلم راهنمايشان جمع مي شوند. معلمهاي ديگرشان هم مي روند صحبت مي كنند، نهج البلاغه مي گويند، دعا مي خوانند، شرح دعا گفته مي شود تا بچه ها روحيات مذهبي و معنويشان تقويت شود. البته خيلي خشك نيستيم ولي واقعاً دانش آموزاني كه مي آيند نشاط دارند، مي خنديم و گفت وگو مي كنيم. نمي گوييم صددرصد موفقيم، تعدادي هم مي روند و قبول ندارند. مباني برايشان شكل نمي گيرد. ظاهرسازي مي كنند، ولي سعي مي كنيم كاري نكنيم كه بچه ها به ريا و ظاهرسازي بيفتند.
* دانش آموزاني كه از اينجا فارغ التحصيل مي شوند با توجه به نوع انتظارات از چنين مدارسي كه بيشتر حول مسايل علمي است، كساني هستند كه يك مشت فرمول را حفظ كرده اند يا آدم هايي هستند كه در ابعاد اجتماعي و شخصيتي، توانايي هايي پيدا كرده اند؟
- مدرسه امام خميني(ره): به مطلب زيبايي اشاره كرديد كه مدنظر ما هم هست خودمان هم كه از خودمان انتقاد مي كنيم، همين مطلب را مي گوييم. معتقد هستيم كه تحصيلكرده اي به درد جامعه مي خورد كه جامعه را بشناسد،حميت داشته باشد و در كارهاي عمومي اشتراك داشته باشد.
* چطور به آن دست پيدا مي كنيد؟
- مدرسه امام خميني(ره): اتفاقاً اين طور هم نيست كه نگاه ما، صرفاً آموزشي باشد. عليرغم آن كه در كارهاي آموزشي غرق شده ايم، مسايل پرورشي و مسايل اجتماعي و سياسي را از ياد نبرده ايم. امروزه دبيرستان هاي ما به نوعي شايد جرأت تشكيل جلسات بحث و گفت وگوي سياسي را نداشته باشند. نگراني هايي كه مسئولين مدرسه ممكن است برايشان ايجاد شده باشد و يا دانش آموزان اصلاً پذيرشش را نداشته باشند. ما سالي ۲ الي ۴ جلسه مهم بحث و گفت وگوي سياسي داريم. سخنراني سياسي نداريم. آقاياني هم كه مي آيند در حد مشاور رئيس جمهور، نماينده مجلس و يا در حد كارشناسان ارشد وزارت خارجه هستند. اعتقادمان هم اين است كه بايد دانش آموز آگاه سياسي بار بياوريم نه پيرو خط و خطوط خاص. در ايام انتخابات هم تشويق مي كنيم كه فعال باشند. بچه ها جمع مي شوند كارهاي روزنامه اي و كارهاي تبليغاتي انجام مي دهند. در دو هفته يك بار، فيلم نمايش مي دهيم. توسط يكي از فارغ التحصيلان اينجا به نام آقاي عليزاده كه در يكي دو مجله نقد فيلم مي نويسد، جلسه نمايش و نقد فيلم برپا مي شود. كار قرآن را داريم و به طور جد حفظ آن را تشويق مي كنيم. مسابقات قرآني خيلي قوي برگزار مي كنيم، با هداياي خيلي خوب. اساتيد بزرگ مي آيند اينجا و بچه ها را تشويق مي كنند. چون رشته بچه هاي ما رياضي است، طبيعي است كه كامپيوتر حرف اول را مي زند. آموزش قوي مي دهيم و اينترنت هم برقرار است و هركس كارت داشته باشد، زير نظر مسئول كامپيوتر استفاده مي كند. مقابله با كامپيوتر و برنامه هاي كامپيوتري را با توجه به ارزشمند بودن آن صلاح نمي دانيم، ولي به تأثير آن در پايين آمدن سطح تحصيل در مدرسه اعتراف مي كنيم. به هرحال دنبال اين هستيم كه وجه مثبت كامپيوتر را بين بچه ها جا بيندازيم. سالي چند تا اردو در شمال، مشهد، همدان و تله كابين توچال داريم و مسابقه هاي فوتبال و پينگ پنگ هم برگزار مي كنيم. كتابخانه و نوارخانه خيلي فعالي داريم.
* خارج از مسايل آموزشي و كتاب هاي درسي، چه كارهايي را براي بچه ها انجام مي دهيد؟
- رفاه:كارهاي فوق برنامه داريم. ۴، ۵ ساعت در هرپايه را به كلاس هاي مطالعه و پژوهش، نقد فيلم، مهارت هاي فردي، تحليل تاريخ و كلاس هايي كه بچه ها را بيشتر با مسايل روز جامعه آشنا مي كند، اختصاص داده ايم. سال قبل فيلم هايي مثل بن هور، نوستور آداموس، دختري با كفش هاي كتاني و من ترانه ۱۵ سال دارم را نمايش داديم. قبل از نمايش فيلم، معلم نقد فيلم كه فوق ليسانس علوم اجتماعي و رسمي آموزش و پرورش هستند، توضيحاتي در مورد فيلم مي دهند. بعد فيلم به نمايش درمي آيد و در مقاطعي فيلم را قطع مي كند و توضيحات لازم را مي دهد تا در نهايت بچه ها نتيجه گيري كنند. معلم نظر بچه ها را مي گيرد و نتيجه گيري آخر را خود معلم ارائه مي دهد. براي بچه هاي كلاس اول، بحث مطالعه و پژوهش است و بچه ها كتاب هاي متعددي مي آورند و يا معلم به ايشان معرفي مي كند. در رابطه با همين كلاس، بچه ها موفق به كسب رتبه در جشنواره خوارزمي در سطح استان شدند با موضوعي تحت عنوان سيره امام حسين(ع). در هرپايه اي يك مشاور داريم كه از نظر آموزشي، تربيتي و اخلاقي به طور مرتب با بچه ها كار مي كنند. در برخورد با بچه ها،  شخصيت دانش آموزان خيلي مورد توجه است تا بچه ها بتوانند با آزادي رفت و آمد كنند. اتاق مدير، محل رفت و آمد بچه هاست و بچه ها كاملاً به كساني كه در دفتر مدرسه كار مي كنند، اعم از مدير و معاون، نزديك هستند.
- نمونه دولتي رشد: در مدرسه ما كامپيوتر هست ،با توجه به بحث IT كه در جامعه ما مطرح شده، سه سال است كه سايت مدرسه را راه اندازي كرده ايم. نمي گويم كه صددرصد موفق بوده ايم، ولي مي توانيم بگوييم كه قدم هاي خيلي خوبي را در زمينه آموزش بچه ها، آشنا كردن همكاران و حتي خانواده ها برداشته ايم. مثلاً ارديبهشت ماه امسال، يك همايش براي اوليا برگزار كرديم. معرفي كارهاي كامپيوتري مدرسه، اينترنت، ارتباطات علمي كه مدرسه فراهم مي كند براي بچه ها و همكاران در سايت هاي علمي مختلف يك ارتباطي با دانشگاه صنعتي شريف داريم از طريق شبكه مدرسه كه چند سالي است، بنياد دانش و هنر متولي آن است و اين باعث شده بچه ها در اين زمينه، رشد خاصي بكنند و بچه هاي علاقه مند بيايند و فعاليت كنند. مشاوران مدرسه در زمينه مقابله با افت تحصيلي، خيلي خوب وارد مي شوند، ولي در مواقعي مثل اختلافات ريشه دار والدين و يا وجود فردي مريض در خانواده كه جو خانه را به هم مي زند و آرامش را سلب مي كند، كار زيادي از دستمان برنمي آيد، ولي در مسايل اقتصادي با استفاده از افراد خير، انجمن مدرسه و حتي خود همكاران تا جاي ممكن دانش آموزان را كمك مي كنيم.
* چقدر توانسته ايد روي ابعاد اجتماعي شخصيت بچه ها مؤثر باشيد؟
- نمونه دولتي رشد: در رابطه با اين كه بچه ها انتقاد كنند يا نظراتشان را بگويند و ياد بگيرند كه بعدها در جامعه به مسايل با ديد تحليلي و انتقادي نگاه كنند، آنچه كه برآن تأكيد داريم، اين است كه نحوه بيان اين انتقادات، نظريات و پيشنهادها به شكلي باشد كه در فرد مقابل ايجاد مقاومت نكند؛ يعني مخاطب فكر نكند انتقاد مغرضانه است و قصد ناديده گرفتن زحمات يك مجموعه را دارد.
* كار خاصي براي اين قضيه انجام مي دهيد؟
- نمونه دولتي رشد: سعي مي كنيم در همان سال اول كه بچه ها وارد مي شوند در ساعت هاي پرورش، در مورد يك سري از موارد با بچه ها صحبت شود. چون در سطوح پايين تر بچه ها از مسايل اصولي در مورد روابط با يكديگر و مجموعه اي كه در آن كار مي كنند، درس مي خوانند و زندگي مي كنند نياموخته اند، مجبوريم چنين مواردي را هرچند خيلي متناسب دبيرستان نباشد، به بچه ها تذكر دهيم. مثلاً صداقت در برخورد، راستگويي در ارتباطات، همكاري داشتن، و همكاري مشاركتي با همديگر را در قالب هاي مختلف به ايشان بگوييم. حتي نحوه برخورد با بزرگتر، يا كوچكتر كه بايد احترام را رعايت كنند و در قالب صحبت هاي غيرمستقيم، توسط مشاور به ايشان گوشزد شود.

ميهمان فرهنگ
يكي از طايفه مردان
009085.jpg
دكتر حسين ميرمحمد صادقي
استاد دانشگاه و دانش آموخته دوره ۱۴ علوي
اشاره: در گزارش «مدارس خاص» كه در روزهاي گذشته و امروز و در ۴ روز پي در پي، در صفحه فرهنگ به چاپ رسيده است، به سراغ مدارسي رفته ايم كه نمونه و الگوي اكثر آنها «مدرسه علوي» به بنيانگذاري مرحوم علامه علي اصغر كرباسچيان بوده است. در واقع درگذشت مرحوم علامه در روزهاي نخست مرداد ماه و فرارسيدن چهلمين روز رحلت ايشان، انگيزه اي شد كه گزارش مدارس خاص را با ياد و نام اين معلم بزرگ براي چاپ در همشهري آماده كنيم. امروز همزمان با انتشار واپسين بخش اين گزارش در صفحه فرهنگ، در ستون «ميهمان فرهنگ»، يادداشتي را چاپ كرده ايم كه به قلم يكي از شاگردان سال هاي دور دبيرستان علوي به رشته تحرير درآمده است.
ضمن آرزوي مغفرت الهي براي مرحوم علامه، اين يادداشت را در پي مي آوريم.
خانه كوچك و ساده، ولي پرصفاي علامه علي اصغر كرباسچيان در ده ونك، ميعادگاه عاشقان ديدارش بود و من، هر چند به ملاحظه حالش، كمتر به آنجا رفت و آمد مي كردم، عادت كرده بودم كه هرگاه به ديدارش مي شتابم، در خانه او را باز و وي را، رأس ساعت مقرر، مهياي ديدار بيابم و اگر احياناً تأخير ناخواسته اي در وقت حضور رخ داده بود، با نگاه مهربان، ولي شماتت بار وي، اولين درس را از حضور در محضر او بياموزم. او هميشه براي اين جلسات، چيزهاي زيادي براي گفتن داشت. گاه از كنار اتاق يا از داخل كمد يا روي تاقچه، برگه اي را بيرون مي كشيد كه حاوي روايت، شعر يا گفته اي آموزنده بود و از ملاقات كننده مي خواست كه آن را به صداي بلند، جهت استفاده همه حاضران، بخواند و به تفسير آن مي پرداخت و معمولاً عمق تناقضات موجود بين رفتار مسلمانان و آنچه را كه مقتضاي آن گفتار حكيمانه بود، با لحني شيرين و گاه طنزآلود، به نقد مي كشيد و ملاقات كننده را سيراب از شيريني حضور و با روحيه اي شاداب و مصمم، مرخص مي كرد. محتواي اين ديدارها هميشه آموزنده و روحيه بخش بود.
كلاس هاي اخلاق او از معدود كلاسهايي بود كه طي آن اگر دانش آموزان چشم به ساعت داشتند، نه از جهت لحظه شماري براي پايان يافتن كلاس، بلكه براي احساس اطمينان از اين نكته بود كه هنوز دقايقي براي سيراب شدن از چشمه فياض وجود او فرصت دارند. كلاس هاي اخلاق او، پر از موعظه بود. او شاگردانش را، كه سخت مورد علاقه او بودند، از اين كه از كمي تعداد رهروان راه حقيقت بهراسند، برحذر مي داشت و از زبان مولا علي عليه السلام، كه به سخنان ايشان بسيار استناد مي كرد، به آنان هشدار مي داد كه «لاتستو حشوا في طريق الهدي لقله اهله» و خصوصيات مومنان واقعي را كه بايد چون كوه در مقابل بادها و زلزله ها استوار باشند، براي آنها بازگو مي كرد.
به پيروي از اميرالمومنين علي عليه السلام، مردم را از دايره سه گروه بيرون نمي دانست: «الناس ثلاثه، فعالم رباني و متعلم علي سبيل النجاه و همج الرعاع» و بيش از همه، از اين گروه سوم مي گفت و با بيان شيرين خود، خصوصياتشان را به باد انتقاد و استهزا مي گرفت، يعني از پشه هاِي سرگرداني كه چون به نور علم روشن نشده و به ركن محكمي دست نيافته اند، با هر بادي به سويي ميل مي كنند: «يميلون مع كل ريح، لم يستضيعوا بنورالعلم و لم يلجاوا الي ركن وثيق».
علامه از بچه هاي ۸۰-۷۰ ساله اي سخن مي گفت كه هنوز مرد نشده اند، بلكه فقط اسباب بازي آنها فرق كرده است و از توپ و ماشين كوكي و عروسك، به زمين و ملك و اتومبيل و پست و مقام. علامه سخت متعجب مي شد از اين كه آن چه كه خارج از وجود آدمهاست، بتواند اسباب تفاخر آنها شود و اين را مثل آن مي دانست كه كسي بگويد «من آنم كه پولهايي در بانك، يا فلان خانه بزرگ يا فلان اتومبيل آخرين مدل را دارم» و مي گفت چه ربطي مي تواند داشته باشد زيادي آن پولها، يا بزرگي آن خانه و جديد بودن آن اتومبيل به بزرگي و عظمت من، حتي اگر همه آنها به نام من ثبت شده باشند. در يكي از روزهايي كه در همان خانه ده ونك به ديدارش شتافته بودم، مثل هميشه از موعظه هايش بهره مندم ساخت و وقتي مرا تشنه بيشتر شنيدن ديد، شرح حال عالمي را گفت كه در هنگام ارتحال او، ميوه فروش دوره گردي كه همواره در مقابل خانه آن عالم با چرخ دستي به فروش ميوه مي پرداخت، شديداً مي گريست. وقتي از او دليل اين تأثر را پرسيدند، پاسخ داد كه اين عالم از دست رفته، يك مرد واقعي بود و اضافه كرد: روزي من از خانه اين مرد، چيزي را دزديده بودم. پس از گرفتار شدن از سوي مأموران شهرباني، مرا به همراه مال مسروقه به خانه محل سرقت بردند. صاحبخانه، در مواجهه با مأموري كه شرح ماوقع را مي گفت، پاسخ داد «آقا شما اشتباه مي كنيد. ايشان اين مال را ندزديده، بلكه خود من آن را به او هديه داده ام».
آن ميوه فروش افزود: «هم من و هم مأمور شهرباني، هاج و واج مانده بوديم. مأمور مي خواست چيزي بگويد، ولي قاطعيت عالم صاحب خانه در ايراد سخن، فرصت هر اظهارنظري را از او سلب كرده بود و من، متأثر از اين بزرگواري، از خلافكاري دست كشيدم و وجه حاصل از فروش همان مال را دستمايه و سرمايه اوليه خود جهت اشتغال به ميوه فروشي قرار دادم.»
وقتي علامه شرح ماجراي آن عالم را مي داد، شباهت هاي آن ماجرا با آنچه كه ويكتور هوگو در «بينوايان» و در شخصيت ژان والژان فقير نوشته است، برايم جالب بود. با اين تفاوت كه آن ماجرا واقعي و اين يكي شايد مخلوق ذهن خلاق يك نويسنده بزرگ است. در هنگام شرح ماجرا توسط علامه، به نظر مي رسيد كه نه تنها من كه خود او نيز از يادآوري اين همه عظمت به وجد آمده باشد. دستانش را مهربانانه بر شانه هايم گذاشت و طبق عادت هميشگي خود، كه شاگردان سابقش را به نام كوچك و با افزودن كلمه «جان» مورد خطاب قرار مي داد، مرا اين گونه خطاب كرد و گفت «فلاني، مي بيني چطور مردها همه رفته اند و دنيا چقدر خالي شده است؟» و من، كه يك لحظه جرأت نگاه كردن به چشمان نافذش را يافته بودم، قطره اشك كوچكي را در گوشه چشمش ديدم كه سعي كرد آن را به سرعت از ديد من پنهان كند كه نتوانست.
من وقتي خبر ارتحال علامه را شنيدم، به ياد آن ديدار افتادم و دانستم كه يكي ديگر از همان طايفه  مرداني كه او در آن بعداز ظهر نتوانسته بود، قطره اشك درون چشمانش را در سوگ رفتن آنها از من پنهان دارد، به خيل سفر كردگان پيوسته است.

كتاب فرهنگ - ۴
انضباط مثبت در كلاس درس
009080.jpg
نوشته: نلسون/ لات/ استفان گلن
ترجمه: دكتر غلامرضا حسين نژاد/ مرتضي مجدفر
دانش آموزاني كه در اين سه ادراك توانمند و چهار مهارت اساسي، ضعيف هستند، در مواجه با مسايل و بحران هاي جدي دوران نوجواني و جواني همچون سوءمصرف مواد مخدر و داروهاي مضر، حاملگي (بين سنين ۱۳ تا ۱۹ سالگي)، خودكشي، بزهكاري هاي گوناگون و هضم شدن در گروه هاي مرجع نابهنجار با مشكلات اساسي روبه رو مي شوند؛ و اين در حالي است كه با تقويت برنامه هاي هفت مرحله اي، جرأت ورزي آنان براي مقابله با مسايل جدي، به شكل فزاينده اي افزايش مي يابد. نشست هاي كلاسي و گفت وگوهاي دانش آموزان با يكديگر، فرصت هاي عالي رسيدن به تمامي هفت گام را برآورده مي كنند. اين فعاليت ها، از اين راه ها امكانپذير است (موارد هفت گانه اي كه در پي مي آيد نگاهي تفصيلي به سه ادراك توانمند و چهار مهارت اساسي است كه پيش از اين از آ نها سخن گفتيم):
۱- رشد ادراك توانمندي هاي شخصي افراد نوجوان و جوان، به شرايطي آرام و مكاني كه آنها بتوانند يادگيري بدون قضاوت در مورد موفقيت يا شكست خود را تجربه كنند، نياز دارد. روشهاي مديريت مثبت كلاس درس، اين شرايط را فراهم مي كنند و دانش آموزان مي توانند رفتارشان را آزمايش كنند و در مورد اين كه چگونه رفتار آنها بر ديگران تأثير مي گذارد و چگونه مي توان با اثرات حل مسئله درگير شد، دست به تجربه هاي مثبت بزنند.
۲- براي رشد ادراك معني دار ارتباطات اوليه و ابتدايي دانش آموزان نوجوان و جوان، آنها نياز دارند در مورد چگونگي گوش دادن به سخنان ديگران، تجربه كنند. اين تجربه آزمايي، اگرچه بسيار ساده به نظر مي رسد، ولي در عمل سخت است. درك كردن ديگران، فكر كردن به عقايد آنها و جدي گرفتن همه ديدگاه ها، از نخستين دستاوردهاي كلاس مثبت است. در اين كلاس، همه فرصت دارند نظريات خود را بيان كنند و پيشنهاد بدهند و در اين فرآيند، ارتباطات ابتدايي دانش آموزان، اين گونه شكل مي گيرد كه آنها مي توانند به طور معني داري، به حل مسئله كمك كننند و به شكل موفقيت آميز، در انتخاب راه كارهاي درست و پيشنهادهاي منطقي، نقش خود را ايفا نمايند.
۳- براي رشد توانمندي ادراك تأثيرگذاري بر زندگي و محيط اطراف، نوجوانان و جوانان به اعطاي روشهايي نياز دارند كه بتوانند با آن روش ها ياد بگيرند و توانايي هاي خود را بيان كنند. آنها مي توانند يك محيط مثبت و يا حتي منفي خلق كنند. تأثيرگذاري آنها هم، مي تواند مثبت يا منفي باشد. آنها همچنين بايد ياد بگيرند كه حتي وقتي نمي توانند كنترل كنند كه چه اتفاقي در حال رخ دادن است، آنها مي توانند پاسخ ها و مسئوليت هاي خود را در مورد آنچه كه اتفاق افتاده فهرست كنند و نتايج اعمال خود را كنترل نمايند.
۴- براي رشد ارتباطات درون فردي، كلاس هاي با مديريت مثبت، فرصت هاي بي مانندي را فراهم مي كنند. به نظر مي رسد نوجوانان و جوانان، بيشتر راغب گوش دادن به سخنان يكديگر هستند تا افراد بزرگسال و از اين رو پيشرفت آنها را مي توان از هيجان هاي شخصيتي و رفتارهاي بازخوردي قابل توجهي كه با گوش دادن مثبت به همكلاسي هاي خود بروز مي دهند، درك كرد.
از اين گذشته، در شرايط غلوآميز، افراد جوان دوست دارند كارهاي آنها به چشم آيد. آنها به مرور ياد مي گيرند كه احساسات خود را از اعمال و نتايج اعمال خود جدا كنند. آنها مي توانند به جاي خشم، خودكنترلي را فرا بگيرند و احساسات خود را تحت كنترل درآورند. همچنين، آنها اگر احساس كنند كه خودشان قابل پذيرش هستند، ولي برخي از اعمال شان قابل قبول نيست، اظهار رضايت مي كنند و به فرآيند خودتنظيمي روي مي آورند. علاوه بر اين، در طي مراحل حل مسئله، به دليل راه حل هاي متفاوتي كه ارائه مي شود و نيز به سبب رفتارهاي گوناگوني كه در مقابل راه حل ها، از سوي دانش آموزان سر مي زند، نوجوانان و جوانان شركت كننده در گفت وگوهاي جمعي، مقوله هاي خودانضباطي و خودكنترلي را با تفكر در ميان نتايج انتخاب هاي خود و نيز پذيرفتن پيشنهادها و جواب هاي دانش آموزان، تمرين مي كنند.
۵- اصول منظم كلاسي، بهترين فرصت ممكن را براي افراد نوجوان و جوان فراهم مي كند كه مهارت هاي ارتباطات برون فردي خود را با گفت وگو، شريك شدن، گوش دادن و تأييد و تأكيد كردن و نيز همكاري متقابل رشد دهند. معلمان نيز مي توانند با گفت وگو و برطرف كردن تعارضات، به جاي وارد شدن درمشكلات دانش آموزان، مسايل بچه ها را در دستور كار برنامه هاي نشست كلاسي قرار دهند؛ يا از آن ها در مراحل حل مشكلات استفاده كنند (در اين مورد در فصل يازدهم سخن خواهيم گفت). در اين صورت، دانش آموزان و معلمان، به طور مشترك براي حل يك مسئله كار مي كنند و هر دو «برنده» هستند.
۶- در كلاس هاي با مديريت مثبت، افراد به محدوديت ها پاسخ مي دهند و نتايج فعاليت هاي زندگي روزمره خود را با مسئوليت پذيري، سازگاري، انعطاف پذيري و يكپارچگي تطبيق مي دهند و اين، به پرورش مهارت ارتباطات نظام يافته كمك شاياني مي كند. در كلاس هاي مديريت مثبت، دانش آموزان ياد مي گيرند اشتباه كنند و به همين ترتيب از اشتباه هاي خود نيز ياد مي گيرند. آنها با در امان بودن و نيز مسئوليت پذيري در مورد اشتباه هاي خود آشنا مي شوند و مي فهمند كه به خاطر يك اشتباه، كسي آنها را سرزنش نخواهد كرد و شرم و دردي آنان را فرانخواهد گرفت. هر اشتباه مساوي است با دريافت يك بازخورد و يك مسئوليت پذيري ذهني كه مي تواند مهارت ارتباطات نظم يافته افراد را سامان ببخشد.
۷-در كلاس هاي با مديريت مثبت، مهارت قضاوت دانش آموزان، با ايجاد فرصت انتخاب، تصميم گيري توسط آنان و تشويق هدفمند انتخاب صحيح رشد مي يابد، در كلاس هاي با مديريت مثبت، دانش آموزان كشف مي كنند چه اتفاقي رخ داده، چه دلايلي سبب اين اتفاق شده، رفتار ديگران در اين زمينه، چه و چگونه مي تواند باشد و براي جلوگيري از اين اتفاق يا حل اتفاق به عنوان يك مسئله،چه كارهايي مي توانند انجام دهند. براي پرورش مهارت قضاوت منطقي و دانايي بچه ها، بزرگسالان نبايد انتظار داشته باشند، آنان بدون دراختيار داشتن فرصت هايي براي اشتباه و تمرين مكرر اين اشتباه، به اين مهم نايل شوند. همان طور كه پيش از اين نيز گفته شد، اشتباه، بخشي از يادگيري است و دانش آموز دانا واهل منطق، تنها در صورتي به اين دو سلاح مجهز مي شود، كه قبلاً به طور گسترده اي، «اشتباه» هاي مكرر را تجربه كرده باشد.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سفر و طبيعت
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |