آمريكا بايد به طور رسمي از ايران معذرت خواهي كند
آمريكا شروع كند
آرنولد اوليور، استاد علوم سياسي دانشكده هيدلبرگ اوهايو و مدير برنامه مطالعات بين المللي اين دانشكده است. او از سربازان باقيمانده جنگ ويتنام است كه حوزه تخصصي اش سياست خارجي آمريكاست. او اين مقاله را براي مؤسسه «تمركز بر سياست خارجي» نوشته است.
|
|
ترجمه: علي صباغيان
سخن از تغيير رژيم در ايران كه اين روزها در واشنگتن به گوش مي خورد، سخن تازه اي نيست. ماه اوت امسال (مرداد ماه)پنجاهمين سالگرد يك فصل حياتي اما نه چندان شناخته شده براي ملت آمريكا در سياست خارجي اين كشور است: يعني يك كودتاي نظامي اجرا شده از سوي سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) عليه رهبران انتخابي ايران.
قبل از آنكه خصومت آمريكايي ها با ايران به يك نقطه غيرقابل بازگشت برسد، ما واقعاً نيازمند آن هستيم يك بحث ملي آگاهانه و منطقي در خصوص رابطه آمريكا با ايران كه قبل از تهاجم آمريكا به عراق خبري از آن نبود، را مطرح كنيم. براي شروع اين بحث ما بايد حوادث بسيار مهم سال ۱۹۵۳ و پيامدهاي ديرپاي آن را مورد بررسي قرار دهيم.
سال ها پس از جنگ جهاني دوم، آمريكا از وجهه مثبتي در نظر بسياري از ايرانيان برخوردار بود. د ولت آمريكا پس از آن كه روس ها را در دوران بعد از جنگ جهاني دوم متقاعد كرد مناطق اشغالي ايران را تخليه كنند و پس از تلاش آن دولت براي ميانجيگري در انعقاد يك قرارداد بين ايران و انگليس، عموماً با استقبال خوبي مواجه شد. اما اين روابط خوب براي مدت طولاني دوام نياورد.
در طول تابستان سال ۱۹۵۳- در وضعيتي همچون شرايط كنوني- يك بحران بزرگ بين تهران و واشنگتن بروز كرد. در آن زمان ايران يك حكومت دموكراسي با رهبران انتخابي بود. حكومت وقت ايران تحت رهبري نخست وزير معروف، محمد مصدق، با انگليس بر سر مسأله نفت درگير شد. شركت نفت ايران و انگليس در اختيار منافع انگليس ها بود و از سوي دولت آن كشور حمايت مي شد. در يك چارچوب استعماري غيرعادلانه، حتي ايرانيان حق بررسي دفاتر اين شركت را نداشتند.
به موازات تشديد اختلاف ايران وانگليس ، ايراني ها تصميم گرفتند صنعت نفت كشورشان را ملي كنند. انگليس در واكنش به اين اقدام دارايي هاي ايران را بلوكه كرد، يك تحريم جهاني عليه نفت ايران اعمال كرد و تكنسين هاي خود را از ايران فراخواند. در پي اين شرايط، توليد نفت ايران به شدت كاهش يافت، اقتصاد اين كشور با مشكل روبه رو شد و ناآرامي ها تشديد گشت. اقدامات تنش زاي انگليس نتيجه داد.
هر چند دولت ترومن با ايران همدردي كرد، اما در سال ۱۹۵۳ دولت جديد التأسيس آيزنهاور اين نظر انگليس را پذيرفت كه دولت ايران بايد برود. در يازدهم ژوييه پرزيدنت آيزنهاور فرمان سرنگوني دمكراسي جوان ايران را به طور محرمانه امضا كرد. مرگ آن دولت حتمي بود.
در نوزدهم ماه اوت آن سال كودتاي نظامي آمريكا پيروز شد و شاه ايران، محمدرضا پهلوي از تبعيد بازگردانده و بر تخت نشست. تاريخ سري اين عمليات سازمان سيا كه در سال ۱۹۵۴ توسط «دونالد ويلبر» عضو اين سازمان و شركت كننده در اين كوتاه به رشته تحرير درآمد و چند سال قبل به رسانه ها نشت كرد، هيچ شكي در خصوص نقش محوري آمريكا در كودتاي ۲۸ مرداد باقي نگذاشته است.
شايد، اگر شاه يك حاكم خيرخواه بود، چهره آمريكا نزد ايرانيان اين چنين مخدوش نمي شد، اما به هر حال شاه يك حاكم خيرخواه نبود. تشكيل ساواك به عنوان نيروي امنيتي مخفي شاه توسط عناصر اطلاعاتي آمريكا و اسراييل وضعيت را بسيار بدتر كرد.
پس از تأسيس ساواك، ايران به يك دولت كاملاً پليس مملو از خبرچين ها، سانسورگران، بازداشتيها و زندانيان تبديل شد كه شكنجه و كشتار در آن به شدت گسترش يافت. البته هيچ يك از اين اعمال از ديد مشاوران زياد آمريكايي شاه مخفي نبود.
طبق گزارش مجله «حقوق بشر هاروارد» بسياري از ۱۵ هزار عناصر اطلاعاتي تمام وقت ساواك در آمريكا و اسراييل آموزش ديدند و در آنجا شيوه هاي علمي جلوگيري از مرگ هاي نخواسته بر اثر «فشارهاي بيرحمانه» را ياد گرفتند. صندلي هاي الكتريكي براي شكنجه به كار گرفته شد و ماسك هاي فلزي «براي كاهش اثرات فريادهاي افراد شكنجه شده بر شكنجه گران به منظور شدت بخشيدن بر شكنجه ها» مورد استفاده قرار گرفت. يك مورخ ديگر شيوه هاي شكنجه شاه را «وحشت آور» و «برابر با بدترين نوع شكنجه هايي كه اختراع شده»ناميده است.
سركوب ساواك با هدف ايجاد وحشت در بين تمام مردم شديد و گسترده بود. تنها خانواده هاي اندكي از اين سركوبها مستثني بودند و در بين قربانيان آن اعضاي خانواده روحانيون شيعه كه بعداً در سال ۱۹۷۹ رژيم شاه را سرنگون كردند و مسئله گروگانگيري در سفارت آمريكا را موجب شدند، قرار داشتند.
ارزيابي منصفانه اين رويدادها اين نكته را برملا كرد كه چرا بسياري از ايراني ها از دولت آمريكا نفرت دارند. كارشناساني كه اكنون پيش بيني مي كنند كه مردم ايران از «آزادسازي» توسط ارتش آمريكا استقبال خواهند كرد (همان چيزي كه بسياري از آنها درباره عراق هم گفته بودند) كاملاً در اشتباه هستند.
ايران قبلاً از يك «تغيير رژيم» وحشتناك با دست هاي غرب رنج ديده است. اكنون مردم ايران بيش از آنكه شايسته تهديد با يك تغيير رژيم ديگر باشند، از نظر اخلاقي و حقوقي شايسته يك معذرت خواهي رسمي به عنوان پاداش هستند.
تحريم تجاري آمريكا عليه ايران نيز بايد برداشته شود. مسئله سلاح هاي تخريب جمعي نيز تنها درچارچوب به رسميت شناختن اين امر كه ايران نيز نگراني هاي مشروع، واقعي و منطقي امنيتي دارد قابل حل است.
يك اقدام خردمندانه مشروع و صادقانه از سوي هر دو طرف، همراه با ساير اقدامات اعتمادساز، مي تواند زيربناي جديد براي مناسبات متقابل و به نفع دو كشور را تشكيل دهد.
اما قبل از هر چيز، لازم است آمريكاييها اعلام كنند كه سرنگوني دولت ايران در سال ۱۹۵۳ يك فصل تاريك در تاريخ آمريكاست كه مي خواهند جلوي تكرار آن را بگيرند.
|