شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۵۹- Sep, 6, 2003
دو پادشاه ، يك اقليم
زير ذره بين
قاسم خطيب وزير كار دولت خودگردان مي گويد: «دولت بوش خودش را فريب مي دهد. فكر مي كرد مي تواند جايگزيني براي عرفات پيدا كند. اما اين آرزو به حقيقت نپيوست.» عرفات با محدود كردن عباس در همه زمينه ها همچنان در قدرت باقي مانده است. او هنوز همراهي ۲۸ هزار نيروي وفادار و فرماندهان آن ها را كه از واحد امنيتي تحت كنترل رئيس دولت حقوق مي گيرند، دارد.
009385.jpg

نشستي كه روز شنبه ۲۳ اوت (اول شهريور) در دفتر ياسر عرفات در رام الله تشكيل شد بسيار پرتنش بود. ماه هاست كه عرفات و محمودعباس نخست وزير فلسطين بر سر اين كه چه كسي كنترل ساختارهاي امنيتي تشكيلات خودگردان با ۵۳ هزار نيرو را به عهده بگيرد، در حال منازعه اند.
طبق نظام كنوني هريك از آنها نيمي از سربازان و نيروي پليس را تحت كنترل دارند. اكنون كه آتش بس از ميان رفته است و گروه هاي مبارز فلسطيني از اسرائيلي ها مي خواهند كه تابوت هايشان را آماده كنند، قراردادن اين نيروها تحت يك فرماندهي واحد به يك اولويت ضروري تبديل شده است.
با ادامه منازعه ميان عرفات و عباس اعضاء ديگر كميته مركزي فتح براي دستيابي به توافق ميان اين دو تلاش مي كنند. پيشنهاد آنها اين است كه ناصر يوسف يكي از نيروهاي نزديك به عرفات وزير كشور دولت خودگردان شود و مسئوليت كامل امنيت منطقه را به عهده بگيرد. عرفات يوسف را پذيرفته است اما اصرار دارد خودش فرماندهي واحد محافظان ويژه موسوم به نيروي ۱۷، سرويس اطلاعاتي قدرتمند فلسطين و نيروي امنيت ملي آن را به عهده داشته باشد. نيروي امنيت در واقع همان ارتش فلسطين است.
عباس هم از يوسف حمايت مي كند اما با اين درخواست كه عرفات كنترل اين سه نيروي مسلح را به عهده داشته باشد مخالف است. عرفات و عباس آنقدر بر خواسته هايشان پافشاري كردند كه اعضاي كميته مركزي فتح از دستيابي به توافق نااميد شدند. اين نزاع روابط ميان عرفات و عباس را تيره تر كرده است. يكي از اعضاء جنبش فتح كه در نشست روز شنبه گذشته در رام الله شركت داشته مي گويد: آنها مثل بچه هاي كوچك رفتار مي كنند.
در حالي كه طرح نقشه راه مورد حمايت آمريكا اكنون در بلاتكليفي قرار دارد و محبوبيت عباس هم در حال سقوط است، عرفات بار ديگر در صحنه مطرح شده است. ميزان موفقيت يا عدم موفقيت او در تقويت قدرتش، آينده روند صلح خاورميانه را مشخص مي كند.
009390.jpg

از زماني كه اسرائيل سال گذشته رام الله را اشغال كرد عرفات به ندرت از دفتر خود بيرون آمده است. اما همچنان بر همه امور جامعه فلسطيني ها كنترل دارد. اكنون او به دنبال نقش بيشتر است. دو هفته پيش بعد از انفجار اتوبوس در بيت المقدس، كالين پاول وزير خارجه آمريكا با تماس تلفني با عرفات و درخواست از او براي اعمال فشار حماس و جهاد اسلامي و متقاعد كردن آنها به شروع يك آتش بس دوباره در حقيقت به قدرت او اعتراف كرد.
قاسم خطيب وزير كار دولت خودگردان مي گويد: «دولت بوش خودش را فريب مي دهد. فكر مي كرد مي تواند جايگزيني براي عرفات پيدا كند. اما اين آرزو به حقيقت نپيوست.» عرفات با محدود كردن عباس در همه زمينه ها همچنان در قدرت باقي مانده است. او هنوز همراهي ۲۸ هزار نيروي وفادار و فرماندهان آن ها را كه از واحد امنيتي تحت كنترل رئيس دولت حقوق مي گيرند، دارد.
او كميته مركزي فتح و شوراي قانونگذاري را هم در اختيار دارد و مي تواند مانع عملي شدن برخي تصميم گيري ها شود. وقتي سلام فياد وزير دارايي عباس تلاش كرد ۶۰۰ تن از اعضاء قديمي فتح را به بازنشستگي وادار كند، عرفات با استفاده از شوراي قانونگذاري فلسطين اين طرح را رد كرد. او همچنين مانع تغييرات در دادگاه ها از طريق وزير جديد دادگستري شده است. عرفات فرمانداران و شهرداران را منصوب مي كند و اگرچه فياد كنترل زيادي بر منابع مالي تشكيلات خود گردان دارد اما عرفات همچنان بودجه سالانه ۳۰ ميليون دلاري را در اختيار دارد. او اين بودجه را به بيوه هاي مبارزان، دانشجويان و ديگر متقاضيان اختصاص مي دهد. فروپاشي نقشه راه براي عرفات بي فايده نبود. علي رغم پيش بيني هاي برخي فلسطينيان مبني بر اين كه عباس به سرعت زندگي آنها را بهبود مي بخشد، اوضاع درون سرزمين هاي اشغالي تغيير كرده است. دولت اسرائيل ديگر به آتش بس ادامه نمي دهد و مي گويد كه عباس بايد گروه هاي مبارز را خلع سلاح و اعضاي آن ها را دستگير نمايد. از ۵۰۰ ايست بازرسي در كرانه باختري و نوارغزه، نيروهاي اسرائيلي فقط ۹ پست را برداشته اند. همچنين اسرائيل درخواست مطرح شده در نقشه راه را مبني بر اينكه به سرعت ۸۰ ايست بازرسي شهرك هاي غيرقانوني را در كرانه باختري از ميان بردارد، ناديده گرفته است. در دو ماه گذشته دو ايست بازرسي هم اضافه شده است. اسرائيل همچنين به كشتار اعضاي گروه هاي مسلح مبارز فلسطيني ادامه مي دهد و اين در حالي است كه اين گروه ها سه ماه آتش بس اعلام كرده بودند.
اين كشتارها همانطور كه انتظار مي رفت دور خشونت و انتقام را به همراه داشت. يكي از اعضاء شوراي قانونگذاري فلسطين مي گويد: اكثر فلسطيني ها عباس را فردي ناتوان مي دانند و عرفات مي تواند از اين فرصت بازهم براي تحقير كردن او استفاده كند.
جديدترين نمونه از نمايش قدرت عرفات دو هفته پيش روي  داد، وقتي كه جبرئيل رجوب را به سمت مشاور امنيت ملي خود منصوب كرد. رجوب پيش از اين رئيس نيروهاي امنيتي بازدارنده در كرانه باختري بود. هدف از اين كار خارج كردن كنترل بقيه نيروهاي امنيتي از دست عباس بود.
منابع فلسطيني مي گويند رجوب رياست شوراي جديدي را به عهده خواهد داشت كه ۵۳ هزار نيروي امنيتي را در اختيار دارد و تنها به عرفات پاسخگوست. اين كار، محمد دحلان رقيب رجوب را به حاشيه مي راند. دحلان اكنون مسئول ساختار امنيتي تحت اختيار عباس است.
دولت بوش از اين وضعيت خشمگين است. مقامات آمريكايي و اسرائيلي مي گويند عرفات طي سه سال گذشته از مقاومت مسلحانه فلسطينيان حمايت كرده است.
سخنگوي كاخ سفيد هفته گذشته گفت: عرفات با ممانعت از يكي شدن نيروهاي امنيتي در جنگ با تروريسم مانع تراشي مي كند.
رجوب در گفت وگو با نيوزويك اين انتقادها را احمقانه خواند و آن را رد كرد و گفت: مأموريت او تقويت و سازماندهي دوباره نيروهاي امنيتي براساس نقشه راه است. او گفت: ما به يك فرماندهي واحد نياز داريم و عرفات همان گزينه است.
نيوزويك
ترجمه :نيلوفر قديري

نجف كانون تحولات عراق
آيت الله محمدباقر حكيم بر اثر انفجار بمبي كه در يك فولكس واگن در مقابل مسجد امام علي(ع) در شهر مقدس نجف كار گذاشته شده بود به شهادت رسيد. در اين انفجار بزرگ ۱۲۵ تن كشته و ۲۳۰ نفر مجروح شدند. آنچه كه از پيكر او باقي مانده تكه اي از يك ماهيچه است كه براي تشخيص DNA به بغداد فرستاده شد. او مردي آرام بود كه اگرچه مي خواست آمريكايي ها به اشغال عراق پايان دهند اما با مقاومت مسلحانه در شرايط كنوني مخالفت مي كرد.
هيچ يك از گروه ها و افراد شيعه حتي خواب اين اقدام خشونت بار كفر آميز در چند قدمي مسجد امام علي را هم نمي بينند. آيت الله حكيم قرباني يك ترور شد، مانند سرجيو ويرا دومللو نمايند ويژه سازمان ملل در عراق حكيم يكي ديگر از قربانيان بلندپايه چيزي است كه عراقي ها آن را «شبكه صدام» مي خوانند، شبكه اي كه لوله هاي نفت را منفجر مي كند و در سفارت اردن و مقر سازمان ملل در عراق بمب گذاري كرده است.
اما شايد هم كار كس ديگري باشد. منابع اطلاعاتي اروپا در بروكسل مي گويند، مردم عراق روز به روز بيشتر متقاعد مي شوند كه اين انفجارها بخشي از توطئه آمريكا براي فرو بردن كشور در آشوب و وارد كردن سازمان ملل به پذيرفتن مسئوليت در عراق است تا آبروي آمريكا حفظ شود. برخي ديگر موساد را متهم مي كنند كه حتي پيش از حمله آمريكا به عراق نفوذ كرده بود. اسرائيل كه سابقه ترورهاي سياسي زيادي دارد در صورت به قدرت رسيدن يك دولت اسلامي در عراق بازنده اصلي خواهد بود. حكيم از مهره هاي سياسي اصلي (عراق بعد از صدام) خواستار تشكيل يك دولت اسلامي ميانه روي شيعه در عراق بود.
او چند روز پيش از شهادتش به يك روزنامه اسپانيايي گفت كه اميدوار بود شوراي حكومتي منصوب آمريكا در عراق منتخب باشد، «اما در حال حاضر از اين شورا نتيجه اي عملي حاصل نشده است.» او معتقد بود كه مجمع قانون اساسي كه كار تدوين قانون اساسي آينده عراق را به عهده دارد بايد به صورت دموكراتيك انتخاب شود، «در غير اين صورت قانون اساسي رد خواهد شد.»
او تأكيد مي كرد كه «نيروهاي اشغالگر توانايي و شايستگي حل مشكلات عراقي ها را ندارند، چون اين مشكلات بسيار جدي است و ممكن است يك انفجار اجتماعي را منجر شود كه در اين صورت آنها مسئول هستند.
او يك ميانه رو بود و طرفداران بسياري داشت اما نه آمريكايي ها از او خشنود بودند نه «شبكه صدام».
مقاومت در برابر اشغال گران آمريكايي را گروه هاي پراكنده اي به عهده دارند كه خود را با اسامي چون گردان مقاومت، ارتش محمد، مبارزان مسلمان و فرماندهي كل ارتش مقاومت عراق، نيروهاي آزادي بخش و نيروهاي مسلح اسلامي القاعده (شاخه فلوجه) مي نامند.
آنها طي هفته هاي اخير پيشرفت كرده اند و به جاي شبيخون به سربازان آمريكايي عمليات هاي پيچيده اي چون انفجار دفتر سازمان ملل را سازماندهي مي كنند. آمريكايي ها در ابتدا فكر مي كردند كه تنها با هسته اي متشكل از ۶۰۰ عضو گارد جمهوري سابق و فدائيان صدام كه ۱۱ هزار نيروي ذخيره دارند طرف هستند. اما اكنون تخمين ها شمار افراد اين هسته را ۷ هزار نفر نشان مي دهد كه همگي تحت فرماندهي و فرماندهان محلي و يا به صورت خودسر عمل مي كنند.
اين درست نيست كه مقاومت را آن طور كه پنتاگون تأكيد دارد تنها كار بازمانده هاي رژيم صدام بدانيم. هر عراقي كه از اشغال خشمگين است به بازمانده هاي صدام يعني سربازان و بعثي هاي سابق مي پيوندد.
بسياري از آنها عرب هاي افغاني هستند كه در افغانستان آموزش ديده اند. در اين شرايط مي توان حلقه مفقوده ارتباط ميان صدام حسين و القاعده را ديد كه كاخ سفيد و پنتاگون پيش از جنگ بر وجود آن اصرار مي كردند. اما صدام آن قدر باهوش بوده است كه شرايط را براي فاش شدن اين ارتباط بعد از جنگ فراهم كند.
مقامات مسئول اطلاعاتي اروپا مي گويند، اين يك ارتباط و همراهي مرگبار است: گارد جمهوري سابق، حزب بعث و اعضاي سرويس هاي امنيتي كه همه را مي شناسند از ارتباطات خبر دارند و پول هم به اندازه كافي دارند.
انفجار نجف نقطه تلاقي اين گروه ها بود. رژيم سكولار صدام همواره در تعقيب شيعيان بود. وهابي ها هم شيعيان را به اندازه يهوديان و مسيحيان دشمن خود مي دانند. آيا صدام همه اينها را برنامه ريزي كرده بود؟ بله، حداقل بخش عمده اي از آن را برنامه ريزي كرده بود. او مي دانست كه در جنگ شكست مي خورد اما براي شكل دادن به يك مقاومت سه وجهي فرصت و زمان كافي داشت. ملي گراها و بعثي ها و اسلام گراها. سرويس هاي اطلاعاتي اروپا مي گويند، ماهها پيش از حمله آمريكا به عراق، صدام نيروها، سلاح و پول در سراسر عراق توزيع كرد.
او شخصاً فرماندهان گروه هاي چريكي را كه بين ۱۸ تا ۳۵ سال داشتند به همكاري فرا خواند. به آنها وعده داد كه قرار است مستقل عمل كنند اما خود او فرمانده كل خواهد بود. ديدگاه صدام نسبت به اشغال با ديدگاه اين گروه ها لزوماً يكي نيست. همه اين گروه هاي قبيله اي، ملي گرا هستند، آنها از غرور و سرزمين عراق دفاع مي كنند.
بعد از اين كه بغداد در ۹ آوريل (۲۰ فروردين) بدون هيچ مقاومتي سقوط كرد گروه هايي از كادر حزب بعث در اردون سوريه، مصر، يمن، ليبي، مراكش و موريتاني پناهنده شدند.
حزب بعث از سال ۱۹۶۸ هسته هاي عملياتي در اين كشورها داشته است. هدف از اين كار بسيج كردن توده هاي عرب در اين كشورها براي پيوستن به جهاد عليه ابرقدرتي بود كه يك سرزمين مقدس عربي را اشغال كرده است. اين توده ها هنوز واكنشي نشان نداده اند اما گروه هاي عملياتي حرفه اي وارد عمل شده اند.
انفجار نجف براي «شبكه صدام» يك امتياز بزرگ بود چون از يك سو ميان شيعيان اختلاف ايجاد كرد و از سوي ديگر صدها هزار نفر از آنها در خيابان ها عليه آمريكا شعار دادند.
شهر نجف در كانون تحولات آينده عراق قرار دارد. با ناآرام تر شدن اوضاع، شيعيان هم ممكن است از مقاومت مسلحانه عليه آمريكا حمايت كنند. اما آيت الله سيستاني از روحانيون بلندپايه شيعه نمي خواهد به كشمكش هاي سياسي كشانده شود. او هنوز شيوه صبر و انتظار را پيشه كرده است. مقتدي صدر يكي از روحانيون شيعه اي است كه از مقاومت مسلحانه حمايت مي كند.
ديپلمات هاي اروپايي گمان نمي كنند كه نومحافظه كاران حاكم در دولت بوش غرور خود را زير پا بگذارند و براي كمك به سازمان ملل روي آورند. حتي در اين صورت در سازمان ملل شانس كمي براي موفقيت دارند و ديپلمات ها در نيويورك و ژنو اين را مي دانند.
حتي اگر كلاه آبي ها در عراق مستقر شوند، شكي نيست كه مردم عراق آنها را وابستگان آمريكايي اشغالگر مي دانند، به ويژه اگر واشنگتن بر عدم واگذاري بخشي از اختيارات به سازمان ملل تأكيد كند.
اين هديه نومحافظه كاران واشنگتن به دنياست: به جاي يك عراق دموكراتيك يك حكومت فاسد گرفتار يك ويروس چريكي در آستانه فروپاشي در نتيجه جنگ داخلي و قومي.
آسيا تايمز

گزارش
شهر خوف و گرسنگي
بدون شك، موگاديشو پرخطر ترين شهر جهان است. هر معامله اي، از معامله اسلحه هاي كمري گرفته تا مسلسل هاي دستي و پيشرفته، توپخانه ضد هوايي يا مسلسل هاي سنگين كه بر پشت كاميونهاي باري سوار مي شوند، آزاد است و كسي هم در اين مورد اعتراض نمي كند.معاملات معاف از ماليات در زمينه هاي مختلف نرم افزار، الكترونيك،  مواد غذايي و پوشاك در همه جا، در داخل ساختمانها و اغلب در كنار خيابانهاي بزرگترين بازار پايتخت يعني با كار و در موجي از هراس از مرگ جلوه مي كند.
از زمان سرنگوني دولت «محمدزياد باره» در سال ۱۹۹۱ كه راه براي دوران بي دولتي در سومالي آغاز شد قانون و امنيت و زيرساخت هاي دولت ملي از هم پاشيد، امنيت موضوع هر روزه اين كشور است.ميزان بيكاري همواره در حال افزايش است و مردم هنوز براي ادامه زندگي نياز به پول دارند.
وحشت آفريني گروههاي مسلح سرگردان در خيابانهاي موگاديشو، جاي امنيت سازي نيروهاي پليس را براي مقام هاي محلي، روزنامه نگاران خارجي و مددكاران بين المللي گرفته است.
عبدالنور احمد دارمن يك سياستمدار مقيم موگاديشو و رهبر حزب متحده جمهوري مي گويد: «رشد بيكاري در موگاديشو، علت اصلي ناامني است. سياست نمي تواند مؤثر باشد، اما سرمايه گذاري بيشتر مي تواند فضاي نااميدي را تغيير دهد و فرصتهاي شغلي بيشتري ايجاد كند.» وي افزود: نياز به پول بيشتر، مردم را به سمت بازار سياه اسلحه مي كشاند. پس از ماهها مذاكرات پنهاني با افراد غيرمسلح، دارمن از سوي پنج هزار تن از طرفدارانش به عنوان رييس جمهور سومالي انتخاب شد. اما نفوذ وي به موگاديشو و بخشهايي از جنوب سومالي محدود مي شود.
با وجودي كه دارمن محافظان متحد الشكلي دارد، اما زمان خارج شدن از پناهگاهش كه در ۲۰۰ متري محلي است كه تفنگداران از منزل عبدالكاظم صلاه حسن رييس جمهور دولت حفاظت مي كنند، امنيت او در دستان جناحهاي رقيب است.
اكثر تفنگداران كه در اختيار شش تن از فرماندهان اصلي ارتش در موگاديشو هستند، به باور خودشان كاري عبث دارند، اما آنجا مانده اند تا روزي كاري مناسب پيدا كنند .
وي در ادامه توضيح داد كه هرگونه تلاش مؤثر براي خلع سلاح آنها بدون معامله  به معناي جنگ خونين است. براي كسي كه از بيرون به موگاديشو رفته باشد بازار خالي با كارا كه به بزرگترين مركز تجارت سلاح تبديل شده است، شگفت انگيز مي نمايد.
دلالي كه خود را يوسف معرفي كرد، مي گويد: «توپ، مهمات سلاح هاي سنگين و مين تنها زماني به بازار منتقل مي شوند كه خريدار داشته باشند.»
يوسف توضيح داد كه دلالان، سلاحهاي از كار افتاده را به عنوان نمونه كالا به مشتريان نشان مي دهند و وقتي مشتري پسنديد سلاح سالم و آماده كار را برايش مي  آورند.
در اين پايتخت غوطه ور در خون، گروه اندكي در پول غرق اند. موگاديشو زماني به عنوان «مرواريد اقيانوس هند» شناخته مي شد. اين نامگذاري به خاطر معاملات پرسود سلاحهاي قاچاق و كالاهاي معاف از ماليات بود. اما براي مردم عادي سومالي و به گفته عبدالصمد ياسين، يك دوره گرد خياباني، تهيه سه وعده غذا در روز بيشتر شبيه يك افسانه است.
خبرگزاري فرانسه
ترجمه: لادن صاعدي

سايه روشن سياست
يك هدف - سه راه
چهارشنبه گذشته كه غلامرضا آقازاده رئيس سازمان انرژي اتمي ايران درباره برنامه هسته اي كشور و موضوع پيوستن ايران به پروتكل الحاقي معاهده منع گسترش سلاح هاي هسته اي در جلسه غيرعلني گزارش داد، نمايندگان با تحليل هايي متفاوت از جلسه بيرون آمدند.
برخي نمايندگان معتقد بودند اگرچه آقازاده لحن تازه اي فراتر از آنچه اين روزها در مطبوعات به وفور ديده مي شود نگفت اما اذهان را متوجه اين موضوع مهم كرد كه نگاه به پديده الحاق مي بايست قدري از قالب سياه و سفيد كنوني خارج شود و نمايندگان مجلس و فعالان سياسي در جستجوي روشي ميانه باشند.
منظور از روش ميانه اين است كه ايران در يك هفته اي كه به ارائه گزارش شوراي حكام به آژانس بين المللي انرژي اتمي باقي مانده است به گونه اي رفتار نكند كه تاكتيك هاي وزارت خارجه و ديگر نهادهاي دخيل در اين موضوع در برابر دستگاه هاي اطلاعاتي كشورهاي رقيب و خصم عريان و خلع سلاح شوند.
موافقان پيوستن ايران به پروتكل الحاقي تاكنون ماجرا را به اين شيوه تحليل كرده اند كه ايران اساسا برنامه اي براي توليد سلاح هسته اي ندارد و نيروگاه ها و آزمايشگاه هاي هسته اي آن در حال كارهاي فني و پژوهشي در زمينه استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي اند و چون چنين است دليلي بر هراس از پيوستن به پروتكل الحاقي وجود ندارد و اگرچه اين پروتكل راه را براي بازرسي هاي تصادفي و اعلام نشده از مراكز هسته اي ايران هموار مي كند، ايران نبايد از آن بيمي داشته باشد زيرا چيزي براي پنهان كردن ندارد.
در مقابل اين گروه، مخالفان الحاق چنين استدلال مي كنند كه اگر ايران به بازرسي هاي تصادفي، اعلام نشده و نامحدود رضايت دهد اولا هيچ تضميني وجود ندارد كه فشارهاي كنوني كاهش يابد و دوم اينكه معلوم نيست امريكا و اروپا به اين مقدار رضايت دهند. آنها براي اين استدلال خود به سخنان چند هفته پيش محمد البرادعي دبيركل آژانس و اظهارات هفته گذشته خاوير سولانا مسئول سياست  خارجي اتحاديه اروپا استناد مي كنند.
البرادعي و سولانا در اظهاراتي كمابيش مشابه گفته اند ايران در قبال امضاي پروتكل الحاقي نبايد انتظار هيچ پاداشي داشته باشد.
اما در كنار اين دو گروه موافق و مخالف قطعي، انديشه سومي در حال شكل گرفتن است كه بر چانه زني با آژانس با بهره گيري از فشارهاي داخلي تاكيد مي كند.
اين گروه مانند گروه اول چنين استدلال مي كنند كه برنامه هسته  اي ايران اساسا صلح آميز است و از بازرسي ها هراسي ندارد اما از آنجا كه اولا به نيت بازرسي ها مشكوك است و ثانيا با اين بخش استدلال گروه دوم موافق است كه ممكن است بازرسي ها حد و حصري پيدا نكند و به قلمروهاي امنيت ملي وارد شود، پس مي بايست به گونه اي سخن گفت كه همه پل هاي پشت سر خراب نشود. اين طيف معتقدند در جهان سياست و روابط بين الملل حرف آخر و قطعي وجود ندارد و ممكن است موضوعي كه امروز منافع ملي را تامين نمي كند، فردا تامين كننده چنين منافعي باشد. اين گروه به سابقه هشت سال دفاع مقدس اشاره مي كنند كه در آغاز منافع ملي ايران (امنيت، ايدئولوژي، ثبات و ...) در گرو مقاومت در برابر تجاوز بود، اما در مرحله ديگر مصلحت بر اين قرار گرفت كه با قطعنامه ۵۹۸ موافقت شود، زيرا ادامه جنگ كيان نظام سياسي و كشور را به خطر مي انداخت.
براين اساس انديشه تازه اي كه در آغاز اين نوشتار به آن اشاره شد بر نوعي اصولگرايي مبتني بر واقعيت هاي روابط بين المللي استوار است. شاكله و بنيان اين انديشه اين است كه ايران بايد در چند روز سرنوشت سازي كه به گزارش شوراي حكام مانده است، همچنان از ادبيات ديپلماتيك كه تاويل پذير باشد، استفاده كند كه از آن سرپيچي از مقررات بين المللي و در عين حال عقب نشيني در برابر تهديد مستفاد نشود.
اين پديده در روابط بين المللي تحت عنوان پرستيژ يا حيثيت طلبي طبقه بندي و تحليل مي شود، منظور از حيثيت طلبي در روابط بين المللي اين است كه بازي با رقيب به گونه اي سامان داده شود كه هيچيك از طرفين منازعه در پايان بازي احساس باخت نكند و بازي در قالب برد - برد پايان پذيرد.
علي القاعده اگر فضاي پيرامون ديپلمات هاي ايراني آغشته به نگاه هاي سفيد و سياه نباشد، آنها بايد بتوانند در ميدان خاكستري يا سايه روشن، بازي موفقي ارائه كنند.

بازخواني مفاهيم
گفتمان - گفتگو
در سالهاي اخير كاربرد دو واژه در ادبيات سياسي ايران نسبت به گذشته بيشتر شده و همين افزايش كاربرد و اجتماعي شدن آنها باعث يك خلط مبنايي، گمراه كننده و از نظر زبانشناختي تخريب كننده شده است.
گفتگو: در زبان فارسي گفتگو علاوه بر معناي هميشگي و رايج آن كه همسخن شدن، گپ زدن، مراوده شفاهي و نظاير اينهاست يك معناي تخصصي هم دارد كه عمدتاً به عنوان معادل واژه انگليسي و فرانسوي «ديالوگ» به كار مي رود.
از اين جهت «گفتگو» كه گاه در ترجمه متون فلسفي مربوط به عهد سقراط به جاي آن از واژه «همپرسه» نيز استفاده مي شود، ناظر بر برابر هم نهادن استدلال ها براي رسيدن به نتيجه اجتماعي يا دست كم توافقي است.
گفتمان: اين واژه كه عمدتاً به عنوان ترجمه واژه انگليسي Discourse به كار مي رود ناظر بر منظومه يا مجموعه اي نظري خاص در دوره اي خاص است. في المثل وقتي گفته مي شود، گفتمان توماس هابز ناظر بر علوم مكانيك و فيزيولوژي است يعني اينكه هابز وقتي مي خواهد جامعه را تحليل كند، آن را به بدن انسان تشبيه مي كند و در اين چارچوب تحليل مي كند و اگر در خلال تحليل ناگهان به استدلال هاي في المثل هگلي روي آورد مي گويند اين بحث خارج از گفتمان هابز مطرح شده است. و يا اينكه وقتي گفته مي شود «گفتمان» كارل ماركس مبتني بر تحليل طبقاتي جامعه است يعني اينكه از نظر اين فيلسوف - جامعه شناس، اساس همه منازعات اجتماعي جدال طبقات براي كسب قدرت است. حال اگر در خلال بحث هاي ماركسي بر عناصر غيرطبقاتي تأكيد شود، مي گويند اين بحث خارج از گفتمان ماركس است.
نتيجه: اينكه در ايران مردم عادي و گاه اهل سياست و نظر از تعابيري مانند «گفتمان كردن» «روش گفتمان» و نظاير اينها استفاده مي كنند و در واقع به جاي واژه گفتگو، سخن گفتن، مشورت از واژه «گفتمان» استفاده مي كنند، همان خلط مبنايي است كه در آغاز اين نوشتار به آن اشاره شد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |