سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۶۸- Sep, 16, 2003
ماندگاران فرهنگ
از قوشان تا اوزان
اميد نيايش
010895.jpg

عاشيق هاي معاصر، مالك گنجينه  عظيم هنر و ادبيات تاريخي اسلاف خود هستند و سروده هاي استادانه و داهيانه خود را با ايده هاي بشر دوستانه و مردمي و با اخذ قوت و الهام از زندگي و طبيعت و حفظ سنت هاي هنر عاشيقي ميان مردم رواج مي دهند و وقت به وقت در مجالس عروسي و جشن ها حاضر مي شوند و هم از اين راه زندگي خود را اداره مي كنند.
ادبيات عاشيقي، بارزترين و روشن ترين ويژگي هاي آميختگي هنري را در خود نگه داشته است. گاه اين آميختگي، با سه زمينه عمده هنر يعني شعرو موسيقي ، وحدت تشكيل مي دهد؛  اما عاشيق والاهنرتر از اين همه است. او هم آهنگساز، هم شاعر، هم نوازنده، هم هنرپيشه، هم منظومه سرا، هم اجراكننده، هم داستانگو و هم رهبر اركستر است.
عاشيق ها پيش از اين درميان آذري ها ، با نام اوزان و در ميان ارمنيان با نام قوسان شناخته مي شدند. گرچه شايد عاشيق هاي امروزي به معناي حقيقي كلمه نقشي همچون اوزان و يا قوسان ها ندارند، اما به هر حال فرزندان امروزي آن خنياگران باستاني اند.
«نخستين آثار و نشانه هاي ادبيات آذري پيش از ميلاد مسيح، عبارت از سرودهاي ستايشي است كه در ميان گروه هاي گوناگون تركان از سوي كاهنان مانند «شامان»ها، «قام » ها،  «تويون» ها، «باكسي» ها، «اوزان » ها و ... سروده مي شده است. اين شخصيت ها كه در زمانهاي نسبتاً اخير، بويژه در ميان اوغوزان، تنها اوزان ناميده مي شدند، همراه با تقدس روحاني كه داشته، از وظايف ديني و كهانت گذشته گام پس نهادند و سازي به نام قوپوز بر سينه فشردند و هرگونه احساس و تمنيات خود را به آواز آن ترنم كردند و اسطوره ها و افسانه ها را دوباره جان بخشيدند.
در مورد ريشه و نيز معناي كلمات اوزان- قوسان، تاكنون ايده مشخصي پيش كشيده نشده است. منابع تاريخي ريشه هنر قوسان ها را به دوره هاي باستان پيوند مي دهند. سالنامه هاي تاريخي ارامنه، خود دليلي بر اين مدعاست. «موسي خورني» (قرن ۷ ميلادي) در كتاب تاريخ ارمني، از قوسان ها و سروده هايشان نام مي برد. بر طبق برخي نظريات، قوسان از ريشه قوسماق / قوشماق و به معناي سراينده است. بعدها با بر افتادن حرف «ق» از آغاز كلمه، به شكل «اوسان- اوزان» در آمده است.
جالب اينجاست كه اين كلمه آذري ، در زبان دري نيز داخل شده و گوسان به همين معناي خنياگر، در متون دري نيز ثبت شده است.
و باز ذكر اين نكته خالي از فايده نخواهد بود كه خاستگاه و ريشه «قوشما» كه نوعي قالب شعر عاشيقي است نيز، از همين مصدر «قوشماق» است.
ضيا بنيادزاده - پژوهشگر- معتقد است كه هنر عاشيق ها پيشينه اي ۴ هزار ساله دارد. به نظر اين محقق، هنر عاشيقي نخستين بار در ميان ايلات كوچ رو ترك پديدار شده است .
پروفسور ميرعلي سيدزاده معتقد است كه در قرون ۶-۷ ميلادي به عاشيق ها «وارساق» گفته مي شد؛ اما از اين دوره و به خصوص در سده هاي ۸ تا ۱۰ لفظ اوزان جايگزين كلمه پيشين مي شود.
در كتاب دده قورقود كه از نخستين نمونه هاي ادبيات آذري در دوره اسلامي است، همه جا لفظ اوزان براي عاشيق ها به كار مي رود. اين خداوندگان ساز و سخن، قوپوز بر دست، از ايلي به ايلي و از اوبه اي به اوبه اي مي روند و جوانمردان نام آور ايل را در نغمه هاي خود جاودانه مي كنند؛ منظومه ها مي سرايند و افسانه ها مي آفرينند و در عين حال ريش سفيد و انديشمند ايل اند. مردم در بحران ها و مراحل سخت زندگي به اينان پناه مي برند و تسلي و آرامش مي يابند.
010930.jpg

اما مسيري كه اوزان ها را به عاشيق ها پيوند مي دهد، طولاني و پيچيده است. در اينجا معناي رمزگونه و فلسفي كلمه عاشق نقشي اساسي مي يابد. گو اين كه برخي محققين نيز اين لفظ را با كلمه «آشيق» تركي به معناي كسي كه از حجاب هاي دنيوي گذر كرده است، پيوند مي دهند و آن را با كلمه «آشوله چي» به معناي سرود و ملودي كه در تركي ازبكي رايج است، هم ريشه مي دانند.
گونه هاي شعر عاشيقي
توجه به ادبيات شفاهي بويژه ادبيات عاشيقي در رستاخيز فرهنگي شاه اسماعيل ختايي آغاز شد. از اين زمان به بعد، ادبيات عاشيقي بي وقفه و دوش به دوش ادبيات رسمي گام پيش نهاد و گسترش يافت و به جايي رسيد كه در دادن تصاوير جاندار و طبيعي از حيات واقعي انسانها بي نظير شد و بستگي عميقي با فولكلورها پيدا كرد.
شعر عاشيقي آذربايجان از نظر فرم بسيار متنوع و رنگارنگ است. اين فرم ها، متناسب با دستگاههاي موسيقي قوپوز - ساز عاشيقي - آفريده شده است. برخي متخصصين گونه هاي شعر عاشيقي را هفتاد و يك، برخي ديگر هشتادو چهار نوع قيد كرده اند. تمام اين گونه هاي شعري متناسب با قواعد فونتيك زبان تركي و در قالب هجايي سروده مي شوند. رايج ترين گونه هاي شعري ادبيات عاشيقي عبارتند از: قوشما، گرايلي، تجنيس، جيغالي تجنيس ، دوداق دگمز، باياتي، اوستاد نامه، دئييشمه باغلاما، مخمس، ديواني، ديل ترپنمز، قيفيل بند، جيغالي مخمس، سايا، تاپماجا، قوشايارپاق، حربه- زوربا، تصنيف و ...
عاشيق هاي ماندگار
از عاشيق ها كمتر ردي در تاريخ مانده است. آنان، قهرماناني مردمي بودند و شخصيت و آفرينش ادبي شان بيشتر جنبه مردمي و اجتماعي داشت است.
آنچه كه امروزه از عاشيق ها مي دانيم، بيشتر مبتني بر تغييرها و برداشت هايي است كه از آثار و روايت هاي افسانه گوشان به ما رسيده است. نام و نشان آنان را نه همچون سلطانان و اعيانيان در تاريخ هاي رسمي و مكتوب كه همچون قهرمانان مردمي، همچون كوراوغلوها در روايت ها و افسانه هاي مردمي بايد جست.
مردم، خود تاريخ خويشتن را مي آفرينند- و البته آن گونه كه دوست مي دارند- و قهرمانان خود را در افسانه هايي كه سينه به سينه و از نسلي به نسل ديگر جاري مي شوند، جاودانه مي سازند.
دده قورقود: او را بايد نام آورترين اوزان هاي آذربايجان دانست. كتاب مشهور دده قورقود(منسوب به قرن ۱۱ ميلادي) نام خود را از اين شخصيت برگرفته است. موضوع شخصيت دده قورقود، با توجه به روايات و اخبار گوناگون و غالباً متضادي كه در منابع تاريخي ذكر مي شود، با شبهي از ابهام و افسانه پوشيده شده است. نامش علاوه بر كتاب دده قورقود، در جامع التواريخ رشيدي و شجره تراكمه ابوالقاضي بهادرخان و نيز ادبيات فولكلوريك اقوام ترك زبان آمده است.
او همچون مصلحي خيرانديش و در نقش پير روشن ضمير و فيلسوف ايل در همه جا حضور دارد، به خاقان ها راه مي نماياند، براي فرزندان دلاور ايل نام برمي گزيند و دعاي خير بدرقه راه گردن فرازان و نام آوران مي كند و بالاتر از آن در وظيفه هنرمند محبوب سخن پرداز و شادي نواز قوم ظاهر مي شود.
خاطر نشان مي شود كه لقب دده كه در آغاز نام دده قورقود نيز ديده مي شود لقبي است كه به هنرمندترين و نام آورترين اوزان هبه مي شد.
اگر دده قورقود را كهن ترين عاشيق شناخته شده در تاريخ آذربايجان بناميم سخني به گزافه نگفته ايم. عاشيق قورباني: از عاشيق هاي قرن دهم هجري است، خاستگاهش از روستاي «ديري» نزديك تبريز بوده است. او نخستين عاشيقي است كه آثار نسبتاً  سرشار و پرحجمي را به يادگار گذاشته است. بسياري از سروده هايش از طريق خلاقيت عاشيق هاي ديگر كه تخلص قورباني را نگه داشته اند به دست ما رسيده و سينه به سينه تا روزگار ما انتقال يافته است و نشانگر اهميت و كمال او در سخنوري عاشيقي است.
در ميان سروده هاي قورباني، هم اشعاري وجود دارد كه داراي مضامين اجتماعي و اخلاقي است و هم سروده هايي كه قطعه هاي زيبا و دلنشين ربابي اند.
عباس توفارقانلي(قرن دهم و يازدهم هجري): نام آشناترين عاشيق هاست. آفرينش هنري اش وابستگي عميقي با ادبيات شفاهي داشت. منظومه نامبردار «عباس و گولگز» كه يكي از زيباترين داستانهاي منظوم ادبيات عاشيقي است توسط عاشيق هاي هم روزگار عاشيق عباس و با الهام از زندگي او ساخته شده است. در منظومه، از مبارزه و ستيز عاشيق عباس با شاهان سخن به ميان مي آيد. عاشيق ها در سيماي عاشيق عباس،سجاياي نيك مردم، دفاع از منافع ستمديدگان، استقامت و صداقت توده هاي مردم را جان بخشيده اند.
ساري عاشيق: او نيز ازعاشيق هاي دوران صفوي است. در تاريخ ادبيات آذربايجاني با باياتي هايش نامبردار شده است. نام اصلي اش را كسي تاكنون نيافته است. به «حق عاشيغي»، «غريب عاشيق» و «ساري عاشيق» مشهور است. در يكي از دهات شهر اهر زاده و دوران جواني خود را در قاراداغ به سر آورده و آنگاه به آن سوي ارس كوچيده است .
خسته قاسيم: عاشيق نامبرداري كه تقريباً نيم قرن پس از ساري عاشيق پيدا شده در روستاي تيكمه  داش نزديك تبريز از مادر زاد. موضوع اساسي شعر «خسته قاسيم»، غم ، درد، حسرت و شكايت از ستم دوران است.
انتخاب تخلص خسته نيز ظاهراً  از همين جا ناشي است. بخشي از شهرت خسته  قاسيم مرهون اشعار تغزلي اش مي باشد. همچنين اشعار پندآموز و نصيحت آميز او مشهور است.
و فرجامين سخن اين كه عاشيق ها، چه آنگاه كه در لباس شامان ها و قام ها، پناهگاه مردم بودند، چه آن زمان كه در كسوت اوزان ها و قوسان ها، گره از مشكلات ايل مي گشودند و چه امروز كه ميراثداران و راويان فرهنگ و گنجينه اي كهن هستند، همواره همراه با توده هاي مردم بوده اند و آفرينششان جنبه مردمي داشته است. هم از اين رو ناب ترين و اصيل ترين نمونه هاي ادبي را مي توان در فرهنگ و ادبيات عاشيق ها يافت. فرهنگ و ادبيات عاشيقي آذربايجان در هر دوره، آيينه تمام نماي جامعه و عصر خويش بوده است.
منابع: 
- ح. صديق، عاشيقلار، آذر كتاب، تهران.
- رضا، پوراكبر، بررسي ادبيات شفاهي آذربايجان، بهروز، تبريز.
- تحقيقاتي پيرامون ادبيات شفاهي آذربايجان (مجموعه مقالات)، آكادمي علوم جمهوري آذربايجان.
- پاشا، افندي زاده،  ادبيات شفاهي مردمي آذربايجان، معارف.
- م. ع. فرزانه، كتاب دده قورقود، نشر فرزانه، تهران.
-نيايش، اميد، نگاهي به كتاب دده قورقود، هفته نامه اختر، شماره ۸.

افسانه اي از سودان
جايي كه مرگ نباشد!
روزي روزگاري مردي با مادرش زندگي مي كرد. مادر خيلي از مردن مي ترسيد و هميشه دلش مي خواست جايي برود كه در آنجا خبري از مرگ نباشد.
هرچه پسر مي گفت: «مگر مي شود در جايي مرگ نباشد؟»
مادر اصرار كرد: «چرا نمي شود. تو بايد مرا به آنجا ببري؛ به جايي كه از مرگ خبري نباشد...» پسر كه مادرش را خيلي دوست داشت و نمي خواست از حرف او سرپيچي كند، وسايل سفر را آماده كرد و با هم راه افتادند تا در يك سرزمين خيلي دور به جايي برسند كه مرگ نباشد. آن ها رفتند و رفتند تا اين كه روزي گرسنه و تشنه به يك دهكده رسيدند و از اهالي ده كمي آب خواستند.
وقتي اهالي آب آوردند، پسر پرسيد: «در سرزمين شما، مرگ وجود دارد؟»
مردم ده با تعجب پرسيدند: «شما اهل كجاييد كه چنين سؤال بي ربطي درباره مرگ مي كنيد؟»
او گفت: «مادرم از مرگ مي ترسد و مي خواهد به جايي برود كه خبري از مردن نباشد.»
مردم گفتند: «عجب حرف هاي مسخره اي مي زني؟! هر دو از اينجا برويد.»
آنها باز هم راه افتادند و بعد از روزها به دهكده ديگري رسيدند. بازهمان سؤال و جواب قبلي تكرار شد: «مردم مي گفتند مگر به سرتان زده است، البته كه در اينجا هم مرگ وجود دارد. زود از اينجا برويد...»
آنها پرسان پرسان از شهرها و دهكده هاي زيادي گذشتند و بعد از ماه ها سرگرداني، عاقبت در يك جاي خيلي خيلي دور، به كشور ديگري رسيدند؛ پسر سؤال هميشگي خود را تكرار كرد: «در كشور شما مرگ هست؟!»
عده اي كه دور مادر و پسر جمع شده بودند، يك صدا گفتند: «نه! در اينجا هيچ كس نمي ميرد!» مادر كه از شنيدن اين حرف خيلي خوشحال شده بود، صورت پسرش را بوسيد و گفت: «آفرين پسرم، بالاخره توانستي مادرت را به جايي بياوري كه خبري از مرگ نيست...» پسر بعد از چند روز، مادرش را به دوستي كه در آن كشور پيدا كرده بود، سپرد و گفت: «مادرم را به شما مي سپارم تا در اينجا با شما زندگي كند. مخارجش را هم مي دهم. من براي كار مهمي بايد به شهر و ديار خودم بگردم. بعد از سه سال مي آيم تا به مادرم سر بزنم.»
مادر كه حسابي از پسرش راضي شده بود، او را بدرقه كرد. اما پس از چند روز بيمار شد و سردرد شديدي گرفت. در حالي كه دستش را روي پيشاني گذاشته بود و از درد مي ناليد، به صاحب خانه گفت:«سرم خيلي درد مي كند.»
صاحب خانه با شنيدن اين حرف بيرون دويد و همه اهالي را در خانه خود جمع كرد. بعد از اين كه مردم دور پيرزن حلقه زدند. صاحب خانه گفت: «همانطور كه مي دانيد اين پيرزن را پسرش به من سپرده است. من شما را صدا كردم، پول جمع كنيد تا وقتي پسرش آمد، به او بدهيم. او مي گويد سرش درد مي كند! بيماري، گوشت او را فاسد خواهد كرد. براي همين، بايد فوراً او را بكشيم تا گوشتش خراب نشود.»
پيرزن با شنيدن اين حرف ها شروع كرد به ناله و زاري و التماس و گفتن اين كه: «من مريض نيستم. اصلاً سردرد ندارم!...»
اما مردم بدون اعتنا به حرف هايش، او را گرفتند و كشتند و گوشتش را بين همديگر تقسيم كردند. روز بعد همگي پول جمع كردند و دادند به صاحب خانه اي كه پيرزن تا ديروز در آنجا زندگي مي كرد. روزي كه پسر پيرزن برگشت. مردم از او حسابي پذيرايي كردند. او همين طور كه مشغول خوردن غذا بود پرسيد: «مادرم كجاست؟»
صاحب خانه با خونسردي گفت: «دوست من، غذايت را بخور، مادرت مريض شده بود، براي همين پول جمع كرديم... اين هم پولش!... ما او را كشيم و گرنه گوشتش حيف مي شد». پسر وحشت زده پرسيد:« مگر نگفته بوديد كه در اينجا كسي نمي ميرد؟!» چند نفر هم صدا جواب دادند«حق با تو است. در كشور ما هيچ كس خودش نمي ميرد. هركس مريض شود، ما خودمان او را مي كشيم!»
پسر كه از اين پيشامد، خيلي ناراحت و پشيمان شده بود، گفت: «معني ندارد كه مادرم را به شما بفروشم و پولش را بگيرم. هرگز پولتان را نمي گيرم. انگار چاره اي غير از رفتن ندارم، بايد هرچه زودتر برگردم.»
صاحب خانه پرسيد: «تو از اين كار ناراحتي؟»
پسر كه بغض كرده بود، جواب داد: «نه، چرا بايد ناراحت باشم؟!»
در همين حال، مردم كه خبر آمدن پسر پيرزن را شنيده بودند، كم كم جمع مي شدند تا او را هم بخورند.
صاحب خانه، زود دست به كار شد و وسايل پسر را آماده كرد و گفت: «زود از اينجا فرار كن و گرنه تو را هم مثل مادرت مي خورند.»
وقتي پسر، به كشور خودش بازگشت. مردم زيادي جمع شدند تا احوال مادرش را بپرسند. پسر به هركس كه مي رسيد، با ناراحتي مي گفت: «مادرم را گرگ خورد.»
مردم با شنيدن اين حرف،  سر تكان مي دادند و مي گفتند: «خدا گناهانش را ببخشد...»
مترجم: حبيب  يوسف زاده

بازار فرهنگ
ياد ماندگار
010910.jpg

ياد ماندگار، ويژه نامه دفتر تحقيق و پژوهش «حقايق پنهان» هشت سال دفاع مقدس، توسط فرهنگسراي پايداري (وابسته به سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران- قلم و شرق) و به كوشش  سيد ياسر هشترودي در هيئتي نفيس و با مطالبي خواندني در ۱۳۶ صفحه منتشر شد.
در اين مجموعه كه با مشاركت معاونت امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و معاونت تحقيقات و دايره المعارف بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس و در آستانه هفته دفاع مقدس منتشر شده، آثاري تخصصي در حوزه جبهه و جنگ به چاپ رسيده است. سكوت ما از براي چيست؟همچون گردي از دوزخ، زنده سپيد، شعر ايراني، شعر خارجي، اين شعف حق مردم عراق است و سكوت واپسين گناه ماست، ره آورد سفر دوم و... عناوين برخي از مطالب اين ويژه نامه است. در ياد ماندگار  آثاري از آيدين آغداشلو، داريوش ارجمند، قيصر امين پور، سيمين دانشور، خسرو سينايي، رضا برجي، حسن بني عامري، رضا چايچي، كامران شرفشاهي، علي نصيريان، رضا نجفي، كاوه بهمن و نيز بسياري از نويسندگان و خبرنگاران جبهه و جنگ درج شده است.
010900.jpg

فصلنامه فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران
نامه فرهنگستان علوم نشريه اي است كه از سوي فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران در حوزه هاي مختلف علوم پايه، علوم مهندسي، علوم كشاورزي، علوم و معارف اسلامي و علوم انساني انتشار مي يابد.هدف اين فصلنامه طرح مباحث علمي و فرهنگي در حوزه هاي ياد شده است. در شماره بيستم نامه فرهنگستان علوم مي توانيد مطالبي را با عنوان هاي «دين و گفت وگوي تمدن ها»، «خلاقيت در علم و هنر»، «ويژگي ها و مباني زيبايي در هنر اسلامي»، «نگاهي به جايگاه علم زبان شناسي در ايران» و ... بخوانيد.
جهان كتاب
010905.jpg

شماره پنجم از سال هشتم (شماره پي درپي ۱۷۳) ماهنامه جهان كتاب كه به صاحب امتيازي و مدير مسئولي طليعه خادميان و زير نظر مجيد رهباني و فرخ اميريار منتشر مي شود، در ۴۰ صفحه و به قيمت ۴۵۰ تومان با تاريخ شهريور ماه ۸۲ بر روي پيشخوان روزنامه فروشي ها قرار گرفت.
در اين شماره از جهان كتاب نيز همچون شماره هاي پيشين، به غير از نقد، معرفي و بررسي چند كتاب، بخش هايي نيز به تازه هاي بازار كتاب و اخبار حوزه كتاب اختصاص يافته كه خواندني است. نگاه به كتاب هاي تاريخي در اين جلد از جهان كتاب نيز جايگاه ويژه اي دارد كه شايد به دليل وجود همكاران دائمي اين مجله باشد كه علاقه هاي تاريخي دارند. به عنوان نمونه، كاوه بيات، اين بار هم علاقه و نگاه خاص خود به موضوع آذربايجان را با بررسي كتاب تازه انتشار يافته «از زندان رضاخان تا صدر فرقه دموكرات آذربايجان» نوشته علي مرادي مراغه اي كه به زندگي سيد جعفر جوادزاده (پيشه وري) اختصاص دارد، نشان داده است. در اين مقاله دو صفحه اي، كاوه بيات، تنها در واپسين بخش مقاله به بررسي محتواي كتاب مي پردازد و قسمت اعظم نوشته، زندگي پيشه وري از ديد بيات را مرور مي كند. همچنين در بخشي از اين مقاله، از ماجراي مقاله جنجالي پيشه وري به مناسبت درگذشت رضاشاه و اين كه علي مرادي مراغه اي، در كتاب خود اين ماجرا را به طور كامل تحليل نكرده است، سخن مي رود و اين در حالي است كه اصلاً مقاله اي در كار نبوده و موضوع مربوط به چاپ تسليتي كوتاه در روزنامه  آژير است كه از قرار، متن آن توسط آرداشس آوانسيان و بدون اطلاع پيشه وري تدوين شده و در ساعات پاياني شب در آژير به چاپ سپرده شده است. در هر صورت، جهان كتاب، به عنوان يكي از معدود نشريه هاي تخصصي حوزه كتاب، با ماندگاري ۱۷۳ شماره اي خود و تأثير مثبتي كه در مباحث فكري و نقد و تحليل كتاب بر جاي گذاشته، به رغم مشكلات فراوان مالي، كماكان به صورت مرتب در حال انتشار است.
010915.jpg

پيلبان
بر روي جلد اين مجله عنوانش را اين گونه درج كرده اند: پيلبان نخستين نشريه انيميشن ايران. ماهنامه اي است كه به طور تخصصي و حرفه اي به مسايل و موضوعات متحرك سازي مي پردازد. درشماره ۱۸ اين مجله كه در شهريور ماه منتشرشده مطالبي در باره آموزش متحرك سازي، توليد انيميشن، مراحل توليد ديجيتال، صنعت پويانمايي و... به چاپ رسيده است.
آدرس اينترنتي پيلبان http://www.pilban.com است.

سايه روشن فرهنگ
توصيه مي كنيم قبل از بازگشايي مدارس به سخنان و گفته هاي متوليان آموزشي هم نيم نگاهي بيندازيد. شايد برخي از نظريات و پيشنهادهاي خودتان را هم در لابلاي اين سخنان بيابيد. علاوه بر آن، به مسئولان آموزشي هم توصيه مي كنيم گاهي صحبت هاي خود را در همايش ها، سمينارها و ساير مراكز عمومي آموزشي، مورد ارزيابي قرار دهند. شايد برخي از نظرها با نظريات روزهاي قبلي خودشان متفاوت باشد.
010920.jpg

بد نيست حجم كتابها را هم كم كنيد
*خبر: يكي از متوليان دفتر بهداشت و تغذيه وزارت آموزش و پرورش، عوارض ناشي از انتخاب «كيف نامناسب» براي دانش آموزان را بسيار جدي خواند و به خانواده ها توصيه كرد تا در انتخاب اين كالا دقت كنند.
* نظر: بي گمان اغلب والدين از نوع مسئوليت پذيري متوليان آموزشي براي كاهش مشكلات ناشي از خريد كيف هاي نامناسب احساس رضايت مي كنند ولي همان والدين اين پرسش را مطرح مي كنند كه به راستي چه كساني در روند نياز دانش آموزان به كيف هاي پرحجم مقصرند؟
آنان به ياد دارند كه در تمام دوران تحصيل دوره ابتدايي و يا شايد راهنمايي تحصيلي، آن چنان نيازي به كيف نداشتند. ولي امروز، كودكان از همان ابتداي ورود به دوره آمادگي، در تكاپوي خريد كيف مناسب و جادار هستند. پيشنهاد مي شود متوليان آموزشي در كنار اين حساسيت به خريد كيف، نيم نگاهي هم به حجم كتابهاي درسي داشته باشند. وقتي همه ساله، كارشناسان آموزشي به جاي كاهش حجم اين كتابها، صرفاً به افزودن اطلاعات مكتوب و سنگين كردن كتابها مي پردازند چه انتظاري از والدين مي توان داشت؟
بالاخره متولي اوقات فراغت دانش آموزان مشخص شد
010935.jpg

* خبر: به گفته معاون سازمان دانش آموزي كشور، اين سازمان براي پر كردن اوقات فراغت دانش آموزان با كمبود امكانات و اعتبار مواجه است.
* نظر: چندي قبل يكي از مسئولان سازمان دانش آموزي كشور اعلام كرده بود كه اين سازمان متولي اوقات فراغت دانش آموزان نيست، ولي بالاخره معلوم نشد با توجه به خبر فعلي، آيا اين سازمان متولي اوقات فراغت هست يا نه؟
در هر حال با توجه به امكانات فعلي از قبيل كانون هاي فرهنگي دانش آموزي و اردوگاههاي بزرگ دانش آموزي در سراسر كشور، به نظر مي رسد تنها مركز با قابليت هاي متنوع براي غني سازي اوقات فراغت دانش آموزان صرفاً سازمان دانش آموزي باشد. از سويي ديگر، بنابه آمارهاي اعلام شده، از هر ۹ نفر، يك نفر عضو سازمان دانش آموزي است.
ضمناً با توجه به وجود مراكز كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان كه يك سازمان وابسته به وزارت آموزش و پرورش است، طرح درخواست اعتبار و امكانات براي غني سازي اوقات فراغت دانش آموزان آنچنان هم دور از ذهن نيست چرا كه در كنار سازمان  دانش آموزي، اين كانون ها نيز توجه خاصي را مي طلبند.
010925.jpg

باز هم طرح شير رايگان!
* خبر: بنابر اعلام مديركل بهداشت و تغذيه وزارت آموزش و پرورش، از اول مهرماه ۶ ميليون دانش آموز مناطق شهري و روستايي كشور از شير رايگان بهره مند خواهند شد.
* نظر: اين طرح به نوعي در سال قبل در برخي از مدارس به طور آزمايشي اجرا شد، ولي بعدها بر اساس دستورالعمل متوليان آموزشي متوقف شد. البته در طرح جديد، استانهاي تهران، مازندران، آذربايجان شرقي و غربي از شير رايگان استفاده نخواهند كرد.
معلوم نيست چگونه برخي از مناطق محروم چنين استانهايي كه تعداد فراواني از دانش آموزان اين مناطق صبحانه كاملي مصرف نمي كنند، از طرح «شير رايگان» دور مانده اند؟ و لازم است در اين مورد اطلاع رساني دقيقي صورت گيرد.
شبكه اطلاع رساني رشد يا نشريه نگاه!
* خبر: بنابر اعلام كارشناس مسئول نشريه نگاه آموزش و پرورش، نشريه نگاه كه به دلايلي توزيع آن متوقف شده بود، مجدداً توزيع آن در ۸۵۰ منطقه آموزشي آغاز مي شود.
* نظر: ظاهراً ويروس داشتن نشريه، بولتن، خبرگزاري و وب سايت، امروزه بلاي جان همه سازمان ها و مراكز دولتي شده است. به نظر مي رسد اگر زماني برخي از مسئولان دوست داشتند صحبت ها و سخنان آنها به نوعي از راديو و تلويزيون پخش شود، حالا به خاطر محدوديت هاي موجود در تلاش هستند با امكانات دولتي و هزينه كرد آن از جيب مردم و بودجه ملي، نشريه، خبرگزاري و وب سايت راه اندازي كنند. البته ما در صدد نيستيم كاركرد نشريه نگاه را مورد پرسش قرار دهيم، ولي آيا با وجود امكانات گسترده شبكه رشد در آموزش و پرورش، باز هم نيازي به نشريه نگاه است. چون به هر حال تهيه مطالب، چاپ، كاغذ، توزيع و... مي تواند به نوعي كسري بودجه وزارت آموزش و پرورش راافزايش دهد .

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
مدارا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  مدارا  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |