اميد نيايش
عاشيق هاي معاصر، مالك گنجينه عظيم هنر و ادبيات تاريخي اسلاف خود هستند و سروده هاي استادانه و داهيانه خود را با ايده هاي بشر دوستانه و مردمي و با اخذ قوت و الهام از زندگي و طبيعت و حفظ سنت هاي هنر عاشيقي ميان مردم رواج مي دهند و وقت به وقت در مجالس عروسي و جشن ها حاضر مي شوند و هم از اين راه زندگي خود را اداره مي كنند.
ادبيات عاشيقي، بارزترين و روشن ترين ويژگي هاي آميختگي هنري را در خود نگه داشته است. گاه اين آميختگي، با سه زمينه عمده هنر يعني شعرو موسيقي ، وحدت تشكيل مي دهد؛ اما عاشيق والاهنرتر از اين همه است. او هم آهنگساز، هم شاعر، هم نوازنده، هم هنرپيشه، هم منظومه سرا، هم اجراكننده، هم داستانگو و هم رهبر اركستر است.
عاشيق ها پيش از اين درميان آذري ها ، با نام اوزان و در ميان ارمنيان با نام قوسان شناخته مي شدند. گرچه شايد عاشيق هاي امروزي به معناي حقيقي كلمه نقشي همچون اوزان و يا قوسان ها ندارند، اما به هر حال فرزندان امروزي آن خنياگران باستاني اند.
«نخستين آثار و نشانه هاي ادبيات آذري پيش از ميلاد مسيح، عبارت از سرودهاي ستايشي است كه در ميان گروه هاي گوناگون تركان از سوي كاهنان مانند «شامان»ها، «قام » ها، «تويون» ها، «باكسي» ها، «اوزان » ها و ... سروده مي شده است. اين شخصيت ها كه در زمانهاي نسبتاً اخير، بويژه در ميان اوغوزان، تنها اوزان ناميده مي شدند، همراه با تقدس روحاني كه داشته، از وظايف ديني و كهانت گذشته گام پس نهادند و سازي به نام قوپوز بر سينه فشردند و هرگونه احساس و تمنيات خود را به آواز آن ترنم كردند و اسطوره ها و افسانه ها را دوباره جان بخشيدند.
در مورد ريشه و نيز معناي كلمات اوزان- قوسان، تاكنون ايده مشخصي پيش كشيده نشده است. منابع تاريخي ريشه هنر قوسان ها را به دوره هاي باستان پيوند مي دهند. سالنامه هاي تاريخي ارامنه، خود دليلي بر اين مدعاست. «موسي خورني» (قرن ۷ ميلادي) در كتاب تاريخ ارمني، از قوسان ها و سروده هايشان نام مي برد. بر طبق برخي نظريات، قوسان از ريشه قوسماق / قوشماق و به معناي سراينده است. بعدها با بر افتادن حرف «ق» از آغاز كلمه، به شكل «اوسان- اوزان» در آمده است.
جالب اينجاست كه اين كلمه آذري ، در زبان دري نيز داخل شده و گوسان به همين معناي خنياگر، در متون دري نيز ثبت شده است.
و باز ذكر اين نكته خالي از فايده نخواهد بود كه خاستگاه و ريشه «قوشما» كه نوعي قالب شعر عاشيقي است نيز، از همين مصدر «قوشماق» است.
ضيا بنيادزاده - پژوهشگر- معتقد است كه هنر عاشيق ها پيشينه اي ۴ هزار ساله دارد. به نظر اين محقق، هنر عاشيقي نخستين بار در ميان ايلات كوچ رو ترك پديدار شده است .
پروفسور ميرعلي سيدزاده معتقد است كه در قرون ۶-۷ ميلادي به عاشيق ها «وارساق» گفته مي شد؛ اما از اين دوره و به خصوص در سده هاي ۸ تا ۱۰ لفظ اوزان جايگزين كلمه پيشين مي شود.
در كتاب دده قورقود كه از نخستين نمونه هاي ادبيات آذري در دوره اسلامي است، همه جا لفظ اوزان براي عاشيق ها به كار مي رود. اين خداوندگان ساز و سخن، قوپوز بر دست، از ايلي به ايلي و از اوبه اي به اوبه اي مي روند و جوانمردان نام آور ايل را در نغمه هاي خود جاودانه مي كنند؛ منظومه ها مي سرايند و افسانه ها مي آفرينند و در عين حال ريش سفيد و انديشمند ايل اند. مردم در بحران ها و مراحل سخت زندگي به اينان پناه مي برند و تسلي و آرامش مي يابند.
اما مسيري كه اوزان ها را به عاشيق ها پيوند مي دهد، طولاني و پيچيده است. در اينجا معناي رمزگونه و فلسفي كلمه عاشق نقشي اساسي مي يابد. گو اين كه برخي محققين نيز اين لفظ را با كلمه «آشيق» تركي به معناي كسي كه از حجاب هاي دنيوي گذر كرده است، پيوند مي دهند و آن را با كلمه «آشوله چي» به معناي سرود و ملودي كه در تركي ازبكي رايج است، هم ريشه مي دانند.
گونه هاي شعر عاشيقي
توجه به ادبيات شفاهي بويژه ادبيات عاشيقي در رستاخيز فرهنگي شاه اسماعيل ختايي آغاز شد. از اين زمان به بعد، ادبيات عاشيقي بي وقفه و دوش به دوش ادبيات رسمي گام پيش نهاد و گسترش يافت و به جايي رسيد كه در دادن تصاوير جاندار و طبيعي از حيات واقعي انسانها بي نظير شد و بستگي عميقي با فولكلورها پيدا كرد.
شعر عاشيقي آذربايجان از نظر فرم بسيار متنوع و رنگارنگ است. اين فرم ها، متناسب با دستگاههاي موسيقي قوپوز - ساز عاشيقي - آفريده شده است. برخي متخصصين گونه هاي شعر عاشيقي را هفتاد و يك، برخي ديگر هشتادو چهار نوع قيد كرده اند. تمام اين گونه هاي شعري متناسب با قواعد فونتيك زبان تركي و در قالب هجايي سروده مي شوند. رايج ترين گونه هاي شعري ادبيات عاشيقي عبارتند از: قوشما، گرايلي، تجنيس، جيغالي تجنيس ، دوداق دگمز، باياتي، اوستاد نامه، دئييشمه باغلاما، مخمس، ديواني، ديل ترپنمز، قيفيل بند، جيغالي مخمس، سايا، تاپماجا، قوشايارپاق، حربه- زوربا، تصنيف و ...
عاشيق هاي ماندگار
از عاشيق ها كمتر ردي در تاريخ مانده است. آنان، قهرماناني مردمي بودند و شخصيت و آفرينش ادبي شان بيشتر جنبه مردمي و اجتماعي داشت است.
آنچه كه امروزه از عاشيق ها مي دانيم، بيشتر مبتني بر تغييرها و برداشت هايي است كه از آثار و روايت هاي افسانه گوشان به ما رسيده است. نام و نشان آنان را نه همچون سلطانان و اعيانيان در تاريخ هاي رسمي و مكتوب كه همچون قهرمانان مردمي، همچون كوراوغلوها در روايت ها و افسانه هاي مردمي بايد جست.
مردم، خود تاريخ خويشتن را مي آفرينند- و البته آن گونه كه دوست مي دارند- و قهرمانان خود را در افسانه هايي كه سينه به سينه و از نسلي به نسل ديگر جاري مي شوند، جاودانه مي سازند.
دده قورقود: او را بايد نام آورترين اوزان هاي آذربايجان دانست. كتاب مشهور دده قورقود(منسوب به قرن ۱۱ ميلادي) نام خود را از اين شخصيت برگرفته است. موضوع شخصيت دده قورقود، با توجه به روايات و اخبار گوناگون و غالباً متضادي كه در منابع تاريخي ذكر مي شود، با شبهي از ابهام و افسانه پوشيده شده است. نامش علاوه بر كتاب دده قورقود، در جامع التواريخ رشيدي و شجره تراكمه ابوالقاضي بهادرخان و نيز ادبيات فولكلوريك اقوام ترك زبان آمده است.
او همچون مصلحي خيرانديش و در نقش پير روشن ضمير و فيلسوف ايل در همه جا حضور دارد، به خاقان ها راه مي نماياند، براي فرزندان دلاور ايل نام برمي گزيند و دعاي خير بدرقه راه گردن فرازان و نام آوران مي كند و بالاتر از آن در وظيفه هنرمند محبوب سخن پرداز و شادي نواز قوم ظاهر مي شود.
خاطر نشان مي شود كه لقب دده كه در آغاز نام دده قورقود نيز ديده مي شود لقبي است كه به هنرمندترين و نام آورترين اوزان هبه مي شد.
اگر دده قورقود را كهن ترين عاشيق شناخته شده در تاريخ آذربايجان بناميم سخني به گزافه نگفته ايم. عاشيق قورباني: از عاشيق هاي قرن دهم هجري است، خاستگاهش از روستاي «ديري» نزديك تبريز بوده است. او نخستين عاشيقي است كه آثار نسبتاً سرشار و پرحجمي را به يادگار گذاشته است. بسياري از سروده هايش از طريق خلاقيت عاشيق هاي ديگر كه تخلص قورباني را نگه داشته اند به دست ما رسيده و سينه به سينه تا روزگار ما انتقال يافته است و نشانگر اهميت و كمال او در سخنوري عاشيقي است.
در ميان سروده هاي قورباني، هم اشعاري وجود دارد كه داراي مضامين اجتماعي و اخلاقي است و هم سروده هايي كه قطعه هاي زيبا و دلنشين ربابي اند.
عباس توفارقانلي(قرن دهم و يازدهم هجري): نام آشناترين عاشيق هاست. آفرينش هنري اش وابستگي عميقي با ادبيات شفاهي داشت. منظومه نامبردار «عباس و گولگز» كه يكي از زيباترين داستانهاي منظوم ادبيات عاشيقي است توسط عاشيق هاي هم روزگار عاشيق عباس و با الهام از زندگي او ساخته شده است. در منظومه، از مبارزه و ستيز عاشيق عباس با شاهان سخن به ميان مي آيد. عاشيق ها در سيماي عاشيق عباس،سجاياي نيك مردم، دفاع از منافع ستمديدگان، استقامت و صداقت توده هاي مردم را جان بخشيده اند.
ساري عاشيق: او نيز ازعاشيق هاي دوران صفوي است. در تاريخ ادبيات آذربايجاني با باياتي هايش نامبردار شده است. نام اصلي اش را كسي تاكنون نيافته است. به «حق عاشيغي»، «غريب عاشيق» و «ساري عاشيق» مشهور است. در يكي از دهات شهر اهر زاده و دوران جواني خود را در قاراداغ به سر آورده و آنگاه به آن سوي ارس كوچيده است .
خسته قاسيم: عاشيق نامبرداري كه تقريباً نيم قرن پس از ساري عاشيق پيدا شده در روستاي تيكمه داش نزديك تبريز از مادر زاد. موضوع اساسي شعر «خسته قاسيم»، غم ، درد، حسرت و شكايت از ستم دوران است.
انتخاب تخلص خسته نيز ظاهراً از همين جا ناشي است. بخشي از شهرت خسته قاسيم مرهون اشعار تغزلي اش مي باشد. همچنين اشعار پندآموز و نصيحت آميز او مشهور است.
و فرجامين سخن اين كه عاشيق ها، چه آنگاه كه در لباس شامان ها و قام ها، پناهگاه مردم بودند، چه آن زمان كه در كسوت اوزان ها و قوسان ها، گره از مشكلات ايل مي گشودند و چه امروز كه ميراثداران و راويان فرهنگ و گنجينه اي كهن هستند، همواره همراه با توده هاي مردم بوده اند و آفرينششان جنبه مردمي داشته است. هم از اين رو ناب ترين و اصيل ترين نمونه هاي ادبي را مي توان در فرهنگ و ادبيات عاشيق ها يافت. فرهنگ و ادبيات عاشيقي آذربايجان در هر دوره، آيينه تمام نماي جامعه و عصر خويش بوده است.
منابع:
- ح. صديق، عاشيقلار، آذر كتاب، تهران.
- رضا، پوراكبر، بررسي ادبيات شفاهي آذربايجان، بهروز، تبريز.
- تحقيقاتي پيرامون ادبيات شفاهي آذربايجان (مجموعه مقالات)، آكادمي علوم جمهوري آذربايجان.
- پاشا، افندي زاده، ادبيات شفاهي مردمي آذربايجان، معارف.
- م. ع. فرزانه، كتاب دده قورقود، نشر فرزانه، تهران.
-نيايش، اميد، نگاهي به كتاب دده قورقود، هفته نامه اختر، شماره ۸.