سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۶۸- Sep, 16, 2003
اتحاد استراتژيك
010840.jpg

هفته گذشته آريل شارون نخست وزير اسرائيل براي ديدار چهارروزه به هند رفت. اين نخستين ديدار نخست وزير اسرائيل از هند، ۱۰ سال بعد از برقراري كامل روابط ديپلماتيك در سال ۱۹۹۲ ميان دو كشور بود. در آن سال نارشيما رائو نخست وزير وقت هند و رهبر حزب كنگره برقراري كامل روابط ديپلماتيك ميان اسرائيل و هند را اعلام كرد. سفر هفته گذشته شارون نشان دهنده همگرايي روبه رشد منافع هند و اسرائيل است. همزماني اين سفر با دومين سالگرد ۱۱ سپتامبر در نگاه اول ممكن است يك اتفاق به نظر بيايد اما در حقيقت اين طور نيست سفر چهارروزه شارون به هند(دوشنبه تا پنجشنبه هفته گذشته) اهميت روابط هند و اسرائيل را از دو جهت نشان مي دهد. نخست تفاهم دوجانبه درباره مبارزه مشترك با جهاد اسلامي و «تروريسم» و دوم تأييدي بر اهميت نقش اسرائيل در كمك به هند در موارد حساس از طريق كمك تسليحاتي و اطلاعاتي حتي در صورت وجود فشارهاي بين المللي. هرگونه تحليل روابط هند و اسرائيل نيازمند در نظر گرفتن اين جنبه هاي مهم است.
تأييد ژئو استراتژيك همگرايي منافع هند و اسرائيل و اهميت آن را «بريجش مشيرا» مشاور امنيت ملي در دولت هند در سخنراني اخير خود در كميته يهوديان آمريكا به طور خلاصه بيان كرده است. او با اين استدلال كه كشورهاي دموكراتيك كه هدف اوليه تروريسم بين الملل هستندبايد «ائتلاف پايداري» تشكيل  دهند و راهكارهاي چندجانبه اي براي مقابله با اين تهديد بينديشند، گفت: هند، آمريكا و اسرائيل شامل اين توضيح مي شوند و چنين ائتلافي اراده سياسي و اقتدار اخلاقي براي اتخاذ تصميمات جسورانه در موارد افراطي تحريكات تروريستي را خواهد داشت.
010845.jpg

هدف از اين پيشنهاد ايجاد يك نيروي قدرتمند ثبات عليه هسته هاي بالقوه بنيادگرايي و راديكاليسم است. هدف اصلي اين است كه صحنه اقيانوس هند و راههاي شرقي آن به اروپا از وجود نيروهاي راديكال و بنيادگرايي كه روز به روز متحد تر مي شوند پاك شود.
از نظر هند اهميت اين موضوع را نمي توان ناديده گرفت، به ويژه در شرايطي كه پاكستان يك پاي جنگ غيرمستقيم است و سناريوي پرآشوب منطقه با بي ثباتي در خاورميانه، افغانستان، آسياي مركزي و پاكستان در حال تشديد شدن است.
همگرايي منافع هند و اسرائيل در نشست گروه كاري مشترك دو طرف در ۲۲ ژوئن (اول تير) مورد توجه قرار گرفت. در اين نشست «زوي گابي» معاون دبير كل وزارت خارجه اسرائيل گفت: ما خود را در اردويي واحد براي مبارزه با تروريسم مي بينيم و بايد بر اين اساس روابط خود را توسعه دهيم.
يكي از مقامات وزارت خارجه هند نيز در آن نشست با تأييد اين موضوع گفت: هند از يادگيري تجربه اسرائيل در مقابله با تروريسم بهره مي برد.
موضعي كه پاكستان نسبت به روند رو به رشد روابط ميان هند و اسرائيل اتخاذ كرده بسيار شگفت انگيز است. يكي از سخنگويان دولت پاكستان چندي پيش با ابراز نگراني از همكاري هاي دفاعي هند و اسرائيل گفت، اين همكاري مي تواند تأثير منفي بر وضعيت امنيتي جنوب آسيا داشته باشد. آنچه تعجب آور است اين كه پاكستان در حالي چنين اظهار نظري مي كند كه ژنرال پرويز مشرف رئيس جمهور اين كشور به صراحت از برقراري روابط ديپلماتيك با اسرائيل سخن مي گويد.
مشرف همچنين برخي گروه ها در كشورش را سرزنش كرده است كه «كاتوليك تر از پاپ» نباشند و وانمود نكنند كه فلسطيني تر  از فلسطيني ها هستند. اين كشورها در برقراري روابط ديپلماتيك با يكديگر هر يك منافع خود را دنبال مي كنند. براي اسرائيل روابط با پاكستان موجب كم شدن ضديت با تل آويو شده و همچنين ممكن است واكنشي زنجيره وار را به همراه داشته باشد و كشورهايي چون اندونزي، مالزي و بنگلادش نيز اين مسير را دنبال كنند.
010835.jpg

چنين رابطه اي همچنين مي تواند از نگراني هاي هسته اي اسرائيل در شرايطي كه مدارك و شواهد قدرت و توان تكثير هسته اي پاكستان روز به روز بيشتر مي شود، بكاهد. پاكستان هم كه نگراني هاي خود را دارد مي تواند بيشتر اعمال نفوذ كند، يا در كنار آمريكا و يا به تنهايي.
مهمترين جنبه همكاري هاي اسرائيل و هند از ديدگاه امنيت ملي همكاري هاي دفاعي است. بعد از فروپاشي شوروي، اسرائيل به دومين تأمين كننده سيستم هاي تسليحاتي براي هند تبديل شد. سيستم هاي دفاع هوايي مستقر در دريا، تجهيزات مديريت مرزي كه شامل حصار الكترونيك و تصويرگر حرارتي مي شود و همچنين تجهيزات الكترونيك خودكار صنعت هوانوردي از جمله اين سيستم هاست.
اسرائيل برنامه تسليحاتي مشتركي را با هند آغاز كرده كه اين رابطه را عميق تر مي كند. به نوشته نشريه آمريكايي ديفنس ژورنال، بر اساس مواد اين برنامه هند و اسرائيل در توليد سيستم هاي تسليحاتي با تكنولوژي بالا همچون توسعه سيستم  دفاعي موشكي همكاري مي كنند.
اين پيشنهاد همكاري از دو جهت اهميت دارد: نخست پذيرفتن رفع مشكل از سوي آمريكا از فروش سيستم تسليحاتي پيشرفته از جمله انتقال تكنولوژي به هند كه به معني به رسميت شناختن موقعيت برتر هند در منطقه و همگرايي منافع استراتژيك است و دوم، از ديدگاه هندي ها، ظهور اسرائيل به عنوان منبع جايگزين فروش تكنولوژي پيشرفته به قيمت قابل قبول است.
اگر روند كنوني ادامه يابد، اسرائيل تا سال ۲۰۰۸ جاي روسيه را به عنوان بزرگترين تأمين كننده سلاح براي هند مي گيرد.
اهميت نوسازي و بهبود كيفيت توان نظامي هند را نمي توان ناديده گرفت. از نظر هند نوسازي توان نظامي و به ويژه تقويت سخت افزارها يك ضرورت براي مقابله با پاكستان است. پاكستان، دشمن اصلي هند، توانسته است با ارتقا، تكنولوژي و واردات به قيمت مناسب تعادل را در اين زمينه حفظ كند. اين حقيقت كه موفقيت در دنياي امروز تنها با پيشرفت تكنولوژيك ممكن است (به ويژه با توجه به درس هاي جنگ اخير خليج فارس) روز به روز روشن تر مي شود.پيشرفت تكنولوژيك و استفاده از سلاح هاي دقيق، هدفي است كه تل آويو مي تواند در رسيدن به آن به هند كمك كند و رمز روابط هند و اسرائيل هم در همين است.
از سوي ديگر با توجه به روابط عميق ميان آمريكا و صنايع دفاعي اسرائيل، با اجراي اين برنامه سهام آمريكا در بازار دفاعي هند افزايش مي يابد و فروش سيستم هاي تسليحاتي توليد مشترك تسهيل مي شود.
تأييد فروش سيستم رادار فالكون به هند از سوي آمريكا كه با بي توجهي به مخالفت هاي پاكستان صورت گرفت، موجب مي شود كه هند به توانايي AWAC كه مدت هاست انتظار آن را مي كشد دست يابد. فروش دو سيستم راداري دوربرد «التا گرين پاين» به هند، بخشي از سيستم دفاع موشك بالستيك ارو كه با اين توجيه صورت گرفت كه اين سيستم ها شامل محدوديت هاي نظام كنترل تكنولوژي موشكي نيستند نشان دهنده اين رابطه روبه رشد است.
ادامه اين رابطه مي تواند بر مخالفت هاي آمريكا با نياز هند به انتقال تكنولوژي با استفاده دوگانه غلبه كند؛ همكاري در زمينه انرژي هسته اي غيرنظامي و همكاريهاي فضايي از جمله اين موارد هستند. توافق بر سر فروش يك سيستم تسليحاتي پيشرفته به هند در شرايط حساس و پرآشوب كنوني، نشان دهنده موقعيت روبه رشد قاره اي هند با منافع و توانايي هاي فراقاره اي است. اين همكاري ها همچنين از نظر بسياري از ناظران اقداماتي براي خارج كردن هند از موقعيت جنوب آسيايي خود و دادن نقش فعال استراتژيك به آن مناسب و مطابق با منافع آمريكاست.
اسرائيل بر اين باور است كه هند مي تواند به او در ارائه امكانات دريايي و ديگر امكاناتي كه تل آويو از آن بي بهره است كمك كند.
مارتين شرمان(از تحليل گران اسرائيلي) در روزنامه «اورشليم پست» در ۲۸ فوريه(۹ اسفند ماه گذشته) در يادداشتي با عنوان «از جنگ تا همگرايي: هند و اسرائيل اتخاذ استراتژيك محكمي تشكيل مي دهند») نوشت، اتحاد با هند براي اسرائيل مهم است چون تل آويو مي خواهد توان دفاع دريايي خود را توسعه دهد. برنامه ريزان دفاعي اسرائيل از اهميت حياتي دريا وزير دريا آگاهند.آسيب پذيري نهادهاي نظامي زميني اسرائيل بادستيابي كشورهاي ديگر منطقه به تسليحات مدرن افزايش يافته است.
تفكر استراتژيك در اسرائيل بر آن است كه براي اقيانوس هند به عنوان مكاني براي تقويت زيرساخت هاي لجستيك اهميت قايل شود. براي رسيدن به اين هدف همكاري با نيروي دريايي هند مهم است.
در مقاله روزنامه اورشليم پست آمده بود: «از اين نظر مهم است كه زيردريايي هاي اسرائيل در سال ۲۰۰۰ آزمايش هايي براي آزمودن توان پرتاب موشك هاي قادر به حمل كلاهك هسته اي در آب هاي اقيانوس هند و در سواحل سريلانكا انجام دادند. اتحاد ميان هند و اسرائيل كه به صراحت مورد تأييد آمريكاست يك نيروي ثبات بخشي در منطقه ايجاد مي كند كه به همراه رژيم هايي چون تركيه مي تواند در مقابله با نيروي راديكال تندرويي كه مخالف منافع هند و اسرائيل و آمريكا است در غرب و مركز آسيا مشاركت كند.»
در ادامه اين مقاله آمده است، «ملاحظاتي وراي ثبات منطقه اي محور هند- اسرائيل را پرمنفعت تر مي كند. مثلاً اين كه چالش رو به رشد چين براي برتري آمريكا، ضرورت ايجاد يك وزنه منطقه اي در مقابل سلطه چين را ديكته مي كند.»
ممكن است هند از اين اتهام طفره رود يا آن را ناديده بگيرد. اما بايد درباره منافع استراتژيك بلند مدت خود بحث و گفتگو كند و زمينه را براي تبديل شدن به يك بازيگر با نفوذ در دنيا از طريق توسعه تكنولوژيك و نظامي همزمان با توسعه اقتصادي فراهم نمايد.
آسيا تايمز
ترجمه نيلوفر قديري

پيشنهاد يك نويسنده آمريكايي به دولت بوش براي خروج از بحران عراق
دو كشور- يك الگو
010850.jpg
روزنامه آمريكايي وال استريت ژورنال در مقاله اي تحليلي پيرامون مشكلات آمريكا در عراق به رهبران واشنگتن توصيه كرده است براي حل مشكل عراق در اين كشور نهادسازي دموكراتيك را پيشه كنند. در اين مقاله تعريض ها و اتهاماتي نيز به ايران وارد شده و به صورتي كاملاً جانبدارانه، برخي گروه ها و شخصيت هاي عراقي كانون دموكراسي و تحول در عراق ترسيم شده اند و درباره اكثريت شيعه اين كشور كه تأثيرگذارترين نيروي سياسي اين كشور است، سكوت شده است. اما اين مقاله با وجود نگاه يكسويه اش از جهت نشان دادن «نگاه آمريكايي» به منطقه و ايران نوشته اي روشنگر و پندآموز است.
در نگاه اول تصور مي شد كه اداره افغانستان دشوار و مسأله عراق آسان خواهد بود. در افغانستان ما يك حكومت مذهبي را بركنار كرديم و به واسطه آزادي اين كشور از شر يك حكومت جنگ سالار اعتبار كسب نموديم. اما در عراق ما يك حكومت استبدادي و فاشيستي را كه تنفر بين المللي نسبت به آن حكومت وجود داشت سرنگون كرديم.
افغانستان يك كشور دورافتاده و كوهستاني است كه ارتباطات در آن ضعيف و دشوار است از سوي ديگر عراق از رودخانه ها و دره هاي متعدد تشكيل شده و بر خلاف افغانستان، ارتباطات در آن سريع و آسان است. افغانستان داراي پيشينه اي قوي از حكومت هاي مستقل محلي است و تجربه محدودي از يك حكومت مركزي دارد. اما عراقي ها از مدت ها قبل با «حكومت مركزي» آشنا بوده اند، حكومتي كه با تشريفات اداري پيچيده و منشعب شده اداره مي شده است. به اين دليل و دلايل ديگر تصور مي شد كه اداره افغانستان در مقايسه با اداره امور عراق دشوارتر خواهد بود اما در حقيقت، خلاف اين تصور رخ داده است. در افغانستان و در روزهاي اول حمله آمريكا به اين كشور، شرايط بسيار بد پيش مي رفت و هنوز هم مشكلاتي در اين كشور و دولت آن به چشم مي خورد اما اين مشكلات قابل حل هستند.
امروز يك دولت مركزي در افغانستان با دريافت كم ترين كمك از آمريكا به تدريج كنترل و اشراف سياسي و اقتصادي خود را به تمام نقاط اين كشور گسترش مي دهد و با گذشت زمان در برقراري نظم و قانون مؤثرتر و موفق تر مي شود.
اما در عراق پس از دستيابي به يك پيروزي تقريباً بدون مقاومت، وضعيت روز به روز بدتر مي شود. در شرايطي كه افغانها در حال ايجاد يك زيرساخت تازه اند، عراقي ها يا افرادي كه به نام آنها فعاليت مي كنند، سخت مشغول نابود كردن زيرساخت هاي اين كشور هستند.
اما به چه دليل چنين تفاوت هايي ميان اين دو كشور وجود دارد؟
دشمنان آمريكا در هر دو كشور يكسان هستند و اهداف مشتركي را دنبال مي كنند؛ اما تفاوت عمده در دولت اين دو كشور است. در افغانستان، يك دولت افغاني زمان امور را در دست دارد اما عراق را يك حكومت آمريكايي اداره مي كند و از جانب گروه هاي مختلف در اين كشور فرياد «امپرياليسم آمريكايي» به گوش مي رسد. حتي با يك بررسي عجولانه و كم دقت هم مي توان به اين نتيجه رسيد كه ادعاي اين گروه ها، مضحك و غيرمنطقي است. آمريكا براي ايفاي نقش امپرياليستي در عراق نه انگيزه دارد و نه مهارت و از همه مهمتر نيازي هم به انجام چنين كاري احساس نمي كند.
اما اين اتهام و تشديد آن در رسانه هاي غربي و حتي آمريكايي، وسيله خوبي براي مخالفان آمريكا است تا به اهداف خود دست يابند، در حالي كه ريشه اختلاف آنان با آمريكا بر سر مسايل افغانستان و يا عراق نيست. اين نيروهاي ضدآمريكايي عموماً به دو گروه تقسيم مي شوند: گروه اول كه در دراز مدت بسيار خطرناك تر از گروه دوم هستند، اعضاي گروه القاعده و جنبش هاي مذهبي وابسته به آن هستند. از نظر آنان، آمريكا سردمدار مسيحيت است و براي دستيابي به پيروزي در عصر حاضر بايد اين دشمن نهايي (آمريكا) را شكست داد. در نوشته ها و سخنراني هاي بن لادن و مريدان و متحدانش، تنفر از آمريكا كمتر از اهانت و تحقير اين كشور اهميت دارد. آنها معتقدند، آمريكا مانند يك «ببر كاغذي» است و مردم اين كشور نازپرورده و انعطاف پذير بار آمده اند. به همين دليل مردم آمريكا در مشت دولت اين كشور هستند.
اين تصور با مطرح ساختن اتفاقات ويتنام، لبنان، سومالي و واكنش هاي ضعيف آمريكا به حملات تروريستي در دهه ۱۹۹۰ به ويژه حمله به ناو جنگي «يو.اس.اس كول» و سفارت هاي اين كشور در شرق آفريقا تقويت شده است.
بدون شك همين تصور بود كه زمين وقوع حوادث ۱۱ سپتامبر را فراهم نمود. البته در همان زمان كاملاً مشخص بود كه حوادث ۱۱ سپتامبر آغاز يك جنگ تازه عليه آمريكا در خاك اين كشور مي باشد. از جمله واكنش هاي برجسته آمريكا نسبت به اين حوادث، حمله به عراق و افغانستان بود كه دشمنان آمريكا را از خواب سنگين بيدار كرد و به همين دليل پس از آن حملات، ديگر اقدامي تروريستي در خاك آمريكا مشاهده نشده است. اما تصور بن لادن و مريدانش از آمريكا هنوز به صورت كامل از بين نرفته و بر اثر برخي تحولات و اظهار نظرها، مجدداً تقويت شده است. رحم كردن و به  عبارتي ديگر تمايل نداشتن براي ضربه وارد كردن به دشمن و جلوگيري از قرباني شدن همرزمان، در فرهنگ افرادي كه كوچك ترين ملاحظه اي در قرباني كردن صدها و حتي هزاران نفر از نيروهاي خودي به قصد كشتن چند تن از افراد دشمن را دارند، معني ندارد. همچنين گفت وگوي آزاد و شفاف با افرادي كه تنها تجربه آنان از دولت، تنها حكومت مطلق و ظالمانه مي باشد، بي معني است.
هرآنچه آنها مي بينند و فكر مي كنند، تنها نفاق و ترس است و به همين دليل مجدداً به باور قلبي خود از آمريكا كه فساد و انحطاط است مي رسند. چنين بازگشتي ممكن است تبعات خطرناكي را در پي داشته باشد كه يكي از اين خطرها، انجام مجدد حملات تروريستي در خاك آمريكا مي باشد.
آنها براين باورند، حملات تروريستي آنان باعث تحريك افرادي خواهد شد كه شعارشان «تسليم شدن» و «فرار از بحران» است و حتي اميدوارند طرفداران اين شعار، روزي به عنوان دولت جديد آمريكا مشغول بكار شوند.
اما گروه دوم دشمنان آمريكا، پيشينه متفاوتي نسبت به گروه اول دارند با آنكه در برخي از موارد صاحب نقطه اشتراك هستند.
طي چند ماه اخير به طور مداوم در آمريكا و اروپا اين نگراني مطرح شده كه دموكراسي در عراق به ثمر نخواهد نشست. البته نگراني ضروري و مهمتر از منطقه به بار نشستن دموكراسي در عراق است. به عبارتي ديگر حكومت هاي استبدادي در خاورميانه بيم آن را دارند كه دموكراسي عراق بلاي جان آنها بشود.
يك حكومت آزاد و دموكراتيك در عراق كه در نهايت، اكثريت اعضاي آن را شيعيان تشكيل خواهند داد، افق ها و اميدهاي تازه اي را در ميان مردم مظلوم و ستمديده منطقه زنده مي كند و طبيعتاً موقعيت حكومت هاي ظالم را به خطر مي اندازد.
برخي از حكومت هاي منطقه به صورت رسمي در فهرست دوستان و متحدان ما قرار دارند و ارتباط داشتن با آنان مستلزم تحمل مشكلات است. اما در ميان كشورهاي منطقه چنين مشكلاتي در مواجهه با ايران وجود ندارد. از نظر آمريكا، ايران يك دشمن پذيرفته شده است و بدون ترديد واشنگتن اين كشور را يكي از عاملان اصلي مشكلات بوجود آمده در عراق، فلسطين و كشورهاي ديگر مي داند. برخي ها معتقدند راه حل مشكل ايران «پل زدن» به حكومت فعلي اين كشور است حتي اگر اين تئوري با موفقيت توأم شود، بهترين ديپلماسي، ايجاد روابط مشابهي است كه آمريكا با عربستان دارد.
اما اگر واقع بينانه به قضيه نگاه كنيم، بايد اعتراف كرد، اتخاذ چنين سياستي دو نتيجه فوري به بار مي آورد: تحقير دولت و بي اعتمادي مردم. در حال حاضر محاسبات حكومت فعلي ايران كاملاً مشخص است و به جنگ اول خليج فارس باز مي گردد.
اگر صدام حسين صاحب سلاح هسته اي مي بود، آمريكايي ها وي را رها مي كردند و او مي توانست كويت را حفظ كند و شايد خاك ساير كشورهاي همسايه را به تصرف خود درآورد. به همين دليل از همان زمان، حكومت ايران به فكر دستيابي به سلاح هسته اي افتاد تا اين كه مانند كره شمالي، مصونيت پيدا كند.
به همين دليل آنها با تمام وجود براي دستيابي به سلاح اتمي تلاش مي كنند و اگر به آنان فرصت كافي براي دستيابي به اين هدف داده شود، وضعيت خاورميانه بسيار بدتر از اين خواهد شد.
هم اكنون نظرات متفاوتي براي چگونگي برخورد با ايران وجود دارد اما بدترين گزينه، كوتاه آمدن در برابر آنها است. در صورتي كه آمريكا در اين قضيه كوتاه بيايد و نرمش نشان بدهد، تصور اين موضوع كه «آمريكا ناتوان است» تقويت خواهد شد.
پس بايد در عراق چه كنيم. به طور حتم، ايفاي نقش امپرياليستي غيرممكن است. اين نقش هم به واسطه اجبارهاي اخلاقي و معنوي و هم محاسبات سياسي بين المللي و داخلي غيرممكن جلوه مي دهد.
گزينه امپرياليسم غيرقطعي، بدترين انتخاب است البته مي توان عراق را در معرض سياست هاي پيچيده اما شديد سازمان ملل قرار داد. بهترين راه حل به طور حتم اتخاذ الگوي اداره افغانستان است. يعني واگذار كردن حكومت در كوتاه ترين زمان ممكن به يك دولت شايسته عراقي.
البته در عراق نيز مانند افغانستان بايد براي مدتي، دولت برگزيده را تحت حمايت محتاطانه قرار داد اما احتمالاً كار در عراق نسبت به افغانستان آسان تر خواهد بود.
در عراق بايد با احتياط عمل كرد. برقراري دموكراسي ناقص و يا به عبارتي، برگزاري انتخابات و واگذاري قدرت در كشوري كه براي چندين دهه، چنين فرايندي را تجربه نكرده، ممكن است منجر به فاجعه بشود، دقيقاً مانند اتفاقي كه در الجزاير رخ داد. تشكيل دادن حكومت دموكراتيك بهترين و در عين حال دشوارترين نوع دولت سازي است. به طور حتم، عراقي ها از ظرفيت لازم براي ايجاد نهادهاي دموكراتيك برخوردارند اما اين فرايند بايد به شيوه مردم اين كشور و با سرعتي كه توانايي آن را دارند، انجام شود: اين كار تنها از عهده يك دولت عراقي برمي آيد. خوشبختانه، هسته مركزي چنين دولتي هم اكنون موجود است كه اين هسته اصلي مجلس ملي آنها در منطقه آزاد شمال اين كشور در دهه ۱۹۹۰، نقش سودمند و زيربنايي ايفا كردند و چه بسا اگر در لحظات سرنوشت ساز از آنها حمايت مي كرديم در همان زمان عراق را آزاد مي كردند.
با اينكه هنوز حمايت لازم از آنان صورت نمي گيرد و در مورد آنها كار شكني مي شود اما آنها به خوبي در عراق مشغول كار هستند و بدون ترديد در ميان گروه هاي مختلف عراقي، از نظر تجربه، قابل اعتماد و خيرخواه بودن، سرآمد ديگران هستند.
براي ايجاد دموكراسي در كشورهاي بلوك شرق سال ها زمان نياز بود كه اين كار به دست مردم آن كشورها انجام شد. دولت آمريكا والبته آمريكايي ها مردم اين كشورها رامورد حمايت، كمك و تشويق هاي خود قرار دادند.
احمد چلبي و مجلس ملي عراق نيز مستحق چنين حمايت هايي هستند.
برنارد لوئيس، وال استريت ژورنال
ترجمه: امير بهادري نژاد

نگاه
دو سال بعد
010830.jpg

رابرت  فيسك  نويسنده  و روزنامه نگار سرشناس  انگليسي  در مقاله اي  در روزنامه  اينديپندنت  چاپ  لندن  تأكيد كرده  است  كه  رئيس جمهوري  آمريكا از حادثه  يازدهم  سپتامبر به  مثابه  دستاويزي  براي  اجراي مقاصد خود در خاورميانه  بهره برداري  كرده  است .
وي  با تأكيد بر اين كه تهاجم  آمريكا به  افغانستان  و عراق  و يا حملات اسرائيل  به  غزه  هيچ  ارتباطي  با جنگ  بين المللي  با تروريسم  ندارد، نوشت :هيچ  سلاح  كشتار جمعي  در عراق  كشف  نشده  و هيچ  پيوندي  با القاعده  در عراق پيدا نشده  است .
وي  افزود: جورج  بوش  رئيس  جمهور آمريكا به  خوبي  از غم  و اندوه  مردم آمريكا ـ كه  از حوادث  ۱۱ سپتامبر ناشي  شده  بود و همدردي  بقيه  دنيا رانيز به  همراه  داشت  - استفاده  كرد تا يك  نظم  جديد جهاني  را كه  مشاوران دونالد رامسفلد وزير دفاع  آمريكا در رويا مي پروراندند، بر مردم  آمريكاو دنيا تحميل  نمايد.
فيسك  نوشت : آنگونه  كه  الان  مطلع  هستيم ، برنامه  تغيير رژيم  در عراق  بخشي از طرح  پل  ولفوويتز در هنگام  روي  كار آوردن  بنيامين  نتانياهو به عنوان  نخست  وزير اسرائيل  بوده  است  و سالها قبل  از آن كه بوش  به  قدرت  برسد، مطرح  شده  بود.
وي  افزود: توني  بلر نخست  وزير نيز اين  طرح  بي معنا را امضا كرد بدون آنكه  متوجه  شود مجموعه  اين  برنامه ها بخشي  از پروژه  ابداع  شده  توسط گروهي آمريكايي  از هواداران  اسرائيل  متعلق  به  محافظه كاران  نوين  و بنيادگرايان  مسيحي  دست  راستي  بوده  است .
فيسك  سپس  به  تشريح  وضعيت  حاضر در افغانستان  و عراق  پرداخت   و تأكيد كرد:همين  الان  هم  به  ما داستانهاي  تخيلي  گفته  مي شود و حال  آن كه سركردگان افغاني 
حقوق بگير از آمريكا دشمنان  خود را مي كشند و به  آنها تجاوز مي كنندو زنان  اين  كشور هنوز در زير برقع هاي  خود كفن  پوش  شده اند.
وي  افزود: توليد مواد افيوني  در افغانستان  به  سطح  گذشته  خود بازگشته است  و رتبه  اول  در صادرات  به  دنيا را از آن خود ساخته  است  و مردم  آن كشوربا نرخي  برابر با يكصد نفر در هر هفته  در درگيريها كشته  مي شوند.
010825.jpg

فيسك  نوشت : اين  در حالي  است  كه  آقايان  بوش  و رامسفلد از آن به  عنوان كسب  موفقيت  ياد مي كنند.
وي  سپس  به  وضعيت  حاضر در عراق  پرداخت  و با تمسخر تأكيد كرد: رهبران آمريكا هنوز از موفقيت  در عراق  صحبت  مي كنند و حالا بوش  خواستار ۸۷ ميليارددلار اعتبار جديد است .
فيسك  نوشت : حالا بوش  از سازمان  ملل ، كه  پارسال  آن را فروشگاه  حرف خطاب  كرده  بود، مي خواهد تا تعداد بيشماري  نيروي  بين المللي  را روانه  عراق كند تا مسئوليت  اشغال  را به  اتفاق  آمريكا بر دوش  گيرند، البته  بدون  آنكه   حقي  در تصميم گيري  داشته  باشند.
اين  نويسنده  انگليسي  افزود: حالا آمريكا مي خواهد كه  دنيا قبول  كند جنگ اسرائيل  با فلسطيني ها، به عنوان  آخرين  درگيري  استعماري  در دنيا، به  مثابه بخشي  از جنگ  عليه  تروريسم  تلقي  گردد.
وي  ادامه  داد: آمريكا تا آنجا پيش  رفته  است  كه  درگيري  فلسطين  را به برخورد نيكي  با پليدي  تبديل  كرده  است ، آنگونه  كه  آريل  شارون  را كه شخصا از سوي  يك  كميسيون  تحقيق  و تفحص  در خود اسرائيل  به  عنوان  مسئول  قتل عام  اردوگاههاي  فلسطيني  صبرا و شتيلا در فلسطين  در سال  ۱۹۸۲ شناخته  شده است ، به  عنوان  مرد صلح  معرفي  مي كند.
فيسك  نوشت : حالا آمريكا به  دنبال  راهكارهاي  جديدي  رفته  و قصد كشتن رهبران  دشمنان  خود را دارد و تلاش  مي كند تا اسامه  بن  لادن  و ملا عمر رابكشد، صدام  حسين  را هدف  قرار مي دهد و وقتي  ۱۶ غيرنظامي  كشته  مي شوند، مي گويد كه  اين  اقدامها بدون  ريسك  نيست  و در كشتن  قصي  و عدي  فرزندان صدام  تعلل  نمي كند.
اين  نويسنده  انگليسي  با اشاره  به  اين كه سه  تن  از كساني  كه  در زندان بگرام  تحت  بازجويي  آمريكايي ها بودند، كشته  شدند و ما هيچ  اطلاعي  نداريم  كه در زندانهاي  گوانتانامو چه  مي گذرد، تأكيد كرد: طبيعي  است  وقتي  واشنگتن سياست  كشتن  رهبران  مخالف  خود را در صدر برنامه هايش  قرار مي دهد، دشمنان آمريكا نيز به  همين  شيوه  دست  خواهند زد.
وي  با اشاره  به  اين مسئله كه كليه  اين  اقدامات  به  نام  كشته هاي  حادثه  ۱۱سپتامبر صورت  مي گيرد، نوشت : اين  مسئله  موجب  نزديكترشدن  دشمنان  به ارتشهاي ما در عراق  و افغانستان  شده  است  و اين  همان  اشتباه  بزرگ  احمقانه اي  است  كه ما مرتكب  شده ايم  و از جنگ  جهاني دوم به بعد سابقه  نداشته  است .

سايه روشن سياست
ايران شكايت كند
طبق بند ب ماده ۱۷ آئين نامه آژانس بين المللي انرژي اتمي  ـ كه شوراي حكام از زير مجموعه هاي آن به شمار مي رود ـ در صورت اختلاف حقوقي اعضا مي بايست، اين امر به دادگاه هاي بين المللي ارجاع شود و بنابر عرف قضايي، اين امر بايستي از سوي دبير كل سازمان ملل ـ كه آژانس بين المللي انرژي اتمي وابسته به آن سازمان است ـ صورت گيرد.
سايت خبري بازتاب به نقل از كارشناس حقوقي خود با بيان مطلب بالا افزود: بنابر ماده ۷ و بندهاي ۳۶ تا ۴۶ آيين نامه شوراي حكام كه در ۲۳ فوريه سال ۱۹۸۹ به تصويب رسيده است، تصويب قطعنامه در شوراي حكام بايد با موافقت دست كم دو سوم اعضاي شورا، يعني ۲۴ عضو به وسيله راي گيري انجام شود و به دليل آنكه در تصويب قطعنامه پيشنهادي استراليا، كانادا و ژاپن عليه ايران در روز جمعه، ۱۲ سپتامبر راي گيري انجام نشده، ايران مي تواند، طبق بند ب ماده ۱۷ آئين نامه آژانس بين المللي انرژي اتمي، كه در ۲۸ دسامبر سال ۱۹۸۹ كه در ۲۳ ماده و يك تبصره براي آخرين بار به تصويب رسيد، اعتراض خود را به دادگاه صالحه ارجاع دهد و نهاد ارجاع اين اعتراض، نيز طبعا دبير كل سازمان ملل به عنوان عالي ترين مقام اين سازمان ـ كه آژانس بين المللي انرژي از نهادهاي وابسته به آن به شمار مي رود  ـ مي باشد.
وي افزود: تخلف قانوني شوراي حكام در نحوه صدور قطعنامه مذكور، در تاريخ ۵۰ساله اين شورا بي سابقه بوده است.
بازتاب در ادامه با اشاره به فهرست كشورهاي عضو آژانس افزود: در حال حاضر خانم نبيلاا لمولي از كشور كويت، رياست شوراي حكام را بر عهده دارد. ۳۵ كشور عضو شوراي حكام عبارتند از: آمريكا، آرژانتين، استراليا، برزيل، بلغارستان، بوركينافاسو، كانادا، شيلي، كلمبيا، كوبا، جمهوري چك، دانمارك، مصر، فرانسه، آلمان، هلند، انگليس، ژاپن، كويت، مالزي، مراكش، نيوزيلند، پاناما، فيليپين، روماني، روسيه، عربستان، آفريقاي جنوبي، اسپانيا، سوئيس، تركيه، ايرلند شمالي، هند، چين و ايران.
ظريف: براي ديالوگ با آمريكا آماده ايم
نماينده ايران در سازمان ملل متحد، جمعه شب در گردهمايي برخورد تمدن ها يا زمينه هاي مشترك، در دانشگاه نيويورك - كه از سوي سازمان غيرانتفاعي ديالوگ برگزار شد - بر نقش «ديپلماسي از هر نوع»، تأكيد كرد و گفت، به علت قطع شدن اين نوع ديپلماسي بود كه ديالوگ محدود بين ايران و آمريكا متوقف شد.
به گزارش سرويس بين الملل «بازتاب»، وي افزود: هنوز ايران علاقمند به ازسرگيري اين ديالوگ است. وي گفت: اگر آنان آماده باشند، ما براي ديالوگ آماده هستيم، اما به نظر مي رسد كه آمريكا آماده نيست، ما هميشه حاضر به انجام اين ديالوگ بوده ايم. مشكل ما با آمريكا به ويژه با دولت كنوني، اين است كه آمريكا آماده درگيري جدي برپايه مسائل مطرح نيست و به جاي آن مي خواهد نوعي به اصطلاح - ارتباط  رو در رو برقرار كند كه طي آن آمريكا، فهرستي از درخواست هاي خود را روي ميز بگذارد و جواب هاي قانع كننده بگيرد.
وي گفت: اين روند كارا نيست، شايد كشورهاي ديگر اين روش را بپذيرند، اما ايران حيثيت خود را در گرو آن نخواهد گذاشت. ريچارد مورفي، سفير سابق آمريكا در عربستان سعودي و سوريه نيز درباره نقش رسانه هاي خبري در نزديك كردن فرهنگ ها صحبت كرد و از ظهور رسانه هاي خبري همچون شبكه تلويزيوني «الجزيره» به عنوان يك نشانه مثبت ياد كرد.
وي در پاسخ به سئوالي درباره نقش ديپلماسي پشت درهاي بسته گفت: بايد از هر نوع ديپلماسي كمك گرفته شود.
خانواده صدام در كاخ شاهي
منابع سياسي آگاه در امان به روزنامه القنات گفتند: رغد و رنا دو دختر صدام حسين رييس جمهوري سابق عراق در اردن، قصري را براي اقامت خريداري كرده اند و ظاهراً قصد دارند در اين كشور مقيم شوند. دو دختر صدام كه از زمان ورودشان به اردن در قصر «الندوه»، مهمان ويژه پادشاه اردن بودند، با رايزني هاي انجام شده براي اسكان دايم در اين كشور، قصر «الندوه» را خريده اند.
«القنات» نوشت، اين قصر از بزرگ ترين و زيباترين قصرهاي اردن در منطقه اعيان نشين (دابوق) اين كشور است.
منابع خبري معتقدند، اين قصر متعلق به يك سياستمدار عراقي است كه در اواخر دهه ۵۰ به اردن پناهنده شده و هم اكنون جايگاه ممتازي در دستگاه  هاي حاكمه اردن به  دست آورده است. پادشاه اردن، اين كار را اقدامي پسنديده و خيرخواهانه براي تأمين امنيت جاني اين دو از دست مردم عراق عنوان كرده است.
در هفته هاي اخير، بسياري از فداييان صدام و خانواده هاي بعثي ـ كه با برخورد نرم و ملايم پادشاه اردن روبرو شدند ـ در تلاش بودند تا به اين كشور پناهنده شوند كه در حال حاضر امان، پذيراي شمار بسياري از خانواده بعثي ها شده است.
اين در حالي است كه گفته مي شود، ساجده طلفاح، همسر صدام حسين نيز به اردن رسيده و درصدد است تا به رغد و رنا بپيوندد او هم بنا به درخواست ملك عبدالله به اين كشور پناهنده شده است.
اردن در صف جنگ رواني عليه ايران
در حالي كه كمتر از دو هفته از سفر پادشاه اردن به ايران سپري مي شود، دولت اردن با انتشار اخبار متناقضي، به صف جنگ رواني جديد عليه ايران پيوسته است.
سايت بازتاب با اعلام اين مطلب افزود: در حالي كه دولت اردن مدعي است اكثر اعضاي گروه تروريستي ـ كه به تازگي در اردن دستگير شده اند ـ در ايران ساكنند، سازمان اطلاعات اين كشور از اقامت ۳ عضو از ۱۵ تروريست دستگير شده، در ايران خبر داده است. منابع مسئول دولت اردن اعلام  كردند، بيشتر اعضاي اين سازمان از اردني هاي مقيم ايران بودند كه طرح اجراي عمليات و سازماندهي آنها در تهران صورت گرفته است.
يك گروه بزرگ تروريستي وابسته به انصارالاسلام و عناصر «القاعده» كه هدف حمله به منافع آمريكا و اسراييل و طرح ترور اعضاي سازمان اطلاعاتي اردن را داشتند، چندي پيش دستگير شدند.
بازتاب به نقل از «البيان» نوشت، اين گروه متشكل از ۱۵ تروريست كه سه نفر، تبعه اردني مقيم ايران، ۲ نفر عراقي به همراه ۱۰ نفر ديگر با هدايت ملاكريكار، رهبر جنبش انصارالاسلام، مقيم نروژ و احمد فضيل نزال از نمايندگان ابومصعب زرقاوي، اين فعاليت تروريستي را سازماندهي كرده بودند.
«البيان» همچنين نوشت، كار سازماندهي اين گروه، در چهار منطقه تهران، كابل،  كردستان و نروژ - محل اقامت ملاكريكار - هدف قرار دادن منافع آمريكا در اردن، اسراييل و همه نقاط جهان و ترور افسران سازمان اطلاعاتي اردن، با استفاده از سم و قتل گردشگران خارجي در اين كشور صورت گرفته است.
اردن از جمله كشورهايي است كه اميدوار است آمريكا در عراق پس از صدام حسين براي آنها نقش اقتصادي قائل شود و بعيد نيست مواضع ضدايراني برخي مقام هاي اين كشور صرفاً براي خرسند كردن آمريكا باشد؛ زيرا ايران بارها به صورت رسمي اعلام كرده است كه به هيچ وجه اجازه نمي دهد از خاك آن براي اقدام هاي تروريستي عليه ديگر كشورها استفاده شود.

سياست
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
فرهنگ
مدارا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  مدارا  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |