شنبه ۵ مهر ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۷۸ - Sep.27, 2003
آموزشي
Front Page

ورزش در مدارس و بازتاب رواني در كودكان
اشاره: قرار است از سال تحصيلي جديد درس تربيت بدني به مجموعه كتابهاي درسي دوره ابتدايي افزوده شود. در طي اين سال ها مسئولان آموزشي از موضوع ورزش دانش آموزان ابتدايي غافل بوده اند و اين غفلت پيامدهاي جسمي و رواني خاصي را دربرداشته است.
015814.jpg

مطلبي در زمينه بازخوردهاي مثبت ورزش دانش آموزان در مدارس توسط خانم اعظم بشيرنژاد از اينترنت ترجمه شده است كه مي خوانيم.
روانشناسان ورزش در پژوهش هايي دريافته اند كه پرداختن كودكان به ورزش و فعاليت هاي بدني، علاوه بر تغيير شكل و استحكام عضلات و ايجاد هماهنگي بهتر در چشم و دست، پيامدهاي رواني مثبتي را نيز در برخواهد داشت. شركت  كودكان در ورزش هاي سازمان يافته و فعاليت هاي جسماني منظم، عزت نفس را در آنان افزايش داده و موجب بروز انگيزه و اشتياق آنان مي شود.
«پروفسور مارين ويس»، روانشناس ورزش و علم تمرين، در مطالعات گسترده خود در دهه گذشته، متوجه شد بين افزايش عزت نفس و ايجاد انگيزه و حضور كودكان در فعاليت هاي منظم ورزشي، ارتباط وجود دارد. او به همراه دانشجويان خود در دانشگاه «اورگون» با بررسي بيش از ۶۰ مطالعه دريافت كه فعاليت هاي منظم جسماني، تأثيري شگرف بر ابعاد مختلف رواني و اجتماعي افراد گذاشته و موجب افزايش عزت نفس مي شود.
وي در پژوهش هاي خود به سه نكته مهم اشاره كرد: ۱- ادراك از توانمنديها و قابليت هاي جسماني تأثيرات مطلوبي را به همراه خواهد داشت و مي تواند سبب بروز رفتارهاي موفقيت آميز و انگيزه شود. مثلاً كودكاني كه توانمندي هاي بدني خود را دست كم مي  گيرند در مقايسه با افرادي كه توانمندي هاي خود را باور دارند و به طور صحيح از آن بهره مند مي شوند، انگيزه و علاقه كمتري دارند و در برخورد با مسايل، بيشتر از خود اضطراب و نگراني  نشان مي دهند.
۲- ادراك خويشتن از يك فعاليت ورزشي ويژه، تنها موجب پيشرفت در همان فعاليت ورزشي مي شود و نمي توان اين پيشرفت را به ديگر فعاليت هاي ورزشي تعميم داد.
۳- چگونگي برخورد با مسايل به طور مستقيم به عزت نفس و انگيزه افراد بستگي دارد. تجربيات تلخ و شيرين كسب شده در اماكن ورزشي مي تواند راهنماي خوبي در مواجهه با مشكلات آينده باشد.
نقش ورزش مدارس در ابعاد رواني كودكان
پروفسور رونالد. ام. جزيرسكي، نويسنده كتاب «اهميت ورزش مدارس»، معتقد است نوجواناني كه در فعاليت هاي ورزشي شركت مي كنند، نمرات بهتري را در دروس خود كسب مي كنند،همچنين رفتارهاي پسنديده اي را در داخل و خارج از مدرسه از خود بروز مي دهند.
او در پايان بررسي يك نظرسنجي از كارگران، مأموران اجراي قانون و مربيان مدارس سراسر كشور درباره تأثيرات ورزش مدارس ابراز داشت: «همه افراد در نظريات خود اعلام كرده اند: كودكاني كه در فعاليت هاي منسجم ورزش مدارس خود شركت مي كنند، نمرات بهتري كسب كرده اند، علاوه بر آن از خود رفتارهاي معتدل و مطلوبي در كلاس نشان مي دهند.
همچنين خارج از كلاس، مشكلات رفتاري كمتري دارند و به طور چشمگيري از تنبلي و سستي گريزان هستند، مضاف بر آن به حضور به  موقع در كلاس درس اهميت مي دهند و غيبت هاي غيرموجه كمتري نسبت به ديگران دارند.
نقش مربيان ورزش در آموزش مهارت هاي زندگي
پروفسور تارا اسكن لان، روانشناس ورزشي از دانشگاه كاليفرنيا مي گويد: «ورزش مي تواند عرصه پيشرفت را براي جوانان فراهم آورد. كودكان و نوجوانان مي توانند در اين عرصه گسترده، مهارت هاي زندگي مانند چگونه ارتباط برقرار كردن، قاطعانه اظهار نظر كردن و تشريك مساعي و همكاري كردن را بياموزند البته نمي توان از نقش مؤثر مربيان دلسوز و والدين صرف نظر كرد.
015812.jpg

مهارت هاي زندگي آموخته شده بايد تقويت شوند تا بتوان از آنها در صحنه هاي مختلف زندگي استفاده كرد و از آنها بهره جست.»
وي بر اين باور است كه: بايد به نوجوانان بياموزيم مهارت هاي زندگي را كه از عرصه هاي مختلف ورزشي آموخته اند، در زندگي روزمره مي توانند به كار ببرند. بايد به آنان ياد بدهيم كه در برخورد با همسالان خود و والدين و مربيان چگونه عمل كنند و اگر به عنوان يك مربي ورزش مجرب عمل كنيم مي توانيم شاهد لذت آنها در به كارگيري اين مهارت ها در برخوردهاي اجتماعي باشيم.
لذا با سازمان دهي ورزش هاي گروهي، دانش آموزان در مدارس مي آموزند كه چگونه مهارتها را فراگيرند، به ديگران كمك كنند و به خودباوري و اعتماد به نفس دست يابند. جوانان بايد بدانند كه چگونه تعهد و احساس مسئوليت در فعاليت هاي گروهي ورزشي موجب مي شود تا آنان توانايي لازم را براي پذيرش مسئوليت در زندگي به دست آورند.

سازمان همكاري و توسعه اقتصادي هشدار داد
كمبود آموزگار در جهان
015834.jpg
با پير شدن نيروي كار موجود در كشورهاي صنعتي و جذب فارغ التحصيلان به مشاغل پردرآمد در بخش خصوصي، اين كشورها با كمبود آموزگار روبه رو خواهند شد. سازمان همكاري و توسعه اقتصادي با اعلام اين مطلب در گزارش ساليانه خط مشي آموزشي افزود در ۱۵ كشور از ۱۹ كشور كه آمار آن در دسترس بود، بيشتر آموزگاران دبستان دست كم ۴۰ ساله هستند.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، در ايتاليا و آلمان تقريباً نيمي از دبيران دبيرستان بالاي ۵۰ سال دارند. يك سوم همتايان اين آموزگاران در سوئد، ايسلند، هلند، نروژ، فنلاند و نيوزيلند چنين وضعي دارند. در مقايسه با سال ۱۹۹۸، نسبت آموزگاران بالاي ۵۰ سال يا بيشتر در مقطع دبيرستان به طور متوسط ۲/۶ درصد افزايش يافت. بيشترين افزايش از اين نظر در فنلاند، آلمان، ايرلند و انگليس رخ داد.
بنابر گزارش «آموزش در يك نگاه» بافت جمعيتي آموزگاران در بيشتر كشورهاي عضو سازمان همكاري و توسعه اقتصادي به نگراني عمده اي تبديل شده است، به خصوص در آن دسته از كشورهاي كه انتظار مي رود ثبت نام دانش آموزان بيشتر خواهد شد. اين گزارش مي افزايد وجود آموزگاران خبره به تعداد كافي براي آموزش تمام دانش آموزان مسأله مهمي مربوط به سياست گذاري است. در صورتي كه گروه زيادي از آموزگاران در بخش سن بالا متمركز شوند، اين كشورها شايد مجبورشوند سايت هاي مؤثر براي جانشيني آموزگاران بازنشسته و جذب آموزگاران واجد شرايط جديد در اين حرفه تدوين كنند.
بررسي دبيرستان ها در ۱۴ كشور نشان داد به طور متوسط ۱۲ درصد پست هاي تدريس در آغاز سال تحصيلي ۲۰۰۲-۲۰۰۱ خالي بوده است و ۱۴ درصد از آموزگاران تمام وقت فاقد صلاحيت و آموزش مورد نظر بودند. اين كمبود به خصوص در علوم، فناوري، علوم رايانه، رياضي و زبان هاي خارجي شديد بوده است.
به علاوه دخترها از نظر موفقيت آموزشي و اميد تدريجاً از پسران پيش افتاده اند. اين گزارش خاطرنشان مي كند در بيشتر كشورهاي عضو سازمان، زنان جوان بيش از مردان جوان از مؤسسات آموزشي مدارك دانشگاهي اوليه مي گيرند. فقط در سه كشور ژاپن، سوئيس و تركيه نسبت مردان جواني كه اولين مدرك دانشگاهي مي گيرند، به طور قابل توجهي بيش از زنان جوان است.
در سال ۱۹۹۰ در نصف كشورهاي بررسي شده عضو سازمان، ميزان فارغ التحصيلي مردان بيش از زنان بود. امروزه زنان به طور متوسط بيش از دو سوم فارغ التحصيلان رشته هاي علوم انساني، هنر، آموزش و بهداشت و كمتر از يك سوم فارغ التحصيلان رياضي و كامپيوتر و كمتر از يك چهارم فارغ التحصيلان مهندسي را تشكيل مي دهند. افزون بر اين شمار مرداني كه به پژوهش پيشرفته راه پيدا مي كنند، بيش از زنان است.
در ۱۵ سالگي، دختران مطالعه كنندگان بهتري از پسران در تمام ۴۳ كشوري بودند كه در سال ۲۰۰۰ مطالعه اي در آنها صورت گرفت. در حدود نيمي از كشورها، پسرها از نظر سواد رياضي پيش بودند، اما اختلاف ها كم بود. اين گزارش مي افزايد از آنجايي كه زنان فاصله خود را با مردان جبران كرده و در بسياري از جنبه هاي آموزش از مردان پيش افتاده اند، اكنون در موارد بسياري در مورد عقب افتادن مردان نگراني وجود دارد. در تقريباً تمام اين كشورها زنان انتظار بيشتري از مردان در مورد مشاغل آينده خود دارند. مثلاً در بلژيك، جمهوري چك و دانمارك، زنان ۲۵ درصد بيش از مردان انتظار دارند تا ۳۰ سالگي شغل پشت ميزنشيني نصيبشان شود.
سازمان همكاري و توسعه اقتصادي كه مقر آن در پاريس است، ۳۰ عضو از كشورهاي صنعتي و حدود ۷۰ كشور عضو وابسته دارد. وظيفه اصلي آن هماهنگي و مقايسه سياست اقتصادي و اجتماعي است.

تجديد حيات مدارس ديني در تركيه
015832.jpg
مترجم: وحيدرضا نعيمي
با آغاز اولين سال تحصيلي پس از تغيير دولت در تركيه كه با توقف مقابله با نهادهاي ديني روبه رو شد و با بازگشت دانش آموزان به مدرسه، مدارس اسلامي اين كشور نشانه هاي احيا شدن را از خود بروز داده اند. انجمن فارغ التحصيلان مدارس اسلامي تركيه اعلام كرد: شمار دانش آموزان اين مدارس كه به «امام هاتيپ» معروف هستند، از ۲۳۰۰۰ نفر در سال گذشته به ۳۵۰۰۰ نفر در سال جاري برسد.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، ابراهيم سولماز رئيس اين انجمن گفت ثبت  نام دست كم ۶۰ تا ۷۰ درصد بالا رفته است. آمار ابتدايي نشان مي دهد اين تجديد حيات در ۲۴ مدرسه استانبول (پايتخت اقتصادي و بزرگترين شهر تركيه) از همه جا بيشتر بوده است. افزايش ثبت  نام دانش آموزان در سراسر كشور بالغ بر ۵۰ درصد بوده است.
اين تحول پس از يك دوره افول رخ داده است كه از سال ۱۹۹۷ آغاز شد، يعني زماني ارتش سكولار نخست دولت اسلامگراي كشور را به نخست وزيري نجم الدين اربكان از كار بركنار كرد. شمار دانش آموزاني كه به مدرسه مي رفتند- كه در زمان دولت اربكان به ۶۰۰ هزار نفر رسيد- شروع به نزول كرد و به تعطيلي يك چهارم از ۶۰۰ امام هاتيپ تركيه انجاميد.
در مدرسه آجي بادام در بخش آسيايي تنگه سفر كه استانبول را به دو بخش تقسيم مي كند، والدين دانش آموزان گفتند به اعتقاد آنان شمار دختراني كه به مدارس ديني مي روند، از پارسال دو برابر شده است. اسم اين مدرسه پارسال چند روز در ميان عناوين خبري تركيه ظاهر شد. در آن زمان كه مصادف با نخست وزيري بولنت اجويت بود، چندين نفر از دانش آموزان آن به خاطر پوشيدن روسري اخراج شدند، اما زمين بازي مدرسه بار ديگر از دختران روسري به سر پر شده است كه پس از پايان تعطيلات تابستاني بازگشته اند. در آغاز هر سال تحصيلي، مدارس بايد با برگزاري مراسمي ياد كمال آتاتورك بنيانگذار تركيه نوين را كه يك سكولار مصمم بود، گرامي بدارند.
موسي گوموش پدر يكي از دختراني كه پارسال از مدرسه اخراج شد، گفت از زمان پيروزي سال گذشته حزب عدالت و توسعه خيلي چيزها تغيير كرده است. اين حزب تصويري به عنوان يك تشكل معتدل با ريشه هاي اسلامگرايي از خود ارائه مي كند. گوموش كه دخترش اكنون به مدرسه بازگشته است، گفت: «تعجب آور نيست كه چنين هجومي را شاهد هستيم. قولهايي كه رجب طيب اردوغان نخست وزير داده است، افق اين بچه ها را روشن تر كرده است.»
اكنون پوشيدن روسري در مدارس تركيه مجاز، اما در دانشگاهها و ساير نهادهاي عمومي ممنوع است. اردوغان تا به حال از پرداختن به اين ممنوعيت پرهيز كرده است، چون مي داند هرگونه تلاش اصلاحي به برانگيختن خشم ژنرالها خواهد انجاميد. با اين حال نخست وزير كه زير فشار فزاينده طرفداران خود در ميان توده مردم است، اخيراً وعده داد رويه هاي تبعيض آميز را در مقررات پذيرش دانشگاهها حذف كند. براساس اين مقررات نمره امتحان ورودي متقاضيان كه از «مدارس حرفه اي» كه عملاً شامل امام هاتيپ ها مي شود، فارغ التحصيل شده اند، ۶۶ درصد كاسته مي شود. اين نقيصه بيشتر بر سرنوشت دختران تأثير مي گذارد كه ۹۵ درصد دانش آموزان مدارس ديني را تشكيل مي دهند. احتمال فرستاده شدن پسرها به مدارس عادي بيشتر است تا آنان امكان ورود به دانشگاه را از دست ندهند.
مدير مدرسه آجي بادام با استفاده از كمكهاي مردمي ساختمان مدرسه را نوسازي كرد. چون اداره منطقه هنوز از اعطاي بودجه آن خودداري مي كند. وي در جمع دانش آموزان روسري پوش گفت: «ديگر به هنگام نماز خواندن، كسي روي سر شما آب نمي ريزد.» بچه ها همگي با ابراز شادي به اين گفته واكنش نشان دادند.

يادداشت آموزشي
جدال مدعي با سعدي!
منصور ملكي
اگر قول سعدي را در ديباچه گلستان قبول كنيم، كه: دوستي يگانه از راه رسيد و تفرج كنان به دشت و صحرا رفتند و از هر دري سخن گفتند و تا ديرگاه در صحرا بودند به طوري كه به ناچار شب را در همان جا به سر برده و صبح عزم بازگشت به شهر كرده اند و دوستش دامني پر گل و ريحان و سنبل و ضيمران فراهم آورده و سعدي به او گفته است گل بستان را، چنان كه داني،وفايي نيست و به او قول داده است كه كتاب گلستان را تأليف كند كه باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گويا در همان روز فصلي اتفاق بياض افتاد، در حسن معاشرت و آداب محاورت، پس تأليف كتاب در دو هفته و يا يكي دو ماه و حداكثر سه ماه به انجام رسيده است. مي خواهم نتيجه بگيرم كه سعدي مواد و مصالح كتاب را قبلاً- در تمام مدتي كه در سفر و حضر بوده است- جمع آوري كرده و به يكباره نشسته و آنها را پاكنويس كرده است.
نكته مهم در اين جمع آوري كردن است. من در سال هاي جواني، سعدي را محكوم مي كردم به تناقض گويي، دورويي، بي خط بودن در انديشه و گاه در خدمت ظالم بودن كه براي هر يك از اين اتهامات هم دلايلي از دو كتاب بوستان و گلستان دارم. بعدها راضي شدم كه به خودم بقبولانم كه اين تناقض گويي ها به انديشه و طرز تفكر او ربطي ندارد. او هر آنچه را از سال هاي عمرش از اين و آن شنيده جمع آوري كرده است. پس اگر مثلاً در باب تعليم و تربيت و آموزش كه كار من هم هست، جايي بسيار عقب افتاده است و جايي ديگر بسيار درست و اصولي و به اصطلاح امروزي، ربطي به او ندارد. او راوي انديشه هايي گوناگون و متضاد است. به عنوان مثال اگر او در حكايتي از گلي خوشبو كه در حمام به دست او افتاده سخن مي گويد كه از بوي دل آويز آن مست مي شود و علت خوشبويي گل، از آن است كه مدتي با گل نشسته است و كمال همنشين در او اثر كرده است (كه حرف و استدلالي درست است) و در جايي ديگر پس از شرح قصه طفلي از قافله دزدان كه در قصر شاه تربيت و بزرگ شده است و بالاخره پس از آنكه جواني برومند مي شود، شبي پادشاه را سر مي برد و اموال او را به غارت مي برد و نتيجه آنكه تربيت نااهل را چون گردو بر گنبد است و عاقبت گرگ زاده گرگ مي شود (كه انديشه اي نادرست است) به او ربطي ندارد. او نويسنده اي است كه در زبياترين كلام و يا نثري غير قابل تقليد و در حكايت هايي فوق العاده زيبا از نظر قصه گويي، انديشه هايي از زمان خود را به ما مي رساند. انديشه هايي كه در اين زمان گاه قابل باور و پذيرش است و گاه مهمل. حالا حكايت زير را از گلستان او بخوانيد، تا به نكته اي اشاره كنم:
معلمي را ديدم در ديار مغرب ترشروي، تلخ گفتار، بدخوي، مردم آزار، گداطبع، ناپرهيزگار كه عيش مسلمانان به ديدن او تبه گشتي و خواندن قرآنش دل مردم سيه كردي. جمعي پسران پاكيزه و دختران دوشيزه به دست جفاي او گرفتار، نه زهره خنده و نه ياراي گفتار، گه عارض سيمين يكي را تپانچه زدي و گه ساق بلورين ديگري را شكنجه كردي. القصه شنيدم كه طرفي از خباثت نفس وي معلوم كردند، بزدند و براندند. پس آنگه مكتب وي به مصلحتي دادند. پارسايي سليم، نيك مرد، حليم كه سخن جز به حكم ضرورت نگفتي و موجب آزار كس بر زبانش نرفتي. كودكان را هيبت استاد نخستين از سر به در رفت و معلم را اخلاق ملكي ديدند، ديو يك يك شدند، به اعتماد حلم او علم فراموش كردند، همچنين اغلب اوقات به بازيچه فراهم نشستندي و لوح درست ناكرده در سر هم شكستندي.
استاد معلم چو بود بي آزار
خرسك بازند كودكان در بازار
بعد از دو هفته در آن مسجد گذر كردم و معلم اولين را ديدم كه خوش كرده بودند و به مقام خويش آورده. انصاف برنجيدم و لاحول گفتم كه دگر باره ابليس را معلم ملايكه چرا كردند. پيرمردي ظريف جهان ديده بشنيد و بخنديد و گفت:
پادشاهي پسر به مكتب داد
لوح سيمينش بر كنار نهاد
بر سر لوح او نبشته به زر
جور استاد به كه مهر پدر
من كه ساليان درازي، با عشق به تعليم و تربيت به كلاس رفته ام و با عشق به ادبيات فارسي، درس داده ام و تلاش كرده ام در يك رابطه انساني با شاگردانم، آنان را به كلاس و درس و ادبيات علاقه مند كنم، هرگز باور نمي كنم در كار تعليم و تربيت نيازي به خشونت باشد يا اداي خشن بودن، تا شاگردان در كلاس آرام باشند،من كه خود از خشونت بيجاي معلمانم آزرده بوده ام. من كه فكر مي كنم در زمانه ما احترام به شخصيت شاگردان لازمه ارتباط درست و منطقي بين معلم و شاگرد است، من كه اگر شاگردم مريض شده است، تلفني احوالش را پرسيده ام و اگر بيماري اش طولاني بوده به عيادتش رفته ام، من كه روز تولد آنان را با نوشتن چند سطري بر كارتي گرامي داشته ام و بالاخره در غم و شادي آنان سهيم بوده ام، از اين رفتار ضرري نكرده ام و در طول اين سال ها چه بسيار شاگرداني كه پا به جامعه بزرگ تر از مدرسه گذاشته اند و هر از گاه مرا ديده اند، از ديدارم به وجد آمده اند- همچنان كه من به وجد آمده ام- و امروزه بسياري از دوستان خانوادگي ام همان شاگردانند با خانواده شان. البته پنهان نماند كه گاه از ناسازگاري معدود شاگردانم كمي خسته شده ام و آزرده خاطر. اما هميشه بر اين اعتقاد بوده ام كه معلمي شغل نيست. كاري است كه تو انتخاب كرده اي و بايد هر گاه در آن درماندي، كنار بكشي. تازه من خود فرزنداني دارم و تصور آن كه با آنان بدرفتاري شده است را تاب نمي آورم. پس چگونه به خود اجازه مي دهم با فرزندان ديگران بدرفتاري كنم تا كلاس از دست نرود. گرچه سعدي- به عنوان راوي قصه- از اينكه معلم خوش اخلاق را دك كردند و همان معلم سابق را آورده اند،در شگفت است و متأسف، اما به راستي اين قصه در زمانه ما مي تواند مصداقي داشته باشد؟ به راستي بايد براي پيشبرد كار تعليم و تربيت به چوب و فلك مجهز شد؟ و اگر كساني هستند كه نه اين و نه آن رفتار را درست نمي دانند، چه راهي را درست مي دانند؟ اگر به بعضي از همكارانم توهين نباشد، بايد بگويم هم ناتواني در تدريس و هم خشونت رفتار براي آرام نگه داشتن شاگردان در كلاس، جفاي مضاعفي است بر نسل امروز.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |
|   شوراها    |    شهري    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |