شنبه ۵ مهر ۱۳۸۲
شماره ۳۱۷۸- Sep, 27, 2003
ادبيات
Front Page

ميثاق اميرفجر داستان نويس
آشفته بازار نقد
011872.jpg
فربد فرزام
چرا داستان هاي كوتاه و رمان  هاي نويسندگان وشاعران امروز ايران در حد و مقياسي قابل قبول و دست كم هم سان با آثار برخي داستان نويسان آسيايي و آفريقايي، به زبانهاي ديگر ترجمه نمي شود؟ چرا در كتابخانه هاي كوچك و بزرگ بسياري كشورها، گاه حتي يك مجموعه  كوچك از آثار داستان نويسان و شاعران معاصر ايراني به چشم نمي خورد؟
اگر اين فرض را به ميان آوريم كه بنا به دلايلي هنوز نتوانسته ايم رمان هاي بزرگ و فراگير جهاني خلق كنيم، بي ترديد با رجوع به شماري بسيار از مجموعه هاي داستان هاي كوتاه نويسندگان امروز ايراني و مقايسه اين آثار با بهترين داستان هاي كوتاه عده اي از برجسته ترين نويسندگان ديگر سرزمين هاي دور و نزديك، درمي ِيابيم كه در قلمرو داستان كوتاه آثاري- اگر نه برتر- حداقل همسان با آثار درخشان جهاني اين عرصه در ايران نوشته و منتشر شده است. در عرصه شعر هم، امروزه از قوت و نوآوري و تجربه هاي غالباً تازه و در عين حال اصيل بي بهره  نيستيم. پس گره كار و ريشه مشكل ترجمه نشدن داستانها و شعرهاي امروز ما به زبانهاي ديگر، كجاست؟ اين پرسش ها را با ميثاق امير فجر مؤلف بيش از هشتاد كتاب در ميان گذاشتيم .
* به نظر شما، چرا آثار داستان نويسان و شاعران ايراني، كمتر به زبانهاي ديگر ترجمه مي شود؟
- حقيقت اين است كه ما در حال حاضر در جامعه مان نيروهاي مثبت انديش و والاي نقد نداريم كه كارها را بيابند و به گونه اي علمي تحليل كنند. وقتي جريان مستمر تحليل نداريم، وقتي نقد با آن كيفيت مثبت نداريم، چه توقعي است؟ متأسفانه مقوله نقد در جامعه ما تبديل به آشفته بازاري شده كه از آن بوي اقتصاد بلند است. يك نويسنده، دوستي دارد كه كتابهايش را به او مي دهد وآن دوست بر حسب رفاقت كتاب، او را نقد مي كند و تا آنجا كه مي تواند تعريف مي كند. بعد مردم كه مي خواهند اين اثر را بخوانند، متوجه مي شوند كه عملاً نمي توانند اين كتاب را مطالعه كنند. كتاب را پنجاه دفعه به ديوار مي كوبند و وقتي اين طور شد، نقد علمي نيست و مردم نمي توانند بفهمند چه اثري ارزشمند است و چه اثري ارزشمند نيست. اين اولين مقوله، اما وقتي كه نقد تحليلي باشد و مبتني باشد بر ارزش هاي علمي و يك منتقد وقتي اثر را بر اساس هويتش نقد كرد و آن اثر واجد همه زيباييها و شيوايي هاي بياني بود و اول شما را اقناع كرد و بعد به شما شادي داد، دانش داد، ابتهاج داد و معرفت داد و بعد در پس آن اثر، علاوه بر همه آن جنبه هاي زيبايي شناسي يك هنر آرمان گرايانه، يك فلسفه و يك انديشه متعال وجود داشت، اين اثر خود مثل بذري مي شود كه شروع مي كند به جوانه زدن و در تكاپوي رشد خودش برگ و بار مي افشاند و به ثمر مي نشيند. بنابر اين وقتي توده انديشمندي از مردم (از دانشجو گرفته و استاد دانشگاه و كارمند و خانه دار) يك اثر را پسنديدند و وقتي اين اثر در جامعه تحليل شد و آن وقت كاربرد داشت، اين در واقع آوايي است كه از حنجره نويسنده به جامعه منتقل شده و پژواك يافته و بازگشت كرده، اين اكنون يك اثر كاملاً حساب شده و علمي است و احتياج دارد به چندين زبان زنده دنيا ترجمه شود؛ از طرفي ما مترجم نداريم. يعني من تصور مي كنم كه در حال حاضر كساني را نداريم كه به عنوان دلسوزي بيايد و عمري بگذارند و يك متن شسته رفته و واجد زيبايي هاي فلسفي و انديشه هاي متعالي را برگردانند به چندين زبان خارجي و بعد هم چيزي دريافت نكنند. اگر كسي بخواهد عمرش را در اين راه صرف كند بايد ارگاني، يا متولي فرهنگي كشور يا هر كجا كه امكانش هست، از او حمايت كند و از حيث مالي او را تأمين كنند تا او بتواند كارهاي عظيم را ترجمه كند. مجموعه اين عوامل موجب مي شود كه امروز هيچ كدام از آثار ما ترجمه نشود و متأسفانه، نه تنها اين بلكه مشكلات ديگري هم فراهم آيد. مثلاً يك اثر ارزشمند كه در سراسر ايران و دنيا صدا كرده، هنوز آن طور كه بايد به مردم شناسانده نشده است و نقد نشده است ولي يكهو مي بينيد كه يك اثر راحت الحلقوم بي ارزش و به لحاظ محتوايي صفر، صد هزار تيراژ مي خورد و آن اثر گرانقدر و ارزشمند و ارجمند به جهت عدم اين بازاريابي ها و اين زد و بندهايي كه گفتم بيشتر از ۵۰۰۰ تيراژ نمي خورد. مردم جامعه هم آثار ارزشمند را نمي شناسند. اين علت كلي است.
* يعني اگر با فرآيند نقد روبه رو باشيم، با ترجمه آثارمان هم روبه رو مي شويم؟
- ببينيد اين كيمياگر «پائولو كوئيلو» از مثنوي مولانا و از دفتر پنجم گرفته شده است. يعني اگر من بخواهم ابياتش را براي شما بخوانم تقريباً بيست بيت مي شود.
كوئيلو، جوهره انديشه و فكر متعالي و فلسفي و عرفاني را از آن گرفته و يك داستان نوشته است. شما ببينيد اين كتاب را آوردند در ايران نقد كردند و بعد ترجمه كردند و آن قدر هم درباره اش نوشتند كه ايرانيهاي ما فكر مي كردند آسمان باز شده و كوئيلو افتاده پايين. شما ببينيد در همين كشور ما، چقدر آثار بسيارنازلي از همين كوئيلو، بعد از كيمياگر منتشر شد. اين به خاطر چيست؟ خوب اول آشنايي و بعد روشنايي  المعروف بقدرالمعرفه. آدم به يك چيز قابل شناخت دسترسي پيدا مي كند. اول بايد اين مسئله حل بشود تا مراحل بعد انجام پذيرد.
* به نظر شما دلايل اين كه بستر نقد به وجود نمي آيد چيست و گمان مي كنيد چه مباحثي بايد فراهم شود تا برويم به آن سمت و آيا اطلاع رساني مي تواند در اين حوزه ياري برساند؟
- ببينيد، اين سؤال خيلي مهم است. الان مطبوعات ما كاملاً جهت گيري هاي سياسي دارند. يك عده اي مي آيند زد و بند مي كنند و مدتي چند تا روزنامه علم مي كنند و اينها به عقيده من دغدغه مسائل فرهنگي ندارند، مباحث سياسي و اقتصادي پشت اين قضايا است و موج ها و جرياناتي پشت اين قضايا است. البته زياد هم غم و غصه نبايد خورد، به قول «شيلر» هر نويسنده اي، سه دهه بعد از مرگش شناخته مي شود.
نويسنده بايد كار كند و زحمت بكشد. ولي نقد به عنوان يك هويت و جوهره علمي بايد در اين جامعه كه ادعاي تكاپو دارد، جريان ژرف و سازنده اي داشته باشد. متأسفانه در جامعه ما چنين نيست. يكي به لحاظ اين كه ما منتقد نداريم. نقد كاري علمي است. كسي كه كار نقد مي كند بايد كاملاً با زير و زبر اين مقوله آشنا باشد. شما فرض بفرماييد من يك كتاب نوشتم كه هفت طيف عرفان و فلسفه و هنر و زيبايي شناسي، ادب و... را در خودش داشت. منتقدي كه اين مقولات را نمي داند، چطور از گرد راه رسيده و حالا مي خواهد كار را نقد كند؟ يا فرض كنيد جوهره انديشه من موسيقي است، وقتي او در اين مقوله تبحري ندارد، خوب نه از زيبايي هاي كار سردرمي آورد و نه در زمينه موسيقي صاحبنظر است و نه در مقوله عرفان و ديگر مباحث. فكر مي كنم كه نقد كار بسيار عظيم و ظريفي است. در اين حيطه نقص داريم. يعني به صورت علمي نرفته اند دنبال نقد. وقتي اثري تحليل شد و به جامعه رفت و مردم نسبت به آن شناخت پيدا كردند قطعاً جهان هم نسبت به آن كار انگيخته مي شود، گوشها و عقل ها و هوش ها به سوي آن انديشه تمايل و توجه پيدا مي كند. نسبت به اين مسأله بايد يك برخورد آكادميك بشود. يك منتقد بايد تقريباً ويژگيهاي يك نويسنده را داشته باشد و ما مشكلات اين چنيني را داريم.
* در واقع شما به ضعف آثار ايراني يا نارسايي زبان فارسي و دلايل ديگر از اين دست هم اعتقاد داريد؟
- نه، من به نارسايي زبان فارسي اعتقاد ندارم. مي گويم كه زبان فارسي از غني ترين زبانهاي دنيا است. به جهت اين كه در زبان از آغاز كلام و فلاسفه و ادب و عرفان از آن آغاز كه ما شروع كرديم، فلسفه يوناني را گرفتيم به عربي و از آنجا ترجمه كرديم و همين طور كلام را آورديم و با اين زبان شروع كرديم به نوشتن مباني جامعه شناسي و هنر و ديگر شاخه هاي علوم انساني، ببينيد چه زبان ذخاري داريم! زبان فارسي اقيانوسي است كه در درون خودش رگه ها و مرواريد هايي از انديشه و آن جوهرهاي فعال ادب عرب را دارد. زبان فارسي خيلي كاربرد دارد و بسيار زبان غني اي است هم به لحاظ ديني و تفسيري و هم به لحاظ اجتماعي و به ويژه به لحاظ هنري بسيار زبان مثبتي است.
* به نظر شما قوانين جهاني اي كه در حوزه كتاب وجود دارد، در برخورد با ترجمه آثار ايراني، چه تأثيري مي تواند بگذارد؟ آيا مانع است يا براي پيشبرد شكوفايي آن مؤثر واقع مي شود؟
- هيچ قانوني نمي تواند خودش را بر يك اثر خوب و ژرف تحميل كند. شما نگاه كنيد به آثار مولانا كه در حوزه هاي وسيع جهاني ترجمه مي شود و افكار جهاني را هم شيفته خودش كرده است. هيچ قانوني نمي تواند خودش را بر يك اثر خوب، تحميل كند. حتي به عقيده من يك كتاب صدجلدي اگر خوب باشد ارزشمند است و ترجمه مي شود و خوانده مي شود و هيچ قانوني نمي تواند به هيچ وجه اثر كند. اثر بايد ذاتاً قوي باشد و ارجمند و والا.
* با ورود به قوانين جهاني كتاب، آيا تأثيري بر روي ترجمه ها مي توان ديد؟
- تصور مي كنم كه مثلاً يك اثر بايد حتماً در حوزه عرفان باشد، علمي باشد يا فلسفي يا نباشد، اينها به نظر من ايرادي ندارد. ما مي خواهيم اين ضوابط را رعايت كنيم و اين كار را انجام دهيم، چه اشكالي دارد؟ اين كار را بكنيم و خودمان را هماهنگ كنيم با قوانين مدني و اقتصادي جهان. اينها كمك مي كند. از آن طرف هم به سود ماست، چه اشكالي دارد؟ ما فرض كنيم كه يك كپي رايت بدهيم و بعد يك كپي رايت بگيريم.

نگاه
تولد شاعري در انزوا

حسين منزوي غزلسراي معاصر در ۱ مهرماه ۱۳۲۵ در زنجان متولد شد و از همان جواني استعداد خود را در شعر نشان داد.
«حسين منزوي» از شاعراني است كه در دوران جواني به خوبي از ادبيات و شعر كهن بهره  برد و پشتوانه ادبي خود را محكم كرد. با نگاه به اشعار او مي توان فهميد كه ارادت خاصي به حافظ غزلسراي بزرگ فارسي دارد و در بعضي از اشعار خود نيز به شيوه اين شاعر نظر كرده است.
البته منزوي به هيچ عنوان شاعري نيست كه خود را در حصار شعر كهن اسير كند و از زبان و شعر روز جامعه خود غافل بماند. او با استفاده از پشتوانه ادبي خود از ادبيات كهن و با آشنايي به زبان روز و نياز جامعه اشعاري را مي سرايد كه در جامعه ادبي قبول مي افتد.
ساختار و فرم متناسب، مضمون يابي و گاهي نزديكي زبان شعرش به زبان عاميانه از خصوصيات بارز شعري او به شمار مي رود. منزوي اگر چه بيشتر به عنوان يك غزلسرا شناخته شده است، اما در قالب شعر آزاد نيز اشعار خوبي را سروده، كه داراي زبان خاص خود اوست. شعرهاي آزاد و سپيد منزوي نسبت به غزلهاي او از فضاها و واژه هاي روز بيشتر سود مي برد.
آنچه در آثار و حركت منزوي در عرصه شعر قابل توجه و منطقي به نظر مي آيد اين است كه او در سرايش غزلهاي خويش دچار سنت گرايي محض نمي شود و در گرايش به زبان و شعر روز نيز از تندروي و تقليد از اشعار ترجمه شده و جريانهاي شعري وارداتي از كشورهاي خارجي خودداري مي كند.
اما متأسفانه آن حركت ابتداي حسين منزوي در عرصه شعر كه نگاه ها را به خود معطوف كرده بود در سنين بالاتر ادامه نيافت و شاعر تنها به پشتوانه آنچه كه در جواني آموخته بود شعر سرود و اين براي خلق آثار تازه وي كافي نبود.
اميد كه در آينده اين غزلسراي توانمند با بازگشتن به دوران آفرينش هاي زيباي خود در عرصه شعر، جامعه ادبي را از شعرهاي توانمند خود بهره مند كند.
تعدادي از آثار شعري منتشر شده از حسين منزوي بدين شرح است:
«حيدر بابا» ترجمه نيمايي از منظومه «حيدربابايه سلام» سروده «شهريار»، «با عشق در حوالي فاجعه»، مجموعه غزلهاي سروده شده از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۲، «از شوكران و شكر»، مجموعه غزلهاي سروده شده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۶۷، «حنجري زخمي تغزل»، دفتري از شعرهاي آزاد و غزل كه اشعار سروده شده از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹ را شامل مي شود،«از ترمه و تغزل» گزيده اشعار، ۱۳۷۶، «با عشق تاب مي آورم» شامل اشعار سپيد و آزاد سروده شده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۷۲و «با سياووش از آتش» برگزيده شعر.

سايه روشن ادبيات

ادبيات ما رشد نكرده است
يك مدرس داستان نويسي گفت: نگذاريد نويسنده در وضعيتي بماند كه خواننده فراتر رود و ديگر كتابش را نخواند.
شهريار مندني پور- داستان نويس- با بيان اين مطلب كه خواندن ادبيات مانند فيزيك و شيمي و ديگر علوم تخصصي مي خواهد، افزود: در زبان مردم استعاره و تشبيهات زيبايي است كه گاهي لازم است وارد ادبيات شوند؛ اما نويسنده نبايد زيبايي هاي زبان را تكرار كند؛ بلكه وظيفه دارد بر زيبايي هاي زبان بيفزايد.وي در ادامه افزود: اگر به راحتي شعر حافظ را مي فهميم نشان دهنده آن است كه ادبيات ما هنوز رشد نكرده است. وقتي با يك اثر سخت خوان روبه رو مي شويم، نبايد نويسنده آن را محكوم كنيم و نگاه ما به هنر نبايد حذف كننده باشد؛ چرا كه در خواننده تغيير سليقه وجود دارد و هميشه يك نوع نوشته او را جذب نمي كند.
مندني پور همچنين اظهار داشت: تمام وظايفي كه هم اكنون بر دوش سياستمدار، فرهنگ شناس، جغرافيدان و ديگر هنرمندان است، در قديم بر دوش يك نويسنده بود؛ اما با اختراع سينما، داستان نويسي ناب تر شد و هم اكنون نويسنده به مصالح كار خود مي پردازد.وي سپس به بررسي شگردهاي زباني پرداخت و اظهار داشت: امروزه به فضاسازي و استفاده از واژه آرايي توجه مي شود؛ اما نويسنده بايد با خلاقيت خود تنش ها را از طريق زبان به خواننده منتقل كند؛ نه تنها نويسنده، بلكه مترجم، نبايد لحن را فراموش كنند؛ چرا كه هر نويسنده، ساختار زباني خاصي دارد.
«ارواح شهرزاد» نوشته شهريار مندني پور كه حاصل تجربه هاي چندين ساله او در امر آموزش و شگرد داستان نويسي است، به زودي منتشر مي شود.
سيد علي صالحي: فقط شعر خوب
نبايد براي مخاطب شعر امروز، حرف هاي آكادميك زد، زيرا او از شاعر، فقط شعر خوب مي خواهد.
سيد علي صالحي، شاعر معاصر با بيان اين مطلب گفت: تقسيم بندي هاي آكادميك در ادبيات و شعر پذيرفته شده نيست وآنهايي كه اين بحث ها را مطرح مي كنند، خودشان نيز قادر به ابهام زدايي از حرف هايي كه مي زنند، نيستند.اين شاعر با تأكيد بر اين كه «شعر» بيان حرف ها و دردهاي نهفته بشري است كه خود را در ظرف زباني خاصي آشكار مي سازد، يادآور شد: اين كه عده اي، دم از شعر وطني، شعر مهاجرت، شعر پيشرو و... مي زنند، هيچ نتيجه اي به جز منحرف كردن مخاطب و علاقه مند شعر امروز در پي ندارد و سبب بروز مشكلاتي در اين زمينه مي شود. صالحي افزود: براي مخاطبان شعر امروز كه قرار است از اثري كه براي آنها خلق شده لذت ببرند، بيان حرف هاي آكادميك فايده اي ندارد زيرا ذهنيت آنها را از اصل مطلب دور مي كند، بهتر است شاعر مجموعه توانمندي ها و هنرهاي نهفته درخود را با اثري كه مي آفريند، در معرض نمايش بگذارد.
اين شاعر معاصر گفت: شعر چه عاشقانه باشد و چه اجتماعي، بخشي از ادبيات است و بايد به آن، نگاه ريشه اي داشت و گرنه هم شاعر و منتقد و هم مخاطب، دچار سرگرداني و ابهام مي شود و اصولاً قرار نيست براي مخاطبان امروز شعر، اشعار پيچيده و فلسفي بگوييم. گفتني است دفتر شعر «دعاي زني در راه» سروده سيد علي صالحي توسط «انتشارات ابتكار» به چاپ دوم رسيده است، همچنين مجموعه شعر ديگر اين شاعر با عنوان «سفربخير، مسافر غمگين پاييز ۵۸» به زودي در «انتشارات رامانيوش» به چاپ چهارم خواهد رسيد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |