شنبه ۵ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۷۸- Sep, 27, 2003
گزارشي از همايش كودك، صلح، زندگي
فرهنگ صلح
زير ذره بين
صلح يعني شكيبايي و احترام گذاشتن به همه تفاوت ها و تنوع ها و اين كه انسان هاي ديگر اجازه دارند مثل ما فكر نكنند، صلح يعني حفظ محيط زيست و آگاهي به اين كه ما فقط يك سياره زمين داريم، منابع ما محدود است و ما حق نداريم اين منابع محدود را هدر بدهيم و نابود كنيم. صلح يعني آزادي و حق مشاركت و اين كه انسان ها حق فكر كردن، بيان خود و بحث و گفت وگو در فضايي سرشار از همزيستي را دارند.
011874.jpg
ائلدار محمدزاده صديق
خيلي دلم مي خواست ببينمش، روي پاهايش بنشينم و خيلي خودماني با هم گپ بزنيم. آخ چقدر خوب مي شد براي يك بار هم كه شده از اون بالا بالاها مي آمد پايين، چه صورت مهربان و نازي داشت، مثل فرشته ها بود، راستش خجالت كشيدم كه نزديك بشوم. ولي نه، من كه آمده بودم. براي ديدن او، اين همه راه را زده بودم براي اين كه او را ببينم و با او درددل كنم، براي همين خجالت را كنار زدم، جلو رفتم.
- سلام ستاره هالي، چطوري؟
- سلام، من كه خوبم، شما چطوري؟
- متشكرم، از ديدنت خيلي خوشحالم؟
تازه داشتم با ستاره هالي آشنا مي شدم، ولي او مي خواست از كنار من برود.
- براي چي مي خواهي بروي؟ مگر از ما بچه ها آزاري به تو رسيده؟ ما كه تو را خيلي دوست داريم؟! لبخند تلخي بر لبانش نقش بست؛ نه من از شما بجه ها ناراحت نيستم،تازه خيلي دلم مي خواهد همين جا پيش شماها بمانم. من شما را دوست دارم .شما بجه ها، قلب پاك و مهرباني داريد، من عاشق چشم هاي معصوم شماها هستم، عاشق خنديدنتان، بازي كردنتان، اما دل من از بزرگترها پر از خون است. من از بزرگترها سنگ خورده ام، دلم را شكسته اند . من از آنهايي ناراحتم كه هر روز ستاره هاي خانه هاي شما را پايين مي كشند. از آنها كه دايي، برادر، پدر و عموي بچه ها را مي كشند و خانه ها را برسر بچه هاي بي گناه خراب مي كنند. از آنها متنفرم. جاي من حتي ديگر در آسمان ها هم نيست، جت ها و هواپيماهاي جنگي، آسمان را اشغال كرده اند، آرامش را از ستاره ها هم گرفته اند. در حالي كه اشك از چشمان ستاره هالي جاري شده بود، گفت: من مي روم و وقتي كه زمين از دروغ و جنگ و نيرنگ پاك شد، وقتي آسمان خالي از دود هواپيماهاي بمب افكن شد، وقتي كه جت هاي جنگي خواب ستاره ها را آشفته نكردند، برمي گردم، شايد آن وقت را نبيني. ولي بچه هاي كوچولوي تو هستند و آن روز را مي بينند. روي لبهايش باغي از خنده شكفت، دستم را گرفت و فشرد، صورتم را بوسيد و نرم نرم ناپديد شد. ولي من، هنوز با نگاهم، ستاره دنباله دار هالي را دنبال مي كردم.
امسال سومين سال از دهه جهاني صلح و نفي خشونت (۲۰۱۰-۲۰۰۱) را سپري مي كنيم. سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۰، بيانيه اي را به منظور گسترش فرهنگ صلح در جهان صادر كرد و از همه كشورها خواست تا با امضا آن به جنبش جهاني فرهنگ صلح بپيوندند. به طور يقين، علت صدور اين بيانيه شدت جنگ هاي محلي و منطقه اي در دو دهه اخير است كه متأسفانه بيشترين آمار تلفات اين جنگ ها را كودكان تشكيل مي دهند. صدها هزار كودك از بين رفته اند، ميليون ها كودك دچار آسيب هاي جسمي و رواني شده اند و چندين برابر اين آمار، كودكان آواره و بي خانمان بر جاي مانده اند.
علاوه بر اين، فقر، گرسنگي، اعتياد، سوءتغذيه، تبعيض عليه كودكان معلول و يا كودكان اقليتهاي قومي، نژادي، مذهبي و طبقاتي روي ديگري از چهره خشونت است كه كمتر از جنگ به كودكان آسيب نرسانده است كه نمونه بارز آن را در دو كشور همسايه خود عراق و افغانستان شاهد هستيم. در اين خصوص، لازم است براي آموزش فرهنگ صلح و نفي خشونت، دولت ها و سازمانهاي مردمي در كشورهاي مختلف براي آموزش بهداشت و حمايت هاي مادي و معنوي از كودكان تلاش كنند تا شايد بتوانند شرايطي را كه كشورهاي استعماري به وجود آورده اند، تغيير دهند.
همزمان با دهه جهاني صلح و نفي خشونت عليه كودكان، شوراي گسترش فرهنگ صلح براي كودكان كه متشكل از سازمانها و نهادهاي غيردولتي و مدني است، به منظور گسترش و ترويج فرهنگ صلح دوستي و نفي خشونت، از فروردين ماه ۱۳۸۰ شروع به كار كرده است. هدف اين شورا، ايجاد فرصتهايي است تا همه كودكان بتوانند در محيطي امن و سرشار از احترام به انسان ها، مهرورزي و درك ديگران، تفاهم و همزيستي زندگي كنند. در اين راستا همايش «كودك، صلح، اسباب بازي» در سال اول فعاليت اين شورا تشكيل شد و امسال هم شوراي گسترش فرهنگ صلح، همايش «صلح، كودك، زندگي» را با هدف آشنايي هرچه بيشتر كودكان و نوجوانان با مفهوم صلح و اثرات خشونت در دهه اول شهريور ماه در موزه فرش ايران برگزار كرد.
منير همايوني، دبير شوراي گسترش فرهنگ صلح براي كودكان در مورد مفهوم صلح گفت: صلح يعني شكيبايي و احترام گذاشتن به همه تفاوت ها و تنوع ها و اين كه انسان هاي ديگر اجازه دارند مثل ما فكر نكنند، صلح يعني حفظ محيط زيست و آگاهي به اين كه ما فقط يك سياره زمين داريم، منابع ما محدود است و ما حق نداريم اين منابع محدود را هدر بدهيم و نابود كنيم. صلح يعني آزادي و حق مشاركت و اين كه انسان ها حق فكر كردن، بيان خود و بحث و گفت وگو در فضايي سرشار از همزيستي را دارند.
دبير شوراي گسترش فرهنگ صلح توضيح داد كه امروزه تعريف صلح، نبود جنگ فيزيكي نيست، بلكه صلح به معني داشتن جامعه اي سرشار از عدالت اجتماعي، بهزيستي و آزادي است كه به دور از هر نوع خشونتي يك روند مشاركتي بين آحاد مردم به وجود مي آيد و براي رسيدن به نتيجه مطلوب، تنها يك راه داريم و آن، آماده سازي ذهن جامعه براي پذيرش فرهنگ صلح است.
همايوني درخصوص چگونگي ايجاد فرهنگ صلح گفت: فرهنگ صلح ايجاد نمي شود، مگر اين كه همه ما آن را باور كنيم و هر روز آن را تمرين و تجربه كنيم و از اين رو اعضاي اين شورا بر اين باورند كه انجام فعاليتهاي گوناگون براي كودكان، بدون داشتن فضايي امن و آرام امكان پذير نيست و پرداختن به آموزش و پرورش، بهداشت، تغذيه و هنر و ادبيات، زماني نهادينه و اثربخش مي شود كه دولت، نهادهاي مدني، سازمانهاي غيردولتي و اشخاص سياسي و مجريان قانون، همگي براي گسترش فرهنگ صلح تلاش كنند. از اين روست كه آموزش صلح را بايد از خودمان آغاز كنيم. دبير اين همايش، درخصوص اهداف شورا گفت : گسترش فرهنگ صلح در خانواده ، مهد كودك ، مدرسه وجامعه ،آشنا كردن كارشناسان، مسئولان و اعضاي نهادهاي دولتي و غيردولتي با فرهنگ صلح، اهداف اين شورا هستند كه فعاليتهاي آن با برگزاري كارگاههاي آموزشي، سمينارها، بررسي مفاهيم صلح در كتب درس و ادبيات كودك، برگزاري كنسرت، نمايشگاههاي نقاشي، عكس و همايش ها با موضوع گسترش فرهنگ صلح و برقراري ارتباط با سازمانهاي همسو در ديگر كشورها صورت مي گيرد.
مريم احمدي، پژوهشگر و كارشناس امور اجتماعي خانواده نيز در اين همايش، درخصوص اثرات جنگ بر خانواده صحبت كرد. وي گفت: خانواده، سازمان اجتماعي كوچك مركب از مرد، زن و كودك است كه مهمترين كاركرد آن، ايجاد زمينه و بستر اوليه براي پرورش فرزند و ارتباط هاي سالم در خانواده است. عملكرد خانواده در بسترسازي براي پرورش در عرصه هاي گوناگون، خود را نشان مي دهد كه از آن جمله در عرصه هاي رشد جسمي، ذهني، عاطفي و اجتماعي كودك است. اين پژوهشگر درخصوص تأثير جنگ در رشد جسمي كودك چنين توضيح داد: با توجه به آمار و ارقام جنگ ها به اين نتيجه مي رسيم كه صد در صد كساني كه جنگ، رشد، سلامت و بنايشان را تهديد مي كند، اعضاي خانواده ها هستند. اثرات جنگ تنها به طور مستقيم بر جسم اعضا خانواده وارد نمي شود، بلكه با ايجاد فقر در جامعه و خانواده، بخش عمده بودجه دولت ها را نيز صرف خريد جنگ افزار يا ترميم تخريب هاي ناشي از جنگ مي كند.
اين كارشناس امور اجتماعي، درخصوص تأثير جنگ در رشد ذهني و عاطفي كودك معتقد است: جنگ بسترسازي براي رشد و سلامت ذهن را مختل مي كند و علاوه بر اثر مستقيم جنگ بر رشد و تكامل ذهني و معلوليت و بيماريهاي ذهني ناشي از جنگ، جريان يادگيري و فرصت هاي لازم براي يادگيري نيز به مخاطره مي افتد. تخريب مدرسه ها، ترك تحصيل و افت تحصيلي و مهاجرت، از جمله موارد بارز اين مسأله است. اثرات جنگ بر ذهن كودك زير ۳ سال سبب مرگ عاطفه او و تغيير شيميايي مغزش مي شود كه كارآيي و رشد مغز را براي هميشه از بين مي برد.
وي ادامه مي دهد: خاطره دلهره آميز جنگ براي هميشه در ذهن كودكان نقش مي بندد و اثرات تخريبي آن به صورت عدم تعادل هاي عاطفي چون گوشه گيري، تنفر، وحشت، خشم و عصبانيت هاي شديد، پرخاشگري و عدم تحمل و صبر و مدارا خود را نشان مي دهد. جنگ به طور غيرمستقيم فرآيند يادگيري را تحت الشعاع قرار مي دهد و در نهايت به چرخه پرخاشگري در جامعه دامن مي زند.
احمدي درخصوص اثرات اجتماعي جنگ بر خانواده ها معتقد است: مهاجرت، پناهندگي، زندگي در اردوگاههاي جنگ زدگان، نبود فرصت هاي كافي براي ارتباط هاي سالم اجتماعي و خانوادگي، بازي و فعاليتهاي سازنده، فساد و فحشاي ناشي از جنگ، فقر، حضور نوجوانان و جوانان در مناقشات مسلحانه، همگي نوعي روابط اجتماعي متأثر از جنگ را به وجود مي آورد كه زمينه براي رشد و تكامل طبيعي را از نظر اجتماعي نابود مي كند. جنگ بر ساختار و كاركرد خانواده ها اثر تخريبي و تحريمي و مختل كننده دارد و بايد با بررسي هاي دقيق جامعه شناختي و روان شناختي و ارائه راهكارهاي ممكن به پيشگيري از جنگ و ترويج صلح و مدارا از طريق خانواده ها پرداخت.
اين پژوهشگر اجتماعي در پايان گفت: لازم است بررسي هاي دقيق و جامعي درخصوص تأثير جنگ بر خانواده هاي ايران صورت پذيرد.
نماينده سازمان دفاع از قربانيان خشونت در اين همايش درخصوص نقش اسناد و نهادهاي سازمان ملل متحد در كاهش آسيب هاي ناشي از جنگ بر كودكان گفت: عليرغم تلاش ها و خواست ملل آزاد انديش جهان، متاسفانه پس از تأسيس سازمان ملل متحد و در نيمه دوم قرن بيستم نيز جهان شاهد بروز جنگ در نقاط مختلف بود. جنگ دو كره، جنگ ويتنام، جنگ ايران و عراق از عمده جنگ هاي قبل از فروپاشي شوروي سابق بودند و پس از پايان جنگ سرد و در دهه نود نيز متاسفانه جهان به جاي برخورداري از عصر تازه صلح، گرفتار دهه اي سرشار از مناقشات نژادي و جنگ هاي داخلي شد كه يكي از ويژگي هاي آن خشونت عمومي به مقياس گسترده عليه كودكان بود.
نماينده سازمان دفاع از قربانيان خشونت در ادامه افزود: تعداد كودكاني كه مستقيماً تحت تأثير مناقشات مسلحانه بوده اند، بسيار زياد و بي سابقه است كودكان در اين مناقشات ناقص العضو، كشته يا از خانواده و جامعه خود آواره شده اند و يا يتيم شده و در معرض بهره كشي و سوءاستفاده قرار گرفته اند، كودكان را ربوده و از آنان به عنوان سرباز استفاده كرده اند. امروزه حدود ۳۰۰ هزار كودك سرباز بطور مستقيم در مناقشات مسلحانه شركت دارند. در چنين شرايطي تمامي شاخص هاي اجتماعي و اقتصادي تحت تأثير قرار مي گيرد.
فلاحتي با ابراز اميدواري درخصوص سياستهاي سازمان ملل جهت كاهش آسيب هاي ناشي از جنگ بر كودكان افزود: سازمان ملل متحد با توجه به آثار وخيم جنگ بر كودكان و لزوم كاهش و به حداقل رساندن اين صدمات در دهه هاي اخير پيشگيري و كاهش آسيب هاي ناشي از جنگ را به عنوان بخشي از سياستهاي بشردوستانه اين سازمان در برنامه هاي خود پيگيري مي نمايد كه اين سياستها در اسناد سازمان ملل، پروتكل اختياري كنوانسيون حقوق كودك، صندوق كودكان ملل متحد (يونيسف) و سازمان بهداشت جهاني قرار دارد.
در ادامه اين همايش، چند نوجوان با لباس هاي رنگارنگ، سرودي درباره صلح خواندند. آنها آن قدر بلند مي خواندند كه انگار دوست داشتند، ستاره ها نيز صداي آنها را بشنوند آنها مي گفتند كه كودكان عامل برانگيختن جنگها نيستند، اما همواره بيشترين آسيب را از آن مي بينند: بياييد در ساختن دنيايي كه همه مردم جهان در آن با آرامش به سر برند، مشاركت داشته باشيد، درخواست ما اين است، دعاي ما اين است: صلح در جهان.
مريم رسالت نماينده انجمن پژوهش هاي آموزشي پويا نيز درخصوص نقش رسانه ها در جنگ و تأثير آن، با اشاره به جنگ هاي سده پيشين در جهان، آثار مخرب آن را بررسي كرد. وي در مورد به چالش كشيدن قدرت حاكميت در شكل گيري منشور ملل متحدد و شرايط جديد روابط بين الملل پرداخته و عوامل تضعيف قدرت ها را بيان كرد. رسالت با اشاره به نقش سازمان ملل و كمرنگ شدن اين نقش در جنگ آمريكا و عراق به نقش رسانه ها در گذشته و حال اشاره كرد و گفت: پيشرفت روزافزون تكنولوژي ارتباطات و خصوصاً شبكه جهاني اينترنت سبب شده است تا دولت ها همانند گذشته نتوانند اخبار و اطلاعات را سانسور كنند و مردم در كوتاهترين مدت در جريان وقايعي كه در جهان اتفاق مي افتد، قرار مي گيرند.
رسالت درخصوص نقش رسانه هاي تصويري و آثار مخرب آن بر كودك گفت: پخش صحنه هاي جنگ و فيلم هاي جنگي، مي تواند آثار مخربي بر شهروندان خصوصاً كودكان و نوجوانان داشته باشد، پس لازم است رسانه ها ضمن آن كه وظيفه انعكاس اخبار را انجام مي دهند، مواظب اثرات همه جانبه آن باشند.
وي با اشاره به تأثير رسانه ها در برانگيختن احساسات و شعله ور كردن آتش جنگ گفت: رسانه ها با انقلاب اطلاعات فروپاشي نظم هاي نوين را مختل كرد. سرعت دگرگوني اجتماعي و سياسي را دو چندان ساخته، گروههاي آگاه و از لحاظ سياسي فعال آفريده و به دليل آشكار ساختن اختلال هاي موجود، محرك برخورد و ستيز شده است.
رسالت معتقد است كه افزايش دانش و آگاهي ملل از يك سو و فروپاشي نظام هاي سنتي از سوي ديگر محصول انقلاب اطلاعات و تأثير تكنولوژي اطلاعات بوده است كه قرارگيري ملت در برابر دولتها از دهه پاياني ۱۹۹۰ تاكنون به حساب مي آيد.
ارائه دهنده مقاله نقش رسانه ها در جنگ و تأثير آن، با اشاره به شبكه گسترده جهاني كه فراتر از دسترسي دولتها است، گفت: پيشرفت تكنولوژي در اطلاع رساني و شكل گيري دهكده جهاني و برقراري ارتباط تنگاتنگ ارتباطات بشري مانع از سانسور اطلاعات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي شده است. رسانه هاي همگاني مي توانند با نظارت، در اصلاح رفتارهاي مسئولين و صاحبان قدرت موثر باشند و دولتمردان را نقد كنند.
در ادامه نماينده موسسه پژوهشي تاريخ ادبيات كودكان با ارائه مقاله اي درخصوص «چهره هاي خشونت در افسانه هاي ايراني»، سده بيستم را خشن ترين سده تاريخ بشري معرفي كرد و گفت: انسان براي سده ها و هزاره ها با خشونت زندگي كرد. و شايد هم با آن خو گرفته است، اما سده بيستم كه تنها چند سالي از پايان آن گذشته است، سياه ترين سده در نمايش خشونت انساني بوده است. دو ابر خشونتگر اين سده يعني هيتلر كه با شعار برتري نژادي بر نژادهاي ديگر بيش از شصت ميليون انسان را قرباني كرد و استالين كه با شعار برابري جهان انسان، بيش از چهل ميليون از مردم كشور خود و كشورهاي ديگر را در اردوگاهاي كار اجباري و يا زندان ها و تبعيد گاهها قرباني كرد، تنها دو چهره درشت خشونت در سده بيستم هستند. «سليقه» در خصوص اولين چهره هاي خشونت در اسطوره هاي ايراني گفت: افسانه اژي دهاك با ضحاك مار دوش پايدارترين چهره نمادين از خشونت انساني است. مارهاي دوش اين شاه قدر ت طلب، از مغز جوان مي خورند و اين يعني كشتن نيروي جواني فردا و آينده در سرزمين مادري و خوراك دادن به مارهاي دوش شاه و آرام شدن او براي زماني كوتاه و اشتياق دوباره او براي كشتن و خوردن، چهره ديگر خشونت را در كهن الگوي سياوش مي بينيم. كشتن بي گناهي و آزادي ژرفترين معناي اين نهاد پايدار جامعه ايراني است. از خون او سياوشان و شقايق مي رويد و شقايق و لاله در سرزمين ما نماد شهيد و شهادت است، كه پيوند دوباره اين نماد گياهي، نشانگر اين است كه انسان ايراني از كهن روزگاران در اندوه از دست دادن جوانان خود به دست خشونتگران رنج مي برده است و مي گريسته است. اين مهمترين نشانه از سازش ناپذيري انسان ايراني با خشونت است.
اين همايش با مشاركت انجمن پرورش فرزندان، انجمن پژوهش هاي آموزشي پويا، انجمن كودك پاد گيلان، انجمن مديران مهدهاي كودك، انجمن هاي منطقه اي آموزش كودكان خردسال، خانه فرهنگ و توسعه پايدار، سازمان دفاع از قربانيان خشونت، شوراي كتاب كودك، كانون توسعه فرهنگي كودكان، كانون كودك و نوجوان ققنوس، موسسه پژوهشي كودكان دنيا، موسسه پژوهشي تاريخ ادبيات كودكان، موسسه حمايت از كودكان مبتلا به سرطان (محك)، موسسه فرهنگي من و مبارك و موسسه مادران امروز برگزار شد كه در اجراي آن معاونت معرفي و آموزش سازمان ميراث فرهنگي و موزه فرش همكاري داشتند.

همگام با انديشه ورزان جهان- ۲۴
ويلهلم ديلتاي
(Wilhelm Dilthey)
011876.jpg
دكتر محرم آقا زاده
آلماني. تولد: ۱۹ نوامبر ۱۸۳۳، بايبريخ، آلمان. وفات: اول اكتبر ۱۹۱۱، سيز(بوزن). فيلسوف فرهنگ (نزديك به نئوكانتي هاي مكتب بادن)؛ شناخت شناس. تحصيل: الهيات، فلسفه و تاريخ در هايدلبرگ و برلين. تحت تأثير: كانوفيشر، ادموند هوسرل و فردريش ادولف ترندلنبرگ. مناصب: استاد دانشگاه هاي بازل، كييل، برسلو و برلين.
تفكر ديلتاي با فلسفه كانت و شلاير ماخر آغاز مي شود. گرچه اغلب او را ايده آليست يا رومانتيك در نظر آورده اند، اما چنين برداشتي تا حدي اشتباه است. در بسياري موارد بهتر است او را تجربه گرا دانست، هرچند كه خود چنين نسبتي را رد كرده است. موضع او كاملاً ضدمتافيزيكي و بيشتر به تحليل مسايل خاص علاقه مند بود تا ارايه تئوري در باب ماهيت واقعيت. آثار او براساس «تجربه و تحقيق تجربي بي غرض» آغاز شد، مجموعه اي از تلاش براي استقرار پايه هاي علوم تجربي ذهن به تصوير كشيد. با آن كه ذهنيت ديلتاي به علوم انساني يا مطالعات انساني تعبير شده است، اما اساساً به «علوم اخلاقي» جان استوارت ميل نزديك تر است.
امروزه ديلتاي به سبب تحليل شناخت شناسانه تاريخ نگاري معروف است كه شامل نوع خاصي از عملكرد ذهني به نام «Verstehen» (فهم) است. با اين كه تاريخ و مسايل مربوط به تاريخ نگاري براي او داراي اهميت زيادي بودند، اما فلسفه او، خيلي عميق تر از آنچه كه اين ديدگاه ارايه مي كند، درك شده بود. «انتقاد از منطق تاريخي» او در برگيرنده تمام علوم انساني بود. وي اظهار مي دارد. چون واقعيت تاريخي به وسيله كساني كه سعي در گنجاندن علوم انساني درون قالب مشابهي چون علوم طبيعي بودند، «وارونه» و «تحريف» شده، لذا در پي استقرار متدولوژي و بنيان جديد براي اين علوم برآمده است. وي پوزيتيويسم را به اين لحاظ رد نكرد كه قطعيتي كه آنها به دنبالش بودند نمي توانست باشد، بلكه! فكر مي كرد آنها درصدد قرباني كردن «استقلال مشروع علوم خاص» بودند. مباني جديد ديلتاي در باب علوم انساني مشتمل بر انتقاد از آگاهي مندي به شيوه كانتي است. اما برخلاف كانت كه معتقد بود انتقاد او شرايط كلي امكان تجربه يعني مقولات، اصول و ايده هاي ذهن انسان كه در هر زمان مي توان داشت را آشكار مي ساخت، ديلتاي اين شرايط را تنها محاط در آگاهي مندي خاص از زمان و مكان مي دانست. وي دريافت كه «در رگ هاي موضوع وارده كه لاك، هيوم و كانت ساخته اند، خون واقعي جريان ندارد و بيشتر خونابه اي از عقل به مثابه فعاليت صرف ذهن است.» وي حتي خواهان توضيح معرفت و مفاهيم آن در قالب نيروهاي چندگانه موجودي حائز اراده، احساس و فكر بود. از اين رو شناخت شناسي پيشيني خشك «ثابت و مرده» كانت را كه به نفع تاريخ توسعه يابنده اي كه از «تماميت هستي ما» آغاز شد، رد كرد.
اين بدان معنا نيست كه ديلتاي معتقد باشد مورخين تنها مي توانند انگيزه ها و اعمال افراد را مدنظر داشته باشند. از نظر او، شخص همواره بخشي از يك فرهنگ معين است و فهم فرد نيز بسته به فهم فرهنگ است. «فلسفه زندگي» ديلتاي (Philosophie des Lebens) بيان اين عقيده اوست كه ما بايد خودمان را بخشي از كلي ببينيم و بدانيم كه به وسيله انسان ها خلق شده است و واقعيت اجتماعي و تاريخي ما را مي سازد. به علاوه «هر بياني از زندگي، تا زماني معنا دارد كه نشانه اي باشد براي بيان چيزي كه بخشي از زندگي است. زندگي هيچ معنايي جز خودش ندارد. چيزي در آن وجود ندارد كه به معنايي فراتر از آن اشاره كند.» بيان هاي زندگي، موضوع علوم انساني را تشكيل مي دهند و قلمرو روش فهم در قالب فهم است.
گرچه افراد و دوره هاي مختلف ممكن است متعلق به فرهنگ هاي كاملاً بيگانه با فرهنگ ما باشند، اما به نظر ديلتاي ما مي توانيم فرآيندهاي اجتماعي و تاريخي آنها را درك كنيم، چون ما موجودات زنده اي هستيم كه با «فرآيند گرايش زندگي به هدفمند كردن خود در بيانات» آشنا هستيم. ادراك، فرآيندي منحصر به فرد است. ما نمي توانيم با كاهش دادن آن به فرآيندهاي بنيادي تر به توضيح آن بپردازيم. همچنين نبايد با فهميدن به معني عام آن كه نشانگر هر نوع درك و فهم است، اشتباه گرفته شود. ديلتاي آن را به مثابه «كشف دوباره من در تو» توصيف مي كند يا به صورت نوعي از دانستن كه با فرآيندهاي فكري سروكار دارد. اين ادراك، درك نيات، انگيزه ها، احساسات يا تفكرات به همانگونه اي است كه در حركات چهره، واژه ها، آثار ادبي و علايم قانوني و غيره بيان شده اند.
ديلتاي همچنين به لحاظ تحليل ديدگاه هاي جهاني شهرت دارد و سه نوع ديدگاه مختلف را مشخص مي كند: ماترياليسم يا پوزيتيوسيم، ايده آليسم عيني و ايده آليسم آزادي. خود وي به هيچ يك از آنها تعلق ندارد. هرسه اين ديدگاه ها به نظر او صادق، اما نظراتي يك بعدي در باب واقعيت هستند. بيشترين تأثير ديلتاي پس از مرگش آغاز شد. پس بر مباحث معاصر فلسفه تاريخ هم تأثيراتي گذاشته است. گرچه مفهوم ادراك او اغلب بد فهميده شد، اما مباحث زيادي را به راه انداخته است. ديلتاي همچنين تأثير غيرمستقيمي بر تئوري هاي اوليه جامعه شناسي از طريق آثار ماكس وبر و تالكوت پارسنز داشت. مهمتر اين كه، شايد تفكرات اوليه اگزيستانسياليست نظير تفكرات كارل يا سپرس و مارتين هايدگر بدون ديلتاي قابل تعمق نباشد. به همين جهت هايدگر مدعي شد كه تحليل اش از زماني بودن و تاريخي بودن در هستي و زمان «تنها زمينه ساز همانند سازي با جستارهاي دبليو ديلتاي» بود و مقدمه بولنو درباره ديلتاي شايد بيشتر معرفي تفكر اگزيستانسيال باشد تا تئوري ديلتاي.
منبع:
Brown, S.,Collinson, D., & Wilkinson,R.(1998). one handred Twentieth-Century Philosophers, london: Routledye.

بازار فرهنگ
011878.jpg


فرهنگ پايداري
فرهنگ پايداري را پيش از اين براي خوانندگان «بازار فرهنگ» شناسانده ايم. اينك شماره چهارم اين ماهنامه منتشر شده است. در اين شماره از ماهنامه، مطالبي در مورد «سينماي جنگ جهان»، «ريشه هاي جنگ ايران و عراق»، «ادبيات شاهد» و... به چاپ رسيده است.



بشارت
011880.jpg

نشريه اي است قرآني، ويژه جوانان. مؤسسه معارف اسلامي امام رضا(ع) آن را منتشر مي كند. بخش هايي از اين شماره بشارت به «نخستين همايش بانوان قرآن پژوه» اختصاص يافته است.
آدرس اينترنتي بشارت www.besharat.com است.





فرهنگ و پژوهش
011882.jpg

صاحب امتياز اين دوهفته نامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است. چند گزارش، معرفي چند پژوهش و تازه هاي پايان نامه و چندين گفت و گو به اين نشريه حالت كاملاً ژورناليستي داده است.
بر روي جلد «فرهنگ و پژوهش» طرحي از تخت جمشيد كار شده است. گويي تب تخت جمشيد بالاخره به نشريه وزارت ارشاد نيز سرايت كرد. آدرس پست الكترونيكي اين دوهفته نامه:
Farhangvapazhoohesh@insva.org



فارسي را ياد بگيريم
011884.jpg

نويسنده كتاب، «هما رافع» آموزگاري است كه بخش زيادي از زمان تدريسش را در خارج از ايران سپري كرده است و هم از اين روست كه در اين كتاب كوشيده است تا دانش آموزان ايراني كه زبان فارسي، زبان دوم آنهاست با طرز صحيح الفباي فارسي، آوانگاري پايه هاي گفتاري و نوشتاري حروف و كلمه هاي فارسي به طور دقيق آشنا شوند.
در هر درس اين كتاب، يكي از حروف الفبا با تمرين به دو زبان انگليسي و فارسي به دانش آموزان آموخته مي شود.
«فارسي را ياد بگيريم» در شمارگان دوهزار نسخه اي و با قيمت ۱۵۰۰ تومان روانه بازار نشر شده است.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سفر و طبيعت
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |