يكشنبه ۶ مهر ۱۳۸۲
شماره ۳۱۷۹- Sep, 28, 2003
سفر و طبيعت
Front Page

افزايش روزافزون توريست هاي ايراني در تركيه
سال ۲۰۰۴، يك ميليون نفر!
از آنجا كه چندين دهه است صنعت توريسم در كشورهاي جهان مورد توجه قرار گرفته و به طور جدي به آن پرداخته شده است، كشورهاي همسايه ايران هم از اين صنعت دور نمانده اند. تركيه يكي از اين كشورهاست. براساس گزارش ماهنامه تخصصي توريسم تركيه (آگوست ۲۰۰۳) فعاليت آژانس هاي ارزان قيمت در رابطه با جذب توريست ايراني نسبت به سال قبل به طور چشمگيري افزايش يافته است.
011964.jpg

اين فعاليت ها از حدود ۵ سال پيش در كشور تركيه آغاز شده و هنوز ادامه دارد. قبل از اين كه به مطالب ديگر متن ماهنامه مذكور بپردازيم جا دارد تحليلي دوجانبه از سياست كشور همسايه و نيز وضعيت كشور خود و مسافران ايراني عازم به تركيه داشته باشيم. همانطور كه مي دانيم سال ها تركيه از اقتصاد بيمار خود رنج مي برد و هنوز هم از بدهي هاي چند ده ميليارد دلاري خود رهايي نيافته است. اما مسئله اين است كه اين كشور در مقايسه با ۱۰ تا ۱۵ سال پيش به كلي دگرگون شده است. ترك ها از هيچ، چيزهايي ساخته اند و از آن استفاده مي كنند كه ريشه يابي اين مسئله خود جاي بحث دارد و در مقاله هاي آينده، به آن پرداخته خواهد شد.
با تلاش بسياري كه اين كشور انجام داد سرانجام عضو سازمان تجارت جهاني شد و از همه مهم تر صنعت توريسم را در حد مطلوب توسعه داد و اين صنعت طي چند سال اخير در اين كشور چنان رشد داشته است كه درآمد آن در سال ۲۰۰۲ به ده ميليارد دلار رسيد. از طرفي اين كشور پس از كسب تجاربي در زمينه توريسم، توريست ايراني را در مقابل توريست اروپايي، كشورهاي مشترك المنافع شوروي سابق و خاورميانه به عنوان يك منبع مستقل شناخت و در اولويت قرار داد. اين در حالي بود كه از سال ۱۹۹۸ تا چندي پيش فقط ۳ آژانس در رابطه با جذب توريست ايراني فعاليت داشته است، اما در حال حاضر حدود ۲۰ آژانس فعال در اين زمينه وجود دارد.
اين آژانس ها قيمت هاي خود را تا نصف كاهش داده اند و آژانس هاي قديمي را دچار بحران نموده اند. به همين دليل ايرانياني كه قبلا به اروپا به عنوان محلي براي گذران تعطيلات و تفريح نگاه مي كردند اكنون توسط شركت هاي ترك جذب شده و به اين كشور فرا خوانده مي شوند.
ترك ها باتوجه به مطالعاتي - هرچند كم - كه در صنعت توريسم داشته اند، پي برده اند كه توريست ايراني به بازار توجه زيادي دارد و اين نكته، بسيار مورد توجه مسئولان تركيه در بخش جهانگردي قرار گرفته است. طبعا با كاهش قيمت امكانات رفاهي و غيره موج عظيم ايراني ها به كشور تركيه روي خواهند آورد و خريد از بازارهاي اين كشور چند برابر خواهد شد و ارزآوري هنگفتي در پي خواهد داشت.
ماهنامه تخصصي توريسم تركيه در ادامه مي نويسد: اين توريست ها (ايراني ها) به آثار تاريخي و فرهنگي چنان اهميت نمي دهند و آنچه بيشتر برايشان مهم است بازار و خريد است. طبق آمار، تعداد توريست هاي ايراني عازم تركيه ۳۲۴ هزار نفر در سال ۲۰۰۰ است. اين آمار در سال ۲۰۰۱ به ۳۴۸ هزار نفر و در سال ۲۰۰۲ به ۴۳۳ هزار نفر، و در ششماهه اول سال ۲۰۰۳ به ۲۴۶ هزار نفر رسيده است و انتظار مي رود امسال تعداد توريست هاي ايراني در تركيه ۱۵ تا ۲۰ درصد افزايش يابد و در سال ۲۰۰۴ اين تعداد به يك ميليون نفر افزايش خواهد يافت.
از طرفي آژانس هاي مذكور در كشور مقصد، به منظور افزايش مشتري قيمت ها را كاهش داده اند و اين سياست تا حدي پيش رفته كه در اجلاسي دوروزه در محل شركت تورسات، شركت هاي ايراني و ترك تصميم گرفتند كه فعاليت مشتركي را از سر بگيرند. اين همكاري از چنان اهميتي برخوردار بود كه وزير فرهنگ و توريسم تركيه در اين اجلاس شركت نموده و پروتكل هاي همكاري را امضاء كرد، و قرار بر اين شد كه شركت هاي ايراني خود را با مدل اتحاديه ترك تطبيق دهند.
اهميت توريست هاي ايراني براي كشور تركيه بدان درجه رسيده كه وزير فرهنگ و توريسم تركيه از اهميت توريست ايراني سخن مي گويد و اطمينان مي دهد كه در سال هاي آينده اين فعاليت گسترش خواهد داشت. اين وزير، تعداد ايرانياني كه قادر به سفر تابستاني هستند را ۶ تا ۷ ميليون نفر تخمين زد و طبق آمار ارائه شده توسط وي، ۵/۳ تا ۴ ميليون نفر از تعداد مذكور - كه حتما به سفر خواهند رفت در درجه اول دبي را ترجيح مي دهند، سپس سوريه، بعد عربستان، و در مرحله چهارم تركيه را به عنوان تفريحگاه انتخاب مي كنند. وي در جايي ديگر مي گويد: خصوصيت توريست ايراني اين است كه تفريح را همراه با بازار و تجارت در نظر دارد و علاقه چنداني به اماكن باستاني و تاريخي ندارد.
مشخص است كه وقتي چنين آمار دقيقي از توريست ايراني و برنامه ريزي بر روي آن توسط سازمان توريسم تركيه انجام گرفته است، پس مسئله حائز اهميت است. طبعا رابطه بين دو كشور در تبادل صنعت و غيره مي تواند مثمرثمر باشد. اما اگر اين تبادل ها بر استانداردها و اصول بنيادين استوار باشد و از سوي سازمان هاي جهاني مورد تأييد قرار گيرد، بي ترديد، رقابتي كه در حال حاضر بين آژانس هاي تركيه با يكديگر از يكسو و آژانس هاي ايراني از ديگر سو به وجود آمده يك رقابت كاملا ناسالم بوده و باعث ركود اقتصادي مخصوصا در كشورمان ايران خواهد بود. دليل عمده اين مسئله اين است كه با ارزان كردن و كاهش دادن قيمت ها، آژانس هاي فعال در اين بخش كه سرويس هاي متناسب با هزينه ها به مسافر ارائه مي كنند را از عرصه خارج كرده و با قيمت هاي ارزان به مسافران سرويس دهي مي كنند.
نتيجه اين امر، ناراضي بودن توريست هاست كه وقتي به ايران برمي گردند نمي دانند نارضايتي خود از سرويس دهي ناقص و رفتار نادرست مسئولان تور را با چه كسي در ميان گذارند و احيانا به كجا شكايت برند. (در اين رابطه به تفصيل سخن خواهيم گفت و طي مباحثي حقوق توريست و مسائل پيراموني آن را خواهيم شكافت.) آژانس هاي كشور مقصد نيز متناسب با كاهش قيمت ها، كيفيت سرويس دهي را كاهش مي دهند اما تفاوت آنها با آژانس هاي ايراني در اين است كه اين آژانس ها سرويس هاي با كيفيت بسيار پايين تر نسبت به قراردادهاي منعقده با شركت ايراني را به مسافر عرضه خواهند كرد و هيچ كس جوابگوي آن نخواهد بود. در نتيجه مسافر در كشور مقصد اعتراض مي كند و جوابي قانع كننده نمي شنود چراكه به دلايل مختلف، مثل: ندانستن زبان، ترس از پليس، در دسترس نبودن مسئولان مربوطه، آشنا نبودن به كشور مقصد و غيره، نمي تواند مشكل خود را مطرح كند. اگر هم به آژانس ايراني شكايت كند، باز هم چيزي عوض نخواهد شد، زيرا مسئولان آژانس ها اظهار مي دارند طبق قرارداد، آژانس هاي ترك بايد سرويس مطلوب را ارائه دهند. در نتيجه مسافرين اولين قربانيان اين روند نادرست خواهند بود.
راهنمايان ترك در تركيه تأخير ۲ ساعته دارند. در اجاره ميني بوس تعلل مي كنند ، در پي گرفتن پورسانت از طريق خريد مسافران هستند و لذا آنها را به هر كجا كه بخواهند و هر فروشگاهي كه سوددهي بيشتري برايشان داشته باشد هدايت مي كنند و... در نتيجه يك نوع كارشكني دوطرفه به وجود خواهد آمد و متعرضين هيچ دادگاهي جهت اقامه دعوي نخواهند داشت. شايد يكي ازدلايل اين ماجرا، قراردادهايي باشد كه اغلب به نفع طرف ترك بسته شده و همانطور كه وزير توريسم تركيه اظهار مي دارد، بايد آژانس هاي ايراني خود را با آژانس هاي ترك تطبيق دهند. چه تناسب عادلانه اي! و تأسف از اين كه آژانس هاي ايراني به راحتي تن به قراردادهاي يك طرفه مي دهند و با مشاهده سرويس دهي هاي ناقص و غيرقابل قبول، دم برنمي آورند.
011966.jpg

چرا تا به حال اين سئوال در ذهن مسئولان آژانس هاي كشورمان مطرح نشده كه «چرا فقط ما بايد خود را با آنان تطبيق دهيم.» چرا نبايد اين قراردادها به معناي واقعي دوطرفه باشد؟
آيا با كاهش شديد قيمت ها (فقط به منظور جلب توريست) چند درصد از مشتريان به آژانس هاي با كيفيت بالا مراجعه خواهند كرد؟ و به راستي چه كسي پاسخگوي اين بازار آشفته است؟
مسئله ديگري كه بايد در اين مقوله به آن پرداخت اين كه است تبادل توريست بين دو كشور كاملا يك طرفه است. يعني از كشور ايران سيل توريست به تركيه روان است اما هيچ توريستي از تركيه به ايران نمي آيد.
بسياري از آژانس ها براين عقيده اند كه اين همكاري سود چنداني در پي ندارد؛ پس اگر چنين است ادامه اين همكاري براي چيست ؟ در حال حاضر تعداد آژانس هاي هوايي به هشت آژانس افزايش يافته است، درصورتي كه از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۰۲ فقط يك شركت هوايي (ماهان) انتقال مسافرين را به عهده داشت و اينك خطوط هوايي تركيه، ايران اير، كيش اير، و در سال ۲۰۰۲ كاسپين اير و ساها اير و آسمان اير و فلاي اير نيز به آنها اضافه شده است. علاوه بر اين توريست زميني نيز افزايش چشمگيري داشته است كه نمي توان از اين تعداد نيز چشم پوشيد.
و بالاخره مهم ترين عامل انعقاد چنين قراردادهايي، توجه نكردن و ارزش ننهادن به ظرفيت هاي عظيم گردشگري سرزمين خودمان است. آنچنان ضعيف عمل كرده ايم كه كشوري چون تركيه را، كه از هيچ حيث قابل مقايسه با جاذبه هاي گردشگري كشور نيست، به مكان و مأمن توريست هاي ايراني تبديل مي كنيم و با دست خود، خود را به قعر ركود اقتصادي مي اندازيم. بي شك بي اطلاعي از پتانسيل هاي گردشگري و خصوصا بخش اكوتوريسم اين مرز پرگهر باعث خواهد شد كه روز به روز ايرانيان در پي گردشگاه هاي آنچناني به سفر خارجي بپردازند درحالي كه خود صاحب سرزميني هستند كه جزو پنج كشور نخست اكوتوريستي جهان است .
كلامي با دولت:
بي شك ريشه يابي روئيدن قارچ هاي توريسم بيمار در كشور بازتاب منفي بر روند كار ادارات مرتبط با اين صنعت خواهد داشت. مطلب مذكور هشداري جدي به مسئولين محترم سازمان هاي مختلف ايرانگردي جهانگردي است تا درمورد بيماري مهلكي كه مرز بازرگان و مرزهاي هوايي كشورمان را در تركيه فراگرفته تدبيري بينديشيم و خوب است دلايل و عوامل دخيل در سفر توريست هاي ايراني به كشور تركيه را به طور جدي ريشه يابي كنيم و در جهت رفع موانع گام برداريم. مطمئنا يكي از بهترين راهكارها معرفي ايران و جاذبه هاي بي همانند آن است.

دهاتي هميشه مسافر
ياد آدم ها، ياد كوه ها!
011968.jpg

... زمان مي گذرد و آدم هاي كوه در آغوش برف و صخره و باد، پير و پيرتر مي شوند و مي پندارند كه دور از همه بايد و نبايدها ،اين سراسر جهان است كه پير مي شود! كشتزارهاي پاي كوه گندم برآوردند و درو شدند و گوسپندان دنبه جنباندند و چريدند و به كارد رسيدند. درختان شكوفه كردند و باز ريختند و ميوه دادند و چيده شدند و برگ ريختند و بر سرما و از باد بر خود لرزيدند. زنان زيبا پير گشتند و كوره راه چشمه، آن باريكه نرمون و پر از قصه هاي عاشقانه را از خاطر بردند و كورمال به كار رشتن، سربند كردند.
مردان از كوه پايين آمدند، پير و خسته و از نيمه راه يا قله فرقي نكرد و همگي خاطره هاي برف و باد را در آفتاب عصر بلند از ياد بردند يا نبردند. اما كوه همچنان آن دورها با چشم هاي بي تماشا هنوز ايستاده  است، بي پيري و مرگ و اين جبر بودن است كه «پيري از آن آدميان است و كوه را از گذار و كردار زمان خدشه اي نيست. كوه بزرگتر و بي عصب تر! و بي دل تر از آن است كه از گذشت زمان اين عنكبوت موذي  بودن خوابش خراش بردارد.»
شب بر كوه مي گذرد همچنان كه ماه و همچنان كه ما و كوه پشت زمان ها و مكان ها باز مي ماند. آدم ها، عاشق ها، تنها ها! مي آيند، نگاهش مي كنند، شيفته اش مي شوند از شانه هاي سردش در سكوت يا در هياهويي كه خود بپا مي كنند بالا مي روند و پايين مي آيند. برخي هم براي هميشه آن بالا مي مانند!! پاها ،چه پاهاي بسياري در خلوت روشن كوه از كوچه هاي خواب زده شهر تا گردن يالها و سر قله ها خويش را بالا كشيد تا تماشا كند طلوعي ديگر را از فراز كوه و خود غافل كه تماشاي گذر عمر مي كرد. دستان! دستان تمناي چه بسيار كه بر سر و دوش صخره و كوه چنگ انداخت و تن خسته بالا كشيد.
چشمان شيفته، چقدر اين همه سال چشم هاي شيفته را ديدم و ديديد، با هم ديديم من و ما وكوه. كوه و ما ديديم و گذشتيم و نگذشت اين همه سال. اين همه آمدن ،اين همه رفتن. اين همه مردن ،دل بزرگ و سنگيش را نلرزاند و ماند بر سر بودن خويش ،سرد و ساكت و فقط تماشا كرد و نگذشت و گذشتند و گذشتيم و مي گذريم... و اينچنين است كه روزگار مي گذرد.
عباس جعفري

ماجراهاي طبيعت
اسب وحشي
قسمت دهم
011970.jpg

نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
يال و دمش، چون هميشه افراشته نبود و جنبش موزون و سرعت گامهايش چون آغاز كار نبودند، ولي هنوز پيش بود و مي تاخت و مي تاخت و مي تاخت.
يك ساعت، يك ساعت ديگر، آن ها همچنان مي رفتند. دوباره پيچيدند و راه ديگر كردند - راه مطلوب جو. وقتي به گدار بزرگ «آريو» رسيدند، شب نزديك مي شد- بيست مايل تمام. اما جو بي ذره اي مجال چيرگي خستگي برتن، اسب آماده را لگام گرفت و اسب پيشين را به حال خود رها ساخت. بيچاره اسب رها شده، نفس زنان خود را به نهر آب رسانيد و آنقدر آب نوشيد و نوشيد تا مرد.
جو، آگاه از حال و روز هولناك اسب سياه، خود را كنار كشيد و منتظر ماند بدان اميد كه سياه كف كرده به آب برود. اما او هوشيار تر از آن بود كه جو مي پنداشت؛ سر فرود آورد و تك جرعه اي نوشيد، سم بر نهر كوبيد و در پاش و پشنگ آب، از نهر گذشت و جو خشمگين به دنبالش ركاب زد و وقتي آخرين بار ديده شدند، «سياه» دور از دسترس، پيش مي رفت و اسب جو به دنبالش خيز برمي داشت.
وقتي جو، پاي پياده به كمپ برگشت، صبح شده بود. داستان كار، خلاصه از اين قرار بود: -هشت اسب مرده - پنج مرد خسته و از پاي درآمده - «پيشگام» بي رقيب، سالم و آزاد.
«غيرممكنه؛ همچين چيزي نمي شه. ولي، خوب، شده. چه مي شه كرد؟! متأسفم. براي همه چي متأسفم. ولي بالاخره يه كاري مي كنم. دفعه بعد لاشه اش را به كمپ مي كشم- حيوان جهنمي.» جو چنين گفت و خود را از خستگي بر زمين رها كرد.
***
اين سفر، «تركي ترك» پير آشپز بود. او تعقيب را با علاقه اي وصف ناپذير، چون ديگران، تماشا كرده بود، و وقتي كار با شكست پايان گرفت، فنجاني قهوه در دست و نيشخندي بر لب گفت: «آن موستانگ - اول و آخر- مال من است. غير از اين باشد بايد بروم بميرم!» و چنان كه عادت او بود براي تأييد سخنانش به كتاب مقدس اشاره كرد و همچنان فنجان در دست گفت: «فلسطيني ها را مورد تأمل قرار دهيد. حساب كنيد اگر آن ها مي خواستند سامسون را به زور بگيرند مي توانستند؟ البته كه نه. پس چه كار كردند؟ عقلشان را به كار انداختند. گشتند و گشتند تا ضعف طبيعي او را يافتند. پس دليله را فرستادند سراغش. همين طور حضرت آدم(ع). او چرا رانده شد؟ اگر نقطه ضعفش نبود هنوز هم در ناز و نعمت، در بهشت عدن سير مي كرد. ضمناً ديگر براي پنج هزار دلار نيست كه مي خواهم او را بگيرم. قضيه بالاتر از اين حرف هاست.»
تعقيب و آزار فراوان، «پيشگام» را وحشي تر از هميشه كرده بود. اما باعث نشد كه چشمه هاي آنتيلوپ را ترك كند. اين تنها آبشخوري بود كه تا يك مايل از هر طرف كاملاً باز و بي حفاظ بود و هيچ دشمني نمي توانست بدون آن كه ديده شود در آن پناه بگيرد. او تقريباً هر روز ظهر به اينجا مي آمد و پس از آن كه كاملاً اطراف را مي پاييد براي آب خوردن به چشمه مي رفت.
او، پس از دستگيري اسبان حرمسرايش، تنهاي تنها مانده و سراسر زمستان را چنين گذرانده بود، و تركي ترك پير از اين موضوع به خوبي آگاه بود. دوست آشپز پير، ماديان كوچك قهوه اي زيبايي داشت كه به نظر مي رسيد براي پايان دادن كار مناسب است. پس يك جفت پابندمحكم، يك بيل، يك كمند يدك، يك تير چوبي ستبر فراهم آورد و سوار بر ماديان به سوي چشمه هاي معروف به راه افتاد.
چند آنتيلوپ در تازگي فرح بخش صبحگاهي از مقابل او گريختند و منظره زيبايي را در پيش چشمانش به نمايش گذاشتند. گله ها در گروه هاي كوچك و بزرگ اين سو و آن سو پراكنده بودند. بعضي لميده، بعضي به چرا. آواي بلند و شيرين چكاوك هاي مرغزار از هر كنار شنيده مي شد. زمستان آفتابي و بي برف فلات هاي كوچك غرب آمريكا گذشته و بهار نزديك بود. علف مي خنديد، چكاوك مي خواند، آنتيلوپ شادمانه برمي جست و نسيم خوش بود- انگار همه طبيعت به انديشه عشق گراييده بود و اين انديشه، انبساطي در چيزها پديد آورده بود. عشق، هوا را انباشته بود.
عشق در ذرات هوا جاري بود و همين بود كه چون ماديان كوچك قهوه اي به دشت درآمد، بيني خود را بالا گرفت، دمي هوا را بوييد، سرپايين انداخت و يال جنباند، دوباره سر بالا كرد و هوا را بوييد و پس از چند بار،  گويي آن همه سرخوشي را تاب نياورد، شيهه اي طولاني و تيز و لرزان سر داد كه بي گمان آواز عشق بود- اگر كه آواز عشق را در ماديان بتوان بازشناخت.
«تركي ترك» پير باد را امتحان كرد و وضع زمين را آزمود، دهانه حفره اي كه قبلاً كنده بود، اكنون باز شده و آب آن را پر كرده بود و لاشه چند موش و سگ چمنزار غرق شده در آن به چشم مي خورد. رد پاهاي جديد در اطراف گودال كوچك ديده مي شد. دسته اي سعد كوفي را نزديك زميني نرم و پرعلف انتخاب كرد و يك تير چوبي را در آن فرو برد، سپس گودالي، چندان بزرگ كه بتواند او را به تمامي پنهان كند، حفر كرد. آنگاه پتوي خود را كف آن پهن و جاي نشستن خود را آماده كرد. افسار ماديان كوچك را كوتاه كرد،  به حدي كه حيوان به سختي مي توانست تكان بخورد،  پس در زمين ميانه،  كمند گشوده خود را پهن كرد و انتهاي آن را به تير چوبي گره زد. نگاهي به اطراف كار انداخت. روي طناب را با خاك و علف پوشاند. باز نگاهي به دور و بر كرد؛ همه چيز آماده و كامل بود: ماديان، پيش درآمد بهار،  بوي خوش عشق، حلقه طناب، دام؛  اسارت. پس به داخل كمينگاه خزيد.
حدود ظهر، پس از انتظاري طولاني، شيهه عاشقانه ماديان، از زمين هاي مرتفع غرب پاسخ داده شد و زماني بعد بر روي بلندي، در پس زمينه آسمان، موستانگ سياه پديدار شد. تضاد رنگ اسب با زمينه سپيد آبي، شكوه اين منظره را دو چندان مي ساخت.
با گام هاي بلند و موزون فرود آمد، اما هوش غريزي و آگاهي ذاتي اش به همراه تجربه سال ها مواجهه با تعقيب و دام، او را وامي داشت كه هراز گاهي قدم سست كند، سر فرود آورد و پوز بر علف بگشايد و شيهه اي ملايم سر دهد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |