شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۱۸۵
نگاهي به مسائل و مشكلات صنفي و معيشتي استادان دانشگاه
مي توانستيم برويم
دكتر جبارزاده نماينده مجلس: در كشور ما هر كسي كه درآمد بيشتري داشته باشد جايگاهش نيز والاتر است. در حالي كه متخصصان و اعضاي هيأت علمي هرگز نبايد نگران مسائل معيشتي و جايگاه شغلي خود باشند.
دكتر رضا مكنون رئيس شوراي پژوهش هاي علمي كشور:اما بايد پذيرفت كه استادان ما شأن بالاتري از آنچه دارند، مي توانند داشته باشند. هنوز دانشگاهي بودن در كشور ما شأن بالايي دارد.
دكتر توفيقي معاون آموزشي وزارت علوم تحقيقات وفناوري: ايجاد يك محيط ملي آرام، با اهميت و همدلي و وفاق در اهداف مشخص ملي مي تواند بهترين شرايط ياددهي و يادگيري را به ارمغان آورد.
000050.jpg
دكتر جمشيد پژويان: «صراحتاً بايد گفت كه وزارت علوم و وزارت ارشاد لطمات زيادي به دانشگاه هاي كشور به دليل تصميمات، دخالت ها، برنامه ريزي هاي نادرست و مواضع غلط خود وارد آورده اند.
دكتر رضا داوري اردكاني : «به شرط آن كه نپنداريم سليقه هاي اشخاص، نظام زندگي را راه مي برد و مقام علوم را معين مي كند، مسلماً تعلقات مردم و تقلاي ايشان از وضع علم در آموزش علوم بسيار مؤثر است.»
اگر استاد و معلم را انتقال دهنده و هدايت كننده فرآيند تربيتي به شمار آوريم، بايد از قبل پذيرفته باشيم كه بروز هر گونه معضل و مشكل در وضعيت انتقال دهنده فرآيند تربيتي مي تواند به ايجاد تزلزل و هدايت كنندگي او بينجامد.
علي اصغر شعردوست نماينده مجلس : واقعيت اين است كه آنچه عضو هيأت علمي دانشگاه ها به عنوان درآمد براي تبادل اندوخته علمي خود دريافت مي كند، هيچ تناسب و تعادلي با انرژي صرف شده او ندارد.

گزارش : زهرا حاج محمدي
مفاهيم و تعابير فراواني در جامعه ما وجود دارند كه ما تكليف خودمان را با آنها به درستي نمي دانيم. نمي دانيم اين معاني چون از ارزش، اعتبار و احترام خاصي برخوردار هستند، ما آنها را رعايت مي كنيم يا به اعتبار اين كه در حيات آينده جامعه نقش بسزا دارند، براي ما مهم و معتبرند. از همين مفاهيم است، مفهوم استادي و معلمي.
ما به فرهنگ و به تبع آن به آموزش بسيار اهميت مي دهيم ولي اهميت دادن ما گاه در جهان بحث و نظر محدود مي ماند و گاه به جامعه پيرامون سرايت داده مي شود. وقتي از آنان كه در توليد علم و آموزش و فرهنگ دستي دارند پرسيده شود كه جامعه چگونه به اهميت شغل و توليد شما پي مي برد، چه پاسخي خواهد داد؟ آيا به آساني مي توان توضيح داد كه سياستگذاري، اقتصاد و سرمايه گذاري در نظر و عمل خود نسبت به فرهنگ چگونه تعريف و چارچوبي قائل است؟ راستي اين فرهنگ آموزش است كه به يك معني قبل از همه چيز يعني برنامه ريزي، اقتصاد، توسعه تصميم گيري قرار دارد يا جايگاه اين تعابير بايد تقدم بر آموزش و فرهنگ باشد؟ اگر هر گونه برنامه ريزي و توسعه را مسبوق به فرهنگ و آموزش بدانيم آيا چارچوب هاي آموزش و مطالعه در كشور ما مراعات مي كنند؟
دكتر رضا داوري اردكاني معتقد است: «به شرط آن كه نپنداريم سليقه هاي اشخاص، نظام زندگي را راه مي برد و مقام علوم را معين مي كند، مسلماً تعلقات مردم و تقلاي ايشان از وضع علم در آموزش علوم بسيار مؤثر است.»
اگر استاد و معلم را انتقال دهنده و هدايت كننده فرآيند تربيتي به شمار آوريم، بايد از قبل پذيرفته باشيم كه بروز هر گونه معضل و مشكل در وضعيت انتقال دهنده فرآيند تربيتي مي تواند به ايجاد تزلزل و هدايت كنندگي او بينجامد و در نهايت كاركردهاي نظام آموزشي قبل از آن كه به هدف يعني بالا رفتن سطح علمي جامعه دانش جوينده برسد، از مسير منحرف شده و در قالب نظام هاي متزلزلي به آشفتگي و سرگرداني جامعه علمي كشور صدمه خواهد رساند. در چنين فضايي دانشجو به خوبي متوجه خواهد شد كه معلم و استاد او از يك مشكل و نارضايتي عظيم رنج مي برد. در نهايت چنين جامعه اي با قشري از استادان و اعضاي هيأت علمي دانشگاهي مواجه خواهد بود كه با مشكلات مزمن از نظر اقتصادي، اجتماعي، رواني و فرهنگي دست به گريبان هستند. استادان دانشگاه كه بنابر پايه علمي خود مي بايست فارغ از دغدغه مسائل و مشكلات معيشتي و صنفي به روزآمد كردن علوم خود و براي انتقال به دانشجويان بكوشند، عملاً تبديل به قشري كارمند صفت شده كه پس از پركردن ساعات تدريس خود بايد شغل دوم و سومي براي تأمين خود و خانواده بينديشند. آنها اغلب زحمت پرداختن به پژوهش و تحقيق را ندارند. از يك سو گرفتار در مشكلات زندگي روزمره از يك سو نگران تأمين خانواده، از يك سو غرق در ساعات كاري فارغ از فرصت مطالعه و از سويي بدون انگيزه براي كار تحقيق روز را به شب و شب را به صبح مي رسانند.
از بسياري از آنان امروز نمي توان سراغي از پژوهش گرفت. اغلب دل مشغول روزمرگي اند تا تكوين علومي كه آنها را كسب كرده اند. نگران رقباي ناخوانده اي هستند كه در طرفه العيني كرسي آنان را تصاحب خواهند كرد. جاي پاي روابط را در فرصت هاي شغلي حتي در قشر دانشگاهي، اساتيد و پژوهشگران نيز مي توان ديد و البته آنان كه منزوي اند و دود چراغ خورده، يا ثروتي ندارند تا آن را سرمايه پژوهش كنند، ميدان را به رقباي تازه باخته اند.
اين فضاي ناامن قطعاً به مهارت هاي متفكرانه در جامعه دامن نخواهد زد. نكته اي كه دكتر توفيقي نيز در صحبت هاي خود اين گونه به آن اشاره مي كند كه: «ما مبحثي داريم به نام فضاي ملي كشور. خود من هميشه معتقدم كه وفاقي كه در سطح كلان كشور در محيط كلي و ملي حاكم است اهميت بسيار زيادي دارد. اين كه يك دانشجو يا استاد دانشگاه احساس كند كه در كشور خودش يك عزم و هدف ملي، يك نقطه عزيمت ملي وجود دارد و نه اين كه احساس كند در كشورش تفرقه، پراكندگي و سردرگمي است، اهميت زيادي دارد. ايجاد يك محيط ملي آرام، با اهميت و همدلي و وفاق در اهداف مشخص ملي مي تواند بهترين شرايط ياددهي و يادگيري را به ارمغان آورد.»
تصويري كه امروز از وضعيت معيشتي و صنفي اين اساتيد و اعضاي هيأت علمي دانشگاه ها مي توانيم ترسيم كنيم، حكايت از شرايط نابهنجاري در حوزه آموزش عالي دارد. براي رسيدن به عمق چنين فاجعه اي كه به راستي مي توانيم آن را فاجعه علمي بناميم، مي  توانيم به سخنان چند تن از اساتيد و اعضاي هيأت علمي دانشگاه ها اشاره كنيم.
موقعيت داستاني كه دكتر جمشيد پژويان استاد دانشگاه به آن اشاره داردرا با يك مثال شروع مي كند آن گاه مقايسه را به شنونده مي سپارد.
«زماني كه من كارم را به عنوان يكي از اعضاي هيأت علمي در دانشگاه شروع كردم، سال ۵۷ بود. آن زمان با حقوقي كه دريافت مي كردم خانه اي در شمال شهر تهران با ۱۸۰ مترمربع وسعت اجاره كرده بودم. هزينه  خورد و خوراك و معاشرت هاي فراواني كه آن زمان، با دوستان داشتم نيز به هزينه  اجاره مسكن اضافه مي شد. در پايان آن قدر براي من مي ماند كه ۸۰۰ تا ۹۰۰ دلار مي توانستم براي مطالعات شخصي خودم هزينه كنم. من از همان زمان قصد داشتم هر سال يكي- دو ماه براي مطالعه به دانشگاه هاي خارج از كشور بروم، لذا به راحتي مي توانستم اين هزينه  را از جيب خودم و از پس انداز درآمدم تأمين نمايم. آن زمان من استاديار دانشگاه بودم و هنوز تا دانشياري و كسب درجه استادي فاصله زيادي داشتم. اما امروز من استاد پايه ۲۴ دانشگاه هستم يعني بالاترين رتبه و درجه علمي را در كشور دارا مي باشم. حقوقي كه من امروز دريافت مي كنم براي تأمين ۸۰ تا ۸۵ درصد اجاره بهاي همان خانه ۱۸۰ متري در شمال تهران است.»
از خود مي پرسم چگونه چنين چيزي ممكن است؟ آيا مي توان اين مشكل را به ركورد اقتصادي كشور پيوند داد يا بحران هاي اقتصادي امروز تنها دامان قشري خاص را گرفته و مابقي از ماترك سرمايه هاي سرگردان كشور به جا و نابجا زندگي مجللي دارند؟ آيا طرح معضلات مالي اعضاي هيأت علمي دانشگاه ها هيچ گاه دست كم از سوي خود آنان جدي گرفته شده است يا خير؟
دكتر پژويان براي اين پرسش نيز جوابي دارد: «اعضاي هيأت هاي علمي به خصوص آنان كه قديمي ترند، در شأن خود نمي بينند كه درباره مشكلات مالي خود صحبت كنند يا درخواست اضافه حقوق داشته باشند. آنان در مواجهه با مسئولان نيز بيشتر به مسائل و بحران هاي زندگي و راه  حل ها اشاره دارند، عده اي هم درگذار اين بحران ها مهاجرت را ترجيح داده اند. من هم مي توانستم كشور را ترك كنم و قطعاً در آنجا موقعيت بسيار بهتري خواهم داشت. همين يك سال گذشته براي تدريس در آمريكا چند و چند برابر حقوق اينجا، دريافتي داشته ام. واقعيت اين است كه آقايان بعد از انقلاب كوچكترين توجهي به هيأت هاي علمي دانشگاه ها نداشتند و ندارند. البته شعار فراوان سر داده اند اما فقط در حد همان شعار تصويري كه دكتر جبارزاده نماينده مردم تبريز، عضو هيأت رئيسه مجلس، عضو كميسيون فرهنگ و آموزش عالي و استاد دانشگاه از وضعيت معيشتي اساتيد دانشگاه ها ارائه مي دهند تفاوت چنداني با نظر بالا ندارد.
دكتر جبارزاده: «حقوقي كه دانشگاه هاي كشور به اعضاي هيأت علمي مي دهند در مقايسه با كشورهاي ديگر حتي كشورهاي هم جوار بسيار رقم ناچيزي است. امروز حداكثر حقوق يك استاد دانشگاه بين ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان است كه براي درجه استادياري در نظر گرفته شده و قطعاً اين حقوق با هزينه هاي امروز زندگي هرگز سازگاري ندارد. حتي جايگاه و منزلتي كه براي استادان اين كشور در جامعه وجود دارد هرگز منزلتي در خور شأن آنها نيست. در كشور ما هر كسي كه درآمد بيشتري داشته باشد جايگاهش نيز والاتر است. در حالي كه متخصصان و اعضاي هيأت علمي هرگز نبايد نگران مسائل معيشتي و جايگاه شغلي خود باشند. آينده فرزندان واقعيت ديگري است كه اساتيد دانشگاه ها را نگران مي كند. در كشور ما هرگز تضميني براي تحصيلات عالي براي علاقه مندان وجود ندارد. اين سه عامل يعني نگراني هاي مادي، نبود منزلت اجتماعي و نگراني فرزندان سه عاملي است كه دلسردي بسياري از اساتيد دانشگاه ها را در سال هاي اخير به دنبال داشته است و البته عامل بسيار مهي براي مهاجرت تعداد زيادي از آنها به خارج از كشور.»
روحيه ضعيف استادان دانشگاه ها همواره با رفع مشكلات و موانع مادي احيا نخواهد شد، بسياري از تحصيل كردگان كشور از يك معضل مشترك غيرمادي رنج مي برند و آن عبارت از «برخي برخوردهاي در شأن با استادان و اعضاي هيأت هاي علمي دانشگاه ها و ارجحيت روابط به جاي ضوابط علمي و كاري در مسائل دانشگاهي همچنين چگونگي انتصاب رؤساي دانشگاه ها است. به گونه اي كه برخي از آنها معتقدند كه رؤساي دانشگاه ها اغلب نه به دليل رجحان علمي و مديريتي خود بر ديگران بلكه به دليل برخي ملاحظات و دوستي ها انتخاب مي شوند.
دكتر پژويان مي گويد:«دانشگاه ها در سراسر دنيا داراي يك سري سنت هستند. اين سنن و قوانين نانوشته شده است و در پاره اي موارد سنت هاي هر دانشگاهي با دانشگاه هاي ديگر متفاوت است اما همه آنها در رعايت يك سري سنن مشترك هستند. در سنت دانشگاهي كساني كه پست هاي دانشگاهي شامل رئيس دانشگاه، معاون و... را مي گيرند بايد داراي درجات علمي بالا باشند. در يك كلام بايد استاد باشند يعني مربيگري و استادياري را پشت سر گذاشته باشند. اعضاي هيأت علمي معمولاً در قالب كميته اي براي انتخاب رئيس دانشگاه بايد اقدام نمايند. قطعاً آنها افرادي را بايد انتخاب نمايند كه نام آنها به دانشگاه اعتبار بدهد در صورتي كه در كشور ما تقريباً عكس اين موضوع صادق است. در اينجا عمدتاً پست ها بر اساس روابط و مسائل خارج از شأن دانشگاهي تقسيم مي شود. واقعيت اين است كه عضو هيأت علمي حسرت پست را نمي خورد اما اين اتفاق براي مجموعه دانشگاه خطرناك است. سنت ارشد بودن در دانشگاه هاي ايران تقريباً ناديده گرفته مي شود. در خارج از كشور استاد دانشگاه از رئيس دانشگاه گاه شأن بيشتري دارد گرچه رئيس دانشگاه حتي براساس درجات علمي محض انتخاب مي شود. اما در اينجا يك استاد حتي يك اتاق ۲*۲ ندارد و هيچ تفاوتي بين يك استاد و مربي نيست. سنت هاي دانشگاهي در كشور ما تقريباً همگي زير پا گذاشته مي شوند كه اصلاح آنها نياز به زمان طولاني دارد. در گذشته وقتي يك استاد دانشگاهي پا به جايي مي گذاشت با موجي از احترام مواجه مي شد اما امروز اگر يك استاد بنا به دلايلي از جمله سرقت منزل به كلانتري مراجعه كند، رئيس كلانتري با علم به اين كه او چه كسي است، برخورد نامناسبي با او مي كند. امروز آنچه از استادي باقي مانده است تنها احترامي است كه از سوي مردم به اين قشر گذاشته مي شود اما در چارچوب مملكت و مسئولين كشوري دوره احترام به استاد تمام شده است.»
نظرات دكتر جبارزاده نيز در مواردي به نظرات اخير نزديك است. وي با تأكيد بر اين نكته كه امروز ديگر دوران «انگ زدن» به استادان دانشگاه به پايان رسيده و بعيد به نظر مي رسد كه استادي را با چسباندن صفاتي از كار بركنار كنند از وجود برخوردهاي نادرست نسبت به اين قشر همچنان انتقاد دارد.
دكتر جبارزاده عقيده دارد: «به اعتقاد من ملاك اعطاي منصب و ترفيع در دانشگاه ها و براي اعضاي هيأت علمي عمدتاً بايد به نظرات علمي و تعهد كاري باشد در صورتي كه در عزل و نصب مسئولان ديده مي شود كه يك فارغ التحصيل جوان به عنوان رئيس دانشگاه براي تعداد زيادي از اساتيد كشور تصميم مي گيرد. اين قبيل برخوردها انگيزه بسياري از استادان را زير سؤال مي برد حال آنكه اگر وزارت علوم و وزارت بهداشت و درمان دقت بيشتري در اين انتصاب ها به خرج مي دادند و افراد توانمند از نظر علمي را روي كار مي آورند الان به ميزان بيشتري از بهره دهي علمي دست يافته بوديم.»
نحوه اعطاي فرصت هاي مطالعاتي و روش استفاده از توانايي هاي استادان دانشگاه از جمله موارد ديگري است كه هنوز جاي نقد و انتقاد فراوان دارد.
دكتر پژويان اين بار نيز با نقد صريح اين مواضع، خاستگاه بسياري از سازمان، نهادها و افراد تصميم گيرنده را با طرح سؤالاتي با ترديد همراه مي كند.
دكتر جمشيد پژويان:«صراحتاً بايد گفت كه وزارت علوم و وزارت ارشاد لطمات زيادي به دانشگاه هاي كشور به دليل تصميمات، دخالت ها، برنامه ريزي هاي نادرست و مواضع غلط خود وارد آورده اند. متأسفانه اين امر به دليل عدم تخصص مديران و تصميم گيران سازمان هاي مربوط در امور دانشگاهي، علمي و تربيتي است. اكثريت قريب به اتفاق مديران كشور امروز پزشك هستند. با تمام احترامي كه من براي اين قشر قايل هستم اما معتقدم كه بسياري از بخش ها و بسياري از پست ها بايد به دست اساتيدي واگذار مي شد كه مراحل علمي كامل را طي نموده و از سوابق درخشان علمي برخوردار هستند. قطعاً كسي كه اين مراحل را طي نكرده باشد نخواهد توانست با مشكلات گروه علمي دانشگاه ها ارتباط برقرار كند.»
دكتر جبارزاده نيز با وجود آنكه شرايط و امكانات استفاده از فرصت هاي مطالعاتي را بهتر از گذشته توصيف مي كند، ضعف توجه به پژوهش را از سوي تصميم گيران كشور مورد تأكيد قرار داده و آن را هشداري جدي براي آينده علمي كشور مي داند.
مخبر كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي چه مي گويد؟
همين موضوعات را با علي اصغر شعردوست مخبر كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي در ميان گذاشتيم.
اين نماينده مجلس نيز با تأكيد بر كم كاري هاي صورت گرفته در زمينه احياء فرصت هاي مادي و معنوي براي اساتيد دانشگاه ها اظهار داشت:
«در شرايط امروزي شايد از نظر هويتي، آن چيزي كه عضو هيأت علمي در جامعه ارائه مي كند، اعم از اندوخته هاي علمي و تجربي مي تواند به نوعي توازن در جامعه علمي كشور بينجامد. اما واقعيت اين است كه آنچه عضو هيأت علمي دانشگاه ها به عنوان درآمد براي تبادل اندوخته علمي خود دريافت مي كند، هيچ تناسب و تعادلي با انرژي صرف شده او ندارد. به همين دليل است كه او امروز كمتر اهتمامي به امور پژوهشي دارد چرا كه انرژي لازم براي پرداختن به اين بخش را ندارد. لذا فراهم آوردن زمينه مساعد براي روزآمد شدن بار علمي و تأمين منابع مادي و معنوي مورد نياز اين قشر هم براي تدريس و هم پژوهش هاي جدي ضرورتي اجتناب ناپذير است. همه مي دانيم كه شرايط نامناسبي نيست اگر استاد ممتاز دانشگاه براي گذران زندگي خود به تدريس بيش از حد معمول و بعضاً طاقت فرسا آن هم در رشته هاي غيرمرتبط بپردازد. حال آنكه مي دانيم اين واقعيات تلخ در جامعه ما وجود دارند.»
دكتر رضا مكنون رئيس شوراي پژوهش هاي علمي كشور است. اين سؤالات را با او هم به عنوان يك عضو هيأت علمي و هم به عنوان رياست شوراي پژوهش هاي علمي كشور در ميان گذاشتيم. پاسخ ما چنين بود.
* به عقيده شما عمده مسايل و مشكلات صنفي و معيشتي اعضاي هيأت علمي دانشگاه ها چيست و چگونه مي توان آنها را مرتفع كرد؟
- اهميت هم كادر دانشگاهي و هم معلمان به عنوان تربيت كننده نسل جوان بسيار بالاست براي همين بديهي است كه اين قشر بايد در رفاه نسبي باشند تا وظيفه تربيت نسل بعدي را به انجام برسانند. آنان مشكلات معيشتي دارند همان طور كه در كل كشور اين مشكلات وجود دارد اما اين قشر از آنجا كه تربيت كننده نسل جوان هست بايد مورد توجه خاص قرار بگيرد.
* از برخوردهاي دون  شأن كه با برخي از اساتيد صورت مي گيرد چگونه مي توان ممانعت كرد. اين برخوردها از هر ناحيه و قشري اعم از تصميم گيرنده يا افراد سطوح پايين تر مي تواند صادر شود؟
- برخوردي به آن مفهوم نمي شود اما بايد پذيرفت كه استادان ما شأن بالاتري از آنچه دارند، مي توانند داشته باشند. هنوز دانشگاهي بودن در كشور ما شأن بالايي دارد.
*نمي توان وجود روابط به جاي ضوابط را در مسايل دانشگاهي نفي كرد. اين روابط چه اندازه جدي و آسيب رسان هستند؟
- بله روابط هنوز گاه حاكم است اما خيلي از مسايل امروز به صورت فرمول و آئين نامه درآمده است و بسيار كم اتفاق مي افتد كه بر خلاف مقررات رفتار شود حالا مقررات براساس زمان نياز به اصلاح دارد.
*در نحوه اعطاي فرصت هاي مطالعاتي نمي توان گفت كه برخي نابجا و به دليل روابط (اصطلاحاً نورچشمي ها) مي توانند از اين فرصت ها استفاده نمايند و عده ديگري خير. حال آنكه ماحصل كار گروه اول هيچ و بلكه ضرر است و نه نياز جامعه؟
- فكر نمي كنم از اين فرصت ها نورچشمي ها استفاده كنند. الان فرصت هاي مطالعاتي آن قدر جاذبه ندارند تا عرصه رقابت را جدي كنند. برخي دانشگاه ها در تأمين هزينه هاي خود ناتوان هستند چه رسد به فرصت  هاي مطالعاتي.
* انتصاب رؤساي دانشگاه ها بايد براساس چه موازيني باشد؟
- بسياري از استادان خود داوطلب نمي شوند. در بسياري از موارد معلومات علمي خالص هم احتمالاً نمي تواند مديريت يك دانشگاه را حل نمايد. امروز رؤساي دانشگاه ها به پيشنهاد وزير و شوراي عالي انقلاب فرهنگي انتخاب مي شوند البته اين انتخاب در بعضي دانشگاه ها با نظرسنجي از همان دانشگاه ها است. انتخاب رياست دانشكده ها نيز غالباً به انتخاب اعضاي هيأت علمي  همان دانشكده ها واگذار مي شود.
* چگونه مي توان از توانايي هاي استادان استفاده كرد و برنامه هاي توسعه چشم انداز خود را در بخش علمي چگونه ترسيم كرده است؟
- در برنامه چهارم كه مقدمه آن از نيمه دوم سال گذشته شروع شده، مؤسسه پژوهش و برنامه ريزي سازمان مديريت و برنامه ريزي با دعوت از طيف عظيمي از NGOها و انجمن ها (چيزي حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ نماينده) براي برنامه ريزي دعوت كرد. پيش نويس اوليه اين طرح نوشته شده و الان در مراحل بعدي در كميسيون هاي مختلف نيز از برخي انجمن ها و NGOها البته به صورت محدودتر دعوت مي شود لذا پايه هاي مشورتي برنامه ريزي آغاز شده است و شرايط نسبت به ۵ يا ۶ سال پيش بهتر شده است. امروز دانشگاه هاي كشور در طرح ها و برنامه هاي مطالعاتي و استراتژي صنعتي كشور دخالت دارند.

دانشجو-۶
دانشجو-۲
دانشجو-۳
دانشجو-۴
دانشجو-۵
دانشجو-۷
دانشجو-۸
|  دانشجو-۲  |  دانشجو-۳  |  دانشجو-۴  |  دانشجو-۵  |  دانشجو-۶  |  دانشجو-۷  |  دانشجو-۸  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |