شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۱۸۵
برنامه هاي وزارت علوم براي پيشگيري از خودكشي دانشجويان
كم شده از اهل كوچه ما
000056.jpg
مهران بهروز فغاني
شب كه سياه تر شد، تازه فهميدند او نيامده. انتظار، همه را به هر كجايي كشاند. بيمارستان، نيروي انتظامي و حتي سردخانه. اما او نيامده. بايد به كجا بازگردد. بايد براي چه بازمي گشت؟
او رفته بود و همه آنها كه نارنجك نفرت و سرگشتگي را در وجودش منفجر كرده بودند، دست خالي بازگشتند. او نيامده.
خانه خلوت، خانه سكوت. تنها بيگانگي است كه فرياد مي كشد. در خانه تنها بود، مثل هويتي كه هيچ كس به او نمي بخشيد. قبولش نداشت. تصور انتظارش براي توجه، براي همنوع بودن زير سقف يك خانه، هزار بار بود كه محو شده بود.
دانشجو بود، از سرزمين تو سري خورده اي كه انتقام از خود و عذاب ديگران، در كوچه هايش عادت شده. پدر نداشت، مثل هويتي كه مادر به او نمي داد. برادر رد كار خودش را گرفته بود و او هرگز نيامده، رفته بود.
غروب بود كه رد پايش بر ساحل جا ماند. صحنه ساحل است و عمق صحنه دريايي كه قرباني مي گرفت. منتظر ماند تا شب، سياه تر شود. گم شدن در موج، جرأت مي خواست كه او داشت. بهانه مي خواست كه او داشت. زد به دريا و رفت. او هنوز هم نيامده.
- قبلاً هم دير آمده، اما هميشه آمده- مادر گفت.
- به خانه شما نيامده، مثل هميشه؟ برادر پرسيد.
- پيش از اين هر وقت كه خودش را گم مي كرده، مي آمده، اما امروز و امشب، نيامده. من گفتم.
***
خانه دعواست. پدر نيست، سالهاست كه نيست. خانه سكوتي است كه فقط با دعوا، شكسته مي شود. دختر، گوشه گير شده، تنها تر شده. حتي براي دعوا شدن هم به او توجه نمي كنند. او مانده و جمعي از يك خون اما بيگانه اند. در جست وجوي هويت تا نهايت رفته است. درس هست، كتاب هست، خواندني و شنيدني هاي بسيار هست، اما خانه شدن روح ندارد. عشق نيست. هويت نيست. كسي اصراري براي هويت بخشيدن ندارد. دانشگاه هست اما بيگانگي در خانه، روح را از او گرفته، عشق ماندن را از او گرفته. پيش از اين و براي آخرين بار، نگاه هاي سنگين برادر را تحمل مي كند. بي طاقت شده. به تمام راه هاي بسته فكر مي كند به نگاه هاي افتاده دور از او.
***
غروب بود كه رد پايش بر ساحل جا ماند. پشت به همه آدم هايي كه مي شناسيم، به دريا زد. رفت تا انتهاي بيگانگي، كه ديگران برايش سوغات آورده بودند. قبلاً هم دير آمده، اما آمده. به كدام خانه بايد برگشت. براي چه بايد بازگشت؟ در سياهي شب يك نفر از اهل كوچه ها، خود را به دريا انداخت. او هنوز نيامده.
***
خودكشي، جرأت مي خواهد و جسارت بيشتر. اما او كه ما مي شناسيم، تا به امروز دوبار اقدام به اين كار كرده: «دفعه اول كه هنوز وارد دانشگاه نشده بودم زير فشارهاي خانواده كه همه اش هيچ بوده و هست، به تمام راه هاي رفتن و نماندن فكر كردم. دنبال هويت بودم. تلاش كردم، راهش را پيدا كردم مي خواستم من باشم و در كنج خانه، اگر حرفي است با من هم بگويند. رفتم گوشه اي دنج اول رگ دست چپ، بعد رگ دست راست. دنبال هويت بودم، شايد كسي مرا ببيند. اولش پشيمان شدم ولي بعد تصميم گرفتم، تمامش كنم.»
خون پاشيد روي زندگي، روي دختر. روي هراس هاي اجتماعي. افسردگي، رنگ انتقام از خود گرفته بود، وقتي كه نه جمع دوستان و نه اعضاي خانواده با او همنوا نمي شدند. «ديدم كه قطره هاي خون چطور بدنم را سرد گذاشته اند. همه جا تاريك شد. رنگ خون را از تنم شستم و آماده رفتن شدم.»
اما نجات او، يكبار ديگر فرصتي به ديگران داد تا او را باور كنند. «همه تلاش اعضاي خانواده ام تنها يك روز بود. دوباره گرفتار درد بي توجهي شدم. اي كاش كسي سرم فرياد مي كشيد تا بفهمم، اسمم و تصويرم هنوز آشناست، ولي دوباره آمد به ذهنم. همسايه ام شد. با هم بيگانه نبوديم، دست كم كمتر از بيگانگي با پدر، مادر...»
او دو سال است كه دانشجو شده، از شهري دور و محروم آمده. اينجا همه خانواده اش هستند، كتاب هست، چيزي براي خوانده هست، حرف هايي براي گفتن پيدا مي شود، هرچيزي به جز جا شدن در بنيان خانواده.
***
گزارش هاي دفاتر مشاوره دانشگا ه ها را مرور مي كنيم. رايج ترين و شايع ترين مشكلات دانشجويان در معرض خطر خودكشي شامل اضطراب، افسردگي، انواع هراس هاي اجتماعي، آسيمگي و وحشت، وسواس، مشكلات تحصيلي، مشاجرات روزانه، سوءمصرف مواد و... مي شود. اما بيشترين موارد ابتلا در ميان دانشجويان كدم است. دكتر «حميد متولي راد» روانشناس و استاد دانشگاه مي گويد: «متأسفانه برخي آمارها نشان مي دهد كه با توجه به پراكندگي جمعيت دانشجويي و به ويژه دورماندن از حلقه خانواده، موارد اقدام به خودكشي زياد است. براي مثال آمارها نشان داده كه در سال ۸۱، شايد حدود بيش از ۲۵۰ مورد خودكشي در ميان دانشجويان اتفاق افتاده كه منجر به مرگ شده است. مهم ترين علت ها و انگيزه هاي اين اقدام به نظر من آشفتگي در خانواده، ضعف روابط و تعاملات دوطرفه ميان اعضاي خانواده، رابطه ناقص و نه چندان محكم ميان جمع دانشجويان و مشكلات مربوط به رابطه درون شخصي است. مجموعه اين عوامل براي فرد، هويت مغشوش ايجاد مي كند كه نتيجه اش سرگرداني و تعليق است. او هرگونه احساس تعهد نسبت به شخص، جامعه و باورها را از دست مي دهد و به اين ترتيب شايستگي هاي لازم را براي انجام نقش هاي اجتماعي و كسب جايگاه اجتماعي پيدا نمي كند.
فرصت هاي شغلي را به راحتي رها مي كند و از انتخاب هاي خود مطمئن نيست.
اما آيا تمام دانشجويان كه احتمالاً در سايه مشكلات فردي و جمعي و زيربار افسردگي و هواس اجتماعي قرار مي گيرند، آخرين راه را انتخاب مي كنند. «فريبرز مكري» دكتراي علوم شناختي چنين مي گويد: «وقتي فرد در پيكار با مشكلات تحصيلي، ازدواج، مسايل خانوادگي و حتي بحران هاي هويتي به نوعي طعم شكست و ضعف را مي چشد، در اولين مواجهه خود به پايان زندگي فكر نمي كند، بلكه تكرار ناكامي ها و تعدد فشارها او را در مرحله اي از تصميم گيري قرار مي دهد كه مجبور به پذيرش است. همانطور كه ممكن است شخص دانشجو در هويت مغشوش گرفتار شود، قبل از آن مرحله هويت زودرس پيش مي آيد كه شخص چون ميزان بالايي از تعهد و مسئوليت پذيري را از راه تطبيق با نگرش ها بدون ارزيابي و سنجش، كسب كرده، پس در ابتدا بحران هويت را تجربه نخواهد كرد. اين دانشجو در برابر مشكلات، ضعيف شده و ذهن خلاق و پرسشگر نخواهد داشت. اما در اين شرايط بازهم به فعاليت خود ادامه مي دهد و عزت نفس بالا او را از گرداب برخي مشكلات نجات مي دهد. پي مي بينيم كه هر دانشجوي پرمشغله ذهني، به دليل كثرت فشارها و شانه خالي كردن هاي متعدد، مستعد اقدام به خودكشي است.»
وي مي افزايد: «اكنون، احساس بي ارزشي و كاهش خودكارآمدي در نتيجه برداشت و قضاوت منفي موجب شده تا برخي دانشجويان خود را صاحب هويت منفي پندارند.» دكتر مكري به تصريح اين نكته، در حقيقت بر بروز زمينه هاي پيدايي اختلالات رفتاري، خود خوري ها، سرگشتگي هاي بسيار تأكيد مي كند: «تفاوت هايي ميان اقدام به خودكشي در بين دانشجويان و غيردانشجويان (سنين نوجواني و جواني) وجود دارد. اگر نوجوانان در معرض خودكشي يا خود آزاري، از بحران هويت ناشي از رابطه غير صميمي و نامأنوس با والدين، جمع دوستان، مدرسه و ناكامي در كسب استقلال و ارزش هاي فردي رنج مي برند، دانشجويان تحت تأثير مشكلات هويتي ناشي از ناكامي در ايفاي نقش هاي اجتماعي، فرهنگي، اشتغال و مسايل ارزشي و ملتهب شرايط جامعه هستند. انگيزه هاي اقدام به خودكشي متفاوت است و اگرچه دفاتر مشاوره دانشجويي در دانشگا هها، فعاليت هايي دارند، اما متأسفانه نحوه ارتباط و طرح مسأله دانشجويان داراي مشكلات با مشاوران و در چنين شكل و مدت زمان درمان فرد مبتلا، مقطعي و ناكارآمد است. وقتي يك دانشگاه براي طرح و بررسي مشكلات روحي دانشجويان، جدول زماني تنظيم مي كند و اين ارتباط محدود مي شود، طبيعي است كه فرآيند مشاوره به شكل صحيحي پيش نخواهد رفت. آيا دانشجويان بايد منتظر جلسه هاي هفتگي طرح مشكلات خود باشند يا اين كه اين روند بايد خارج از چارچوب هاي زماني، مورد بررسي و توجه قرار گيرد.»
برنامه هاي پيشگيري از خودكشي
اگر چه آمارهاي واقعي و رسمي اقدام به خودكشي دانشجويان و ميزان مرگ و مير براثر اين اقدام ، هرگز از سوي وزارت علوم اعلام نشده است، اما چنين به نظر مي رسد كه آمارها بايد روند صعودي داشته باشد: «گزارش هاي ارايه شده از نرخ بالاي خودكشي در ميان جوانان، ضرورت اقدامات فوري تر و جدي تر از آنچه تاكنون براي پيشگيري از وقوع خودكشي انجام گرفته است را روشن مي سازد.»
وزارت علوم با اين مقدمه، از انجام تحقيقات و پژوهش هايي خبر داد كه پس از مطالعه و جست وجو در مراكز مشاوره و منابع اينترنتي به تدوين هشت راهكار پيشگيري از خودكشي منجر شد. اين راهكارها نيز منتج از مشاوره با ۴۰ متخصص در امر خودكشي در آمريكا و مجموعه روش ها و راهبردهاي ارايه شده در سمينارهاي مختلف خودكشي از جمله گردهمايي ملي سازمان شناخت خودكشي آمريكا (AAS) است كه در دانشگاه هاي مختلف مورد استفاده قرار گرفته است.
اولين راهكار پيشگيري از خودكشي به آموزش مسئولان دانشگاهي اختصاص دارد تا بتوانند ضمن آگاهي از علايم هشدار دهنده خودكشي، آشنايي با منابع كمك رساني و چگونگي ارتباط با آنها، موقعيت هاي بحراني را اداره كنند و با شناخت چگونگي برقراري ارتباط با دانشجويان در خطر خودكشي، انگيزه هاي استرسزا را كاهش دهند.در اين ميان تصريح شده كه مسئولان و اعضاي جامعه شامل ارگان ها، دستگاه ها، مراكز درماني و تفريحي چون قادر به شناسايي وضعيت خطرساز افراد در خطر خودكشي نيستند و اقدامي براي كمك به آنها نيز انجام نمي دهند، پس بايد آموزش هاي لازم را سپري كنند، نكته اي كه به نظر مي رسد كمتر مورد توجه و استقبال اين سازمان ها و دستگاه ها قرار گرفته است، چرا كه همواره ديده ايم مباحث همچون پيشگيري از خودكشي كمتر در سطح جامعه، منابر، مدارس و... مطرح شده است و شايد همه چيز ساليانه آن هم يك بار در قالب يك همايش كوتاه مدت خلاصه شده است.
دكتر «حميد متولي راد» روانشناس در اين باره مي گويد: «متأسفانه در بسياري از موارد بحران ساز اجتماعي و فرهنگي از ترس اين كه زمينه شيوع آن ها را فراهم نياورد، باعث شده تا يك آسيب اجتماعي كه مي توانستيم با طرح آن و آموزش عمومي، مهارش كنيم، مثل يك غده بدخيم رشد كرده است. خودكشي به عنوان يك پديده اجتماعي در هر جامعه اي محل بروز دارد و گريزي از طرح آن نيست. به اين ترتيب خانواده ها، اعضاي جامعه، مدارس و دانشگاهيان ضمن آموزش شناخت مباحث مرتبط، نسبت به رفع معضل حساسيت بيشتري از خود نشان مي دهند.»
آنچه كه اين استاد دانشگاه برآن تأكيد دارد، براي نمونه در يك جمع دانشگاهي قابل اجرا است. چرا كه دانشجويان و مسئولان دانشگاه ها براي شنيدن آمارها و علايم، آمادگي بيشتري دارند. به اين ترتيب براساس راهكار ديگر بر وزارت علوم، دانشجويان هر دانشگاه بايد درباره خودكشي آموزش ببينند تا علل تمايل افراد به خودكشي و نحوه پيشگيري از آن مشخص و اطلاعات لازم درباره علايم آگاه كننده، فراهم شود.
«برنامه هاي غربالگري» نيز از ديگر راهكارهاي پيشگيري از خودكشي است كه بنابر اعلام دفتر مركزي مشاوره دانشجويي تاكنون در دانشگاه ها اجرا و دانشجويان در خطر شناسايي شده اند. اگرچه تاكنون آمار و ارقامي از تعداد شناخته شدگان، اعلام نشده است.
برنامه هاي حمايت همگنان، مشاوره فوري در مراكز و خطوط بحران، ايجاد محدوديت و ممنوعيت در دسترسي به ابزار سرد و گرم، ملاحظه پس از خودكشي و رفع آثار تنش زا روي ديگران از ديگر راهكارهاي پيشگيري از خودكشي وزارت علوم است.
تصوير آخر
غروب بود كه ردپايش بر ساحل جا ماند. پشت به همه علت هايي كه مي شناسيم، به دريا زد. رفت تا نهايت بيگانه شدن را بشناسد. شب، سياه تر شده بود. نگاه كسي مثل برادر، مثل مادر رويش سنگيني نمي كرد. خانه خلوت بود. خانه دعوا بود. او نيامده. بايد به كجا بازگردد. بايد براي چه بازمي گشت؟ پيش از امروز و امشب هروقت خودش را گم مي كرد، مي آمده، اما امروز نيامده!

گزارش ملي آموزش عالي در ايران
حقايق آموزش عالي ايران
000054.jpg
اشاره:
در سال هاي اخير جهان شاهد تغييرات اساسي در علوم و فناوري هاي مختلف بوده است. ايران هم براي بهره مندي در فناوري هاي نوين و يافته هاي علمي تازه و تطابق سياستهاي طراحي شده با وضعيت كنوني اجتماع تلاشهاي بسياري كرده است و حاصل اين تلاشهاي بي وقفه توسعه و پيشرفت كشور ايران بوده است. هدف اصلي سياستهاي نوين برآورده كردن نيازهاي جامعه و مردم، افزايش امكان دستيابي مردم به منابع اطلاعاتي و افزايش امكان برخورداري آنها از آموزشهاي تحصيلات تكميلي بود. علاوه بر آن ارتقاء كيفيت آموزشي جامعه، ايجاد فرصتهاي آموزشي متنوع و ارائه آموزشهايي مناسب با نيازهاي بازار كار نيز جزو اهداف اوليه اين سياستگذاري ها بوده است.
وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به منظور آگاهي مردم از وضعيت تحصيلات تكميلي در كشور و تاريخچه آن سالانه گزارشي از عملكرد خود منتشر مي كند. ما بخشهايي از اين تاريخچه را در اختيار شما قرار مي دهيم تا با پي بردن به گذشته اين روند به اهميت آن و تلاشهايي كه گذشتگان براي ايجاد اين فرصتها براي ما كرده اند پي ببريد.
در فرهنگ ايران باستان خصوصاً دوران حكومت سلسله ساسانيان علم و آموزش همواره از تقدس و اهميت بالايي برخوردار بوده است. در زمان ساسانيان، حكام و فرمانروايان براي پرورش شهرونداني ميهن پرست و انسانهايي با ويژگيهاي مثبت اخلاقي و معنوي برنامه هاي آموزشي را در روند كاري دولت خود قرار دادند. پس از آن با ورود اسلام به سرزمين پهناور ايران و تأثير مثبت فرهنگ اسلامي و تأكيد آن روي مسئله آموزش، اهميت موضوع بيشتر از پيش نمايان شد. در اين ميان احاديث مختلف نقل شده از بزرگان دين اسلام و پيامبر بزرگوار اسلام هم در گسترش اين فرهنگ انسان ساز نقش بسيار با اهميتي داشت. احاديثي از قبيل سخن پيامبر اسلام مبني براينكه «به جستجوي دانش برويد حتي اگر در چين باشد.»
به هر حال تلفيق فرهنگ ايراني با فرهنگ اسلامي باعث رشد هرچه بيشتر آن شد و در اين ميان پرداختن به علم و كسب آموزشهاي مناسب هم بيشتر مورد توجه مردم و حكام قرار گرفت. ظهور دانشمندان برجسته اي چون خوارزمي (فوت سال ۸۶۳) در رياضيات، رازي در پزشكي(فوت در سال ۹۲۶)، خيام در جبر و نجوم(فوت در سال ۱۱۲۳) و توسي در رشته ستاره بيني (فوت در سال ۱۲۷۴) مدرك مستدلي بر اهميت علم و دانش در بين اجداد و نياكان ماست. بدون ترديد تحليل تاريخي تحصيلات تكميلي در ايران نيازمند بررسي وضعيت دوران كلاسيك است، اما مطالعه روي وضعيت ايران از زمان تأسيس دارالفنون تا به حال هم مي تواند پاسخگوي بسياري از سؤالات ما باشد.
۱۸۵۱ تا ۱۹۳۴
امروزه از سفرنامه عبدالطيف شوشتري به عنوان يكي از نوشته هاي مدرن زبان فارسي ياد مي شود كه در آن روشهاي نوين آموزشي و عملكرد آن در بين مردم فارسي زبان را بطور مفصل توضيح داده است. اين دست نوشته با ارزش ايراني به افشاي حقايق آموزشي ايران، روشهاي كاربردي و نتايج حاصل از استفاده از روشهاي مختلف مي پردازد و همين ويژگي آن باعث محبوبيت تدريجي اين اثر ماندني در بين دانشمندان و متفكران بخش آموزشي ايران شده است. آنها با مطالعه اين نوشته ها نتيجه گرفتند كه براي غلبه بر نقايص فرهنگي موجود، رشد كند فرهنگ آموزش در ايران و توسعه اندك اين كشور و كاهش روزافزون آمار متفكراني كه آوازه آنها جهان را به لرزه در آورد بايد روشهاي نوين آموزشي مورد استفاده قرار گيرد. روشهايي كه با شرايط تحول يافته اجتماع امروز قابل انطباق باشد. پس از مطرح شدن اين نظريه و استقبال سران كشور باستاني ما و حمايت مسئولان بخش فرهنگي و آموزشي اجراي طرح آغاز شد و در آن زمان بين متفكران و مسئولان دولتي مذاكرات بسياري درگرفت و پيمان همكاري دو جانبه اين دو قطب مهم كشور براي ارتقاء فرهنگ آموزش و تبعات وابسته به آن منعقد شد. از آن پس طرح اعزام دانشجويان و دانش آموزان مشتاق و نمونه به خارج از كشور اجرا شد. دولت اقدام به احداث مؤسسات آموزشي پيشرفته كرد و از معلمان و اساتيد برجسته دنيا دعوت به همكاري نمود.
البته پيش از اين هم در سال ۱۸۱۱ دو تن از دانشجويان ايراني پس از پذيرفته شدن در آزمون پذيرش دانشگاه انگليس به اين كشور اعزام شده بودند، اما اين روند به صورت يك طرح اجرايي و مداوم نبود، بلكه تنها با تلاش مستمر دانشجويان علاقمند و متحمل شدن هزينه هاي فراوان براي آنها امكان پذير بود.
به هر حال پس از تصويب اين قانون در سال ۱۹۱۱، به سرعت ۳۰ تن از دانشجويان ايراني براي ادامه تحصيل به اروپا فرستاده شدند و در سال ۱۹۲۲ پارلمان مشاوره اي ملي، اعلام كرد كه دانشجويان علاقمند با هزينه دولت به كشورهاي ديگر فرستاده خواهند شد.
در سال ۱۹۲۸ دولت بودجه مشخصي را براي دانشجويان اعزامي به كشورهاي ديگر تعيين كرد و پس از آن از سال ۱۹۲۸ تا سال ۱۹۳۳ حدود ۶۴۰ دانشجوي ايراني تحت لواي اين قانون براي ادامه تحصيل به خارج از كشور اعزام شدند. در سال ۱۸۵۱ دارالفنون يا دروازه دانش در تهران بازگشايي شد و اميركبير كه مؤسس اين مركز آموزشي بود براي ارتقاء عملكرد اين مركز تلاشهاي بسياري كرد. پس از آن وي براي توسعه و قدرت بخشيدن به فرهنگ تحصيلات تكميلي در ايران به استخدام اساتيد مجرب خارجي پرداخت و در واقع گام اصلي گسترش اين فرهنگ در همان سالها برداشته شد.
طي اين سالها فردي با عنوان وزير مدارس علمي و دولتي تهران آغاز به كاركرد. بعد از تحولات زير ساختي، اين سمت تغيير نام داد و تحت عنوان وزير آموزش از آن ياد شد. پس از آن پارلمان مشاوره ملي چهارچوب عملكردي وزير آموزش را مشخص كرد و براي اولين بار تحصيلات تكميلي در متن قانونهاي ايران جاي گرفت. طبق اين قانون دولت موظف بود به طور مداوم روي نحوه عملكرد بخشهاي آموزشي و كيفيت آموزشي در ايران نظارت داشته باشد. علاوه بر آن در اين قانون تأكيد شد كه تحصيلات تكميلي نبايد تنها به كمكهاي دولتي متكي باشد بلكه نيروهاي بخش غيردولتي و خصوصي هم بايد براي پشتيباني از اين طرح با دولت همكاري مي كنند.
پس از آن به تدريج مؤسسات ديگري براي آموزش هاي تخصصي تر  تأسيس شد. برخي از آنها به قرار زيرند:
مدرسه تربيت معلم براي مدارس دخترانه و پسرانه (۱۹۱۹)، مدرسه پزشكي (۱۹۱۸)، مدرسه داروسازي (۱۹۲۴)، دانشكده حقوق (۱۹۲۰)، دانشكده بازرگاني (۱۹۲۶)، دانشكده تربيت معلم (۱۹۲۸)،  دانشكده كشاورزي (۱۹۳۰)، مدرسه دندانپزشكي (۱۹۳۰)، مدرسه مامايي (۱۹۳۲)، و دانشكده هاي دخترانه و پسرانه (۱۹۳۳).
به طور كلي آموزش و تحصيلات تكميلي تا سال ۱۹۳۴ محدود به مراكز معدودي بود اما ديدگاههاي تازه تر و وسيع تري در مورد تحصيلات تكميلي و آموزشهاي مرتبط با آن از سال ۱۹۳۴ به بعد شكل گرفت كه باعث ايجاد تحولات اساسي در روند آموزشي كشور شد.
۱۹۳۴ تا ۱۹۷۹
مقارن با آغاز اين دوره دانشگاه تهران، اولين مركز مدون آموزشي ايران تأسيس شد و پارلمان مشاوره ملي پيشنهاد كرد كه شوراي دانشكده ها و دانشگاه ها به مديريت و هدايت اين مراكز علمي بپردازند. پس از آن تعداد زيادي مؤسسه آموزشي و دانشگاهي تأسيس شد. مراكزي از قبيل دانشگاه جنگ (۱۹۳۵) دانشكده نفتي آبادان (۱۹۴۰) و مؤسسه آموزشي ارتباطات (۱۹۴۰).
به تدريج تعداد علاقمندان تحصيلات خصوصاً تحصيلات تكميلي افزايش يافت و تعداد افرادي كه در دانشكده هاي مختلف ثبت نام كردند از ۱۰۴۳ نفر در سال ۱۹۳۴ به ۱۸۵۷ نفر در سال ۱۹۴۰ رسيد. در اين زمان تعداد متقاضيان تحصيلات تكميلي ۷/۱۲ نفر از هر ۱۰۰ هزار نفر بود.

دانشجو-۸
دانشجو-۲
دانشجو-۳
دانشجو-۴
دانشجو-۵
دانشجو-۶
دانشجو-۷
|  دانشجو-۲  |  دانشجو-۳  |  دانشجو-۴  |  دانشجو-۵  |  دانشجو-۶  |  دانشجو-۷  |  دانشجو-۸  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |