يكشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۲
شماره ۳۱۸۶- Oct, 5, 2003
ادبيات
Front Page

روز ملي شعروادب
مردم تصميم مي گيرند
012320.jpg
(بخش پاياني)
اصغر فردي
روز يكشنبه سي ام شهريور، به مناسبت سالروز درگذشت شهريار، قسمت اول مقاله اي با عنوان «روز شعر و ادب» از آقاي اصغر فردي به چاپ رسيد كه بخش دوم با توجه به بروز بخشي مشكلات فني به امروز موكول شد.دربخش نخست به پيشينه انتخاب تاريخ براي اين مناسبت و نظرات موافق و مخالف متخصصين پرداخته شد. بخش پاياني اين مقاله را در اين شماره مي خوانيم:
تعريف «ملي» و «مليت»:
بيشتر كساني كه هنوز دل و دماغشان آغشته خون و خاك است،  درك درستي از واژه ملي ندارند و تا عبارت «ملت» و «ملي» را مي شنوند، ناسيوناليسم اسطوره اساس را فرا ياد مي آورند. گرچه درك مفاهيم در چارچوب زادگاه آن كلمات ديگر از شعور فرهيختگان معاصر نبايد بعيد و غريب باشد، اما پيداست كه برخي فضلا جايگاه اصطلاح چندمنظوره و چند كاره نوساخته ملت و ملي و مليت را به خوبي نمي شناسند. تيم ملي كشتي ايران مثلاً بايد پورداود بازي كند تا وجه ملي يابد؟
پس از ظهور گرايه ناسيوناليسم در اروپا و ارسال تاريخ مصرف گذشته آن به جهان اسلام در لباس عروبت و نو شعوبي گري فارسي و تركيسم، خداوندگاران لغت اين جوامع ناگزير از يافتن لغتي براي تحميل مفهوم «Nation» به لغتي موجود شدند كه در ايران واژه عربي ملت را كه به معني دين و كيش و آئين بود و در قرآن كريم چنين محل كاربردي داشته، جستند و آن مفهوم را به فارسي چنين بار دادند و تأمين كردند. اما نظر به اينكه لغت مجعولي بود در ميان مردم مفهوم ديگري يافت چه مردم دغدغه اين روشنفكران را در سر نداشتند، بنابراين ملت مفهوم درست جامعه شناسي خود را در ميان مردم و گويندگان فارسي و زبان هاي ايراني پيدا كرد. در معارف جامعه شناسي ملت به مجموعه انساني داراي سرنوشت مشترك گفته مي شود. يعني اگر بنزين در زاهدان پنجاه تومان است در تبريز و سنندج نيز به همان قيمت است و رئيس جمهور بر هر دو انتخاب مي شود و قوانين براي همه آنها يكسان اجرا مي گردد و اگر جنگي و تجاوزي پيش آيد لشكر عاشوراي تبريز به عنوان يگانه لشكر خط شكن در خوزستان و كردستان و ايلام و كرمانشاه مي جنگد .
ملت در دوره قاجار بلافاصله به واژه اي در كنار يا مقابل دولت تبديل شد. در كنار روزنامه دولتي يك روزنامه با نام ملتي در تبريز منتشر شد. مردم تبريز هنوز تاريخ شمسي را دولت آيي (ماه دولتي) و تقويم قمري را ملت آيي (ماه ملت) مي خوانند و ملت يعني صورت يكپارچه مردم. ديگر اينكه اگر چه آقايان درود بر شما را به سلام ترجيح مي دارند و بدرود و ايدون باد را به جاي خداحافظ تلقلق مي كنند، اما اين ملت ۱۴۰۰ سال است كه مسلمانند و اين همه سال براي فراموش كردن عادات جاهلي و بدون شان تكافو كرده است و نگاهي امتي دارند و ملت را نه مانند آنان تا سطح متكلمين يك زبان خردتر و فروتر نمي كنند، بلكه از امت هم فراتر دانسته و مله ابراهيم مي دانند و باورمندان تمام اديان ابراهيمي را خويش خود مي دانند. دريغا كه در ميان چنين امت و ملتي نيز افكار پوسيده راسيستي هنوز جريان دارد و نفس مي كشد.
اعلان هر روز به اختصاص موضوعي، به معني روز عموم كشوري و مردمي است. روز تالاسمي هيچ ارتباطي با مليت تخمه فريدوني! كسي ندارد كه اگر ناگاه تدبيري آن را با بيماري انيراني مبتلا به تالاسمي اي از اولاد كيقباد! درآميزد، خون پاك آريان جاري در رگ هاي اهورايي يخ زند.
پس اصل در اين تدبير مبارك نه همين تجليل شاعري به شكوه، كه تقنين و تقرير روزي از ۳۶۵ روز سال به نام شعر و ادب است. اما چه نمادي بستر و بساط گسترده اي بر اين تسميه موجود است؟ در اين ميانه؛ روزگار ما مديون آفرينش كدام شاعر بوده است كه در اين فرصت به حكم رعايت شرط مودت و شكران به جبران و سپاسگزاري فراگير و ملي(مردمي) برآئيم. سنجش امتيازات نامزدان اين فهرست كوتاه كار مردم است نه روشنفكر كه تصميم و نظرش زير سايه كين و حسد و بغض خرد است.
مردم شاعر خود را
در از بر كردن شعرهاي شهريار برگزيده اند
بسا كسا كه در شب غريبان مادرش اي واي مادرم را خوانده خواهر و برادر و ميهمان گريسته اند.
برويد از ناشران دواوين شهريار بخواهيد كه اين بار بالاي غيرت تيراژ واقعي آثار معظم له را بگويند و تا با تيراژ ديگر آثار مطلوب و منظور خود بسنجيد. بگذاريد من بگويم: صمد بهرنگي در سال ۱۳۴۷ مي گويد حيدربابا از ابتداي انتشار (۱۳۳۲) تاكنون (۱۳۴۷) بيش از ۵۰ بار چاپ شده است.
در زمان حيات شهريار كه هرگز نه وكيلي گرفت و نه دعوائي براي استيفاي حقوق خود كرد، ديوان هاي او توسط ناشران سياه صدها بار چاپ قاچاق و غيرمجاز شد كه در كتابخانه ما ده ها نشر مجاز و غيرمجاز محفوظ است، اما بعد از فوت آن شاعر بزرگ ناشر آثار استاد بي  آنكه تا چندي پيش حتي هزينه يكبار حروفچيني مجدد را به خود دهد، نسخه ديوان شهريار را كه منظومه هائي مانند تخت جمشيد را به همان اتهام ملي گرايانه بودن حذف شده، بيش از بيست بار با تيراژ اعلام شده ۱۵۰۰۰-۱۰۰۰۰ منتشر شده است و اتفاقاً از بي اطلاعي منتقدان پيداست كه آنها از خريداران و خوانندگان اين چاپ ها نبوده اند و همه را مردم و همين ملت خريده و خوانده ايد چه، آنها آثار شاعر خود را مي خوانند.
موجبات رشد پان تركيسم
جمعي از اين ارباب فضل سرودند كه تقرير روز شعر و ادب به نام شاعري كه ترك زبان هم باشد موجب رشد پان تركيسم و مدعيات تجزيه طلبي خواهد شد.
تلفظ «ما و آنها» در ميان يك جامعه چند رنگي سرآغاز پديداري بحران است كه خوشبختانه در ايران اسلامي طبيعت دين اسلام چنين فرصتي را به هيچ كس نداده است. اما پاسداري از وحدت ملي و تماميت ارضي به جاي نشستن و منتظر آفت و آسيب ماندن دقت ها، ظرافت ها، تعمق ها و هزينه هايي را ايجاب مي كند. چرا كه روزي خواهد رسيد كه در اثر شئامت رندانه ينگه اي ها و فرياد وا حقوق بشراي ايشان ديگر كسي نتواند عبارت «مسئله داخلي» را تلفظ كند.
بي شك با رفتار هوشمندانه و سازمان يافته مي توان به جاي نزول مقدر به موضع تدافع، اين پتانسيل را به اسباب تهديد حريف و اقتدار حكومت ايراني به منطقه تبديل كرد؛ بي آنكه از تنوع فرهنگ ها و رنگ ها، زبان ها و جان ها، لحن ها و صحن ها لذت جوئيم.
آيا خاطر نوازي اقوام ايراني موجب واگرائي مي شود؟ مخصوصاً اگر اين قوم، قوم ايران سازي مانند آذربايجان هاي ايران باشند .
با بستن دكه ايران مداري دروغين رخصت دهيد كه ديگر ايرانيان نيز خود را دستكم به اندازه شما ايراني بدانند.انقلاب اسلامي را به شعارهاي كهنه يي كه دستاويز فرهنگ سازان عصر پهلوي بود آلوده نكنيد و فدائيان ايران را مرنجانيد و وحدت ملي را خدشه دار نسازيد. ديگر گذشت آن دوره اي كه هركسي را كه زير اين شعارها نمي رفت جاسوس روس بناميد و از ميدان مناقصه و مسابقه بدر كنيد. امروز نسل معاصر ما كه به مثابه «مولدون»، به بالندگي خالص در آغوش اسلام و تربيت در كنف انقلاب اسلامي شرف يافته ايم و بر شما «مخضرمين» كه با دامني آلوده از دوران «جاهليت» شاهي عبور كرده ايد، مجال كوفتن كوس سروري نخواهيم داد. چه، باز در اثر دانش و خردسرشتي، سروري ديرين و پارين و پيشين در دست ماست. ما امتحان ايثار و ايمان و پاي بندي به ولايت و ايرانيت را در عرصه هاي نبرد و دفاع همه جانبه از كيان اسلام و ايران داده ايم و نه در سير و گشت و پشت ميزها و اتاق هاي ارباب، دستورالعمل تفرقه و نفاق گرفته ايم.
گروهي با اين دست و پا زدن ها در صدد آنند كه حس هاي خفته اي را بيدار كنند و با اين تحريكات آن را تبديل به تهديد فعال كنند تا با به هم خوردن امنيت نظام جمهوري اسلامي ايران، مأموريت خود را به انجام رسانيده باشند.
آذربايجاني ها و تركان آذربايجان ايران ۱۶ بار با تركان عثماني جنگيده اند و نگذاشته اند كه بوي باروتي هم مشام ديگر هموطنان را بيازارد:
باز اگر چنين شود باكي نيست كه آذربايجان همان لشكر عاشورا را باز در آستين دارد كه يگانه خط شكن بود و نگذاشت كه تندي بوي باروت شامه عطرآموختي را آزرده كند.
ترك آن بود كز بيم او ديه از خراج ايمن بود
ترك آن نباشد كز طمع سيلي هر قانسيز خورد
مولوي (ديوان كبير)
آذربايجان باز شاه اسماعيل دارد! باز عباس ميرزا دارد! باز ستارخان دارد! باز شيخ محمد خياباني دارد! و باز شهريار دارد كه گفت:
تركي ما بس عزيز است و زبان مادري
ليك اگر ايران نگويد لال باد از وي زبان.

گزارشي از كتابهاي منتشره كشور در زمينه ادبيات (از ۲۲ شهريورماه تا ۲۶ شهريورماه ۱۳۸۲)
رونق بازار كتابسازان
012322.jpg

علي الله سليمي
موضوع ادبيات در حوزه بازار نشر همواره يكي از دغدغه هاي دست اندركاران مسائل كتاب بوده و هست و در اين رهگذر در ايام مختلف فراز و فرودهاي بي شماري را تجربه مي كند. ناشر كتابهاي ادبي فارغ از دغدغه هاي فرهنگي و ادبي، مجبور است به موضوع حياتي ديگري هم فكر كند و آن سرمايه مادي اوست كه بر سر اين كار گذاشته است تا حاصل آن را در پايان كار ببيند.
چنين دغدغه اي ناخود آگاه گريبان يك ناشر، هر چند ادبي را مي گيرد. با اين حساب در مرور كتابهاي منتشره در حيطه ادبيات در بازار نشر ايران ناگزيريم اين دغدغه غيرقابل انكار را همواره مد نظر داشته باشيم.
اين گزارش بر اساس آمار خانه كتاب ايران (گزارش نشر؛ فهرست كتابهاي منتشره كشور از ۲۲/۶/۸۲ تا ۲۶/۶/۸۲ ضميمه هفته نامه «كتاب هفته» شماره ۱۳۹ به تاريخ شنبه
۵مهرماه ۱۳۸۲) نگاهي گذرا و آماري به كتابهاي منتشره در بخش ادبيات دارد.
در گزارشهاي هفته هاي قبل از سير نزولي آمار كتابهاي منتشره در زمينه ادبيات خبرهاي ناخوشايندي داشتيم كه به هيچ وجه اهالي فرهنگ و ادب را قانع و راضي نمي كند. دو هفته قبل آمار كلي كتابهاي منتشره در زمينه ادبيات ۶۹ عنوان بوده كه در هفته قبل اين آمار به ۴۵ عنوان كاهش يافته بود. اما اين هفته آمار سير صعودي به خود گرفته، تا جايي كه از آمار دو هفته قبل نيز فراتر رفته. مجموع كتابهاي منتشره در زمينه ادبيات در اين هفته به ۷۴ عنوان رسيد كه نسبت به هفته قبل رشد داشته است.
طبق معمول از اين آمار محدود ۳۰ عنوان به قالب شعر در دايره ادبيات اختصاص دارد كه بيشترين سهم از مجموع حاضر محسوب مي شود. قالب ادبي «داستان» با ۱۶ عنوان در رده بعدي قرار دارد. عرصه هاي ديگر همچون نمايشنامه، نثرهاي ادبي، طنز و لطيفه، پژوهش و تحقيق هاي ادبي و... ساير شاخصه هاي ادبي هستند كه ۲۸ عنوان ديگر را بين خود تقسيم كرده اند.
از مجموع ۳۰ عنوان كتاب شعر ۱۰ عنوان سهم شاعران كلاسيك ايران است كه همگي چهره در نقاب خاك كشيده اند و به واسطه نياز بازار كتاب ناشران به تجديد چاپ آنها اقدام كرده اند.
با عبور از حوزه شعر در بازار نشر اين هفته به حوزه ادبيات داستاني مي رسيم كه همچنان ساكت و خلوت است و تنها اتفاقات روي داده در آن تجديد چاپ چند كتاب داستاني به اضافه ترجمه چند داستان توسط مترجمين اين حوزه است كه نامهاي قابل تأملي هستند و بايد منتظر عكس العمل اهالي جامعه ادبي درباره اين كتابها در روزهاي آينده باشيم.
در بخش داستاني اين هفته جمعاً ۱۶ عنوان كتاب منتشر شده است كه از اين تعداد ۹ عنوان تأليف و ۷ عنوان ترجمه بوده است.
در بخش كتابهاي تأليفي اين گروه كتابهاي چاپ اول و شاخصي ديده نمي شود.
۳ عنوان از اين كتابها به نوعي به صادق هدايت مربوط است.
«خيام صادق» مجموعه آثار صادق هدايت درباره خيام/ گردآورنده: جهانگير هدايت. تهران/ نشر چشمه/ چاپ دوم/ ۲۰۰۰ نسخه. «ديوار»/ ژان پل سارتر: مترجم: صادق هدايت/ تهران/ نشر آزاد مهر/ چاپ اول/ ۳۰۰۰ نسخه. «زنده به گور/ صادق هدايت/ تهران/ مؤسسه انتشارات نگاه/ چاپ اول/ ۳۰۰۰ نسخه. از اين داستان پيشكسوت معاصر «محمود دولت آبادي» هم رمان «سلوك» اين هفته به چاپ سوم رسيده، با تيراژ ۵۵۰۰ نسخه و توسط نشر «چشمه» و «فرهنگ معاصر» كه به طور مشترك اقدام به چاپ اين اثر داستاني كرده اند.
كتاب ديگري كه اين هفته از داستان نويسان ايراني تجديد چاپ شد. «دالان بهشت» از «نازي صفوي» است كه توسط انتشارات ققنوس در تهران به چاپ پانزدهم رسيد. چاپ اول اين رمان در سال ۱۳۷۸ بوده كه در همان سال به چاپ دوم هم رسيد و در سالهاي بعدي تجديد چاپهاي آن تكرار شد.
چاپ چهاردهم اين رمان مربوط به بهار امسال است كه در فصل بعدي دوباره تجديد چاپ شده است. استقبال اين رمان ناشر وي را واداشته كتاب دوم اين نويسنده جوان (نازي صفوي، متولد ۱۳۴۶ است) را هم امسال روانه بازار كتاب كند؛ رماني به نام «برزخ اما بهشت» انتشارات ققنوس چاپ اول اين رمان را با تيراژ ۱۵۰۰۰ نسخه اخيراً روانه بازار كتاب كرده است (بيشتر فروشندگان و توزيع كنندگان كتاب در پشت شيشه مغازه هايشان- به صورت دستنويس - رمان جديد اين نويسنده «برزخ اما بهشت» را جلد دوم رمان پرفروش قبلي اين نويسنده «دالان بهشت» معرفي كرده اند. اما نويسنده اين ادعا را در گفت وگو با نگارنده تكذيب كرده است. البته اين عمل از طرف عده اي از فروشندگان سودجو طبيعي جلوه مي كند). در كنار كتابهاي داستاني اين هفته بازار كتابهاي حكايت و لطيفه هم داغ بوده است و جمعاً هفت عنوان كتاب با رويكرد طنز و حكايت هاي شيرين فارسي روانه بازار كتاب شده است. اولين كتاب در اين فهرست هفتگانه اثري ترجمه اي به قلم «مظفر ايزگو» نويسنده ترك با ترجمه ناصر فيض است با عنوان «اگر كمونيسم بياد» نشر زعيم در تهران اين كتاب را در قطع پالتويي با تيراژ ۱۵۰۰ نسخه براي بار اول به چاپ رسانده  است. «تمثيل هاي شيرين» كتاب ديگر اين بخش را «امير حسين مرادي» گرد آوري كرده و نشر روشنك در تهران براي بار اول با تيراژ ۲۰۰۰ نسخه به چاپ رسانده است. بقيه پنج عنوان كتاب اين بخش (طنز و حكايت) را يك نفر به تنهايي منتشر كرده كه هم پركارترين مؤلف (كتاب ساز) معرفي مي شود و هم كتابهايش از تيراژ بالايي برخوردار هستند. شخص مورد نظر «محمد سهل آبادي» است كه اين هفته پنج عنوان كتاب به نام وي ثبت شده است. («حكايت و لطيفه»، «طنزهاي شيرين»، «لطايف و حكايات»، «لطيفه و لبخند»، «نكته و طنز» هر پنج عنوان اين كتاب ها چاپ اول هستند و هر كدام در تيراژ ۵۰۰۰ نسخه منتشر شده اند. انتشارات «سنبله» در شهر مشهد ناشر اين كتابهاي ۶۰۰ توماني است (قيمت هر ۵ عنوان ۶۰۰ تومان است).
در بخش نمايشنامه  اين هفته دو ناشر تهراني دو عنوان قابل تأمل منتشر كرده اند. كتاب اول اين بخش كتاب نمايشنامه «شب هزارويكم» اثر «بهرام بيضايي» است كه انتشارات روشنگران و مطالعات زنان با تيراژ ۵۰۰۰ نسخه براي بار اول به چاپ آن اقدام كرده است. كتاب دوم اين بخش را انتشارات كتاب نيستان در رديف «گزيده ادبيات معاصر» منتشر كرده است(مجموعه نمايشنامه «مهر گياه» و «همه فرزندان خورشيد») از شارمين ميمندي نژاد. تيراژ اين كتاب نيز همانند كتاب قبلي اين گروه ۵۰۰۰ نسخه است كه براي بار اول به چاپ رسيده. در بخش ترجمه كتاب «لذت متن» اثر «رولان بارت» با ترجمه پيام يزدانجو قابل توجه است كه نشر مركز چاپ اول آن را با تيراژ ۱۸۰۰ نسخه روانه بازار كتاب كرده است. همچنين نشر ماهي در تهران در انتشار پنج عنوان كتاب چاپ اول در زمينه كتاب اين هفته نسبت به ساير ناشران در اين زمينه پيشتاز بوده است(آنري برگسون/ سنفورد شوارتس: مترجم: خشايار ديهيمي»، «جان و صورت»/ جورج لوكاچ: مترجم: رضا رضايي»، «ژان ژنه/ آستين ئي كويگلي؛ مترجم رضا رضايي»، «ژورژ سيمنون/لوسيل فراكمن بكر، مترجم: مزدا موحد»، «گيوم آپوليز/ لروي سي برونيگ؛ مترجم: عبدالله كوثري» هر پنج عنوان اين كتاب براي بار اول به چاپ رسيده اند و ميانگين تيراژ آنها ۲۰۰۰ نسخه است. در بخش ترجمه آثار داستاني «ميكله عزيز» اثر «ناتاليا كينزبرگ» با ترجمه «فريبا عادلي» و «صنم غيايي» اين هفته براي بار دوم توسط انتشارات ققنوس با تيراژ ۱۰۰۰ نسخه منتشر شده است.
در بخش ناشران فعال كشور در اين هفته همچنان ناشران تهراني به طور طبيعي پيشتاز هستند با ۵۰ عنوان كتاب منتشره و در رديف بعدي ناشران مشهدي قرار دارند با ۱۳ عنوان. رتبه بعدي به ناشران كرمان تعلق دارد با ۶ عنوان. شهرهاي بعدي (سمنان، گرگان، كاشمر وسبزوار) هر كدام با يك عنوان سهم خود از انتشار كتابهاي ادبي را ثبت كرده اند.
اين هفته نسبت به هفته هاي قبل از نظر كميت افزايش آمار كتابهاي ادبي چشمگير بوده اما از نظر كيفيت هنوز آن انتظار معقول اهالي ادبيات برآورده نشد. در حيطه شعر و داستان هيچ اثر تأليفي چاپ اول ديده نمي شود. در هر دو زمينه بازار در دست تجديد چاپي ها و گرد آورنده هاست. تنها در حيطه ترجمه آثار چاپ اولي ديده مي شود كه آن هم اندك است. شايد بتوان اين فصل را فصل رونق بازار كتابسازان قلمداد كرد چرا كه در صورت خالي بودن ميدان عرضه آثار تأليفي، رشد بيمارگونه آفت كتابسازي امري طبيعي است و خونسردي اهالي ادبيات اين مرز و بوم بر انبوه بهت هر صاحب نظري مي افزايد.

حقيقت بدون انسان بي معناست -۲
ماهي و دريا به سخن مي آيند

محمد هاشم اكبرياني
آب- يا همان حقيقتي كه انسان را به خود مي خواند، دنياي خود را چنين ترسيم مي كند: «مي برتش، مي برتش/ از توي اين دنيا دلمرده چار ديوار با/ نق نق نحس ساعتا، خستگيا، بيكاري يا/ دنياي آش رشته و وراجي و شلختگي/ درد قولنج و درد پرخوردن و.../ دنياي بشكن زدن و لوس بازي/ عروس دوماد بازي و ناموس بازي/.../ دنياي صبح سحرا/ تو توپخونه/ تماشاي دار زدن/ .../ دنيايي كه هر جا ميري/ صداي راديوش مياد/ مي برتش، مي برتش، از توي اين همبونه كرم و كثافت و مرض/ به آبياي پاك و صاف آسمون مي برتش/ به سادگي كهكشون مي برتش».
نكته مهم در اينجاست كه دنيايي كه قرار است آب، علي را با خود ببرد، دنياي اثباتي نيست دنيايي نيست كه ساختمان آن بنا شده و تصوير آن مشخص و معين باشد. اين دنيا دوباره سخن از سلب و نفي دارد. بنابر اين مي  توان گفت شاعر، گرچه از دنيا مي گريزد اما طرحي براي دنياي مطلوب ندارد. حتي آنجا كه، اثباتي سخن مي گويد به اين دو عبارت بسنده مي كند: «به آبياي پاك و صاف آسمون مي برتش/ به سادگي كهكشون مي برتش» اما بديهي است اين دنيا صرفاً زاييده نوعي خيالپردازي است تا واقع گرايي. زماني كه شاعر از دنيايي كه در آن علي زندگي مي كند و نفي مي شود،حرف مي زند، تمام نمادهاي اين دنيا واقعي هستند. پياز، ترشي، چلوكباب، بيكاري، بشكن زدن، دار زدن، صداي راديو و...، اما وقتي از دنياي مطلوب حرف مي زند فقط و فقط آبياي پاك و صاف آسمون و سادگي كهكشون عنوان مي شود كه به هيچ وجه نمود عيني و واقعي ندارند. اين در واقع نتيجه اي است كه بسياري از نويسندگان بزرگ با آن مواجه مي شوند؛ وقتي دنياي شي زده و واقعي نفي مي شود، جايگزين آن دنيايي است خيالي. به عبارتي نويسنده با خيالپردازي مواجه مي شود.
بحث ديگر در اين باره، ويژگي دنيايي است كه حقيقت (آب) و به عبارتي تكنولوژي بوده و ارزش هاي فردي از آن رخت بسته اند نيست، اين دنيا شامل دنياي سنتي هم هست. در واقع حقيقت يا همان آب در شعر يا همان شاعر با دنياي جديد به اين جهت مبارزه نمي كند كه ارزش هاي سنتي را لگدمال كرده است بلكه او همزمان هم با دنياي سنتي و هم دنياي جديد سرستيز دارد. دنياي آش رشته، وراجي، درد قولنج و... همگي متعلق به دنياي سنتي است و «دنيايي كه هر جا ميري صداي راديوش مياد» دنياي جديد است.
در واقع حقيقت مطلوب، هم با سنت و هم دنياي مدرن سر ناسازگاري دارد.
نكته ديگر آنكه نفي اين دنيا، صرفاً شامل يك بخش، مثلاً  سياست نيست اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه اين شعر را برخي شعر ايدئولوژيك و سياسي مي پندارند، در حالي كه اصولاً فروغ با چنين دنيايي، هم پيمان نبود. اين ويژگي برجسته فروغ است كه دنيا را با همه اجزايش مي بيند نه صرفاً از دريچه يك ايدئولوژي.
شعر ادامه مي يابد. آب نمي تواند علي را راضي كند كه وارد حوض شود. هنوز علي(قهرمان) دچار تزلزل است. به اين جهت ماهي هم وارد شعر شده و به صدا درمي آيد. ماهي هم كم و بيش همان حرفهاي آب را مي زند. او هم علي را فرامي خواند. او هم وعده سرزميني را مي دهد كه بيشتر خيالپردازي است: «به سبزه زاري هميشه سبز دريا مي رسيم/ به گله هاي كف كه چوپون ندارن/ به قصراي صدف كه پايون ندارن...» و نيز همچون آب، ماهي هم به دنيايي كه علي در آن زندگي مي كند حمله مي كند: «خسته شدم، حالم به هم خورده از اين بوي لجن/ انقده پا بپا نكن كه دوتايي/ تا خرخره فرو بريم توي لجن...»
انسان هاي اين دنيا و همچنين آب و ماهي، حرف هاي خود را زده اند و قهرمان بايد تصميم بگيرد. قهرمان، در اين شعر هيچگاه خود به سخن نمي آيد. او فقط در خواب يك ماهي زيبا ديده است، اما هيچگاه نه با انسانها و نه با آب و ماهي وارد صحبت نمي شود. متأسفانه در اينجا قهرمان يك منفعل كامل است كه حرفي براي گفتن نداشته و قدرت تصميم گيري ندارد. به دليل همين انفعال است كه علي به آب نمي پرد و وارد حوض نمي شود بلكه اين آب است كه به ناگهان بالا آمده علي را به داخل مي كشد. اما چرا شاعر به چنين نتيجه اي مي رسد؟ چرا در اينجا اين انسان بيگانه با جهان كنوني، انسانهاي آن، ارزش هاي ويران شده اش، زشتي هايش و كثافت هايش- كه قهرمان شعر نيز هست- نمي تواند و قدرت ندارد كه براي يافتن دنياي مطلوب، به عمل برسد؟ به نظر اين بن بستي است كه خود فروغ و به عبارتي نويسندگان و شاعراني از اين دست با آن مواجهند. فروغ مي داند كه اين دنيا خيالي است و انسان قادر به ساختن آن نيست. پس چه بايد كرد؟ تنها يك راه باقي مي ماند و اين كه ارزش هايي كه نهفته و پنهان هستند، خود ساختاري ايجاد كنند كه انسان را به دنبال خود بكشد، آن هم نه هر انساني، بلكه انساني كه به دنبال جهان مطلوب است. در اينجا نيز شاعر دچار خيالپردازي مي شود، خيالي كاملاً دور از واقعيت. اما اين خيالپردازي براي چه رخ مي نماياند؟ چون انسان، بدون معنا قادر نيست به حيات خود ادامه دهد، هر چند اين معنا دست نيافتني باشد.
آب (جهان مطلوب يا همان حقيقت) علي را به درون مي كشد، حقيقت، قهرمان را به درون مي كشد و او را با خود مي برد. علي نمي ميرد بلكه به ته آب مي رود همانجايي كه جاي ماهي(حقيقت) است. پيش از اين، زماني كه ماهي علي را دعوت به پريدن به آب مي كند مي گويد: «من توي اون تاريكياي ته آبم به خدا» و زماني كه در بخش هاي پاياني آب، علي را به خود كشيده و مي برد مي خوانيم: «انگار كه آب جفت شد و جست و تو خودش فروكشيد» يعني حقيقت بدون انسان هم معنا ندارد و همين آب وقتي علي را مي برد: «دايره هاي نقره اي/ توي خودشون/ چرخيدن و چرخيدن و خسته شدن/ موجا كشاله كردن و از سر نو/ به زنجيره اي ته حوض بسته شده/ قل قل قل تا لاپ تالاپ/ قل قل قل تالاپ تالاپ/ چرخ مي زدن رو سطح آب/ تو تاريكي، چن تا حباب» علي، جفت آب مي شود و مي رود به ته آب، همانجا كه ماهي گفته بود و حباب ها نيز نشان مي دهد كه ديگر علي در اين دنيا (با همان ويژگي هاي منفي) نيست.
پايان بندي شعر نيز همان خيالپردازي است. دنياي رمانتيك فروغ همانجاست كه علي حضور پيدا مي كند: «علي كجاس؟» / «تو باغچه»/ «چي ميچينه؟»/ «آلوچه»/ آلوچه باغ بالا/ جرأت داري؟ بسم الله» به اين تصوير توجه كنيد: «كودكي در باغچه در حال چيدن آلوچه است» اين تصوير بسيار زيبا و رمانتيكي است كه نشان مي دهد علي كه به حقيقت رسيده و از سنت ها و دنياي سخت جديد بريده است، در تصويري كاملاً رمانتيك جاي مي گيرد. باغچه نه نشاندهنده سنت است و نه نمادي از دنياي جديد و همچنين است آلوچه و آلوچه چيدن. اين فقط يك تصوير زيباست كه پيوندي با دنياي سنتي و مدرن ندارد. و اگر مي خواهي در چنين تصويري زيبا جاي بگيري، جرأت مي خواهد جر أت همراه شدن با آب و اين كاري آسان نيست و اين اوج خيالپردازي است كه شاعر بي آن كه توان تخريب دنياي واقعي و زشت را داشته و قادر به ساختن دنياي مطلوب خود باشد، صرفاً به يك تصوير زيبا بسنده مي كند.

سايه روشن ادبيات
012318.jpg

فاطمه راكعي: با كنگره و جشنواره حل نمي شود
به جاي اين كه «كنگره» و «جشنواره» برگزار كنيم، بهتر است به فكر تعميم فرهنگ و ادبيات پايداري به نسل هاي جديد باشيم.
دكتر فاطمه راكعي، شاعر معاصر و مدير عامل انجمن شاعران ايران با بيان اين مطلب گفت: اگر قرار است كنگره اي براي شعر و شاعران پايداري برگزار كنيم، بهتر است با حداقل امكانات و در مناطق آسيب ديده از جنگ انجام شود، زيرا نمي توان با حضور در شهرهاي خوش آب و هوا و تشريفات غيرمعمول، ياد و خاطره مردان و زنان سختكوش دفاع مقدس را گرامي داشت و از سختي هاي هشت سال جنگ حرف زد.
وي با اشاره به اين كه شاعران از حساس ترين و تأثيرپذيرترين اقشار جامعه هستند، افزود: به جاي اجراي برنامه هاي پرهزينه اي كه هيچ دستمايه اي براي ادبيات ما ندارد و مشكلي از مشكلات آن را حل نمي كند، بهتر است با انتشار آثار ارزنده و كيفي شاعران امروز، آنان را در راهي كه در پيش گرفته اند، تشويق كنيم.
نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي با تأكيد بر اين كه تا ظلم، چپاول و بي عدالتي در دنياي امروز وجود دارد، ادبيات و شعر پايداري نيز حضوري توفنده خواهد داشت، تصريح كرد: مگر مي شود در حال حاضر «فلسطين»، «افغانستان» و «عراق» را نديد؟ آيا سرودن و نوشتن از مردم مظلوم ستمديده كشورهاي مسلمان كه به خاطر طمع مدعيان دروغين دموكراسي و آزادي، آسيب مي بينند، ادبيات پايداري نيست؟
شاعر «سفر سوختن»  در ادامه صحبت هاي خود گفت: با اين توجيه كه از نسل ما، چيزي به عنوان شعر پايداري براي آيندگان باقي بماند، نبايد دست به كارهاي سطحي بزنيم، زيرا ادبيات در زمان اتفاق مي افتد، به تعبيري ديگر بايد اجازه بدهيم ادبيات و هنر، راه خودش را پيدا كند.
فاطمه راكعي كه به تازگي، كتاب شعر «مادرانه ها» را منتشر كرده است، خاطر نشان كرد: برخي از شعرهاي پايداري ما قابليت جهاني شدن را هم دارند، البته ممكن است به خاطر شرايط سياسي امروز جهان، اين اتفاق نيفتد. وي افزود: بعد از امضاي قطع نامه و نوشيدن جام زهر توسط حضرت امام(ره) در بعد حماسي شعر پايداري، وقفه ايجاد شد و طبيعي است كه با پايان جنگ در هر كشوري احساسات حماسي نيز فروكش مي كند. اين شاعر گفت: شاعران هم مانند ساير اقشار و گروه هاي مردمي با شور، هيجان و احساسات انقلابي در صحنه ظاهر شدند و زيباترين شعرها و نغمه ها را براي دفاع مقدس و انعكاس مظلوميت اسلام و مردم ايران سرودند.
راكعي با تأكيد بر اين كه ما از خاك و معنويت دفاع كرديم، يادآور شد: در شعر سالهاي پايداري ايران، مثلثي متشكل از عظمت، حماسه و هيجان مي بينيم و اين از مشخصه هاي شكوه شعر پارسي است.
وي افزود: تحليل من اين است كه شعر پايداري نيز مانند ساير گونه هاي شعري خودجوش است، يعني كسي نمي تواند اراده كند كه شعر پايداري بگويد و آنهايي هم كه اين كار را كرده اند، نتوانسته اند آثاري ماندگار خلق كنند.
ركورد تازه از پائولو كوئيلو
پائولو كوئيلو، نويسنده نامدار برزيلي، در نمايشگاه فرانكفورت امسال ركورد تازه اي به جاي مي گذارد كه در مجموعه ركوردهاي گيتس نيز ثبت خواهد شد.
براي نخستين بار در تاريخ نشر، ۵۰ ناشر كتابهاي كوئيلو در روز دهم اكتبر سال جاري مصادف با ۱۸ مهر ماه، در سالن شماره ۳ نمايشگاه بين المللي فرانكفورت، به طور همزمان اقدام به ارائه كتابهاي كوئيلو به ۵۰ زبان دنيا خواهند كرد.
كوئيلو نخستين نويسنده اي است كه به طور همزمان، كتابهاي خود را به ۵۰ زبان براي مخاطبانش امضا مي كند.
انتشارات كاروان از ايران، در اين مراسم حضور دارد و در كنار ناشران كشورهاي ديگر به عرضه كتابهاي اين نويسنده به زبان فارسي خواهد پرداخت.
پرويز سلاجقه : طنز با بحران هاي اجتماعي ارتباط دارد
پرويز سلاجقه گفت: طنز نوعي بيان غيرمستقيم و هنري است كه زبان را از وضعيت ابتدايي و قراردادي فراتر مي برد و به آن موقعيت  تازه تري مي بخشد. به گفته اين استاد دانشگاه طنز نوعي سخن است كه دو معني را در خود جاي مي دهد. معني نزديك و دور؛ اما آنچه در طنز مورد نظر است معني دور آن را شامل مي شود.
وي گفت: قبل از هر چيز طنز يك نوع بيان هنري است كه نفس هنري بودن آن بيش از هر چيز داراي اهميت است.
سلاجقه تصريح كرد: طنز با بحرانهاي اجتماعي ارتباط تنگاتنگ دارد. هر وقت جامعه با بحران روبه رو شود طنز داراي اهميت بيشتري خواهد بود. در اين زمان است كه طنز در دل مردم نفوذ مي  كند و نهادينه مي شود. طنز اگر نهادينه شود مي تواند در تصحيح كاستي هاي فرد و جامعه مؤثر باشد.
وي درباره جايگاه طنز در جامعه گفت: در كشور ما طنز در زبان مردم سابقه اي طولاني دارد. طنزي كه در ميان جامعه و مردم عامه رواج دارد يك طنز شفاهي است كه مسير خاص خود را در هر شرايطي طي مي كند و در بيشتر مواقع مكتوب و ماندگار نمي شود.
سلاجقه در مقايسه طنز موجود در جامعه و طنز در دانشگاه ها گفت: در دانشگاه طنز بيشتر نوشتاري و هنري است و در حالي كه بيشتر سير تاريخي آن بررسي مي شود، كمتر به عنوان يك نوع ادبي مورد مطالعه قرار مي گيرد. اين استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به برگزاري جشنواره بين المللي طنز گفت: اگر اين جشنواره ها به طور جدي برگزار شود مي تواند كارساز باشد. ولي اگر بنا باشد تنها به سخنراني و جشن اختصاص پيدا كند، هيچ سودي براي جامعه ادبي و معرفي طنز حقيقي نخواهد داشت.
وي در بخش ديگر سخنان خود طنز را يكي از برترين انواع ادبي دانست و افزود:  اين مقوله مي تواند مستقيماً در برطرف كردن كمبودها و كاستي هاي اجتماعي عمل كند. طنز يكي از انواع ادبي است كه با فرهنگ عامه ارتباط زيادي دارد و از هر نوع ادبي ديگري به مردم نزديك تر است.
اين منتقد گفت: همانطور كه از تاريخ تحولات اجتماعي پيداست اين نوع ادبي در دوره هاي حساس با بهره گيري از پشتوانه هاي بالقوه زبان و فرهنگ پرچمدار ادبيات متعهد بود. اما متأسفانه در دوره كنوني حقيقت طنز در برداشت هاي سطحي كه در جامعه رواج پيدا كرده، گم شده است. وي در پايان گفت: اگر اين جشنواره بتواند اين تفكر را كه نبايد با طنز به صورت سطحي برخورد كرد رواج دهد مي توان گفت كه موفق است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |