سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۸۸- Oct, 7, 2003
اكوتوريسم و جهان اسلام
اشاره:
روزهاي ۲۵ و ۲۶ شهريور دومين كنگره بين المللي جغرافيدانان جهان اسلام با حضور و استقبال استادان برجسته داخلي و خارجي در تهران برگزار شد. اين همايش فرصتي براي نگارنده بود تا با طرح ديدگاه هاي جديد در خصوص گردشگري طبيعت و توانمندي هاي محيطي كشورهاي اسلامي مقاله اي را با نام «نقش اكوتوريسم يا گردشگري طبيعت در تعاملات مشترك محيطي و فرهنگي جهان اسلام» ارائه نمايد.
مقاله حاضر چكيده اي از متن سخنراني در اين همايش است.
012472.jpg

امروزه سمت و سوي حركت سيطره جهاني به سمتي است كه تفكرات تصميم گيران بيش از تنازعات سياسي و نظامي به ارتباط بين مردم و دولت ها، به عنوان عاملي در جهت توسعه كشورها معطوف شده است. پس از اينكه نظام تك قطبي، سيستمي ناموفق شناخته شد و به نظام چند منظومه اي بدل گرديد، جنگ نظامي و رويارويي مستقيم نيز در قرن بيستم جاي خود را به جنگ سرد و منازعات فرهنگي داد.
در اين راستا ارتباط ميان مردم و فرهنگ ها تأثيري شگرف را در پي دارد، از اين رو است كه كارشناسان ژئواستاتيك بر اين باورند كه قرن آينده، قرن قوميت ها و مليت ها و تقسيم بندي جهان براساس فرهنگ و مذهب خواهد بود.
در چنين شرايطي نياز به ارتباط بين اجزاي مردم بيشتر مي شود و در اين ميان است كه صنعت گردشگري به عنوان بهترين عامل گسترش ارتباط ميان مردم نمود پيدا مي كند. در جهان كنوني، گردشگري (توريسم) به يكي از مهم ترين فعاليت هاي اقتصادي در سراسر جهان تبديل شده است.
بي ترديد اين صنعت در قرن آينده اولين شاخص اقتصادي هر كشوري خواهد بود. اين بدان معني است كه در قرن بيست و يكم، صنعت جهانگردي از نظر ميزان سرمايه گذاري و اشتغالي كه ايجاد خواهد كرد، نقش مؤثري را در تأمين منافع ملي كشورها و نيز در بخش اقتصاد، فرهنگ و... خواهد داشت.
در اين ميان، گردشگري طبيعت كه با نام اكوتوريسم نيز ناميده مي شود، پديده نسبتاً تازه اي است كه فقط بخشي از كل صنعت توريسم را نشان مي دهد. اكوتوريسم به آن دسته از توريسم اطلاق مي شود كه مبتني بر مسافرت هدفمند به مناطق نسبتاً طبيعي براي مطالعه، لذت جويي و استفاده معنوي از مناظر، گياهان و جانوران و هر نوع جنبه فرهنگي معاصر يا گذشته موجود در اين مناطق باشد.
بايد توجه داشت كه گردشگري طبيعت با گردشگري معمولي و فراگير تفاوت اساسي دارد. زيرا در توريسم طبيعت، يا اكوتوريسم، اثرات كمتري بر پيكر محيط زيست و بافت فرهنگي وارد شده و ضمناً اين نوع فعاليت، عوامل زيربنايي كمتري را طلب مي كند.
با توجه به تبعات مختلف فرهنگي و اجتماعي گردشگران خارجي در كشورهاي اسلامي، تأكيد بر جنبه هاي محيطي و جغرافيايي طبيعي ممالك اسلامي، همگام و همراستا با سرمايه گذاري  در جهت جذب گردشگر طبيعت، مي تواند آينده بهتري را براي برنامه ريزي منسجم در جهت توسعه صنعت اكوتوريسم و بالطبع رشد اقتصادي و افزايش مراودات فرهنگي ترسيم نمايد.
از آنجا كه تعاليم حيات بخش اسلام به كرات مسلمانان را به ديدن سرزمين هاي مختلف و مراودات فرهنگي تشويق نموده است، بستر جغرافيايي مناسب جهان اسلام مي تواند راهگشاي رهيافت هاي نويني در عرصه ارتباطات مسلمانان عالم گردد. امروزه جهانگردي به يكي از فعاليت هاي مهم اقتصادي و فرهنگي دنيا تبديل شده است و در اين ميان جهان اسلام از نظر جاذبه هاي گردشگري به واقع در رديف بهترين ها قرار دارد.
رواج گردشگري بر اساس تسهيل رفت و آمد بين كشورهاي اسلامي هدف والايي است و توجه به ويژگي هاي محيطي و جغرافيايي جوامع اسلامي مي تواند انواع جديدي از گردشگري را بنيان نهد كه هر چند اكنون در قالب هاي سنتي مورد توجه است، اما به صورت سيستماتيك و مدرن مي تواند مورد توجه كارشناسان قرار گيرد.
دين مبين اسلام هم در قرآن و هم در سنت به كرات به بعد تبادل فرهنگي و تعامل صلح آميز ناشي از سفر اشاره فرموده است. در بيش از بيست آيه شريفه قرآن مجيد، سير و سفر مورد سفارش قرار گرفته و به صيغه امر آمده است. نماز مسافر نيز مشمول تخفيف قرار گرفته و شكسته است، همچنين از امر واجب روزه نيز معاف مي باشد.
حضرت علي(ع) پيشواي شيعيان اسلام براي گردشگري پنج خاصيت را ذكر فرموده اند كه از آن جمله مي توان به افزايش علم و آگاهي گردشگر به سبب ديدار از وادي ها و سرزمين هاي گوناگون و آشنايي با دانشمندان و انديشمندان مختلف اشاره كرد.
بررسي هاي انجام گرفته در سال ۲۰۰۰ نشان مي دهد كه صنعت گردشگري با ايجاد درآمدي معادل ۴۷۶ ميليارد دلار، ۱۲ درصد اقتصاد جهاني را شامل مي شده است. در اين سال صنعت گردشگري داراي نرخ رشد ۴/۷ درصدي بوده و تعداد گردشگران به ۶۹۹ ميليون نفر بالغ گرديده است.
بر طبق پيش بيني انجام گرفته توسط سازمان جهاني گردشگري، در سال ۲۰۲۰ تعداد گردشگران به ۵۶/۱ميليارد نفر خواهد رسيد. متأسفانه سهم جهان اسلام در اين ميان بسيار ناچيز و قابل اغماض است، كه از اين بابت هم در درون خود و هم در عرصه هاي بين المللي زيان هاي فراوان مادي و فرهنگي را متحمل شده است.
از ديگر جنبه هاي مثبت جهانگردي، تأكيد بر تبادل فرهنگ ها و همزيستي مسالمت آميز بين ملت هاست. توريسم ابزاري براي ارائه ارزش هاي فرهنگي، اسلامي و انساني به جامعه بشريت است.
012474.jpg

در واقع توريسم بستر مناسبي را براي ارزش هاي انساني فراهم مي سازد و در صورتي كه كشورهاي مسلمان به ويژه، جمهوري اسلامي ايران در اين زمينه آگاهانه قدم بردارند، مي توانند از طريق توريسم بخشي از پيامدهاي انقلاب اسلامي را به ملت هاي جهان كه جويندگان حقايق معنوي و فرهنگي هستند انتقال دهند.
در اين بين از آنجا كه گردشگري نوين در جهان اسلام رويكردهاي متناسب با فرهنگ و حساسيت هاي اجتماعي و اخلاقي خود را مي طلبد، نوع جديدي از گردشگري يعني اكوتوريسم يا گردشگري طبيعت بر پايه توانمندي هاي محيطي ممالك اسلامي مي تواند بيانگر گوشه اي از اقتدار فرهنگ و تمدن جهان اسلام باشد.
در ميان گزينه هاي مختلف نظام جهاني گردشگري، اكوتوريسم با اهداف ماهوي آن، يعني حفاظت از محيط زيست، التزام به توسعه جوامع محلي و احترام به ويژگي هاي فرهنگي جوامع ميزبان از جمله گزينه هاي برنامه ريزي مي باشد كه داراي بيشترين سازگاري با مفهوم توسعه پايدار است و حتي مي توان گفت كه بيشترين سازگاري را با نظام هاي سياسي دارا مي باشد.
اگر برخي از گرايشات گردشگري جهاني داراي زيان هايي در زمينه تخريب محيط زيست و تعارضات فرهنگي در جوامع ميزبان مي باشند، اكوتوريسم به علت تعهد ذاتي آن به حفاظت از عرصه هاي طبيعي و تقويت فرهنگ ها مناسب ترين گزينه گردشگري براي برنامه ريزان توسعه به ويژه در كشورهاي درحال توسعه است كه داراي منابع قابل توجه فرهنگي و طبيعي براي جذب گردشگر از سراسر نقاط دنيا مي باشند.
اگر مشكلات فرهنگي، طبق عقيده بسياري از پژوهشگران داخلي، بزرگترين عامل بازدارنده صنعت گردشگري در جوامع امروزين مسلمان است، اين نوع گردشگري به علت ويژگي ذاتي آن يعني احترام به فرهنگ و سنن اقوام مختلف، مي تواند بيشترين تناسب را با خصوصيات فرهنگي جوامع ميزبان داشته باشد و بالطبع كمترين تعارض را ايجاد نمايد و در نهايت مي توان اين ادعا را داشت كه توسعه بخش اكوتوريسم در كشورهاي اسلامي با عنايت به رعايت اصول پايداري و پاسداري از حساسيت هاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و به ويژه در رأس همه طبيعي، مي تواند از بهترين راهكارهاي بهبود وضعيت صنعت گردشگري منطقه باشد.
بهنام بلمكي

هنر زنده  ماندن
رو در رو با خطر!
هرگاه حوضچه آبي را ديديد كه در اطراف آن گياه وجود ندارد، يا استخوان حيوانات در آن جا هست، بدانيد كه احتمال خطرناك بودن آب زياد است
چاقو
012486.jpg

در شرايط اضطراري كه مرگ و زندگي آدمي در گرو تدبير و داشتن وسايل لازم براي زنده ماندن قرار مي گيرد، ارزش يك چاقوي مناسب روشن مي شود. يك طبيعت مرد جدي همواره يك چاقوي خوب به همراه دارد. چاقو، به هر حال وسيله خطرناكي است و ممكن است به عنوان اسلحه به كار رود. چاقو در مسافرت هاي هوايي بايد به مأموران تحويل شود و در شرايط عصبي هرگز مورد استفاده قرار نگيرد.
انتخاب چاقو
يك چاقوي چند لبه تاشو وسيله اي مفيد است؛ اما اگر فقط يك چاقو حمل مي كنيد، به نوع محكم تري نياز داريد. به احتمال، يك چاقو با لبه محكم مناسب است، چاقويي كه مي تواند وظايف لازمه را- از بريدن شاخه هاي درخت گرفته تا پوست كندن حيوانات و آماده كردن سبزي و ميوه- به راحتي و خوبي انجام دهد. در دسته بعضي از چاقوها قطب نما تعبيه شده و درون دسته بعضي ديگر از آنها حفره اي وجود دارد كه مي توانيد كيت بقا را در آن بگذاريد. به هر صورت، اين حفره ممكن است باعث كم شدن مقاومت دسته چاقو و شكستن آن بشود، يا ممكن است قطب نما در اثر كارهاي سخت با چاقو، دقت خود را از دست بدهد. در ضمن اگر چاقوي خود را گم كنيد، كيت بقاي خود را نيز گم كرده ايد. پس بهتر است كيت بقا را جداگانه در كيف كمري يا غلاف چاقو جاسازي كنيد.
به خاطر داشته باشيد
كاربرد شما به تيزي چاقويتان بستگي مستقيم دارد؛ پس هر چه چاقويتان تيزتر باشد، برش شما در طبيعت بيشتر است. هرگز از چاقوي خود استفاده نا به جا نكنيد. هرگز آن را به روي درخت يا زمين پرت نكنيد. چاقو را همواره تميز و تيز نگاه داريد و اگر براي مدتي نمي خواهيد از چاقو استفاده كنيد، آن را با روغن چرب كرده و در غلاف بگذاريد.
012476.jpg

وقتي به اطراف شهر و راهپيمايي معمولي مي رويد، مدام چاقو و ديگر وسايل خود را وارسي كنيد. اين كار باعث خواهد شد كه به طور خودكار در هنگام برخورد با شرايط سخت و نواحي دورافتاده، وسايلتان آماده باشد. بررسي همه جيب ها و محتويات آن بايد به صورت طبيعت دوم شما درآيد.
چاقوهاي تاشو
يك چاقوي تاشو مي تواند ارزشمند باشد، به شرط آن كه ضامن مطمئني داشته باشد. هميشه يكي از آنها را به همراه داشته باشيد. چاقوي تاشو با دسته چوبي معمولاً راحت تر است، چرا كه به هنگام عرق كردن كف دست، سر نمي خورد و اگر دسته چاقو از يك قطعه چوب يك تكه ساخته شده باشد، از انواع ديگر بهتر است و كمتر باعث تاول زدن دست مي شود.
در عكس چند نمونه چاقو مشاهده مي شود:
دسته (a) يك دسته مناسب است: يك تكه چوب گرد كه تيغه چاقو در آن قرار گرفته و انتهاي آن بسته است. اگر دسته بشكند، مي توان دور لبه انتهايي كارد را ( كه درون دسته قرار داشته) پارچه و نخ پيچيد و از آن استفاده كرد. دسته (b) با ميخ به انتهاي تيغه چاقو پرچ شده و امكان دارد باعث تاول زدن دست بشود. دسته (c) ممكن است از ناحيه پرچ ها بشكند. در ضمن قسمت انتهايي تيغه آن قدر كوتاه است كه ساختن دسته با پارچه و... براي آن مشكل خواهد بود. غلاف (d) بايد بند محكم و حلقه (براي نگه داشتن دسته چاقو) داشته باشد.
پرنگ (كارد ساطوري)Parang
012484.jpg

«پرنگ» يك نام مالايايي است و به نوعي كارد اطلاق مي شود كه داراي تيغه اي بزرگ و شكم دار است. اين كارد براي حمل در راهپيمايي هاي عادي بزرگ است؛ اما براي رفتن به طبيعت دور و دنياي وحش بسيار مناسب خواهد بود.
يك پرنگ به طول سي  سانتيمتر و وزني حدود ۷۵۰ گرم بهترين است. بد نيست بدانيد كه با يك پرنگ خوب مي توان شاخه هاي بزرگ را بريد و به ويژه براي ساختن پناهگاه و كلك بسيار كارآمد است.
تيغه پرنگ سه لبه مختلف دارد: قسمت b براي كارهاي سنگين مثل شكستن چوب و استخوان مناسب است، قسمت a نازكتر است و براي پوست كندن مورد استفاده قرار مي گيرد، قسمت c باز هم نازك تر و تيزتر بوده و براي كارهاي ظريف مناسب است.
غلاف بايد بند محكم داشته باشد كه بتواند پرنگ را كاملاً حفظ كند.
داشتن حلقه نگاه دارنده دسته هم در غلاف پرنگ لازم است. بر روي بعضي غلاف ها كيسه اي هم تعبيه شده كه در آن سنگ چاقو تيزكني نگاهداري مي شود.
به ياد داشته باشيد:
همواره امكان دارد تيغه تيز پرنگ از غلاف بيرون بزند. پس هيچ گاه در موقع بيرون كشيدن پرنگ، غلاف را از سمت تيغه نگيريد و عادت كنيد كه از سمت پشت غلاف را نگاه داريد.
تيز كردن چاقو
هر نوع سنگ شني مي تواند ابزار را تيز كند. سنگ رستي خاكستري نيز براي اين كار مناسب است. كوارتز (سنگ چيني)، اگر چه كمتر به دست مي آيد؛ ولي بسيار خوب است.از گرانيت هم مي توان استفاده كرد.
دو قطعه سنگ را آنقدر به هم بسابيد كه كاملاً صيقلي شود. يك سنگ دورويه- يك روي آن صاف و روي ديگر زبر- دلخواه است و مي توانيد آن را در جيب غلاف كارد خود حمل كنيد.
ابتدا از سطح زبر براي تيز كردن چاقو استفاده كنيد و سپس سطح نرم را براي پرداخت نهايي به كار گيريد.

ايران را بشناسيم -۱
اشاره :
بسياري از خوانندگان ما، از آغاز انتشار صفحه «سفر و طبيعت» خواستار آن بودند كه به طور اجمال ايران را معرفي كنيم.
اين مقوله اگر چه بسيار تكراري است، اما لزوم آن براي كساني كه صفحه را آرشيو مي كنند، ضرور مي نمود.
آنچه مي خوانيد، آشنايي كوتاهي است با «ايران» و جنبه هاي گوناگون آن. با پي گيري اين سلسله مقالات، خواننده به تصويري كلي از كشور عزيزمان دست خواهد يافت و اميدواريم براي همه خوانندگان صفحه، به ويژه نسل جوان و نوجوان، مفيد باشد.
تاريخ و جغرافياي ايران
تاريخ
تاريخ ايران قدمت ديرينه دارد و به دليل سهم مهمي كه در گذشته ايفا كرده است، نه تنها براي خود كشور بلكه براي ساير كشورهاي جهان از اهميت ويژه اي برخوردار است. حفاري هاي انجام شده در نواحي كوهستاني البرز و زاگرس و همچنين جنوب شرق كشور نشان مي دهد كه در دوران نوسنگي، شكارچيان در غارهاي اين نواحي زندگي مي كردند. گفته مي شود نخستين اقوامي كه در ناحيه جنوب غربي فلات پديدار شدند، عيلامي ها بودند كه در اطراف شوش سكني گزيدند.
در حدود ۲۰۰۰ سال قبل از ميلاد، اقوام آريايي وارد اين منطقه شده و مهارت ها و فنون كشاورزي را نيز با خود به همراه آوردند. با اختلاط نژادهاي عيلامي و آريايي، سه قوم اصلي به تدريج به سرزميني كه امروزه ايران ناميده مي شود، تسلط يافتند. اين اقوام عبارت بودند از: مادها كه در نواحي غرب، اطراف همدان سكونت يافتند، قوم پارت(اشكانيان) كه در شرق ايران در سواحل درياي خزر ساكن شدند و پارس ها كه در نواحي جنوبي ايران اقامت گزيدند. ادغام اين سه قوم در طول زمان منجربه ظهور امپراتوري پارس گرديد كه اثرات عظيمي از نظر علمي، معماري، فناوري، هنر و ادبيات بر ساير نقاط جهان داشته است.
گفته مي شود تاريخ مدون ايران از سال ۵۵۹ قبل از ميلاد كه كورش دوم سلسله هخامنشيان را تأسيس نمود آغاز مي گردد. مركز اين سلسله پرسپوليس و پايتخت تابستاني آن در شهر شوش بود. قلمرو اصلي اين امپراتوري را ايران امروز تشكيل مي داد، اما در نهايت شامل نواحي كنوني مصر، تركيه، عراق، سوريه، اسرائيل، هندوستان و درياي اژه (در سمت غرب) مي گرديد.
سلسله هخامنشيان تا سال ۲۳۰ قبل از ميلاد دوام يافت و سپس لشگريان اسكندر كبير، داريوش اول را شكست دادند و فرمانروايي اسكندر و سلوكيان را برقرار ساختند. با به آتش كشيده شدن پرسپوليس (تخت جمشيد) و مرگ اسكندر كبير، امپراتوري او نيز در نتيجه رقابت جويي هاي سلاطين وقت تجزيه شد.

نگاه
تهران در يك اپيزود
قسمت آخر
هر روز افراد مختلف اعم از پير و جوان به خيابان هاي شهر قدم مي گذارند، اما از نخستين حقوق انساني خود (اكسيژن) بي بهره اند. حال طرح اين پرسش كه چه كسي يا كساني مسئول اين فجايع هستند، هيچ دردي را دوا نمي كند و نهايت اين گونه پيگيري ها به اين پاسخ مي انجامد كه هر كس، ديگري را مقصر مي داند، ولي در حقيقت همه ما مردم مسئوليم و به نوعي گناهكار. ما به فرزندان و كودكانمان ظلم مي كنيم،  ايشان را از حقوق مسلم انساني محروم كرده ايم و فقط هرازگاهي با نمادهايي نظير آسمان آبي، هواي پاك، كوهستان پاكيزه، ذهن ايشان را مشغول و رفع مسئوليت مي كنيم. بايد بپذيريم كه ما ساكنان فعلي تهران در حق كودكان پاك و بي آلايشمان، ريا مي كنيم. دم از پاكي و سبزي مي زنيم ولي چند درصد از ما به گفته هايمان باور داريم و به آن عمل مي كنيم.
012478.jpg

مشكل محيط زيست تهران به رغم تلاش رسانه ها هنوز در حد تشريفات است و به فرهنگ عمومي تبديل نشده است. روزانه بسياري از شهروندان با اتومبيل شخصي از منزل به محل كار مي روند و همين مسير را در بازگشت تكرار مي كنند. بسياري از اتومبيل ها در تهران تنها با يك سرنشين در تردد هستند و برخي شهروندان ضمن افزايش حجم ترافيك، آلودگي هاي مختلف زيست محيطي را سبب مي شوند و البته اين عده، انسان هاي خودخواه به شمار مي روند. ايشان حتي به فرزندان خود رحم نمي كنند. نسل هاي آينده كه ناخواسته در اين شهر به دنيا مي آيند، محتاج امكاناتي هستند كه ما برايشان تدارك نديده ايم.
تاكنون حرف هاي زيادي زده شده اما در نهايت با يك حركت نمادين پايان يافته است. بايد كاري كرد! مسئولان بايد مسئوليت خود را منسجم تر انجام دهند البته در اين خصوص همه شهروندان مسئولند.
نخستين راه گريز از اين مهلكه، گذراندن حداقل يك روز در هفته در دامان سبز طبيعت اطراف است. با اين كار هم آسمان تهران مجالي براي آبي شدن پيدا مي كند و نيز شهرونداني كه به اين مسافرت هاي كوتاه يك روزه مي روند فشار هاي عصبي كمتري را متحمل مي شوند و در نتيجه مي توانند هفته اي با نشاط و پرانرژي را آغاز كنند. شهر تهران در دامنه كوهستان البرز داراي نقاط گردشگري بسياري است؛ با سفر به اين اماكن مي توان ضمن برخورداري از آسمان پاك، استراحتي متفاوت داشت و از دغدغه هاي روزمره نجات پيدا كرد.
صفحه سفر و طبيعت چندي است كه قصد دارد گردشگاه هاي كم هزينه اطراف تهران را معرفي كند، اما هراس تخريب اين مناطق ما را در ترديد قرار داده است.
ايمان مهدي زاده

ماجراهاي طبيعت
وولي
قسمت ششم
012480.jpg
نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
او به جولان هاي غارتگرانه اش ادامه مي داد، به حمله هايي عجيب و گستاخانه دست مي زد و با يك سر مو فاصله با مرگ از هر حمله و دامي مي گريخت و سرانجام كار او، همچون بسياري از روباه هاي پير به جنون كشيد. اودچار جنون كشتن شد و بدينسان بود كه ديگبي- يكي از گله داران- در يك شب ده بره اش را از دست داد. صحنه كشتار، فجيع بود. روباه شيطاني، موجودي وراي هر روباه معمولي كه روح خود را به ابليس فروخته بود، گوسفندان را به خون كشيده و گلو دريده، كشته و رها ساخته بود، شب بعد، كارول هفت گوسفند خود را از دست داد. به زودي محدوده حوضچه اردك گير، كه يكي از آبشخورهاي گله ها بود، به كلي غارت شد. به ندرت شبي مي گذشت بي آن كه حادثه اي پيش نيايد و صبح، كسي خبر از كشتار تعدادي ماكيان، بره يا گوسفند ندهد و سرانجام حتي كار به گوساله ها نيز رسيد. با شكار گوساله توسط روباه، وحشت افزون تر شد و تصوير سيماي هولناك و چشمان آتشبار روباه در ذهن تمامي ساكنان منطقه، شكلي تازه يافت.
ترديدي نبود كه همه كشتارها به آن روح شيطاني برمي گردد. همه مي دانستند كه او روباهي بسيار بزرگ و قوي جثه است و رد پاهايش به خوبي صحت اين ادعا را ثابت مي كرد. هيچ وقت به وضوح ديده نشده بود، حتي توسط شكارچيان زبردست. جالب اين كه، «رعد» و «زنگ» ، معروف ترين سگ هاي تازي ناحيه، حتي از تعقيب ردپاي او سرباز زدند!
شهرت گسترده او به ديوانگي كافي بود كه صاحب يك گروه تازي شكاري- كه علي الاصول در اين شرايط بايد نقش كارسازي ايفا مي كرد- خود را به كلي كنار بكشد و حتي از رها كردن سگ هاي خود در آن اطراف اجتناب كند. كشاورزان مانسلديل به رهبري جو، بين خود شورا كردند و تصميم گرفتند كه با بارش اولين برف گرد هم جمع شوند، تمام منطقه را ردزني كنند و علي رغم همه قوانين شكار، به هر نحو شده خود را از شر روباه هولناك ديوانه خلاص سازند. اما طبيعت هم سر سازش نداشت و برف نباريد و جنتلمن سرخ مو همچنان به زندگي زيانبار خود ادامه داد. به رغم ديوانگي اش، فاقد استراتژي و روش نبود. هيچ وقت دو شب متوالي به يك مزرعه نمي آمد. هرگز شكارش را در جايي كه مي كشت، نمي خورد و هرگز اثري كه پناهگاهش را لو بدهد، از خود به جاي نمي گذاشت. معمولاً  مسير شبانه اش را روي زمين چمن پوش يا شاهراه عمومي به پايان مي رساند، جايي كه هيچ ردپايي بر جاي نمي ماند و امكان تعقيبش وجود نداشت.
من، يك بار توانستم او را ببينم. داشتم از مانسلديل مي گذشتم. اواخر شب و هوا توفاني بود. وقتي به گوشه آغل گوسفند «استيد» پيچيدم ناگهان آسمان برق زد و همه جا روشن شد. در روشنايي عظيم، ناگهان مردمك چشمانم از تصويري پر شد كه مرا از جايم پراند.در كنار جاده، بيست متر آنسوتر، روباهي بسيار بزرگ روي پاهاي عقبش نشسته، كوژ كرده با چشماني محيل و خطرناك به من خيره شده بود و با وضعي وسوسه آميز پوزه اش را مي ليسيد. همه اين واقعه در يك چشم بر هم زدن اتفاق افتاد، روشنايي رفت و من ديگر چيزي نديدم. كل واقعه چنان عجيب بود كه حس كردم اشتباه كرده ام. اما صبح روز بعد وقتي لاشه بيست و سه گوسفند كشته در همان آغل پيدا شد و شواهد غيرقابل ترديد نشان داد كه كار همان قاتل هول انگيز بوده، دريافتم آنچه ديده ام واقعيت بوده است.
فقط يك نفر بود كه از چنگ روباه شيطاني جان سالم به در برد: دورلي. اين موضوع كاملاً چشمگير بود، زيرا او درست در وسط ميدان جولان شيطان زندگي مي كرد و دست نخوردن گله او و مصون ماندنش از حمله و كشتار روباه، شگفت بود. «وولي» وفادار، ارزش فراوان و برتري آشكار خود را نسبت به همه سگ هاي همسايه نشان داد. شب از پي شب، گوسفندان را به آغل برمي گرداند بي آن كه حتي يكي از آنها كم شده باشد. روباه ديوانه،  اگر مي خواست مي توانست دور و بر خانه و آغل دورلي پرسه بزند، اما «وولي» ، وولي بي باك و دلير و فعال حريفي نبود كه بتواند با او در آويزد و از حوزه نگهباني اش گوسفند بربايد. گفته مي شد يكي دوبار به خود جرأت نزديك شدن داده،  ولي با چنان هجوم ترساننده اي از سوي «وولي» مواجه شده كه فقط به مدد نيروي شيطاني اش توانسته جان سالم به در برد و نفس زنان از پاي درآمده خود را در گوشه اي ولو سازد، همگان با احترام عميق به «وولي» مي  نگريستند و اگر خلق و خوي تلخ و وصف ناپذير او نبود، به مشهورترين حيوان دست آموز ناحيه تبديل مي شد. اما او هرگز خوش مشرب نشد، بلكه روز به روز پيچيده تر و دشوارتر گرديد.
به نظر مي رسيد تا حدودي دورلي و دخترش، هولدا، را دوست دارد. هولدا، بزرگترين دختر دورلي بود، زني جوان، خوش سيما و پردل، كه ظرفيت مديريت كل خانواده را دارا بود و وظيفه مراقبت از «وولي» را نيز برعهده داشت. به جز دورلي، اين دختر تنها كسي بود كه «وولي» آموخته بود او را تحمل كند و جز اين دو، بقيه دنيا، از مرد و زن و سگ، هر چه بود، مورد تنفر او بود.
مشرب عجيب او در آخرين ملاقاتي كه با وي داشتم به خوبي مشهود بود. از گذرگاهي در خلنگ زار پشت خانه دورلي رد مي شدم. «وولي» روي درگاه خانه، سرپله ها، دراز كشيده بود، وقتي نزديكتر شدم برخاست و بدون آن كه نشان دهد مرا ديده است، به طرف گذرگاه من يورتمه رفت و حدود ده متر جلوتر جاي گرفت. ساكت و بي صدا ايستاد و به نقطه اي دور در خلنگ زار چشم دوخت. چنان بي تكان ايستاده بود كه تنها برافراختگي مختصر يالش نشان مي داد كه به سنگ تبديل نشده است. وقتي به او نزديك شدم كوچكترين تكاني نخورد و من، نه چندان مطمئن ولي آرام و با اعتماد به نفس از كنار بيني اش گذشتم و رد شدم، آرزو مي كردم باعث رنجش او نشوم. ناگهان «وولي» تغيير موضع داد و با همان سكوت وهم آور، بيست متر ديگر به جلو دويد و دوباره در مسير ايستاد. بار ديگر به راه افتادم.

سفر و طبيعت
ادبيات
اقتصاد
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |