مسعود ميرزاپور
|
|
ژوزه ساراماگو نويسنده پرتغالي و خالق رمان كوري، بعداز ديدن تاج بزرگي در يكي از موزه هاي ليسبون نوشته بود: «همه مي گفتند تاج موزه ليسبون كامل ترين و بي عيب ترين چيزي است كه در دنيا وجود دارد، هيچ نقصي ندارد و همه چيزش بجا و كامل است، اما زماني كه به اين موزه رفتم و تاج را وارسي كردم، ديدم واقعاً بي عيب و نقص است خواستم به طور كامل تماشايش كنم، بنابراين، دورش گشتم. بعداز مدتي دريافتم سوراخ بزرگي در زير آنچه مردم آن را كامل ترين چيز مي دانند، وجود دارد. در آن لحظه اين فكر در ذهنم خطور كرد كه هيچ حقيقت بي عيب و نقصي وجود ندارد...» چند سالي است سازمان صدا و سيما به كمك چند نهاد ديگر، دست به برگزاري همايشي با عنوان «چهره هاي ماندگار» زده است. در ابتدا، اين اتفاق عالي و حتي بدون نقص به نظر مي رسيد؛ اما از آنجايي كه متاسفانه در جامعه ما سعي مي شود تا براي هر ابتكاري يك انگيزه سياسي يافت شود و بعد، آن كار را چه خوب چه بد به يك جريان سياسي مربوط سازند و درنتيجه سنگين ترين انتقادات را متوجه آن كنند، براي اين ابتكار صدا و سيما نيز سؤالات بسياري شكل گرفت كه مهم ترين آن ها اين است كه چرا چنين همايشي را سازمان صدا و سيما برگزار كرده است؟ كار وزارت ارشاد و ساير نهادهاي فرهنگي چيست؟ چهره هاي برگزيده چه كساني هستند؟ اصلاً حمايت مالي اين جريان را چه كسي برعهده گرفته است؟ در اين باره با محمود اسعدي دبير همايش چهره هاي ماندگار به گفت وگو نشستيم.
* پس از برگزاري دو دوره از جشنواره و همايش چهره هاي ماندگار، اكنون زمان برپايي سومين دوره اين جشنواره فرا رسيده است. اصولاً اين همايش كار خود را با چه اهدافي آغاز كرده است؟
- ما خواستيم اين كار به صورت يك فرهنگ دربيايد. قبل از اين، در راديو كارهايي انجام شده بود. گفتگوهايي با اساتيد برجسته ترتيب داده شده بود، اما پيوسته نبود. ما اين طرح را به خيلي جاها ارائه كرديم، فقط صدا و سيما نبود. ولي سرانجام دكتر لاريجاني اين طرح را پسنديد و حمايت كرد.
نخستين همايش در سال ۱۳۸۱ برگزارشد و در آن بيش از يكهزار شخصيت شركت كردند. ابتدا ما در عرصه فرهنگي كار را شروع كرديم، اما كار به علوم ديگر مثل پزشكي، علوم پايه و... تسري پيدا كرد. چون اين تجليل دور از مسائل سياسي بود و در آن شخصيتهاي گوناگون در عرصه هاي مختلف انتخاب و مطرح شدند، خوشبختانه با استقبال اهل علوم هم مواجه شد. اما در زمينه اهداف؛ خب بعضي مواقع اهداف مشخص و ملموس است و بعضي مواقع غيرملموس. اولين هدفمان اين بود كه از شخصيت هايي كه در قيد حيات هستند و اثري از خود برجاي گذاشته اند، تجليل شود و مجدداً مطرح شوند.
شخصيت ها دوگونه اند؛ برخي كم و بيش ارتباطاتي با رسانه ها دارند، چه روزنامه ها، چه راديو و تلويزيون، ولي برخي (مخصوصاً شهرستاني ها) خيلي گوشه گير و منزوي هستند و روحيه مطرح شدن ندارند، اما داراي شخصيتي شاخص اند. تلاش اين بود كه ضمن شناسايي و شناساندن اين افراد به مردم، از آنها تجليل و قدرداني شده و نشان داده شود كه يك محفلي هست كه تلاش ها و كوشش هاي اين افراد را زير ذره بين مي گيرد. هدف، قدرداني واقعي از افرادي است كه كاري كرده اند و اين قدرداني به يك مقطع خاص سني محدود نمي شود، مثلاً نمي گوييم فقط از جوانان تقدير مي شود. بايد گفت انسان در هر برهه اي نياز به تقدير دارد، چه مادي و چه معنوي. در واقع مي خواهيم فرهنگ ما طوري شود كه از اشخاصي كه كارهاي بزرگي داشته اند، تقدير و تشكر شود. اين فرهنگ بايد بين ما جا بيفتد.
* تعريف شما از چهره ماندگار چيست؟ از نظر شما اين لفظ را به چه كسي مي توان اطلاق كرد؟
- اصطلاح «چهره ماندگار» براساس برنامه هايي كه در سالهاي گذشته در صدا و سيما توليد شده بود، پيشنهاد شد. درواقع بعضي از واژه ها بايد ويژگي خاص داشته باشند تا ماندگار شوند. مثل همين چهره هاي ماندگار. اين واژه كم كم جا افتاده است. اما اين كه تعريفي داشته باشم، بايد بگويم: شخصيت هايي كه به نوعي تأثيرگذار باشند و در جامعه اثري منتشر كرده باشند و به ارتقاي فرهنگي جامعه كمك كرده باشند و تلاش هايشان طوري منعكس شده باشد كه مردم مستقيم يا غيرمستقيم قدردان آنها باشند، چهره ماندگار محسوب مي شوند.
* معيار و مبناي انتخاب اشخاص برگزيده كه در اين جشنواره مورد تقدير قرار مي گيرند، بر چه اساسي است؟
- ما مميزه مشخصي را در نظر گرفته ايم كه چهره ماندگار را معرفي بكنيم و از يك ديد دانشگاهي و غيردانشگاهي به قضيه نگاه كرديم. مثلاً گفتيم كسي كه مي خواهد چهره ماندگار باشد، بايد استاد تمام باشد در بعد دانشگاهي اش. يعني دانشيار به بالا و استادي كامل و در عين حال اثري ماندگار داشته باشد، حال در زمينه علمي، فرهنگي، هنري و غيره. نكته بعدي اين كه، اجماع وجود داشته باشد در ميان همفكران آن كسي كه از يك رشته انتخاب مي شود؛ و در نهايت خدمت به مردم، البته خدمت به مردم نكته آخر و مهم قضيه است. خيلي ها هستند كه آدم شاخصي هستند، اما به مردم توجه ندارند. ما اين چند شاخصه را داريم و در جلساتي كه با اهل نظر داريم نيز انجمن هاي علمي، فرهنگي و پژوهشي، كمك فكري مي گيريم. در اين جلسات، از صاحبان هر رشته اي نظرخواهي مي شود مثلاً در رشته فلسفه نظرخواهي مي شود كه سرآمد اين رشته چه كسي است و بعد اولويت ها شناخته مي شوند.
اما آنچه مسلم است، اين است كه چهره هاي ماندگار را ما انتخاب نمي كنيم؛ چهره ماندگار هست، وجود دارد و ما فقط كشفش مي كنيم. يعني بعضي شخصيت ها آن قدر نفوذ و اثر در جامعه داشته اند كه نقش آنها انكارناپذير است. درواقع ما و نهادهايي كه مثل ما هستند، آنها را كشف و معرفي مي كنيم؛ نه اينكه بگوييم شما از امروز چهره ماندگار شده ايد. حال ما به دليل مشكلات و محدوديت هايي كه داريم، مجبوريم فقط افراد خاصي را انتخاب كنيم و اين انتخاب ما بدان معنا نيست كه مثلاً چهره هاي ماندگار همان هايي هستند كه فقط ما معرفي مي كنيم. ممكن است بعضي وقت ها حتي اشتباه هم بكنيم. نارسايي هايي هم حتماً وجود دارد. زمان مشخص مي كند كه اين افراد چقدر ماندگارند. درواقع مي توانم بگويم تنها، خداوند ماندگار واقعي است؛ بقيه به مرور از ذهن و ضمير بيرون مي روند و اين، امري نسبي است. ممكن است كسي در يك رشته ماندگار باشد، اما در زمينه هاي ديگر چنين نباشد.
در مجموع، معيار ما بر اين است كه اشخاص چه در عرصه فكر و چه در عرصه عمل كار منحصربه فردي انجام داده باشند و اين كارها با اقبال عمومي هم مواجه شده باشد.
* از چه كساني براي انتخاب بهره مي گيريد؟
- مؤسسات علمي پژوهشي، فرهنگستان هاي مختلف و انجمن هاي علمي به ما كمك رساني مي كنند. براي انتخاب افراد برگزيده ما بيش از ۱۸۰ انجمن داريم مثل انجمن فيزيك، انجمن رياضي، انجمن شيمي و... كه خود اين ها شخصيت ها را به ما معرفي مي كنند.
همچنين رؤساي دانشگاه ها و حتي ايرانيان مقيم خارج كشور هم به ما در اين زمينه اطلاع رساني مي كنند تا افراد برگزيده را انتخاب كنيم. امسال يك فراخوان عمومي داده ايم كه حتي مردم هم در اين زمينه ها به ما اطلاع رساني كنند. مثلاً ممكن است چهره اي شاخص در روستايي دورافتاده باشد و ما او را نشناخته باشيم كه از اين طريق شناسايي مي شوند.
* بسياري معتقدند كه در انتخاب افراد برگزيده اين همايش، سياسي كاري اعمال مي شود و در بعضي موارد افرادي كه سويه فكري خاص دارند، لقب چهره ماندگار به خود مي گيرند. شما به عنوان دبير اين همايش در اين مورد چه نظري داريد؟
- ما دو دوره است كه اين همايش را برگزار مي كنيم. اگر شما ليست را مشاهده كنيد مي بينيد در انتخاب هاي دو دوره قبل افراد كاملاً مشخص هستند. من بعضي از انتقادات و نظرهايي را كه در مطبوعات بوده است، ديده ام. البته ما از اين نقدها استقبال مي كنيم، چرا كه معتقديم كار ما آن قدر جا افتاده كه مورد نقادي قرار مي گيرد و اين خوب است. اما كم ديده ام كه در اين نقدها به شخصيت هاي منتخب حمله شده باشد كه مثلاً از نظر علمي يا هنري پايين هستند. بيشتر كليات گفته مي شود، اما اين كه مصاديق را روشن كرده باشند و بگويند مثلاً فلان آقا يا فلان خانم شأنيت علمي ندارد، كمتر ديده ام.
در نخستين همايش ما اين جو وجود داشت، يعني گفته مي شد چون صداوسيما حامي اين كار است، ممكن است گرايش خاصي مورد توجه باشد. اما زماني كه نخستين همايش برگزار شد، همه دريافتند كه همه اين آدم ها، آدم هاي علمي هستند و اين وجه درنظر گرفته شده است و جالب اينجاست كه اين كار ما تداوم پيدا كرد و دوره دوم شخصيت هاي بسيار مؤثرتري انتخاب شدند. بيش از ۱۳۰ شخصيت را يك جا جمع كرديم و همه ديدند كه در انتخاب اين اسامي سياسي كاري نشده است.
با اين حال ما سعي كرده ايم انتخابهاي ما براساس معيار علم و پژوهش باشد. اگر ببينيم در يك رشته اي چهره خاص نيست، اصلاً او را معرفي نمي كنيم. دليل ندارد از همه رشته ها كسي انتخاب شود.
* اين پوستري كه پشت سر شماست و خيلي بزرگ هم هست، مربوط به كدام دوره است؟
- [به پشت سرش نگاه مي كند] اين مربوط به دوره اول است.
* جالب است، در اين عكس، آنهايي كه به عنوان چهره ماندگار انتخاب شده اند، همه سنشان بالاست. آيا در ميان جوانان چهره ماندگار نداريم؟
- عرض كنم... عنوان چهره ماندگار، چون عنوان شاخصي است، بنابراين اكثر افراد انتخابي ما همان طور كه مي بينيد سنشان بالاي ۶۰ سال است. چون ما مي خواهيم الگوسازي كنيم. طبيعتاً در سنين كم به ندرت افرادي پيدا مي شوند كه كار شاخص و ماندگاري انجام داده باشند، نمي گويم نيست، اما كم است. ولي ما حالا طرحي را در دست تهيه داريم كه جواناني را كه شاخص هستند نيز معرفي كنيم. چون بعضي وقت ها جوان هايي ديده مي شوند كه كارهاي اساسي كرده اند. الان طرح آماده است و به زودي اجرا خواهد شد. اما در همايش چهره هاي ماندگار، سعي شده از جوان گرايي پرهيز شود، چون موقعيت ايجاب مي كند. شما ببينيد افرادي مثل استاد فرشچيان را ما انتخاب نكرديم، بلكه ايشان را فقط معرفي كرده ايم. چون ايشان چهره ماندگار بود. ساليان سال كار انجام داده و سن و سالي از او گذشته. يك جوان ممكن است كار خارق العاده اي در زمينه نقاشي انجام دهد، اما بايد با تجربه و گذر زمان همراه باشد تا اين جوان پخته شود.
اگر ما در اين كار جوان گرايي مي كرديم، شأن كار ما تنزل پيدا مي كرد. ان شاءالله به زودي در يك همايش مستقل، از جوانان نيز تقدير خواهد شد.
* به غير از همايش سالانه آيا كار ديگري نيز در خصوص اين افراد برجسته صورت مي گيرد، مثلاً ايجاد يك بانك اطلاعاتي از اين افراد يا...
- بله، كاملاً. همايش يك اتفاق مباركي است كه هر ساله انجام مي گيرد، اما مسأله اساسي، چيزهاي ديگر است. در مورد كارهاي ديگر بايد گفت ايجاد بانك اطلاعاتي استادان آغاز شده است، اين كه چه استادي بر چه رشته اي مسلط است و آثار و احوال و حتي آدرس استادان در يك سايت جمع آوري شده است. هرچند اين كار كمي مشكل است، چرا كه دسترسي به مسايل ريز، برايمان كمي مشكل بود؛ اما اين كار انجام گرفته است. در حال حاضر اطلاعات بيش از ۳۰۰ نفر در بانك اطلاعاتي ما وجود دارد و حتي شخصيت هاي خارجي را نيز به اين ليست اضافه مي كنيم. كار بعدي خدمات رساني به اساتيد است. جذب و جلب كمك هاي مختلف ارگانها و سازمانها و نهادهايي كه به نوعي با اين مسأله مرتبطند تا غيرمستقيم به اساتيد خدمات رساني كنيم. ما براي هر استادي يك هوم پيچ درست كرديم و ارتباط اينترنتي آنان را بوسيله كارتي كه درست كرده ايم، با جهان برقرار نموده ايم تا آنان بتوانند ارتباط بين المللي خود را حفظ كنند. حتي در اين سايت امكان ارتباط مردم و دانشجويان با استادان برقرار شده است.
همچنين در حال آماده كردن كتاب عكسي هستيم كه در آن عكس هاي استادان همراه با بيوگرافي آنان به زبان انگليسي درج شده است. اين كتاب همزمان با سومين دوره همايش عرضه شده است و براي شناسايي رجال معاصر ايران، اقدام مفيدي است. ما در اين زمينه ها خلاء داشته ايم كه در حال برطرف شدن است.
هر سال تقويمي چاپ مي كنيم با نام چهره هاي ماندگار كه بيوگرافي استادان در آن ذكر شده است. علاوه بر اين، براي هر استادي بيوگرافي مفصلي ترتيب داده ايم كه در يك سي دي جمع آوري شده و در اختيار علاقه مندان قرار خواهد گرفت. در ضمن كتاب هايي با قطر ۱۰۰ تا ۱۲۰ صفحه كه در مورد استادان برجسته است را به صورت مكتوب در دست انتشار داريم كه مي تواند محملي باشد براي شناسايي استادان. برگزاري كنفرانس ها و همايش هاي داخلي و خارجي و بزرگداشت ها، برنامه هاي ديگر ما براي اين استادان برجسته است. ما سال گذشته بزرگداشت حكيم الهي قمشه اي و پسرشان دكتر الهي قمشه اي را در كاخ سعدآباد اجرا كرديم، يا همين اجلاس ابن عربي كه چند ماه پيش به كمك اسپانيا برگزار كرديم. اينها كارهايي است كه علاوه بر همايش در طول سال انجام مي گيرد.
در ضمن ارتباط با شركت هاي بزرگ كار بعدي ماست، چون بخش بزرگي از بودجه ما از همين جا تأمين مي شود. اين شركتها از لحاظ مادي تسهيلاتي به ما مي دهند و ما آن را در اختيار استادان مي گذاريم. مثلاً اتومبيلهايي كه دوره قبل در اختيار اساتيد قرار گرفت مال ما نبود. ما يك قرارداد با ايران خودرو بستيم و طبق اين قرارداد كه بين صدا و سيما و ايران خودرو بود اتومبيل در اختيار استادان قرار گرفت. در واقع ما يك حلقه وصل هستيم. ما يك جريان سازي فرهنگي كرده ايم، نه اينكه كار خود را به يك همايش محدود كرده باشيم.
* جالب است. شما در مورد تسهيلات مادي فرموديد كه خودروها را شركت ايران خودرو به استادان داده است. فكر مي كردم سازمان صدا و سيما خودروهاي سمند را كه بحث اش بود، به استادان داده است.
- نخير، اصلاً اين طور نيست.
* پس چرا زماني كه پارسال صحبت تحقيق و تفحص از صدا و سيما به عمل آمد و آن جريانها شكل گرفت (كه نمي خواهم واردش شوم)، مي گفتند استاداني كه در همايش چهره هاي ماندگار سمند گرفته اند، بايد آن را عودت دهند.
- در تحقيق از صدا و سيما، اصلاً اين مسأله مطرح نبود. تنها بعضي از روزنامه ها اشاره كردند كه درست هم نبود. به خاطر اين كه قراردادي كه بين صداوسيما و ايران خودرو بسته شد، چيزي است كه در همه دنيا انجام مي گيرد. مثلاً در اروپا شركتهاي بسياري از اين طريق كار فرهنگي- تبليغي مي كنند. اين مساله در ايران جا نيفتاده است. ما اين فضا را باز كرديم و اين تابو را شكستيم. حال بماند كه خيلي ها معتقد بودند شأن استاد بالاتر از اين حرفها است كه به آنها كمك مادي شودٍ، اما اينها غافلند كه استاد خانواده اي دارد و نياز به امكاناتي براي سفر كردن، كتاب خريدن و...
* هيچكس منكر اين نيست كه از ماندگاران حمايت مالي نشود. مسأله بر سر تأمين اين حمايت هاي مالي است، كه از جانب چه كسي فراهم مي شود.
- در دنيا كارهاي تبليغاتي زياد مي شود. مثلاً شما ببينيد چه موافقين و چه مخالفين، بحث خودروي سمند را مطرح مي كنند. خب اين يك نوع تبليغ براي خود شركت است. ما چند شبكه داريم، اگر همه اين شبكه ها مسأله حمايت مالي فلان شركت را مطرح كنند و آن را انعكاس بدهند، نوعي تبليغ محسوب مي شود. كار فرهنگي بدون مسائل مالي امكان پذير نيست. خيلي از شركتهاي داخلي و خارجي مي خواهند اسپانسر اين كار باشند و ما نمي پذيريم چون مي خواهيم شأن اين كار حفظ شود. اما تا جايي كه امكان دارد اين كمك ها را مي گيريم و در اختيار استادان قرار مي دهيم.
آنهايي كه از ما انتقاد مي كنند، به نوعي ما را تشويق مي كنند. ولي بعضي ها برايشان اين مسأله سنگين است كه چرا صدا و سيما اين كار را انجام داده است.
* بنابراين صدا و سيما هيچ هزينه اي را متقبل نشده است؟!
- خير به هيچ وجه.
* يك سؤال خصوصي، خودروي خود شما چيست؟
- هيچي ما پياده راه مي رويم. نديديد الان پياده آمدم؟!
* چرا همه مسئولين هميشه يا پياده راه مي روند يا يك پيكان قراضه دارند؟!
- [مي خندد] من كه مسئول نيستم، من هم مثل شما مطبوعاتي هستم. من مسئوليت رسمي ندارم. فقط پيشنهاد دهنده اين كار بودم و در ضمن علاقه دارم كه اين كار تداوم پيدا كند. در واقع كار اصلي من نويسندگي و تحقيق است و هر وقت فرصتي باشد دنبال كار اصلي ام مي روم. اما اين كه شايعه شده كه سمند هم به من داده اند، نه اين طور نيست (مي خندد) لطفاً اين را در همشهري تكذيب كنيد.
* آيا شما براساس يك ضابطه خاص عمل مي كنيد و آن را ملاك يگانه كار خود قرار مي دهيد يا نه، با انتقادهايي كه از اين جريان مي شود و متأثر از آن، حركت مي كنيد؟
- در حوزه نقد، ناقد بايد مشخصاتي داشته باشد. مطبوعات بايد قدرت و كيفيت لازم را براي پرورش اين افراد داشته باشند. يعني يك نفر بدون آنكه دانشگاه رفته باشد به خاطر ارتباط هايي كه دارد و از طريق كانالهاي خاص حمايت مي شود، نمي تواند يك نقاد خوب باشد. يا سرمقاله نويس يك روزنامه. گاه مي بيني همين طرف بيشتر از ۲۰ سال ندارد، حال اين فرد كه اشرافي به كار ندارد، دست به نقد مي زند. مثلاً در مورد همين كه مي گويند ما سياسي كاري مي كنيم. اين نقد نيست، اين خيلي كلي است. مثلاً من سال قبل در روزنامه شما دو مطلب در اين خصوص خواندم كه نمي گفتند چرا فلاني انتخاب شده، مي گفتند اصلاً چرا فلاني به چنين جايي رفته است، اين، سياسي كاري است، نه كار ما.
در واقع اين انتقاد نيست. گاه ممكن است اين طور نقد بشود كه مثلاً از اين تعداد ۲۰ نفر كم سواد بوده اند كه ما با مميزه ها و مشخصه هايي كه ارائه مي كنيم، مي توانيم جواب نقدشان را بدهيم. اما اگر انتقادي هست كه چرا استادان شركت كرده اند، اين انتقاد متوجه ما نيست، متوجه خود استادان محترم است.
اگر انتقادي به ما راه نشان بدهد، ما استقبال مي كنيم و اين براي بهتر شدن كار است. چرا كه اگر كسي انتقادپذير نباشد، نمي تواند پيشرفت كند و دچار جهل مركب مي شود. ما دنبال انتقاداتي هستيم كه ما را جلو ببرد. اين نوع بزرگداشت ها بايد به صورت فرهنگ در بيايد، نه اين كه بياييم صريحاً آن را رد بكنيم.
* چرا اين صميميت ها وجود ندارد. صميميتي كه در آن به درستي انتقاد گفته شود، و باز هم به درستي انتقاد پذيرفته شود. من ياد جمله اي از كامو افتادم، او مي گفت صميميت آناً بدست نمي آيد، بايد به خاطرش فداكاري كرد. چرا بين نهادهاي ما اين فداكاري ديده نمي شود؟
- اين به جو عمومي برمي گردد. وقتي جو غالب سياسي باشد، كار فرهنگي هم رنگ و بوي سياسي مي گيرد. در اين موقع، چقدر بنده بگويم اين كار فرهنگي است، كسي قبول نمي كند و آن را سياسي مي داند. چون جو غالب بر شما، بر مطبوعات، بر رسانه ها و مسئولين، سياسي است. ما به عنوان يك سازمان نمي توانيم جو را درست بكنيم، ولي كم كم در حال حركت به اين سو هستيم. نمي گويم اشكال نداريم، اشكال داريم، اما نسبت به جاهاي ديگر كمتر است. ما تلاشمان اين است كه از جو سياسي فاصله بگيريم و آن را به جو فرهنگي تبديل كنيم.
من بهتر است يك شائبه ديگر را برطرف بكنم. اين كه بعضي از استادان ما خيلي معروفند، اما نمي پذيرند كه وارد اين همايش شوند (حال به هر دليلي). اين ديگر ايراد ما نيست كه چرا فلاني انتخاب نشده است، او خودش نيامده، پس ديگر انتقادي به ما وارد نيست.
* ضرورت و اضطرار برگزاري اين همايش در چيست؟ چرا سالهاي قبل اين كار انجام نشده بود؟
- كاش اين كار سالها قبل انجام مي شد. اصلاً تجليل از بزرگان جزو سنت ماست. احترام به بزرگتر، پيشكسوت، دانشمند و عالم در خون ماست. ما از بچگي، وقتي آدم بزرگي را مي ديديم، به احترام او بلند مي شديم و او را در صدر مي نشانديم. اين كار در روح ما ايراني ها جريان دارد...
* جالب است كه با چنين فرهنگ و پيشينه اي تازه دو سال است كه اين كار انجام مي شود.
- دقيقاً. حالا كه اين كار صورت گرفته، همه بايد حمايت بكنند. الان مشكل ما دير شدن نيست، مشكل ما اين است كه شروع شده، ولي كسي از آن حمايت نمي كند.
* چه برنامه اي وجود دارد كه از توان و تخصص و حضور فيزيكي افرادي مثل استاد فرشچيان كه در ايران نيستند، بتوان استفاده كرد؟
- استاد فرشچيان مقبول ترين چهره در زمينه هنرهاي تجسمي است. ايشان نه در ايران كه در جهان، شناخته شده است. يا پروفسور رضا كه متخصص فيزيك و مهندسي برق و مقيم كانادا هستند. ما از اين استادان دعوت مي كنيم تا به ايران بيايند تا بشود از تخصص آنها استفاده كرد. اين دو چهره اي كه گفتم چهره هاي جهاني هستند. ما كارهايي انجام داده ايم كه حضور استادان در ايران، به طور مستمر و پيوسته باشد و اين ارتباط دو سويه تداوم داشته باشد. در اين سالها اين استادان (استاد فرشچيان و پروفسور رضا) مرتب به ما مشاوره مي دهند.
خود استاد فرشچيان طراحي حرم امام رضا(ع) را بدون هيچ چشم داشتي انجام داده اند. آقاي پروفسور رضا در كنفرانسهاي علمي حضور پيدا مي كنند و مشاوره مي دهند و مدام آثارشان در ايران چاپ مي شود. اين حلقه وصل، اتفاقاً وجود دارد و در حال اضافه شدن هم هست.