سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۲۰۱ - Oct.21, 2003
انديشه
Front Page

تحليلي بر زندگي و آثار «آنه ماري شيمل» شرق شناس فقيد و شهير آلماني
شادي بي پايان
از روزهاي نخستين كلاس و مشق شاهد تأثير غيرقابل انكاري بودم كه او همواره بر محيطش و نيز بر كساني كه در قالب شاگرد و يا همكار با او در مراوده بودند مي گذاشت و يا از راه نوشته ها و تعاليمش كه همگي روي به جاده عشق و عرفان داشتند، به ماوراي وجود خود مي فرستاد. درسهاي او يادگارهايي زنده اند، گونه گون و بي شمار، همگي از رايحه «عشق به حق و بني آدم» الهام گرفته اند و نيز از «شوق زندگي» كه او به آن معتقد بود، در آن مي زيست و آن را به اطراف مي پراكند.
017470.jpg
دكترهايده قمي *

او معتقد بود كه وظيفه يك متفكر توضيح و تشريح فرهنگ هاي مختلف به خود و ديگران است. همواره اهميت «بردباري» و «درك» تمدن هاي خارجي را خاطرنشان مي ساخت و اشاره بر آن داشت كه احترام و قبول مخاطب اساس يك گفت وگوي واقعي است، گفت وگويي كه به آن به عنوان لازمي مسلم براي غلبه بر اختلافات به طريقي انساني ارج مي نهاد. او بر اين اعتقاد بود كه درك حقيقي از آگاهي به حقايق تاريخي نشأت مي گيرد و بسياري از مردم فاقد چنين دانشي مي باشند و تأكيد مي كرد كه اوضاع روحي و سياسي از حقايق تاريخي وسعت مي پذيرند كه انسان بايد ابتدا آنها را به درستي بشناسد و بعد به قضاوت اوضاع و وقايع بنشيند. براساس چنين اعتقاداتي بود كه استاد شيمل تمامي زندگي خود را وقف آموختن و درك فرهنگ و سنن بيگانه و نيز انتقالشان به دنياي اطراف خويش نمود. تمامي زندگي استاد شيمل بر پايه كارهاي علمي وي بنا گرديده بود.او از زحمت كشيدن در اين راه و پراكندن ارزش هاي آن به وراي قلمرو خويش لذت مي برد.
هوش و اشتياق او به فراگيري با تحقق تحصيلات عالي در قالب دو دكترا (در رشته عربي، فارسي، تركي و هنر اسلامي و تاريخ اديان به ترتيب از دانشگاههاي برلين ۱۹۴۱/۱۳۲۰ و ماربورگ ۱۹۵۱/۱۳۳۰، در سنين ۱۹ و ۲۹)، آبياري و شكوفا گرديد. استاد شيمل شجاعت و علاقه گذر از مرزهاي قراردادي، كند و كاو و مطالعه دنياي اسلام و عرفا را دارا بود. دنيايي كه در سنين جواني قلب او را ربود و در دوره آلمان نازي  رهايي بخش وي گرديد. در سال ۱۹۵۲/۱۳۳۱ عازم سفري پژوهشي به تركيه گرديد و در اين سفر مجذوب مهمان نوازي سخاوتمندانه و دوستي شعرا و عرفاي استانبول شد كه آلمان را پيش چشم وي سرد و غيردوستانه مي نمود. اين آغاز سفرهاي علمي بي شماري بود كه تا روزهاي واپسين استاد شيمل ادامه يافت.
حاصل نبوغ ذاتي و انرژي خستگي ناپذير استاد شيمل و نيز علاقه وافر او به زمينه تخصصي اش همراه با شجاعت، اراده و پشتكار تنها در قالب مقاله و كتابهاي بي شمار(شامل شرح حال وي به قلم خودشان كه در اواخر سال ۲۰۰۲ منتشر گرديد) و نيز پيشگفتارهاي بسياري كه بر آثار دانشجويان و همكاران خويش نوشت ظاهر نمي گردد بلكه در شمايل دانشجويان و مريداني كه او در طول زندگي خويش تربيت و راهنمايي نمود نيز نمايان است. از دانشگاه آنكارا جايي كه كرسي تاريخ اديان در دانشكده اسلام شناسي را در اختيار داشت كه امري چشمگير براي يك زن غيرمسلمان بود(۱۹۵۴/۱۳۳۳) تا دانشگاه بن و استاد ياريش در زبان عربي و اسلام شناسي (۱۹۶۱/۱۳۴۰-۱۹۶۴-۱۳۴۳) و نيز سالهاي هاروارد در مقام مدرس فرهنگ هند و اسلام (۱۹۶۶/۱۳۴۵-۱۹۷۰/۱۳۴۹) و براي دو دهه و نيم در رداي استادي فرهنگ هند و اسلام اين تعليم و تربيت همواره ادامه داشت. داد و ستدهاي ذهني استاد شيمل هرگز به نقطه اتمام نرسيد، حتي پس از بازنشستگي بهره گيري مريدانش در اقصا نقاط كره خاكي از تعاليم و راهنمايي هاي او ادامه يافت.
خدمات او به اسلام شناسي به طور كلي و تصوف به صورت خاص در قالب بيش از ۵۰۰ مقاله و ۱۵۰ كتاب در زمينه تاريخ، هنر، حكمت، شعر، خطاطي، عرفان و نيز ترجمه اشعار از زبانهاي عربي، پارسي، تركي، اردو و هندي به نظم انگليسي و آلماني مي باشد كه كندوكاو جامع و كاملي در آنها بدون اغراق چند طول عمر را طلب مي كند. آثار حجيم استاد شيمل در باب موضوعات كلي اسلام شامل ذيل مي باشد: همانند از پس حجاب: شعر عرفاني در اسلام (۱۹۸۲/۱۳۶۱)، خطاطي اسلامي (۱۹۷۰/۱۳۶۹)، بال جبرئيل: بررسي عقايد مذهبي محمد اقبال (۱۹۶۳/۱۳۴۲) و محمد فرستاده اوست: عزت پيام آور در زهد اسلامي (۱۹۸۵/۱۳۶۴) و اسلام در هند و پاكستان (۱۹۸۲/۱۳۶۱).
نقطه اصلي تمركز علمي او تصوف مي باشد و براساس آن است كه او جنبه هاي عرفاني اسلام خويش را خلق مي نمايد (۱۹۷۵/ ۱۳۵۴ و تجديد چاپ هاي مكرر). اين اثر با توجه به حجم آن جامع ترين بررسي تاريخي و اصولي در اين زمينه مي باشد.كتاب كشف علائم خداوند: بررسي اسلام از ديدگاه تجليات، حاصل جلسات درس او در ادين بورگ مي باشد. استاد شيمل اولين زن و اولين اسلام شناسي بود كه به مقام رياست انجمن بين المللي تاريخ اديان انتخاب گرديد (۱۹۸۰/۱۳۵۹). دنيا بر او به عنوان پيشرو صوفي شناسان، شعر كهن و مردمي در حوزه اسلام و ادبيات هند و پاكستان و نيز خطاطي در اسلام صحه مي نهد. سروده هاي وي ملهم از روح عارفان مسلمان قرون وسطي است چهره هايي همچون حلاج، حافظ و مولانا رومي، وي پيشرو رومي شناسان غرب بود.
«انسان دشمن آن چيزي است كه نمي داند»، او غالباً به اين ضرب المثل يوناني و نيز عربي اشاره مي كرد و انتقاد خود را از آگاهي غالباً اندك بسياري از روشنفكران اسلامي از قرآن، حديث، تاريخ خويش و آثاري كه مسلمانان ديگر نقاط دنيا خلق نموده اند ابراز مي داشت. او نيز موافق تصويري كه غرب در رسانه هاي گروهي از كشورهاي مختلف اسلامي منعكس ساخته است نبود و آن را «غالباً تحريف شده» مي ديد. اين ناداني به اعتقاد وي منجر به برداشت نادرست و برخورد و رفتارهاي خصمانه از سوي هر دو گروه مي گردد و روشن سازي آن از اهميت روزافزون برخوردار است.
استاد شيمل در محيطي مأنوس با شعر و آزادي عقايد بزرگ شد. او مستشرقي چند فرهنگه بود مدتها قبل از آن كه اين دو واژه ناخالص گردد. او معلمي با ذوق، پژوهشگري دقيق و پلي ميان گفت وگوهاي ما بين فرهنگها بود. تصوير او از اسلام و عرفان اسلامي به تأكيد خودش، تنها برخاسته از دهه هاي طولاني علاقه و توجه به ادبيات و هنر اسلامي نبود، بلكه حتي بيشتر حاصل دوستي و انس با مسلمانان اقصي نقاط دنيا و از طبقات و گروههاي مختلف بود كه او را در خانه هاي خود پذيرفته و با زبان و شعر خويش آشنا ساخته بودند.
در پاسخ به كساني كه تصوير او را از اسلام بيش از حد آرمان بينانه و دور از حقايق سياسي مي پنداشتند، استاد شيمل با پشتيباني از عقايد تور آندره (اسقف سوئدي پيرولوتر و اسلام شناس برجسته،  متوفي ۱۹۴۸ /۱۳۲۷)، اظهار مي داشت كه يك ايمان مذهبي همان حقي را دارد كه هر جنبش ديگر و بايستي بر اساس مقصود حقيقي خويش داوري گردد نه بر اين پايه كه چگونه ضعف و حقارت انسان آن كمال مطلوب را خدشه دار نموده است.
همانند هموطن خويش هرمان هسه (متوفي ۱۹۶۲)، او نيز دلباخته شعر بود و وظيفه يك شاعر مي دانست كه وراي زيبايي، عشق و صفا را به نظاره بگذارد نه آن كه تنها اسير هرگونه واقعيت ملموس گشته و آن را تجليل نمايد. از نخستين روزهاي آشنايي با اسلام شناسي و تصوف، همبستگي روحي او با شعر مشرق زمين و تحسينش از «ديوان شرقي» گوته (متوفي ۱۸۳۲)، سبب گرديد اين واقعيت را دريابد كه قدرت شعر در دنياي اسلام از ساير نقاط بيشتر مي باشد و نيز اين كه در شرق غالباً از طنين صوت لذت برده مي شود.او همچنين به اين حقيقت نيز پي برد كه اشعار شعراي مسلمان الهام گرفته از عرفان مي باشد و در آثاري كه در زمينه شعر خلق نمود اين نكات را مورد توجه قرار داد.
او به اهميت و قدرت «كلام آزاد» ارج مي نهاد و بر اين اعتقاد بود كه كلام كالايي است كه نزد انسان به امانت گذارده شده است و او بايد آن را حفظ نمايد و نبايد آن را با زياده گويي سست، مغاير حقيقت و يا نابود نمايد. استاد شيمل در آثارش به قدرت ذاتي و غيرقابل اندازه گيري كلام تأكيد مي نمود و مسئوليت گران شاعر و حتي بيشتر از او مترجم را كه تنها با يك لغزش مي تواند سوءتفاهماتي خطرناك را سبب گردد، نهان در همين قدرت مي دانست. او در ترجمه هايش كه ابيات بسياري از مولانا رومي و اقبال را شامل مي گردد، بدين نكته توجه خاص مبذول داشته است. اخيراً استاد شيمل به تأمل در اشعار فروغ فرخزاد و سيمين بهبهاني پرداخته بود و چگونگي ترجمه موضوعات و فنون بكار گرفته در اشعار اين دو شاعر محور اصلي گفتگوهايمان را تشكيل مي داد.
استاد شيمل آشنايي خود را با فرهنگ شرق تا حد زيادي مديون شاعران محلي و ابياتشان مي دانست و از همين رو بود كه به عنوان مثال به شاعران ترك كه او را با ترانه هاي خويش با گوشه و كنار استانبول آشنا ساخته بودند اداي سپاس مي نمود. او عشق خود را به فرهنگ پاكستان مرهون سروده هايي مي دانست كه طنينشان در اقصا نقاط ديارشان به گوش مي رسيد. اين عشق او را به ترجمه ابيات بيشماري از اشعار شرقي به انگليسي و آلماني رهنمون گشت. آشنايي كامل استاد شيمل با شمار زيادي از زبانهاي غربي و شرقي كه قدرت خواندن به ۲۴ زبان و نوشتن به ۱۷ زبان را شامل مي گرديد، وي را چهره اي بارز در ميان همكاران خويش نموده و گوي سبقت را به دست او سپرده بود.
علاوه بر ارتباط نزديك با فرهنگ و سنن اسلامي او اشراق عرفاني خويش را مديون ابيات شاعران اهل تصوف نيز مي دانست كه در ميانشان مولانا رومي صدرنشين بود. عشق استاد شيمل به اشعار صوفيه وي را متخصص نخست مولانا رومي (متوفي ۱۲۷۳) شاعر صوفي ممتاز ايران نمود، شاعري را كه وي چشمه بي زوال الهام و تسلي مي دانست. او چندين اثر مهم درباره اين شاعر خلق نمود كه از آن ميان مي توان به عناوين ذيل اشاره نمود: شكوه شمس: بررسي آثار جلال الدين مولانا رومي (۱۹۷۸/۱۳۵۷) و من باد هستم، تو آتش: زندگي و آثار مولانا رومي (۱۹۹۲/۱۳۷۱).
او بدون شك استاد نخست دنيا در اسلام شناسي، شعر فارسي و تصوف بود. استاد شيمل بي هيچ ترديد چهره اي شگفت آور و اديبي بي همتا و ماندني در زمينه كار خويش خواهد بود و اين تنها به دليل آثار حجيمي كه خلق كرد و اذهاني كه تعليم داد نمي باشد بلكه اين امر از دنياي مملو از گرما و احساس لطيف زنانه وي نشأت گرفته است. دنياي حساسي كه بستر ريشه و رويش دانش ذهني او گرديده و وي را از ساير همكاران خويش متمايز ساخت. او زبان گلهاي عشق را مي دانست و قلب هاي حساس را مجذوب خويش مي ساخت.
017464.jpg

در شهر لاهور به پاس تأثير عظيم وي در شبه جزيره هند يك بلوار بزرگ به نام او خوانده شده است لكن در دل و ذهن آن دسته كساني كه به طريقي با او آشنا شدند تأثير وي نشاني جاودانه به سوي عشقي بي چون و چرا به خدا و تجلي آن در ابناي بشر بر جاي نهاده است كه به اعتقاد وي تنها جاده رهنمون به اشراق است. اين عشق بدون شرط به خدا مركز تمامي حيات آگاه انسان مي باشد كه به همه چيز رنگ و حركت مي بخشد و محدود و محصور به حالت و وضعيتي خاص نمي گردد و در تمرينات وضع شده نمي گنجد. بلكه پرورش عشق در انسان است و بكارگيري آن عشق پس از پرورش. آگاهي اي است كه بايد در تمام فعاليت هاي زندگي شخص بكار گرفته شود. كار آساني نيست ولي تنها طريق رهايي از اوهام فردي به سوي حقايق محض آگاهي توأم با اشراق مي باشد.
استاد شيمل در يكي از آخرين سخنراني هاي خود در ايران خطاب به جمع كثيري از ايرانيان فارغ التحصيل از دانشگاههاي آلمان و صاحب نظران دنياي صنعت و تجارت مسئله «فقر» را در تصوف مدنظر قرار داد. او با بيان تعريف و تشريح صوفيه از مقام فقر به عنوان: «بي نيازي» و در حقيقت «غناي مطلق» ظرافت عرفان روح خود را به نظاره گذاشت و نوري بر جاده رهايي مطلق و خوشبختي افكند. در ادامه تأكيد نمود كه تا زماني كه انسان خود را تسليم طمع و خواهش هاي دنيايي نمايد پاياني براي اندوه او نيست و هنگامي كه او عشق به خدا و انعكاس آن را در قالب غمخواري فرزندان آدم جايگزين نمايد خوشبختي بي پايان او فرا خواهد رسيد.
در ادامه استاد شيمل متذكر گرديد كه نبايد برسم معمول، «فقر» را با «كاهلي» برابر دانست و يا عرفان را مخالف «پيشرفت» و حامي «فرار از واقعيات» يا همانند پديده اي بي محتوا براي انسانهاي بعد از دوره روشنگري تصور نمود. تاريخ اسلام يادآور بسياري از عارفان بزرگ است كه مخالف كاهلي بودند و عدم عدالت و نيز مخالف حكومت هاي فاسد و متفكرين افراطي قشري كه از حضور ملموس خداوند اطلاعي نداشتند. سرگذشت اسلام حاوي عارفان بيشماري است كه زندگي شان وقف عشق به خدا و انسان گرديده است، چهره هايي كه مي توانند براي همگي ما از جمله كساني كه در دنياي تجارت و صنعت اشتغال دارند نمونه قرار گيرند.
سالهاي زيادي در لباس دانشجو، مريد و دوست با شوق و هيجان شاهد بودم كه او چگونه با نگاهي وسيع در كشف حقايق و تميز آن از امور واهي كاوش مي نمود. من عشق استاد شيمل را در اين گذر نظاره كردم و آموختم كه او پاياني براي دانش اندوزي نمي بيند. همانگونه كه براي زندگي نيز نقطه اتمامي قائل نيست. آموختن به هر طريق سري از اسرار بيشمار خدايي را براي او باز مي گشود، خداوندي كه خود را تحت نشانه هاي گونه گون به تماشا مي گذارد. من شاهد اخلاص و اراده وي در راه اين دانش اندوزي بودم.
طي اين ساليان شاهد فروغ فراگير او بودم، لحظاتي كه با تمام وجود به مخاطبين گوش فرا مي داد و يا زمانيكه با چشماني بسته و غرق در دنياي درون برايشان فصيح و روان گاه براي ساعت هاي طولاني از وقايع پادشاهان مي گفت، از ابيات شعرا و انبيا مي خواند، حكايت عاشقان باز مي گشود و يا به شرح فلسفه،عرفان و اصول عرفا و فيلسوفان اسلام مي پرداخت.
من شاهد تحسين دنيا از موفقيت هاي او و تمجيد از خدماتش نيز بودم و تلخي انتقادات را هم گه گاهي كه تعابير ضد و نقيض گفته هايش را احاطه مي نمود، به نظاره نشستم و من شاهد بسياري از سفرهاي بيشمار او در پنج قاره دنيا بودم و نيز ناظر شماري از عزيمت هاي روحي او به قلب مردم. با اين همه اين غيبت او كه امروز شاهد آنم از تمامي غيبت هاي گذشته دردناك تر است. غيبت او اين بار زخمي عميق بر روان هر آنكه او را مي شناخت و دوست مي داشت بر جاي نهاده است.
استاد شيمل از دريچه هاي گوناگون به يادها آورده خواهد شد. صداي او همواره از هر كلامي كه نگاشت به گوش ها خواهد رسيد. تعاليمش بدون شك راهنماي مريدانش در ادامه و پرورش راهي كه گسترد خواهند بود. بذرهاي عشق و اشراقي را كه پراكند به يادها مي آورد كه او بازگشته است. بي آنكه حتي عزيمتي كرده باشد و اينكه اين غيبت او تنها بخشي است از سفر حيات در زمان. بلي، درست است، اين تنها سفري است ديگر...
* استاديار پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، عضو هيأت علمي دانشگاه گوتبورگ سوئد و نماينده فرهنگي انجمن فارغ التحصيلان و كارورزان فن آور TTL .

رويداد هاي انديشه
قائم مقام فراهاني پيشگام مدرنيته در خاورميانه
017468.jpg
يك استاد دانشگاه آمريكايي بيروت، قائم مقام فراهاني دولتمرد ايراني در دوره قاجار را پيشگام مدرنيته در خاورميانه در كسب  دانش جديد از اروپا دانست.
«وحيد بهمردي» استاد زبان و ادبيات عربي و فارسي دانشگاه آمريكايي بيروت در گفت وگو با ايرانا افزود: قائم مقام فراهاني نخستين شخصيت در خاورميانه بود كه انديشه برقراري روابط علمي ميان ايران و جوامع غربي را مطرح و زمينه ورود علوم و فنون جديد را به ايران فراهم كرد.
«ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني» متولد ۱۱۹۲ هجري قمري ۱۷۷۸ ميلادي، مردي دانشمند و مدبر بود كه در جواني با عباس ميرزا نايب السلطنه فتحعلي شاه قاجار همكاري كرد و سپس صدر اعظم وي شد.
بهمردي اضافه كرد: قائم مقام فراهاني ۱۱ سال پيش از «محمد علي پاشا»، بنيان گذار سلسله خديوي مصر تعدادي از جوانان ايراني را براي آشنايي با علوم جديد به انگلستان اعزام كرد.
وي خاطرنشان كرد كه به زودي كتابي شامل ۱۰ رساله از قائم مقام فراهاني را به چاپ خواهد رساند كه دو مورد آن خطاب به محمدعلي پاشا است و محتواي آنها نشان مي دهد كه وي در اجراي اصلاحات اجتماعي و فرهنگي در مصر از قائم مقام تأثير پذيرفته است.
«محمد علي پاشا» مؤسس سلسله خديويان مصر در سال ۱۸۱۱ ميلادي سلسله مماليك را در اين كشور از قدرت بركنار كرد و به برخي اقدامات اصلاحي و اجتماعي دست زد.
اين استاد دانشگاه ابراز عقيده كرد: قائم مقام فراهاني در اواسط قرن ۱۹م پيش از «محمدعلي پاشا» صنعت چاپ را از اروپا وارد خاورميانه كرد.
به گفته وي، برخي منابع تاريخي از محمدعلي پاشا به عنوان نخستين زمامدار يك كشور مسلمان كه دانش جديد را از غرب وارد مصر كرد، نام مي برند كه اين مطلب درست نيست و اين ابتكار عمل مربوط به قائم مقام فراهاني است. بهمردي افزود، در مسايل علمي و اصلاحي، پاشاي مصر وامدار قائم مقام بوده و زمان شروع ارتباط علمي ايران با غرب بهترين گواه اين مدعاست. «وحيد بهمردي» در سال ۱۳۳۷ خورشيدي ۱۹۵۸ (ميلادي) در اردن به دنيا آمد، سپس به همراه خانواده اش به لبنان مهاجرت كرد و اكنون در دانشگاه هاي اين كشور به تحصيل و تدريس مشغول است.
جايزه نوبل ادبيات به منتقد سرسخت تمدن غرب اعطاء مي شود
«جان ماكسول كوئتزه»، نويسنده آفريقايي و منتقد سرسخت تمدن غرب جايزه نوبل را برد.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از بي بي سي، فرهنگستان سوئد ويژگي آثار كوئتزه را «ساختار عالي گفتار شخصيت هاي داستان ها و تجزيه و تحليل باريك بينانه اش» ذكر كرده است. جايزه نوبل علاوه بر شهرت و اعتبار، مبلغ ده ميليون كرون (معادل يك ميليون و سيصد هزار دلار آمريكا) نصيب برنده اش مي كند.
كوئتزه چهارمين نويسنده آفريقايي است كه طي بيست و سه سال گذشته برنده جايزه ادبي نوبل مي شود. او كه شصت و سه سال سن دارد و استاد ادبيات در دانشگاه كيپ تاون آفريقاي جنوبي است، پيش از اين دو بار برنده جايزه ادبي بوكر، معتبرترين جايزه ادبي در كشورهاي انگليسي زبان (غير از آمريكا)، شده بود.
در اعلاميه فرهنگستان سوئد آمده است: آقاي كوئتزه نويسنده اي است كه نگاهي شكاك و انتقادي دارد و منتقد سرسخت خردگرايي بي رحمانه و اخلاق ظاهرگرايانه تمدن غرب است. مسايل سياسي از خصوصيات برجسته برخي آثار كوئتزه مانند قلب كشور (۱۹۷۷) و دشمن (۱۹۸۶) است.
مراسم اعطاي جايزه نوبل دهم دسامبر (نوزدهم آذرماه)، سالروز مرگ آلفرد نوبل، برگزار مي شود.
فعاليت انجمن جامعه شناسي آموزش و پرورش ايران آغاز شد
فعاليت انجمن جامعه شناسي آموزش و پرورش ايران آغاز شد. احسان هوشمند، عضو هيأت مؤسس انجمن جامعه شناسي آموزش و پرورش ايران به ايسنا گفت: اين انجمن با حضور جامعه شناسان سرشناس كشور، مسايل آموزش و پرورش را مورد ارزيابي قرار مي دهد. وي افزود: اساسنامه اين انجمن در زمستان سال گذشته به تصويب وزارت علوم رسيده و داراي ۴۰ نفر از استادان دانشگاه و پژوهشگران است.
هوشمند، هدف از تأسيس انجمن را گسترش ارتقاء علمي، توسعه كمي و كيفي متخصصين و اخذ و نظارت بر برنامه هاي دولت در حوزه مسايل آموزش و پرورش عنوان كرد و افزود: در انجمن جامعه شناسي آموزش و پرورش ايران مسايل و مشكلات اين نهاد در جامعه امروزي مورد ارزيابي و بررسي قرار مي گيرد.اين انجمن علاوه بر كمك به حل مشكلات، براي اصلاحات در آموزش و پرورش نيز تلاش مي كند.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |
|   سخنگاه آزاد    |    سياسي    |    شوراها    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |    محيط زيست    |
|   معلولين    |    موسيقي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |