خانواده بي ترديد مهمترين نقش را در ايجاد و هدايت خلاقيت كودك دارد. فرزندان خلاق به آرامش رواني و اعتماد به نفس نياز دارند
اشاره: همه ما اغلب با ديدن كودكاني كه رفتار قابل ملاحظه اي دارند، از آنها به عنوان كودكان نابهنجار ياد مي كنيم، برخي از معلمان نيز با ديدن چنين دانش آموزاني، بدون ارزيابي هوش و توان خلاقيت او، برخوردهاي نادرستي از خود نشان مي دهند. البته اين رويه در مورد پدر و مادران چنين فرزنداني هم صادق است. يكي از دوستان مي گويد: چند سال پيش در گفت وگو با يكي از پدران مراجعه كننده به كانون اصلاح و تربيت، متوجه شدم كه پدري، فرزندش را به خاطر شيطنت، شوخ طبعي، رفتار گاه احمقانه و در نهايت زبل بازي بر زمين كوفته بود، به عبارت ديگر او با اين عمل خود، فرزند خلاق خود را ناخواسته به فرزند بزهكار مبدل كرده بود. چون فرزندش پس از اين رفتارهاي نابهنجار پدر، دچار دگرگوني اساسي شده بود، چرا كه از آن فرزند خلاقه با فكر مثبت ديگر اثري نبود. او بايد اين بار خلاقيت اش را در رفتارهاي بزهكارانه دنبال مي كرد؟
به راستي شما پدران و مادران و اولياي مدرسه ها، چقدر با مقوله خلاقيت و ارتباط آن با يادگيري كودكان آشنايي داريد؟ مطلبي را كه «خانم نگين برات دستجردي»دراين مورد گردآوري كرده است،در ذيل مي خوانيد.
اگر چه تمدن و فرهنگ بشري نتيجه تلاش همه آدميان در تمام دوران هاست، اما غنا و عظمت آن را مديون گروه كوچكي از انسانها هستيم كه كاشف، مخترع، هنرمند يا متفكر ناميده مي شوند. از كشف آتش تا اختراع راديو و سفينه هاي فضايي، از نقاشي هاي ديواري در غارها تا آثار هنرمنداني نظير كمال الملك و پيكاسو و از اولين آثار مكتوب تا نوشته ها و سروده هاي فردوسي و شكسپير همه محصول كار و انديشه جمع كوچكي از بشريت است. تمدن بشر مرهون انديشه خلاق آدمي بوده و دوام آن نيز بدون بهره گيري از خلاقيت كه عالي ترين عملكرد ذهن انسان محسوب مي شود ، غير ممكن خواهد بود. عصاره خلاقيت غيرقابل پيش گويي بودن است.
مفهوم خلاقيت و تفكر خلاق از منظر ديگران
نگاهي به منابع معتبر مربوط به خلاقيت، نوآوري و تفكر خلاق نشان مي دهد كه ريشه اين اصطلاح در نوع و روش فكري انسان نهفته است.در حقيقت فرد خلاق كسي است كه از ذهني جستجوگر و آفريننده برخوردار باشد. بررسي تعاريف خلاقيت نشان مي دهد كه عده اي از آنها به ويژگي هاي شخصيتي افراد، بعضي به فرآيند و برخي نيز به نتيجه و محصول خلاقيت پرداخته اند. بنابر تعريفي، خلاقيت توانايي مرزشكني يا توانايي سفر به فراسوي چهارچوب استانداردهاي علمي - شغلي - حرفه اي و اجتماعي را در بر مي گيرد. به عبارتي ديگر خلاقيت هم درك و پذيرش الگوهاي قبلي و هم تشكيل و ابداع الگوهاي جديد را در حوزه هاي مختلف شامل مي شود.
هالپرن خلاقيت را توانايي شكل دادن به تركيب تازه اي از نظرات يا ايده ها براي رسيدن به يك نياز يا تحقق يك هدف مي داند.از ديدگاه پركينزتفكر خلاق، تفكري است كه به نحوي تشكيل شده كه منجر به نتايج تازه و خلاق مي شود. خلاقيت را مي توان با اشاره به چند توانايي ذهني توصيف كرد كه به توليد آثار خلاق منجر مي شود.
فرآيند آموزش و يادگيري، مي تواند تفكر خلاق را پرورش دهد و افرادي كاوشگر، آفريننده،مشكل گشا، نوآور، مولد و عامل تغيير را تربيت كند.
خلاقيت در روند شكل گيري
تحقيقات تجربي و گسترده مربوط به خلاقيت به طور عمده از اواخر دهه ۱۹۵۰ در ايالات متحده آمريكا آغاز شده است.هر چند پيش از اين نيز مطالعاتي محدود توسط گالتون، والاس، پاتريك راس من و ديگران در زمينه خلاقيت صورت پذيرفته بود، ولي تا آن زمان خلاقيت به عنوان موهبتي كه به افراد قليلي از اجتماع اعطا شده، در نظر گرفته مي شد.
شوك اسپوتنيك در اواخر ۱۹۵۰ حركت گسترده اي را در مراكز علمي و تحقيقاتي آمريكا و اروپا موجب گرديد.
اين جنبش با هدف جبران عقب ماندگي هاي علمي - تحقيقاتي غرب و با بكارگيري امكانات مالي قابل توجه صورت پذيرفت و باعث رشد سريع تحقيقات مربوط به خلاقيت شد.
گيلفورد يكي از پيشگامان اين گرايش به حوزه خلاقيت محسوب مي گردد.
هدف پروژه تحقيقاتي گيلفورد و همكاران وي آن بود كه درباره ماهيت هوش انسان و فرآيند ذهني كه منجر به ظهور رفتار خلاق مي شود، تحقيق كند.
گروه گيلفورد موفق شد قابليت هايي نظير سيالي ذهن، انعطاف پذيري و حساسيت نسبت به مسائل را كشف كند. پس از گيلفورد گروه «بارون و مك ميلان» با هدف تعيين ويژگي هاي شخصيتي افراد خلاق تحقيقات دامنه داري را در دانشگاه كاليفرنيا انجام دادند. همچنين تحقيقات پل تورنس در مورد روشهاي پرورش خلاقيت در كودكان و نوجوانان نتايج پرباري را به همراه داشت.
تايلور و همكاران با جمع آوري سرگذشت افرادي كه از لحاظ علمي سرآمد محسوب مي شدند، سعي كردند خصوصيات و ويژگي هاي افراد خلاق را مشخص كنند. تحقيقات مربوط به خلاقيت از آن زمان تا كنون به طور خستگي ناپذيري ادامه يافت و روز به روز بر وسعت و غناي موضوعات مورد مطالعه افزوده مي شود.آنها چهار كاركرد عمده براي ذهن خلاق قائل هستند كه عبارتند از:
* پديد آوردن يك محصول يا خدمت جديد
* پديد آوردن كاربردي جديد از يك محصول يا خدمت جديد
* حل يك مسئله
* حل يك منازعه.
از آنجايي كه شناخت مسائل، تحليل و بازسازي اطلاعات، ابداع راه حل ها يا تعديل هاي نو يا بديع فعاليت هاي ذهني است كه براي فرآيند خلاقيت ضروري است و از آنجا كه خلاقيت واژه اي بسيار مبهم است و بين محققان و روانشناسان در مورد تعريف آن اتفاق نظر جامعي وجود ندارد، لذا لازم است كه مفهوم خلاقيت با دقت بيشتري بررسي شود.
از جمله به اين نكته ظريف توجه شود كه خلاقيت خود يك فرآيند است، نه توليد. در هر حال در مطالعه خلاقيت بايد به دو نكته بسيار مهم توجه داشت:
الف: اول اين كه خلاقيت مي تواند خلق شكل ها يا صورت هاي نو از ايده ها يا توليدهاي كهنه باشد، در اين صورت عمدتاً فكرها و ايده هاي گذشته است كه اساس خلاقيت هاي جديد قرار مي گيرد.
ب: دوم اين كه خلاقيت امري است انحصاري و حاصل تلاش فردي و لزوماً موقعيت يا اقدامي عمومي نيست.
يعني ممكن است فردي چيزي را خلق كند كه قبلاً هيچ گونه سابقه ذهني از آن نداشته است، گرچه آن چه كه او خلق كرده است، به صورتهاي مشابه يا كاملاً يكسان قبلاً توسط شخص ديگري و در موقعيت خاصي خلق شده باشد.
ويژگي هاي تفكر خلاق
ويژگي هاي تفكر خلاق عبارتند از:
۱- خلاقيت در ارتباط با ميل، رغبت و آمادگي شديد اتفاق مي افتد.
۲- خلاقيت كار در نهايت ظرفيت شخصي را در بر مي گيرد، نه در حد معمول آن.
۳- خلاقيت، تنظيم مجدد، بسط يا تفسير و يا بازسازي انديشه ها، نظريه ها و يا عقايد را در برمي گيرد.
۴- خلاقيت به يك مكان دروني براي ارزشيابي بيشتر از مكان بيروني آن احتياج دارد.
۵- خلاقيت بعضي اوقات، از طريق پرهيز از درگيري شديد براي مدتي به منظور اجازه دادن به بروز جريان آزاد فكر تسهيل مي شود.
خصوصيات شخص خلاق
يافته هاي علمي نشان مي دهد كه اشخاص خلاق كم و بيش داراي خصايص ششگانه زير هستند:
۱- فصيح صحبت مي كنند.
۲- در جو آزاد انعطاف و وفاق دارند و در جو فشار گردن كشي مي كنند.
۳- در فكر كردن بيشتر واگرا و مبتكرند تا هم گرا و دنباله رو.
۴- حافظه خوب و فكر جوياي آنها سبب مي شود كه هر چيز نوظهور را آشنا بيابند.
۵- به خلق خوش و رفتار شوخ تمايل دارند.
۶- به داشتن افكار احمقانه و غريب شهرت دارند.
به آساني مي توان دريافت كه بعضي از اين مختصات سبب ناراحتي بسياري از معلمان مي شود خوشبختانه عدم وفاق در زمينه خاص بيش از آنكه نمودي از شرارت ذاتي باشد، به طور ساده يك صفت مطلوب شناخته مي شود و اين شناخت اولين گام معلم يا مربي در جهت حفظ اين منبع خلاقيت محسوب مي شود.
اما اين نگراني كاملاً از بين نمي رود، زيرا خلاق بالقوه در مدرسه به دفعات عديده ناموفق است و نيز خلاقان بالقوه افرادي مستقل، روشنفكر، زبان دار در حد اعلا هستند و در بعضي اوقات غيراجتماعي اند. آنان از درس حفظي و گوش دادني عادي لذت نمي برند. دانش آموز خلاق تفكري تحليلگر، بارور و سازنده دارد. او مي تواند ذهن خود را روي يك چيز متمركز كند و آن قدر به آن انرژي بدهد تا واقعيت امر با آفريدن تصويري كاملاً واضح و قابل درك در ذهن روشن شود و در نهايت مسئله حل گردد.
ارتباط خلاقيت و هوش
برخي معتقدند كه بين آزمون هاي هوش و آزمون هاي خلاقيت از لحاظ توانايي هاي مورد اندازه گيري هم پوشي زيادي وجود دارد و در كل جمعيت بين نمره هاي آزمون هاي هوش و آزمون هاي خلاقيت همبستگي مثبت ديده مي شود.
البته برخي ديگر معتقدند همبستگي بين آزمون هاي خلاقيت و هوش بسيار پايين است. بنابراين از روي نمرات هوش كودكان نمي توان ميزان خلاقيت آنها را پيش بيني كرد. به طور كلي چنين به نظر مي رسد كه آزمون هاي خلاقيت، دسته اي از ويژگي هاي ذهني را مي سنجند كه آزمون هاي هوش قادر به اندازه گيري آنها نيستند. اين وضعيت درباره رابطه بين خلاقيت و پيشرفت تحصيلي نيز صادق است، بدين معني كه بين نمرات آزمون هاي خلاقيت و نمرات آزمون هاي پيشرفت تحصيلي نيز ضريب همبستگي بالايي به دست نيامده است، اما با وجود همبستگي ناچيز بين نمرات آزمون هاي هوش و پيشرفت تحصيلي نبايد انتظار داشت كه افراد خلاق را در ميان افراد داراي هوش پايين يافت.
والدچ و رانكو ضمن تاييد اين مطالب اظهار مي دارند كه داشتن حداقلي از هوش، براي خلاقيت ضروري به نظر مي رسد. بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد افراد باهوش بالاتر از حد متوسط معمولاً در آزمون هاي خلاقيت نمره هاي بالايي مي گيرند. البته از سطح هوشي معيني به بالا (مثلاً بالاتر از ۱۲۰) رابطه بسيار ناچيزي بين هوش و نمره ها خلاقيت ديده مي شود.
چه بسيار كودكاني با هوش بهره هايي بسيار بالا، در آزمون هاي خلاقيت نمره هاي بسيار پاييني دارند و از سوي ديگر كودكاني كه از لحاظ هوش مختصري بالاتر از حد متوسط هستند، اما در آزمون هاي خلاقيت نمره هاي بسيار بالايي به دست مي آورند. نتيجه اينكه گرچه خلاقيت بسيار پيچيده است، ولي انجام يك عمل خلاق يا كارهاي برجسته و فوق العاده صرفاً نتيجه ضريب هوشي بيشتر و بالاتر نيست.
حال اين پرسش پيش مي آيد كه هوش و خلاقيت، دو مفهوم مترادف يا دو خصوصيت كاملاً متفاوتند؟
روانشناسان براي پاسخ به اين پرسش با استفاده از روش تحليل عوامل يا الگوهايي از ساخت توانايي هاي ذهني انسان بدست آورده اند كه از جمله آنها الگوي اسپيرمن، ورنون، ترستون و گيلفورد است.
در الگوي اسپيرمن و ورنون، خلاقيت يكي از عوامل گروهي كوچك و محدود است كه در سطح استعداد عددي يا مكانيكي به شمار مي آيد، ولي گيلفورد با كنار گذاشتن مفهوم هوش عمومي، خلاقيت را يكي از ۵ عمل اصلي ذهن مي داند و از آن تحت عنوان تفكر واگرا در برابر تفكر همگرا سخن مي گويد. آزمايشات والاج و آندرسون و كروبلي نشان داده است كه افراد خلاق طبقات ادراكي گسترده تري از محيط مي گيرند و در واقع مي توان گفت كه گسترش طبقه ادراكي يكي از مشخصات بارز افراد خلاق است .
حذف يا سانسور شناختي در فرد خلاق كمتر صورت مي گيرد و از سويي توجه گسترده او به محيط سبب مي شود كه در آن واحد، با عناصر متعددي سروكار داشته باشد و به اشتباه كردن و تجديد نظر در رفتار عادت كند. در نتيجه نسبت به ديگران انعطاف پذيري ذهني بيشتري دارد. دل به دريا مي زند و راه حل هاي گوناگون را مي آزمايد. مك كينون بر مبناي چند معيار مختلف خصوصيات فردي گروه برجسته اي از معماران، نويسندگان و رياضيدانان را بررسي كرد.
نتايج تحقيقات او نشان مي دهد كه هر گروه از اين افراد خلاق، از هوش بسيار بالايي برخوردارند و قدرت تخيل قوي دارند، فردگرا، مستقل و خود پرورند. از ذوق و احساس هنري بهره مندند، بر رفتار خود تسلط دارند و پيشرفت فردي و استقلال را به پيشرفت از طريق همرنگي با ديگران ترجيح مي دهند و به آساني مي توانند از فرآيندهاي فكري ثانويه (تفكر منطقي) به فرآيندي فكري ابتدايي وارد شوند.
خانواده و خلاقيت
بدون شك خانواده مهم ترين نقش را در كنترل و هدايت تخيل و ظهور خلاقيت دارد. اگر خانواده فرصت هاي لازم را براي سؤال كردن، كنجكاوي و كشف محيط به كودكان بدهد و هرگز آنها را تنبيه نكند، زمينه را براي رشد خلاقيت فراهم مي كنند. تنبيه و تهديدهاي مكرر، آفت خلاقيت هاي ذهن است. فرزندان خلاق در خانه به آرامش رواني، اطمينان خاطر و اعتماد به نفس قوي نياز دارند.
هرچند شواهد كامل نيست، اما برخي تحقيقات نشان مي دهد كه والدين كودكان خلاق در رفتار خود هماهنگي كمتري نشان مي دهند، كودكان خود را آن گونه كه هستند، قبول دارند و آنها را به كنجكاوي درباره اشياء و امور تشويق مي كنند و كودكان خود را در انتخاب موضوعات مورد علاقه آزاد مي گذارند و كارها و برنامه هاي آنان را تحت نظر دارند و پي گيري مي كنند.
لذا شايسته است والدين تا آنجا كه امكان دارد كودكان خود را مستقل بار آورند و در ايجاد اعتماد به نفس، آنان را ياري كنند و دستاوردهاي آنان را با آغوش باز پذيرا شوند و هنگام شكست، به جاي سرزنش راهنما و راهگشاي مشكلات كودكان خود باشند، تا كودكان بتوانند ضمن احساس ارزشمندي در انجام كارها، راه حل ها و عقايد غير معمول و دور از ذهن را نيز بيازمايند، چرا كه چنين كارهايي پايه و مايه اصلي خلاقيت است.
مدرسه و خلاقيت كودكان
علاوه بر خانواده، مدرسه نيز نقش بسيار مهمي در شكوفايي خلاقيت هاي كودكان دارد. سن ورود به مدرسه سن بسيار حساس و بحراني در ارتباط با خلاقيت هاي ذهني است. عواملي چون تكاليف درسي، تاكيد بر محفوظات، اجراي برنامه هاي هماهنگ و انتظار رفتارهاي يكسان از كودكان، عدم توجه به تفاوت هاي فردي، عدم شناخت يا بي توجهي به ويژگي هاي كودكان خلاق سبب مي شود كه قدرت خلاقيت آنان به تدريج كاهش يابد. براي اينكه مدرسه بيشترين نقش را در پرورش و خلاقيت كودكان داشته باشد، روانشناسان پيشنهاد كرده اند كه در مدارس مسائلي را كه به يادگيرندگان ارائه داده مي شود طبقه بندي كنيد و دستاوردهاي خلاق يادگيرندگان را مورد تشويق قرار دهيد.
همچنين مدارس نبايد تجارب كودكان را به موارد بخصوصي محدود كنند و نسبت به اختلافات فردي يادگيرندگان با احترام برخورد كنند و در پرورش استعدادهاي ويژه آنان بكوشند.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.