ناصر كرمي
در سه سال اخير توريسم شكار پررونق ترين بخش در قسمت ايرانگردي بوده است. به واقع توريست هاي شكارچي توانسته اند به اين صنعت نيمه جان كه بدترين دوره ركودش را مي گذراند، اندك جاني بدهند. با اين همه، افزايش ورود توريست هاي شكارچي چالش هايي جدي را در ميان دلمشغولان محيط زيست برانگيخته است. به ويژه آنكه ارائه مجوز به شماري از شيوخ عرب خليج فارس براي صيد برخي پرندگان كمياب در ايران، بعضي شبهات نامرتبط با مقوله توريسم را نيز دامن زده است.
نكته اين است كه طرفداران محيط زيست جملگي مخالف تداوم صيد و شكار ايران هستند، اما سازمان حفاظت محيط زيست شكار برنامه ريزي شده و تحت كنترل را مغاير هنجارهاي زيست محيطي نمي داند. نوشتاري كه در پي مي خوانيد، اين موضوع را از ابعاد گوناگون بررسي كرده است.
شكار به درستي يا به اشتباه، در سال هاي اخير هميشه به مثابه پديده اي بازمانده از روزگاران پر قساوت پيشين، تصور شده است. بسياري از نام شكار تصوير آهوي خوش خط و خال و سياه چشم تيزتكي را از خاطر مي گذرانند كه «دد و دامش كمين از پيش و از پس» به ناگاه با گلوله شكارچي بي رحمي به زمين درمي غلتد و از پا در مي آيد.
و مگر نه اين است كه در دهه هاي اخير شكار بي رويه عامل نابودي و يا بر لبه انقراض قرار گرفتن بسياري از گونه هاي جانوري طبيعت ايران بوده است؟ مگر نه اين است كه حالا نه در دشت توران شير مانده و نه در بيشه هاي مازندران ببر، نه در دشت عباس از گوزن زرد خبري هست و نه در خجير و سرخه حصار از آهوي قصر فيروزه. نه ديگر درنايي به آسمان هامون بال مي كشد و نه در كوير مركزي هوبره اي مانده است و نه در درياچه لار خبري از قزل آلا هست و نه در كرخه و دز مي توان نشاني از «شيربط» و «چرايي» باز جست.
و نيز مي دانيم كه از انبوه پلنگان زاگرس و البرز آنچه مانده است بي ترديد به صد تا هم نمي رسد و از شمار يوزپلنگان ايراني، كه روزگاري فخر طبيعت ايران بودند، چنانكه مي گويند، بيش از ۴۰ قلاده باقي نمانده، كه ان شاء ا... هنوز زنده اند و از طبيعت به كتاب هاي جانورشناسي كوچ نكرده اند.
به راستي، حال كه اينگونه است، صحبت از جهانگردي شكار، پربيراه و زمينه ساز شقاوتي افزون تر نمي نمايد؟
حرف هاي كارشناسان محيط زيست
اينكه هنوز طبيعت ايران تواني براي پذيرفتن شكارچيان دارد يا نه، نكته اي است كه البته مي بايست كارشناسان محيط زيست به آن پاسخ گويند و پاسخ آنها با هزار شرط و اما و اگر و قيد بسياري احتياط هاي لازم و واجب! مثبت است.
اينان مي گويند اگر شكار، تحت كنترل، دقيق و قابل اطمينان و به صورت برنامه ريزي شده انجام شود، نه تنها به حيات جانوري لطمه نخواهد زد، بلكه مي تواند راهي براي حفاظت پايدار برخي گونه ها نيز به شمار آيد.
ترديدي نيست اكنون كمتر چشم انداز طبيعي را مي توان يافت كه كاملاً بكر مانده و عوامل غير محيطي، چرخه زيستي آن را تغيير نداده باشند. مي دانيم در طبيعت چون «خط و خال و چشم و ابرو» هر چيزي در جاي نيكوي خويش قرار دارد و اندكي جابه جايي در يك پديده مي تواند چشم انداز سراسر محيط را دگرگون كند. اگر يوزپلنگ نباشد، شمار آهوان از اندازه برون خواهند شد و پس از چندي هيچ بوته اي براي چريدن نخواهند يافت و بر عكس، اگر در ايلغار چراي بي رويه دام هاي اهلي، بوته اي براي چراي آهوان و جوندگان باقي نمانده باشد، گوشت خواران بزرگ پيكري همچون ببر و پلنگ نيز به تدريج گرسنه خواهند ماند.
پس در محيطي كه برخي حلقه هاي زيستي آن مفقود شده است، براي مثال پوشش گياهي كاهش يافته و يا گوشت خواران بزرگ پيكر وجود ندارند، شكار راهي است تا تعداد علف خواران را در حد معقول و ظرفيت محيط نگه داريم.
براي مثال مي توان به جزيره كبودان اشاره كرد كه از جمله شكارگاه هاي قوچ به شمار مي رود. قوچ حيوان بومي اين جزيره نيست و از آنجا كه دشمني براي آن در اين جزيره وجود ندارد، اگر به حال خود رها شود آنچنان پر شمار خواهد شد كه ديگر حتي يك بوته هم در «كبودان» باقي نماند، كه اين در نهايت به معناي از بين رفتن امكان زيست اين حيوان خواهد بود. اما با ارزيابي علمي مي توان برآورد كرد ظرفيت نهايي «كبودان» براي پذيرش قوچ تا چه تعداد است و سپس ميزان زاد و ولد جمعيت فعلي قوچ هاي جزيره را برآورد كرد. مابه التفاوت اين دو رقم ميزان پروانه شكاري را كه مي توان براي اين جزيره صادر كرد نشان مي دهد، كه البته صدور اين پروانه ها امري لازم است و اگر براي خريد اين پروانه ها شكارچي پيدا نكنيم، محيط بانان خود ناچار به شكار قوچ هاي اضافي خواهند بود.
ادعاي دست اندركاران جهانگردي
قديمي ترين شكارگاه جهان در كشور ايران قرار دارد. اين شكارگاه كه تحت عنوان «مجموعه حفاظت شده جاجرود» در شمال شرق و شرق تهران واقع است از سيصد سال پيش منطقه اي تحت قرق بوده و تا پيش از آنكه به عنوان منطقه حفاظت شده، اعلام شود، از مشهورترين شكارگاه هاي سلطنتي در جهان به شمار مي آمده است. از جمله گونه هاي بي نظيري اين منطقه، «آهوي قصر فيروزه» است، كه البته حالا ديگر نشاني از آن نيست.
همچون «جاجرود» در گوشه و كنار ايران ده ها شكارگاه بزرگ و مشهور وجود دارد. پراكندگي اين شكارگاه ها بسيار متنوع است. از محيط هاي آبي همچون شبه جزيره آشوراده در شمال شرق و مجموعه جزاير درياچه اروميه در شمال غرب و نيز نيزارهاي مشهور درياچه هامون در جنوب شرق تا ستيغ هاي بلند زاگرس و البرز، از شمال غرب تا شمال شرق و نيز غرب و جنوب ايران و نيز دشت هاي هموار و فراخ مناطق مركزي و جنوب ايران كه زيستگاه گونه هاي كم نظيري همچون گورخر و يوزپلنگ آسيايي، جبير و هوبره است.
به اعتقاد دست اندركاران جهانگردي چنين شكارگاه هايي يكي از بي نظيرترين زمينه ها براي سرمايه گذاري در اين صنعت را فراهم مي كند.
شكار نسبت به ديگر شاخه هاي جهانگردي از امتيازات غيرقابل انكاري برخوردار است:
- بازار جهانگردي شكار محدود تر و شناخته شده تر است، به همين خاطر بازاريابي در اين بخش با كمترين فعاليت و برنامه ريزي انجام پذير است.
بدون شك كمتر شاخه اي از صنعت جهانگردي را مي توان همچون شكار با دقت و ريزبيني كنترل كرد، زيرا از نخستين مراحل سفر «شكار» مستلزم دريافت پروانه شكار دقيقي كه در آن مكان و زمان حضور در منطقه قيد شده است، مي باشد و پس از آن نيز حضور شكارچي تحت نظر مداوم محيط بانان و مأموران رسمي دولتي قرار دارد.
- برخلاف زمينه هاي متنوعي همچون جهانگردي تفريحي- فرهنگي و ورزشي- جهانگردي شكار از موقعيت هاي محدودي در جهان برخوردار است و در اين بخش امكان كمتري براي رقابت ديگر مدعيان اين عرصه وجود دارد.
- جهانگردي شكار برخي از محظوريت هايي را كه ديگر شاخه هاي اين صنعت در كشور ما با آن روبه رو است، ندارد. جهانگرد شكارچي، بي آنكه هيچ نگراني از عوارض فرهنگي و اجتماعي حضور او داشته باشيم، دوران اقامت خود در ايران را اغلب در مناطق دور دست طبيعت خواهد گذراند.
- تجربه نشان داده شكارچي «پايبند»ترين جهانگرد است. اغلب، شكارچيان سعي مي كنند با شناسايي يك منطقه، براي خود در آنجا امكاناتي فراهم آورده و با استفاده از تجربيات به دست آمده، كه در امر شكار بسيار اهميت دارد، در فصل صيد و شكار به منطقه اي كه آن را مي شناسند، سفر كنند.
- به طور معمول شكارچيان جهانگرد از اقشار متمول هستند و از اين رو در طول سفر خود افزون تر از ديگر جهانگردان پول خرج مي كنند.
- با توجه به علاقه مندي سران برخي ممالك منطقه براي صيد و شكار در كشور ما، به ويژه صيد هوبره، برنامه ريزي در اين صنعت مي تواند براي كشور ما فوايد سياسي نيز دربرداشته باشد.
مخاطره شكار
اما با وجود همه آنچه كه ذكر شد، هواداران طبيعت هميشه با نگراني بسيار به جهانگردي شكار نگريسته اند. تعارض نخست آن است كه گويي طبع صلح جوي انسان معاصر ديگر از پا در آوردن و به خاك و خون درغلتاندن و به بند كشيدن هيچ موجودي را نمي پسندد. به اعتقاد بسياري در شكار هر چند كه با روش هاي جديد انجام شود، زمينه اي از سبعيت هست، كه به طور قطع اثري خشونت بار در ذهن و روحيه شكارچي به جا مي گذارد.
از سوي ديگر، در عمل هيچ گاه نظارت و كنترل دقيقي كه بتواند مانع از آن شود كه شكار به انقراض جانوران بينجامد، وجود نداشته است. بسياري از حيواناتي كه پيش از اين ذكر آنها رفت، در دهه هاي اخير تحت حفاظت قرار داشته اند. پس چرا به تدريج با انقراض رو به رو شدند؟ آيا مي توان انتظار داشت محيط باني كه وسيله نقليه او جيپ قديمي مستعملي است، از عهده حفاظت هزاران هكتار دشتي برآيد كه در هر گوشه آن ممكن است شكارچياني با «پاجرو»هاي پيشرفته در جولان هستند؟ مي دانيم كه ميزان دستمزد دريافتي محيط بانان از جمله پايين ترين حق الزحمه هاي در كشور ما به شمار مي رود.چگونه انتظار داريم، محيط باناني كه براي دريافت حقوقي اندك، روز و شب بيابان و كوهستان را درمي نوردد در همه حال بتواند شكارچيان پرساز و برگ را تحويل قانون دهد؟
مدعيان «شكار كنترل شده» مي دانند كه اكنون در بسياري از مناطق حفاظت شده ايران، در هر ۱۰۰ هزار هكتار فقط يك محيط بان نگاهباني مي كند؟
سود اقتصادي جهانگردي شكار، البته بسيار اغواگرانه است، اما مخاطره بسياري هست در پس اين سود، كه شايد طلب آن را كم حاصل جلوه دهد.
لبه تيغ شكار
از مجموع بايدها و نبايدهايي كه ذكر آنها رفت مي توان پذيرفت، جهانگردي شكار اگر هم قرار است گسترش پيدا كند، مي بايست در وهله اول با كسب اطمينان از حفاظت جدي شكارگاه باشد. مخاطره هاي بسياري كه در اين راه هست، البته جهانگردي شكار را به دويدن بر لبه تيغ مانند مي كند. اگر نتوانيم مديريت و حفاظت دقيق و حساب شده اي بر مناطق طبيعي اعمال كنيم، تبليغ گسترده براي جلب شكارچيان به طور قطع نمونه اي از سرمايه گذاري هاي ناپديدار خواهد بود كه دولتي مستعجل دارند.