حسين يگانه
اشاره:درياچه اروميه، بزرگترين درياچه شور جهان، استان هاي آذربايجان غربي و شرقي را با مرز آبي به هم متصل مي سازد و از اكوسيستم خاص و منحصر به فردي برخوردار است. به دليل تخريب بي رويه، اكوسيستم اين درياچه دچار تحولات نابسامان و ناخوشايندي شده كه ادامه تعلل، يكي از منابع عظيم زيستي ايران را به ورطه هولناك نابودي مي كشاند.
در شمال غربي ايران، درياچه اي آرام با طول حدود ۱۲۰ كيلومتر در كنار شهرستان اروميه قرار دارد كه زيبائيهاي طبيعي آن در جزاير، سواحل و تنوع حيات وحش آن به جاي خود منحصر به فرد است.
اسلكه هايي كه در سواحل اين درياچه احداث شده است و پايه هاي چوبي كه بلورهاي نمك آن را سفيد رنگ كرده است، هرچه بيشتر بر زيبائيهاي درياچه افزوده است. زماني قايقهاي بزرگ در اسكله پهلو مي گرفته است و مسافرگيري مي كرده است. متاسفانه در سالهاي اخير ارتفاع آب، حدود ۲ متر كاهش يافته است. از دلايل مهمي كه مي توان در كاهش آب درياچه از آن نام برد، خشكسالي و كمبود بارش ساليانه در منطقه است.
اما از طرفي، نمي توان اين مسئله را نيز ناديده گرفت كه هشت حوضه آبريز درياچه به خاطر سدسازي محدود شده است و قرار بر اين است كه در همه حوزه هاي آبريز باقيمانده نيزچنين طرحي اجرا شودكه در نتيجه آن از ورود آب به درياچه جلوگيري مي شود. درياچه اروميه در سال ۱۹۷۷ توسط يونسكو به عنوان ميراث طبيعي جهاني به ثبت رسيد. فكر مي كنم اين ثبت جهاني تا آن حد مهم باشد كه متخصصان امر به فكر دلايل كاهش آب درياچه آن هم به ارتفاع ۲ متر باشند. از طرفي خارجي ها بيشتر از مسئولان ايراني به فكر درياچه و فاجعه اي كه در آن رخ داده هستند و ابراز نگراني آنان از وضعيت موجود دليل اين مدعاست.
با احداث سدها، درصد آب درياچه كاهش قابل توجهي يافته است و اين عامل، باعث تهديد زندگي تنها موجودات آبزي اين درياچه يعني آرتميا است. اين گونه جانوري در بخش صادرات و حفظ اكوسيستم درياچه و منطقه ارزش فراوان دارند، ولي متاسفانه جمعيت اين آبزيان كوچك به شدت كاهش يافته است.
خطر كاهش آرتميا امري است كه نبايد از اهميت آن چشم بپوشيم. موارد ذكر شده، خرده گيري به مسئولان محيط زيست استان نيست، بلكه ذكر نكاتي در جهت حفظ اين ميراث طبيعي گرانبها و رفع مشكلات موجود است. اگر اين سازمان مسئوليت منطقه را به عهده دارد، پس طبيعي است كه وظيفه رفع مشكلات موجود را نيز عهده دار است. احداث سدهاي مختلف بر روي حوزه هاي آبريز درياچه براي مصرف كشاورزي دليل عمده كاهش آب درياچه و افزايش درجه شوري آن است.
چنين مي نمايد كه كشاورزي و تامين كشت و زرع در استان، مهمتر از حفظ و حمايت اكوسيستم درياچه است و با اين حساب توسعه پايدار در اين بخش مفهومي ندارد پس تكليف طبيعت زيباي درياچه چه خواهد شد؟ سازمان آب استان مذكور آشكارا درصدد خشكي درياچه به نفع كشت و زرع مردم منطقه برآمده است.
رفع مايحتاج مردم براي كوتاه مدت و ناديده گرفتن توسعه پايدار در درازمدت انتظاري نيست كه مردم از مسئولان دارند و اين واقعيتي است كه با تأثر شاهدش هستيم.
از طرفي، براي تسهيل حمل ونقل و تردد به شهرهاي اطراف درياچه راه خاكي در ميان درياچه احداث شده كه باعث جدايي اكوسيستم دو طرف جاده شده است. خوشبختانه خود درياچه به جنگ با عوامل راهسازي در اين پروژه برآمده است و قسمتي از جاده بارها بر اثر عمق زياد آب در اين قسمت از بين رفته است و نتيجه اين كه مسئولان درصدد احداث پلي بر روي اين قسمت از جاده شده اند.
اگر اين بخش از درياچه عميق نبود و به راحتي جاده بر روي آن ساخته مي شد هيچ اميدي براي پايداري اكوسيستم درياچه وجود نداشت. كاهش ۲ متري آب چيزي نيست كه بتوان به راحتي از آن گذشت و سازمان محيط زيست نخستين مقام مسئول در خصوص معضلات آن است كه به احتمال زياد طي روند هميشگي پاسخ سازمان محيط زيست مشخص است: «سازمان آب منطقه اي و اداره راهسازي استان طبق روال قبل به كار خود ادامه مي دهد و به نامه هاي اين سازمان ترتيب اثر نخواهند داد.» اما اين پاسخ به هيچ وجه عادلانه و منصفانه نيست زيرا درياچه اروميه ميراث طبيعي جهاني است كه در حال نابودي است و همه مديران و مسئولان بايد با تلاشي همه جانبه و عزمي راسخ به فكر نجات آن باشند.
به طور حتم منابع حمايت كننده جهاني هم از كمكهاي مالي و تحقيقاتي كوتاهي نخواهند كرد، كه اين مهم مشروط بر برداشتن گام نخست از جانب ماست. كاهش ميزان بارش ساليانه، مي تواند يكي ديگر از عوامل دامن زدن به وضع موجود باشد. رويدادهاي طبيعي نظير خشكسالي امري است طبيعي؛ ولي راه غلبه و حل آن جلوگيري از ورود آب به درياچه نيست. بدون ترديد اكوسيستم خاص اين منطقه مي تواند در جذب توريست داخلي و خارجي بسيار كارايي داشته باشد و يكي از دروازه هاي مهم جذب جهانگرد به كشور به شمار آيد.
جزيره هاي زيبا، لجن زارهاي كنار ساحل كه ارزش درماني بسيار دارند و حيات وحش درياچه را مي توان به احتساب جاذبه هاي آن گماشت. تغييرات در ميزان آب و درجه شوري درياچه باعث شده فلامينگوهاي مهاجر را دچار سردرگمي كنند به طوري كه پرهاي اين پرندگان در اثر تماس با آب درياچه، آغشته به نمك شده و در نتيجه قدرت پرواز را از آنان مي گيرد.
پستانداران جزيره هاي اشك و اسپير و كبودان از جمله قوچ و ميش و گوزن زرد خال دار نيز بر اثر كمبود آب شيرين دچار اختلال روند زيستي شده اند و در صورت ادامه اين روند بايد منتظر مرگ و مير اين حيوانات با ارزش باشيم. پارك ملي درياچه اروميه قسمتي از طبيعت متنوع و زيباي «ايران، جهاني در يك مرز» است كه امواج درياي آن با انسان حرف مي زند. مي خروشد، آرام مي شود، برمي گردد و پاسخي نمي شنود. مي آيد، بر شن هاي پر از بلورهاي نمك سد مي كوبد، برمي گردد و باز بي پاسخ. ساحلي سفيد كه اشعه هاي آفتاب، درخشانش مي كند. و چون لعلي، در ميان كوههاي كوتاه و مرتفع آذربايجان مي درخشد. شوري اش را برجاي مي گذارد و بر كف مي نشيند.
از لجن هاي ساحل، چيزي جز رنگ سبز آن برجاي نمانده است. گرماي خورشيد، آن را خشك كرده و پيكر اسفنجي اش با فشاري فرو مي نشيند. و صداي خش خش سر مي دهد. قايقي از دور مي آيد، اما ديگر بر اسكله پهلو نمي زند. اسكله هم غريب شده است.
ديگر قايقي در كناره اش به نظاره نمي ايستد. سكوتي غريب در بندر گلمانخانه خانه كرده است. قايق بر شن مي نشيند و نمكهاي بلورين ساحلي را بر هم مي سايد. آري درياچه سخن مي گويد. چه كسي مي شنود؟ و آوايش را پاسخ مي دهد؟ اسكله خم شده است و با هاله اي از نمك به دور دستانش، خود را نگاه داشته و انگشتانش را در زمين غمگين دريا فرو برده است، به اميد روزي كه مايه حيات تا كمرگاهش را فرا گيرد و باز روزگار خوش، آشنايي با قايق ها را از سر بگيرد و اسكله در ميان آبهاي شور درياچه قد علم كند. محيط بان در ساحل ايستاده. با همان پيراهن و شلوار سبزش؛ و نگاهي به دور مي افكند و افق پر از اشعه غروب را مي نگرد. در نگاهش غمي مرموز نهفته است. مي نگرد به دور! لنگر قايق را به آب مي اندازد و باز مي گردد، تا به اتاق كوچك خود در چندمتري ساحل بخزد و در تنهايي اش بر اندوه درياچه بنالد.
محيط بان تنها باني است كه دريا را به حال خود وانمي نهد. هر دو در غربت هم مأوا مي گيرند و شب را طي مي كنند. درياچه در تاريكي و غربت فرو رفته گاه گاهي موجي آرام به زير قايقي تلنگري مي زند و آن در دريا يله مي دهد. آواي عشق و سكوت تا سپيده دم، تا فروغي ديگر، به اميد پگاهي، پرده هاي شب را از هم مي درد.
آيا سپيده دمي هست؟!