مسير رشد اقتصادي وموانع آن
زير ذره بين
خوش بيني كه نسبت به تعهدات دولتها در ايجاد اصلاحات وجود داشته، كمتر شد و اثرات مورد انتظار بر رشد اقتصادي به طور كامل مشخص نبود. يك دليل آن شايد اين بود كه اصلاحات به اندازه كافي صورت نگرفت و به اندازه كافي، در رابطه با استحكام ساختاري، اصلاحات به طور ثابت و بلند مدت انجام نشد. تحقيقات نشان مي دهد كه سياست نيز، نقش تكميلي در اين راستا، بر عهده دارد. رشد اقتصادي نيازمند اين است كه يك موفقيت متوسط نيز در بخشهاي مختلف سياسي، وجود داشته باشد، چون عملكرد ضعيف يك بخش مي تواند از پيشرفت وسيع حوزه هاي ديگر، جلوگيري كند
|
|
ترجمه: حسين صدقي - منبع: نشريه F . D (صندوق بين المللي پول)
در دهه ۱۹۷۰ منبع درآمد و كسب سود منطقه خاورميانه و آفريقاي شمالي، كه حدود پانصد ميليون نفر جمعيت داشت ، از محل ثروت حاصل از افزايش قيمت نفت بود. افزايش ناگهاني سرمايه گذاري و رشد، در كشورهاي صادر كننده نفت كه در بخشهاي ديگر منطقه نيز منعكس شده بود، همراه با افزايش وجوه نقد در دست مردم و رونق تجارت و جريانهاي سرمايه اي، منجر به بهبود قابل توجهي در سطح استانداردهاي زندگي مردم شد. به علاوه در اين كشورها، به خصوص كشورهاي نفت خيز، انباشت و اضافه شدن دارائيهاي مالي وجود داشت.
اما اين دوره رونق در دهه ۱۹۸۰ رو به ركود نهاد و نرخ رشد اقتصادي كاهش يافت. در اين زمان قيمت نفت روند نزولي پيدا كرد و دولتها با بدهي و كسري بودجه مواجه شدند. با وجود تلاشهايي كه درجهت پي گيري اصلاحات ساختاري اوليه انجام شد، بسياري از كشورهاي منطقه در مسير رشد و پيشرفت عقب افتاده و از مزيتهاي ادغام اقتصادي و جهاني شدن، در دنيا كنار كشيده شدند.
اگر چه منطقه خاورميانه و آفريقاي شمالي، هنوز بازارهاي نفت را در سلطه خود دارند، اما مزيت و سود حاصل از نفت كه در دهه ۱۹۷۰ و اوايل دهه ۱۹۸۰، باعث بهبود سطح زندگي مردم شد، نتوانست يك پويايي معين در نرخ رشد اقتصادي بوجود آورد.
در سال ۲۰۰۱ درآمد سرانه براي كشورهايي همچون قطر چيزي در حدود ۲۷۹۰۰ دلار و براي جيبوتي در حدود ۳۵۰ دلار تعيين شده است. تفاوت اينچنيني نشانگر وجود مشكلاتي است. اين مقاله به بررسي مشكلات كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي كه باعث عقب ماندگي آنها در مسير رشد شده اند، مي پردازد و بعضي از راه حل هاي ممكن را بيان مي كند.
ميراث مشترك
حتي اگر چه بين ثروتمندترين و فقيرترين كشورهاي منطقه خاورميانه و آفريقاي شمالي، يك شكاف گسترده وجود داشته باشد، اما بيشتر اين كشورها از ميراث فرهنگي و پايه اي مشتركي برخوردار بوده، چالشهاي اقتصادي و اجتماعي يكساني را نيز دارا هستند؛چالشهايي از قبيل نرخ بالاي رشد جمعيت و نيروي كار، رشد پايين اقتصادي و ارتباطات ضعيف با اقتصاد جهاني.
براستي كه رشد درآمد ناخالص ملي كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي، در دو دهه گذشته، در مقايسه با ديگر كشورهاي در حال توسعه جهان دچار تزلزل شده است. اگر چه كشورهاي بدون نفت اين مناطق به طور متوسط بهتر از كشورهاي نفت خيز عمل كرده اند، اما به هر حال نرخ رشد آنها هنوز پايين تر از متوسط رشد كشورهاي در حال توسعه ديگر است. بخشهاي غير نفتي اقتصادهاي كشورهاي داراي نفت، به طور ثابت هر ساله از ۵/۲ درصد به ۴ درصد رشد پيدا مي كنند. اما نرخ رشد اين كشورها پايين است و اين به علت روند آهسته توليدات نفت و سرعت رشد جمعيت است.
حتي با حساب دوره رونق دهه ۱۹۷۰، رشد واقعي توليد ناخالص ملي براي كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي، به طور متوسط ۵/۳ درصد براي سه دهه گذشته بوده است كه از متوسط همه كشورهاي در حال توسعه پايين تر است. رشد سريع نيروي كار بيشتر از رشد استخدام و اشتغال بوده است. بنابراين، اگر چه پيشرفتهاي ديگر در اين مناطق به وجود آمده است، اما چالش هاي مهم هنوز باقي مانده است.
به هر حال كشورهاي منطقه خاورميانه و آفريقاي شمالي به شكل ضعيفي با اقتصاد جهاني پيوند خورده اند. اين مناطق تنها به يك سوم سرمايه گذاري مستقيم خارجي، نسبت به ديگر كشورهاي در حال توسعه دست يافته اند. اين در حالي است كه سرمايه گذاري در پرتفوي، در كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي وجود ندارد، چون كه بازار سهام و سرمايه پيشرفته اي ندارند، و از ادغام و پيوند با بازارهاي مالي دنيا، عقب مانده اند. كمتر از نصف اين كشورها، دسترسي به بازارهاي مالي دنيا دارند، عملكرد تجاري آنها نيز پايين تر از كشورهاي ديگر است. صادرات نفت به عنوان يك منبع ارز آوري براي صادركنندگان نفت به شمار مي آيد، اين در حالي است كه اهميت اين صادرات از سال ۱۹۸۵ كاهش يافته است. رشد صادرات كشورهاي بدون نفت در طول اين دوره متفاوت بوده، اما به طور كلي پايين تر از رشد صادرات كشورهاي در حال توسعه ديگر است . در نتيجه سهم كشورهاي منطقه خاورميانه و آفريقاي شمالي در بازار صادرات دنيا در بين سالهاي۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ به نصف كاهش يافته است.
اين در حالي است كه سهم ديگر كشورهاي در حال توسعه در صادرات دنيا افزايش يافته است. اطلاعات و ارتباطات تكنولوژيكي كشورهاي منطقه خاورميانه و آفريقاي شمالي، در دنيا ضعيف ترين است، به گونه اي كه براي مثال شمار استفاده كنندگان از اينترنت در مقايسه با مناطق ديگر پائين است.
مشكلات مشترك
ريشه اين مشكلات اقتصادي چيست؟ يك عامل كليدي پايين بودن ميزان اصلاحات اقتصادي است. بيشتر كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي از اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوايل دهه۱۹۹۰، به سمت اصلاحات گام برداشته اند. اين اصلاحات، شامل اصلاحات مالي، (استقرار سيستم ماليات بر ارزش افزوده، اصلاحات مديريت هزينه و ...) معرفي ابزارهاي غير مستقيم سياست پولي، آزادسازي تجارت و سرمايه گذاري مستقيم خارجي و همچنين ايجاد انعطاف هايي در نرخ ارز مي باشد. كشورهايي كه اين اصلاحات را شروع و دنبال كردند، به رشد سريعتري در دو دهه گذشته دست يافتند.
خوش بيني كه نسبت به تعهدات دولتها در ايجاد اصلاحات وجود داشته، كمتر شد و اثرات مورد انتظار بر رشد اقتصادي به طور كامل مشخص نبود. يك دليل آن شايد اين بود كه اصلاحات به اندازه كافي صورت نگرفت و به اندازه كافي، در رابطه با استحكام ساختاري، اصلاحات به طور ثابت و بلند مدت انجام نشد. تحقيقات نشان مي دهد كه سياست نيز، نقش تكميلي در اين راستا، بر عهده دارد. رشد اقتصادي نيازمند اينست كه يك موفقيت متوسط نيز در بخشهاي مختلف سياسي، وجود داشته باشد، چون عملكرد ضعيف يك بخش مي تواند از پيشرفت وسيع حوزه هاي ديگر، جلوگيري كند.
عامل اساسي ديگر در مشكلات اقتصادي كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي اينست كه، اين كشورها توانايي بهره بردن از مقوله جهاني شدن را ندارند. اگر چه اين مقوله داراي خطرهايي است، اما تحقيقات نشان مي دهد، كشورهايي كه اصلاحات نهادي و سياسي در بخشهاي مختلف مثل تجارت، بخش مالي ودولت در پيش گرفته اند به شكل بهتري، براي كسب منفعت از تجارت بين الملل و جريانهاي سرمايه و افزايش درآمد سرانه، مجهز شده اند. به هر حال مشكلات موجود در اين مناطق مي تواند ناشي از
۵ عامل كليدي باشد:
۱- عقب ماندن از اصلاحات سياسي
گسيختگي و كشمكشهاي سياسي، پيشرفت و استقرار نهادهاي دموكراتيك را دچار مشكل كرده است، و اين خود مانعي براي انجام اصلاحات اقتصادي است.
در گزارش اخير توسعه انساني كشورهاي عرب آمده است كه مناطق خاورميانه و آفريقاي شمالي، وقتي كه با موضوعهايي از قبيل تمدن، آزادي سياسي، تساوي جنسي، كه فرصتهايي را براي پيشرفت انسان در توانائيها و دانش ايجاد مي كرد، روبرو شدند، ضعيف عمل كردند.
مرز و حدود بين بخشهاي عمومي و خصوصي اغلب نامشخص است كه اين خود باعث ايجاد تضاد در نرخ بهره، رانت خواري و فساد گسترده مي شود. سازمانهاي اجتماعي مانند انجمنهاي حرفه اي، رسانه هاي آزاد و مستقل و نهادهاي مستقل و غيردولتي، ضعيف بوده و اغلب همراه با دخالت دولت ها بوده است. در نتيجه مشاركت مردم و بخش خصوصي، محدود شده است.
۲- دولتي بودن بخشهاي مختلف اقتصادي
با وجود پيشرفتهايي كه در راستاي خصوصي سازي در كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي به وجود آمده است، باز هم اقتصاد بيشتر اين كشورها تحت سلطه نهادهاي دولتي و سازمانهاي بزرگ عمومي است. در هنگام رويارويي با افزايش بيكاري در جامعه، بخش عمومي به طور فزاينده اي نيروي كار جذب كرده است. اين باعث افزايش حجم پرداختها و دستمزدها شده است. دولتها، در اين مناطق بزرگ هستند و براي نسل جديد دستاوردي نداشته اند. بعضي از اين كشورها اصلاحات مالي را دنبال كرده اند، اصلاحاتي در نظام هاي مالياتي، كنترل هزينه ها و شفاف سازي، همچنين پيشرفتهايي در خصوصي سازي و بخش ارتباطات منطقه، رخداده است. اما هنوز، بر طبق استانداردهاي بين المللي، كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي در توسعه محيط هاي كارآفريني در حوزه هاي مالي و اقتصادي عقب مانده اند ، و در نهايت رشد اقتصادي و سرمايه گذاري آنها دچار مشكل شده است.
۳- بازارهاي مالي توسعه نيافته
در دهه ۱۹۷۰ تا اواسط دهه هشتاد، اقتصاد منطقه خاورميانه و آفريقاي شمالي، هنگامي كه به سمت صنعتي شدن پيش مي رفت، بخش مالي آنها نيز توسعه مي يافت.
اما روند اين توسعه در سالهاي اخير، كند شده و كشورهاي اين مناطق در روند توسعه عقب افتاده اند. درميان اين اصلاحات، آنهايي با ارزش هستند كه قوانين و مقررات بخش مالي را تقويت كند. بعضي از كشورها از ابزارهاي غيرمستقيم سياست پولي و بعضي ديگر (مثل افغانستان، ايران، پاكستان و سودان) اصلاحات مربوط به نرخ ارز را در پيش گرفته اند. با اين حال، با وجود اين تلاش ها، بازارهاي مالي در مناطق خاورميانه و آفريقاي شمالي منسجم و توسعه يافته نيستند. بانك ها تحت سلطه مالكان دولتي و عمومي بوده و به طور قابل توجهي، نشانه بدهي دولت هستند. قوانين، قديمي بوده، شيوه مديريت و ارتباطات با بازارهاي سرمايه بين الملل ضعيف است. درنتيجه، بخش هاي مالي در منطقه نقش واسطه گري كه براي سرمايه گذاري و در نهايت رشد لازم است را برعهده ندارند.
۴- محدوديت هاي زياد براي تجارت
تحقيقات نشان مي دهند كه تجارت و بازرگاني باز، باعث بهره وري بالاتر و رشد درآمد سرانه مي شود. باز بودن تجاري، درجه يا ميزاني است كه خارجي ها و ملت ها مي توانند با همديگر به معامله بپردازند، بدون اين كه هزينه اي به دولت ها تحميل كند. (هزينه هايي اعم از تعرفه هاي مختلف و يا هزينه هاي غير از تعرفه هاي كالا). افزايش در تجارت باعث ترقي در بهره وري، توسط ورود دانش و نوآوري مي شود. در كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي نظام تجارت و بازرگاني متفاوت است. تعداد زيادي از اين كشورها، نظام تجاريشان را آزاد ساخته اند. با اين حال كشورهاي ديگر از اين مناطق، با وجود تلاش هايي در راستاي آزادسازي بازرگاني (مانند تغييرات اخير در ايران، مغرب، پاكستان و سودان) باز هم داراي موانع بزرگ تعرفه اي و غير تعرفه اي، براي تجارت و بازرگاني هستند. در نتيجه در كشورهاي مناطق خاورميانه و آفريقاي شمالي به طور كلي، محدوديت هاي مربوط به تجارت و بازرگاني دو برابر كشورهاي در حال توسعه ديگر است.
۵- نظام ارزي نامناسب
بسياري از كشورها در منطقه خاورميانه و آفريقاي شمالي فاقد يك نظام منعطف در رابطه با نرخ ارز هستند. در بعضي مواقع، ثابت بودن نرخ ارز مفيد واقع شد و همين امر باعث شد كه اين كشورها از تعيين نرخ ارز واقعي اجتناب كنند. يك نظام نرخ ارز نامناسب، يك عامل اساسي در كند بودن رشد صادرات غيرنفتي، است اين كشورها همچنين در توسعه چارچوب سياست پولي نيز تأخير كرده اند، سياستي كه به پيوستن اين كشورها به اقتصاد جهاني كمك شاياني مي نمايد.
نگاهي به آينده
چگونه ممكن است كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي به رشد بالا همانند دهه ۱۳۷۰ برگردند و با اقتصاد جهاني پيوند بخورند؟ دو دهه گذشته يك جنبش اصلاحاتي در ساختار اقتصاد كلان اين كشورها به وجود آمده؟ اما با اين حال، اين اصلاحات به اندازه كافي، ريشه اي و در رابطه با موضوعات دولت نبوده است. از آنجايي كه تلاش هاي صورت گرفته كافي نيست، منطقه خاورميانه و آفريقاي شمالي نمي توانند كه از اقتصاد جهاني به دور باشند؛ زيرا توسعه و پيشرفت لازم را در بخش هاي مختلف دارا نخواهند بود. در رابطه با اصلاحات، يك سري فعاليت هاي گسترده لازم است كه اين فعاليت ها شامل ارزيابي بنيادين نقش دولت در اقتصاد، ايجاد محيطي براي فعاليت بخش خصوصي بر طبق قواعد و ضوابط، آزادسازي هرچه زودتر تجارت و بازرگاني اصلاح بازار سرمايه و بهبود شفافيت از جانب دولت و كيفيت نهادهاي دولتي است. آزادسازي در اقتصاد بايد منصفانه صورت گيرد، به گونه اي كه باعث ايجاد رقابتي شود كه نيروهاي بازار بتوانند، فرصت هايي را جهت تخصيص بهينه منابع، به وجود آورند و سرمايه گذاري و رشد را حمايت كنند. نهايتا اين كه تجانس فرهنگي و زباني، بايد يك موقعيتي را فراهم كند كه اين كشورها بتوانند از ادغام اقتصادي منطقه اي، منافعي را كسب كنند.
|