چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۲
شماره ۳۲۱۶- Nov. 5, 2003
سياست
Front Page

گفت وگوي همشهري با دكتر علي اكبر صالحي درباره دستاوردهاي ايران در مناقشه هسته اي
قدرت منطق
زير ذره بين
در ميان مسئولين من تناقض گويي نديده ام، هيچ مسئولي را نديده ام كه بگويد ما پروتكل الحاقي را قبول نداريم. بنده به عنوان نماينده جمهوري اسلامي در شوراي حكام آژانس بين المللي اتمي قبل از اين مسائل اخير هم هر وقت بحث پروتكل مطرح مي شد موضع رسمي جمهوري اسلامي را اعلام مي كردم.
گفت وگو از: غلامرضا كمالي رهبر
000700.jpg

قضيه پروتكل الحاقي با تمام حرف و حديث هايي كه در مورد آن بود وارد پروسه اي شده است كه از يك طرف دولت ايران را متعهد به اقدامات عيني و ملموسي در جهت توقف برنامه هاي هسته اي و غني سازي نموده و از طرفي كشورهاي بانفوذ اروپايي (انگليس، آلمان و فرانسه) را به انجام تعهداتي در مقابل ايران ملزم كرده است. در اين بين به نظر مي رسد با صدور بيانيه تهران گامي در جهت بي اعتبار شدن قطعنامه شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي كه عليه ايران طراحي شده بود برداشته شده است و اين در حالي است كه در داخل هم از موج مخالفت ها با پذيرش پروتكل كاسته شده و پروسه پذيرفتن قطعنامه به آرامي در مسير خود حركت مي كند.
در چنين فضايي پيرامون پروتكل الحاقي و موضوعات پيرامون آن با دكتر علي اكبر صالحي نماينده ايران در آژانس بين المللي انرژي اتمي به گفت وگو پرداختيم كه در ادامه از نظر خوانندگان مي گذرد:

* قطعنامه اي كه شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي دو ماه پيش عليه ايران تدوين كرد، در نهايت بدون رأي گيري تصويب شد. علت اين شيوه جديد صدور قطعنامه چه بود؟
- قطعنامه عليه ايران به اجماع نرسيد و بدون رأي گيري تصويب شد و دليل آن وجود اختلاف نظرهايي بود كه اعضاء در مورد قطعنامه داشتند و لذا آن اختلاف نظرها طي بيانيه اي از طرف ۱۸ كشور كه نظرهايي غير از نظر وارد در قطعنامه داشتند صادر شد كه ۱۵ كشور از جنبش عدم تعهد بودند به علاوه روسيه، برزيل و چين كه رأي تفسيري آنها ضميمه قطعنامه شده است.
* گروهي بر اين عقيده اند كه دل بستن به جنبش عدم تعهد و اينكه اين كشورها جلوي تصويب قطعنامه مورد حمايت آمريكا را در آژانس بگيرند اشتباه بود. نظر جنابعالي در اين رابطه چيست؟
- من نمي دانم اين گروه آيا واجد اطلاعات كافي و تخصص كافي بوده اند كه اين حرف را زده اند يا نه، ولي جنبش عدم تعهد دو بار با موضع گيري خود مانع انتقال موضوع ايران به شوراي امنيت شد. بخصوص بار اول كه هنوز ما نسبت به حركت آمريكائيها غافل بوديم كه در ماه ژوئن يكباره بحث انتقال پرونده ايران به شوراي امنيت سازمان ملل مطرح شد كه اگر همكاري جنبش عدم تعهد نبود ما در يك مخمصه بزرگي گرفتار مي شديم و به واقع شش ماه پيش پرونده ما به شوراي امنيت سازمان ملل مي رفت. اين جنبش عدم تعهد بود كه مانع آن شد. البته من اين صحبتي را كه شما فرموديد شنيده ام، متأسفانه برخي حتي از سياسيون كشور شايد به خاطر نداشتن اطلاعات كافي يا به خاطر امور ديگر، اين حرفها را زده اند، اما اين حرفها به هيچ وجه اساس و مبنا ندارد.
* كيفيت بازرسي هاي آژانس قبل و بعداز پذيرش پروتكل چه تفاوتي دارد؟
- اين پروتكل با اينكه در مطبوعات ما يكي دوبار چاپ شد ولي خوب تا علاقه قابل توجهي نباشد، كمتر كسي به خود اين فرصت را مي دهد كه با دقت پروتكل را مطالعه كند. چون به هر حال بيشتر مردم دنبال اين هستند كه از اين طرف و آن طرف بشنوند و به تيترها بسنده مي كنند، هيچ وقت اطلاعات واقعي پروتكل با توجه به اينكه در مطبوعات مطرح شده آن گونه كه هست به سمع و نظر خوانندگان نرسيده است. ببينيد يك برداشت اشتباهي كه در مورد پروتكل شده مقايسه آن بوده با آنچه در عراق اتفاق افتاد. در عراق اصلاً بحث پروتكل نبود عراق اصلاً پروتكل را امضاء نكرد. در عراق به خاطر آن چالشي كه با دنيا ايجاد كرده بود و مقابله اي كه با خواسته هاي بين المللي داشت، جريان بين المللي را با تصميمات غلط خود به طرفي سوق داد كه موضوع به شوراي امنيت رفت و در شوراي امنيت در ارتباط با عراق يك مصوبه خاصي جهت بازرسي از امكانات تسليحات كشتار جمعي اين كشور تصويب كردند و براساس آن مصوبه بود كه بدون شرط زمان و مكان وارد عراق شدند و عراق را مورد بازرسي قرار دادند. حتي كاخ هاي حاكمان عراق و خانه هاي دانشمندان اين كشور را بازديد كردند. پروتكل الحاقي فرقش با مقرراتي كه ما الان اجرا مي كنيم اين است كه در مقررات جاري، تعريفي از تأسيسات هسته اي داريم و براساس آن تعريف جلو مي رويم و تأسيساتي كه داريم را طبق آن تعريف به آژانس معرفي مي كنيم و آژانس هم ازآن تأسيسات هسته اي بازديد مي كند.
در سايت هسته اي، شما هم تأسيسات هسته اي طبق تعريف مقررات جاري داريد و هم يكسري ساختمانهايي داريد كه طبق مقررات جاري مشمول تأسيسات هسته اي در اين سايت نمي شوند، به طور مثال (آشپزخانه يا ساختمان اداري) كه از اينها تعريف تأسيسات هسته اي نمي شود زيرا نه مواد هسته اي در آن جا هست و نه فرايند هسته اي در آن انجام مي گيرد. شبيه راكتور يا نيروگاه. لذا ساختمانهاي اداري، آشپزخانه و ساختمانهاي ديگري كه در يك سايت ممكن است وجود داشته باشند مشمول معرفي ما به آژانس نمي شوند و آژانس هم طبق مقررات جاري از آنها بازديد نمي كند. پروتكل الحاقي در اين مورد چه مي گويد؟ پروتكل الحاقي مي گويد وقتي من وارد سايت هسته اي شدم همه ساختمانها مي تواند در معرض بازديد من قرار بگيرد، نه فقط ساختمانهايي كه تأسيسات هسته اي به آن مفهوم در آن هست. آنهايي كه تأسيسات هسته اي دارند مشمول بازرسي منظم هستند و اصلاً يك جدول زماني بازرسي دارند، اما ساختمانهاي ديگر، تحت عنوان بازرسي تكميلي مي توانند مورد بازرسي قرار گيرند.
و جالب اينكه اين پروتكل الحاقي به دليل اقدامات دولت عراق در اوايل جنگ با كويت ايجاد شد، به اين دليل كه در سايتهاي هسته اي اش فعاليت مخفيانه هسته اي داشت. يعني تأسيسات هسته اي عراق در معرض ديد بازرسان بود اما در ساختمانهاي ديگر سايت، فعاليتهاي پنهاني هسته اي انجام مي داد كه از نظر بازرسان آژانس دور بود، پس از اينكه متوجه اقدامات پنهاني عراق شدند پروتكل الحاقي را ايجاد كردند كه از اين به بعد وقتي وارد سايت هسته اي مي شوند همه ساختمان هاي سايت را با عنوان بازرسي تكميلي بتوانند مورد بازرسي قرار دهند. البته ممكن هم هست كه هيچ وقت از اين ساختمان هاي موجود در سايت، بازرسي به عمل نيايد. اما بعداز قضيه عراق اين امكان براي بازرسان در پروتكل لحاظ شد. مراكز صنعتي هم هستند كه خارج از سايت هسته اي قرار دارند ولي تجهيزات هسته اي توليد مي كنند. در اين مراكز هم نه فرايند هسته اي رخ مي دهد و نه مواد هسته اي يافت مي شود. اما يك سري تجهيزات هسته اي كه ليست آن در پروتكل آمده را توليد مي كنند. به همين دليل آن مراكز صنعتي هم بايستي طبق مقررات پروتكل به آژانس معرفي شوند تا آژانس مشمول بازرسي تكميلي خود قرار دهد. بازرسي تكميلي بازرسي منظم نيست. من باز تكرار مي كنم بازرسي هست كه ممكن است هيچ وقت انجام نشود. آنها براساس اطلاعاتي كه به دست مي آورند اعلام مي كنند كه مي خواهيم از اين سايت بازرسي كنيم. در پروتكل الحاقي بند ديگري هست به نام بازرسي هدايت شونده كه ما آن بازرسي تكميلي را مي توانيم در چارچوب بازرسي هدايت شونده انجام دهيم. يعني ما مي گوئيم بخشي از اين كارخانه را مي توانيد بازرسي كنيد كه در ارتباط با ساخت اين تجهيزات مربوطه است و ساير قسمتهاي كارخانه را نمي توانيد بازرسي كنيد.
تفاوت پروتكل  الحاقي با مقررات جاري اين است كه ساختمان هايي كه در يك سايت هسته اي هستند و طبق مقررات رايج به عنوان تأسيسات هسته اي معرفي نمي شدند، بر اساس پروتكل الحاقي بايد معرفي بشوند.
000704.jpg

يك مطلب ديگري هم هست كه بيان مي كند اگر بر حسب اطلاعاتي ،آژانس چنانچه بخواهد از ساختمان هايي غير از ساختمان هاي تأسيسات هسته اي، كارخانه هاي توليدكننده تجهيزات هسته اي و ساختمان هاي موجود در سايت هسته اي بازديد كند، بايستي ما را توجيه كند و اطلاعات كافي در خصوص تأييد ادعايش ارائه دهد و ثابت كند كه در محل مورد نظر فعاليت هسته اي انجام مي شود. بعد از اين كه ما توجيه شديم، به آژانس اجازه مي دهيم بازديد تكميلي هدايت شده از آن مركز انجام دهد.
حالا فرض كنيم كه پروتكل الحاقي را ما نپذيريم. در مقررات جاري كه الان به آن متعهد هستيم، بندي وجود دارد.
به نام بازرسي ويژه كه البته هيچ وقت آژانس از اين اهرم استفاده نكرده، يعني اگر زماني آژانس تشخيص بدهد كه كشوري فعاليت مخفيانه اي انجام مي دهد و آژانس را مطلع نكرده، در آن شرايط مي تواند با استفاده از اين بند، هر مركزي را كه مي خواهد بدهد بازرسي كند. يعني الان هم كه به پروتكل الحاقي نپيوسته ايم، مشمول بند بازرسي ويژه در مقررات جاري هستيم.
* آيا دولت ايران از الحاقيه ترتيبات فرعي كه به عنوان امكان گنجاندن مواردي در خصوص پروتكل و رفع ابهامات آن پيش بيني شده است استفاده كرده يا خير؟
- ببينيد ترتيبات فرعي بعد از امضاي پروتكل ايجاد مي شود و يك امر الزامي نيست، از ۳۷ كشوري كه به پروتكل عمل مي كنند فقط ۴ كشور تقاضا كرده اند كه ترتيبات فرعي داشته باشند، ترتيبات فرعي تفاهمي است بين آژانس و كشور مورد نظر. ما هم در مورد ترتيبات فرعي در حال بررسي هستيم. با آژانس هم صحبت كرده ايم و به نتايج مشتركي هم رسيده ايم ولي چون در اين خصوص عجله نداريم وقتي لازم بود وارد بحث آن خواهيم شد.
* نظر شما در مورد شكست ديپلماسي وقت كشي كه برخي از رسانه هاي بيگانه در مورد موضع ايران در قبال پذيرش پروتكل به كار برده اند، چيست؟
- ما به ديپلماسي حكيمانه و هوشمندانه معتقديم. ديپلماسي به هر حال ابزار مختلف دارد و شما بايستي تمامي ابزار مورد نظر يك ديپلماسي مورد قبول را در نظر داشته باشيد و به كار بگيريد، من عبارت وقت كشي را براي ديپلماسي ايران در قبال قضيه پروتكل خيلي عبارت مناسبي نمي بينم. در ديپلماسي علي القاعده ديپلماتها مانند تجار هستند، اگر يك تاجري در بازار به هر دليلي اعتبارش را از دست بدهد، ديگر نمي تواند در آن بازار تجارت كند، ديپلمات هم در محفل ديپلماسي از اعتباري برخوردار است و به اعتماد دپيلماتهاي ديگر نياز دارد. اين به اين مفهوم نيست كه يك ديپلمات هميشه همه حرف هايي را كه مي زند راست و درست باشد. ممكن است بعضي حرف ها را در زمان مربوط به خود بنا به مصلحت نزند، يك ديپلماسي صحيح بيان صحبت هاي درست در زمان مناسب است. نه خداي ناكرده بيان حرف هاي نادرست كه بعداً ثابت شود كه آن ديپلمات حرف نابجايي زده، آن موقع ديگر اين ديپلمات اعتماد ديگران را نسبت به خود با مشكل مواجه مي كند و كار ديپلماتيكي خود را نمي تواند پيش ببرد. درست مثل يك تاجر در بازار كه اعتبار خود را از دست داده باشد. لذا اگر وقت كشي به اين مفهوم باشد كه شما مي خواهيد روند ديپلماسي را به گونه اي پيش ببريد كه حداكثر مطالبات شما به هر حال تحقق پيدا كند، خوب است زيرا عامل زمان مي تواند عامل عمده و تعيين كننده اي باشد يعني شما زمان را مديريت بكنيد به گونه اي كه حداكثر خواسته هاي شما برآورده بشود، اين با وقت كشي با آن مفهوم فرق مي كند.
* اكونوميست در مقاله اي به موضوع ايران و پروتكل الحاقي پرداخته و بيان كرده كه ايران در پذيرفتن پروتكل زمان را از دست داده و بيان مي كند كه اگر همان اول كه قضيه پروتكل در مورد ايران مطرح شد، ايران پروتكل را مي پذيرفت بهتر مي بود، نظر جنابعالي در اين مورد چيست؟ آيا زماني كه ما انتخاب كرديم زمان مناسبي بود يا اگر همان ابتدا پروتكل از طرف ايران پذيرفته مي شد بهتر بود؟
- اين يك بحث سهل و ممتنع است، خيلي مشكل است كه در مورد اين موضوع بحث كنيم چون بايستي واقعيت هر دو سناريو را به صورت اتفاق افتاده ببينيم تا بتوانيم ارزيابي بين سناريوهاي مختلف را به صورت دقيق داشته باشيم.
ولي در پاسخ به سؤال شما مي گويم كه شايد اين احتمال هم مي بود كه اگر ما زودتر به پروتكل الحاقي مي پيوستيم جلوي برخي مطالبات اضافي غربيها را مي گرفتيم. ما در زماني اين تصميم را گرفتيم كه اقتدار جمهوري اسلامي ايران از نظر دستيابي به فناوري  هسته اي به گونه اي در عرصه جهاني عنوان شد كه براي جمهوري اسلامي يك حيثيت قابل توجهي را كسب كرد و درست در اوج اين اقتدار كه نتيجه تبليغات خود غربيها بود، در محافل بين المللي چهره مقتدرانه اي به ايران بخشيد. به خصوص در ميان كشورهاي در حال توسعه و كشورهاي اسلامي.
من فكر مي كنم، شايد بهترين زمان هم، همين بود. به اين علت كه تمامي كارشناسان درگير اين كار و تصميم سازان، واقعاً تمام سناريوها را مد نظر قرار داده بودند، تمام ارزيابي ها را كرده بودند و تصميم  گيران مملكت هم در جريان امور قرار گرفته بودند و من فكر مي كنم كه تصميم گيران مملكت بر اساس نتايج كارهاي كارشناسي شده در اوج عزت و اقتدار بهترين تصميم را در بهترين زمان گرفتند.
* در رابطه با تناقض گويي هايي كه در داخل بعضاً در مورد مسئله پروتكل الحاقي عنوان شده ،چه نظري داريد؟
- در ميان مسئولين من تناقض گويي نديده ام، هيچ مسئولي را نديده ام كه بگويد ما پروتكل الحاقي را قبول نداريم. بنده به عنوان نماينده جمهوري اسلامي در شوراي حكام آژانس بين المللي اتمي قبل از اين مسائل اخير هم هر وقت بحث پروتكل مطرح مي شد موضع رسمي جمهوري اسلامي را اعلام مي كردم. اين كه نگاه مثبت و ايجابي به پروتكل داريم و نه فقط به اين پروتكل نگاه مثبت و ايجابي داريم بلكه نسبت به هر معاهده بين المللي و پروتكل بين المللي كه در جهت عدم تكثير سلاح هاي كشتار جمعي است نگاه ايجابي داريم به دليل اين كه آن را در راستاي منافع استراتژيك خود مي دانيم و پيوستن همه كشورها به آن را توصيه مي كنيم، چون از اين طريق تمام دنيا از اطمينان جهاني كه لازمه استقرار صلح جهاني است برخوردار خواهد شد، لذا نظر ما مثبت است و ما به همين دليل هم هست كه به كنوانسيون منع توليد سلاح هاي شيميايي پيوستيم. به همين دليل به كنوانسيون منع آزمايشات هسته اي پيوستيم و به همين دليل است كه در كنوانسيون بيولوژيكي به شدت فعاليت مي كنيم كه اين كنوانسيون عملياتي شود. به همين دليل است كه به NPT پيوستيم. ما كشوري هستيم كه به پيشواز كنوانسيونها رفته ايم و نمي دانم كه چرا اين پروتكل الحاقي در اين دست انداز عجيب و غريب افتاد. البته آراء مختلف از گوشه و كنار مثل مطبوعات و دانشگاه ها شنيده مي شود كه نشانه دموكراتيك بودن كشوري است كه آزادي بيان دارد و مخالفين و موافقين مي توانند نظر خود را بيان كنند.
* آمريكايي ها، يكي از دلايل سوءظن به فعاليتهاي هسته اي ايران را برخورداري از منابع انرژي فسيلي(نفت و گاز) مي دانند؟ اين استدلال به لحاظ قدرت اقناعي چقدر اعتبار دارد؟
- اين استدلال كاملاً باطل است، قبل از انقلاب چيزي حدود ۶۰۰ هزار بشكه نفت مصرف داخلي ما بود. الان چيزي حدود ۵/۲ ميليون شايد هم فراتر از آن، ميزان مصرف داخلي ماست. يعني چهار برابر. اگر با همين شتاب جلو برويم، در ۲۰-۲۵ سال آينده اگر واردكننده نفت نباشيم، صادركننده هم نخواهيم بود.
مطلب دوم اين كه هر نيروگاه هزارمگاواتي۱۰ ميليون بشكه در سال صرفه جويي نفت دارد، يعني اگر ما يك نيروگاه هزارمگاواتي هسته اي داشته باشيم۱۰، ميليون بشكه نفت در سال صرفه جويي خواهيم داشت. ما مي خواهيم ۷ هزار مگاوات برق از نيروگاه هاي هسته اي تأمين كنيم كه مي شود هفتاد ميليون بشكه صرفه جويي نفت در سال. اگر قيمت نفت را۲۰ دلار هم فرض كنيم مي شود ۴/۱ ميليارد دلار صرفه جويي در سال و خب اين رقم كمي نيست كه ما از جابه جايي منبع انرژي به دست مي آوريم. اصولاً تأمين انرژي از نيروگاه هسته اي تفاوتش با منابع فسيلي در اين است كه ساخت نيروگاه هسته اي گران است ولي راهبري و سوخت نيروگاه بسيار ارزان و تقريباً ناچيز است. در صورتي كه نيروگاه فسيلي ساخت نيروگاه خيلي گران نيست بلكه پول سوخت و راهبري نيروگاه است كه پرهزينه و گران تمام مي شود. با اين روندي هم كه دنيا به جلو مي رود قطعاً قيمت سوخت فسيلي روز به روز بيشتر خواهد شد. اورانيوم مثل نفت نيست كه موارد استفاده گوناگون داشته باشد، تنها موردي كه مي توانيد از اورانيوم استفاده كنيد اين است كه شما اورانيوم را در راكتور قرار بدهيد و انرژي آن را استفاده كنيد. ما الان در قيمت تمام شده توليد برق از نيروگاههاي فسيلي ايران هزينه آلودگي را لحاظ نكرده ايم. ما با استفاده از منابع فسيلي ۳۰ هزار مگاوات برق توليد مي كنيم. شما ببينيد چه حجمي از گاز كربنيك و گازهاي گلخانه اي با اين روش توليد مي  شود، كه واقعاً قابل تأمل است و اگر ما بخواهيم جلو توليد اينها را بگيريم بايستي يك هزينه اضافه بكنيم كه اگر اين هزينه را به هزينه توليد برق از طريق نيروگاههاي فسيلي اضافه كنيم قيمت برق فسيلي حاصل شده و تميز خيلي گران تر از قيمت برق توليد شده از نيروگاه هسته اي خواهد شد. چون در هسته اي توليد گازهاي گلخانه اي ديگر وجود ندارد.
* در دستگاه سياسي آمريكا، در مقابل طيفي كه خواستار معامله با ايران بر سر موضوع فعاليت هاي هسته اي و تروريسم هستند، طيفي قرار دارد كه هرگونه مذاكره با ايران را رد مي كند و به كمتر از تغيير رژيم در ايران قانع نيست آيا با اين شرايط، پذيرفتن پروتكل الحاقي كه محدوديت هايي را قطعاً براي ايران ايجاد خواهد كرد، عمل شتابزده اي به نظر نمي رسد و ابتكار عمل را به طرف مقابل واگذار نمي كند و امتياز چانه زني ما را كاهش نمي دهد.
- نه، برعكس، امتياز چانه زني ما را بيشتر مي كند، درواقع برنده اين قضيه ما بوديم اين تحليل من نيست، تحليلي است كه تمام دنيا در مورد پذيرفتن پروتكل الحاقي در مورد ايران داشته، شما اگر يك مروري به مطبوعات جهان در اين چند روز اخير داشته باشيد، چه مطبوعات غربي و چه مطبوعات شرقي و كشورهاي اسلامي، بيانيه تهران به عنوان يك سند پيروزي براي ايران تلقي شده و حكايت از هوشمندي و كياست مسئولين نظام دارد و حتي در يكي از مقالاتي كه در «هرالدتريبيون» خواندم آمده بود «ايران با اين اقدام زيركانه و هوشمندانه، توانست ائتلافي را كه در اين چند ماه اخير آمريكا به زحمت توانسته بود عليه ايران به وجود بياورد تبخير كند» و بعد توصيه كرده كه بهتر است آمريكا هرچه زودتر براي اينكه بيشتر از اين از اروپا عقب نماند وارد تعامل با ايران بشود.
000702.jpg

ببينيد الان اروپا در صحنه سياسي يك جايگاه ويژه اي براي خودش پيدا كرده، يك بازسازي سياسي براي اروپا رخ داده، اروپا بعداز جنگ آمريكا با عراق يك مقدار از نظر نفوذ سياسي در دنيا بي اعتبار شده بود. اما الان با اين اقدامي كه در پاسخ به دعوت ايران انجام داد، توانست جايگاه سياسي خود را در عرصه جهاني بازسازي كند و اگر به درستي عمل كند، نفوذ سياسي خودش را افزايش خواهد داد و جايگاه خودش را ريشه دارتر خواهد نمود و خواهد توانست با قوت بيشتري براي حل و فصل بحرانهاي جهاني وارد ميدان شود.
* با توجه به اينكه در محافل آمريكايي شايع شده كه نومحافظه كاران تمايلي به اشغال ايران مانند عراق ندارند بلكه ترجيح مي دهند از طريق اقدامات نامحسوس حكومت ايران را متزلزل بكنند، آيا تحميل پذيرفتن پروتكل به ايران را در جهت سياست هاي آمريكاييها نمي دانيد و اينكه بعداز پروتكل نبايد شاهد اقدامات ديگر و تحميل فشار آنها در بخشهايي از قبيل، حقوق بشر و تروريسم باشيم؟
- ببنيد، اينكه آمريكا يك حالت تخاصمي با ايران دارد بركسي پوشيده نيست و آمريكا تا به يك تفاهم سياسي با ايران نرسد همواره فشار خود را به ايران با عناوين مختلف و بهانه تراشي هاي مختلف ادامه خواهد داد يعني اين يك واقعيت است و ما بايستي همواره بيدار باشيم. اما خوب اين طور هم نيست كه تمام دولتمردان آمريكا در يك راستا فكر كنند در بين آنها كساني هستند كه علاقه مند نيستند تنش با ايران تبديل به يك بحران شود. اين را ما از مطالعه مطبوعات و صحبت هايي كه با سفراي ساير كشورها داريم متوجه مي شويم. يعني اين طور نيست كه كل مجموعه سياسي آمريكا تمايل داشته باشد كه با ايران همواره يك مقابله شديد داشته باشد و چالش هاي خود را با ايران پيچيده تر و غامض تر كند، برخي در ميان خود آنها هستند كه مي خواهند اين چالشها به بحران تبديل نشود، حال اينكه كدام گروه بتواند حرف خود را پيش ببرد ، بحث ديگري است. ولي آمريكا به هر حال رفتارش با ايران يك رفتار خصمانه است و اين يك واقعيت است و تا آمريكا رفتار خودش را با ايران تغيير ندهد، خوب من فكر مي كنم مسائل در جهت حل شدن سير نخواهد كرد. حالا بايد منتظر بود و سير تحولات آينده را ديد كه به چه صورت خواهد بود، قطعاً امضاي پروتكل الحاقي از جانب ايران و همكاري اي كه ايران با آژانس از خودش نشان داده و تفاهم و توافقي كه با اروپا داشته آمريكا را در سير خودش منزوي خواهد كرد.
* عكس العمل روسها درخصوص قضيه پروتكل و فشارهايي كه بر ايران بوده با توجه به اينكه روسيه طرف قرارداد ايران در ساخت نيروگاه بوشهر است و به نوعي تعهدات ايران به آژانس بين المللي انرژي اتمي روسها را هم تحت تأثير قرار خواهد داد چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- روسيه به نظر من موضع خوبي داشته. بخصوص از بيانيه تهران استقبال شاياني كرد. قبل از اينكه بيانيه تهران صادر بشود و قبل از اينكه ما با وزاري خارجه سه كشور اروپايي جلسه داشته باشيم با معاونت وزارت خارجه روسيه اينجا جلسات مفصلي داشتيم. آقاي روحاني با ايشان جلسه اي داشته اند. آقاي مهندس آقازاده و مسئولين وزارت خارجه جلساتي داشتند و بحث هاي مفصلي انجام شده بود؛ ما روابطمان با روسيه به گونه اي است كه ما همواره آنها را در جريان امر قرار داده ايم.
* آيا وزراي سه كشور اروپايي در سفر خود به تهران تضميني مبني بر دستيابي ايران به تكنولوژي هسته اي در برابر توقف موقت برنامه غني سازي و پذيرش پروتكل الحاقي به مقامات ايراني دادند يا خير؟
- ببينيد اينجا طرفين به هم هيچ گونه تضميني ندادند. بلكه طرفين تعهد اخلاقي براي خودشان ايجاد كردند، اما تعهد اخلاقي در دنياي ديپلماسي بخصوص وقتي در معرض ديد جهانيان قرار گيرد از اهميت قابل توجهي برخوردار مي شود. يعني به خودي خود و به طور ضمني تضميني لازم را ايجاد مي كند. در اين راستا اولين قدم را ما برداشتيم، روز پنج شنبه گزارش كاملي از فعاليت هسته اي خودمان را تحويل محمد البرادعي داديم. قدم دوم ما پروتكل الحاقي است كه نامه آن را تنظيم كرده ايم و به زودي به آژانس ارسال خواهيم كرد. لذا ما اقدامات عملي انجام داده ايم و به تعهداتي كه كرده بوديم پايبند هستيم. اروپا هم بايد به موازات پايبندي خودش را به تعهدات مطرح شده در بيانيه تهران نشان دهد چون در غير اين صورت قضاوت جهاني به گونه اي خواهد بود كه اروپا در دراز مدت از عدم پايبندي به اين تعهدات متضرر خواهد شد.
* در گزارش آژانس بين المللي انرژي اتمي آمده بود كه در نيروگاه نطنز نمونه هايي به دست آمده به نوع اورانيومي آلوده بوده اند كه در ساخت سلاحهاي هسته اي به كار مي رود، مقامات ايراني دليل آن را تجهيزات وارداتي آلوده ذكر كرده اند، نظر جنابعالي در اين مورد چيست؟ و آيا كشور يا كشورهاي وارد كننده اين تجهيزات آلوده به آژانس معرفي شدند يا خير؟
- ببينيد هر متخصص ديگري هم كه زمينه اي از تخصص در اين امور داشته باشد وقتي كه تاريخچه فعاليت غني سازي ايران را براي او بيان بكنيم و اين قطعات مورد نظر را ملاحظه بكند خيلي راحت مي تواند بگويد كه اين آلودگي از كجاست، از نظر علمي براي آن كارشناس و متخصص خيلي ساده است كه اين آلودگي ها مربوط به ايران نمي شود. چون اگر ما به اين درجه از تكنولوژي توليد كه در اين آلودگي ها پيدا شده بخواهيم برسيم بايستي تعداد زيادي ماشين آلات و ادوات در اختيار داشته باشيم و براي ماهها و بلكه بيش از يك سال كار بكنند كه ما به يك چنين تكنولوژي در توليد دست پيدا كنيم. وسائل آلوده قبلاً از كشورهاي ديگر به عنوان قطعات دست دوم خريداري شده و مورد استفاده قرار گرفته و ما از آلوده بودن آنها اطلاع نداشته ايم. به هر حال اين مسأله الان كاملاً روشن است، ما تمام اطلاعات مربوط به تاريخچه اين قطعات را به آژانس گزارش داده ايم و گفته ايم كه همه اين قطعات را از واسطه هاي خارجي و در بازار آزاد خريده ايم و به طور رسمي از كشور خاصي خريداري نشده اند. دلالها هم اين قطعات را از كشورهاي مختلفي خريداري كرده و به ما فروخته اند.
* با توجه به اين كه ايران هيچ گونه راكتور هسته اي كه پلوتونيوم استفاده بكند، ندارد دليل توليد آب سنگين در نيروگاه اراك براي توليد پلوتونيوم (كه در ساخت بمب اتم مورد استفاده قرار مي گيرد) چيست؟
- راكتور اراك كه توسط دانشمندان و متخصصان ايراني طراحي شده راكتوري تحقيقاتي است كه در خيلي از كشورهاي جهان از مشابه آن استفاده مي كنند اين الزاماً  براي توليد پلوتونيوم نيست، ضمن اين كه پلوتونيوم در آن توليد مي شود، زيرا وقتي شما اورانيوم را وارد مي كنيد خود به خود پلوتونيوم توليد مي شود، فعل و انفعالات طوري است كه اورانيوم ۲۳۸ تبديل به پلوتونيوم مي شود. خوب در راكتور بوشهر به همين صورت است. اما قصد ما توليد پلوتونيوم نبوده است، ما راكتور اراك را به اين دليل طراحي كرديم و در شرف ساخت آن هستيم كه بتوانيم راديو داروهاي مورد نياز بيمارستانهاي خودمان را توليد كنيم، ما الان مثلاً چشمه كبالت ۶۰ را مدتها است از كانادا خريده ايم ولي هنوز نتوانسته ايم آن را به ايران منتقل كنيم، خوب ما كه نمي توانيم همه كشور را معطل كنيم به خاطر اين كه برخي كشورها به دليل مسائل سياسي فشارهايي را به ما دارند، ما كه نمي توانيم بگوييم، بيماران فعلاً بيمار نشويد يا صنايع استفاده نكنيد چون ما نمي توانيم چشمه كبالتي را كه خريداري كرده ايم وارد كشور كنيم. ما بايد بتوانيم اين چشمه ها را خودمان توليد كنيم. هدف اصلي اين راكتور توليد راديو دارو و توليد چشمه هاي مورد نياز در صنعت است و خوب شما هر طوري راكتور را بسازيد بالاخره پلوتونيوم توليد مي شود، ولي ما به قصد توليد پلوتونيوم كه اين كار را نكرديم. اين راكتور زير نظر آژانس خواهد بود و دوربين هايي در طراحي اين راكتور در نظر گرفته شده كه مدام سوخت را در راكتور، رصد مي كنند و استفاده از آن سوخت كاملاً  تحت كنترل آژانس بين المللي انرژي اتمي قرار خواهد داشت.
* در مورد قطعنامه آژانس و بيانيه تهران صحبت هاي بسياري شده جنابعالي آن دو را چگونه با هم مقايسه مي كنيد؟
- قطعنامه را مي شود گفت كه جلوه منطق قدرت بود، يك سري كشورهاي قدرتمند آمدند به زور يك چيزي را علي رغم ميل خيلي از كشورهاي ديگر، با فشارهايي كه به كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد آوردند، به يكي پول دادند، يكي را تهديد كردند خلاصه مجبور مي كردند كه شما بايستي يك كاري بكنيد كه قطعنامه آن طوري كه ما مي خواهيم به تصويب برسد، قدرت پشت قطعنامه بود در صورتي كه بيانيه تهران قدرت منطق را پشت خود داشت و به دنيا نشان داد كه با منطق، با گفت وگو، با تفاهم، با احترام متقابل مي توان جلوي بحران را گرفت. چرا كه بحران تبديل به يك بحران بين المللي مي شد دود آن در چشم همه مي رفت و بخش عمده اي از دنيا را در برمي گرفت و لذا من فكر مي كنم نهايتاً  قدرت منطق بر منطق قدرت پيروز خواهد شد. اين محوري كه ايران و اروپا تشكيل دادند، محور عاقبت انديشي و عقلانيت بود و بر آن محور كج انديش كه به دنبال جنگ و جدال و خونريزي يكجانبه گرايي، خفه كردن ساير صداها است، قطعاً  غلبه خواهد كرد.
* در مورد كارشناساني كه دوشنبه هفته گذشته وارد تهران شدند، مذاكرات در چه محورهايي بوده و تا چه زماني در ايران حضور خواهند داشت و اين مذاكرات تا چه زماني به طول خواهد انجاميد؟
- روز دوشنبه ما دو جلسه فشرده داشتيم، روز سه شنبه هم جلسه داشتيم و در جلسات جزييات مربوط به گزارش ايران به آژانس را با آنها در ميان گذاشتيم چون در گزارشي كه براي ارسال به آژانس آماده كرده بوديم امكان درج كليه جزييات نبود. در اين جلسات به بيان جزييات فني كه در گزارشي لحاظ نشده بود پرداختيم.
آمدن كارشناسان از سه هفته پيش هماهنگ شده بود و ربطي به پذيرش پروتكل نداشت.
* به آينده خوش بين هستيد؟
- بله، ولي اين به آن معني نيست كه در آينده ديگر هيچ چالشي پيش رو نداشته باشيم، ما بزرگترين چالش را پشت سرگذاشتيم. چالش هاي بعدي را مي شود به مراتب ساده تر پشت سرگذاشت، ما بزرگترين چالش را واقعاً  به زيبايي پشت سرگذاشتيم. من با سفراي جنبش عدم تعهد روز جمعه در وين جلسه داشتم همه شگفت زده شده بودند و تبريك مي گفتند.
كشورهايي كه به هر حال با ما رابطه خوبي ندارند و دنبال ايجاد مشكل براي ما هستند خيلي سعي كردند در اين چند ماه ائتلافي را عليه ما بسيج كنند و تا حدودي هم موفق شدند. ولي با اين حركت زيباي ايران واقعاً  همه رشته هاي آنها پنبه شد و البته همه اينها به اين مفهوم نيست كه ما در آينده چالشي نخواهيم داشت. الان نوبت جنگ رسانه هاست و جنگ تبليغاتي كه ايران بايد در اين چالش  هم سربلند بيرون بيايد.
قدرت رسانه اي آنها قابل مقايسه با ما نيست. اما كلام حق ما وزن خاص خودش را دارد. اگر ما بتوانيم كلام حق خودمان را به سمع جهانيان برسانيم، چون حق في ذاته وزن دارد و مي تواند خيلي از دسيسه هاي پوشالي و باطل آنها را خنثي كند.
* آقاي دكتر اظهارات اخير آقاي البرادعي مبني بر جامع بودن گزارش ايران درخصوص پايبندي به پيمان بين المللي منع گسترش سلاح هاي هسته اي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- گزارش هاي مثبت آقاي البرداعي بيانگر ميزان همكاري ايران در زمينه شفاف سازي و پاسخگويي به سؤالات مطروحه از طرف آژانس بين المللي انرژي اتمي بود، همانطور كه قبلاً  هم در مصاحبه ها اشاره داشته ام موضع جمهوري اسلامي بر همكاري كامل با آژانس بوده و خواهد بود و اين كه سؤالي را بي پاسخ نگذاريم و تمام سؤالات مطرح شده از طرف آژانس را پاسخ دهيم.
موارد باقي مانده را نيز با كارشناسان آژانس در حال مذاكره هستيم. مذاكرات ما با كارشناسان آژانس كاملاً  رضايت بخش بوده و اين كارشناسان تا روز دوشنبه در ايران خواهند بود.
و مطمئن هستيم كه ان شاءالله اين پرونده با همدلي، همفكري وتأمل بين ايران و آژانس، اتحاديه اروپا، جنبش عدم تعهد به نحو احسن به سرانجام برسد و اين پرونده براي هميشه بسته شود.
* همزمان با پيشرفت در مذاكرات ايران با آژانس و اروپايي ها، معاون وزير خارجه آمريكا بحث باز بودن درهاي گفت وگو با ايران را مطرح كرده است. آيا بين اين رخدادها رابطه معناداري ديده مي شود! 
- قطعنامه اي كه عليه ايران صادر شده بود با اين تحولات اعتبار خود را از دست داده و اقدامات ايران در قالب همكاري با آژانس و اتحاديه اروپا رويكرد مثبتي را در جهان ايجاد كرده و طبق اطلاعاتي كه از رسانه ها دريافت مي شود، فكر مي كنم بخش اعظمي از دولتمردان آمريكا هم بي علاقه نيستند كه مسأله ايران به نحو مسالمت آميز حل شده و تبديل به يك بحران جهاني نشود.
قطعاً  وزراي اروپايي هم بدون هماهنگي با آمريكايي ها نيامده بودند پس يك تفاهم جهاني در حال شكل گيري است كه هدف آن جلوگيري از تبديل موضوع ايران به يك بحران جهاني است.

نگاه امروز
امنيت و حقيقت

تنها نكته پيرامون بيانيه تهران كه به نظر مي رسد درباره آن اجماعي وجود دارد، اين است كه اين بيانيه در كنار توافق هاي ديگر ايران با آژانس بين الملي انرژي اتمي، تلاش هاي ايالات متحده و اسرائيل را براي تحريك جامعه جهاني عليه ايران بي اثر كرد. اين تحليل، يك بخش تكميلي هم دارد و آن اين است كه ايران اول به جامعه جهاني قبولاند كه مي بايست به آن به عنوان كشور موثر منطقه، بلكه قدرت منطقه اي نگاه كند و دوم نشان داد كه متناسب با اين جايگاهي كه براي خود قائل است، حاضر است مسئوليت بين المللي بپذيرد. مسئوليت پذيري بين المللي از مولفه هاي ثابت و پايدار روابط بين المللي است كه اگر كشوري نتواند توانايي خود را براي ايفاي آن اثبات كند، منزلت شايسته جهاني نمي يابد.
ايران اين مسئوليت پذيري را در دو عنصر مي جويد و در جريان مذاكرات ماه هاي اخير كوشيد همين دو عنصر را به طور مستقيم براي آژانس بين المللي انرژي اتمي و قدرت هاي اروپايي و غيرمستقيم براي ايالات متحده تشريح كند.
عنصر اول كه بر رفتار بازيگران بين المللي تأثير زيادي مي گذارد عنصر پرستيژ يا حيثيت طلبي است. ابزارهاي حيثيت طلبي بسته به موقعيت كشورها و شرايط منطقه اي و بين المللي متغير است.
مثلا براي ايالات متحده و رهبرانش پيش بردن حرف خود در شوراي امنيت سازمان ملل، حل صلح آميز مناقشه هاي بين المللي و منطقه اي نمونه عالي حيثيت طلبي است اما وقتي از اين راه موفق نشوند عنصر زور كه اين كشور بيشتر از ديگر كشورها دراختيار دارد به كمكش مي آيد و با اين روش كسب حيثيت مي كند. اين روش اخير همواره مورد نقد جهانيان است اما وقتي آمريكايي ها را به هدف مي رساند، ديگران بدون آنكه فراموشش كنند، مي كوشند از كنار آن بگذرند.
اما روش رايج حيثيت طلبي، حل سياسي و مسالمت آميز بحران هاست .يكي از نمونه هاي رايج حل مسالمت آميز در تاريخ معاصر در دهه ۶۰ ميلادي و در جريان بحران موشكي كوبا رخ داد. در آن بحران، روس ها قصد استقرار موشك در كوبا را داشتند و آمريكا با اين كار مخالف بود. در نهايت پس از تهديد آمريكا شوروي ها تصميم خود را عوض كردند و آمريكايي ها خود را پيروز آن بحران خواندند. اما فرداي آن روز كه آندره فونتن سردبير نامدار لوموند نوشت «شوروي ها با عقب نشيني خود صلح جهاني را تضمين كردند» نگاه ها عوض شد و همگان نيكتا خروشچف رهبر اتحاد شوروي را ستودند و و خروشچف قهرمان صلح شد و به تبع آن حيثيت طلبي شوروي بر آمريكايي ها غلبه كرد.
در بحران هسته اي ايران نيز، تهران در منازعه حيثيت طلبي بر آمريكا و اسرائيل غلبه كرد. زيرا اين دو كشور اصرار داشتند ايران را كانون خطر جهاني نشان دهند و تهران اين دسيسه را بي اثر كرد.وجه دوم مسئوليت پذيري جهاني، مشاركت در فرايندهاي امنيت سازي منطقه اي و جهاني است. ايران در قالب بيانيه تهران اين قابليت خود را به جامعه جهاني قبولاند و اكنون، به ايران به چشم كشوري نگريسته مي شود كه توانسته است با تدبير سياسي جلو يك بحران نظامي احتمالي را بگيرد.ازنظر منطق روابط بين المللي، كشوري كه در مبارزه حيثيت طلبي و مسئوليت پذيري جهاني، از خود شايستگي نشان دهد، در خور اعتماد جهاني و ايفاي نقش موثر منطقه اي و جهاني است.

نشر سياست
رقابت سايه ها
پيكار بر سر آتش مقدس - ۲

عباس لقماني
پس از آنكه تزارهاي روسيه قفقاز و صحراهاي تركمنستان را به زير سم اسبان خود گرفتند لندن و كمپاني هند شرقي مستعمره بزرگ خود در آسيا يعني هند را در خطر ديدند.
حكومت روسيه در سن پترزبورگ اين خطر را احساس كرد كه ممكن است انگليسي ها قبايل مسلمان آسياي مركزي را بر ضد روسيه بشورانند و رقابت اصلي روسيه و بريتانيا براي بدست آوردن امتيازات بيشتر در اين منطقه خود را بيشتر از هر جاي ديگر در افغانستان نشان داد.آن هم هنگامي كه هر دو قدرت دريافته  بودند كه افغانستان مي تواند دروازه ورود به هند و آسياي مركزي باشد. لرد جرج ناتيال كرزن كه در سال ۱۸۹۸ نايب السلطنه هند بود، عقيده بريتانيا در مورد اين بازي بزرگ را اينچنين يادداشت مي كند: تركستان، افغانستان، ماوراي دريايي مازندران و ايران هر چند كلمات بي اهميت درباره آنها بازگو كنند و يا بخواهند نشان دهند كه آنها سرزمين هاي دورافتاده اي هستند، ولي براي من فقط به منزله مهره هاي روي يك تخته شطرنج هستند كه در هنگام حكومت بر جهان جابه جا مي شوند.
صد سال پس از آن بار ديگر اين بازي بزرگ در منطقه اي بين كوه هاي قفقاز و چين آغاز شده است و مانند آن زمان بار ديگر همه براي رقابت در بدست گرفتن كنترل اين منطقه هستند به خصوص از هنگامي كه شوروي از هم فروپاشيد. امروز ولي بازيكنان تازه اي به صحنه سياست آمده ا ند و قواعد بازي استعمارگران جديد بسيار پيچيده تر از قواعدي است كه در قرن نوزدهم بكار گرفته مي شد.
امريكايي ها مدت زيادي است كه نقش پيشين انگليسي ها را به عهده گرفته اند و با روسيه در اين منطقه به رقابت مي پردازند و سواي آن بازيكنان جديدي نيز وارد معركه شده اند. قدرتهاي منطقه اي مانند چين، ايران، تركيه و پاكستان دست هاي خود را به سوي اين منطقه دراز كرده اند و در كنار آن شركتهاي چندمليتي كه بودجه بعضي از آنها حتي زيادتر از بودجه تعدادي از كشورهاي اين منطقه است ،به اين جمع پيوسته اند و علايق خود را دنبال مي كنند. در حالي كه در بازي گذشته قرن نوزدهم جدال لندن و سن پترزبورگ بر سر راهيابي و يا دسترسي به دروازه هاي هند بود. در بازي كنوني درياي مازندران و منابع سرشار انرژي آن چشم قدرتهاي خارجي را به اين منطقه دوخته و رقابت براي دسترسي به اين منابع را به اوج رسانده است.
000706.jpg

گفته مي شود بزرگترين منابع كشف نشده انرژي جهان در زير آبها و سواحل درياي مازندران نهفته است.
براساس پيش بيني ها در اين منطقه بين پنجاه تا ۱۱۰ ميليارد بشكه نفت و ۷ تا ۹ ميليارد مترمكعب گاز طبيعي وجود دارد.
وزارت انرژي امريكا حتي پا را از اين فراتر گذاشته و مدعي است كه ۲۰۰ ميليارد بشكه نفت در زير آبهاي اين دريا نهفته است . فقط در جمهوري آذربايجان و قزاقستان حفاري هاي اخير نشان مي دهد كه ممكن است ۱۱۰ ميليارد بشكه نفت پيدا شود يعني حدود سه برابر كل ذخاير نفت آمريكا.
فقط عربستان سعودي با منابع كشف شده ۲۶۲ ميليارد بشكه اي خود زيادتر از اين منطقه ذخيره دارد. در تابستان سال ۲۰۰۰ در سواحل قزاقستان منابع نفتي جديدي كشف شد كه گفته مي شود يكي از پنج منابع بزرگ كشف شده جهان است.
از قرن گذشته مشخص شد كه درياي مازندران داراي منابع نفت و گاز است حتي شواهدي در دست است كه نشان مي دهد در قرون وسطي پيروان زرتشت بر گرد آتش هايي كه از زمين خارج مي شد در جمهوري آذربايجان كنوني به عبادت مي پرداختند. اين آتش براي آنها مقدس بود.
امروز ولي پيكار براي اين آتش مقدس به رقابتي سرسختانه مبدل شده است ،قدرتهاي جهاني و منطقه اي، كشورهاي ساحلي و شركتهاي چندمليتي در رقابت براي بدست آوردن سهمي از آن خود از اين منابع بزرگ نفت و گاز هستند.
ديك چني معاون رئيس جمهوري آمريكا و رئيس سابق شركت نفتي هالي برتون در سال ۱۹۹۸ در يك سخنراني در برابر مديران صنعتي شركتهاي نفتي در واشنگتن گفت : « من هرگز زماني را به خاطر نمي آورم كه منطقه اي در زماني چنين كوتاه همانند درياي مازندران اين چنين اهميت استراتژيك پيدا كند. »
ديك چني اكنون معاون رئيس جمهوري آمريكاست كه او نيز خود عضو يك خانواده دست اندركار صنايع نفتي در تگزاس است.
در وزارتخانه هاي نفت و انرژي دنيا اين آخرين ذخيره گاه منابع انرژي جنب و جوش تازه اي ايجاد كرده است.
درست هنگامي كه كشورهاي دمكرات دنيا درصدد ريختن طرح دوستي با ديكتاتورهاي حاكم در بعضي از اين كشورها هستند، شركت هاي بزرگ چندمليتي قراردادهايي به ارزش بيش از ۳۰ ميليارد دلار با اين كشورها بسته اند و سرمايه گذاري را در صنايع نفتي آنها آغاز كرده اند.
تا سال ۲۰۱۵ سرمايه گذاري هاي بيش از ۱۰۰ ميليارد دلار در اين منطقه به عمل خواهد آمد.
براي شركت هاي بزرگ نفتي كه ملي شدن نفت در بسياري از كشورهاي منطقه خليج فارس شانس كمتري را براي آنها در به انحصار درآوردن منابع خليج فارس بوجود آورده است، درياي مازندران مي تواند جايگزين خوبي باشد.
به جاي افسران و درجه داران انگليسي و روسي كه در قرن نوزدهم با پوشش محقق و يا نقشه بردار در طول جاده ابريشم فعاليت مي كردند، امروز ماجراجويان ديگري به صحنه آمده اند كه در درجه اول مهندسان نفتي و زمين شناسان هستند.
آن چيزي را كه وزير خارجه تزارگراف نسلروده Nesselrode به عنوان «رقابت سايه ها» از آن در هنگام بازي بزرگ قرن نوزدهم نام مي برد ، بعد ديگري به خود گرفته است.به جاي ماجراجوياني كه به آب و آتش مي زدند، شركت هاي فرامليتي و كادرهاي زبده اداري آنها به اين ميدان روي آورده اند.در كنار آنها نيروهاي نظامي به طور مستقيم وارد صحنه شده اند.

نگاه
سازمان هاي بين المللي يا روابط دوجانبه
بخش پاياني

با اين ملاحظه كاملاً طبيعي بود كه پيروزي در صحنه هاي بين المللي و موضوعاتي كه به نحوي از انحاء جنبه بين المللي داشته باشد را مشاهده نماييم و در قبال تعلل در روابط دوجانبه، موضوعات و منازعات بين المللي را قرين با موفقيت بدانيم. مع الاسف نمونه بسيار مهم چگونگي برخورد با كشورهاي حاشيه درياي خزر، عدم محكوميت تجاوز صدام(۳) آن هم در كنفرانس اسلامي، صدور رأي شوراي حكام آژانس بين المللي، نشان داد كه گزينه اولويت بخشيدن به سازمان هاي بين المللي (نه رسماً بلكه عملاً) از نتيجه بخشي لازم برخوردار نبوده(۴) بلكه يك بازنگري اساسي در شروع دور جديدي از ديپلماسي كشور را طلب مي كند.
پيش از آنكه مطلب را تمام كنم بيان يك موضوع بسيار مهم و اساسي را در بي اثر و يا حداقل كم اثر دانستن استفاده از پتانسيل سازمان ملل و سازمان هاي مشابه را ضروري مي دانم. در دستگاه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران نسبت به دو واقعه بزرگ تاريخي طي ده سال گذشته واكنش لازم «تحليلي، تبييني» بنابه دلايل فراوان كه از فرصت و مجال اين مقاله خارج است و در وقت ديگري به طور موسع به آن خواهم پرداخت، صورت نگرفته، بلكه غفلت هم شده است!. اولين واقعه مهم تاريخي فروپاشي شوروي بود كه اساس معادلات بين المللي را تغيير داد. يكي از صحنه هاي اصلي رويارويي دو ابرقدرت در دوران جنگ سرد هماورد گاه سازمان ملل بود كه مي توانست نقش مؤثري ايفا كند. كما اينكه بنابه ملاحظه وضعيت دو ابرقدرت اين نقش را ايفا مي نمود. متأسفانه نه دستگاه سياست خارجي در آن وقت به اندازه كافي به اين تغيير و دگرگوني عظيم در روابط بين الملل پرداخت و نه آناني كه در سازمان ملل حضور داشتند پي به آينده كم اثر اين سازمان بردند. واقعه دوم حملات ۱۱ سپتامبر بود كه اساساً استراتژي كلان آمريكا را در پس فروپاشي به شتابي مضاعف انداخته و جريان نويني را در صحنه بين المللي به وجود آورد كه يكي از ساده ترين تغييرات آن كاسته شدن از نقش گذشته سازمان ملل بود. مقايسه كنيد نقش سازمان ملل در حمله اول و دوم آمريكا را به عراق . بنابه آنچه كه آورده شد شرايط نوين بين المللي و جايگاه ويژه و خاصي كه كشورهاي صاحب نام در تعارض و چالش با يك جانبه گرايي آمريكا درك و احساس مي كنند و در اين مسير منافع خود را به صورت جدي تهديد شده دريافته اند و در مسير چند قطبي نمودن قدرت مسلط در روابط بين الملل، بيشترين نياز را به كشورهايي با موقعيت جمهوري اسلامي ايران احساس مي كنند، عقلانيت سياسي و انديشه حفظ و توسعه منافع ملي بر پايه آرمان هاي انقلاب اسلامي (اصلاحات) ايجاب مي كند رويه ديپلماسي در آينده را بر محور روابط دوجانبه(۵) قرار داده، برنامه كلان استراتژيك خود را بر اين اساس تنظيم نماييم.
پانوشت ها:
۱- اين افراد در دوران سازندگي در جهت «تداوم اقتدار» كم و بيش داراي نقش مؤثر بودند و به دليل توجهي كه به نقش و تأثير سازمان ملل و سازمان هاي بين المللي داشتند تأثير چنداني از تخريب در روابط دوجانبه كه ماحصل اعمال اقتدار در خارج از كشور بود نپذيرفته و اهميت زيادي قائل نبودند؛ بلكه به  طور اصولي جبران عدم پيشرفت در برقراري ارتباط با آمريكا را حضور هرچه بيشتر و فعال تر در سازمان ملل و سازمان هاي مشابه ارزيابي مي نمودند.
۲- شايد يكي از دلايل غيركارشناسي ايشان در محدود نمودن مدت مأموريت در سقف سه سال در خارج از كشور از اثرات تخريبي چنين توقف هاي طولاني در خارج از كشور باشد.
۳- شايد عنوان شود كه تعامل با سازمان هاي بين المللي و روابط دوجانبه را توأمان پيش برده و مي بريم. متأسفانه نمونه عيني برخورد با كشور عراق هم از جنبه بين المللي و هم از جنبه روابط دوجانبه نشان دادكه به علت عدم تبحر و تجربه و درك و تحليل اساسي از شرايط بين الملل بعد از فروپاشي نه تنها نتوانستيم از محكوميت عراق و متجاوز دانستن اين كشور توسط دبيركل در خصوص غرامات جنگي بهره اي ببريم و يا حتي ديالوگي را آغاز كنيم (به مصاحبه مشروح و مفصل دكتر مولائي روزنامه شرق دوشنبه ۵ آبان رجوع فرماييد)، بلكه در شرايط پس از سقوط صدام و برخورداري از مطلوب ترين نوع رابطه با شوراي موقت حكام عراق، محكوميت تجاوز صدام را از اين شورا كسب نماييم. متأسفانه با قرار دادن اعتبار ۳۰۰ ميليون دلاري و باغ سبز ۵۰۰ ميليون دلاري از سفر زائران ايران به عتبات نشان داديم كه از غرامت گذشت كرده به كرامت هم نائل آمده ايم.
۴- در حوزه سازمان هاي بين المللي همواره به دو دستاورد مهم: تأييد سال گفتگوي تمدنها به ابتكار ايران و خارج ساختن موضوع حقوق بشر به عنوان موفقيت بزرگ دستگاه ديپلماسي كشور در تعامل با سازمان ملل مورد تأكيد قرار مي گيرد. ضمن ارج نهادن به اين دستاورد پرسش اساسي در اين دو موفقيت عيان ساختن نقش اصلي ايران به مفهوم واقعي كلمه است. بر آگاهان سياسي از روند تحولات در حوزه روابط بين الملل پوشيده نيست كه پذيرش سال گفتگوي تمدن ها بيش از هر چيز محصول روند تك قطبي شدن جهان به هژموني دولت آمريكا بود كه شيوه و روش سلطه خود را با دميدن در تئوري جنگ تمدن ها آغاز نموده بود. موافقت و حمايت جامعه ملل خصوصاً دولت هاي غربي (مشخصاً اتحاديه اروپا) در استقبال از اين «ايده» حاكي از نگراني شديد اين كشورها از طبل جنگ طلبي آمريكا و تئوريزه نمودن رفتارهاي نظامي گريش مي باشد. اگر جامعه ملل خصوصاً دولت هاي غربي چنين عنايتي به ما (جمهوري اسلامي ايران) مي داشتند در همان سال و تا دو سال بعد از بانيان محكوميت ايران به لحاظ حقوق بشر نمي گرديدند. از طرف ديگر درست در زماني محكوميت حقوق بشر ايران را موقتاً از دستور كار با يك رأي اختلاف كنار گذاشتند كه ايران در محور شرارت قرار گرفته بود و اين محكوميت مي توانست مستمسك قوي تري را در اختيار اهداف نظامي آمريكا عليه ما قرار دهد. متأسفانه دستگاه ديپلماسي كشور به جاي انديشيدن صحيح در آنچه كه رخ داده بود و دريافت و تشخيص صحيح تر از موقعيت اروپا در قبال آمريكا كه نمونه برجسته و آخرين آن را در حل امضا پروتكل شاهد بوديم، دچار توهم نسبت به موفقيت هايي گرديد كه هرگز نقش اصلي را نداشته است.
۵- اين توجه به روابط دوجانبه هرگز به مفهوم به فراموشي سپردن جايگاه سازمان ملل و دستگاه هاي مشابه نيست بلكه اولويت ذهني انديش ورز سياسي در درك سطح و ميزان «تورت» در صحنه بين المللي است كه مي تواند نقش آفرين باشد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سياست  |   علم  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |