چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۲۳- Nov. 12, 2003
بررسي گوشه هايي از سردرگمي استراتژي آمريكا در عراق
استراتژي خروج
آمريكايي ها در روزهاي نخست اشغال عراق مي كوشيدند با خونسردي و آرامش سخن بگويند. در آن روزها، آمريكايي ها چهره فاتحان شكيبا به خود گرفته بودند و تلاش مي كردند سخني نگويند كه نشانه دستپاچگي و خشم باشد. اما اين لحن روز به روز تغيير مي كند و به سمت ادبيات خشن، تهاجمي و تهديدآميز پيش مي رود. جان مك كين از كارشناسان شوراي روابط خارجي آمريكا كه بازوي مشورتي وزارت خارجه اين كشور به شمار مي رود، اخيراً در مقاله اي خشم آلود از اينكه آمريكا به تدريج در عراق نيز به سرنوشت ويتنام دچار مي شود، گلايه كرده و دولتمردان اين كشور را به اتخاذ رويه اي سختگيرانه تر در عراق ترغيب كرده است. در جاي جاي اين مقاله كه بيشتر به خطابه شباهت دارد، تناقض هايي ديده مي شود. جان مك كين در آغاز مقاله اش، بوش را از بيرون آوردن نيروهاي نظامي از عراق برحذر مي دارد و در آخر مقاله حل مشكل را در گرو سپردن همه كارها به عراقي ها مي بيند. ترجمه متن اين مقاله با اندكي ويرايش كه عمدتاً شامل اتهاماتي به كشورهاي منطقه از جمله ايران بوده است، براي نشان دادن نگاهي كه اكنون در آمريكا نسبت به بحران عراق وجود دارد، به شرح زير عرضه مي شود:
001094.jpg

سي سال بود كه ويتنام به دريچه اي تبديل شده بود كه از درون آن كل سياست خارجي آمريكا ديده مي شد. در دهه ۱۹۸۰ وقتي درباره اين موضوع بحث مي كرديم كه آيا اعزام بيش از ۵۵ مشاور جنگي آمريكا براي كمك به يك متحد در حال دموكراتيزه شدن (السالوادور) در مبارزه با يك ناآرامي كمونيستي كار قابل قبولي است يا نه به ما مي گفتند كه السالوادور به ويتنام جديدي تبديل مي شود. بسياري مي گفتند پيروزي چشمگير ما در جنگ اول خليج فارس ارواح پليد ويتنام را نابود كرد. آمريكا و متحدان هم پيمان ما پيروز شدند و صدام حسين را از كويت بيرون راندند. اما اين يك پيروزي نسبي بود چون بي ثباتي منطقه اي را كه ادامه حكومت صدام موجب آن مي شد تغييري نداد. همچنين سندروم ويتنام را از ذهنيت ملي ما پاك نكرد.
برخي از همكاران من موضوع ويتنام را مطرح كردند تا در دهه ۱۹۹۰ آمريكا را از ورود به مناقشه بالكان برحذر دارند، چون در غير اين صورت ما به باتلاقي كشانده مي شديم كه پر از درگيري هاي قومي بود. از نظر بسياري ،استراتژي خروج بسيار مهمتر از استراتژي پيروزي بود، چون مهمترين هدف به حداقل رساندن خطرات براي آمريكا بود نه به حداكثر رساندن حفاظت از منافع آمريكا و ارتقاء ارزش هاي آن.
بسياري از مخالفان جنگ در عراق و حتي برخي حاميان آن نگران آن هستند كه صحراهاي عراق به اندازه جنگل هاي جنوب شرقي آسيا براي آمريكا مصيبت بار باشد. وقتي وزير دفاع ما مي گويد اين كار مردم عراق است كه بعثي ها و تروريست ها را شكست دهند، در حقيقت ما اين پيام را مي دهيم كه خروج آمريكا از عراق مهمتر از تحقق اهدافش در عراق است. به تك تك عراقي ها چه هم پيمان، چه بي طرف و چه دشمن اين پيام را مي دهيم كه آمريكا به ترك اين كشور بيشتر از پيروزي در آن علاقه مند است. عراق ويتنام نيست. اما اگر بخواهيم از بحث درباره اينكه چه كسي در اين شكست مقصر بود بحث كنيم مانند زماني كه درباره شكست در ويتنام بحث مي كرديم، بايد به سرعت موفقيت هاي اوليه نظامي خود را به پيروزي سياسي با دوام تبديل كنيم. آمريكا مي تواند و بايد در عراق پيروز شود. آينده دموكراتيك عراق، اعتبار آمريكا و امنيت آن چنين ايجاب مي كند. استراتژي خروج فقط اعلام تاريخ نيست.
فقط اعلام جدول زماني براي ايجاد يك ارتش عراقي هم نيست، بلكه استراتژي پيروزي است كه منافع حياتي در خطر آمريكا در عراق را تشخيص مي دهد و تشخيص مي دهد بهترين كاري كه كشور ما مي تواند براي خدمت به آرمان آزادي در كشوري خشن و خطرناك بكند چيست كه در آخر با موفقيت ايده هاي سياسي اين كشور را به كشوري با ثبات و كم خطر تبديل كند.
شهروندان ما از آمار كشتار روزانه در عراق غمگين و نگرانند. بايد به مردم آمريكا توضيح دهيم كه سربازان ما براي چه در عراق مي ميرند، فداكاري آنها چه اهميتي دارد، چرا ما بايد پيروز شويم و چگونه پيروز مي شويم، نه اينكه كي از اين كشور خارج مي شويم و عراقي ها را به حال خود مي گذاريم.
عراق ويتنام نيست. اثري از ناآرامي و قيام مردمي و ضداستعماري در عراق ديده نمي شود. آنها كه بمب گذاري مي كنند و كمين مي گذارند.برخلاف ويتنام، چريك هاي ماهي گونه نيستند كه در درياي مردم غوطه ور باشند. مخالفان ما شمارشان در كشوري ۲۳ ميليوني فقط به چند هزار مي رسد .
برخلاف ويتنام ناآرامي هاي عراق از حمايت ويتنام شمالي، كامبوج و لائوس برخوردار نيست. عاملان اين ناآرامي ها از حمايت ابر قدرتي چون شوروي كه به دلايل ژئوپلتيك و خارج از دسترس قدرت ما آنها را پشتيباني كند برخوردار نيستند. اين جنايتكاران نمي توانند پرچم ناسيوناليسم عراقي را به دوش بكشند و مانند هوشي مينه در ويتنام دهه ها در برابر آمريكا بايستند.
بازگشت آنها به قدرت براي مردم عراق به معني حاكميت بر خود نيست بلكه به معني خطر مرگباري است كه در كمين آنهاست. بازگشت آنها وعده آينده بهتر نيست بلكه بازگشت گذشته نفرت انگيز و هولناك است. عراق ويتنام نيست چون هم پيمان ما دولتي فاسد نيست كه تمايلي به دفاع از خود نداشته باشد، بلكه مردمي تازه آزاد شده هستند كه به شدت خواستار ساختن آينده اي جديد هستند. عراق ويتنام نيست چون آمريكا و مردم عراق هدف مشتركي دارند كه ايجاد عراقي آزاد، صلاح مند و امن است. شكست ما در ويتنام درس هايي داشت. در ويتنام شكست خورديم چون اراده جنگيدن را از دست داديم؛ چون ماهيت و طبيعت جنگي كه در آن حضور داشتيم را درك نكرديم و چون ابزار كارمان را محدود كرديم. ويتنام براي آمريكا يك شكست استراتژيك بود زيرا رسانه هاي آمريكايي و مردم آمريكا ديدند كه رهبران ما از روشنايي در انتهاي دهليزي صحبت مي كردند كه اصلاً انتها نداشت. ما مي توانيم در جنگ عراق پيروز شويم به شرط آنكه حمايت مردمي در آمريكا را از دست ندهيم. دوستان و دشمنان در سراسر خاورميانه از نزديك و به دقت ما را زير نظر دارند تا اراده مان را براي پيروزي بسنجند. بياييد صادق باشيم، بسياري از آنها نمي خواهند كه پيروز شويم. فكر نمي كنم بعثي ها در سوريه، رهبران تهران يا اعراب در رياض و طرابلس براي آمريكا هورا بكشند. اين تصور كه ما پيش از دستيابي به اهداف امنيتي و سياسي مان عراق را ترك مي كنيم، توانايي مان را براي دستيابي به اين اهداف فلج مي كند. فضاي سياسي در داخل كشور هم پيشرفت را براي ما دشوار كرده است. تنها چند دموكرات برجسته موضع غيرحزبي را كه باب دال از خود نشان داد اتخاذ كرده اند. او دو ماه پيش از تصميم حزب دموكرات در سال ۱۹۹۶، از تصميم بيل كلينتون براي اعزام نيرو به بوسني حمايت كرد و اين در حالي بود كه با اين تصميم با خطرات سياسي بسياري روبرو مي شد. امروز برخي دموكرات هايي كه از جنگ عراق حمايت مي كردند با هزينه كردن پول مورد نياز براي بدست آوردن صلح مخالفت مي كنند. ديگران هم كوركورانه از دولت انتقاد مي كنند بدون آنكه سياست جايگزيني كه منافع آمريكا را حفظ كند پيشنهاد كنند. از شنيدن اينكه پرزيدنت بوش گفت نمي توانيم يك خروج فوري و بي نقص از عراق داشته باشيم آزرده شديم. براي حفظ اعتبار لازم براي پيروزي در بلندمدت دولت بايد اطمينان حاصل كند كه ارزيابي صحيحي از اوضاع در عراق دارد، يك ارزيابي بي پرده و واقعي. مقامات دولت بايد مراقب باشند كه وضعيت نظامي ما در عراق را به دلايل سياسي دچار تغيير نكنند. تنها دليل مشروع براي تغيير در وضعيت نظامي افزايش توانايي ما در كامل كردن مأموريت مان يا حفظ موفقيت هايمان در ثبات بخشيدن و بازسازي عراق است. تا وقتي آمريكا فضايي باثبات و امن در عراق ايجاد نكند، پيشرفت سياسي و اقتصادي چنداني به دست نمي آيد. گذاشتن زودرس بار امنيت عراق بر دوش عراقي ها چاره كار نيست. با آموزش با عجله نيروهاي امنيتي عراق نمي توان آنچه را نيروهاي آمريكايي نتوانسته اند به آن دست پيدا كنند محقق كرد: شكست بعثي ها و تروريست هاي بين المللي در داخل عراق. اينكه بگوييم خود عراقي ها بايد در اين جنگ پيروز شوند غيرمسئولانه است. با اين كار ما مسئوليتي كه آگاهانه با به عهده گرفتن كار آزادي و ايجاد تحول در اين كشور به عهده گرفتيم را ناديده مي گيريم، مسئوليتي كه به خاطر آنها و براي خودمان به عهده گرفتيم. اگر ارتش آمريكا كه بهترين نيروي جنگي دنياست نتواند چريك هاي عراقي را شكست دهد، چطور انتظار داريم كه شبه نظاميان عراقي با چند هفته آموزش، كار بهتري انجام دهند؟ پرزيدنت بوش گاه به گاه درباره ضرورت خيز برداشتن در جنگ با ترور صحبت مي كند اما در عراق ما بيش از حد در نقش تدافعي ظاهر شده ايم. حقيقت اين است كه ما نيروي كافي در عراق نداريم تا اهداف شكافي مان را محقق كنيم. من در ماه اوت بعداز بازگشت از عراق گفتم، پيش از آنكه اوضاع امنيتي اين كشور تا اين اندازه وخيم شود. اين حقيقت اكنون مشهود تر شده است.
001092.jpg

در تابستان روشن بود كه ما نيروي كافي براي انجام عمليات درون مثلث سني ها را نداريم. تجهيزات لازم را نيز براي حفاظت از مرزها و جلوگيري از ورود خارجي ها به كشور نداريم. در اوائل سپتامبر (شهريور) ژنرال ريكاردو سانچز فرماندهي آمريكا در عراق اعتراف كرد كه نيروهايش نمي توانند از پس درگيري جديد در عراق برآيند. او گفت:  اگر درگيري داخلي روي دهد، ما با چالش روبه رو مي شويم چون نيروي كافي نداريم.»
نيروهاي ارتش آمريكا شهر تكريت را محاصره كرده اند. اين گام مثبتي است. تكريت از كانون هاي مقاومت است. بايد در رمادي، فلوجه و ديگر كانون هاي قدرت بعثي ها درون مثلث سني ها نيز چنين كاري كرد. اما نيروي كافي براي اين كار را نداريم. براي پيروزي در عراق بايد شمار نيروهاي مستقر در اين كشور را افزايش دهيم، از جمله تفنگداران و نيروهاي ويژه كه براي عمليات ها مفيد هستند. نمي دانم چرا درخواست نيروي جديد نمي كنند.
تا وقتي منطقه استراتژيك عراق در وضعيت ناامني مطلق به سر مي برد نمي توانيم به اهداف سياسي امان دست يابيم. تغيير و تحولي كه اهميت دارد آن تغييري است كه در عراق و خاورميانه روي مي دهد نه اصلاحات انتزاعي در ارتش. امنيت پيش شرط تحقق همه اهداف در عراق است. اگر امنيت عمومي كافي ايجاد نكنيم و به عراقي ها اطمينان ندهيم كه در همكاري با ما در امان هستند، نمي توانيم اطلاعات خوبي به دست آوريم. عراقي ها بايد به توان و قدرت ما اطمينان كافي داشته باشند تا با ما همكاري كنند. عدم پيشرفت درتأمين امنيت و اعمال خرابكاري مانع پيشرفت اقتصادي مي شود. بدون امنيت پيشرفت سياسي هم دشوار خواهد بود. چون مردم عراق به نظام سياسي عراقي كه نتوانند از آنها حمايت كنند اعتماد ندارند. با توجه به زماني كه براي آموزش نيروهاي امنيتي عراق نياز است، در آينده نزديك يك نيروي عراقي چه نظامي و چه شبه نظامي جايگزين مناسبي براي تعداد كافي نيروهاي آمريكايي در عراق نيست. دشمنان ما در عراق فقط به دنبال عقب نشيني نظامي ما در عراق نيستند بلكه در پي شكست طرح ما براي ايجاد يك عراق دمكراتيك و جديدند. آنچه آنها را تهديد مي كند فقط نيروهاي آمريكايي نيست بلكه دورنماي يك دولت پيشرو و محبوب و منتخب عراقي است كه همه اصول مورد قبول بعثي ها را رد مي كند و آنها را براي جناياتشان محاكمه مي كند. همان طور كه در ويتنام آموخته ايم، اگر پيش از ترك كشور، آنها را شكست ندهيم دشمنانمان به مبارزه ادامه مي دهند تا وقتي كه هر دولتي كه ما به روي كار آمدن آن كمك كرده ايم را نابود كنند.
اگرچه عراقي كردن (دستگاه هاي نظامي و دولتي) مشكلات فوري امنيتي ما را حل نمي كند، اما به اعتقاد من بايد در واگذاري قدرت سياسي به رهبران عراق سريعتر عمل كنيم. دستگاه حكومتي ائتلاف در شيوه تعامل با مردم عراق اشتباه بزرگي را مرتكب شده و مي شود. اين دستگاه فكر مي كند همه كار در آمريكا انجام شده و مردم عراق شكست خورده اند، نه اينك آزاد شده اند. عراق بعد از جنگ با آلمان و ژاپن در سال ۱۹۴۵ قابل مقايسه است؛ اما نمونه هاي ايتاليا و فرانسه كه مردم آن ها طرف ما بودند نمونه هاي بهتري هستند چون مردم آن ها آزاد شدند. در عراق، با آمريكا همچون يك نيروي اشغالگر رفتار مي شود چون ما با عراقي ها همچون مردم آزاد شده رفتار نمي كنيم.
گاهي دفتر پل برمر به جاي همكاري با شوراي حكومت انتقالي عراق فقط از آن انتقاد مي كند. اين براي بسياري از دوستان عراق تعجب آور است كه واشنگتن شوراي حكومتي را ايجاد كرده اما براي كمك به موفقيت آن تلاش نمي كند. شوراي حكومتي گاهي خود را فقط دريافت كننده دستورات دستگاه حكومتي ائتلاف مي بيند نه شريكي براي آن در اداره و بهبود وضعيت عراق. اگر شوراي حكومتي شكست بخورد آمريكا در عراق پيروز نمي شود.
موضوع اعزام نيرو از تركيه به عراق اختلاف ميان رهبري عراق و مقامات ائتلاف را نشان داد. پارلمان تركيه با رأي تاريخي خود و علي رغم مخالفت افكار عمومي اين كشور، هم پيمان ما را متعهد كرد تا در پاسخ به درخواست آمريكا ۱۰ هزار نيرو در عراق مستقر كند. وقتي برمر اين موضوع را به اطلاع شوراي حكومتي رساند آنها شروع به مخالفت كردند و در نهايت بعد از رأي رسمي در مخالفت با اين موضوع، آمريكا از تركيه خواست كه اين كار را متوقف كند و در نهايت تركيه رسماً اعلام انصراف داد. ديپلماسي مؤثر در آنكارا نتيجه داد اما در بغداد شكست خورد. اين واقعه نشانه ديگري از فاصله حكومت ائتلاف با رهبري عراق است، فاصله اي كه خود ائتلاف باعث آن شده است.عراقي ها خود بايد درباره چگونگي تشكيل كميته قانون اساسي و زمان برگزاري انتخابات سراسري تصميم بگيرند. عراقي كردن سياست عراق بايد سريع شود، اما همزمان با اينكه نيروهاي نظامي آمريكا به ايفاي نقش اساسي در تعقيب چريك هاي عراقي ادامه دهند. ما به شدت و با سرعت در حال آموزش عراقي ها براي كاركردهاي امنيتي هستيم. بايد همزمان احزاب سياسي را آموزش دهيم و قدرت بيشتري به عراقي ها واگذار كنيم و چارچوب و جدول زماني براي دوران گذار سياسي تهيه كنيم. مي توانيم تدوين قوانين مالياتي را به خود عراقي ها واگذار كنيم.
تبديل شدن عراق به يك كشور عرب پيشرو مي تواند منطقه اي را كه صدام، طالبان و القاعده را توليد كرده به راه جديدي بيندازد و نظام جديدي در منطقه ايجاد كند. اما شكست در عمل به تعهدات سياسي براي ايجاد امنيت و ايجاد يك عراق جديد، رهبري آمريكا را در دنيا به خطر مي اندازد، امنيت آمريكا را تهديد مي كند و به دشمنان قدرت مي دهد. اين مي تواند جدي ترين شكست آمريكا در صحنه جهاني بعداز ويتنام باشد. آمريكا مي تواند و بايد در عراق پيروز شود. اما اين مستلزم مشاركت عميق رئيس جمهور در روند تصميم گيري دولت درباره عراق است. همان طور كه لينكلن و ترومن نشان دادند، رئيس جمهور هاي آمريكا نمي توانند هميشه كارهايي را كه به منافع ملي مربوط مي شود به زيردستان واگذار كنند.
ترديدي وجود ندارد كه پيروزي تنها استراتژي خروج ما مي تواند باشد. ما در عراق پيروز مي شويم اما اگر به فكر عقب نشيني فوري نظامي باشيم و در اهداف خود براي دمكراتيزه كردن سياست عراق تغيير دهيم بذر شكست خودمان را كاشته ايم. پيروزي زمان مي برد.
ما بايد در عراق پيروز شويم چون همه بازيگران بد خاورميانه، بقاياي بعثي ها، تأمين كنندگان مالي تروريست ها در عربستان، شيعيان راديكال و تروريست هاي القاعده، انصارالاسلام، حماس و حزب الله همگي در شكست ما منفعت دارند. آنها مي دانند كه تغيير عراق براي آنها ضربه بزرگي است. عراق بايد براي ما مهم باشد چون براي دشمنان ما مهم است. به همين دليل است كه آنقدر با ما مخالفند.
جان مك كين- شوراي روابط خارجي آمريكا
ترجمه: نيلوفر قديري

نشر سياست
حيدرعلي اف مي آيد
پيكار بر سر آتش مقدس-۷
عباس لقماني
بسيار پيش مي آمد كه وسائل جنگي آلمان روزها در انتظار سوخت معطل ماندند. آلمان ها براي به حركت درآوردن ستون هاي سواره خود مجبور بودند بشكه هاي نفت را به وسيله شتر به نيروهاي خود برسانند. زيرا تانكرهاي سوخت رسان نيز سوخت نداشتند. هنگامي كه در زمستان سال هاي چهل و دو و چهل و سه ارتش ششم آلمان در استالينگراد به محاصره ارتش سرخ در آمده بود، هيتلر با عقب نشيني نيروهايش از قفقاز براي كمك به محاصره شدگان استالينگراد مخالفت كرد. به فيلد مارشال اريش فن مان اشتين، هيتلر گفت كه اگر ما نفت باكو را به دست نياوريم جنگ را باخته ايم. ولي با وجود اين در سال ۱۹۴۳ نيروهاي آلماني از قفقاز نيز مجبور به عقب نشيني شدند و دو سال پس از آن زره پوش هاي ارتش سرخ برلين را تصرف كردند.پس از جنگ جهاني دوم مسأله نفت در منطقه درياي مازندران ابعاد تازه اي يافت. مهندسان شوروي چاه هاي تازه اي را در ساحل حفاري كردند و از همين هنگام ترقي مهندس خوشبخت يوسف زاده مهمترين سركرده مهندسان بين سردمداران نفتي باكو آغاز شد. اين مهندس هفتاد و دو ساله اكنون معاون شركت بزرگ نفتي جمهوري آذربايجان يعني سوكار است. مركز اين شركت در ساختمان بزرگ سفيد مجللي در باكو است كه پيش از آن سردمداران نفتي شوروي از آنجا كنترل نفت درياي مازندران را در اختيار داشتند.
يوسف زاده به گفته خودش ۴۹ سال است كه در صنعت نفت آذربايجان فعاليت دارد. دفتر بزرگ او بيشتر به يك اتاق فرماندهي نظامي شبيه است.
در سال ۱۹۴۹ ميلادي مهندسان شوروي ذخاير نفتي بزرگي رادر چهل كيلومتري ساحل كشف كردند. به گفته يوسف زاده به علت عدم داشتن امكانات فني؛ شوروي ها مجبور شدند چندين كشتي را بهم وصل كنند و آن را به صورت جزيره مصنوعي براي حفاري به كار گيرند. بزودي بيش از ۶۰۰ دكل حفاري نفتي در منطقه ديده مي شد و ۱۰۰ كيلومتر جاده آنها را به هم وصل مي كرد. هنگامي كه در سال ۱۹۹۱ اتحاد جماهير شوروي از هم پاشيد و جمهوري آذربايجان اعلام موجوديت كرد تمام برنامه ريزيها در مورد استخراج نفت درياي مازندران نيز دستخوش دگرگوني شد. جنگ جمهوري آذربايجان و ارمنستان بر سر قره باغ نيز بر نابساماني اوضاع افزود.جمهوري آذربايجان كه در سال ۱۹۹۳ تقريبا پانزده درصد از خاكش را از دست داده بود نزديك بود بار ديگر به كنترل مسكو درآيد. در اين هنگام حيدر علي اف وارد صحنه شد و سرنوشت اين كشور هفت ميليوني را بدست گرفت. اين ژنرال سابق كا گ ب و جانشين احتمالي برژنف به عنوان دبيركل حزب كمونيست شوروي سالها بود كه به عنوان يكي از قوي ترين مردان سياسي شوروي در صحنه بود.

خزر از منظر حقوق بين الملل -بخش پاياني
چارچوب همكاري در مسئله محيط زيست خزر
عباس ملكي
با توجه به اين واقعيت كه اساساً اعمال مديريت زيست محيطي در محيطي همچون خزر در چارچوب يك پيمان همكاري جمعي زيست محيطي ميسر بوده و تلاش كشورها بصورت انفرادي منتج به فايده نخواهد بود، همكاري در چارچوب يك كنوانسيون زيست محيطي مدنظر كشورهاي حاشيه خزر قرار گرفت. بدليل وجود خطرات جدي زيست محيطي، برنامه محيط زيست ملل متحد براي تشويق كشورهاي ساحلي به تهيه كنوانسيون محيط زيست درياي خزر، شش نشست با حضور نمايندگان كشورهاي ساحلي و سازمانهاي بين المللي از زمستان ۱۳۷۳ تا پائيز ۱۳۷۹ برگزار نمود. اين نشست ها نتيجه كنفرانسي بود كه در ۱۹۹۲ در تهران در مورد محيط زيست درياي خزر تشكيل گرديد. هفتمين نشست آن بدون حضور تركمنستان در ۲۴ تير ۱۳۸۱ در تهران برگزار شد و موارد اختلاف اكثراً حل و فصل گرديد. بجز تشكيل سازمان همكاري محيط زيستي در درياي خزر كه آذربايجان با آن مخالف است، كنوانسيون محافظت از محيط زيست درياي خزر آماده امضا مي باشد. قرار بود كه اين كنوانسيون در روزهاي ۲۵ تا ۲۹ ژانويه ۲۰۰۳ در تهران امضا شود، اما اين جلسه تشكيل نگرديد. در عين حال ويكتور كالوژني، در روزهاي ۱۸ و ۱۹ ژانويه ۲۰۰۳ از باكو ديدار و با خلف اوغلو راجع به مسائل مختلف و از جمله ديدگاه هاي دو كشور در مورد كنوانسيون محيط زيست خزر گفتگو نمود. او گفت كه به احتمال قوي اين كنوانسيون در تهران امضا و يا توشيح مي گردد. اجلاس تهران در موعد مقرر تشكيل نگرديد، همانطور كه در اكتبر ۲۰۰۲، اولين قرار براي اين اجلاس نيز به تشكيل جلسه نيانجاميد. آخرين اخبار حاكي از آن بود كه اين جلسه در تيرماه ۱۳۸۲ در تهران تشكيل خواهد شد. اما اجلاس دو روزه اي در آستانه با شركت كارشناسان ۵ كشور ساحلي و همچنين نمايندگان ملل متحد در ۱۵ ژوئيه ۲۰۰۳ (۲۴ تيرماه ۱۳۸۲) تشكيل شد. مطابق نظر معاون وزارت محيط زيست قزاقستان، شركت كنندگان بر روي پيش نويس كنوانسيون محيط زيست درياي خزر توافق نمودند. اين هشتمين جلسه كارشناسان زيست محيطي شركت هاي ساحلي در اين زمينه بود.بالاخره در ۱۳ آبان ۱۳۸۲ ( ۴ نوامبر ۲۰۰۳)، كنوانسيون مزبور در تهران به امضا رسيد. رئيس جمهور ايران، سيدمحمد خاتمي در پيامي به اجلاس امضاي كنوانسيون زيست محيطي درياي خزر (كنوانسيون تهران) اظهار اميدواري كرد با امضاي همه كشورهاي ساحلي و اجرايي شدن اين كنوانسيون، بخشي از وظيفه و دين به جامعه جهاني، مردم منطقه و كودكان امروز و فرداي سرزمين هاي پيوسته به خزر اداء و از آينده آبي و روشن مشترك ميان اين پنج سرزمين استقبال شود. وي افزود: امروز با گسترش علم و فناوري، جايگاه و اهميت حقيقي درياها بيش از پيش بر بشريت عيان شده و گوناگوني خدمات درياها براي زندگي انسان در ابعاد مختلف فوايد و خدمات ذيقيمتي را به ارمغان آورده است. اما به واسطه بهره برداري بي رويه، تخريب و آلودگي طي سالهاي متمادي، فشارهاي بيش از حدي بر درياها وارد شده است؛ فشارهايي كه قدرت بازسازي درياها را كاهش داده و سبب شده جامعه جهاني نسبت به لزوم قانونمند كردن بهره برداري و مديريت درياها در قالب تدوين ضوابط علمي و استانداردهاي زيست محيطي اقدام كند. خاتمي افزود: با در نظر گرفتن اين نكات، امروز محور كلام و همدلي شما مباحث زيست محيطي درياي خزر يكي از بزرگترين ذخاير آبي پرارزش دنياست. درياي خزر با ويژگي هاي زيست بومي و ژئوپلتيكي منحصر به فرد در حد فاصل اروپا و آسيا پيوند اين دو قاره را در يكي از مهم ترين مناطق استراتژيك جهان ميسر ساخته است. دريايي كه اينك همگام با رشد اقتصادي و اجتماعي پنج كشور حاشيه خود، به چارچوبي حقوقي به منظور مديريت زيست محيطي نياز مبرم دارد تا پيماني جاودان و خلل ناپذير براي حفاظت از اين هديه خداوندي به نسل كنوني و فرزندان فرداي خزر را رقم زند. رئيس جمهور خاطرنشان كرده است: اين كنوانسيون پيمان بر سر حيات دريايي است كه متأسفانه در سال هاي نه چندان دور مواجه با آلودگي ناشي از فاضلاب هاي شهري، صنعتي و فعاليت هاي اكتشافي و بهره برداري از ذخاير نفت، برداشت بي رويه از ذخاير شيلاتي، ورود گونه هاي مهاجم، تخريب و سوءمديريت سواحل و تغييرات پيشروي آب، شده است. امري كه آثار زيانباري بر كيفيت محيط زيست، اقتصاد، معيشت و زندگي مردم اين منطقه بر جاي گذاشته و خواهد گذاشت. خاتمي در پيام خود افزوده است: در اين ميان جمهوري اسلامي ايران بيشترين آسيب ها را متحمل شده و مي شود. اين آسيب پذيري به دليل نوع نگرش و حركت آب در سواحل ايران و نيز ميزان اتكاء مردم به ذخاير خزر بوده و از دلايل اهتمام دولت جمهوري اسلامي ايران به اتخاذ سياست هاي زيست محيطي و محوريت اين سياست ها در برنامه هاي توسعه نيز همين مشكلات بوده كه خوشبختانه به اقدامات مؤثري انجاميده است؛ به گونه اي كه از سوي كنوانسيون منع تجارت بين المللي مورد تقدير قرار گرفته است. يكي ديگر از فعاليت هاي محيط زيستي مجدداً به سازمان ملل متحد بازمي گردد. برنامه محيط زيست ملل متحد با مساعدت برنامه عمران ملل متحد و بانك جهاني برنامه اي را با همكاري كشورهاي ساحلي به نام برنامه محيط زيست درياي خزر پايه گذاري نمود. اين برنامه با اولين نشست كميته راهبري در بهار سال ۱۳۷۶ در رامسر رسميت يافت. مركز هماهنگ كننده برنامه به مدت چهار سال در باكو مستقر و در چارچوب برنامه، ده مركز موضوعي تخصصي زيست محيطي در كشورهاي ساحلي ايجاد گرديد. همچنين دبيرخانه اين برنامه در اسفند ۱۳۸۱ به تهران منتقل شد. دولت ايران تعهد نموده بود كه براي اين كار ساختماني را در نظر بگيرد، اما كميته راهبري اين برنامه از تيرماه ۱۳۸۲ در دفتر عمران ملل متحد در تهران مستقر شد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
جهان
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  جهان  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |