شنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۲۶- Nov. 15, 2003
به انگيزه برپايي نمايشگاه «نگاه معنوي» در موزه هنرهاي معاصر تهران
معراج حضرت رسول (ص)
زير ذره بين
نگارگري «معراج حضرت رسول» از درخشان ترين نمونه هاي تاريخ نگارگري ايران است و بي شك، در ميان بهترين نگارگري هاي قرن دهم هجري قمري ايران، كه خود دوره اي منحصر به فرد در اين هنر بي همانند است، قرار دارد. در اين اثر، تصوير پيامبر - كه صورت مباركش با نقاب سپيدي پوشيده شده است - سوار بر براق و در ميان خيل كروبيان پانزده فرشته نمايانده شده است و جبرئيل در حال راهنمايي، پيشاپيش براق در پرواز است.
نوشته اي از: آيدين آغداشلو
001262.jpg

در جست وجوي «ابعاد معنوي» يك اثر هنري، نزديك ترين پاسخ را شايد بتوانيم در اثري يگانه و درخشان، يعني در نقاشي «معراج حضرت رسول» اثر سلطان محمد نقاش بيابيم. اين اثر، همراه با سه اثر ديگر منسوب به او، در نسخه خطي مصور خمسه نظامي، سفارش شاه طهماسب صفوي قرار گرفته است كه در فاصله ميان سال هاي ۹۴۲ تا ۹۴۷ هجري قمري نقاشي و خوشنويسي شده است و خوشنويس آن شاه محمود نيشابوري، خطاط بسيار معتبر و مشهور قرن دهم هجري قمري است. در انجام اين كتاب آمده است كه «في سلخ شهر ربيع الاول سنه سبع و اربعين و تسع مئه» خوشنويسي آن تمام شده است و قطعا نقاشي ها نيز در فاصله پنج ساله آغاز و اختتام كتاب ساخته و پرداخته شده اند.
اين خمسه، ظاهرا تا انتهاي زمان فتحعليشاه قاجار در كتابخانه سلطنتي حفظ مي شده تا اين كه در سال ۱۸۸۰ براي موزه بريتانيا، از طريقي نامعلوم، خريداري شده و تا به امروز در همان جا محفوظ مانده است.
خمسه نظامي شاه طهماسب صفوي ۳۹۶ ورق و چهارده مجلس نگارگري دارد كه به سلطان محمد و ميرك و ميرزاعلي و مير سيدعلي و مظفرعلي منسوب اند،  كه از بزرگ ترين هنرمندان دوران خود به شمار مي روند.
اين اثر بي نظير،  هر چند از حيث تعداد آثار به پاي شاهنامه شاه طهماسبي نمي رسد، اما هر كدام از مجالس نگارگري آن، با بهترين نمونه هاي شاهنامه شاه طهماسبي پهلو مي زنند و در جاهايي بر آن ها پيشي مي گيرند.
سلطان محمد نقاش، كه در ترقيمه هايي خود را «سلطان محمد»، «استاد سلطان محمد» و «سلطان محمد عراقي» مي نامد، به روايت قاضي ميراحمد منشي قمي در كتاب گلستان هنر، كه در حدود سال هزار هجري قمري نوشته شده است. «استاد سلطان محمد از دارالسلطنه تبريز است در وقتي كه استاد بهزاد از هرات به عراق آمد استاد سلطان محمد، روش قزلباش را بهتر از ديگران ساخته بود. وفاتش در دارالسلطنه تبريز بود. مولانا ميرزاعلي ولد مولاناي مشاراليه است. در فن نقاشي و تصوير و چهره گشايي نظير و عديل نداشت و تصوير را به جايي رسانده بود كه كم كسي مثل او شد و در ايام پدر، در كتابخانه شاه جمجاه، شاه طهماسب نشو و نما يافت.
دوست محمد هروي نيز در ديباچه مرقع بهرام ميرزاي صفوي از او نام برده است. «استاد نظام الدين سلطان محمد كه تصوير را به جايي رسانيده كه با وجود هزار ديده فلك مثلش را نديده؛ از جمله صنايعش كه در شاهنامه(۱)... مصور است، موضع پلنگ پوشان است كه شيرمردان بيشه تصوير و پلنگان و نهنگان كارخانه تحرير از نيش قلمش دل ريش و از حيرت صورتش سر در پيش اند...». سلطان محمد، ظاهرا از شاگردان مكتب كمال الدين بهزاد. متوفي به سال ۹۴۲ هجري قمري بوده است و احتمالا به همراه او از هرات، به تبريز رفته و در كتابخانه سلطنتي مشغول به كار شده است. سلطان محمد طي ساليان، به مدارج ترقي رسيده و در دوراني كه شاه طهماسب به نقاشي و خوشنويسي توجه بسيار داشته، به سمت معلمي او برگزيده شده است و اين، مهم ترين امتياز بوده كه يك نقاش آن عصر مي توانسته آرزوي دستيابي به آن را داشته باشد.
سلطان محمد، چونان ديگر هنرمندان مهم دورانش به كار در كتابخانه سلطنتي ادامه داد و هنرمندان معتبري مانند محمدي، برج علي اردبيلي، استاد حسين قزويني،  مولانا محمد، محمد معين الدين، ميرحسين دهلوي و فرزندش ميرزا علي از محضرش سود بردند.
آثار دوست محمد، جز در خمسه نظامي شاه طهماسب، در شاهنامه شاه طهماسبي و در يك ديوان مصور حافظ ديده مي شود و جز اين ها، تصاويري از شاهزادگان و مردان جوان در حال مطالعه و تعدادي نگارگري ديگر به او منسوب اند.
نگارگري «معراج حضرت رسول» از درخشان ترين نمونه هاي تاريخ نگارگري ايران است و بي شك، در ميان بهترين نگارگري هاي قرن دهم هجري قمري ايران، كه خود دوره اي منحصر به فرد در اين هنر بي همانند است قرار دارد.
در اين اثر، تصوير پيامبر - كه صورت مباركش با نقاب سپيدي پوشيده شده است- سوار بر براق و در ميان خيل كروبيان پانزده فرشته نمايانده شده است و جبرئيل در حال راهنمايي، پيشاپيش براق در پرواز است.
تركيب بندي اين اثر به صورت مارپيچي گسترده است كه از پايين سمت راست كار شروع مي شود و تا به فرشته قرار گرفته در پشت براق ختم مي شود. در نقطه مركزي و مركز ثقل اين مارپيچ، حضرت رسول سوار بر براق تصوير شده است كه با انوار طلايي شعله ور گرداگرد حضرت و براق،  تشخصي جداگانه يافته است. چنين شعله هايي گرداگرد سر جبرئيل نيز قرار گرفته است و در سيني و قنديلي كه در دست دو فرشته ديگر است نيز ديده مي شود، و فرشتگان، به استثناي جبرئيل، همگي از اين هاله تقدس عاري اند.
ماه در پايين سمت راست آسمان نقاشي شده است و ابرهاي سپيد پيچان و انبوه، گرداگرد ماه را تا نيمه آسمان پوشانيده اند و در آسمان بالاي سر حضرت رسول، ستاره هاي متعدد طلايي رنگ ديده مي شوند. فرشتگان با عبوديت و مهر،  مجمر و البسه و ميوه ها و ظرف هاي غذا و كتاب (قرآن؟) و تاج را حمل مي كنند و در نمونه هاي استثنايي،  فرشته اي كه حامل ظرف غذا در بالاست ، تمام رخ تصوير شده است.
براي درك اين تركيب بندي فاخر و مجلل و خاص، مي شود اين نگارگري را با نگارگري هاي مشابه، مثلا در كتاب معراج نامه  ۸۴۰ هجري قمري محفوظ در كتابخانه ملي پاريس،  مقايسه كرد و به خلاقيت شگفت انگيز و منحصر به فرد آن پي برد. در اين معراج نامه كه به خط اويغوري نگاشته شده است، تصاوير عموما در قاب هاي مستطيلي افقي قرار گرفته اند و تناسب موضوع و فضاي پس زمينه، به سود موضوع (حضرت رسول سوار بر براق و فرشتگان و بناها و مخلوقات غريب) است و فضا اندك است و بيشتر به قصد تزيين كار شده است. تنوع حركات و حالات در آن بسيار محدود است و در نمونه اي مشابه با نگارگري سلطان محمد، كه جبرئيل به صورت علمدار حضرت نموده شده است، فضاي اندكي ديده مي شود. بديهي است يكصد سال فاصله ميان اين دو نقاشي، تجربه ها و خلاقيت هاي تازه اي را حاصل داده است و چنين قياسي چندان منصفانه نيست، اما به هر حال حالت بسيار زنده و سراسر لطف نگارگري سلطان محمد، نه تنها در قياس با معراج نامه تيموري، كه با هر اثر ديگر قرن دهم هجري قمري، تفاوت آشكار دارد. از ميان نمونه هاي مشابه ديگر مي توان به نگارگري معراج حضرت رسول در نسخه ديگري از خمسه نظامي متعلق به سال نهصد و يازده هجري قمري اشاره كرد.
001264.jpg

در اين نگاره، با همين موضوع، با مجموعه بسيار مفصل و پيچيده اي روبرو مي شويم كه در آن آسمان و خانه كعبه و درختان و كوه ها، با جزئيات فراوان نمايش داده شده اند و در آسمان كه به صورت مربع كاملي در ميان منظره قرار گرفته است. ابرهاي پيچاپيچ طلايي، حضرت رسول و فرشتگان را در بر گرفته اند و فرشتگان چنان ظريف و ريز ترسيم شده اند كه در نظر اول، چندان مشخص نمي شوند و جبرئيل راهنما نيز در آن غايب است.
فرشتگان در نگارگري سلطان محمد، هر كدام در شكلي متفاوت ترسيم شده اند و حالت چهره هاي شان نيز مختلف است. حالت هاي خاص فرشته اي كه دست ها را به دعا متصل كرده است و فرشته اي كه حامل كتاب است، ديدني است. چهره هاي تمام رخ و نيم رخ نيز در ميان آن ها ديده مي شود و كلاه ها و سربندها و جامه هاي فرشتگان نيز، هر يك به گونه اي متفاوت طراحي شده است.
رنگ آميزي درخشان و استادانه اين نگارگري به صورت سه رنگ اصلي لاجوردي و سپيد و طلايي، و رنگ هاي متعدد زرد و  آبي و نارنجي و سبز و قرمز، مجموعه اي دلپذير و شگفت انگيز به وجود آورده است. طراحي و قلم گيري بي نهايت ظريف و دقت در تمامي جزييات نشانه اخلاص و دلبستگي تام و تمام هنرمند است به موضوع مقدس كار او. بعضي از چهره ها. مثلا چهره اي كه در سمت چپ بالاي صفحه ترسيم شده است، با چهره هاي سنتي ديگر فرشتگان تفاوت آشكار دارند و نگاه فرشته اي كه تاج در دست دارد، در جهتي كاملا ابداعي و استثنايي، به سوي ما، يعني بيننده نقاشي، متوجه است. سلطان محمد، در اين اثر،  تذهيب چنداني به كار نبرده است و با اختصار در تزيين مجال لازم را براي نمايش حالات و حركات فراهم آورده است، و از سويي، ابرهاي سپيد پيچاپيچ و شعله هاي طلايي فراوان و سركش، عنصر تزييني پرقدرتي را به نحوي شگفت انگيز به نمايش مي گذارند. «معراج حضرت رسول» اثر سلطان محمد نقاش، نمونه كامل و شايسته اي است از يك اثر مذهبي و معنوي كه، در عين حال، به تمام سنت نگارگري ايراني وفادار و وابسته است. در اين شاهكار منحصر به فرد، از تمامي عناصر زميني و خاكي استفاده شده است تا اثري كاملا فرازميني به وجود آيد و سعي هنرمند در تصويرگري - هر چند ناقص و محدود او و يا هر هنرمند ديگري طرحي از عامل قدس،  به حد كمالي كه مقدور انسان است منجر شده است.
تصور و آرزوي هنرمند در رسيدن به چنين تصويري، در هنر غرب نيز نمونه هايي دارد، از آثار هنرمندان بزرگ دوره رنسانس ايتاليا تا تصويرگري هاي ويليام بليك (۱۸۲۷-۱۷۵۷ ميلادي) و نقاشي هاي استادان بزرگ مكتب فلاماندر، چنين نيتي را مي توان مشاهده و تعقيب كرد، اما در بسياري از نمونه هاي نقاشي مذهبي غربي نيز، نتيجه ديگري حاصل شده است: يعني به جاي «آسماني شدن عناصر خاكي»، «خاكي شدن عناصر آسماني» صورت پذيرفته است. نگاهي به نقاشي «تصليب» در محراب آيزنهايم، اثر ماتياس گرونه والد آلماني (۱۵۲۸-۱۴۷۰ ميلادي) كه رنجي كاملا بشري را در چهره و اندام درهم پيچيده مسيح نمايش مي دهد. و نيز در بسياري از صحنه هاي «تصليب» نقاشي شده به وسيله پيتر پاول روبنس (۱۶۴۰-۱۵۷۷ ميلادي) كه مسيحي تنومند و فربه را تصوير مي كند، گواه اين نوع ديدگاه و عملكرد است.
نقاشي كه موضوعي ديني و معنوي را انتخاب مي كند مي داند كه تمامي سعي و تخيل و خلاقيت خود را در راه نمايش جهاني فراخاكي و قدسي و ملكوتي بايد به كار برد و چنين تصويرگري خطيري، چالشي سهل نيست.
نگارگري «معراج حضرت رسول»، اثر سلطان محمد نقاش، نشانه توفيق عظيم و سربلندي او در اين چالش است كه حاصلش چونان گوهري بر تارك نگارگري ششصد ساله ايراني مي درخشد، و تا جست وجوي انسان در ايصال به ملكوت ادامه دارد، ادامه خواهد داشت.

خبر
۳ فيلم ايراني در جشنواره بين المللي تركيه
مستند «زنان  خرمشهر» ساخته  هوشنگ  ميرزايي  به  همراه  فيلمهاي  «۱۰» ازعباس  كيارستمي  و«دايره » از جعفرپناهي  در بخش  مسابقه  جشنواره  بين المللي ازمير تركيه  به  نمايش  گذاشته  مي شود.چهارمين  جشنواره  بين المللي  ازمير از ۲۲ آبان  تا ۳ آذرماه  در تركيه  برگزار مي شود.
هوشنگ  ميرزايي  به  خبرنگارما گفت : مستند «زنان  خرمشهر» در بخش  مسابقه  آثار مستند، انيميشن ، داستاني  و تجربي  حضور دارد و ديگر آثار ايراني  در بخش  مسابقه  سينماي  بلند، اين  رويداد نمايش داده  مي شوند.وي  توضيح  داد: بيش  از ۱۵۰ اثر سينمايي  كوتاه  و بلند از ۳۰ كشور جهان براي  تصاحب  جايزه  گربه  طلايي  جشنواره  ازمير به  رقابت  مي پردازند.
اسپانيا، ايران ، آرژانتين ، آمريكا، فرانسه ، سنگاپور، هلند، دانمارك ، كانادا و نروژ از جمله  كشورهاي  حاضر در اين رويداد هنري  هستند.
رو به جايي دور در جشنواره آلمان
001266.jpg

فيلم« روبه جايي دور» از ساخته هاي مهرداد اسكويي در بخش مسابقه  بين الملل دهمين جشنواره  بين المللي رزنبورگ آلمان حضور دارد. اين دوره از جشنواره رزنبورگ از ۲۸ آبان ماه تا ۸ آذرماه در شهر رزنبورگ آلمان برگزار مي شود.روبه جايي دور كه انجمن سينماي جوانان تهيه كننده  آن است براي كسب جايزه اصلي ۳۰۰۰ يورويي بايد با ۵۸ فيلم ديگر بخش مسابقه به رقابت بپردازد.نمايش آثاري از كشيلوفسكي و رومن پولانسكي از ويژگي هاي مهم اين رويداد فرهنگي است.
مستند روبه جايي دور تاكنون در جشنواره هاي ايرفا (آمستردام)، اوري (فرانسه)، دولادرو (مكزيك)،مديا ويو (مجارستان)، بارسلونا (اسپانيا)، برلين (آلمان) و جشنواره ملل اتريش حضور داشته است. مدال برنز جشنواره ملل اتريش و جايزه بهترين فيلم مستند جشنواره دولادرو مكزيك و تنديس بانوي زرين بهترين فيلم مستند درباره زنان، در جشنواره ملي زن در شهركرد، جوايزي بوده كه اين فيلم كسب كرده است.
سينما شقايق بابلسر بازگشايي شد
سينما شقايق، تنها سينماي بابلسر كه فعاليتش چندي پيش متوقف شده بود ،دوباره بازگشايي شد.
به گزارش روابط عمومي معاونت امور سينمايي و سمعي بصري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سينما شقايق بابلسر با تلاش اداره كل نظارت و ارزشيابي معاونت امور سينمايي دوباره بازگشايي شد و مورد بهره برداري قرار گرفت.
اين سينما فعاليت دوباره خود را با مديريت شهرداري بابلسر از سه شنبه ۱۳ آبان با نمايش فيلم عروس خوشقدم از سر گرفت . سينما شقايق با ۶۵۰ صندلي و درجه كيفي يك، تنها سينماي موجود در شهر بابلسر است.

گپ
واقعيت چيز ديگري است
گفت وگو با «علي قوي تن» كارگردان فيلم «آدمك ها»
پژمان مجيدي
001268.jpg

* اين چند سال چه مي كرديد، بعد از آخرين ساخته تان فيلم «تنها»؟!
- فيلمنامه «آدمك ها» را در سال ۷۷ و ۷۸ نوشتم. قرار شد فيلم همان زمان ساخته شود، اما به دليل تصميم شخصي قصدم بر فيلمسازي به شيوه مستقل بود كه با موانعي مواجه گرديده و كار توليد را به عقب انداخت. البته از اين كه اين فيلم را با معيارهاي خودم به تصوير كشيده ام، ناراحت نيستم و خوشحالم. اينكه در اين چهار سال فيلمي نساخته ام، مرا مكدر نساخته است، زيرا معتقدم در حرفه فيلمسازي كميت مهم نيست، بلكه كيفيت و ماندگاري اثر اصل است.
* «آدمك ها» را در دسته كدام نوع فيلم مي دانيد؟
- فيلم من، يك فيلم اجتماعي است.
* معيار شما براي يك فيلم اجتماعي چيست؟
- فيلم اجتماعي براي خودش تعريفي دارد، همان طور كه ديگر انواع فيلم ها به لحاظ «نوع» تعريف روشني دارند. «آدمك ها» براساس روابط اجتماعي شكل گرفت؛ كه كشمكش ها و مشكلات عده اي آدم را پيش رو دارند. فيلم «آدمك ها» به شكل ساده تلخ و شيرين زندگي را بيان مي كند.
* آيا پيام فيلم «آدمك ها» به نوعي «معصوميت» و غلبه خوبي بر بدي انسان است؟ پيامي كه قصد داشتيد از طريق بازي دو بازيگر خود نيما و مراد- شهاب حسيني- نشان دهيد؟
- من محبت را به وسيله نيما براي مراد كه همه بدي هاي او از كمبود محبت است، آورده ام. مراد براي كشتن بازي مي كرد. گذشته مراد پر از بي مهري ها از سوي خانواده و ديگران بود، او در يك محيط ناسالم دور و بر خود رشد كرده است و كسي قبول ندارد كه او ذره اي خوبي داشته باشد. اما واقعيت غير اين را ثابت مي كند. انسان ها همه قلب مهربان دارند و كافي است زندگي شان از مهر و محبت خالي نباشد.
* چگونه شما «آدمك ها» را براي تماشاچي سينما باورپذير كرديد؟
- به نظر من زندگي معمولي آدم ها هرچه ساده تر روايت شود، بهتر به باور مي نشيند. «آدمك ها» داستان پيچيده اي نداشت. داستان زندگي آدم هاي جامعه دور و بر خودمان است. كسي در پي پول است. شخص ديگري در پي انتقام است. آن ديگري به طوري خود را از بين مي برد و شخص چهارم مي خواهد كه زندگي كند. به نظر شما اگر «آدمك ها» با رنگ هاي تازه و عجيب جلوه مي كند، قبول دارم، ممكن است ما هميشه از اتفاقات پارك نزديك منزل خود و افراد آن به سادگي عبور كنيم و اين عادي باشد. اما اگر از جسد دختر جواني در همان پارك عكس گرفته و آن را در نمايشگاهي و يا مجله اي چاپ كنيد و شرح حال او را بنويسيد، در پيش خود خواهيم گفت: «پس چگونه ما متوجه چنين حادثه و شخصي نشديم».
001270.jpg

* آيا پس از نگارش فيلمنامه، بازنويسي هم انجام شد؟
- بله، معمولاً هر فيلمنامه اي تا زمان فيلمبرداري دستخوش تغييرات جزيي مي شود. زمان بازنويسي فقط به نكاتي توجه داشتم كه بايستي ساده و روان به تصوير كشيده شود.
من نمي خواستم با صحنه سازي و تعليق بدون علت درصدد جذب بيننده باشم؛ حتي زمان فيلمبرداري به بازيگران گفتم: «قصد ما بازي با احساسات تماشاگر نيست، ما بايد واقعيت را بازي كرده و ساده و راحت داستان را براي تماشاچي به تصوير بكشيم» هرچند در جاهايي هم تعليق دارد كه موجب كشمكش دروني انسان ها و در نتيجه همراهي تماشاگر با فيلم مي شود.
* آيا پاياني ديگر غير از پايان كه بروي پرده اكران ديديم؛ شما براي فيلم متصور هستيد؟
- بايد بگويم «نه». البته بعضي پيشنهاد مي دادند كه پس از ترك منزل شهره توسط مراد فيلم تمام شود. اما من نمي توانستم پايان فيلم را غير از اين چه كه هست؛ ببينم.
* تأخير به وجود آمده از زمان آماده شدن تا زمان اكران فيلم كه طبعاً در سينماي ايران وجود دارد به نظر شما تأثيري در جذب مخاطب نداشت؟
- البته «آدمك ها» به نسبت فيلم هاي ديگر براي اكران معطل نماند، بلكه بيشتر معطل اخذ پروانه نمايش شد. حرفم اين است كه «آدمك ها» كهنه شدني نيست ممكن است امروز مظلوم واقع شود و در جايگاه واقعي خود قرار نگيرد، اما در آينده بهتر خودش را نشان مي دهد به هرحال اين فيلم نيز متعلق به گوشه اي از تاريخ سينماي ايران است.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |