پنج شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۳۰- Nov. 20, 2003
گفت وگو با عليرضا قزوه
شاعر غزلهاي اعتراض
001406.jpg
م. شادخواست
«عليرضا قزوه» در بهمن ۱۳۴۲ در گرمسار چشم به جهان گشود. او يكي از اركان مهم موج سوم (شعر انقلاب و دفاع مقدس) شمرده مي شود و تاكنون از وي چه در قالب شعر سپيد و چه در قالب غزل، اشعار زيبا، محكم و دلنشيني منتشر شده است. قزوه با مجموعه «مولا ويلا نداشت»، به عنوان شاعري فعال و متعهد شناخته شد. وي همچنين در نويسندگي و تأليف نيز دستي دارد. از آثار وي مي توان به از نخلستان تا خيابان (مجموعه شعر) ۱۳۶۸، شبلي و آتش (مجموعه شعر)۱۳۷۳، پرستو در قاف (سفرنامه حج) ۱۳۷۵، غزل معاصر ايران (گزينش و جمع آوري) ۱۳۷۶، خورشيدهاي گمشده (گزينه اشعار امروز تاجيكستان) ۱۳۷۶، قدم زدن در كلمات (مجموعه گفت وگو با شاعران معاصر) ۱۳۷۹، عشق عليه السلام (مجموعه شعر) ۱۳۸۱ اشاره كرد.
قزوه از شاعران مطرح و تأثيرگذار در دو دهه اخير به شمار مي آيد و اشعار فراواني از وي در زمينه جنگ، دفاع مقدس و فلسطين در مطبوعات به چاپ رسيده است. به همين خاطر به وي لقب «شاعر اعتراض» داده اند. استقلال زبان، طرح مضامين مذهبي با بياني تازه و تصاويري بديع از خصوصيات اشعار اوست. قزوه علاوه بر شاعري، در گسترش شعر امروز نيز بسيار كوشيده است. به عنوان نمونه او با راه اندازي صفحه «بشنو از ني» در روزنامه اطلاعات در دهه گذشته نقش بسزايي در معرفي آثار شاعران مطرح پس از انقلاب ايفا كرده است. وي همچنين مسئوليت صفحات ادبي مجلات ادبستان و اهل قلم را بر عهده داشته و با مجله «شعر» نيز به طور مستمر همكاري كرده است. قزوه به مدت چند سال از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سمت وابسته فرهنگي در تاجيكستان را داشت. وي تاكنون چند گزيده شعر از شاعران معاصر ايران براي ترجمه به زبانهاي اردو، چيني و قزاقي تهيه كرده است.
با قزوه در زمينه شعر و فعاليت هاي ادبي و فرهنگي اش گفت وگويي شده است كه در پي مي آيد:

* آقاي قزوه! دوست داريد شما را چگونه خطاب كنيم، شاعر غزل يا اعتراض؟
- من اعتراضي ندارم، شما هر طور كه دوست داريد خطابم كنيد، حتي مي توانيد بگوييد شاعر غزلهاي اعتراض. اما من دوست دارم شاعر روزگار خودم و لحظه هاي خودم باشم.
* حضور موفق شما در اين دو دهه بي ترديد حاصل تلاشهاي فردي تان بوده، اما بيشتر شاعران بويژه شاعران متقدم سير و سلوكي داشته  اند و پيرو مرادي، پير شما در شعر و شاعري كيست؟
- وقتي خواجه بزرگ حضرت حافظ مي فرمايد:
به كوي عشق منه بي دليل راه، قدم
كه من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد
ديگر تكليف ابجد خواناني چون من روشن است. روزگاري مولانا به دنبال شمس مي گشت و شمس خود شمسي داشت به نام «سله باف تبريزي» و بيدل سالها جنگلها و دشتها را به دنبال پير و مرادش «شاه كابلي» گشت. متأسفانه در روزگار ما مريد و مرادبازي، بدون آنكه سير و سلوكي را در بر داشته باشد، وجود دارد. در شعري هم اشاره اي به اين جماعت داشته ام:
خانقاه غيرانتفاعي،
مجهز به شعر و شومينه و ياهو
مريدهاي تمام وقت مي پذيرد!
از شما چه پنهان، پير من، چندان هم پير نيست. مثل بيدل دنبالش هم نگشته ام. آدم صاحب  نام و ناني هم نيست. خوشش هم نمي آيد،اسمش را بر زبان بياورم. شما اسمش را بگذاريد «حضرت عشق»!
* شما با شاعران زيادي محشور بوده ايد. از شاعران ايراني گرفته تا شاعران جهان، بويژه شاعران عرب. اين شاعران چه تأثيري بر شما داشته اند؟
- من آرامش توأم با خشم را از مظفر النواب عراقي و روانشاد سلمان هراتي ياد گرفتم. طنزهاي تلخ احمد مطر را در تازه ترين شعرهايش از زبان برادر و برادرزاده هايش شنيده ام. از شعرهاي محمد الماغوط سوري و از ملاقات با وي قلندري و نوانديشي را ياد گرفتم. روح حماسي را از شعرهاي سميح القاسم فلسطيني و حس شاعرانه را از شعرهاي شاعر بزرگ كرد شيركو بيكس آموخته ام. در ميان شاعران ايراني معاصر، آثار سپهري، فروغ و صفارزاده بر من تأثيرگذار بوده اند. معلم و قيصر هم شاعران مورد علاقه من هستند.
* شما درباره جامعيت شاعران چه نظري داريد؟ به عبارت ديگر، جامعيت را در چه كساني مي بينيد؟
-جامعيت همان چيزي است كه قدما داشتند و خيلي از شاعران امروز به آن بي اعتنايند. مثلاً آشنايي با حكمت، قرآن و قالب هاي مختلف شعري، زبان مستقل، نقد، نثر ، نوآوري ، روشنگري و... البته اين حرف به اين معنا نيست كه ما در حال حاضر، شاعران جامعي نداريم. به عنوان مثال،در آثار شفيعي كدكني، قيصر امين پور، معلم، شمس لنگرودي، صفارزاده،گرمارودي و سيدحسن حسيني جامعيت را به نوعي مي توان ديد.
حالا كه بي پروا اين همه نام را ذكر كردم، اين به معناي نفي شاعران بزرگي چون: منوچهر آتشي، سيمين بهبهاني، حسين منزوي، احمدرضا احمدي، سيدعلي صالحي و پيشكسوتاني چون مشفق كاشاني و حميد سبزواري و... نيست. و به اين جماعت، اضافه كنم بسياري از شاعران جواني را كه در گوشه و كنار شهرستانها غريب افتاده اند؛ شاعراني كه هر كدامشان مي توانند فردا يك سلمان هراتي و يك قيصر امين پور براي ادبيات ما باشند.
* چه شد از احمد عزيزي يادي نكرديد؟!
- بگذاريد به حساب كم حافظگي ام. اتفاقاً عزيزي و معلم از استيليست هاي روزگار ما هستند و در سالهاي اخير به رغم  هاي و هو و داد و قالي كه عده اي از شاعران جوان به راه انداخته اند، هنوز بعد از انقلاب در عرصه نوآوري هاي زباني و خلق سبك فردي، از اين دو شاعر بزرگ تر سراغ ندارم. قبل از انقلاب، استيليست ها بيشتر بودند و سپهري و اخوان و شاملو و فروغ از موفق ترين آنها بودند. البته صفارزاده و رؤيايي و احمدرضا احمدي و برخي ديگر هم بودند، اما اخوان و شاملو و سپهري و فروغ از لحاظ سبك و استيل،گوي سبقت را از بقيه ربوده بودند.
* به نظر شما شعرهايي كه در سالهاي اخير توسط برخي از شاعران جوان مطرح شد، آيا به سبك خاصي نزديك نشد؟
- ببينيد، سبك وقتي پيدا مي شود كه با استقبال و قبول عوام و خواص هم توأم باشد. شعر اين دوستان فقط تجربه اي در عرصه زبان است و البته تلاششان محترم و اجرشان مأجور. هرچند ذهن بازيگوش و بچه گانه و زبان بچه گانه تر اين جماعت سريع از اين اجر، آجر مي سازند و بعد هم اجر و جر و جر زدن و جار و آچار و خلاصه مي شود جدول مشق كلاس دوم دبستان؛ شعرهايي كه بر سر زبانها نمي افتد و تبديل به ضرب المثل نمي شود و به زندگي مردم راه پيدا نمي كند، تك بعدي است، ترجمه پذير هم نيست كه دست كم چهار تا فرماليست شاعر در آنسوي آب براي اين دوستان كف بزنند. بعد هم يك منتقدي پيدا مي شود و اثبات مي كند كه هنوز هم مولانا از اين دوستان در عرصه زباني جلوتر است و كاري كه اينها دارند الان به اسم مدرنيسم و پست مدرنيسم ارائه مي دهند، تجربه هاي سوخته صد سال پيش شاعران آمريكا و انگليس و فرانسه است. دست كم اين عزيزان بد نيست به سراغ كتاب شاعري آمريكايي كه شعرش در ايران هم ترجمه شده است به نام اي.اي.كيمينز بروند و اين قبيل بازيهاي زباني را كه متعلق به دهه ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ ميلادي است، ببينند! ضمن آنكه بسياري از شاعران بزرگ روزگار ما از جمله: آتشي، سپانلو، شمس لنگرودي و... نيز اين انتقادها را بر كار اين دوستان وارد كرده اند و از فحواي كلام و مصاحبه اين عزيزان كاملاً مشخص است كه با اين جريان چندان موافق نيستند. آن هم بيشتر به اين دليل كه اين جريان به خاطر اثبات خود درصدد نفي ديگران است.
حال آنكه اين شاعران، بسياري از تجربه هاي زباني مرحوم بيژن نجدي، م. مؤيد و سيداحمد ميراحسان را كه اتفاقاً در محدوده جغرافيايي خودشان هم هست به حساب تجربه هاي خود گذاشته اند (بدون ذكر مآخذ). تجربه هايي كه كپي ناقص و ناشيانه اي از كارهاي نجدي است. همين شعر «سلام به پسر عم» سيداحمد ميراحسان را كه ماه پيش در نيم صفحه روزنامه اطلاعات چاپ شده بود، ببينيد! همين شعر با همه تجربه هاي زباني اين دوستان برابري مي كند و حتي بالاتر از آنها مي ايستد. كار اين دوستان مثل اين است كه مثلاً بگويند در بعد از ظهر امروز حوالي ساعت چهار در يك سالن ورزشي مسابقه كشتي است و بعد از آزمون و پنجه در پنجه انداختن پهلوانان در ساعت هشت، نفرات برتر از سكو بالا مي روند. اما اين جماعت درست ساعت دو بعد از ظهر وارد ورزشگاه شوند و برادرانه و خواهرانه سكوها را بين هم تقسيم كنند و عكس يادگاري شان را مي گيرند و در كتابها و مجلات و روزنامه شان هم چاپ مي كنند بدون آنكه اصلاً در آزموني شركت كرده باشند.
* شعر شما به كدام كشورها سفر كرده است؟
- روزگاري كه نه جت بوئينگ بود و نه اينترنت، شعر سعدي تا كاشغر چين سفر كرده بود. حالا شما فرض كنيد كه شعر من امروز به چند زبان از جمله چيني و عربي و انگليسي و تركي و اردو ترجمه شده باشد، اين به معني آن نيست كه تنها شعر من اين ويژگي ها را دارد. اتفاقاً سينماي ايران، اين سالها اگر در سطح جهان درخشيده، بيش از همه هنرها، وامدار ادبيات بوده و شعر و ادبيات ما اين استحقاق را دارد كه در عرصه هاي جهاني معرفي شود. من بشخصه تا به حال سه گزينه شعر براي ترجمه به زبانهاي اردو، چيني و قزاقي تهيه كرده ام. در بين شاعراني كه آثارشان به زبان اردو ترجمه شده و كار ترجمه اش هم به پايان رسيده در كنار نام بزرگاني چون: نيما، شاملو، سپهري، آتشي، فروغ، شفيعي كدكني، گرمارودي، امين پور، سيدحسن حسيني و... از شعر شاعران جوان تر و گاه شهرستاني كه كارهاي خوبي دارند، آورده شده است. مثلاً در همين دفتر كارهاي مصطفي علي پور، تيرداد نصري، تيمور ترنج، رحمت حقي پور، علي هوشمند، حميدرضا شكارسري، محمدحسين جعفريان، هادي منوري، جليل صفربيگي، امين صديقي، مهدي چناري، حسن بهرامي و... هم آمده است. يا در گزينه شعري كه براي ترجمه و تدريس در كرسي زبان فارسي دانشگاه پكن انتخاب كرده ام. همچنين از علي باباچاهي، محمدتقي خاوري، كلاهي اهري، حافظ موسوي، سلمان هراتي، محمدرضا عبدالملكيان، نسرين جافري، نازنين نظام شهيدي و بهزاد خواجات هم شعر انتخاب كرده ام. يا مثلاً در گزيده اي كه براي ترجمه به زبان قزاقي انتخاب كرده ام و فرستاده ام و هنوز از سرنوشتش خبري ندارم، اشعاري از: مفتون اميني، بيژن جلالي، سيدعلي صالحي، بيژن نجدي، هرمز علي پور، ايرج ضيايي، سيدعلي ميرباذل(منصور)، مسعود احمدي، فرشته ساري، مجيد زماني اصل، مهرداد فلاح، كورش همه خاني، سيدضياءالدين شفيعي و رسول يونان را آورده ام. اين بدان معناست كه من همه شاعران و همه طيف ها را در نظر داشته ام، كاري كه متأسفانه در كشور ما به دلايلي كم انجام مي شود. به اعتقاد من، بايد همه با هم تلاش كنيم و شعر و ادبياتمان را دست كم به ده ها زبان زنده دنيا ترجمه كنيم.
* حضور دو ساله شما در تاجيكستان سبب آشنايي و آشتي ادبيات معاصر دو كشور شد و با همه نقدها و نوشته ها و سخنراني هايتان تأثير خوبي بر ادبيات آن سرزمين گذاشته ايد.كمي هم در اين خصوص صحبت كنيد.
- بحث تاجيكستان شد و اين مقوله خودش يك كتاب است، از خاطراتم با تقريباً تمام شاعران مشهور و مطرح تاجيكستان تا تأليفات و مقالاتم كه بزرگاني چون استاد محمدجان شكوري، مؤمن قناعت و نظام قاسم و محمدعلي عجمي نيز به اين نقدها و تأثيرات اشاره كرده اند. اين را هم اضافه كنم كه آقايان دكتر شعردوست و دكتر گرمارودي هم تلاشهاي خوبي كرده اند كه اجرشان محفوظ.
* زيباترين و به ياد ماندني ترين خاطره تان را از محيط ادبي تاجيكستان بيان نماييد.
- در روزهاي آخري كه مي آمدم، متني براي سنگ قبر پدر شعر پارسي ابوعبدالله رودكي سمرقندي نوشتم كه بعد هم سنگ قبرش به همت سفير سابق ايران جناب سيدرسول موسوي تهيه و نصب شد. وقتي سنگ را مي خواستند نصب كنند، مردم روستاي پنجرود كه رودكي در آنجا دفن شده است، مي گفتند چرا ننوشتيد رودكي پنجرودي. چون سمرقند در تقسيمات زمان شوروي سابق در مرز تاجيكستان و در داخل ازبكستان واقع شده است و اين مردم مي ترسيدند كه فردا ازبكستان ادعا كند رودكي ازبك است. بعد هم خودشان استنباط كردند كه همان سمرقندي خوب است و نشان مي دهد كه سمرقند هم از ما بوده است!

گفت و گو با هوشنگ مرادي كرماني در باره تازه ترين كتابش « نه تر و نه خشك»
در پي لايه هاي فرهنگ
ـ واپسين بخش
* وقتي كه شما دو بچه فقير و ثروتمند را مي بينيد دلتان به كدام طرف گرايش دارد؟
001408.jpg

- عليرغم اينكه فقر را حس كردم، (حتي پرنده ام در داستان «نه تر و نه خشك» فقير و بي كس است) به طرف خاصي گرايش ندارم. من اين طوري به جامعه ايران نگاه نمي كنم، من به فرهنگ نگاه مي كنم. يعني اگر حتي آن بچه فقير و يا كشاورز روزي داراي فرهنگي شود، مي تواند جامعه را حركت دهد. بايد روي فرهنگ كار كرد. مثلاً فرض كنيد در طول تاريخ از همين افراد فقير چقدر به خاطر بي فرهنگي شان سوءاستفاده شده است. بچه اي كه در خانواده اعيان بزرگ شده و در جاي خيلي راحت بزرگ شده است كه گناهي نكرده است.
* شما از چه ساعتي شروع به نوشتن مي كنيد؟
- ساعت ۵/۹-۱۰ صبح. من قبلاً كارمند وزارت بهداشت بودم و حدود ۵/۱ سال پيش و با ۲۷ سال خدمت بازنشست شدم. در زندگي ام سه چيز براي من شاخص هست و سعي كردم كه آن را حفظ كنم، نوشتن و خواندن، خانواده ام، ورزش. سعي مي كنم كه اين شاخص ها را حفظ كنم. من هميشه در حال خواندن كتاب و روزنامه هستم. صبحها كه از خواب بيدار مي شوم، روزنامه مي خوانم. بيشتر در جاهاي مختلف داور هستم. داور طنز هستم. منتخب كتاب براي كتابخانه هاي مدارس هستم. اكثر نشريات را مي خوانم و...
* طي يكي- دو ماه اخير چه كتاب يا مقاله خوبي خوانديد؟
- چون داور مهرگان كودك و نوجوان بودم كتاب هاي زيادي طي دو ماه اخير خواندم.«دو دنيا»ي گلي ترقي راهم خواندم- مقاله هايي كه در نشريه هفت نوشته بود را خواندم. در مجموع نشريه هفت نشريه خوبي است.
* نشريه «هفت» چه تفاوتي با نشريات ادبي ديگر دارد؟
- شاداب تر است، برخي از نشريات مثل ۴۰ سال پيش است. يعني به روز نيستند، در حالي كه نشريه «هفت» خيلي به روز است.
* موسيقي گوش مي دهيد؟
- الان نه! ولي تا چند سال پيش وقتي مي نوشتم موسيقي سنتي بخصوص تار گوش مي دادم. تلويزيون هم خيلي كم مي بينم.
* سينما چطور؟
- از آنجايي كه من داور هستم، مجبورم خيلي از فيلم ها را ببينم. تقريباً امسال ۹۰ درصد از فيلم هاي ايراني را ديدم، خوشبختانه حرفه ام با علاقه ام گره خورده است. بسياري از كارهايم فيلم شده و با بسياري از فيلمسازان همچنان دوست هستم و سينما را دوست دارم. حدود ۱۰-۱۱ سال است كه من داور انواع جشنواره هاي سينمايي هستم.
* از فيلم هايتان چه خبر، شنيده ام داريوش مهرجويي مشغول ساختن فيلمي از روي داستان بلند «مهمان مامان» است.
- بله، ايشان و همكارانشان در يكي از خانه هاي جنوب شهر سخت در كار ساختن فيلم و سريالي از اين داستان هستند و قرار است محمدعلي طالبي هم داستان «مثل ماه شب چهارده» را فيلم و سريال كند. قصه «مهمان مامان» قصه اي است كه شأن و عزت  نفس فقيران را بيان مي كند.
* از فيلم «مرباي شيرين» كار خانم مرضيه برومند چه خبر؟
- مرباي شيرين تا آنجايي كه من مي دانم همچنان درگير مشكلات مالي تهيه كننده است همچنان كه فيلم «تك درخت ها» براساس يكي از داستان هاي كتاب «لبخند انار» كار سعيد ابراهيمي فر، چنين موقعيتي دارد، آخر هر دو يك تهيه كننده داشتند.
* مي توانم بگوييم كه شما نظم خاصي در مطالعه نداريد؟!
- نه! كتابي كه شروع مي كنم، اگر باب ميلم باشد تا آخر ادامه مي دهم. بعضي از كتابها را وقتي ۲ ، ۳ صفحه اول را خواندم نپسنديدم كنار مي گذارم. شايد براي شما جالب باشد كه بگويم، كتاب بامداد خمار كه حدود ۳۰ بار تجديد چاپ شده را چند بار به دست گرفتم كه بخوانم، اما نتوانستم تا آخر بخوانم. به من سفارش كردند كه كتاب را بخوانم. اما من كتاب را باز كردم، فصلي كه مادر عباس خواستگاري مي رودرا خواندم، حس كردم كه نويسنده اين زن فقير را كه براي پسرش خواستگاري مي آيد، چگونه توصيف كرده است. ديدم لباس پوشيدن، غذا خوردن و نشستن و حرف زدن و همه چيزش بد است. از اين بي عدالتي و نگاه به فقر و فقرا دلم به درد آمد.نتوانستم ادامه دهم. البته آن كتاب را همسر و فرزندانم خواندند، اما خودم نتوانستم. چون نگاه يك بعدي به زندگي و آدم ها را نمي توانم تحمل كنم.
*از كارهاي ادبيات كلاسيك غرب چه كارهايي را مي پسنديد؟
- تقريباً كتابهاي زيادي خوانده ام. اما بيشتر از همه كار چخوف را خيلي دوست دارم. چون نگاه طنزآميز و اجتماعي و نرمش قلم اش خيلي جذاب و جالب  است. چخوف روي مسائل ريز كار و آنها را درشت مي كند و پرورششان مي دهد. كارهاي همينگوي را به خاطر ايجازي كه در كارش است، دوست دارم.
001410.jpg

*كداميك از فيلم هايي كه امسال ديديد، برايتان جالب بود!؟
- فيلم «رقص در غبار».
*شنيديم كه عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي شديد، نظرتان در اين باره چيست؟
نظر خاصي ندارم .خدا را شكر مي كنم كه فرهنگستان هم ادبيات كودكان و نوجوانان را جدي گرفته و براي اولين بار يك صندلي هم براي يكي از نويسندگان اين رشته در نظر گرفته اند تا در كنار بزرگان علم و ادب بنشيند و از محضرشان كسب فيض كند، اتفاق مباركي است.
* آثار شما در مدارس هم توزيع مي شود؟!
- بله، مؤسسه منادي تربيت تعدادي از كتاب ها را براي تجهيز كتابخانه ها تهيه مي كند. در حقيقت، آموزش و پرورش بعد از چند سال به اين نتيجه رسيدند كه كتابهاي من مشكلي ندارند و مطلبي را هم در مورد خانواده براي كتاب كلاس چهارم ابتدايي نوشتم.
* چندي پيش شنيدم كه براي كارگران يكي از شركتهاي معتبر، حدود سه هزار نسخه از كتاب مرباي شيرين خريده و بينشان توزيع شد. در اين  باره توضيح دهيد؟
- اتفاق خوبي كه افتاد؛ اين بود كه روابط عمومي و مسئولين فرهنگي كارخانه ايران خودرو كتابهاي مختلف را خواندند و ديدند كه كتاب «مرباي شيرين» كه مسئله كارگري دارد، مسئوليت كارگر در آن طرح مي شود، به خوبي و بدون هيچ توصيه و زور و نصيحتي از عهده كار برآمده است و توانسته بسياري از اهدافي را كه آنها به شكل مستقيم مي خواستند طرح كنند و تازه معلوم نبود كه نتيجه دلخواهشان را نيز به دست آورند، در اين كتاب به خوبي و با ظرافت طرح شده است. لذا خوششان آمد و با ناشر تماس گرفتند وحدود ۱۰۰۰۰ نسخه سفارش دادند.اين براي اولين بار است كه كارگر با كتاب به خانه مي رود و مسئو لان يك شركت تجاري ،صنعتي به كتاب اهميت مي دهند. قرار شد نتيجه اي كه كارگران از خواندن كتاب گرفتند، روي فرمي كه در اختيارشان قرار گرفته، بنويسند و اين فرم ها در اختيار من گذاشته شود تا برگزيدگان انتخاب شوند.
به نظر مي رسد اگر ما بدون حب و بغض روي بچه ها كار كنيم و فرهنگ آنها را بالا ببريم، بي آنكه خودمان دچار اين مسئله خودكم بيني شويم كه چون بچه ها هري پاتر مي خوانند پس ما هم مثل آن بنويسيم، من فكر مي كنم بعد از هر كتاب و فيلمي اگر كه بخواهيم به قول قديمي ها نتيجه اخلاقي بگيريم، اين است: فرهنگ. يعني اين كه چقدر فرهنگ افراد را بالا برده ايم.
بزرگترين نتيجه اي كه مي توان از مجيد گرفت اين است كه در تنگنا قرار مي گيرد و فكر مي كند و سپس مسئله را حل مي كند. حتي اگر حل هم نشد، مهم نيست.
* داستانهاي هري پاتر را خوانديد؟
- جسته گريخته برخي از داستانهايش را خواندم. هري پاتر چيزي نيست جز همان كليشه هاي گذشته و درست استفاده كردن از كليشه ها. هميشه از كليشه ها استفاده كردن راه خطا نيست. اگر كه اينها بد بودند و كليشه ها اگر جواب نگرفته بودند ماندني نبودند، همان پسرك فقير تنها و يتيم و زجركشيده است كه به خيال پناه مي برد و جهاني را براي خودش مي سازد كه اين جهان جذاب و شيرين مي تواند در ذهن هر كسي در هر جا ادامه پيدا كند. اما در اين كه ما فكر كنيم اين كتابها ادبيات داستاني است و ماندني ،بايد صبر كنيم كه آيا زمان هم اين را به ما مي گويد يا نه!؟ اما از خانم رولينگ و هري پاتر بايد سپاسگزار بود كه پاي خيلي ها را به كتابفروشي ها باز كرده اند.
*در دو كتاب اخيرتان، برخلاف كتاب هاي قبلي از تصوير استفاده كرديد. آيا به اين نتيجه رسيده ايد كه تصوير مي تواند در جذابيت كتاب براي كودكان و نوجوانان موثر باشد؟ انتخاب «بزرگمهر حسين پور» و «اردشير رستمي» كار شما بود يا كار انتشارات معين؟ نظرتان در مورد تصوير در كتاب هاي كودكان و نوجوانان چيست؟
- خوب، تصوير اگر به درستي در قصه بنشيند آن را جذاب مي كند. درخصوص اين دو قصه بايد بگويم كه خود قصه ها، گفتند ما تصوير مي خواهيم. اولي،«مثل ماه شب چهارده» كه اصلا موضوعش كاريكاتوريست بود از دوست و كاريكاتور نازنين كه قبلا كارهايش را ديده بودم خواستم همكاري كند، كه كرد و تصويرهايش بسيار خوب در قصه نشسته و در حقيقت اگر نبود، قصه نمي توانست تعريف شود. در كتاب دوم، «نه تر و نه خشك» هم كه فضاي افسانه اي و عارفانه داشت از اردشير رستمي كه روحيه و قلمي اين چنيني دارد، خواستم كه طرح هايي بزند و سر هر فصل به جاي شماره و عنوان چاپ كنيم. او هم لطف كرد و واقعا هر دو عزيز به اين كتاب هاي ناقابل با طرح هاي خوب خود جان دادند كه جاي تشكر دارد. بايد از آقاي صالح رامسري ناشر انتشارات معين هم سپاسگزار بود كه پيشنهادها را پذيرفت و نظر كارشناسانه هم داشت.

شعر
پژمان بختياري؛ كلاسيك موجه
مهدي اورند
در بحبوحه درگيري هاي شديد بين دو جناح سنتي و مدرن شعر معاصر، كمتر چهره اي به چشم مي خورد كه به نوعي مورد تأييد هر دو گروه متخاصم باشد. يعني پلي بين سنت گرايي ها و سنت ستيزي هاي شعر باشد بي آنكه از اصول شعري خود كوتاه بيايد و همچنان بر افاعيل عروضي و سنت هاي شعري وفادار بماند و مورد تأييد نوپردازان هم قرار گيرد.
حسين پژمان بختياري (شاعر و محقق) شايد يكي از اين نادران روزگار شعر باشد كه به سبب تحقيقات و ترجمه هاي خود توانسته است از گزند تيغ از نيام بركشيده نوپردازان جوان و جوياي نام در اوايل قرن چهاردهم در امان بماند.
حتي بسياري از نوپردازان همواره افتخار شاگردي او را در تاريخ زندگي خود به نيكي فرا ياد آورده اند. ازجمله «نصرت رحماني» كه روزگاري در مدرسه پست و تلگراف شاگرد پژمان بود و توسط او شناخته شد، هرچند راه خويش را برگزيد، اما ذهنيتي بار برگرفته از انديشه هاي پژمان داشت.
حسين پژمان بختياري متخلص به پژمان فرزند علي مرادخان اميرپنجه بختياري در سال ۱۲۷۹هجري شمسي در تهران تولد يافت. مادرش عالمتاج قائم مقامي متخلص به ژاله ، طبعي روان در شعر داشت ، كما اينكه بعدها پژمان بختياري اشعار او را تصحيح و گرد آوري مي كند و در ديواني منتشر مي سازد كه با نام ديوان ژاله بختياري بارها تجديد چاپ شده است.
دوران كودكي حسين به سختي سپري شد. در عين تنعم مالي، از وضع بسامان خانوادگي برخوردار نبود. مادر و پدر اختلاف داشتند و درگيري خانوادگي منجر به جدايي آنها شده بود.
اين جدايي در هفت سالگي حسين تحكيم يافت و به عنوان امري محتوم و خاطره اي تلخ و گزنده در ذهن پسربچه به جاي گذاشت و آن مرگ پدر بود.
حسين را به سن لويي سپردند تا در مدرسه اشراف آن روزگار درس بخواند. از قضا حسين با نيما همكلاس و همدرس مي شود، اما جالب آنست كه رفاقت اين دو كودك خوش ذهن به وفاق در آينده بدل نمي شود. حسين شاعري سنت گرا و نيما چنانكه مي دانيم يك عاصي سنت گريز است. در واقع حسين راه و رسم مادرش را در شاعري پي گرفته است نه شيوه دوست دوران كودكي خود نيما يوشيج را.
حسين در دانشكده الهيات دانشگاه تهران، شاگرد يكي از زبدگان روزگار، بديع الزمان فروزانفر مي شود و پس از پايان تحصيلات دانشگاهي به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمده و در مدارس اين وزارتخانه به سمت استادي مشغول كار مي شود. در همين سالهاست كه شعر را در انجمن  هاي ادبي آن روزگار كه فسيلخانه هايي برقرار بودند پي مي گيرد. از جمله به شركت فعال در انجمن ادبي حكيم نظامي به مديريت وحيد دستگردي مدير مجله  ارمغان روي مي آورد.
حسين پژمان بختياري يك نمونه غريب در ميان ادباي سنت گراست. فعاليت و پركاري او در ميان آنها مثال زدني ا ست. در سال ۱۳۰۶ هجري شمسي سه اثر از خود در قالب كتاب منتشر مي كند كه عبارتند از «منظومه سيه روز» در صدو بيست و شش صفحه، «منظومه زن بيچاره» در پنجاه وشش صفحه و منظومه اي سي ودو صفحه اي به يادگار جشن هزارمين سال تولد فردوسي.
ذهنيت پژمان يك ذهنيت لطيف تغزلي است و همانطور كه پيش از اين اشاره شد اثر او بر نصرت رحماني به عنوان يك نمونه كامل قابل بررسي است.
تأليفات و سروده هاي بختياري شامل كتاب بهترين اشعار است كه در سال ۱۳۱۳ هجري شمسي در نهصدو هفتادويك صفحه منتشر مي شود. اين كتاب در برگيرنده نمونه اي از آثار تغزلي بيش از دو هزار شاعر پارسي زبان است. پس از آن و در همان سال، وي منظومه محاكمه شاعر را در صد و سي وشش صفحه نشر مي دهد.
او آثار غيرشعري فراواني نيز دارد كه از آن جمله مي توان به «تاريخ پست  وتلگراف  وتلفن» كه در سال ۱۳۲۷ در سيصدو پنجاه و هفت صفحه جمع آورده است، اشاره كرد. در همين سال هاست كه دو اثر منظوم ديگر از خود به جاي مي گذارد. مجموعه «اندرز يك مادر» و مجموعه شعر «كوير انديشه ».
پژمان در سال ۱۳۳۵ هجري شمسي مجموعه شعر «خاشاك» كه يكي از مهمترين آثار شعري اوست را در سيصدودو صفحه منتشر مي سازد.
او به فعاليت هاي تحقيقي و تاريخي نيز علاقه وافري  داشت و اين كار را كاملا حرفه اي و تخصصي پي مي گرفت.
از كتب كهني كه او تصحيح آن را به عهده گرفت، مي توان به مرثيه ، ديوان حافظ ، ديوان جامي ، ديوان ژاله بختياري و خمسه نظامي اشاره كرد .
تحقيقات او كه به زينت طبع آراسته است، عبارتند از: «داستان سخنوران پارسي» ، «گويش بختياري» ، «پادشاهان ايران به سبكي خاص» ، «تاريخ منظوم اشكانيان» و «نخستين جنگ ايران و روم از آغاز پيدايي اشكانيان تا خاتمه كار كراسوس».
پژمان به يمن تحصيل در مدرسه سن لويي به زبان فرانسه تسلط كاملي داشت و به همين سبب ترجمه هاي ارزشمندي از او به يادگار مانده است.
پژمان آثاري چون «روياي شارل»،«خمار»، «كرسيل» ، «مادمازل اسكودري» كه نوشته هاي معروف هوفمان هستند را ترجمه كرد. و به ترجمه آثاري از «بوكاس» ، «شاتوبريان» (آتالا و رنه) ، «ژان  ژاك روسو» ، «آپولر»، «موهل رن» (دزد اطفال) و «ادگار آلن پو» (گربه سياه) همت گماشت.
به هر حال، اگر امروز حسين پژمان بختياري اهميت دارد به لحاظ همين تحقيقات، تصحيحات و ترجمه هاست وگرنه گفتن:  «دل ربود از دست من / آن نازنين دلبر كه بود / دوستان ديوانه ام كرد آن پري دختر كه بود» كسي را به ياد تاريخ نمي آورد.
حسين پژمان بختياري سرانجام در سوم آذر ماه ۱۳۵۳ هجري شمسي بر اثر بيماري سرطان در تهران از دنيا رفت.

سايه روشن ادبيات
ابرهاي سياه بر آسمان نشر
علي الله سليمي
گزارشي از كتاب هاي منتشره در زمينه ادبيات (از ۳ تا ۷ آبان ماه ۱۳۸۲)
در آمار اين هفته با ناشراني مواجه مي شويم كه براي گريز از سكون به صوت مقطعي به ادبيات روي آورده اند.
اين گزارش بر اساس آمارخانه كتاب ايران (گزارش نشر؛ فهرست كتابهاي منتشره كشور از ۳ آبان ماه تا ۷ آبان ماه ۱۳۸۲، ضميمه هفته نامه «كتاب هفته» شماره ۱۴۸ به تاريخ شنبه ۱۷ آبان ماه ۱۳۸۲) نگاهي گذرا و آماري به كتابهاي منتشره در بخش ادبيات دارد.
در گزارش هفته قبل به سير صعودي آمار كتابهاي منتشره در زمينه ادبيات اشاره كرديم كه به رقم ۱۰۱ عنوان رسيده بود. اين هفته آمار يادشده فروكش كرده و به رقم هفته هاي قبل نزديك تر شد. در مجموع اين هفته تعداد ۷۶ عنوان كتاب در زمينه ادبيات در كشور منتشر شده است.
مجموع كتاب هاي ياد شده زير عنوان كلي ادبيات در قالب هاي داستان، شعر، نمايشنامه، پژوهش و تحقيق ادبي و... تقسيم بندي شده است.
اين هفته برخلاف هفته هاي قبل تعداد عناوين كتابهاي منتشره در دو قالب داستان و شعر مساوي است. در هر يك از اين قالبهاي جداگانه به طور مستقل ۲۴ عنوان كتاب منتشر شده است.
در بخش شعر، اين هفته نيز همانند هفته هاي گذشته شاعران كلاسيك و در گذشته ديواني حضوري پررنگ دارند. بيشترين عنوان كتابهاي منتشره در اين زمينه به حافظ شيرازي تعلق دارد. از روي اشعار به يادگار مانده از اين غزلسراي توانا در شهر مشهد، انتشارات سيب سرخ در چاپ اول ۳۰۰۰ نسخه منتشر كرده است. نشر جيحون در تهران نيز در چاپ اول ۵۰۰۰ نسخه و انتشارات شقايق در تهران در چاپ دهم ۱۰۰۰۰ نسخه منتشر كرده اند.
001412.jpg

«سعدي» ديگر همتاي اين شاعر شيرازي هم اين هفته با دو عنوان در بازار كتابهاي ادبي ايران حضور دارد. انتشارات سخن نيما در تهران، جلدهاي اول و دوم كليات اين شاعر را در چاپ دوم از هر جلد ۵۰۰۰ نسخه منتشر كرده است.
انتشارات پيمان در تهران هم اشعار فروغ فرخزاد را در سه عنوان براي بار اول با تيراژ ۵۰۰۰ نسخه براي هر عنوان منتشر كرده است.
در ادامه اين گروه شاعراني همچون «مولوس»، «داراب افسر بختياري»، «نظامي»، «ابوالفيض بن مبارك فيضي» و «نظام وفا» قرار دارند كه هر كدام با يك عنوان در اين آمار قرار دارد.
در بخش شاعران معاصر ايران اين هفته تنها ۵ عنوان اثر از شاعران اغلب ناشناس و گمنام به چاپ رسيده است.
با گذر از بخش شعر در بخش داستان هم، اتفاق خاصي روي نداده است.انتشار كتاب داستاني چاپ اول در اين هفته در حدصفر بوده و تنها نقطه برجسته اين بخش تجديدچاپ دو عنوان از رمانهاي پيشين بوده كه شامل چاپ سوم رمان «بهشت خاكستري» نوشته سيد عطاءالله مهاجراني كه انتشارات قصيده سرا در تيراژ ۲۰۰۰ منتشر كرده است. همچنين در اين گروه، «سوگ سياوش» اثر پري صابري قابل تأمل است كه با ويراستاري علي دهباشي، نشر سخن با تيراژ ۲۲۰۰ نسخه چاپ اول آن را منتشر كرده است.
در اين بخش هفت عنوان كتاب داستاني ترجمه شده نيز ديده مي شود.
در بخش داستانهاي عامه پسند نيز اين هفته سهم اين طيف از مخاطبان محفوظ است: انتشار هفت عنوان رمان از هفت نويسنده براي اين قشر پرطرفدار. اكثر نويسندگان اين حوزه نيروهاي تازه نفسي هستند كه براي بار اول قدم در اين عرصه گذاشته اند. از جمله كتابهاي: «باغبان گلهاي كاغذي/ پروين بهرامي/ كرمانشاه/ زانيار- پيمان قلبها/ خديجه (روحي) سيفي/ تهران/ شقايق- گره دونگا/ فريبا هامرز/ تهران/ فروغ قلم».
در كنار اين نويسندگان تازه نفس. از نويسندگان شناخته شده اين حوزه نيز اين هفته آثاري منتشر شده است. از جمله «تونهم مهر در فصل آبي و مه/ فريده رهنما/ تهران/ فروغ قلم/ چاپ سوم/ ۵۵۰۰ نسخه- عروس دريا/ مريم صمدي/ تهران/ شقايق/ چاپ سوم/ ۵۰۰۰ نسخه همسفرخانه ات كجاست؟/ ايرج ستوده/ تهران/ نشر آنيش/ چاپ اول/۳۳۰۰ نسخه.»
نكته خاص در اين بخش، انتشار رمان ۵۲۸ صفحه اي با عنوان «فرشته اي در خانه من» نوشته: سيروس قهرماني است كه خود نويسنده اقدام به چاپ آن در مقام «ناشر مؤلف» كرده است، آن هم با تيراژ ۵۰۰۰ نسخه در چاپ اول. همچنين ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه در اين هفته چاپ هفتم كتاب «هنر داستان نويسي» اثر ابراهيم يونسي توسط مؤسسه انتشارات نگاه در تيراژ ۲۲۰۰ نسخه منتشر شده است.
بقيه كتابهاي منتشره در زمينه داستان، بيشتر گردآوري داستانهايي از متون كهن و حكايت هاي قديمي است كه نام مؤلف خاصي روي جلد آنها حك نشده است.
در بخش نمايشنامه اين هفته دو عنوان قابل توجه ديده مي شود: «آواز قو» طرح نمايشي در يك پرده/ آنتون پاولوويچ چخوف: مترجم صادق سرابي/ تهران/ سيمين دخت و آونگ خاطره هاي ما و دو نمايشنامه ديگر/ عباس معروفي/ تهران/ انتشارات ققنوس.
در چاپ و انتشار كتابهاي ياد شده همانند هفته هاي قبل بيشتر سهم به طور طبيعي به ناشران پايتخت (تهران) اختصاص داشت با ۵۹ عنوان و تنها ۱۷ عنوان توسط ناشران شهرهاي مختلف به چاپ رسيده كه از اين ميان ۱۰ عنوان به ناشران شهر مشهد تعلق دارد. ناشران قم با سه عنوان در مقام بعدي قرار دارند و ناشران كاشان با دو عنوان و ناشران شهرهاي تبريز و كرمانشاه هر كدام با يك عنوان در رده هاي بعدي قرار مي گيرند. فعال ترين ناشر شهرستاني اين هفته «بنياد فرهنگي شهيد ناصري» در شهر مشهد است كه با انتشار پنج عنوان كتاب ادبي هر كدام با تيراژ ۵۰۰۰ نسخه براي چاپ اول جمعاً ۲۵۰۰۰ نسخه كتاب ادبي در اين هفته منتشر كرده است.
در تهران انتشاراتي هاي «شقايق»، «قصيده سرا» و «پيمان» و «گلپا» هر كدام با انتشار سه عنوان پركارترين ناشر در حوزه كتابهاي ادبي بوده اند.
در مجموع اشعار به يادگار مانده از شاعران كلاسيك ايران در حوزه شعر و داستانهاي موفق از نويسندگان تثبيت شده كه چاپهاي متعددي را گذرانده اند، در حوزه داستان به داد ناشران كتابهاي ادبي در ايران رسيده اند .

ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |