گفت و گو با هوشنگ مرادي كرماني در باره تازه ترين كتابش « نه تر و نه خشك»
* وقتي كه شما دو بچه فقير و ثروتمند را مي بينيد دلتان به كدام طرف گرايش دارد؟
- عليرغم اينكه فقر را حس كردم، (حتي پرنده ام در داستان «نه تر و نه خشك» فقير و بي كس است) به طرف خاصي گرايش ندارم. من اين طوري به جامعه ايران نگاه نمي كنم، من به فرهنگ نگاه مي كنم. يعني اگر حتي آن بچه فقير و يا كشاورز روزي داراي فرهنگي شود، مي تواند جامعه را حركت دهد. بايد روي فرهنگ كار كرد. مثلاً فرض كنيد در طول تاريخ از همين افراد فقير چقدر به خاطر بي فرهنگي شان سوءاستفاده شده است. بچه اي كه در خانواده اعيان بزرگ شده و در جاي خيلي راحت بزرگ شده است كه گناهي نكرده است.
* شما از چه ساعتي شروع به نوشتن مي كنيد؟
- ساعت ۵/۹-۱۰ صبح. من قبلاً كارمند وزارت بهداشت بودم و حدود ۵/۱ سال پيش و با ۲۷ سال خدمت بازنشست شدم. در زندگي ام سه چيز براي من شاخص هست و سعي كردم كه آن را حفظ كنم، نوشتن و خواندن، خانواده ام، ورزش. سعي مي كنم كه اين شاخص ها را حفظ كنم. من هميشه در حال خواندن كتاب و روزنامه هستم. صبحها كه از خواب بيدار مي شوم، روزنامه مي خوانم. بيشتر در جاهاي مختلف داور هستم. داور طنز هستم. منتخب كتاب براي كتابخانه هاي مدارس هستم. اكثر نشريات را مي خوانم و...
* طي يكي- دو ماه اخير چه كتاب يا مقاله خوبي خوانديد؟
- چون داور مهرگان كودك و نوجوان بودم كتاب هاي زيادي طي دو ماه اخير خواندم.«دو دنيا»ي گلي ترقي راهم خواندم- مقاله هايي كه در نشريه هفت نوشته بود را خواندم. در مجموع نشريه هفت نشريه خوبي است.
* نشريه «هفت» چه تفاوتي با نشريات ادبي ديگر دارد؟
- شاداب تر است، برخي از نشريات مثل ۴۰ سال پيش است. يعني به روز نيستند، در حالي كه نشريه «هفت» خيلي به روز است.
* موسيقي گوش مي دهيد؟
- الان نه! ولي تا چند سال پيش وقتي مي نوشتم موسيقي سنتي بخصوص تار گوش مي دادم. تلويزيون هم خيلي كم مي بينم.
* سينما چطور؟
- از آنجايي كه من داور هستم، مجبورم خيلي از فيلم ها را ببينم. تقريباً امسال ۹۰ درصد از فيلم هاي ايراني را ديدم، خوشبختانه حرفه ام با علاقه ام گره خورده است. بسياري از كارهايم فيلم شده و با بسياري از فيلمسازان همچنان دوست هستم و سينما را دوست دارم. حدود ۱۰-۱۱ سال است كه من داور انواع جشنواره هاي سينمايي هستم.
* از فيلم هايتان چه خبر، شنيده ام داريوش مهرجويي مشغول ساختن فيلمي از روي داستان بلند «مهمان مامان» است.
- بله، ايشان و همكارانشان در يكي از خانه هاي جنوب شهر سخت در كار ساختن فيلم و سريالي از اين داستان هستند و قرار است محمدعلي طالبي هم داستان «مثل ماه شب چهارده» را فيلم و سريال كند. قصه «مهمان مامان» قصه اي است كه شأن و عزت نفس فقيران را بيان مي كند.
* از فيلم «مرباي شيرين» كار خانم مرضيه برومند چه خبر؟
- مرباي شيرين تا آنجايي كه من مي دانم همچنان درگير مشكلات مالي تهيه كننده است همچنان كه فيلم «تك درخت ها» براساس يكي از داستان هاي كتاب «لبخند انار» كار سعيد ابراهيمي فر، چنين موقعيتي دارد، آخر هر دو يك تهيه كننده داشتند.
* مي توانم بگوييم كه شما نظم خاصي در مطالعه نداريد؟!
- نه! كتابي كه شروع مي كنم، اگر باب ميلم باشد تا آخر ادامه مي دهم. بعضي از كتابها را وقتي ۲ ، ۳ صفحه اول را خواندم نپسنديدم كنار مي گذارم. شايد براي شما جالب باشد كه بگويم، كتاب بامداد خمار كه حدود ۳۰ بار تجديد چاپ شده را چند بار به دست گرفتم كه بخوانم، اما نتوانستم تا آخر بخوانم. به من سفارش كردند كه كتاب را بخوانم. اما من كتاب را باز كردم، فصلي كه مادر عباس خواستگاري مي رودرا خواندم، حس كردم كه نويسنده اين زن فقير را كه براي پسرش خواستگاري مي آيد، چگونه توصيف كرده است. ديدم لباس پوشيدن، غذا خوردن و نشستن و حرف زدن و همه چيزش بد است. از اين بي عدالتي و نگاه به فقر و فقرا دلم به درد آمد.نتوانستم ادامه دهم. البته آن كتاب را همسر و فرزندانم خواندند، اما خودم نتوانستم. چون نگاه يك بعدي به زندگي و آدم ها را نمي توانم تحمل كنم.
*از كارهاي ادبيات كلاسيك غرب چه كارهايي را مي پسنديد؟
- تقريباً كتابهاي زيادي خوانده ام. اما بيشتر از همه كار چخوف را خيلي دوست دارم. چون نگاه طنزآميز و اجتماعي و نرمش قلم اش خيلي جذاب و جالب است. چخوف روي مسائل ريز كار و آنها را درشت مي كند و پرورششان مي دهد. كارهاي همينگوي را به خاطر ايجازي كه در كارش است، دوست دارم.
*كداميك از فيلم هايي كه امسال ديديد، برايتان جالب بود!؟
- فيلم «رقص در غبار».
*شنيديم كه عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي شديد، نظرتان در اين باره چيست؟
نظر خاصي ندارم .خدا را شكر مي كنم كه فرهنگستان هم ادبيات كودكان و نوجوانان را جدي گرفته و براي اولين بار يك صندلي هم براي يكي از نويسندگان اين رشته در نظر گرفته اند تا در كنار بزرگان علم و ادب بنشيند و از محضرشان كسب فيض كند، اتفاق مباركي است.
* آثار شما در مدارس هم توزيع مي شود؟!
- بله، مؤسسه منادي تربيت تعدادي از كتاب ها را براي تجهيز كتابخانه ها تهيه مي كند. در حقيقت، آموزش و پرورش بعد از چند سال به اين نتيجه رسيدند كه كتابهاي من مشكلي ندارند و مطلبي را هم در مورد خانواده براي كتاب كلاس چهارم ابتدايي نوشتم.
* چندي پيش شنيدم كه براي كارگران يكي از شركتهاي معتبر، حدود سه هزار نسخه از كتاب مرباي شيرين خريده و بينشان توزيع شد. در اين باره توضيح دهيد؟
- اتفاق خوبي كه افتاد؛ اين بود كه روابط عمومي و مسئولين فرهنگي كارخانه ايران خودرو كتابهاي مختلف را خواندند و ديدند كه كتاب «مرباي شيرين» كه مسئله كارگري دارد، مسئوليت كارگر در آن طرح مي شود، به خوبي و بدون هيچ توصيه و زور و نصيحتي از عهده كار برآمده است و توانسته بسياري از اهدافي را كه آنها به شكل مستقيم مي خواستند طرح كنند و تازه معلوم نبود كه نتيجه دلخواهشان را نيز به دست آورند، در اين كتاب به خوبي و با ظرافت طرح شده است. لذا خوششان آمد و با ناشر تماس گرفتند وحدود ۱۰۰۰۰ نسخه سفارش دادند.اين براي اولين بار است كه كارگر با كتاب به خانه مي رود و مسئو لان يك شركت تجاري ،صنعتي به كتاب اهميت مي دهند. قرار شد نتيجه اي كه كارگران از خواندن كتاب گرفتند، روي فرمي كه در اختيارشان قرار گرفته، بنويسند و اين فرم ها در اختيار من گذاشته شود تا برگزيدگان انتخاب شوند.
به نظر مي رسد اگر ما بدون حب و بغض روي بچه ها كار كنيم و فرهنگ آنها را بالا ببريم، بي آنكه خودمان دچار اين مسئله خودكم بيني شويم كه چون بچه ها هري پاتر مي خوانند پس ما هم مثل آن بنويسيم، من فكر مي كنم بعد از هر كتاب و فيلمي اگر كه بخواهيم به قول قديمي ها نتيجه اخلاقي بگيريم، اين است: فرهنگ. يعني اين كه چقدر فرهنگ افراد را بالا برده ايم.
بزرگترين نتيجه اي كه مي توان از مجيد گرفت اين است كه در تنگنا قرار مي گيرد و فكر مي كند و سپس مسئله را حل مي كند. حتي اگر حل هم نشد، مهم نيست.
* داستانهاي هري پاتر را خوانديد؟
- جسته گريخته برخي از داستانهايش را خواندم. هري پاتر چيزي نيست جز همان كليشه هاي گذشته و درست استفاده كردن از كليشه ها. هميشه از كليشه ها استفاده كردن راه خطا نيست. اگر كه اينها بد بودند و كليشه ها اگر جواب نگرفته بودند ماندني نبودند، همان پسرك فقير تنها و يتيم و زجركشيده است كه به خيال پناه مي برد و جهاني را براي خودش مي سازد كه اين جهان جذاب و شيرين مي تواند در ذهن هر كسي در هر جا ادامه پيدا كند. اما در اين كه ما فكر كنيم اين كتابها ادبيات داستاني است و ماندني ،بايد صبر كنيم كه آيا زمان هم اين را به ما مي گويد يا نه!؟ اما از خانم رولينگ و هري پاتر بايد سپاسگزار بود كه پاي خيلي ها را به كتابفروشي ها باز كرده اند.
*در دو كتاب اخيرتان، برخلاف كتاب هاي قبلي از تصوير استفاده كرديد. آيا به اين نتيجه رسيده ايد كه تصوير مي تواند در جذابيت كتاب براي كودكان و نوجوانان موثر باشد؟ انتخاب «بزرگمهر حسين پور» و «اردشير رستمي» كار شما بود يا كار انتشارات معين؟ نظرتان در مورد تصوير در كتاب هاي كودكان و نوجوانان چيست؟
- خوب، تصوير اگر به درستي در قصه بنشيند آن را جذاب مي كند. درخصوص اين دو قصه بايد بگويم كه خود قصه ها، گفتند ما تصوير مي خواهيم. اولي،«مثل ماه شب چهارده» كه اصلا موضوعش كاريكاتوريست بود از دوست و كاريكاتور نازنين كه قبلا كارهايش را ديده بودم خواستم همكاري كند، كه كرد و تصويرهايش بسيار خوب در قصه نشسته و در حقيقت اگر نبود، قصه نمي توانست تعريف شود. در كتاب دوم، «نه تر و نه خشك» هم كه فضاي افسانه اي و عارفانه داشت از اردشير رستمي كه روحيه و قلمي اين چنيني دارد، خواستم كه طرح هايي بزند و سر هر فصل به جاي شماره و عنوان چاپ كنيم. او هم لطف كرد و واقعا هر دو عزيز به اين كتاب هاي ناقابل با طرح هاي خوب خود جان دادند كه جاي تشكر دارد. بايد از آقاي صالح رامسري ناشر انتشارات معين هم سپاسگزار بود كه پيشنهادها را پذيرفت و نظر كارشناسانه هم داشت.