شنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۴۵- Dec,6, 2003
گفت وگو با ايرج قادري درباره «چشمان سياه»
اگر عشق نباشد
001968.jpg

مدتي است كه اكران عمومي آخرين ساخته ايرج قادري «چشمان سياه» آغاز شده، اگر با ديد منفي نگاه كنيم، مي توان فيلم را پر از عيب و ايرادهاي گوناگون ديد، ولي به هر حال نبايد فراموش كنيم: اين، سينماي ايرج قادري است. كارگرداني كه حق ساختن فيلم دارد و «چشمان سياه» فقط يكي از توليدات هفتادتايي سالانه سينماي ايران است. سينماي ايرج قادري، سينمايي است كه با سينماي متعالي ايران پس از انقلاب همخواني ندارد. با اين كارگردان به بهانه «چشمان سياه» به گفت وگو نشسته ايم.
* آقاي قادري با توجه به اينكه فيلمنامه «چشمان سياه» را محمدهادي كريمي نوشته ،چه ويژگي در آن ديديد كه تصميم به ساخت آن گرفتيد؟
- بعد از گفت وگوي مفصلي كه با آقاي كريمي داشتيم،  به اين نتيجه رسيديم كه فيلمنامه را بسازيم و در تمام مراحل فيلم، ايشان كنار من بودند.
* گويا عشق در همه فيلم هاي شما،  به هر صورت، بايد حرف اصلي را بزند؟
- عشق كجا حرف اول را نمي زند، تا بوده دنيا، همين بوده. عشق به فرزند، عشق به زندگي، عشق به همسر، عشق به ميهن. اگر عشق نباشد، اصلاً زندگي معنا ندارد. حالا باز بايد ببينيم كه عشق را چگونه معني مي كنيم، عشق را فقط بين دو تا دختر و پسر نمي توان تلقي كرد. در فيلم و سينماي من هم عشق بايد جايگاه خودش را داشته باشد.
* آيا فيلمنامه را تغيير داديد و آن را چند بار بازنويسي كرديد؟
- خيلي .شايد بيست بار آن را بازنويسي كردم.
* آقاي قادري از نظر شما، سينماي ملودرام چه تعريفي دارد؟
- ملودرام، همان زندگي است. خنده، شادماني، عروسي، غم،  اندوه، مرگ همه جزو زندگي هستند. اينها اجزاي فيلم من هستند،  حالا كنارآنها احساسم را نيز به فيلم منتقل مي كنم. من از اين كه بگويند قادري فقط ملودرام مي سازد، معذب نمي شوم، اين سينماي من است.
* در فيلم قبلي تان «سام و نرگس» قهرمان دختر مدام گريه مي كرد و فيلم پر از سوز و آه بود،  اما در اين فيلم شخصيت دختر رفتارهايش به گونه ديگري است؟
- ببينيد فضاي فيلم «سام و نرگس» مي طلبيد اين دختر كه عاشق شده بود، براي سرنوشت پسري كه دوستش دارد و حالا در آستانه اعدام قرار دارد، گريه كند. به هر حال من هم كه يك مرد هستم ،اگر براي فرزندم اتفاقي پيش بيايد و يا يكي از بستگانم در آستانه اعدام قرار بگيرد، گريه مي كنم. مرد با تمام ابهتش گريه مي كند، پس اين مسئله براي دختر هم طبيعي است. اما در «چشمان سياه»، «غزل» دختري دانشجو است و آدمي درون گرا و به هر حال بر رفتار خودش تسلط دارد و به قول شما اشك و زاري راه نمي اندازد. به هر حال ما شاهد اين هستيم كه دختر دارد از درون نابود مي شود. جنس هر فيلم، بازي خودش را مي طلبد.
* با توجه به اين كه در فيلم اشاره هايي است كه قصد داشته ايد حرف هاي روز را به تصوير بكشد، اما فكر نمي كنيد انتخاب اين نوع موسيقي متن پرسوز و تا حدي هندي ،اين بعد از فيلم را تحت تأثير قرار دهد و فيلم صرفاً تبديل به يك اثر عشقي شود؟
- به هر حال فيلم حرف هاي روز را مي زند. اين مسئله جاي خودش را دارد، همان طور كه موسيقي فيلم هم جاي خودش را دارد. خيلي ها را ديديم كه از موسيقي فيلم تعريف كردند. اين بحث ها همه بر محور سليقه است. من از پيراهن مشكي خوشم مي آيد، شما از پيراهن سرمه اي خوشتان مي آيد و يكي هم مي آيد و پيراهن قرمز را ترجيح مي دهد. آيا دليل براين است كه يكي از اين پيراهن ها بر ديگري برتري دارد. اين بحث ها كاملاً سليقه اي است.
* آيا شخصيت غزل دلاويز براساس شخصيت مريم حيدرزاده شكل گرفته است؟
- اصلاً. خانم مريم حيدرزاده خيلي مورد احترام من است. اما اصلاً  ربطي به ايشان ندارد. ديگر اين كه اگر هر دختري شاعر باشد،  خانم حيدرزاده است؟ مسلماً نه. اين دختر دانشجويي است، كه سني از او گذشته و در قصه اي كه پيش مي رود آن قدر با ناكامي و مشكل برخورد مي كند تا بالاخره چشمانش نابينا مي شود.
* شخصيت دختر فيلم بازي رواني دارد، اما به ظاهر تيپ او مناسب شخصيت و سليقه «سورنا» نيست و خوب اين به نظرم به فيلم ضربه مي زند.
- خانم خليلي اصلاً در انگلستان زندگي مي كنند و خودشان مراجعه كردند و درخواست كردند تا در اين فيلم بازي كنند و بعد از تستي كه از ايشان گرفتم، فهميدم كه بهترين گزينه براي نقش غزل است و اصلاً هم فكر نمي كردم كه اين كار ريسك است ... و حالا كه شما مي گوييد بازي خوب و رواني دارد، من در واقع بازيگري را كشف و تحويل سينما داده ام. آقاي گلزار براي اولين بار در يكي از فيلم هاي من بازي كرد. اگر فيلم تاراج را ديده باشيد، هم آقاي هاشم پور و هم خيلي از بازيگران آن، اولين بار بود كه بازي مي كردند و حالا بازيگران مطرح و موفقي هستند.
* اين كه دختر نابينا مي شود و پسر توانايي حرف زدن را از دست مي دهد، پيشنهاد شما بود؟ معناي اين تصوير چيست و چرا تمام رابطه ها با مشكل برخورد مي كند؟
- اصلاً من به دليل همين نكته فيلمنامه را پسنديدم. دانشجويي كه چشمش را از دست مي دهد و دانشجويي ديگر كه حنجره اش را از دست مي دهد. جذابيت اين مسئله برايم در اين نكته بود كه دختر او را نمي بيند و پسر نيز در جايي از قصه توانايي حرف زدن را ندارد. اينها در عين حال تعليق فيلم هم هستند.
* قهرمانان فيلم هاي قبلي شما مردم كوچه و بازار و عمدتاً از سطوح پايين جامعه و يا به عبارت ديگر از افراد «لمپن» هستند. چطور تصميم گرفتيد از شخصيت هاي دانشجو در اين فيلم استفاده كنيد؟
- به دانشجويان احترام زيادي مي گذارم، آنها اعتبار مملكت ما هستند. علاوه بر اين قصه مي طلبيد كه اين شخصيت ها دانشجو باشند.
* گويا فيلم تان همزمان در آمريكا نيز به نمايش درمي آيد؟
- نمي دانم آنجا استقبال مخاطبان چگونه خواهد بود. به من وقتي گفتند آمريكا برويم، تنها چيزي كه به ذهنم رسيد، پسرم بود،  چون من پسرم را آنجا از دست دادم و حالا توفيقي دست داده كه سر مزار او باشم.
* برخلاف فيلم هاي قبلي تان، پايان اين فيلم خوش نيست. چطور تصميم گرفتيد كه اين پايان را انتخاب كنيد؟
- خواستم اين پايان نسبت به فيلم هاي ديگرم متفاوت باشد. به هر حال در اين فيلم در كل تلاش كرده بودم اثري متفاوت تر از فيلم هاي ديگرم خلق كنم.
* در اين فيلم براي شعر جايگاه خاصي در نظر گرفته ايد؟
- بله. اساساً شعر منبع عشق است. دوجوان فيلم من هم شعر دوست دارند و هم كتاب شعر چاپ مي كنند. شعرهاي فيلم را هم خانم انديشه فولادوند گفتند و مقداري از آن هم سروده دكتر كريمي است.
001964.jpg

* دليل استفاده از اين همه تبليغات در فيلم تان چه بود؟
- اگر در فيلمي تابلوهاي تبليغاتي يا نماهايي از اين دست را مي بينيد، خيلي طبيعي است. مثلاً داريد با آقايي در خيابان كريم خان صحبت مي كنيد، نمي توانيم مثلاً شما را در فيلم در گوشه يك ديوار بچسبانيم. داريد سوار ماشين از خيابان رد مي شويد، بالاخره بيل بوردهاي سينمايي را مي بينيد يا تبليغات پپسي كولا را مي بينيد، بعد هم از نظر بضاعت فيلم هم مهم است. مثلاً همين اواخر فيلم «توكيو بدون توقف» كه بر پرده اكران بود، مگر تمام فيلم تبليغ نبود، ولي آيا كسي اعتراض كرد،  فيلم هم كه فروخته شد و من حالا دارم سؤال مي كنم، شما به فيلم توجه مي كنيد يا به دو تا نما.
* فكر مي كنيد حرف ناگفته اي باقي مانده؟
- من فكر مي كنم اگر قرار است قضاوتي هم صورت گيرد، بايد فيلم را دقيق و خوب ديد. چون تمام پلان هاي اين فيلم حساب شده است. گارد نگيريم و فيلم را صميمانه ببينيم. آن وقت شايد به نتيجه منطقي برسيم. از شما و نشريه محترم همشهري هم تشكرمي كنم.
آناهيد موسسيان

نگاهي به فيلم «چشمان سياه»
سينماي ايرج قادري
م. مجدفر
* سينماي ايرج قادري، سينماي خود ويژه و خاصي است. در اين نوع سينما، احساس تماشاگر بيش از شعور او مورد توجه قرار مي گيرد و چنان درجه اي از تعليق در فيلم به كار گرفته مي شود، كه تماشاگر، اغراق ها(و يا بهتر بگوييم دروغ هاي شاخدار!) را براي لحظه اي كوتاه و به طور احتمالي تا پايان فيلم، مي پذيرد و وقتي متوجه مي شود، كه كار از كار گذشته است.
* سينماي ايرج قادري، سينماي خود ويژه و خاصي است. در اين نوع سينما، سينماگر اجازه دارد فيلمش را با آگهي هاي تبليغاتي فراوان پر كند، به طوري كه تماشاگر در لحظاتي از فيلم در مي ماند كه در حال مشاهده فيلم سينمايي است يا آگهي هاي ميان برنامه اي تلويزيون. در اين سينما، وقتي قهرمان مرد فيلم براي هنرپيشه نقش اول زن، ساعت ويژه نابينايان مي خرد، با صداي رسا نام مارك ساعتي را مي شنويم كه بهترين است و وقتي وسايل و لوازم خانگي متعددي را -بي جهت و با جهت- در صحنه هاي گوناگون فيلم در حال كار كردن مي بينيم، لاجرم بايد بپذيريم كه دوربين براي لحظاتي روي مارك جاروبرقي، اتو، تلويزيون و ... مكث كند و حتي هنگامي كه مجله اي توسط مرد فيلم خريده مي شود، بايد ما هم به همراه دوربين، مقابل دكه فروش نشريات متوقف شويم تا هنرپيشه محترم، پشت جلد مجله را كه مزين به معرفي مارك خاصي از تلفن همراه است، به مدت پنج شش ثانيه به ما نشان بدهد.
* سينماي ايرج قادري، سينماي خود ويژه و خاصي است. اين سينما، در يك فيلم تقريباً ۱۰۰ دقيقه اي، خود را متولي اصلاح همه عالم و آدم به شمار مي آورد و مي خواهد هر طور شده، هر چيزي را كه در خاطره و حافظه دارد، بيان كند. اين سينما، مسأله مسابقه هاي دانشجويي، ايثار انسانها، عشق بي هوس، مسائل روشندلان، بيماران سرطاني (بويژه كودكان)، غلط حرف زدن مجريان راديو و تلويزيون، حادثه كوي دانشگاه تهران، گروههاي فشار، نشريات زرد، ضرورت وجود صفحه حقوقي در روزنامه ها، جناح هاي چپ و راست (يا به قول فيلم چشمان سياه: جناح هاي اين وري و اون وري)، به دره رفتن اتوبوس گروهي از دانشجويان، در نوبت انتشار بودن كتابهاي ادبي و صاحب اختيار و تصميم گيرنده بودن دامداران در امور فرهنگي را تنها وتنها در يك فيلم، در دستور كار خود قرار مي دهد و از اين كه تنها يكي از اين هدف ها را به طور كامل به سر منزل مقصود برساند، خودداري مي كند. تماشاگر سينماي ايرج قادري، به قول خود وي چه اين وري باشد، چه اون وري، بالاخره با يكي از موضوع هاي به كار رفته در سينماي او همذات پنداري خواهد كرد و مگر اين، بد چيزي است؟!
* سينماي ايرج قادري، سينماي خود ويژه و خاصي است. اين سينما، حتي اگر از فيلمنامه نويسي تحصيل كرده و آگاه به امور روزنامه نگاري بهره ببرد، از ميزان حق تأليف تصنيف و ترانه، چگونگي اخذ مجوز براي انتشار كتاب و اين كه نوبت انتشار و پوشه هاي زرد رنگ يك شكل كتابهاي در حال چاپ را كجا بايد جست وجو كرد، بي خبر است. مؤلفان كتابهاي شعر و داستانهاي سوزناك، كه در انتشار آثارشان درمانده اند، به احتمال فراوان مي توانند از فيلمنامه نويس چشمان سياه، سراغ انتشاراتي هايي را بگيرند كه اين كتابها را چاپ مي كنند و البته حق التأليف هاي آن چناني هم مي دهند.
* سينماي ايرج قادري، سينماي خود ويژه و خاصي است. هر چند شعور مخاطب توسط اين سينما ناديده گرفته مي شود، ولي بايد به اين سينما احترام گذاشت و اجازه داد مخاطبان خود را پيدا كند.

خبر
از تهيه كننده فيلم شكايت دارم
با وجود آنكه فيلم از كنار هم مي گذريم توسط تهيه كننده به مراكز داخلي و خارجي فروخته شده ،هنوز يك ريال هم از سهم من به عنوان نويسنده و كارگردان پرداخت نشده است.
ايرج كريمي كارگردان فيلم «ازكنار هم مي گذريم» در گفتگو با خبرنگار هنري «مهر» با ذكر اين مطلب افزود: در زمان توليد فيلم تهيه كننده بابت دستمزد فيلمنامه و كارگرداني آن مرا اجبارا در سرمايه فيلم سهيم كرد. در حالي كه تاكنون نه تنها سهمي از درآمد هاي فيلم را به من نداده اند، بلكه حتي مرا در جريان نحوه فروش يا ميزان در آمد هاي فيلم حاصل از فروش آن به مراكز داخلي و خارجي قرار نداده اند.
من از منابع ديگر باخبرشده ام كه فيلم به شركتي آمريكايي فروخته شده و به تازگي از طريق مطبوعات مطلع شدم فيلم به شبكه ويديوئي رسانه ها و... فروخته شده است. چيز غريبي است ؛فيلمنامه اي را بنويسيد و كارگرداني كنيد آن وقت هيچ نفعي از محصول تلاشتان نبريد. اين كه مي گويم حتي يك ريال از درآمد هاي فيلم به من ارائه نشده ،مبالغه نيست.
در حال حاضر شكايت مكتوبي را براي ارائه به شوراي داوري خانه سينما آماده كرده ام آنرا در اختيار خانه سينما و مطبوعات قرار مي دهم.
كيومرث درم بخش در جشنواره نفت
001958.jpg

مستند براي  فرداي  بهتر به  كارگرداني  كيومرث  درم  بخش  درنخستين جشنواره  بين  المللي  فيلم  نفت  نمايش  داده  مي شود.
به  گزارش  ستاد خبري  اين  جشنواره، اين  فيلم  به  لزوم  صرفه  جويي درمصرف  انرژي  و خطر جدي  آلودگي  هوا به  دليل  سوختهاي  بي  رويه  خانگي  وصنايع  و نيز سوختهاي  خودرو مي پردازد.فيلم  براي  فرداي  بهتر را درم  بخش  به  سفارش  سازمان  بهينه  سازي  مصرف سوخت  كشور ساخته  كه  درادامه  دغدغه  هاي  او در زمينه  ساخت  فيلمهايي در رابطه  با لزوم  حفظ محيط زيست  است.
اين  فيلم  به  لزوم  صرفه  جويي  در مصرف  انرژي  مي پردازد و راههاي  مختلف صرفه  جويي  در فراورده  هاي  نفتي  را به  زبان  تصوير بازگو مي كند.كيومرث  درم  بخش ، درحال  حاضر مستند ده  قسمتي  اقوام  ايراني  را براي تلويزيون  فرانسه  مي سازد. اوهمچنين  فيلم ۷۰ دقيقه اي  بنكو را آماده پخش  از تلويزيون  دارد.
نخستين  جشنواره  بين  المللي  فيلم  نفت  از ۲۴ تا ۲۷ آذر دراهواز، آبادان  و خرمشهر برگزار خواهد شد.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |