هادي صبا
سال ميلادي جاري با گفت وگو هاي گروه هاي فلسطيني با يكديگر- تحت نظارت مصر- در قاهره آغاز شد و در آخرين ماه آن دور دوم اين گفت وگوها پايان يافت. دستور كار هر دو اجلاس يكي بود، اعلام يكطرفه آتش بس. جالب اينجاست كه هر دو اجلاس در شرايطي برگزار شد كه آمريكا همه گروه هاي مقاومت فلسطيني يعني حماس، جهاد اسلامي و گردان هاي شهداي اقصي را به عنوان گروه هاي تروريستي تحت تعقيب اعلام كرده است. حتي اروپا نيز در اين مسير با آمريكا- حداقل در سطح تبليغي- همراه مي باشد. اگر اين گروه ها تروريست هستند و آمريكا براي سر آنها جايزه تعيين كرده، پس چرا به يكي از كشورهاي متحد آمريكا دعوت مي شوند تا حضورشان به اجلاس رسميت ببخشد؟ به ويژه آن كه بنابه گزارش خبرنگار تلويزيون الجزيره اساساً اين اجلاس با پيشنهاد و اصرار آمريكا تشكيل گرديد. پاسخ اين است: نياز آمريكا و اسرائيل به آتش بس و خسته شدن آنها از استمرار مقاومتي كه تحت تأثير هيچ عامل خارجي قرار نگرفت.
پيش از اين مي گفتند كه عراق به عنوان يكي از مهم ترين كشورهاي حمايت كننده از گروه هاي فلسطيني نقش تعيين كننده اي در استمرار مقاومت دارد و اگر دولت عراق تغيير كند، موازنه در منطقه برهم مي خورد و با تضعيف فلسطينيان عمليات آنها عليه اسرائيل نيز متوقف خواهد شد؛ در نتيجه مي توانيم سياست خود را بر آنها تحميل كنيم. اينك چند ماه است كه حكومت عراق تغيير كرده و اين كشور تحت امر آمريكا قرار گرفته است.
آيا عمليات گروه هاي فلسطيني متوقف شد؟ خير، زيرا مبارزه مردم فلسطين خواسته اي ملي است كه سوختش را خود مردم فلسطيني تأمين مي كنند و كشورهاي منطقه صرفاً به عنوان «حامي» ايفاي نقش مي كنند. البته اگر ملاحظات متعدد سياسي به آنها اين اجازه را بدهد. پس راه حل مسأله فلسطين در داخل فلسطين است.
در داخل نيز تجربه سياست شارون در سه سال گذشته نشان داد كه اسرائيل قادر نيست اين ملت را به زانو در آورد؛ پس بايد قطار ديگري به حركت در آورد و با اعمال فشار سياسي و احياناً با نشان دادن در باغي كه سبز مي نمايد، زمينه يك توافق سياسي را فراهم آورد. توافقي كه بتواند اسرائيل و آمريكا را از بن بست موجود برهاند. از اين رو شاهد آن بوديم كه بار ديگر گروه هاي فلسطيني به قاهره دعوت شدند. فلسطينيان از همان ابتداي ورود با پيشنهاد مصر مبني بر «اعلام يكطرفه آتش بس يكساله» مواجه شدند كه به هيچ وجه نمي توانست مورد رضايت آنان قرار گيرد. حتي گروه هايي از فلسطينيان كه تحت فشار مصر با آن موافقت كردند بعيد است كه در عمق با آن موافق بوده باشند. زيرا آنها نيز- كه طرفدار روند صلح مي باشند- به خوبي دريافته اند كه نبايد اجازه دهند شارون از اين معركه جان سالم- سياسي- به در برد. از اين روي همانگونه كه پيش بيني مي شد با پافشاري گروه هايي كه ستون فقرات مقاومت را تشكيل مي دهند يعني حماس و جهاد اسلامي و همراهي سه گروه ديگر يعني جبهه خلق، جبهه خلق- فرماندهي كل و الصاعقه (دو گروه اخير در واقع نمايندگان سوريه در اجلاس بودند)، اوضاع به سمت و سويي پيش رفت كه توافقي از نوع ديگر بين گروه هاي فلسطيني شكل گرفت:
اولاً گروه هاي فلسطيني توافق كردند كه شوراي رهبري متحد را تشكيل دهند. تاكنون سازمان آزاديبخش فلسطيني كه همه جريانات فلسطيني، به جز دو تشكيلات اسلام گراي حماس و جهاد اسلامي در آن عضويت دارند به عنوان يك چتر سياسي ملي ايفاي نقش مي كرد. هرچند كه پس از پذيرش پيمان اسلو و تغيير شرايط، حضور برخي از گروه ها در آن به حالت تعليق درآمده بود. اما در دو دهه اخير وضعيت در صحنه فلسطيني دچار تحولات جدي شده است. از يك سو جريانات چپ به سستي گراييده و حضور قدرتمند خود در صحنه را از دست داده اند و از سوي ديگر جريانات اسلامي- حماس و جهاد اسلامي- نقش محوري تري يافته اند. به گونه اي كه بدون موافقت آنها هيچ تصميم سياسي امكان كاميابي نخواهد داشت. لذا مي بايست اين واقعيت در تشكيلات ملي فلسطيني و يا به ديگر تعبير «چتر سياسي ملي» ترجمه شود و اين گروه ها نقش بايسته خود را بيابند. از اين روي توافق گروه هاي فلسطيني در مورد تشكيل رهبري متحد ملي در واقع شكل رسمي دادن به امر واقعي است كه از سال ها پيش در فلسطين جريان دارد.
ثانياً پيشنهاد گروه هاي اسلامي مورد پذيرش همه گروه ها قرار گرفت. براساس اين پيشنهاد طرف فلسطيني مي پذيرد كه در مقابل عدم حمله اسرائيل به شهروندان فلسطيني، حمله به غير نظاميان اسرائيلي را متوقف كند. مشروط بر آنكه:
- اسرائيل تمام اسرا و زندانيان فلسطيني را آزاد سازد.
- اسرائيل محاصره تمام مناطق فلسطيني در نوار غزه و كرانه باختري، از جمله مقر ياسرعرفات رئيس جمهور فلسطين را پايان دهد.
- اسرائيل حمله به مناطق فلسطيني، ترور فلسطينيان، مصادره اراضي آنان، بناي شهرك هاي يهودي نشين و ويران كردن خانه هاي مردم فلسطين را متوقف كند.
حال قرار است كه عمر سليمان رئيس سازمان اطلاعات و امنيت مصر در سفر خود به آمريكا اين پيشنهاد را به اطلاع مسئولان آمريكايي برساند و از آنان بخواهد كه اسرائيل را براي پذيرش اين پيشنهاد تشويق كنند. احمد قريع نخست وزير فلسطيني كه در نشست پاياني گروه هاي فلسطيني حضور يافت و از پيشنهاد اعلام يكساله آتش بس طرفداري كرد، در نهايت پذيرفت كه براي آزمودن اسرائيل مناسب تر آن است كه ابتدا پيشنهاد توقف متقابل حمله به غير نظاميان مبناي كار قرار گيرد.
وي همچنين اعلام كرد كه بنا دارد گفتگوي فلسطينيان با يكديگر را در داخل فلسطين پيگيري كند.
اينك اسرائيل و آمريكا- كه نمي توان سياست منطقه اي آن را جداي از اسرائيل مورد بررسي قرارداد- در برابر يك دوراهي قرار گرفته اند. اگر اين پيشنهاد را نپذيرند، در واقع زمينه را براي استمرار وضعيتي پذيرفته اند كه در آن اولاً اسرائيل قادر به فراهم آوردن حداقل امنيت براي اتباع خود نخواهد بود و ضربه پذيري آن به صورت شديد ادامه خواهد يافت و ثانياً گروه هاي فلسطيني به عنوان طرفي كه پيشنهاد محدود كردن درگيري ها را ارايه كرده و در مسير كنترل و آرام كردن درگيري ها حركت مي كند در جهان جلوه مي كند؛ كه يك دستاورد سياسي گرانبها براي آنان به ارمغان خواهد داشت. اما اگر آمريكا و اسرائيل اين پيشنهاد را بپذيرند در واقع بايد گفت كه نسخه ديگري از تفاهم نامه آوريل ۱۹۹۶ تكرار مي شود. در تفاهم نامه آوريل ۱۹۹۶ اسرائيل متعهد شد كه به شهروندان و اهداف غيرنظامي لبنان حمله نكند، متقابلاً حزب الله نيز قول داد كه از حمله به غير نظاميان اسرائيلي خودداري كند. آنچه در اين تفاهم نامه نوشته نشد ولي سطر سطرش برآن گواهي مي داد مشروعيت استمرار عمليات مقاومت حزب الله در جنوب لبنان تا آزادي سرزمين هاي اشغالي لبنان بود.
اينك اگر پيشنهاد فلسطينيان از سوي اسرائيل و آمريكا پذيرفته شود بايد دو امر را مسلم تلقي نمود:
۱- اسرائيل تحت فشار شديد مقاومت و با اولويت بندي نيازهاي اساسي خود به ناچار يك عقب نشيني استراتژيك در برابر فلسطينيان را پذيرفته است تا از خطري كه هم اينك و بالفور آن را تهديد مي كند رهايي يابد و از موجوديت خويش دفاع كند.
۲- فلسطينيان در واقع يك پيروزي بسيار مهم را محقق ساخته اند كه زمينه ساز تحقق اولين هدف مرحله اي آنان در مبارزات كنوني يعني آزادي سرزمين هاي اشغال شده در سال ۱۹۶۷ خواهد بود. زيرا طبيعي است كه در صورت ايجاد يك چتر حمايت سياسي براي استمرار مقاومت و انجام عملياتي كه اهداف نظامي را در برنامه خود خواهد گنجانيد، رفته رفته نيروهاي اسرائيلي با فرسودگي، راهي به جز تخليه اين سرزمين ها نخواهند داشت. و مي رود كه بار ديگر امكان تكرار تجربه جنوب لبنان فراهم گردد.
تحقق اين هدف مستلزم آن است كه:
۱- همه جريانات مهم فلسطيني با بهره گيري از تجربيات گذشته و حاكم كردن عقل، منطق و مصلحت گرايي، وحدت عملي- ولو غيرعلني- خود را حفظ كرده آن را مبناي كار قرار دهند.
۲- رفتارشناسي دقيق اسرائيل مبناي برنامه ريزي هاي استراتژيك آنان باشد و همانگونه كه در تاكتيك زيبا عمل مي كنند، در طراحي استراتژيك نيز روشي نو در پيش گيرند. به ويژه آنكه تجربه جنوب لبنان را پيش رو دارند و با الهام گيري از آن و با تكيه بر توانمندي هاي بالاي خود و برخورداري از ملتي شجاع، غيور و ايثارگر راه شيرين و روشن پيروزي را بپيمايند.