يكشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۲
شماره ۳۲۵۳- Dec,14, 2003
ادبيات
Front Page

شاعري به دنبال آسمان و زمين
002240.jpg
ماريا راينر ريلكه شاعر آلماني ۱۹۲۶-۱۸۷۵ در شهر پراگ زاده شد. پدرش افسر و بازرس قطار راه آهن و مادرش از خانواده اي بازرگان بود. ريلكه خود كودكي اش را دوره اي به هدر رفته دانسته و از كمبود مهر مادري كه بر اثر سرخوردگي از داشتن پسر به جاي دختر ناشي مي شد ياد كرده است.
همچنين دوره مدرسه پيوسته در نظرش چون كابوسي ظاهر گشته است. بدين ترتيب ريلكه دوره نوجواني را با حساسيت  بسيار و تمايل به تنهايي سپري كرد.
پس از تحصيلات در مدارس پراگ، چندي نزد معلم خصوصي آموزش ديد و به تحصيل در رشته فلسفه و تاريخ هنر پرداخته است.
ريلكه در اين دوره در جريان هاي اجتماعي و ادبي آخر قرن شركت كرد و در مجله هاي آلماني و اتريشي مقاله هايي انتشار داد. آثار منظوم و منثور او در اين دوره تنها مداركي است كه تحولات دوره هاي بعد زندگي او را آشكار مي كند اما در اين ايام هنوز از نبوغ و استعداد او كه بعدها روز به روز شكفته تر مي شد، نشانه اي در برنداشته است.
ريلكه از ۱۸۹۶ زندگي ناآرام و آميخته با سرگرداني را آغاز كرد. به سفرهايي پرداخت كه تا آخر عمر ادامه يافت. او پياپي ميان شهرهاي مونيخ، برلين، پاريس، رم و روسيه و كشورهاي اسكانديناوي در رفت و آمد بود. در ۱۸۹۷ در مونيخ با خانم لواندره آس  سالومه، نويسنده آلماني زبان روسي آشنا شد و دوستي عميق آن دو تا آخر باقي ماند. هنگامي كه ريلكه در ايتاليا و خاصه در فلورانس اقامت داشت، به تشويق لواندره آس يادداشت هاي سفر خود را به عنوان «يادداشت هاي فلورانس» كه از ۱۸۹۸ شروع مي شد، آغاز كرد.
در اين يادداشت ها هيچ گونه اثري از فعاليت هنري او به چشم نمي خورد، بلكه احساس شاعر را در برابر هنر ايتاليا و انديشه ها و قضاوت هايش را درباره آثار هنرمندان دوره رنسانس نشان مي دهد. در مجموع در اين يادداشت ها نفوذ نيچه ديده مي شود.
ريلكه دو سفر به روسيه انجام داد. يكي در سال ۱۸۹۹ و ديگري در سال ۱۹۰۰ كه طي آن با تولستوي ملاقات كرد. از طرف ديگر ريلكه به وسيله لواندره آس اولين آشنايي را با جامعه اسلامي و از طرفي با دنياي لاتين آغاز كرد. ادراك عميق او از عالم الهي و دنياي خاكي كه ريلكه در مدت اقامت در روسيه يافت، خاطره اي محو ناشدني در وجودش باقي گذارد كه در مجموعه «داستان هاي خدا» (۱۹۰۴) منعكس شد.
ريلكه در بازگشت از روسيه در سال ۱۹۰۰ در وورپسوده كه به قريه  هنرمندان معروف بود مستقر شد. همان جا بود كه با هنر مجسمه سازي آشنا شد.
او در سال ۱۹۰۱ ازدواج كرد و در آخر همين سال صاحب دختري شد با نام روت. در سال ۱۹۰۲ با همسر خود به پاريس رفت و با رودن آشنا شد. ريلكه بر اثر معاشرت با اين هنرمند پركار شوق عجيبي به زندگي هنري يافت. در اوايل سال ۱۹۰۳ او و همسرش مصمم گشتند كه پيوند زناشويي را بگسلند اما ارتباط آن دو تا آخر عمر شاعر دوام يافت. اصولاً ريلكه از دلبستگي  به چيزي خاص امتناع مي ورزيد. او در فاصله سال هاي ۱۸۹۶-۱۸۹۸ چند ديوان منتشر كرد كه خود بعدها آنها را قابل عرضه ندانست و آغاز شعر واقعي خود را ۱۸۹۹ به شمار آورد. در اين سال شعر  «در ستايش من» و چندين شعر ديگر را سرود كه سرنوشت شاعرانه اش را تعيين مي كرد.
در همين زمان اثر خيال انگيزش با عنوان «ترانه عشق و مرگ كورنتس كريتسوف» او نوشته شد كه در سال ۱۹۰۶ انتشار يافت. قهرمان اين اثر جواني اصيل است از اجداد ريلكه كه در جنگ با ترك ها كشته مي شود و جسدش هرگز به دست نمي آيد. ريلكه در اين اثر توانسته  است از واقعه اي ساده و تاريخي دنيايي سرشار از صور ذهني پديد آورد كه جاذبه و فريبندگي افسانه ها را دربردارد و با چنان بيان پرشور و كلام خوش آهنگي به وصف مسائل مي پردازد كه به اثر منثور خود رنگ شعر بسيار زيبايي ببخشد.
پس از انتشار اين اثر كه خود شاهكار كوچكي به شمار مي آمد شهرت واقعي ريلكه آغاز شد. زندگي شاعرانه ريلكه را پس از اين به سه دوره مي توان مشخص كرد. اولين دوره ميان سال هاي ۱۹۰۰ و ۱۹۰۶ دوره خلق اثر معروفش به نام «كتاب ساعات» است. اين اثر ديواني در سه بخش است. ريلكه در اين ديوان در جست وجوي خداست. خود را به جاي كشيش روسي قرار مي دهد كه در ديري به سر مي برد و تنها مشغله ذهني اش دست يافتن به خداست. او مي خواهد خدا را در درون خود جاي دهد. روح عرفاني ريلكه بر سراسر اين اثر چيرگي دارد.
از آثار ديگر اين دوره، كتاب «تصويرها» (۱۹۰۲) با چهل و شش قطعه شعر است كه در سال ۱۹۰۶ سي وهفت قطعه ديگر نيز به آن افزوده شد. منظومه بلند يوزپلنگ و مانند آن با بسياري از اشعار ديگر بعدها در ديوان اشعار جديد او (۱۹۰۸) در دو جلد منتشر شد.
ريلكه بعد از منظومه يوزپلنگ نامه هايي به كاپوس را نوشت كه بعدها در ۱۹۲۹ با عنوان نامه هايي به شاعر جوان منتشر شد. اين اثر شامل ده نامه از زيباترين نامه هاي ريلكه است كه نوعي ارشاد معنوي به شمار مي رود و از ارزش قابل ملاحظه اي برخوردار است.
كتابي درباره رودن به نام «اوگوست رودن» در ۱۹۰۳ منتشر شد. ريلكه در اين دوره تحت نفوذ جريان هاي گوناگون قرار دارد مانند سفرش به روسيه، ايتاليا، فرانسه، مبارزه با خاطرات كودكي، دوستي با زنان مختلف و از همه مهمتر، رودن كه ريلكه را مشتاق اصل و نظامي در زندگي هنري ساخت.
ريلكه بعدها به تدريج به دنياي واقعيت هاي بيروني روي مي آورد و مي كوشد تا به درون اشيا راه يابد. خود را در آنها جاي دهد و با آنها يكي شود. ريلكه پس از آن واقعيت هر چيز را از نو خلق مي كند. در نظرش شاعر براي سرودن شعري بايد از هر حادثه اي هرچند كوچك بهره ببرد. او عالم واقعي را به دنيايي معنوي مي كشاند كه خود به آن كمال مي بخشد. دنيايي تخيلي و شاعرانه، واقعيتي مافوق واقعيت خلق مي كند و همين پيام شعري او است كه پيوسته ذهنش را به تحرك وامي دارد.
دومين دوره زندگي ريلكه شاعر فاصله سال هاي ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ به شمار مي آيد. در اين دوره به دعوت رودن به حومه پاريس مي رود و چندي در سمت منشي گري نزد او مي ماند. چيزي نمي گذرد كه بر اثر سوءتفاهم هايي از او جدا مي شود و در پاريس مستقر مي شود. در سال ۱۹۰۷ در پاريس از نمايشگاه آثار سزان ديدن مي كند كه چون آثار رودن در او نفوذي قاطع بر جاي مي گذارد. سپس براي ايراد يك سلسله سخنراني به پراگ مي رود و به وسيله نامه با رودن آشتي مي كند و پس از سفري به آلمان و ايتاليا بار ديگر در پاريس مستقر مي شود. اين بار به وسيله يكي از دوستانش با پرنس فون تورن اوند تاكسيس آشنا مي شود و دوستي صميمانه اي كه ميان آن دو پديد مي آيد تا آخر عمر شاعر دوام مي يابد.
در سال ۱۹۰۹ پس از انجام يك سلسله سخنراني به دعوت پرنسس به قصر دويني مي رود. در اين دوره اثر بزرگ منثورش را مي نويسد كه با عنوان «يادداشت هاي مالته لائور يدس بريگه» در سال ۱۹۱۱ انتشار مي يابد. اين اثر شامل دو جلد يادداشت خصوصي روزانه جواني روشنفكر و اصيل دانماركي است كه تنها زندگي مي كند و غالباً بيمار است. او به پاريس مي رود و با مسائل مختلف و بي شماري مانند فقر و ترس متروك ماندن از طرف جامعه روبه رو مي شود. او به گذشته و كودكي خود مي انديشد و پيوسته در جست وجوي خدا به سر مي برد و به طور پراكنده روياها، نگراني ها و شادي هايش را ثبت مي كند. درواقع اين جوان خود ريلكه است كه در راه تحول به سوي شعر غنايي پيش مي رود و از مشخصات آن تجزيه و تحليل هوشمندانه و دقيق است. نگراني و غم مردم ناشناخته اي كه برحسب تصادف به آنان برخورده است.
در ذهن ريلكه همه اشياي ناچيز جان مي گيرند. مانند گلي پژمرده يا ويرانه هاي خانه اي در حال انهدام. وي در يادداشت هاي مالته سرخوردگي روحي كسي را نشان مي دهد كه در برابر عناصر غيرقابل لمس زندگي از پاي درآمده و هرگز نتوانسته است از حدود رويا خارج شود.
ريلكه هنگامي كه كتاب را به پايان مي رساند، به فكر مي افتد كه دست از نوشتن بردارد و زندگي را وقف پزشكي كند حتي لحظه هايي به رشته روانكاوي متمايل مي شود تا بتواند از سرنوشت واقعي خود بگريزد، اما سرنوشت با شدت و حدت او را بار ديگر به چنگ مي آورد و موجب پيدايش يك سلسله از زيباترين اشعارش مي گردد. از زيباترين اشعار ريلكه در اين دوره «دعاي اموات» است كه شامل ۳ مرثيه به مناسبت مرگ دو تن از دوستان او است. در سراسر اين مرثيه ها موضوع مرگ حكم فرماست. موضوعي كه بر بيشتر آثار ريلكه تسلط دارد و به صورت هاي گوناگون پرورش مي يابد و با تعمقي كه نظير آن در اشعار شاعران قرن يافت نمي شود مورد تفسير و تعبير قرار مي گيرد.
اما اين مجموعه مقامي خاص دارد. پيراستگي و صفاي بيان و قدرت و گويايي صور ذهني و موسيقي كلام موجب مي شود كه اين اثر در ميان آثار ريلكه از اهميت فراوان برخوردار گردد.
سومين دوره زندگي شعري ريلكه از ۱۹۱۱ آغاز مي شود. اين دوره زمان خلق مرثيه هايي است كه ريلكه در قصر دويني ساخته است.
از جمله مراثي دويني شامل ده مرثيه است كه اطلاعات گران بهايي از اين دوره زندگي شاعر به دست مي دهد، چهار سال از اين دوره را ريلكه به سبب جنگ جهاني اول در مونيخ با سكوت و ركود كامل هنري گذراند و پس از جنگ زندگي آميخته با سرگرداني را از سرگرفت و به سفرهاي متعدد پرداخت. ريلكه در سومين دوره زندگي ادبي پس از اتمام سلسله مراثي و سرودن ترانه هايي براي اورفئوس كه دو قله هنري شعري ريلكه به شمار مي آيد، آثار شاعرانه ديگري خلق كرد از جمله «موسيقي دم زدن مجسمه ها» كه از مهم ترين اشعار اين دوره است و در ۱۹۱۸ انتشار يافت.
سال هاي ميان ۱۹۱۹ و ۱۹۲۶ از دوره هاي پرثمر زندگي شاعري ريلكه به شمار مي آيد. اشعار بي شماري در اين دوره در ديوان هاي متعدد او منتشر شده است. همچنين وي از آثار پل والري شاعر فرانسوي ترجمه هاي زيبايي كرده است. از اواخر سال ۱۹۲۲ سلامت ريلكه مختل شد و در اوايل سال ۱۹۲۳ به بيمارستان رفت و در سال ۱۹۲۴ در قصر موتسوت پل والري را پذيرفت. در بهار ۱۹۲۶ در بيمارستان بستري شد و در نوامبر آن سال علايم بيماري سرطان خون به طور پراكنده در او به صورتي حاد نمودار شد و در ۲۹ دسامبر آن سال به مرگ انجاميد.
شهرت ريلكه از زمان پيدايش «كتاب ساعات» و «ترانه عشق و مرگ كورنتس كريستوف» به سرعت نه تنها اتريش و آلمان بلكه ساير كشورهاي اروپايي را فرا گرفت. خاصه ريلكه در محيط ادبي فرانسه شهرت بسياري به دست آورد كه اين امر به سبب دوستي اش با رودن، نوشته اش درباره سزان، اشعار فرانسوي زبان او و ترجمه هايي از اشعار پل والري است.
آثار او از محبوبيت برخوردار است و هيچ شاعري در زمان حياتش به اين محبوبيت نرسيده است. ادبيات نسل بعد آلمان تحت نفوذ او بود. ترجمه آثار او بسيار دشوار است ولي در عين حال او از درخشان ترين چهره هاي شعر غنايي آخر قرن نوزدهم و دهه اول قرن بيستم محسوب مي شود.

سايه روشن ادبيات

رسيدگي به شكايات نويسندگان
محمدرضا صفدري، نويسنده گفت: ناشر با نگاه  داشتن تعدادي از كتاب ها مانع از تجديد چاپ آنها مي شود و هيچ مرجع قانوني براي اثبات اين كار وجود ندارد.
محمدرضا صفدري، با اشاره به مشكلات نويسندگان با ناشران گفت: تحميل قراردادها به نويسندگان و نبود يك مرجع قانوني باعث مشكلات زياد براي نويسندگان شده و اين گونه مشكلات تأثير منفي در چرخه اقتصاد كتاب گذاشته است.
وي به كتاب خود اشاره كرد و افزود: در سال ۱۳۷۷ قراردادي با نشر زرياب امضا كردم. اين ناشر كتاب مرا با عنوان «تيره  آبي» چاپ كرد. متأسفانه بعد از گذشت چندين سال، ناشر ۵۰۰ جلد كتاب را نگه داشته و اين كتاب نيز تجديد چاپ نمي شود. صفدري ادامه داد: قانون نشر آن است كه كتاب وقتي در بازار ناياب شد و تمام آن به فروش رفت نويسنده حق چاپ دوم آن را دارد. اما اين ناشر از دو هزار جلد ۵۰۰ جلد كتاب را نگاه داشته و اين كتاب، ديگر به چاپ دوم نرسيد.
صفدري در پاسخ به اين سؤال كه چرا به مراجع قضايي مراجعه نمي كنيد، اظهار داشت: هيچ مرجع قانوني براي رجوع نويسندگان وجود ندارد و پاسخگوي مشكلات نويسندگان نيست. به گونه اي كه اگر كسي بخواهد اين كار را انجام دهد و به دنبال كار خود بيافتد، بايد به اندازه فروش يك خانه هزينه كند و وكيل بگيرد و هيچ نويسنده اي توان مالي و حوصله  اين همه دردسر را ندارد.
خانم ملكه و آقاي بلر!
از امپراتوري فاصله بگيريد
«بنيامين زفانياه» يكي از شاعران برجسته انگلستان، جايزه افتخاري او بي  ام (صاحب منصبي امپراتوري بريتانيا) را مورد انتقاد شديد قرار داد، او گفته است: كلمه امپراتوري مفهوم بردگي را به ياد من مي آورد.
«بنيامين زفانياه» شاعر برجسته انگليسي در انظار عمومي، جايزه ملكه انگلستان را در اعتراض به جنگ اين كشور عليه عراق و همچنين آنچه را كه او سالهاي وحشيگري امپراتوري بريتانيا خوانده است، رد كرد.
اين شاعر ۴۸ ساله پيرو فرقه راستا فاريا جايزه يادشده را به اين خاطر رد كرد تا بگويد كه نمي خواهد يكي از صاحب منصبان «امپراتوري» بريتانيا باشد. عنواني كه همه ساله از سوي ملكه انگلستان به بهترين افرادي كه در جامعه ظاهر مي شوند، اعطا مي شود.
زفانياه در مقاله اي در روزنامه  گاردين چاپ انگلستان نوشت: من از اين كه كلمه امپراتوري را شنيدم بسيار ناراحت شدم، اين كلمه سالهاي سبعيت را در خاطرم زنده مي كند. سالهايي كه پدران و مادران ما تحت وحشيانه ترين شكنجه ها به سر مي بردند.
زفانياه گفت: وقتي كه نامه اي را از دفتر توني بلر نخست وزير بريتانيا مبني بر اين كه نامم در فهرست مفتخرين به دريافت اين عنوان قرار گرفته است، دريافت داشتم، با تعجب گفتم: من؟ وي خاطرنشان كرد: «خانم ملكه و آقاي بلر! از امپراتوري فاصله بگيريد.»

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |