گزارش از : سارا زيباكلام
به مناسبت فرا رسيدن روز جهاني فلسفه و به توصيه نمايندگي يونسكو در ايران، نشستي با عنوان «هم انديشي نقادي و نوسازي فلسفه اسلامي»، در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، برگزار شد. در اين جلسه، جمعي از استادان، نخبگان دانشگاهي و بزرگان فلسفه، به ايراد سخنراني پرداختند.
دكتر داوري، استاد فلسفه دانشگاه تهران و رئيس فرهنگستان علوم، ضمن اشاره به فلسفه دكارت، آن را «جان دهنده» به علم مدرن و سياست مدرن خواند. وي در اين باره افزود: فلسفه هم علم است و هم به يك معنا، علم نيست. اگر به آن از جنبه علم نگاه كنيم، داراي نزاع هاي مختلف خواهد بود كه غالباً ناقص هم هست اما اين نقص معطوف به علم فلسفه است نه به خود آن.
دكتر داوري در ادامه، فلسفه را علم به وجود و اعيان اشيا خواند و تصريح كرد كه هر تعريفي از فلسفه ارائه شود، به آزادي راه خواهد داشت.
در ادامه جلسه، دكتر احمدي، عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي و رئيس سازمان مطالعات و تدوين كتب علوم انساني، در سخنراني خود، تأكيدش را روي كارآمدي و نقاط قوت فلسفه اسلامي (آنچه از رنسانس آغاز شده و تا امروز ادامه يافته)، قرار داد.
وي با اشاره به نظريه هاي علامه طباطبايي در مقايسه فلسفه يوناني با فلسفه ايراني، گفت: فلسفه يوناني داراي ۲۰۰ مسئله بود ولي در فلسفه اسلامي تعداد آنها به هفتصد مسئله رسيد.
دكتر ديناني، استاد فلسفه دانشگاه تهران، ضمن اينكه در تأييد مباحث فوق، دكارت را پدر فلسفه جديد و انديشه او را كاملاً روشمند خواند، اما با توجه به سخني از خرقاني كه راه انسان به سوي خدا را در مقابل راه خدا به سوي انسان، ضلالت اندر ضلالت شمرده بود، فلسفه دكارت را فلسفه اي ضلالت آميز دانست.
به همين مناسبت، جهاد دانشگاهي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران نيز، روز جهاني فلسفه را در تالار كمال اين دانشكده گرامي داشت.
در اين مراسم، دكتر كريم مجتهدي، استاد فلسفه دانشگاه تهران، روش آشنايي ايرانيان با فلسفه و تفكرات جديد غرب را موضوع سخنراني خود عنوان كرد. وي سپس در مقايسه فلسفه قديم و فلسفه بعد از رنسانس (چهار قرن اخير)، گفت: در دوره باستان، متفكر و متكلم، خود را آزاد و مستقل از صنايع علوم تجربي مي دانست چرا كه علوم تجربي، در آن موقع، مقياس فكر نبود. اما در اين چهار قرن پس از رنسانس، علوم تجربي، مقياس فكر و در واقع صدر تفكر عصر جديد محسوب مي شود.
دكتر مجتهدي در ادامه، مسئله بزرگ كشف شده در فلسفه را همان قوه و فعل ارسطو شمرد و تأكيد كرد: از آنجا كه بالقوه بودن به معناي وجود امكانات درون چيزي است، عصر جديد دقيقاً بدنبال همين مسئله بوده كه چه امكانات بالقوه اي مي تواند آينده بهتر را نويد دهد.
وي روش فلسفه در عصر جديد را سر فرود آوردن براي تعظيم و تسليم در برابر طبيعت، به نيت به استخدام درآوردن آن خواند و اين تفكر را هدف بيكن و دكارت دانست.
او در ادامه گفت: بيكن و دكارت، هدفشان در به استخدام درآوردن طبيعت، نسبتاً يكي است و تنها وجه تمايز آنان، اعتقاد دكارت به روش رياضيات است. طبق اعتقاد دكارت، استخدام طبيعت با نفي عقل امكان پذير نيست و اثبات عقل هم بايد از طريق رياضيات باشد زيرا طبيعت، امتداد و حركت است.
مجتهدي، روش هاي مختلف آشنايي ايرانيان با تفكرات فلسفي غرب را اينگونه مطرح كرد: اولين ايراني كه درباره روش هاي جديد و كاربرد رياضي صحبت مي كند، يك ايراني فرضي و خيالي است كه «مونتسكيو» در كتاب «نامه هاي ايراني» او را معرفي مي كند، او كسي است كه به پاريس رفته و در آنجا با علوم جديد آشنا شده است.
روش ديگر آشنايي ايرانيان، هيأت هاي خارجي اعزامي به ايران مي باشند. براي مثال كنت دو گوبينو يك سياستمدار خارجي است كه در زمان ناصرالدين شاه دوبار به ايران آمد و در يكي از كتابهاي خود، اديان و فلسفه هاي آسياي مركزي را مورد توجه قرار داد. گوبينو به همراه يك فرانسوي ديگر و يك روحاني يهودي، كتاب «گفتار در روش دكارت» را ترجمه و با تمام «حكمت ناصري» منتشر كردند.مجتهدي از افسرالملك كرماني كه يكي از شخصيت هاي سياسي ايران بود ياد كرد و گفت: اين فرد نيز كتاب فوق را از زبان تركي استانبولي به فارسي ترجمه كرد و مقدمه اي خواندني بر آن نوشت كه به اهميت تفكر در علم اشاره دارد.
وي همچنين به نقش روشنفكران عصر قاجار و تأثير آنان در بالا بردن شناخت مردم ايرانيان از فلسفه ها و تفكرات غرب اشاره كرد و در همين زمينه از چهره هايي چون ميرزا ملكم خان، طالب زاده و سيدجمال الدين اسدآبادي ياد كرد.
دكتر مجتهدي، آشنايي ايرانيان براي اولين بار با اسامي فيلسوفان را مرهون كتاب بدايه الحكمه كه ملاعلي زنوزي كه ده سال پيش از مشروطه آن را نوشت، دانست و با بيان اينكه زنوزي در اين كتاب سؤالاتي را در ارتباط با فلسفه غرب مطرح مي كند افزود: مسئله نامتناهي يكي از اين مسائل است كه در واقع فهم آن، علوم جديد را از علوم قديم جدا كرد.
سخنران ديگر اين جلسه، دكتر پايا، استاد فلسفه دانشگاه وست مينستر انگلستان، سخنراني خود را تحت عنوان: «مرزهاي فكري، آشفتگي معرفت شناختي، و رسالت انديشوران جوان ايراني» ايراد كرد و گفت: سعي مي كنم در اين سخنراني به سه سؤال وضع و حال فلسفه و تفكر فلسفي و علوم انساني در ايران كنوني، پاسخي عرضه كنم.
پايا با اشاره به رشد نيافتگي علوم انساني و فلسفه در ايران، يكي از دلايل آنرا مشكل ترجمه و عدم آشنايي مترجمان با زبان مادري و زبان مقصد برشمرد و افزود: به گمانم مشكل ترجمه بعد از انقلاب جدي تر و قوي تر شده كه جريان پست مدرن هم به اين امر دامن مي زند.
وي از علل ديگر رشد نيافتگي معرفت فلسفي را مدهاي فكري برشمرد و مثال آن را نيز گويش و نوشتارهاي سخت و ثقيل خواند.
دكتر پايا در ادامه سخنانش، از دو شرط اصلي رشد زيستبوم عقلاني، بهتعنوان عقلانيت و آزادي نام برد. اين استاد فلسفه، سپس به دو نوع تفكر نقادانه و قبيله اي اشاره كرد و خاطرنشان ساخت: در تفكر قبيله اي، جايگاه عنصر نقد با عنصر وابستگي قومي و نژادي عوض شده و آنقدر در اين نوع تفكر تأكيد بر اصل و اصالت مي باشد كه گاهي بايد اصلاً زبان را بست و حرفي نزد.
وي سپس تقويت زيستبوم عقلانيت را وظيفه انديشوران و انديشمندان جوان خواند و تصريح كرد كه نهادهاي مدني و مردمسالاري، راهكارهايي ديگر هستند.
پايا در ادامه گفت: از وظايف مردمسالاري، دفاع از آزادي و مراقب قدرت بودن است. زيرا گرايش قدرت همواره به سمت انحصار و در اختيار گرفتن امكانات دارد و تفكر قبيله اي با آن در ارتباط نزديك است. وي در پايان خطاب به جوانان خاطرنشان كرد كه فضاي قرن ۲۱ به هيچ وجه انزوا را برنمي تابد و گفت: كار شما حضور در عرصه هاي جهاني است اگر آنجا حضور عقلاني داشته باشيد، حضور بومي خود را نيز مي توانيد تقويت كنيد. در پايان جلسه، به پرسشهاي حضار، پاسخ داده شد.