تصوير جورج بوش با سيني بوقلمون تزئين شده، بعد از روز شكرگزاري، همه جا چاپ شد و دست به دست چرخيد. او با لبخندي بر لب و در حالي كه يك بادگير ورزشي به تن داشت، به سربازان حيرت زده آمريكايي در بغداد بوقلمون تعارف مي كرد. بوقلمون سيني بوش بزرگ و با رنگ قهوه اي رو به طلايي و با تزئيني بسيار زيبا بود. اما روز پنجشنبه گذشته روزنامه واشنگتن پست نوشت كه اين مرغ فقط يك ماكت بود. غذاي سربازان از جاي ديگري داده مي شد و در واقع اين بوش نبود كه ميان آنها غذا تقسيم مي كرد. در پي انتشار اين خبر،كاخ سفيد هم گفت كه بوقلمون درون سيني و در تصوير فقط براي زيبا كردن فضا به دست بوش داده شده بود.
|
|
اين موضوع جديدترين نمونه از لحظات ساختگي است كه فقط براي نمايش دادن رئيس جمهور تدارك ديده مي شود. اين ماجرا كه به دليل واژه انگليسي معادل بوقلمون به «تركي گيت» معروف شده، يك روز بعد از آن فاش شد كه هواپيمايي انگليسي اعلام كرده بود هيچ يك از خلبانان آن با هواپيماي بوش در جريان پرواز مرموزش به بغداد تماس نداشته اند. كاخ سفيد ادعا كرده بود كه در آسمان و هنگام پرواز هواپيماي بوش به بغداد ميان اين هواپيما و خلبان يكي از هواپيماهاي بريتيش ايرويز تماسي برقرار شد كه نزديك بود سفر بوش را لغو كند. در اول ماه مه بوش بر عرشه ناوجنگي آبراهام لينكلن در حالي فرود آمد كه پشت سر او تابلوي عظيمي ديده مي شد كه روي آن نوشته شده بود «مأموريت پايان يافته»، او بعد از اين فرود اعلام كرد عمليات اصلي در عراق پايان يافته است. شش ماه بعد او مجبور شد تكذيب كند كه افرادش اين تابلو را پشت سر او و از روي عمد نصب كرده اند، با اين حال ترديدي نيست كه آنها چنين كاري كرده اند. بعد از ۱۱ سپتامبر در يكي از سخنراني هاي بوش، چنان نور قوي به مجسمه آزادي پشت سر او تابانده شد كه صحنه اي فوق العاده پديد آمده بود.«داگلاس برنيكلي» نويسنده و تاريخ نگار رئيس جمهورهاي آمريكا در گفت وگويي با نيوزويك تحليل كرده است كه چگونه رئيس جمهورهاي آمريكا از آبراهام لينكلن تا جيمي كارتر چنين صحنه سازي هايي را براي خود تدارك ديده اند و نتيجه گرفته است كه در عصر كنوني كه عصر رسانه هاي جمعي لقب گرفته است فقط به يك تصوير نياز است و نه متن يك سخنراني طولاني. او مي گويد كه بوش استاد اين تصويرسازي هاست. اين گفت وگو را مي خوانيد.
***
* اكنون معلوم شده است كه آن بوقلمون لذيذي كه به نظر مي رسيد بوش به سربازان آمريكايي در بغداد و در روز جشن شكرگزاري تعارف مي كند فقط يك ماكت بوده و براي استفاده واقعي سربازان نبوده است.
- (با خنده)، عجيب است، عجيب است.
* مشاوران بوش به خاطر اين هنر صحنه سازي كه به حد جديد و بي سابقه اي رسيده شهرت يافته اند. اين بازي چقدر قدمت دارد؟
- براي دريافتن اهميت صحنه سازي ها بايد به پيكارهاي تبليغاتي در دهه ۱۸۴۰ بازگشت. در آن سال اندرو جكسون براي رسيدن به رياست جمهوري تلاش مي كرد. يا آبراهام لينكلن كه نخ مي ريسيد تا وانمود كند مردي از طبقه متوسط و از شهروندان معمولي آمريكاست اما در حقيقت يكي از وكلاي طبقه بالا و نماينده صنعت راه آهن در دوران خود بود.
* به نظر مي رسد كه حالا هم چيزي تغيير نكرده و مثل همان دوران است.
- بله. در قرن بيستم با اختراع تلويزيون و ورود تصاوير به خانه ها، رئيس جمهور هاي مختلف از اين ابزار بيشتر و بيشتر به نفع خود بهره برده اند. به نظر من جان اف كندي حقيقتاً در تصوير سازي هاي مدرن رئيس جمهور ها پيشرو بوده است. او هر كاري مي كرد تا اطمينان حاصل كند همه آمريكايي ها تصاوير لحظات زندگي خصوصي او را به همراه همسر و فرزندانش كنار دريا يا هنگام بازي با سگ ها يا خنده و شوخي ديده اند. تصاوير گرم انساني كه از او پخش مي شد هيچ سنخيتي با كندي نداشت كه مدام داروي مسكن مصرف مي كرد و مشكلات بسيار داشت. از آن زمان بقيه رئيس جمهورها با تصويرسازي هايي به سبك كندي دست به گريبان بودند، گاهي در اين كار موفق مي شدند و گاهي هم نمي شدند.
* چه كسي از همه بيشتر موفق بوده است؟
- شايد موفق ترين آن ها رونالد ريگان بوده است. ريگان با آن سابقه هاليوودي مي دانست كه اگر كسي بخواهد بازيگر خوبي باشد بايد برايش ماكت هايي فراهم كنند. بايد همه و در همه جا مدام ريگان را ببينند، در ايلي نويز بدون لباس نظامي و سوار بر اسب و در جاهاي ديگر در كنار نظاميان. مردم كاري به سياست ندارند آنها به دنبال تصوير هستند.
* آيا اين تصوير ها واقعاً بر آراء مردم تأثيرگذار است؟
- به نظر من روي بخش عمده اي از مردم بله، تأثير مي گذارد. تغييري كه اين تصاوير در ما ايجاد مي كند تفاوت بين خواندن كتاب و ديدن فيلم است. شمار بينندگان فيلم ها و پولي كه براي آن هزينه مي شود با كتاب قابل مقايسه نيست. ما با فرهنگ شهرت زندگي مي كنيم، چشمان ما روي تصاويري خاص حساس هستند، مثلاً تصوير بيل كلينتون با كت و شلوار تيره رنگ و هنگام نواختن ساكسيفون هيچ وقت از ذهن آمريكايي ها پاك نمي شود. آن تصوير كار خود را كرد چون او با اين كار براي جلب آراء جوان ها تلاش مي كرد. برعكس جيمي كارتر كه با تصاويري در كنار شومينه در پي جلب آراء گروه ديگري بود. او سعي داشت چنين وانمود كند كه انسان ساده اي است و اين كارساز نشد.
*در اين ميان جايگاه بوش كجاست؟
- رئيس جمهور كنوني آمريكا با استفاده از تجربه كندي و ريگان كليشه جديدي از تصويرسازي را در پيش گرفته است. او از خود تصوير فردي از تبار نيوانگلند را مي سازد كه يك كابوي تگزاسي است با پيراهن شطرنجي و شلوار جين و كمربندي با سگك بزرگ. ويلا و مزرعه كرافورد تگزاس در حقيقت براي اقامت واقعي تهيه نشده بلكه يك صحنه سينمايي براي رئيس جمهور است. تا هنگام تبليغات انتخاباتي او چنين مزرعه اي نداشت و همه اين كارها با هدف تصويرسازي بود و البته مؤثر هم بوده است.
* وقتي در پي وقايعي كه روي داده كارهاي مصنوعي صورت گيرد مانند تابلوي «مأموريت پايان يافته» و صحنه تعارف بوقلمون در جشن شكرگزاري، آيا اين خطر وجود ندارد كه اگر دستاوردهايي وجود داشته باشد، لوث شود؟
- تنها وقتي صداي رسانه ها بلند شود همه چيز لوث مي شود. شايد چنين اتفاقي براي بوش پيش نيايد و شايد هم پيش آيد. چند تا از اين تابلوهاي «مأموريت پايان يافته» يا بوقلمون هاي ساختگي كافي است تا اين موضوع به جوك تبديل شود؟ اما از سوي ديگر بوش وقتي با طبقه كارگر و در كنار آنها قرار مي گيرد و عكس مي گيرد چنين به نظر مي رسد كه عضوي از آنهاست و اين نقش را به خوبي ايفا مي كند. او رئيس جمهور باهوشي است. خانه اي در ميدلند تگزاس پيدا كرد كه نزديك كارگران نفتي در منطقه اي نفتي بود، زبان آنها و آدابشان را ياد گرفت. او مي گويد كه كتاب مورد علاقه اش «زندگينامه ماركوس جيمز» اثر سم هيوستن است و هيوستن كسي است كه نيمه اول زندگي اش را مست و نيمه دوم آن را مرد خدا بود. كتاب ديگر مورد علاقه او داستان «آلامو»ست كه در آن بر روي شن خطي كشيده مي شود. «آنها كه با ما هستند اين سوي خط و آن ها كه نيستند آن سوي خط». از آثار والت ديزني گرفته تا زندگينامه هاي سم هيوستون تا آوازهاي غربي و آمريكايي، همه اينها به ما يك تصوير مي دهد: بوش مرد مارلبورويي است.
* بعد از مراسم روز شكرگزاري در بغداد، محبوبيت بوش در نظر سنجي ها ۵ درصد اضافه شد. اين چقدر حقيقي است؟
- تا آنجا حقيقي است كه او در سياست داخلي و خارجي اش مرتكب خطايي نشود و در نظر سنجي ها عقب گرد نكند. به نظر من يك ميل سيري ناپذير براي استفاده از اين لحظات ساختگي وجود دارد. اين رئيس جمهور مي داند كه چگونه از اين لحظات استفاده كند.
* بعضي از اين صحنه ها به ويژه جشن شكرگزاري در بغداد بايد خيلي گران باشد. چه كسي هزينه اين توليدهاي عظيم رسانه اي را مي پردازد؟
- ماليات دهندگان مي پردازند و بسياري از ما اين كار را با رغبت انجام مي دهيم. به نظر من مردم آمريكا حاضرند اگر كاري باعث افزايش حس ميهن پرستي در قلوب مردم شود، صورتحساب آن را با رغبت بپردازند. بوش چه با كارهايش بعد از ۱۱ سپتامبر و چه با سفر به بغداد يا حتي ماندن در تگزاس توان به وجود آوردن اين حس را در ميان آمريكايي ها دارد. به نظر من رسانه ها هم مي توانند روي اين لحظات كار كنند.
* به نظر مي رسد نوعي مقاومت عميق در ميان آمريكايي ها نسبت به رسانه ها وجود دارد به ويژه در ارتباط با سياستمداران.
- درست است. اما از سوي ديگر چه كار ديگري مي توان كرد؟ نازي ها در صحنه سازي و تصويرسازي درجه يك بودند اما اگر رسانه آزاد وجود نداشته باشد اين كارها مايه ناخشنودي مي شود. رفتن به بغداد كار درخشاني بود. براي من خيلي مهم نيست كه آن بوقلمون واقعي بود يا نه. اما اين كه سربازان آمريكايي در آن روز روحيه گرفتند مهم بود. اما تابلوي «مأموريت پايان يافته» از نظر من زياده روي بود.
* و البته بوش در اين باره دروغ گفت كه تكذيب كرد صحنه سازي نبوده است.
- بله، صحنه سازي بود.
منبع :روزنامه واشنگتن پست
ترجمه: نيلوفر قديري