منبع: اكونوميست
ترجمه: احمد هاشمي
زير ذره بين
احزاب مخالف پوتين (ليبرالها) چگونه مي توانند وضعيت خود را بهبود بخشند؟ بارها و بارها در مورد ادغام احزاب مخالف سخن به ميان آمده است ولي بسياري معتقدند كه ياولينسكي و چوبايس اكنون شديداً مخالف اين هستند كه براي مدت طولاني با هم باشند. اشلوزبرگ مي گويد «من معتقدم يك جبهه متحد از ليبرالها مي تواند ۶ يا ۵/۶ درصد آراء را به دست آورد». ممكن است رهبران آنها كنار گذاشته شوند اما تقريباً همه اعضاي اين دو حزب ناشناخته هستند و اكنون آنها خارج از دوما هستند كه مطرح كردن سوابق آنها مشكلتر خواهد بود.
تجربه دموكراسي پارلماني ناقص روسيه كم و بيش مرده است، اكنون بيش از هر زمان ديگري پيشرفت و بهبود اوضاع در اين كشور منوط به يك فرد است.
ديميتري و ماريا يك زوج ۳۱ ساله ساكن مسكو با عباراتي مأيوس كننده مي گويند «ما سياسي شده ايم و اين سياسي شدن امر خوبي است». ۱۲ سال پيش آنها و دوستانشان به خيابانها آمده بودند تا به فروپاشي شوروي كمك كنند. آنها در انتخابات به دو حزب سوسيال دموكرات يابلوكو و يا به اتحاديه نيروهاي دست راستي كه طرفدار بازار آزاد است رأي دادند. اين دو حزب نگهبانان ليبراليسم روسيه هستند. از آن زمان خانواده ديميتري و ماريا كه يك خانواده طبقه متوسط با درآمد ماهيانه ۲۰۰۰ دلار هستند رأي دهندگان پروپاقرص اين احزاب بوده اند. ولي در انتخابات ۷ دسامبر گذشته مجلس (دوما) آنها در مقابل ۲۴ گزينه اي كه براي رأي دادن در جلوي صندوق رأي وجود داشت به گزينه بعدي يعني بر عليه تمامي نامزدها رأي دادند. آنها گفتند هر كه برنده اين انتخابات باشد تفاوتي در زندگي آنها ايجاد نخواهد شد.
ديميتري در حالي كه لبخندي بر لب دارد مي گويد: «ما در انتخابات شركت كرديم فقط براي اينكه افرادي مانند ژيرينوفسكي خارج از قدرت بمانند». نتايج انتخابات احتمالاً آنها را هم شگفت زده كرده است. ولاديمير ژيرينوفسكي و حزب ملي گراي افراطي او كه به غلط حزب ليبرال دموكرات نامگذاري شده در انتخابات پيشين در سال ۱۹۹۹ آراي خود را نزديك به دو برابر كرد. آنها همچنين در اين انتخابات ۳۸ كرسي را تصاحب كرده اند. به عبارت ديگر احزاب Yabloko و SPS ناگهان حذف شدند. هر دو حزب به اين علت كه حد نصاب حداقل ۵ درصدي براي فرستادن نماينده در دوما را به دست نياوردند قادر به فرستادن نامزدهاي ليست حزبي خود به دوما نشدند و فقط به چند كرسي منفرد كه از مناطق به دست آورده بودند اكتفا كردند. با فاصله اندكي پس از ليبرال دموكراتها حزب مام ميهن قرار مي گيرد كه حزبي مورد حمايت كرملين بود و فقط چند ماه پيش اعلام موجوديت كرده است. اين حزب توسط سرگئي گلازيف كه يك كمونيست سابق است و ديميتري روزوگين كه يك ملي گراي ميانه رو است رهبري مي شود. اين حزب با هدف به خود اختصاص دادن آراي كمونيستها تشكيل شده است. آراي ۷/۱۲ درصدي كمونيستها به سختي به نيمي از آراي آنها درسال ۱۹۹۹ مي رسد. حزب مردم كه از عمده ترين حزب طرفدار دولت يعني حزب روسيه متحد منشعب شده است ۱۹ كرسي منفرد را به خود اختصاص داد و تنها نتايج غيرشگفت انگيز در اين انتخابات كسب بيشترين آرا توسط روسيه متحد بود. اين حزب به همراه نمايندگان منفرد خود ۲۲۲ كرسي دوما را به خود اختصاص داد كه نزديك به نيمي از كرسيهاي دوما مي باشد.
اين نتايج براي دموكراتهاي روسيه يك كابوس مي باشد كه برندگان آن عبارتنداز سه حزب كه تنها ايدئولوژيشان وفاداري اسلاو محورانه به رئيس جمهور ولاديمير پوتين و به درجات مختلف اعتقاد به ناسيوناليسم به علاوه انتقاد از حاكميت تماميت خواه در طول ۷۰ سال گذشته مي باشد. دو حزب ليبرال نامبرده هميشه كوچك بوده و صلاحيتهاي دموكراتيك آنها مورد سؤال بوده است، ولي آنها در پارلمان حضور داشتند اگرچه اين حضور بي ثمر بود. با اين كرسيهاي بسيار اندك از تأثيرگذاري آنها كاسته شده و تقويت آنها مشكلتر خواهد بود، همچنين جلوگيري از قانونگذاري دولت چه خوب و چه بد غيرممكن خواهد شد. براي مدت چهار سال پارلمان به پوتين و اطرافيانش تعلق دارد.
درست است كه اين موضوع به گذشته مربوط مي شود و ليبرالها به خاطر اين شكست بيشتر سرزنش مي شوند و شوك حاصل از اين انتخابات مي تواند باعث آغاز تغييرات مورد نياز شود ولي با در نظر گرفتن تاريخ روسيه علائم خوبي براي آينده وجود ندارد.
كالبد شكافي اين شكست
اين انتخابات يك فرضيه بزرگ در مورد دموكراتيزه شدن روسيه را ابطال كرد. اين فرضيه عبارت است از اينكه زماني كه طبقه متوسط شكل گرفت شروع به پذيرش ارزشهاي دموكراتيك ودرخواست رعايت آنها از رهبران خود مي كند. توده عظيمي از مردم خواهان سقوط اتحاد شوروي بودند. پس از آن مردم خواهان احياي دموكراسي بودند تا به زودي به رفاه و خوشبختي دست يابند. در سالهاي دهه ۱۹۹۰ كه سالهاي برقراري دموكراسي در روسيه بود زندگي اغلب مردم اندكي بهبود پيدا كرد ولي تحت ثباتي كه پوتين بازگردانيده بود اقتصاد رشد كرد و طبقه متوسط واقعي در حال شكل گرفتن است. سؤال اينجاست كه چرا اين طبقه آن طور كه گفته مي شد رأي ندادند؟ پاسخ به اين سؤال پيچيده است؛ يك دليل اين است كه «روسيه متحد» يك حزب دولتي است و پوتين شخصاً از اجراي قانون سر باز مي زند. ايستگاههاي تلويزيوني دولتي بدون پرده پوشي قانوني را كه پوشش رسانه اي مساوي براي تمامي نامزدهاي انتخاباتي را فراهم مي آورد زير پا گذاشت. در برخي مناطق اين حزب دو برابر بيش از ميانگين ملي ۳۷ درصدي خود رأي به دست آورد كه نشان دهنده اين است كه در آن مناطق استانداران و حاكمان طرفدار پروپاقرص پوتين آراي ثابتي را براي اين حزب جمع آوري كرده اند. در مناطق دورافتاده تر رؤساي محلي از تاكتيكهاي اعمال فشار و ارعاب مانند انجام مبارزه هاي تبليغاتي براي كارگران دولتي در زمان استراحتشان و تهديد آنها استفاده كردند. ناظران خارجي ضمن انتقاد شديد تمامي اين موارد را ذكر كردند. رهبران «يابلوكو» مي گويند در صورتي كه اعمالي از اين قبيل پيش نمي آمد مي توانستند از سد ۵ درصدي دوما عبور كنند. كمونيستها هم آراي خاص خود را دارا هستند كه ادعا مي كنند تاكنون بيش از ۵ درصد آن به احزاب SPS و Yabloko داده مي شده است. اين اتهامات متقابل همچنين بين SPS و Yabloko هم ادامه دارد. لئو اشلوسبرگ يك نامزده Yabloko در شهر غربي پسكوف مي گويد «يك مشكل بزرگ در استراتژي تبليغاتي ما وجود داشت؛ ما آنچه را كه از ۱۰ سال پيش گفته بوديم تكرار مي كرديم به جاي اينكه با يك قاعده جديدي براي قرن ۲۱ آماده شويم». الكساندر بارانيكف يك عضو دوما از حزب SPS كه كرسي خود را از دست داده است سوءظنهاي مشابهي دارد. او مي گويد: «ما نتوانستيم پيام خود را به ۱۵ يا ۲۰ درصد مردم كه شروع به خوب زندگي كردن نموده اند برسانيم. ما نتوانستيم براي آنها توضيح دهيم كه زندگي خوب امروز آنها معين و مشخص نيست». او معتقد است كه شعارهاي انتخاباتي آنها مي بايست به موضوعاتي مانند توجه به مراقبتهاي بهداشتي و آموزش كه براي اغلب روسها ناشناخته است پرداخته مي شد. درواقع ماريا و ديميتري هم كه يك دختر ۷ ساله دارند با هم هم عقيده اند كه «هيچ يك از احزاب، پيرامون آموزش و بهداشت سخن نگفتند». در هر صورت مشكل در حال افزايش است. درست است كه حزب يابلوكو در انتخابات اخير زير ۵ درصد كل آرا را به خود اختصاص داده است ولي اين حزب در طول ده سال مبارزه انتخاباتي هيچ گاه به ميزان دو برابر اين آرا دست نيافته است. رقيب آن حزب SPS فقط براي جمع آوري آراي مردم در سال ۱۹۹۹ تأسيس شد كه ۵/۸ درصد آرا را به دست آورد ولي در آن شرايط پوتين كه بعدها نخست وزير شد از آن حزب حمايت كرد و بدون حمايت او اين حزب شكست خورد. بنابراين چرا اين احزاب هرگز پايگاه ثابتي براي آراي خود در بين مردم به دست نياوردند؟ دلايل زيادي براي عدم موفقيت احزاب ليبرال مي توان برشمرد كه در زير به تعدادي از آنها اشاره خواهد شد. گريگوري ياولينسكي رهبر حزب يابلوكو بر اين نظر است كه «هنگامي كه مردم ديدند دموكراسي به چه چيزي شبيه است ذهنيتهاي خود را نسبت به آن تغيير دادند». اصلاحات دهه ۱۹۹۰ نه تنها طبقه متوسطي ايجاد نكرد بلكه منجر به شكل گيري يك طبقه نخبه بسيار غني و يك توده فقرزده شد. كاهش يافتن ارزش پول در دوره پس از شوروي ميليونها روبل پس انداز مردم روسيه را از دست آنها خارج كرد. شركتهاي دولتي با مبلغ بسيار پايين تر از قيمت واقعي آنها به تعداد اندكي بانكدار ثروتمند فروخته شد كه با هدفي از پيش طراحي شده و به ازاي حمايت آنها از انتخاب مجدد بوريس يلتسين در سال ۱۹۹۹ انجام گرفت و پس از كوتاهي دولت در بحران اقتصادي ۱۹۹۸ زماني كه اوضاع روبه بهبود گذاشت مردم دچار اين بدگماني شدند كه تمام فعاليتهاي دوره يلتسين بي ثمر بوده است. اين حقيقت كه رشد اقتصادي در دوره پوتين كه با ايجاد سيستم متمركز و اعمال محدوديت در آزادي مطبوعات همراه بود براي بسياري از مردم ثابت مي كند كه اقتدارگرايي بيشتري مورد نياز است. همچنين سيستم حزبي در اين كشور تازه در حال تجربه شدن است و جوانان تمايل دارند ضعيف و غيرسازمان يافته باقي بمانند. فقط در انتخابات ۱۹۹۵، ۴۳ حزب شركت داشتند.
|
|
شرط ۵ درصد براي احزاب اعمال شد تا با جديت بيشتري وارد عرصه انتخابات شوند. ولي حتي حزبهاي بزرگتري كه شكل گرفتند مانند باكتري تقسيم شدند و رأي دهندگان را شگفت زده كردند. به عنوان مثال روسيه متحد كنفدراسيوني بود كه در دوما و توسط مناطق مختلف روسيه شكل گرفت كه هرگز در انتخابات شركت نكرد. وحدت و حزب سرزمين پدري كه خود به دو حزب جداگانه تقسيم شد و حزب مردم كه هم اكنون دچار دودستگي شده است. در يك چنين سيستمي ايدئولوژي زياد مهم نيست و براي احزاب مخالف متقاعد كردن ديگران به اينكه آنها مخالف دولت هستند مشكل است. احزاب يابلوكو و SPS اغلب از سياستهاي اصلاحي دولت حمايت نكردند. ياولينسكي از حزب يابلوكو چهره شاخص ليبرالهاي روسيه است كه پس از ۱۰ سال تقريباً مرد اول بيداري اجتماعي روسيه است و آناتولي چوبايس از حزب SPS كه به عنوان معاون نخست وزير در اوسط دهه ۱۹۹۰ بر روند خصوصي سازي روسيه نظارت داشت كه اين روند اشراف ثروتمندي را به وجود آورد. عمده ترين چهره احزاب طرفدار دولت ولاديمير پوتين است كه حدود ۸۰-۷۰ درصد آرا را به خود اختصاص داده اند. علاوه بر اينها حزب مام ميهن با رهبران جوان خود درصدد جذب آراي رأي دهندگان كمونيستها و يابلوكو به سوي خود است كه عمدتاً از ظاهر شدن روگوزين در صفحه تلويزيون بهره مي جويد. بنابراين دلايل ديگري هم وجود دارد تحت سيستم قديمي پروپيسكا در شوروي روسها فقط در مناطق اقامت دائم خود، جايي كه معمولاً از آنجا به دنيا آمده اند مي توانند رأي بدهند مگر اينكه ملكي در جاي ديگر خريده باشند. رأي دهندگان يابلوكو و SPS از نظر جغرافيايي متحرك هستند. آنها بيشتر علاقه مند زندگي و اجاره كردن خانه در شهرهاي مختلف هستند .از اين لحاظ هم آراي اين دو حزب افت مي كند. دليل ديگر در ناكامي اين دو حزب مبارزات انتخاباتي نادرست و خشن آنها مي باشد كه موفقيت آنها را كند كرده است. آخرين دليل بازجويي طولاني مدت بزرگترين شركت نفتي روسيه يوكوس مي باشد. مانند بسياري از شركتهاي بزرگ اين شركت احزاب SPS و يابلوكو را بنيان گذاشت و تعداد زيادي از كاركنان خود را مانند كمونيستها در ليست كانديداهاي پارلماني قرار داد. هنگامي كه قضات شروع به بازجويي و حمله به شركت يوكوس كردند، اين بازجويي منجر به دستگيري ميخائيل خودوركوفسكي رئيس آن شركت شد و به دنبال آن تمامي كساني كه با اين شركت در ارتباط بودند مورد اتهام فساد قرار گرفتند.
زنداني شدن ثروتمندترين مرد روسيه در بين مردم بر سر زبانها افتاد. به ويژه بوريس گريزلف وزير كشور كه همزمان دبير كل حزب روسيه متحد هم بود از اين پيشامد بهره برداري كرد. همچنين ليبرال دموكراتها به همراه حزب مام ميهن بر روي بي علاقه گي مردم به آقاي خودروكوفسكي سرمايه گذاري كردند و خواستار افزايش ماليات بر شركتهاي منابع طبيعي شدند. درخواستي كه برخي اعضاي SPS هم از آن حمايت كردند. به طور خلاصه، صرف نظر از تقلبهايي كه صورت گرفت، مردم روسيه در ۷ دسامبر سخن گفتند و پيام آنها اين بود كه يك رئيس جمهور مقتدر مورد علاقه و تأييد آنهاست. اما آقاي پوتين با اين قدرت جديد خود چه خواهد كرد؟ كريس ويفر كه يك استراتژيست معروف در آلفا بانك مسكو مي باشد اين گونه پاسخ مي دهد كه پوتين اين قدرت خود را با شدت بيشتري به كار خواهد گرفت. پوتين كه در اولين دوره رياست جمهوري خود با كمك افزايش قيمتهاي نفت به با ثبات كردن اقتصاد كشور پرداخته است با انتخاب مجدد خود در ماه مارس آينده كه به طور مؤثري تضمين شده است آماده است تا اصلاحاتي را به اجرا بگذارد كه ثروت را در ديگر عرصه هاي اقتصاد گسترش خواهد داد.
اين اصلاحات پوشاندن دريچه هاي مالياتي را دربرخواهد داشت كه به شركتهاي منابع طبيعي اجازه داده است تا كيفهاي خود را پر از پول كنند. همچنين در حالي كه ميزان مالياتها براي هر كسي شفافتر مي شود به سيستم بانكي كشور فشار وارد مي شود تا در راستاي رشد تجارت كوچك حركت كند و در زيرساختهاي اقتصادي تخريب شده به ويژه سيستم هاي مسكن و گرمايش دوره شوروي كه متلاشي شده است سرمايه گذاري كند. توجه بيشتر به آموزش، سازماندهي بوروكراسي، بازنگري در ساختار نيروهاي مسلح و اصلاحات در سيستم قضايي از جمله موارد اصلاحات است. بنابراين جاي تعجب ندارد كه اغلب سرمايه گذاران خارجي با دوماي جديد خوشحال به نظر مي رسند. پيشتر دولت مجبور بود تا براي تصويب برنامه هاي خود يك اكثريتي را از آراي احزاب مختلف جمع آوري كند. هم اكنون حزب روسيه متحد فقط ۴ كرسي براي رسيدن به اكثريت نسبي براي تصويب قانون كم دارد كه جمع كردن اين آراي اضافي چندان مشكل نيست. حتي اگر نمايندگان هر دو حزب ليبرال دموكرات و مام ميهن رأي منفي بدهند هنوز ۶۵ نماينده مستقل وجود دارند كه تعداد زيادي از آنها آزادانه رأي مي دهند. مضافاً اينكه با حذف SPS و يابلوكو از پارلمان شركتهاي بزرگ كه در اصلاحات مالياتي مانع ايجاد كرده بودند- يكي از دلايلي كه گمان مي رود خودوركوفسكي خشم مقامات كرملين را برانگيخت- تعداد زيادي از نمايندگان خود را كه اميد به محافظت از منافع خود داشتند از دست دادند. ولي اگر كرملين بخواهد پا فراتر بنهد، با چهار حزب طرفدار خود در پارلمان براي تغيير قانون اساسي نياز به دو سوم اكثريت خواهد داشت. يكي از سخنگويان ليبرال دموكراتها مي گويد گام اول آنها پيشنهاد افزايش زمان رياست جمهوري به ۷ سال خواهد بود. پوتين گفته است كه قانون اساسي دست نخورده باقي خواهد ماند. در هر حال تغيير آن نياز به تصويب اغلب مجالس منطقه اي نيز خواهد داشت كه يك روند بسيار پيچيده و مشكلي است. هنوز دو سال از مدت رياست جمهوري پوتين باقي مانده است. اگر او معتقد باشد كه به زمان بيشتري براي اصلاحات نياز دارد او ممكن است تحريك شود تا خواسته هاي هواداران وفادار به خود را بپذيرد و همچنين ممكن است اقدامات ديگري مانند محدود تر كردن قدرت ايالتها و يا مجالس محلي از وي خواسته شود. با اين همه ممكن است حوادث آن طور كه رئيس جمهوري مي خواهد پيش نرود. مايكل مك فول از دانشگاه استانفورد كاليفورنيا مي گويد: «من معتقدم كه پوتين به يابلوكو در دوما نياز دارد». حضور اعضاي يابلوكو در پارلمان مي توانست تعادلي نمادين و سيمايي از تكثرگرايي براي نمايش در غرب ايجاد كند. شگفت آور اينكه تقريباً تمامي احزاب در دوماي جديد دست چپي تر از رئيس جمهور هستند. دوماي جديد كمتر از آنچه مي نمايد انعطاف پذير است. دو حزب مردم و مام ميهن نمايندگي جناح امنيتي و اطلاعاتي محافظه كار نخبگان كرملين را برعهده دارد. موفقيت اين دو حزب رهبران آنها را جور كرده است. مام ميهن همچنان خواسته خود براي مالياتهاي بيشتر بر شركتهاي نفتي را تكرار مي كند. ممكن است آنها به همراه ژيرنوفسكي تلاش كنند تا در روند خصوصي سازي گاز و بانكهاي دولتي گازپروم و اسبربانك كه هر دو در مسير اصلاحات مورد نظر پوتين قرار گرفته اند مانع ايجاد كنند. همچنين آنها ممكن است در سياست خارجي هم دخالت كنند و جريان انتقاد كننده سياستهاي كرملين در زمينه خط مشي متمايل به غرب پوتين را تقويت كنند. يا اينكه ممكن است تقاضاي پست كنند و به پوتين فشار آورند تا به قول مبهمي كه اوايل سال جاري براي تشكيل دولت آينده خود بر مبناي انتخابات دوما داده بود جامه عمل بپوشاند. پوتين بايد پس از انتخاب مجدد خود وزراي خود را مجدداً منصوب كند و گمان مي رود كه نخست وزير ميخائيل كاسيانف از كار بركنار شود ولي انديشه تغيير افراد محبوبي مانند مسرز گلازيوف و يا روگوزين كسي را خوشحال نمي كند. نيكولاي پتروف از بنياد كارنگي در مسكو مي گويد: «ملي گراها كه مخالفان وفاداري هستند به اندازه كمونيستها دشمن خو نيستند».
براي چند ماه آينده تمامي نگاهها به سوي پوتين خواهد بود تا ببينند آيا آن طور كه ادعا مي كند يك اصلاح طلب است يا نه. ولي چه بي نظمي از طرف احزاب طرفدار دولت باشد و چه اينكه احزاب مخالف اشتباه عمل كنند، تضعيف دوما يك معني بيشتر نخواهد داشت: سياست بيشتر از آنچه كه هست براي مردم كم اهميت تر خواهد شد ،چيزي كه تاكنون بسيار پيچيده و اسرارآميز بوده است. به عنوان مثال تحقيقات بر روي يوكوس سؤالات بسياري را موجب شده است. سؤالاتي از قبيل اينكه آيا پوتين دستور اين بازجوييها را داده است يا اينكه اين اقدام توسط طرفداران خود او براي كوتاه كردن دستهاي اين بارون نفتي از شركت صورت گرفته است. زمان دستگيري او اغلب ناظران به تفاسير مختلفي دست زدند. اما وقتي گفته شد كه شركت كوچكتر سيبنفت در نظر دارد در آخرين لحظات با شركت يوكوس ادغام شود در تفسير آن عاجز شدند. اين هفته پس از گزارشهايي مبني بر اينكه شركت سيبنفت در تلاش است تا مديرت عالي خود را به اين شركت مشترك تحميل كند گزارشهاي جديدي وجود داشتند مبني بر اينكه اين ادغام صورت نگرفته است ولي هيچ كس روشن نساخت كه آيا رومان آبراموويچ سهامگذار اصلي سيبنفت (و مالك باشگاه فوتبال چلسي انگليس) تلاش زيادي كرده بود تا يوكوس را از اين موقعيت ضعيف خارج كند و يا اينكه آيا دولت كرملين از او به عنوان اهرمي براي بيرون كشيدن اطلاعات از سهامداري خودوكوفسكي استفاده مي كرده است.
در هر حال پنج ماه وضعيت نامشخص اعتماد سرمايه گذاران را سلب كرده بود. مثال ديگر از اوضاع سياسي پيچيده روسيه جنگ چچن است. نظر سنجي ها نشان مي دهند كه نارضايتي مردم از سياست پوتين در قبال چچن در حال افزايش است. ولي بحث عمومي در اين زمينه به دو روزنامه افراطي و تعدادي از نمايندگان دوما محدود شده است. برخي از منتقدان صريح اللهجه به قتل رسيده اند و بقيه هم در خارج از كشور بسر مي برند. چندي پيش يك بمب انتحاري پنج تن را درست در مقابل كرملين به قتل رساند كه يادآور حوادث مسكو بود كه سربازان روسي را مدت چهار سال در اين جمهوري شورشي درگير كرد كه نتوانستند كاري براي پايان آن مناقشه انجام دهند و زندگي شهروندان عادي روسيه به خطر افتاد.
احزاب مخالف (ليبرالها) چگونه مي توانند وضعيت خود را بهبود بخشند؟ بارها و بارها در مورد ادغام اين دو حزب سخن به ميان آمده است ولي بسياري معتقدند كه ياولينسكي و چوبايس اكنون شديداً مخالف اين هستند كه براي مدت طولاني با هم باشند. اشلوزبرگ مي گويد «من معتقدم يك جبهه متحد از ليبرالها مي تواند ۶ يا ۵/۶ درصد آراء را به دست آورد». ممكن است رهبران آنها كنار گذاشته شوند اما تقريباً همه اعضاي اين دو حزب ناشناخته هستند و اكنون آنها خارج از دوما هستند كه مطرح كردن سوابق آنها مشكلتر خواهد بود. نفوذ پشت پرده اي اين احزاب همچنان ادامه دارد. گفته مي شود كه پوتين و ياولينسكي روابط خوبي با هم دارند. چوبايس هنوز رياست شركت برق كشور را برعهده دارد و دست پروردگان زيادي در گروه اقتصادي دولت دارد. ولي انتخاب شدن، موضوع ديگري است. بارانيكوف مي گويد «اينكه براي چهار سال آينده در نگاه مردم چگونه خواهيم بود موضوعي است كه مجبور به تصميم گيري در مورد آن خواهيم بود. من نمي توانم اين راه را از همين حال ببينم».
كمونيستها به نوبه خود با سؤالهاي بيشتري مواجه اند. با وجودي كه آنها هنوز در پارلمان حضور دارند مانند آنچه بر سر احزاب كوچك آمده، آنها هم به ميزان بالايي رأي دهندگان خود را از دست داده اند. اكنون آنها چيزي بيش از يك دكوراسيون براي دوما نيستند آن هم نه از نوع زيباي آن. از نظر بسياري تمامي اين موارد سوءظنها در اين مورد را تأييد مي كند كه سالهاي ۱۹۹۰ بيش از اينكه سالهاي شكوفايي دموكراسي باشند صرفاً يك انحراف گذرا از اقتدار گرايي عادي و حاكم بر روسيه بوده است. دقيقاً براي چند سال آينده نبرد واقعي قدرت در درون گروههاي طرفدار دولت رخ خواهد داد. بدون اينكه چالشهاي جدي از بيرون وجود داشته باشد. بنابراين دوماي جديد حداقل يك مزيت دارد. ليليا دوبووايا از sps مي گويد «پيشتر فقط يك توهم از دموكراسي وجود داشت، من واقعاً نمي دانم آيا امور اين گونه بهتر پيش نمي روند».