پنجشنبه ۱۱ دي ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۶۹
اديان در سالي كه گذشت
000278.jpg
جدال بر سر ارزش هاي ديني در پيش نويس قانون اساسي اروپا
سال گذشته ميلادي، شوراي پيش نويس قانون اساسي در اروپا برسر گنجاندن واژه مسيحيت و «خداوند» در مخمصه دو طيف گرفتار بود: در يك سو نهادهايي مثل كليساي كاتوليك قرار داشتند كه مدعي بودند كه هويت اروپا ريشه در انديشه مسيحي يا دست كم ريشه در مفهوم خداوند به عنوان منبع اخلاق فردي و جمعي دارد.
از اين رو اينان از ذكر واژه «مسيحيت» و «خداوند» در پيش نويس قانون اساسي اروپا دفاع مي كردند. در سويي ديگر تشكيلات سياسي فرانسه جدايي نهادهاي سياسي از نهادهاي ديني را اصلي بنيادي مي دانست و از اين سبب ظاهراً تنها اشاره به واژه دين را در پيش نويس كافي دانستند و از آوردن واژه «خداوند» خودداري كردند. والري ژيسكاردستن، رئيس كنوانسيون قانون اساسي اتحاديه اروپا در رأس اين طيف بيشترين انتقادها را متوجه خود كرد. از جمله اين انتقادكنندگان رومانو پرودي، رئيس كميسيون اروپا بود كه با تأكيد بر ابعاد معنوي براي اتحاد اروپا به تشكيل يك گروه فكري مبادرت جست.
در همين حال واتيكان با انتقاد شديد از ژيسكاردستن وي را به ناديده گرفتن ارزش هاي اديان گوناگون در اين قانون متهم كرد. نيز ژان لوئيس توران، وزير خارجه دولت واتيكان در اظهاراتي گفت: ژيسكاردستن تاريخ اروپا را نفي مي كند. در طرح قانون اساسي اروپاي واحد به مسيحيت اشاره اي نشده است. و اين اقدامي عقيدتي و وسوسه اي قلدرمآبانه براي بازنويسي تاريخ است. وي حتي از ذكر اديان يهوديت و اسلام در اين پيش نويس دفاع كرد. پاپ ژان پل دوم، رهبر مذهبي كاتوليك هاي جهان هم چندين بار تا كنون با انتقادات بي شماري از بي توجهي تدوين كنندگان اين پيش نويس خواستارگنجانده شدن مسائل ديني و الهي در آن شده بود، اما اين درخواست ها تاكنون بي پاسخ مانده است.
همايش جهاني «اديان براي صلح»
هفدهمين همايش جهاني«اديان براي صلح» در طي روزهاي ششم تا نهم سپتامبر گذشته به مدت سه روز در شهر «آخن» آلمان برگزار شد.
در اين همايش سه روزه كه به همت جامعه مسيحي «سنت آجيدو» برپا شده بود، بيش از پانصد نماينده از اديان و مذاهب گوناگون گردهم آمدند و با عنوان «جنگ و صلح: اديان و فرهنگ ها با يكديگر ديدار مي كنند» براي تحقق صلح و آشتي در جهان دعا كردند.
لازم به ذكر است كه همايش بين المللي «اديان براي صلح» در سال ۱۹۸۶ توسط پاپ ژان پل دوم بنيانگذاري شد.
پاپ ژان پل دوم در پيامي به همايش اخير گفت: «پيروان اديان و فرهنگ هاي متفاوت را به گفت وگو با يكديگر فرامي خوانم تا از راه ديدار متقابل و گفت وگو صلح را در جهان گسترش دهند. وحدت بشر به معناي يكنواخت شدن و يك شكلي نيست و صلح تنهااز طريق گفت وگو و درك متقابل ميسر مي گردد.»
همايش حقوق بشر اسلامي و غربي
همايش «حقوق بشر از ديدگاه اسلام و غرب» روز سيزدهم سپتامبر در انستيتو گوته لندن برگزار شد. لازم به ذكر است كه اين همايش يكروزه راكالج اسلامي مطالعات پيشرفته، كميسيون حقوق بشر اسلامي، مؤسسه اطلاع رساني و دمكراسي باز و مؤسسه گوته سازما ندهي كرده بودند. سفارت جمهوري اسلامي ايران و سفارت آلمان در لندن نيز در برگزاري اين همايش همكاري داشتند.
محمدسعيد بهمن پور،مدير برنامه مطالعات اسلامي در كالج اسلامي لندن، با عنوان «دين و حقوق بشر، آيا بين اين دو سازگاري وجود دارد؟» سخناني بيان كرد. وي در بخشي از سخنان خود گفت: «حقوق بشر در جهان كنوني همانند عدالت و آزادي به يكي از ارزش هاي مسلم تمدن بشري مبدل شده كه هيچ كس را ياراي مخالفت با آن نيست ... . نمي توان اعلاميه جهاني حقوق بشر را بيانيه اي ديني دانست چرا كه در آن از خداوند، دين و اعتقادات معنوي و الهي سخني به ميان نيامده است. اما با اين حال ارزش هايي در آن هست كه اگر چه منشاء آن انسان اعلام شده، تشابه زيادي با فرمان ها و آموزه هاي اديان الهي و به خصوص اسلام دارد ...»
خانم دكتر گوردون كريمر؛ استاد مطالعات اسلامي در دانشگاه آزاد برلين هم در سخنان خود با عنوان «قضاوت با تبعيض: عدالت و برابري در گفتمان مدرن اسلامي» با اشاره به اين مسئله كه در طول تاريخ عدالت و برابري از اجزاي جدايي ناپذير ارزش هاي بنيادي نظام اسلامي و شريعت اسلامي بوده است، به بررسي هاي چالش ها و نقاط مشترك آموزه هاي عدالت محور اسلامي با مباني حقوق بشر پرداخت.
وحدت اديان در يازدهم سپتامبر
آنتوني ويليامز، شهردار نيويورك در پاسخ به پيشنهاد شوراي روابط اسلامي آمريكايي روز دهم سپتامبر را روز وحدت اديان در واشنگتن اعلام كرد. در پي اين اعلام مقرر شده كه تمام مؤسسات ديني و سياسي كه در جهت صلح و گفت وگوي اديان فعالند، هرساله به مناسبت سالگرد يازدهم سپتامبر در يك گردهمايي شركت كنند.
گفتني است كه شوراي روابط اسلامي آمريكايي يكي از بزرگ ترين بنيادهاي مسلمانان آمريكايي است و هدف آن حمايت از حقوق و آزادي هاي مسلمانان در آمريكاست.
دهمين اجلاس سران سازمان كنفرانس اسلامي
در دهمين اجلاس سازمان كنفرانس اسلامي كه از تاريخ ۱۵ تا ۱۷ اكتبر(۲۳ تا ۲۵ مهرماه) در پوتراجايا؛ پايتخت سياسي و ستادي مالزي برگزار شد، همزمان نمايندگان و سران پنجاه وسه كشور اسلامي در باب مهمترين موضوعات و مسائل جهان اسلام به بحث پرداختند.
در بخشي از بيانيه مفصل اين اجلاس كه در ۱۰۶ بند تنظيم شد، آمده: ما بر نياز دنياي اسلام به ارتقاي مناسبات با ديگر كشورها و ساير تمدن ها و فرهنگ ها به ويژه با جهان غرب تأكيد مي كنيم و ابتكار گفت وگو و درك متقابل را پي مي گيريم و فعالانه در مبارزه جهاني عليه تروريسم شركت مي كنيم.
اين بيانيه نيز با ارائه يك برنامه عمل دوازده بندي مهمترين اقدامات لازم براي تحقق و اجراي توافقات اجلاس را گوشزد كرد.
بزرگداشت فرهنگ زرتشتي
«همايش فرهنگ زرتشتي و جايگاه آن در تمدن جهاني» روز پنجم سپتامبر در شهر دوشنبه پايتخت تاجيكستان برگزار شد. در اين همايش كه به ابتكار دولت تاجيكستان و حمايت سازمان ملل متحد(يونسكو) صورت گرفته بود، سخنرانان با بررسي انديشه هاي اخلاقي، معنوي و فلسفي زرتشت، آنها را براي بشر كنوني ارزشمند، خواندند.
سازمان ملل متحد (يونسكو) سال گذشته ميلادي را سال فرهنگ زرتشتي ناميده بود.
همچنين در ايران نيز همايش مشابهي در دو روز در آذرماه برگزار شده بود كه در آن شركت كنندگان گوناگون بر نقش آئين زرتشت در اعتلاي فرهنگ و معنويت ايراني تأكيد كرده بودند.

مردم سالاري ديني در گفت وگو با دكتر محمد باقر خرمشاد
اقليت در مردم سالاري ديني
اشاره: دو بخش از گفت وگو راجع به مردم سالاري ديني، از نظرتان گذشت، در اين دو بخش تعريف و ويژگي مردم سالاري ديني و مردم سالاري ديني به مثابه روش به بحث گذاشته شد. در بخش آخر اين گفت وگو مردم سالاري ديني به عنوان روشي جهت بهبود سازوكارها در منبع مشروعيت در تئوري مردم سالاري ديني و تكليف اقليت در اين نظريه از نظرتان مي گذرد.
گروه انديشه
* آيا اين تعبير درست است كه در غرب دموكراسي وسيله اي است براي رسيدن به ليبراليسم و در اينجا، دموكراسي وسيله اي است براي رسيدن به اسلام؟
اگر اينطور بگوييم بهتر است كه در غرب چهارچوب قواعد بازي دموكراسي، را ليبراليسم تعيين مي كند و در مردم سالاري ديني، اسلام تعيين كننده چهارچوب قواعد بازي دموكراسي است، كه درصد بالايي از آن هم قابل فهم است. چرا كه هر جامعه اي فرهنگ خودش را دارد. البته، گاهي مواقع مباحث انتزاعي را با مسائل علمي مي آميزيم و مي خواهيم نتايج عجيب و غريبي بگيريم. به عنوان مثال عده اي اينگونه مطرح مي كنند كه اگر ناگهان شهروندان ايراني در قالب دموكراسي رأي دهند كه از اين به بعد مي خواهند مسيحي شوند، نظر حكومت در اين زمينه چيست؟ پاسخ به اين سئوال از زاويه اي ديگر قابل طرح است، مثلاً مردم فرانسه چندي پيش تصميم گرفتند به راست افراطي رأي بدهند و بعد از اين واقعه عكس العمل حكومت را به خاطر داريد و مشاهده كرديد كه تمام جناح ها در آن حكومت، بسيج شدند تا جلوي آن را بگيرند. پس طبيعي است كه در اينجا هم جناح هاي مسلمان بسيج مي شوند تا جلوي اين مسئله را بگيرند. بنابراين نمي توان از عنصر مسلمان انتظار داشت براساس قواعد دموكراسي، مسيحي بشود. چنين انتظاري نوعي ساده سازي و بدوي انگاشتن جوامع است، به همان اندازه كه طبيعي بود نظام سياسي فرانسه در چارچوب ليبراليسم و دموكراسي، راست افراطي را در راستاي منافع خودش نداند و به شيوه دموكراتيك جلويش را بگيرد، طبيعي است در جامعه اسلامي نيز بايد انتظار داشت كه به شيوه دموكراتيك جلوي آن را بگيرد. البته ممكن است، به دلايل سوابقي كه در جامعه ما وجود دارد، شيوه جلوگيري از آن در بعضي مواقع غير دموكراتيك باشد كه اين يك بحث ديگري است.
* نظريه مردم سالاري ديني، مشروعيت خود را در كجا مستقر مي داند؟ به عبارت ديگر مردم سالاري داراي مشروعيتي زميني است، حال آنكه نظريات مبتني بر حكومت اسلامي داراي مشروعيت قدسي و آسماني هستند. بنا بر اين چگونه مي توان ميان اين دو نوع مشروعيت تلفيق ايجاد كرد و نوع جديدي از منبع مشروعيت را تعريف كرد؟
به نظر من، اين سئوال را اصل ۵۶ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به نحوي پاسخ داده است. اين اصل اشعار دارد كه «حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست. پس قدرت، منشأيي الهي دارد. اما در ادامه مي گويد، خدا انسان را به سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است و هيچكس نمي تواند اين حق الهي را از انسان بگيرد يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد و ملت اين حق خدادادي را از طرقي كه در اصول بعد مي آيد، اعمال مي كند.» بنا بر اين مي گويد اولاً و بالذات قدرت از آن خداست؛ ولي خداوند اين حق را به مردم داده كه در مباحث اجتماعي و سياسي خودشان تعيين كننده باشند. پس مردم در طول خداوند قرار مي گيرند و نه در عرض خداوند. اين در حالي است كه انسان در دموكراسي ليبرال در عرض خداوند قرار مي گيرد و برخي اوقات انسان اصلاً جاي خدا مي نشيند. بر همين اساس تفاسير متعددي از مردم سالاري ديني صورت مي گيرد. ديدگاه اول معتقد است كه خداوند انسان را بر سرنوشت خود حاكم ساخته است و انسان آزاد است و نقش خداوند نيز فقط تا همين جاست. از اينجا به بعد خود انسان
مي تواند ملاك حقيقت باشد. اما نظريه دوم مي گويد انسان خود تصميم مي گيرد ولي نبايد از چهارچوب هاي خداوندي عدول بكند. مصداق اين نظريه را در اصل ۱۱۱ قانون اساسي مي توانيم ببينيم. در اين اصل اينگونه آمده است كه «هرگاه رهبر از انجام وظايف قانوني خود ناتوان شود يا فاقد يكي از شرايط مذكور در اصول ۵ و ۱۰۹ گردد كه اصل ۱۰۹ اين شرايط را صلاحيت علمي، عدالت، تقوا، بينش صحيح سياسي و اجتماعي، مديريت كافي و شجاعت بيان كرده است يا معلوم شود از آغاز فاقد بعضي از شرايط مذكور بوده است از مقام بركنار خواهد شد.» بدين ترتيب انسان در انتخاب و انتخاب شدن آزاد است به شرطي كه انتخاب شونده و انتخاب كننده از چهارچوب هايي كه قبول كرده است خارج نشود. البته اين مورد، حتي در جوامع ليبرال نيز مطرح است. مثلاً در فرانسه مردم به راست افراطي رأي دادند و در نتيجه جلوي اين امر گرفته شود. اين مفهومش اين است كه مردم در جامعه ليبرال آزادند به شرطي كه انتخاب آنها آشكارا در مخالفت با ليبراليسم قرار نگيرد و از آنجا كه راست افراطي را تهديدي بر ليبراليسم مي دانستند جلوي آن را گرفتند. البته سخنان مذكور به اين مفهوم نيست كه از ابتدا جلوي هر فكري را بگيريم. زيرا مشكل جوامع اسلامي اين بوده كه حاكمان به نام و بهانه دين از اصول مردم سالاري فاصله گرفته و گريخته اند و حكومت به حكومت فردي تبديل شده است.
* تكليف اقليت در الگوي مردم سالاري ديني چيست؟
اگر بپذيريم مصداق مردم سالاري ديني، جمهوري اسلامي است، بايد ببينيم تكليف اقليت در جمهوري اسلامي چگونه است. اقليت ها در انتخابات شركت مي كنند و نماينده خودشان را در پارلمان انتخاب مي كنند. همچنين كسي به يك يهودي نمي گويد كه چون اينجا يك كشور اسلامي است، بايد او هم مسلمان شود، بلكه يهوديان به دين خود هستند و مسلمان ها نيز به دين خود. البته در جاهايي شهروند يهودي جامعه اسلامي، با شهروند مسلمان تفاوت هايي دارند. از جمله در بحث ديه و پرداخت جزيه كه اين موارد هم در حال غور و بررسي است تا اين موارد هم به نحوي به نتيجه مطلوب برسد. از سوي ديگر مي توانيم ميزان ظلمي كه در طول تاريخ در كشورهاي اسلامي به يهودي ها شده را با ميزان ظلمي كه به يهودي ها و در جوامع مسيحي شده است، با هم مقايسه كنيم و مي بينيم برخلاف جوامع مسيحي، در جوامع اسلامي يهودي كشي وجود نداشته و حتي يك حكومت اسلامي سراغ نداريم كه به يهودي كشي شهرت داشته باشد. البته شايد در يك جاهايي، يهودي ها شيطنت كردند و در نتيجه مجازات هم شده اند، دقيقاً همانطور كه در همان جامعه مسلمانان نيز در صورت تخطي از اصول و موازين، مجازات شده اند.
* به نظر جنابعالي نظريه مردم سالاري ديني به لحاظ نظري با چه مشكلات و معضلاتي روبرو است؟
به نظر من موانع پيش روي مردم سالاري ديني به لحاظ نظري دو عامل عمده است. كلاً در جامعه ما تعدادي معتقدين به مردم سالاري هستند كه به هر دليلي، ديني نيستند و يا ضد دين هستند، در نتيجه مايلند به هر قيمتي نوعي مردم سالاري بدون دين در ايران تحقق يابد. اينها دين را يا قبول ندارند يا آن را حداقل در عرصه هاي اجتماعي برنمي تابند. به عبارت ديگر دين را به صورت حداقلي قبول دارند كه به نظر من اين گروه، يكي از موانع عمده پيش روي مردم سالاري ديني هستند.
اما در مقابل اين گروه دينداراني هستند كه معتقدند اساساً دين با مردم سالاري سازگاري ندارد، در نتيجه ديني را تبليغ مي كنند كه مردم سالار نباشد. زيرا مردم سالاري را يكي از مظاهر تمدن غرب مي دانند. نتيجه اين مي شود كه يك عده تلاش مي كنند مردم سالاري باشد بدون دين و يك عده هم در كوشش اين هستند كه دين باشد بدون مردم سالاري و در نتيجه انرژي جامعه را مستهلك مي كنند.
اين در حالي است كه انديشمندان، روشنفكران و نخبگان جامعه ايران بايد تمام همشان را بر اين مصروف كنند تا نظريه مردم سالاري ديني بتواند در يك چهارچوب عمومي محقق بشود. زيرا همان طور كه عرض كردم، انسان ايراني را نه گريزي از دين است و نه گريزي از مردم سالاري.
* آقاي دكتر به لحاظ ساختاري و در بعد عمل و اجرا مردم سالاري ديني با چه مشكلاتي مواجه است؟
بايد گفت كه پذيرفتن جمهوريت به خودي خود مقدار زيادي از مسائل را حل كرده است. به عبارت ديگر در جامعه ايران انتخابات آزاد و حق رأي عمومي به طور كلي وجود دارد و اينگونه نيست كه مثلاً آدم هايي با ثروت با رنگ پوست و يا مذهبي مشخص حق رأي همگاني نداشته باشند. اين در حقيقت خود يك شاخص است. دوم اينكه رأي دادن در ايران در مجموع آزادانه انجام مي شود. به اين مفهوم كه به كسي براي رأي دادن اجبار نمي شود تا شخص خاصي را انتخاب كند. بلكه مي توانيم از آن كساني كه كانديدا و صلاحيتشان مورد تأييد قرار گرفته، هركدام را خواستيم، انتخاب كنيم. نكته ديگر اينكه به طور كلي رأي دهندگان هرچه به صندوق رأي مي اندازند همان بيرون مي آيد و در آن دست كاري صورت نمي گيرد. مصداق بارز آن يكي انتخابات دوم خرداد و ديگري انتخابات شوراهاي اسفند ۸۱ بود.
به عبارت ديگر راست و چپ براي ماندن در قدرت، اقدام به تقلب در صندوق هاي رأي نكردند. در زماني كه راست حاكم بود و از صندوق چپ بيرون آمد و زماني كه چپ حاكم بود، از صندوق راست بيرون آمد و شما اين را مقايسه كنيد با ايران قبل از انقلاب و زمان حكومت شاهنشاهي كه واقعاً اين گونه نبود. زيرا تمام ناظران ايراني معتقد بودند كه از صندوق، آن بيرون مي آيد كه ساواك و دربار مي خواهند.
با اين حال يك مشكل هم به لحاظ ساختاري وجود دارد و آن اينكه آيا همه كساني كه مي خواهند كانديدا بشوند مي توانند خودشان را كانديدا بكنند يا خير؟ در جواب بايد بگويم كه ابتدا بياييم اين محدوديت در انتخاب  شوندگان در مردم سالاري ديني ايران را مقايسه كنيم با محدوديت انتخاب شوندگان در مردم سالاري هاي ليبرال. سئوال اين است كه آيا در مردم سالاري هاي ليبرال هم هركسي مي تواند در هر انتخابات خودش را كانديدا بكند؟
پاسخ اين است كه اينگونه نيست و انتخاب شوندگان در واقع، محدوديت هايي دارند و اين محدوديت ها شامل عواملي چون سن، سواد، مدرك، محدوديت حزبي و... است. مثلاً در انتخابات رياست جمهوري فرانسه، همه فرانسوي ها در كانديدا شدن مساوي نيستند. در واقع فقط رئيس حزبي مي تواند كانديدا باشد كه درصدي خاص از كرسي هاي پارلمان را داشته باشد. به عبارت ديگر هيچ استاد دانشگاه فرانسوي نمي تواند خودش را كانديداي رياست جمهوري بكند، مگر احتمالاً استاد دانشگاهي كه در رأس يك حزب معروف و قدرتمند قرار گرفته باشد و حزب او را انتخاب بكند. بنا بر اين در قلمرو انتخاب شوندگان محدوديت هايي كه مثال زدم وجود دارد. در آمريكا نيز هيچ استاد دانشگاه آمريكايي نمي تواند كانديداي رياست جمهوري شود، مگر آنكه در چهارچوب يك حزب، وارد انتخابات شود. پس دموكراسي به لحاظ تجربي محدوديت هايي براي انتخاب شوندگان ايجاد مي كند و مشابه اين محدوديت ها در مورد مردم سالاري ديني هم وجود دارد. اما در اينجا يك نكته جديدي نيز مطرح مي شود و آن اين است كه در مردم سالاري ديني علاوه بر محدوديت هاي سني، و صلاحيت هاي حزبي كه در همه دموكراسي ها وجود دارد، آدم هايي بايد كانديدا بشوند كه صالح باشند و فاجر و فاسق نباشند. علت هم اين است كه اين اعتقاد وجود دارد كه چنين شخصي نمي تواند مبلغ يا مجري دين باشد و مصالح عاليه جامعه را رعايت كند. حال در اين ميان، اين مشكل پيش مي آيد كه چه كسي بايد تشخيص دهد كه كانديداها صالح هستند يا نيستند و در حقيقت اين نكته يكي از مشكلاتي است كه مردم سالاري ديني با آن مواجه است و بايد براي آن راه حل پيدا كند.
البته همانطور كه عرض كردم اين محدوديت ها در همه جا وجود دارد. مثلاً در دموكراسي ليبرال اشخاصي كه مي توانند كانديداي شوراها بشوند، الزاماً نمي توانند كانديداي پارلمان شوند. يا كانديداي پارلمان، الزاماً صلاحيت كانديداي سنا را ندارند و اگر كانديداي سنا باشند، الزاماً صلاحيت كانديداي رياست جمهوري را ندارند، اما جامعه مردم سالار ديني چون اصرار دارد حاكمان، انسان هاي صالحي باشند براي آن شاخص هايي تعيين مي كند كه اين شائبه را ايجاد مي كند كه نكند به صورت غيرطبيعي دايره انتخاب شوندگان را محدود كند و اگر اين مشكل حل شود به نظر مي رسد كه به دموكراسي ديني يا به مردم سالاري ديني مطلوب بسيار نزديك شده ايم.

كتاب در هفته پاياني ۲۰۰۳
پائولوكوئيلو خوش اقبال ترين نويسنده خارجي در بازار كتاب ايران
علي الله سليمي
در بازار نشر كتابهاي ادبي در ايران وقوع حوادث خارق العاده اين روزها ديگر امري طبيعي شده است. تا جايي كه اتفاقات عجيب و غريب در اين بازار باعث شگفتي هيچ كس نمي شود. اما باور كنيد اين هفته يك حادثه خارق العاده در اين بازار روي داده البته اين حادثه تازه و بكر نيست. قبلاً هم سابقه داشته و حالا مي شود گفت يك بار ديگر تكرار شده است. بله دوباره پائولو كوئيلو اين نويسنده غربي عارف مسلك در بازار نشر كتابهاي ادبي در ايران ظهور كرده است. نه با كتابهاي تازه بلكه با همان كتابهايي كه قبلاً از اين نويسنده در ايران چاپ شده بود. باور كنيد اين نوشته عين واقعيت است. شاهد ادعاي من اين است كه تمام اين آمار و ارقام از روي آمار خانه كتاب ايران (فهرست كتابهاي منتشره كشور از ۲۲/۹/۸۲ تا ۲۶/۹/۸۲ ضميمه هفته نامه «كتاب هفته» به تاريخ شنبه ۶ دي ماه ۸۲ به شماره ۱۶۰) تهيه و تنظيم شده است.
000274.jpg

مؤلف خوش شانس اين هفته در بازار نشر كتابهاي ادبي در ايران همان «پائولو كوئيلو» است كه تمام سال ۲۰۰۳ را در ايران جزو پراستقبال ترين و خوش شانس ترين نويسندگان خارجي بوده است. اين هفته يازده عنوان از رمانهاي اين نويسنده در ايران تجديد چاپ شده است. ميانگين تيراژ رمانهاي اين نويسنده در اين تجديد چاپ ها ۵۵۰۰ نسخه است و به عبارتي اين هفته ۶۰۵۰۰ از رمانهاي آقاي پائولو كوئيلو در ايران تجديد چاپ شده است كه اغلب اين كتابها بالاي چاپ پنجم هستند. ناشر اين كتاب در ايران انتشارات كاروان است كه براي اولين بار در بازار نشر كتاب در ايران، ادعا مي كند كه نماينده انحصاري اين نويسنده در ايران است و فقط همين ناشر است كه مي تواند آثار پرفروش اين نويسنده خوش شانس را در بازار كتاب ايران به چاپ برساند.
از اين خبر وطني كه بگذريم در حوزه مؤلفين ايراني اين هفته اتفاقات جالب و قابل توجهي روي نداده است. از موارد برجسته انتشار كتاب داستاني «رودراوي» اثر ابوتراب خسروي، داستان نويس معاصر و محبوب در محافل ادبي است كه نشر قصه در تهران با تيراژ ۲۰۰۰ نسخه چاپ اول آن را در ۲۵۶ صفحه منتشر كرده است.
همچنين رمان «پرنده من» نوشته فريبا وفي كه اين روزها در چند محفل ادبي مورد توجه قرار گرفته اين هفته به چاپ دوم رسيده است. البته با ۱۶۰۰ نسخه، آن هم توسط نشر مركز- مجموعه داستان «نازلي» اثر منيرو رواني پور هم با ويراستاري يونس تراكمه اين هفته چاپ دوم را با تيراژ ۲۰۰۰ نسخه در نشر قصه پشت سر گذاشته است.
برخلاف حوزه داستان، در بخش شعر اين هفته وقايع قابل توجهي روي نداده است. مجموعاً  ۱۷ عنوان كتاب در بخش شعر منتشر شده است كه طبق معمول ۷ عنوان از اين مجموعه به اشعار شاعران كلاسيك فارسي زبان اختصاصي دارد. (حافظ، مولوي، وحشي بافقي، پروين اعتصامي، سهراب سپهري و فريدون مشيري (با ۲ عنوان)
بقيه كتابهاي منتشره در بخش شعر به شاعران اغلب جوان و گمنام تعلق دارد كه براي بار اول اقدام به چاپ اين كتابها كرده اند و به احتمال زياد هزينه چاپ آنها را هم خودشان پرداخت كرده اند.
بقيه كتابهاي منتشره در حوزه ادبيات اين هفته آثار شاخصي نيستند. اغلب آنها در بخش هاي زيرمجموعه عنوان كلي ادبيات جاي مي گيرند و در قسمت آفرينش هاي خلاقه آثار شاخص و قابل توجهي ديده نمي شود. غالب اين آثار مجموعه هاي گردآوري شده هستند كه به نوعي در حوزه كتابسازي قرار مي گيرند.
000276.jpg

به طوري كه گردآورندگان آنها مؤلفين آن آثار محسوب نمي شوند بلكه زحمت تدوين آنها را تحمل كرده اند و حالا اسم هايشان بر روي آن كتاب نقش بسته است. از نظر آمار كتابهاي منتشره در بخش ادبي تحولات چشمگيري روي نداده است. (در اين هفته جمعاً در بخش ادبيات ۸۵ عنوان كتاب منتشر شده است) از شاعران و داستان نويسان عامه پسند نيز اين هفته خبري نيست، گويي آنها نيز براي دورخيزهاي احتمالي در آينده آماده مي شوند. هر چه باشد در هفته هاي آينده اين وضع تغيير خواهد كرد. حالا با حضور چه كساني و يا چه كتابهايي، مسأله اي است كه در اين لحظه مشخص نيست و گذشت زمان آن را مشخص مي سازد.

انديشه در فراسو
تحولات انديشه در سال ميلادي گذشته
درگذشت ادوارد سعيد
000270.jpg

درگذشت ادوارد ويليام سعيد؛ انديشمند و منتقد ادبي و اجتماعي فلسطيني تبار آمريكايي ازجمله مهمترين رويدادهاي فكري سال گذشته بود.
ادوارد سعيد نخستين فعاليت هاي فكري خود را با نگارش كتاب «سرآغازها» در سال ۱۹۵۷ با تأثيرپذيري از آراي ويكو در كتاب «دانش نو» آغاز كرد.
وي بعدها در كتاب «جهان، متن و منتقد» (۱۹۸۳) كوشيد تا معناي سرآغاز را در حوزه نقد ادبي به بررسي بگذارد.او در اين كتاب مدعي گرديد كه نقد صرفاً وسيله اي براي ترفيعات دانشگاهي گرديده و از لحاظ سياسي به فعاليتي بي معنا و درجهت اثبات ارزش هاي مسلط فرهنگ اروپا محور به كار گرفته شده است. در اينجا اختلاف نظر سعيد با دريدا و ساير ساختارشكنان عيان مي  گردد زيرا سعيد متن را پديده اي اجتماعي سياسي دانسته كه ماهيت آن را بايد در فرايند آفرينش و نيز دريافت مخاطب مورد سنجش قرار داد.
ادوارد سعيد در كتاب «فرهنگ و امپرياليسم» (۱۹۹۳) كوشيد تا ثابت كند كه امپرياليسم پروژه ناتمامي است و مي توان آن را عامل اساسي و تعيين كننده فرهنگ غربي در دو سده اخير دانست. در واقع مي توان كتاب فرهنگ و امپرياليسم را دنباله كتاب «شرق شناسي» (۱۹۷۸) دانست.
ادوارد سعيد در كتاب شرق شناسي كه به باور پژهشگران در كنار كتاب «ماركس و پايان شرق شناسي»  ويليام ترنر مهمترين كتاب دهه هاي هفتاد در حوزه ادبيات و انديشه پسا استعماري بوده، به بررسي مناسبات ميان دانش و قدرت با الهام از نظريات ميشل فوكو روي آورد. وي در اين كتاب كل گفتمان شرق شناسي را در چارچوب مناسبات قدرت كه در پارادايم مدرن شكل گرفته بود، به بحث و بررسي گذاشت.
فعاليت هاي سياسي ادوارد سعيد از پروژه فكري و ادبيش جدا نيست. او در كتاب «بي دركجا» (Out of Place) كه نشانگر موقعيت خاص وي به عنوان يك فلسطيني پرورش يافته در فرهنگ  غربي است، از خودش به عنوان يك روشنفكر بي مكان و سرگردان نام مي برد.
اين بي شك بيانگر عمق اعتراض سياسي سعيد به جنايات سازمان يافته عليه مردم فلسطين بوده است.
سعيد در خاطرات خود، زندگاني با «شمشير داموكلس» بيماري خود را با زنده ماندنش در تبعيد پيوند مي دهد و مي گويد: زماني كه شرايط را بي اندازه مبهم مي بينيم و همه را در رويارويي با خود مي يابيم و خود را در اردوگاهي خصمانه، هميشه نيروي ذخيره اي هست، گونه اي توان ذهني سرسخت و مقاوم كه فوران مي كند و ما پايداري مي كنيم. اين نيروي اعتماد به نفس نيست بلكه دستيازي عزيزي به عشق به زندگي است.»
درگذشت ديويدسون
دونالد ديويدسون (۲۰۰۳-۱۹۱۷) يكي از برجسته ترين فيلسوفان تحليلي آمريكا در سي ام آگوست سال گذشته ميلادي براثر سكته قلبي در كاليفرنيا در گذشت. وي كه در دانشگاه هاروارد به مطالعه ادبيات انگليسي و ادبيات تطبيقي پرداخته بود، به واسطه آشنايي با ويلارد وان ارمان كواين؛ فيلسوف تحليلي معاصر كه در سال ۲۰۰۰ در گذشت، به فلسفه ذهن و فلسفه زبان علاقمند شد. ديويدسون صاحب كتاب هاي بي شماري در حوزه كنش انساني و مسئله تصميم گيري است.
ديويدسون نثري روشن داشت و استاد چكيده نويسي و كاربرد استعاره هاي روشن و مثال هاي زياد بود.
جايزه پل ريكور
000272.jpg

پاپ ژان پل دوم جايزه بين المللي پل ششم را به پل ريكور؛ فيلسوف برجسته معاصر فرانسوي اعطا كرد. در اين مراسم كه در ششم ژوئيه امسال برگزار شد، پاپ ژان پل دوم با تاكيد بر اين كه فيلسوف با پژوهش خود نشان مي دهد كه تا چه اندازه ارتباط ميان فلسفه و الهيات يا ايمان و فرهنگ ثمربخش است،  افزود: .... از آنجايي كه كلمه خدا حقيقت است،  جستجوي بشر براي حقيقت؛ يعني فلسفه مي تواند به فهم بهتر آن (كلمه خدا) كمك رساند.
پل ريكور در ۱۹۱۳ در والنسياي فرانسه به دنيا آمد.
حوزه مطالعاتي وي فلسفه زبان، اگزيستانسياليسم و پديدارشناسي بوده است. وي ازجمله فيلسوفاني است كه بيشترين تمركز فكري را بر مسئله «شر» دارد.
به نظر ريكور بازيابي فرهنگ مهرورزي و شفقت در تمدن كنوني به كاهش شر در جامعه جهاني ياري مي رساند.

انديشه
اقتصاد
جهان
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  جهان  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |