جمعه ۲۶ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۸۴
ديدار با سيد محمود كاشاني
خير دو دنيا، راستي و درستي
000786.jpg

عليرضا صلواتي
نام: سيد محمود
نام خانوادگي: كاشاني
نام پدر: سيد ابوالقاسم
تاريخ تولد: ۲۱ بهمن ۱۳۲۱
صادره از: تهران
ميزان تحصيلات: دكتراي حقوق قضايي از دانشگاه تهران
شغل پدر: روحاني
شغل مادر: خانه دار
فرزند روحاني اول تهران، همچون برادرانش راه پدر را در پيش نمي گيرد. اما تصميم مي گيرد كه برخلاف آنان، رشته اي نزديك تر به «روحانيت» برگزيند و راه «حقوق قضايي» را در پيش مي گيرد، اما سر از «وكالت» درمي آورد.
پدرش را «آيت ا... كاشاني» صدا مي كنم و مرا مجبور مي كند تا بارها به جاي «آيت ا...» كلمه «پدر» جايگزين كنم. نهايت احترام را لحاظ مي كند و همواره فعل سوم شخص جمع به كار مي برد.
در حوالي سعدآباد، خانه اي قديمي است كه با آن كه از موقعيت مناسبي برخوردار است، ليكن ظاهر قديمي خود را حفظ كرده، اتاق كوچك محمود كاشاني سرشار از كتاب است و در بدو ورود، شما را در بيرون آوردن كفش يا درنياوردن آن آزاد مي گذارد. در اتاقش تنها يك عكس وجود دارد و آن عكس «آيت ا...» است. همه چيز قديمي است. كتابها، چراغ مطالعه، مبلمان و هر چيز ديگري كه به چشم مي خورد. شايد او نتوانسته يا خود نخواسته و نمي خواهد كه از دالان قديم فاصله بگيرد. خود مي گويد: ميراث معنوي آيت ا... كاشاني براي ما بيشترين ارزش را دارد هرچند كه ميراثي مادي نداشتيم.

فرزند روحاني اول تهران در سال هاي ۱۳۲۰ از خانواده اش چه در ياد دارد؟
در خانواده اي معروف متولد شدم. سال ۱۳۲۱. در آن سال ها كشور، درگير مشكلات ناشي از اشغال بود. آن سال ها مشكلات مردم فراوان بود. قحطي و كمبود غذا. ولي مشكلات ما دوچندان بود. از آن جهت كه در آن سال ها انگليسي ها، پدر را تحت تعقيب قرار دادند. چون ايشان به عنوان يك رهبر مذهبي سياسي در برابر بيگانگان ايستادگي مي كردند. در آن روزها انتخابات دوره چهاردهم مجلس هم برگزار شد و ايشان خيلي تلاش كرد تا نمايندگان واقعي مردم به مجلس بروند. همين تلاش ها باعث شد انگليسي ها موجبات دستگيري و تبعيد ايشان به اراك و سپس كرمانشاه را فراهم كنند. سال ۱۳۲۴ ايشان آزاد شدند و يك سال بعد در آستانه انتخابات مجلس پانزدهم به دليل فعاليت هاي ايشان مجدداً در يك سفر تبليغاتي به خراسان بازداشت شدند.
و تاثير اين حوادث بر روي شما؟
000789.jpg

عرض مي كنم. اولين تاثيرش سختي هاي فراوانش بود. من هنوز به دبستان نرفته بودم كه سال ۱۳۲۷ ايشان مجدداً براي بار سوم بازداشت شدند.
اين بار هم به دليل فعاليت هاي سياسي؟
بله. باز هم مبارزه و فعاليت ها. و اين بار به لبنان تبعيد شدند. درواقع اين مادرم بود كه همه دشواري ها را تحمل مي كرد و مسئوليت اداره خانواده را به تنهايي به دوش مي كشيد.
در كودكي با  بسياري از كساني كه به خانه ما رفت وآمد مي كردند آشنا شدم.
تصور شما در آن سنين، از بازداشت پدرتان چه بود؟ با خودتان نمي گفتيد چرا پدرمان را مي برند؟
يك كودك تصوري از برداشت هاي سياسي ندارد. ولي به طور كلي درك مي كردم ايشان مورد علاقه مردم است و چون ضد دولت و كشورهاي خارجي است، بازداشت مي شود.
كجا رفتيد مدرسه؟
دبستان را رفتم مدرسه فرهنگ. آن موقع در خيابان بوذرجمهري بود. تا سال چهارم دبستان را آن جا بودم. بعد مدرسه تخليه شد و دانش آموزان را فرستادند مدرسه تدين. هر سال هم شاگرد اول مي  شدم.
مدرسه نزديك منزلتان بود؟
بله.
پس اولياي مدرسه، پدرتان را مي شناختند!
معلمان و مدير مدرسه به دليل آشنايي با آيت ا... كاشاني بيشتر به من توجه مي كردند. خب تهران در آن زمان شهر كوچكي بود و آيت ا... كاشاني هم فرد بزرگي بود. طبيعي بود كه به من توجه خاص داشته باشند.
روي شاگرد اول شدنتان كه تاثيري نداشت؟
000783.jpg

نه [مي خندد]. نمي دانم. ولي خودم اهل درس خواندن بودم.
مدرسه شما ملي بود؟ ديني بود؟ دولتي بود؟
آن موقع تقريباً همه دبستان ها دولتي بود. چون دولت بودجه مدارس را فراهم مي كرد و نيازي نبود كه به مدرسه خصوصي بروند. كيفيت اين مدارس هم برخلاف امروز خيلي بالا بود.
اين سؤال را از آن جهت پرسيدم كه موضع مسئولان مدرسه را نسبت به شما بدانم.
البته در آن دوران قبل از ملي شدن صنعت نفت، كشور ما در شرايط سياسي قبل از شهريور ۲۰ قرار داشت و سياسيون، زياد رغبتي براي حضور در عرصه سياست نمي ديدند. تا نهضت ملي شدن صنعت نفت كه مردم احساس كردند مي توانند در برابر بيگانگان ايستادگي كنند. يك پيروزي ملي بود. مردم فراموش نكرده بودند كه ۲۵ سال قبل ارتش انگلستان كشور ايران را اشغال كرده بود و اين بار مجموعه سفارت انگليس ايران را ترك كردند. اين يك روحيه و نشاطي به مردم داد و متاسفانه بعدها با توطئه هاي انگليسي ها اين پيروزي به ناكامي تبديل شد. بعد از پايان دبستان، رفتم دبيرستان پهلوي. سه سال اول را آن جا بودم. سه سال دوم بايد انتخاب رشته مي كرديم. خودم به رياضي علاقه داشتم و ثبت نام كرد. اما برادر بزرگم پيشنهاد كرد بروم رشته ادبي.
چرا؟
چون خودش رفته بود رياضي، مهندس شده بود. برادر ديگرم هم پزشك شده بود و بهتر بود كه من بروم ادبي. چون دانش فقه و حقوق در خانواده ما استمرار پيدا مي كرد.
چرا نرفتيد حوزه تا بهتر راه پدر را ادامه دهيد؟
خودم علاقه داشتم تحصيلات امروزي را دنبال كنم و در كنارش هم دروس فقه را بخوانم.
پدر اصراري نكردند كه برويد حوزه؟
چرا. اتفاقاً وقتي رشته ادبي را انتخاب كردم رفتم مدرسه دارالفنون. در اين ايام مطالعات خارج از برنامه را آغاز كردم. بعد از تمام شدن كلاس ها، به همراه دوستانم مي رفتيم كتابخانه مجلس و كتابهاي ادبي مي خوانديم. درس ها هم سنگين نبود. اين فرصت را به بودن در كنار پدر اختصاص دادم. هر روز گروه هاي زيادي از مردم به منزل ما رفت و آمد مي كردند. از صبح تا شب از علما و روحانيون و سياسيون و عامه مردم. در منزل آيت ا... كاشاني هميشه به روي مردم باز بود. اصولاً در نداشت. شخص ايشان هم از جهت ارتباطات عميقي كه با مردم داشت هيچ وقت حاجب و درباني نداشت. هميشه آماده پذيرايي از مردم بود و برادرانم هم بيشتر مشغول بودند، ترجيح دادم بيشتر در كنار پدر بمانم. چه بسيار خوش مشرب و بذله گو بودند و از مردم با شوخي و خنده پذيرايي مي كردند، به خصوص هنگامي كه علما و روحانيون مي آمدند و بحث هاي فقهي انجام مي شد. مردم هم بسيار علاقه مند بودند. اين هم يك فرصتي براي من بود كه در جريان مباحثات با تاريخ ايران آشنا شوم. صبح كه مي خواستم بروم مدرسه وقتي جمعيت را مي ديدم با خودم مي گفتم اگر بمانم بيشتر از مدرسه چيز ياد مي گيرم. درواقع انتخاب مي كردم. كتابها و مطالب درسي را مي شد كه بعداً جبران كرد ولي بحث ها آن چنان شيرين و آموزنده بود كه قابل جبران نبود. چهره هاي زيادي را هم ديدم. از امام راحل(ره) و مراجع ديگر. مرحوم امام(ره) چون منزل پدر خانمشان آقاي ثقفي همجوار خانه ما بود، به خانه ما زياد رفت و آمد مي كردند. حتي پدر از مرحوم امام(ره)، حال ديگر علما را جويا مي شدند. يادم هست يك بار به من گفتند نامه اي بنويسيد به حاج آقا روح ا... و از احوال آيت  ا... بروجردي از ايشان پرسش كنيد.
به خاطر دارم وقتي ايشان در شميران استراحت
000780.jpg

مي كردند يا در كرج يا در بيمارستان بازرگانان تهران حضرت امام(ره) اصرار داشتند كه حتما هر جا به ديدار ايشان بيايند.
با افراد ملي گرا برخورد ايشان چگونه بود؟
بعد از حوادث ۲۸ مرداد ايشان با طرفداران مصدق روابط چنداني نداشت. چون...
خودشان تمايل نداشتند يا پدر بي تمايل بودند؟
آنها خيلي در خانه آيت ا... كاشاني رفت و آمد نمي كردند. دليلش هم اين بود كه در سال هاي پيروزي نهضت از راه اصلي منحرف شدند و در دوران قدرت راه قانون شكني در پيش گرفتند. چون مصدق مي خواست اختيارات زيادي از مجلس بگيرد و تنها اقليت كوچكي از هواداران آيت ا... كاشاني مخالف بودند و آنها در مسير نقض قانون اساسي گام برداشتند و راه جدا شد. بعد هم كه با حزب توده متحد شدند و قدرت نمايي حزب توده از طريق دستگاه دولتي اعمال مي شد بعد هم ترور شخصيت ايشان آغاز شد و حتي پرچم انگليس را در كنار عكس آيت ا... كاشاني و يارانشان چاپ مي كردند و روزنامه هاي آن زمان هم رهبران نهضت را مزدوران انگليس معرفي مي كردند و همه اينها با حمايت دولت مصدق صورت مي گرفت وگرنه براي دولت مصدق بسيار ساده بود تا جلوي انتشار اين اخبار را بگيرد.
شما خودتان در آن سال ها در راهپيمايي ها و تظاهرات شركت مي كرديد؟
اگرچه در سني نبودم كه مستقلاً شركت كنم ولي برادرانم و حتي مادرم شركت مي كردند: روز ۳۰ تير را به ياد دارم. در ميدان شاه سابق در وسط جمعيت بودم كه مرحوم بقايي روي يك صندلي در بين جمعيت سخنراني مي كرد و بيشتر اين جريان ها سرانجام به خانه آيت ا... كاشاني ختم مي شد. در اين دوران مسايل جالب، زياد وجود داشت. در همان سال هاي مدرسه دارالفنون يادگيري زبان عربي را نزد پدرم شروع كردم و با وجود همه گرفتاري ها، ايشان خيلي علاقه مند، آموزش مي داد. جامع المقدمات را نزد ايشان شروع كردم و بعد چون گرفتاري هاي ايشان زياد شد يكي از طلبه هاي فاضل را - آقاي شيخ مختار حجتي خراساني - براي من تعيين كردند كه زبان عربي را نزد ايشان ادامه دهم. در همين سال ها - روزهاي آخر زندگي پدر - شاه به ديدار ايشان آمد. آيت ا... كاشاني در تمام دوران زندگي اش هيچگاه با شاه ملاقات نكرد و اين در شرايطي بود كه او نماينده مجلس و در دوره هفدهم هم رئيس مجلس بود ولي با وجود علاقه زياد شاه به ملاقات با ايشان، ايشان تمايلي به ديدار با شاه نداشت تا اين كه در اسفند ۱۳۴۰ يك روز بعدازظهر شاه بدون اطلاع قبلي به منزل ما آمد. هنگامي كه شاه به همراه قائم مقام الملك به ديدار ايشان آمد، اطلاعي نداده بود. چرا كه در سال هاي قبل ايشان هيچگاه به انجام اين ملاقات رضايت نداده بود. خانه ما در خيابان پامنار بود. پيدا كردن راه ورود به اتاق پدر هم مشكل بود. قائم مقام الملك نقل مي كند وقتي شاه در آستانه ورود به خانه قرار گرفت و خانه قديمي ساز ايشان را ديد گفت: اين آيت ا... كاشاني كه اينقدر تعريفش را مي كنند خانه اش اين است؟ وقتي او آمد هيچ كس در خانه ما نبود به جز يكي از خواهران بزرگم. ايشان در حال استراحت بودند وقتي كه متوجه مي شوند شاه آمده است، رويشان را به سمت شاه برمي گردانند و شاه هم روي يك صندلي در كنار بالين ايشان مي نشيند. هيچ كس هم از صحبت هاي اين دو اطلاعي ندارد چرا كه جز اين دو كس ديگري نبود و همه نقل قول ها هم موثق نيست. بعد هم بيماري پدر تشديد شد و دو روز بعد به رحمت ايزدي پيوستند.
اين از پدر. از خودتان نگفتيد!
در سال ۱۳۴۰ دبيرستان دارالفنون را تمام كردم و چون از اول مي خواستم رشته حقوق بخوانم در امتحان دانشكده حقوق شركت كردم و در رشته هاي حقوق و علوم سياسي و زبان انگليسي دانشگاه تهران قبول شدم و در حقوق قضايي ثبت نام كردم. در دوره دانشكده حقوق علاوه بر اين كه اين رشته را با عشق و علاقه دنبال مي كردم، رشته فقه را هم ادامه دادم. در مدرسه اي اطراف منزلمان كه آقاي مجتهدي در آن عربي تدريس مي كردند ثبت نام كردم. مدتي عربي و مقدمات خواندم و سپس در محضر آيت ا... محمد غروي كاشاني از علماي برجسته آن زمان استفاده بردم. نزديك به ۱۰ سال شاگرد ايشان بودم و يك دوره كامل فقه و اصول را نزد ايشان فرا گرفتم و اين از توفيقاتي بود كه همزمان با ادامه تحصيل در دانشكده حقوق اين دروس را هم بياموزم.
در آن سال هاي دانشجويي شما، به گمانم اوايل دهه ۴۰ باشد، اصلاً سياسي بوديد؟
فراوان. در سال ۱۳۳۹ انتخابات دوره بيستم مجلس در حال برگزاري بود كه فعاليت هاي انتخاباتي اوج گرفت. اين فعاليت ها هم مجدداً بر محور آيت ا... كاشاني شكل گرفت. اين انتخابات ابطال شد و مجدداً برگزار شد. اين بار در مسجد آيت ا... كاشاني ميتينگ برقرار شد و خود ايشان هم در آن سخنراني كردند، ما هم در همه جا حاضر بوديم. اين انتخابات علي رغم اعتراضات فراوان برگزار شد و با روي كار آمدن دكتر اميني مجلس دوره بيستم هم منحل شد.
اينها اتفاقات آن زمان است. خود شما در دوران دانشجويي تا چه حد در اين جريانات حضور داشتيد؟
در دانشكده با علاقه به تحصيلاتم ادامه مي دادم و در مسايل سياسي هم تا حدودي در جريانات سياسي بودم. ولي فاصله مي گرفتيم با گروهك هايي كه وابسته به جبهه ملي بودند. به هرحال سابقه اين گروهك ها را در دوران ملي شدن نفت ديده بوديم و مي دانستيم اينها وقتي قدرت را در دست داشتند چگونه با اقدامات خلاف قانون خودشان، آن نهضت را از پا درآوردند. ما يك مرزي را با اين گروه حفظ مي كرديم و در حقيقت آنچه كه بيشتر به آن علاقه داشتيم اين بود كه در كشور حكومت قانون به وجود بيايد و حقوق مردم به رسميت شناخته شود. در اين حدود فعاليت سياسي مي كردم ولي به فعاليت هاي شديد و براندازانه، نه علاقه داشتم و نه شركت مي كردم چرا كه به خصوص گروهك هايي به وجود آمده بودند كه اينها هم كارهاي افراطي مي كردند و براي ما روشن بود كه حركت هاي افراطي حركت هايي نبود كه سرانجامي داشته باشد و به همين جهت بخش اصلي فعاليت هاي من، فعاليت هاي درسي بود. در سال ۱۳۴۴ ليسانس گرفتم و در همان سال در دكتراي حقوق شركت كردم...
پس فوق ليسانس چطور؟
آن موقع فوق ليسانس نبود. به نوعي دكتراي پيوسته. عملاً دروس دانشكده حقوق به صورت پيوسته بود. در دوره دكترا، دو سال به سبك فرانسه بود و بعد از آن دو سال، انتخاب پايان نامه دكترا بود كه كار دشواري بود. در سال ۱۳۴۴ در دكترا پذيرفته شدم و طي دو سال به پايان رساندم. در همان دوره هم در دادگستري به عنوان كارآموز قضايي پذيرفته شدم و يك دوره دوساله كارآموزي قضايي را هم انجام دادم و تا حدودي به مسايل حقوقي ايران و فرانسه آشنا شدم به دليل يادگيري زبان فرانسه وارد مسايل عملي حقوق شدم و پايه فعاليت هاي من از زماني گذاشته شد كه به زبان فرانسه آشنا شدم و كلاً آموختن حقوق فرانسه در من تاثير زيادي گذاشت. تفاوت هاي ميان حقوق فقه و فرانسه، يك مقايسه اي را ايجاب مي كرد و اين براي من تجربه مثبتي بود كه كساني كه امروزه دروس حوزه را مي خوانند از رشته حقوق و تحولات دانش حقوق و دستاوردهاي آن بي نصيب نمانند چرا كه دروس حوزوي بيشتر جنبه تاريخي دارند و آنچه كه اين مسير را به شكوفايي مي رساند دانش حقوق است. در سال ۱۳۴۶ پس از اين كه دوره دكترا را تمام كردم به فكر نوشتن پايان نامه افتادم. يك دوراهي هم بود. شروع كار در دادگستري و تشكيل خانواده يا تمام كردن پايان نامه. راه دوم را انتخاب كردم. اول رفتم سربازي.
مگر معافيت تحصيلي نداشتيد؟
چرا. ولي علاقه داشتم مثل همه مردم خدمت سربازي را انجام دهم و حقيقتاً اين دوران يك سال و نيم خدمت در ارتش براي من بسسيار آموزنده بود. بعد از پايان سربازي تمام وقت مشغول نوشتن پايان نامه شدم. خاطرم هست در پادگان در قزوين كتاب هاي حقوق و فقه را هم داشتم و بعدازظهرها مي  خواندم.
موضوع پايان نامه تان چه بود؟
موضوع بسيار دشواري بود. كلاه شرعي. چيزي كه در حقوق فرانسه به آن «تقلب نسبت به قانون» مي گويند و از اين جهت مشكل بود كه در سوابق فقهي  ما هيچ كار مستقلي روي آن انجام نشده بود و من نخستين كسي بودم كه در اين زمينه تحقيق مي كردم. گاهي دچار ترديد شدم. حتي تصميم گرفتم اين موضوع را كنار بگذارم و موضوع ساده تري را انتخاب كنم ولي با پشتكار دنبال شد از محضر آيت ا... غروي هم استفاده فراوان كردم تا پايان نامه ام به پايان رسيد. در سال ۱۳۵۰ از پايان نامه ام دفاع كردم.
كي ازدواج كرديد؟
سال ۱۳۵۱.
چرا اينقدر دير؟ به هر حال فرزند روحاني بوديد.
اين واقعيتي است. ولي از آن جا كه با تمام وجود درگير كار پايان نامه بودم ازدواج به تعويق افتاد و گاهي اوقات انسان ناچار است در زندگي انتخاب كند. به خصوص ما كه امكانات مادي در زندگي نداشتيم و از آيت ا... كاشاني، ميراثي براي زندگي ما به غير از ميراث معنوي باقي نمانده بود و بايد به خودم متكي مي بودم. برادرانم هم به خودشان متكي بودند. ما از آيت ا... كاشاني ميراث مادي نداشتيم و كوچكترين اهميتي هم براي ما نداشت چرا كه انسان بايد به دنبال خدمت به جامعه باشد و راههاي مفيد و موثر را طي كند.
آقاي دكتر، به نظر شما جواني كردن يعني چه؟
بستگي دارد به اين كه شما چگونه آن را تفسير كنيد.
ما تفسير شما را مي خواهيم.
دوران جواني دوراني است كه انسان داراي شور و اشتياق فراوان است در محيطي كه زندگي مي كند علاقه مند به دگرگوني و تحول است. منتها ما در خانه اي به سر مي برديم كه اين دگرگوني و تحول را روز به روز مي ديديم و از اين جهت همسو با اين جريانات بوديم.
خودتان جواني كرديد؟
باز بستگي دارد به اين  كه چگونه تفسير كنيم.
براساس همان تفسير خودتان.
در جواني به هر حال احساسات بر فكر و انديشه غلبه دارد و انسان در اين دوران غالباً تحت تاثير احساسات زندگي مي كند. منتها بايد براي رهنمودهاي مذهبي اهميت قايل شد. تجربه نشان داده است اين رهنمودهاي مذهبي و اخلاقي براي انسان يك چتر حمايتي است و ما از آن جهت كه در چنين خانواده اي زندگي مي كرديم در اين زمينه ها حريم هايي را به طور جدي رعايت مي كرديم و فكر مي كنم اين الگو، الگوي مناسبي باشد.
راضي هستيد؟
بستگي دارد به جامعه اي كه در آن به سر مي بريم. در جامعه اي كه در فقر و تنگدستي باشد نمي توان زندگي نوجواني و جواني را آن چنان كه بايد تضمين كرد و اين مشكلي است كه جامعه ايراني با آن رو به رو است و اگر دولت ها به فكر مردم باشند و حقوق مردم در قانون اساسي اجرا شود و اين حقوق براي جوانان به رسميت شناخته شود، يقيناً شور و نشاط بيشتري براي جوانان ما به وجود مي آيد و اين حالت افسردگي و توسل به روش هاي انحرافي كاهش پيدا خواهد كرد چرا جوانان ما اميد به آينده ندارند؟ چرا آموزش عالي و اشتغال در دسترس همگان نيست؟ اينها دغدغه هر ايراني است من هم راضي هستم.
000777.jpg

و حرف آخر؟
گفتني فراوان است. اما يك پيام بسيار مهم كه رهنمود هميشگي زندگي من بود، عبارتي است از آيت ا... كاشاني كه در وصيت نامه ايشان ذكر شده. ايشان فرزندان خود را به اخلاق اسلامي نصيحت مي كند و اين جمله را تكرار كرده اند كه «خير دو دنيا در راستي و درستي و خداپرستي است» در واقع هر كس كه مي خواهد سعادت هر دو جهان را داشته باشد راه راستي و درستي و خداپرستي را پيشه كند. اين بهترين رهنمود براي هر ايراني است كه آن را چراغ فراروي خود قرار دهد.
براي بي حوصله ها
دوران جواني دوراني است كه انسان داراي شور و اشتياق فراوان است در محيطي كه زندگي مي كند علاقه مند به دگرگوني و تحول است منتها ما در خانه اي به سر مي برديم كه اين دگرگوني و تحول را روز به روز مي ديديم و از اين جهت همسو با اين جريانات بوديم
000774.jpg

در سال ۱۳۴۶ پس از اين كه دوره دكترا را تمام كردم به فكر نوشتن پايان نامه افتادم
يك دوراهي هم بود شروع كار در دادگستري و تشكيل خانواده يا تمام كردن پايان نامه راه دوم را انتخاب كردم اول رفتم سربازي
در جواني به هر حال احساسات بر فكر و انديشه غلبه دارد و انسان در اين دوران غالباً تحت تاثير احساسات زندگي مي كند منتها بايد براي رهنمودهاي مذهبي اهميت قايل شد


پليس ضد خودكشي
000795.jpg
تصور كنيد در روزهاي برفي ـ باراني اين يكي دو هفته كنار پنجره خانه  يك فنجان چاي ريخته ايد و عصر جمعه را در حالي طي مي كنيد كه با اين تدارك قصد داشتيد ريزش نعمت الهي را لذت برده باشيد.
اما به ناگاه جيغي گوشخراش از چارديواري شما، حصار امنيت شما را مي درد و چنان در گوش شما فرو مي نشيند كه قلبتان به دو برابر مي تپد.
آهنگ جيغ زن همسايه چنان شما را درگير كرده است كه به ناگاه چاي، فنجان و ريزش برف و باران را فراموش مي كنيد. به داخل راهروي آپارتمان مي دويد. صدا را جست و جو مي كنيد. بله از طبقه بالايي بود. به سرعت پله ها را يكي دوتا مي كنيد و بالاخره به در آپارتمان همسايه مي رسيد. مادري كه از حال رفته و پدري كه كمرش شكسته است. دختر جوانشان با خوردن مقدار قابل توجهي قرص خودكشي كرده است.

فصل تكراري اخبار حوادث و صفحه خاكستري بسياري از جرايد اختصاص به يك واژه داشته است: «خودكشي»
اما چرا بعدازظهر يك روز تعطيل بايد به زهر مطلبي دردناك كه حتي جرم هم محسوب نمي شود تلخ شود، حكايت آماري نگران كننده است. آماري كه توانسته جمعيت جوان كشور را درنوردد.
در سال ۱۳۷۹، يك هزار و ۶۶۰ جوان از جمعيت ۲/۳۲ درصدي جوانان ايراني دست به خودكشي زده اند اين آمار يعني ۷/۲ جوان در هر ۱۰۰هزار نفر.
اما مركز آمار ايران به نقل نيروي انتظامي گزارش داده است كه به طور متوسط يك هزار و ۵۶۲ مرد در سال خودكشي مي كنند كه از اين تعداد ۹۹۰ نفر يعني ۶۳ درصد بين ۱۸ تا ۳۴ ساله اند. براساس همين آمار به طور متوسط يك هزار و ۲۲۶ زن در سال خودكشي مي كنند كه ۸۱۶ نفر برابر ۶۶ درصد در سن ۱۸ تا ۳۴ سالگي دست به اين كار مي زنند.
اين وصف در بعدازظهري زمستان به اين جهت است كه با يادآوري شدت آمار فقط يادآوري كنيم خودكشي قابل پيشگيري است!
«خودكشي قابل پيشگيري است و افراد غير متخصص نيز با توجه دلسوزانه و همدردي كردن با فرد تا حدي مي توانند كمك كنند اما اقدام تخصصي در تمام شهرهاي دنيا به وسيله شماره اي سه رقمي انجام مي گيرد»
حكايت پيشگيري از خودكشي در كشوري جوان حكايت نامانوسي است ولي واقعيت اين است كه در اكثر كشورهاي توسعه يافته تلفن فوريت هاي پليسي يا پزشكي قابليت اقدام سريعي را دارد كه مي تواند از خودكشي پيشگيري و تا حد امكان آن را كنترل و مهار كند.
با سه ساله شدن پليس ۱۱۰ در كشور ما و در حالي كه اين مركز قابليت ارايه خدمات روان شناسي و مشاوره را نيز دارد به نظر مي رسد با انديشيدن تدبيري مي توان به راحتي از به هدر رفتن نيروي جواني جامعه كاست.
اين تدبير فقط نيازمند يك سري هماهنگي در عين حال دلسوزي است. پليس ۱۱۰ ما اينك مشاوره هاي اجتماعي ـ روان كاوي به شهروندان ارايه مي دهد بنابراين امكان جلوگيري از خودكشي در ايران نيز بسيار زياد است.
مشاوره هاي ۱۱۰ طي امسال
سردار محمد رويانيان فرمانده مركز فرماندهي و كنترل فوريت هاي پليسي كشور درباره عملكرد شش ماهه اول نياز مردم به مشاوره هاي پليسي ـ اجتماعي را مطرح كرد.
وي در گزارش از اقدامات واحد مشاوره مركز فرماندهي و كنترل تهران به حضور روزانه يك پزشك روان شناس باليني، يك جامعه شناس و يك مددكار در پليس۱۱۰ تهران اشاره كرده و مي گويد: «چهار هزار و ۴۳۵ تماس در شش ماهه اول سال ۱۳۸۲ با مركز پليس ۱۱۰ تهران برقرار شده است كه خواستار مشاوره بوده اند. از اين تعداد سه هزار و ۳۳۲ تماس توسط زنان برقرار شده است.»
فرمانده مركز پليس ۱۱۰ كشور در تحليل و تجزيه اين آمار مي افزايد: «۲۷۶ تماس از تماس هاي زنان مربوط به درخواست مشاوره براي ازدواج، يك هزار و ۳۷۳ تماس خانم ها براي مشاوره درباره اعتياد وابستگان نزديك، ۴۰۸ تماس زنان براي مشاوره درباره مسايل اجتماعي و ۲۳۱ تماس براي مشاوره درباره مسايل تربيتي برقرار شده است.»
اين آمار همچنين حكايت از اين دارد كه ۸۵ درصد تماس گيرندگان تحصيلات زير ديپلم دارند و از ميان زنان يك هزار و ۴۹۶ نفر از زنان ديپلمه و ۳۳۰ نفر نيز ليسانس بوده اند.
بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه اين حس و نياز در ميان مردم وجود دارد كه بتوانند از طريق تلفن به يك نفر پناه ببرند و از او كمك بخواهند.
در همين حال بايد گفت مردم به سبب ناهنجاري هاي مختلف نمي خواهند چهره به چهره درد و نياز خود را با ديگران مطرح كنند. شهروندان در شرايطي به پليس ۱۱۰ پناه برده اند كه به او اعتماد كرده و مي دانند تجربه پليس درباره مسايل نابهنجار اجتماعي قابل توجه است. اعتياد و نظاير آن مسايلي است كه مشاوران مركز ۱۱۰ بسيار از آن حرف زده اند.
با اين وصف به نظر مي رسد با وجود چنين فضايي كه يك اعتماد نسبي براي تماس گرفتن نيازمندان وجود دارد اين فرصت براي مسئولين ما فراهم باشد كه بتوانند از طريق اين امكان جلوي وقوع خودكشي ها را بگيرند.
خودكشي در ايران
براساس گفته هاي اسدبيگي يكي از
آسيب شناسان اجتماعي و براساس آمار رسمي در دنيا ايران از نظر خودكشي رتبه ۵۸ را داراست و در هر ۱۰۰ هزار نفر شش نفر اقدام به خودكشي مي كنند.
اما اين در حالي است كه در ميان گزارش هاي ارايه شده آمار اقدام به خودكشي حكايت از وضعيت نابهنجاري  در اين مقوله دارد و نشان مي دهد اگر اين افراد در موقعيت بحران از سوي نهادي پذيرفته مي شدند و مشاوران آنها را كنترل مي كردند دست به خودكشي نمي زدند. متاسفانه چون اقدام به خودكشي در ميان زنان بيشتر از مردان است و زنان بيشتر دست به خود سوزي هاي ناموفق مي زنند هم از ادامه زندگي در رنج خواهند بود و هم يك شكست ديگر را در عمل خود تجربه كرده اند.
پس به گفته اين آسيب شناس اجتماعي مي توان خودكشي را كنترل كرده كاهش داد و مي توان از تلفيق اين نظريه و توان مركز فوريت هاي پليسي از تعدد اقدام به خودكشي ها كاست.
چگونه از خودكشي ها بكاهيم
در تمام دنيا تيم هاي ضربتي از پليس اجتماعي وجود دارند كه با تخصص روانكاوي و روان شناسي و مددكاري آماده اند تا در صورت تماس، فرد بحران زده را تحت حمايت خود قرار دهند.
پليس از اين جهت مي تواند به سرعت وارد اين ماجرا شود و در بحران دخالت كند كه قابليت هاي مركز فرماندهي و كنترل را داراست.
در اكثر شهرهاي كشورهاي مدرن در صورت تماس يك فرد بحران زده يك مشاور و يا مددكار با او به گفت وگو مشغول مي شود و در همين حال تيم عملياتي با استفاده از قابليت هاي مركز كنترل، مكان اقامت فرد را شناسايي و در محل مستقر مي شوند. مددكار يا مشاور بالاخره فرد را به آنجا هدايت مي كند كه او از افراد حاضر در پشت درخانه اش كمك بگيرد و بدين ترتيب جلوي يك مرگ و فنا را مي گيرد. پس از اين عمليات نهادهاي حمايتي از طريق معرفي پليس فرد نيازمند را تحت نظر خود مي گيرند.
آنچه در اين ميان از مقايسه روش كار كشورهاي دنيا و پليس ۱۱۰ ما قابل بررسي است اين كه ما هم مركز فوريت هاي بسيار مجهزي داريم و هم مشاوراني كه در مركز به گفت وگو بپردازند. در اين ميان مي ماند يك طراحي روش براي يك سري تيم هاي عملياتي تا در موقع تماس همچون ديگر عمليات  پليس ۱۱۰ آن تيم ها وارد عمل شوند و فرد بحران زده را از آسيب ديدن بيشتر حفظ كنند.
پليس ما چنين امكاني را دارد فقط كافي است طرحي منسجم و خوب براي اجرا ارايه شود بعد ما هم مي توانيم از مرگ و فناي جوانانمان جلوگيري كنيم.

كشته شدگان جنايات تهران
زنان بيشتر از مردان
تهران طي روزهاي گذشته هفته اي پر قتل را پشت سر گذاشت. ثبت جنايت هاي متعدد در مناطق مختلف تهران اين حكايت را خواندني كرده است.
جنايت اول
در حالي كه بازپرس هنرمند طي هفته پيش تر رسيدگي به يك برادركشي را آغاز كرده بود و عامل جنايت نيز دو روز پس از ماجرا خود را معرفي كرد، وقوع يك برادركشي ديگر در خيابان فاطمي تهران وقوع جنايتي مشابه را نويد داد. برادري ۳۸ ساله به نام ... برادر ۳۷ ساله خود به نام ... را با ضربات چاقو مقابل ديدگان پدر به قتل رساند و متواري شد. «محمد عرفان» بازپرس كشيك قتل رسيدگي به اين ماجرا را آغاز كرده است ولي هنوز عامل اين جنايت خود را معرفي نكرده و دستگير هم نشده است.
جنايت دوم، در بالكن
«ابوالحسن» مرد ۳۷ ساله ديگري است كه ساعت دو بامداد روز جمعه با شليك گلوله در بالكن خانه اش واقع در خيابان شهيدمدني تهران به قتل رسيد.
اين مرد كه ساعت دو بامداد متوجه شد كسي سراغش آمده و كارش دارد با توجه به ساعت نامناسب مراجعه، به بالكن رفت و دقيقه اي بعد به ضرب گلوله مراجعه كننده مجروح و پس از انتقال به بيمارستان امام حسين جان سپرد.
ابوالحسن از بنكداران لباس در بازار تهران بوده است.
جنايت سوم، قتل يك زن كليمي
جنايت ديگري كه آخر هفته گذشته توسط ماموران كلانتري ۱۰۶ نامجو به ثبت رسيد، حكايت از خفه كردن زني ۶۷ ساله داشت. ماموران جسد اين زن را در راه پله خانه اش در حالي كشف كردند كه عاملان جنايت با فشردن يك جوراب به درون حلق وي او را به قتل رسانده بودند.
بازپرس مجيد متين راسخ كشيك ويژه قتل تهران دستور تحقيق درباره قتل «طلعت» را صادر كرده است.
جنايت چهارم، قتل يك زن ديگر
ماموران كلانتري ۱۴۷ گلبرگ تهران خبر از جنايتي در اين خيابان دادند كه حكايت از قتل زني با ۳۲ ضربه چاقو داشت.
جسد «سيمين» در حالي در اتاق خوابش كشف شده بود كه آثار و شواهد موجود در خانه نشان مي داد وي قبل از مرگ از يك آشنا پذيرايي كرده بود. زيرا هيچ اثري از ورود به زور ديده نشد. بازپرس بهروز هنرمند كشيك ويژه قتل، اكيپي از ماموران دايره دهم پليس آگاهي را مامور رسيدگي به اين قتل كرده است.
جسد سيمين ساعت هفت بعدازظهر روز شنبه توسط شوهرش كشف شد.
جنايت هاي يك هفته گذشته تهران بيشتر در روزهاي آخر هفته يعني پنج شنبه، جمعه و شنبه گذشته متمركز بودند. در حالي كه هنوز عامل جنايت قتل رئيس كلانتري لواسانات شناسايي و دستگير نشده است. معلوم نيست تا پايان اين هفته كه شما حوادث ما را مي خوانيد چه جنايت هاي ديگري در پرونده قتل هاي تهران به ثبت رسيده باشد.
عشق ماشين اسپورت جواني را به دام انداخت
عشق اسپورت كردن خودرو، جواني را به دام ارتكاب سرقت انداخت.
«محمد» ۲۵ ساله در پي شكايت صاحب يك خودروي آموزش رانندگي در حالي دستگير شد كه با هزينه اي قابل توجه خودروي مسروقه را اسپورت كرده بود.
اين جوان وقتي تحت تعقيب پليس آگاهي قرار گرفت كه زني ۳۷ ساله به نام «مهري» در دادسراي امور جنايي تهران حاضر شد و در شكايتي از بازپرس شعبه سوم خواست خودروي وي را متوقف كند.
زن جوان كه مربي آموزش رانندگي است، به سعيد رضايي بازپرس دادسراي امور جنايي تهران گفت: «روز ۳۰ آذرماه براي آموزش رانندگي در حال فعاليت بودم كه جواني آمد و خودروي مرا دزديد.»
بازپرس رضايي نيز دستور داد تا كارآگاهان پليس آگاهي از سارق چهره نگاري كنند و پس از استعلام مشخصات خودرو جست وجو براي شناسايي و توقيف آن را آغاز كنند.
پس از گذشت مدتي ماموران گشت پليس آگاهي در عوارضي قم ـ  تهران به خودرويي مظنون شدند و پس از توقيف آن متوجه شدند كه خودرو همان پيكان مربي آموزش رانندگي است.
ماموران محمد راننده خودرو را به همراه ۴۱۵ هزار تومان پول و موبايل بازداشت كردند. وي پس از انتقال به اداره پليس آگاهي اعتراف كرد كه مدتي قبل اين خودرو را به سرقت برده است.
محمد به كارآگاهان گفت:  «من دوست داشتم يك خودروي اسپورت داشته باشم بنابراين وقتي ديدم نمي توانم يك ماشين بخرم در يك فرصت مناسب دست به اين سرقت زدم.»
وي اعتراف كرد كه پس از سرقت خودرو در اقدامي مشابه، مبلغ قابل توجهي پول نيز سرقت كرده است تا بتواند خودروي دزدي را اسپورت كند.
محمد با خريد چهار حلقه لاستيك مارشال، آينه پهن، روصندلي هايي با طرح هاي مختلف و... رويايش را به واقعيت مبدل كرده بود غافل از اين كه اين رويا براي مدت كوتاهي محقق شده است و پس از ۲۰ روز به چنگ قانون گرفتار شد.
بازپرس رضايي در تحقيق از اين جوان متوجه شد كه وي دانشجوي ادبيات دانشگاه شهيد بهشتي تهران هم هست. به همين دليل براي بررسي صحت ادعاهاي وي، محمد را تحويل كارآگاهان دايره دوم پليس آگاهي داد.
كارآگاهان در حال حاضر در حال بررسي سوابق اين جوان هستند.
انتقام گيري از خواهرناتني
تحقيقات جنايي براي رسيدگي به آزار و اذيت يك دختر ۱۴ ساله كه از سوي برادران ناتني اش مورد تعرض قرار گرفته در دادسراي امور جنايي تهران آغاز شد.
ماجرا از آن جا آغاز شد كه دختر جوان براي تهيه نان راهي خيابان شد و دو برادر ۱۵ و ۲۵ ساله اش او را ربودند.
پدر «اكرم» پس از ناپديد شدن دخترش به تكاپو افتاد تا او را بجويد. در كمال ناباوري ردپاي فرزندش را نزد پسران همسرش يافت.
طلاق هايي در يك خانواده
پدر اكرم مدت ها قبل از روستاي «سورك» در مازندران پس از جدايي از همسر اولش به تهران آمده بود. به همين دليل اكرم با مادر اصلي اش زندگي نمي كرد. پدر اكرم مدتي پس از جدايي دوباره ازدواج كرده بود و اين بار با زني پيوند زندگي بسته بود كه خود قبلاً  ازدواج كرده و دو فرزند بزرگ داشت. با ازدواج دوم پدر اكرم، فرزندان ۱۵ و ۲۵ ساله همسر جديد وي به خانه او آمده و با هم زندگي كردند.
«امير و عباس» فرزندان زن دوم پدر اكرم بودند. در اين ميان عباس از وضع نابهنجاري برخوردار بود و يك بار نيز ازدواج كرده و از همسرش جدا شده بود. عباس در خانه ناپدري اش چندين بار با پدر اكرم درگير شده بود و با هم اختلافاتي پيدا كرده بودند. همين اختلافات موجب شد تا اين جوان نقشه شومي طراحي كند. عباس يك روز كه اكرم مي خواست براي تهيه نان از خانه خارج شود براي او كمين كرد و خواهر ناتني اش را ربود.
با غيبت اكرم پدرش نگران شده و در حالي كه متوجه غيبت دو فرزند همسرش شده بود، دريافت كه ارتباطي ميان اين دو غيبت وجود دارد.
فرزندان ناتني دستگير شدند
پدر اكرم پس از پرس وجوي فراوان به سراغ پسران محله زندگي خود رفت و از طريق آنها سرنخي از دخترش يافت.
بدين ترتيب اين فرد با شكايت به دادسراي امور جنايي و با كمك ماموران توانست دخترش را در خانه اي واقع در حوالي ميدان حر تهران بيابد.
وقتي دو برادرناتني اكرم دريافتند كه پليس براي دستگيري آنها آمده است به تكاپو افتادند تا بگريزند ولي در اين ميان فقط امير ۱۵ ساله توانست فرار كند. ماموران، عباس را تحويل دادياري دادسراي امور جنايي تهران دادند. عباس انگيزه خود را انتقام گرفتن از پدر ناتني اش عنوان كرده است. از سوي ديگر به دليل آزار و اذيت اكرم توسط اين دو برادر، داديار دادسراي امور جنايي تهران دستور دستگيري امير را نيز صادر كرده است.

خبر هفته
سفارش شوهر كشي
زن ميانسالي با مراجعه به پليس آگاهي اصفهان و طرح شكايتي سر نخ كشف راز يك جنايت را به دست كارآگاهان داد.
«روح گل» در شكايت خود از آزار و اذيت و مزاحمت مردي به نام «نعمت ا...» خبر داده بود اما پس از آن كه كارگاهان از نعمت ا... بازجويي كردند دريافتند موضوع ديگري در ميان است.
روح گل نيز پس از آن كه دريافت حتي با شكايت هم نمي تواند روياي ازدواج با نعمت ا... را محقق كند لب به اعتراض گشود و پرده از راز جنايتي برداشت كه در آن به خاطر ازدواج با نعمت شوهرش را كشته بودند. روح گل اعتراف كرد با همدسي نعمت ا... شوهرش را مسموم كرده و به قتل رسانده تا بتواند با او ازدواج كند ولي اين قصه پايان ناخوشي يافته و ازدواجي نيز صورت نگرفته است.
پليس آگاهي اصفهان نيز پس از نبش قبر و انجام آزمايشات سم شناسي صحت اين ادعا را ثابت كرده است. دادرسي اين زن و مرد در دادسراي ويژه رسيدگي به جنايات در اصفهان در حال انجام است.

كشف راز يك شوهركشي
پس از آن كه راز ۲۶ ساله جنايتي در «چناران» خراسان برملا شد،معماي خفته اي نيز در كرمانشاه با اعتراف عامل جنايت حل شد. معماي قتل در كرمانشاه مربوط به ناپديد شدن اسرارآميز مردي دستفروش بود كه دو روز پس از آزادي از زندان، توسط همسرش مطرح شده بود.
پليس باتوجه به طرح شكايت از سوي همسر مرد مفقود شده وي را تحت كنترل نامحسوس قرار داد و بدين ترتيب با تحقيقات ديگري دريافت كه وي با مرد ديگري در ارتباط بوده و در زمان زندگي با شوهر اصلي اش نيز مرتباً با وي درگيري داشته است.
با اين سر نخ ها «قاضي سيمرغي» دستور بررسي و كاوش در خانه اين مرد را صادر كرد كه پليس نيز پس از حفاري سه متري از خانه مرد مفقود شده در نايلوني اسكلت استخوان هاي او را يافت. در حال حاضر هم همسر فرد مفقود شده (مقتول) و هم مردي كه احتمال همدستي با زن مقتول را دارد متواري هستند و كارآگاهان پليس كرمانشاه جست وجو براي دستگيري آنان را آغاز كرده اند.

معتادان در سال ۱۴۰۰
به مرز ۱۷ ميليون مي رسند
اگر برنامه هاي ستاد مبارزه با مواد مخدر كشور به نتيجه مطلوب نرسد، آمار معتادان كشور در سال ۱۴۰۰ خورشيدي از چهارونيم ميليون به ۱۷ ميليون نفر خواهد رسيد.
مديركل امور فرهنگي و روابط عمومي ستاد مبارزه با مواد مخدر با اعلام اين خبر به خبرگزاري دانشجويان ايران گفت: «مطابق آخرين تحقيق به عمل آمده ۹۰ درصد مردم ايران مواد مخدر را به عنوان يكي از سه بحران (فقر، بيكاري و مواد مخدر) فراروي كشور تلقي كرده اند و شوراي امنيت ملي كشور نيز مواد مخدر را به عنوان يك تهديد ملي معرفي كرده است.»
صرامي با اشاره به اين كه براساس برنامه ريزي انجام شده مواد مخدر در كشور بايد طي مدت سه سال ريشه كن مي شد در صورتي كه هيچ ريشه كني صورت نگرفته، گفت: «دستيگري دو ميليون و ۷۰۰ هزار نفر معتاد طي ۲۴ سال گذشته و وجود شش هزار نفر بيمار مبتلا به ايدز (HIV) عمق فاجعه سوء مصرف مواد  مخدر را در ايران نشان مي دهد.»
000792.jpg

۲۰ دانشجوي باربند سوار
۲۰دانشجو كه سوار باربند يك اتوبوس شده بودند بر اثر تصادف جان باختند. در يك تصادف در كشور پاكستان ۶۲ تن كشته شدند و اين تصادف لقب «بدترين سانحه رانندگي» را به خود اختصاص داد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران به نقل از خبرگزاري پي.تي. آي پليس پاكستان اعلام كرد: تيم هاي نجات كه شامل غواصان پليس و ارتش بودند ۲۸ جسد را در كانال تال، واقع در شهر مركزي بهاكار پاكستان كشف كردند.
گفته مي شود اتوبوس مذكور كه در حال سفر به بهاكار بود، بعد از بريدن ترمز جلو به داخل كانال تال سقوط كرد.
سوارشدن ۲۰دانشجو بر روي باربند اين اتوبوس باعث بالارفتن تلفات جاني اين حادثه شده است.

پژويي پر از اشياي عتيقه
ماموران پليس رودبار موفق شدند يك دستگاه پژو حامل اشياي عتيقه را توقيف كنند.
پليس در اين خودرو دو بشقاب منقوش ترك خورده قديمي، يك عدد مجسمه گاو سفالي، دو عدد كوزه شيشه اي كوچك، يك عدد پيه سوز قديمي از جنس مفرغ، سه عدد تيغه تبر مفرغي، شش قطعه شي فلزي قديمي كشف كنند.
گزارش مركز اطلاع رساني نيروي انتظامي حاكي از آن است كه راننده پژو به نام ناصر بازداشت شده و پرونده اي به همراه اجناس عتيقه تشكيل و تحويل مقامات قضايي شده است.

يادداشت
ايمني تفريحي پرخطر
پليس كوهستان
000798.jpg
سينا ارسطو
«پليس ويژه كوهستان» نيروي انتظامي پس از يك اجراي آزمايشي از جمعه گذشته به طور رسمي آغاز به كار كرد.
براساس برنامه ريزي پليس تهران اكيپ هاي متعددي از اين به بعد در روزهاي جمعه هر هفته روانه تفريحگاه هاي كوهستاني شمال تهران مي شوند تا ضمن ساماندهي انتظامي در اين نقاط خدمات ديگري نيز ارايه دهند.
در حالي كه جمعه گذشته سردار «مرتضي طلايي» فرماندهي انتظامي تهران با لباس شخصي از مسير كوهستاني «دربند» بازديد كرده تا ايستگاه آخر اين مسير كوهپيمايي كرد. اكيپ هاي پليس كوهستان نيز در مسير «دربند»، «دركه»، «توچال»، «دارآباد» و «كلك چال» به انجام وظيفه پرداختند.
از پليس كوهستان در راستاي تخصصي شدن پليس بايد استقبال كرد و اين كار بايد با تحقيق و استفاده از تجربه ديگر پليس هاي دنيا به خوبي انجام بگيرد. اما برخلاف اين پيش فرض به تجربه ثابت شده است پليس در هر منطقه اي كه خالي از ارايه خدمات بوده حاضر شده و به دنبال خود فضايي براي ارايه ديگر خدمات ايجاد كرده است. از طرف ديگر پليس به گفته يكي از سراكيپ هاي پليس كوهستان با اجراي اين طرح قصد دارد تعامل و صميميتي متفاوت با جوانان در اين تفريحگاه ها به وجود آورده و عملي كند.
از زمستان سال ۱۳۷۹ طرح پليس كوهستان در پيست هاي اسكي شمشك و ديزين اجرا شد اما به طور مستمر ادامه نيافت و اين در حالي است كه مدتي قبل در پيست اسكي ديزين در مسير «تله سي يژ» دو جوان كه براي تفريح آمده بودند، به دليل نقص فني از بالا سقوط كردند و دچار شكستگي شدند.
بحث پليس كوهستان در حالي مطرح شده است كه ما در تفريحگاه هايمان هيچ نيروي كمك رسان و خدمات رساني نداريم و از سوي ديگر هيچ طرحي تاكنون در پليس ما مطرح نبوده كه پليس امدادرساني هم ارايه كند.
بحث امدادرساني پليس از آن جا مطرح مي شود كه مي دانيم به واسطه ماموريت ذاتي اين نيرو و با توجه به امكاناتي نظير تلفن تماس ۱۱۰، پليس اولين نيرويي است كه از يك حادثه باخبر شده در محل حادثه حاضر مي شود.
پنج مسير كوهستاني شمال تهران از اين پس علاوه بر نيروهاي كلانتري هر حوزه با گروهي ده نفره از پليس كوهستان نيز ساماندهي مي شود اما اين در حالي است كه اين تيم ها هيچ يك آشنايي تخصصي با كوه و پليس كوهستان ندارد. اما همين حضور سبب شد تا طي هفته گذشته چند كودك گمشده به خانواده شان بازگردند و زني كه در مسير دربند دچار شكستگي كمر و سانحه شده بود، امدادرساني شود.
مسيرهاي كوهستاني شمال تهران كه همگي با برف قابل توجهي پوشيده و در برخي موارد يخ زدگي داشتند، براي مردمي كه عمدتاً با پوشش مناسب كوه نمي آيند پر از خطر است زيرا جواني كه به اين مسير آمده است با يك ضبط و مقداري خوراكي آمده تا ساعاتي را خارج از هياهوي شهر بگذراند و در ميانه راه درمي يابد كه كفش او مناسب راه نيست و در آن بحبوحه و شلوغي اگر حادثه اي برايش روي ندهد مجبور به خريد يخ شكني مي شود كه بايد به كفشش ببندد ولي براي خريدش برنامه ريزي نكرده است. اما پليس كوهستان ابداع خوبي است كه فرماندهي نيروي انتظامي مي تواند با بهره گيري از تجربه اجراي سه ساله اين طرح و نگاهي به ديگر پليس ها در راستاي تخصصي شدن خود از آن بهره ببرد.
اگر پليس بتواند ضمن استمرار اجراي اين طرح در تمام سال در جهت تخصصي كردن اين نيرو هم گام بردارد ما با يك تحول در خدمات رساني مواجه مي شويم و اين در حالي است كه سرگرد محمد باباخاني يكي از سراكيپ هاي پليس كوهستان مي گفت: «بايد اكيپ هاي پليس كوهستان ثابت باشند و اين طور نباشد كه هر هفته عده اي به كوه بيايند و هفته بعد عده ديگري. علاوه بر  آن اكيپ هاي ثابت اين كار بايد آموزش كوه ببينند.
با اين وصف نكاتي به نظر مي رسد كه پليس كوهستان مي تواند با به كارگيري و توجه به آن گامي مثبت و در عين حال بلند در اين راستا بردارد:
۱ـ اگر اكيپ هاي پليس كوهستان به طور تخصصي براي اين كار در نظر گرفته شوند و بتوانند امدادرساني و كمك هاي اوليه به مصدوم را بياموزند، مي توانند از صدمات ناشي از عدم امدادرساني به موقع به مصدومان جلوگيري كنند.
۲ـ اكيپ هاي پليس كوهستان فقط روزهاي جمعه در اين مسيرها حاضر و حداقل بايد ايستگاه هاي ثابتي در كوه داشته باشند يا اين كه در روزهاي ديگر حداقلي از اكيپ گشتي هايي در كوه و مسير مربوط به خود داشته باشند. چه بسا كه اتفاقي در نبود آنان روي دهد.
۳ـ ماموران پليس كوهستان بايد از آشنايي تئوري و عملي با كوه و جرايم قابل وقوع در كوهستان و خصوصيات آن برخوردار باشند و حتي از عمليات در كوه آموزش ديده باشند.
۴ـ ماموران پليس كوهستان در حال حاضر هيچ تجهيزات خاصي جز بي سيم ندارند در حالي كه بايد تجهيزات مناسب پليسي ـ كوهنوردي به همراه داشته باشند.
۵ـ پليس بايد برنامه ريزي مدوني در زمينه كوهنوردي بكند چه بسا با اشتغالزايي بتواند نيروهايي را جذب پليس تخصصي كوهستان كند.

جامعه
ايران
تكنيك
داستان
دهكده جهاني
كتاب
ورزش
هنر
صفحه آخر
|  ايران  |  تكنيك  |  جامعه  |  داستان  |  دهكده جهاني  |  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |
|  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |