دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۹۴
درحوالي كافه هاي گاندي
قهوه با طعم ادبيات
از عكاس، نويسنده، نقاش، شاعر، هنرمند، هنرگرا، هنردوست و ... همه را مي وتوان در اين كافه ها پيدا كرد، اگر صندلي خالي پيدا شود
002220.jpg
هركسي به روش خودش توي كافه شوكا حاضر است. از نسل هاي تمام شده محمود دولت آبادي را مي شود ديد و از نسل نيم قرني خود يارعلي هميشه هست و از جوان ها پيمان هوشمندزاده و از نوجوانان، بسياري از بي اسم ها. وقتي همه حاضرند يعني توكا به كافه نمي آيد و طرحش روي ديوار نصب شده و بيژن جلا لي نمي تواند بيايد و پلا كش روي ميز هميشگي اش مانده.
مهران ملكوتي 
سه تا ميز چهارنفره، يك ميز دو نفره و چهار پنج صندلي پشت بار. خب ديگه جا نيست.
البته اگر قدتان بلند باشد زياد مشكلي نداريد.
سلام آقاي قهوه چي، سلام دوست من. اگر چند بار رفته باشيد آنها هم شما را به اسم كوچك صدا مي كنند. روي يكي از صندلي هاي پشت بار چيزهاي زيادي براي ديدن وجود دارد. يك صندوق۳۰ER. 1Casioاحتمالا خيلي وقت است كه اين صندوق خراب است اما براي دخل، مثل خيلي از صندوق هاي خراب ديگر استفاده مي شود.بالاي دخل، عكس كليشه اي است و يك بورد چوبي كه رويش كارت هاي مختلف چسبانده اند. مثلا كارت موسسه فرهنگي بتهوون،  نگارخانه فلان، كتابفروشي بهمان، سمت چپ يك راديوضبط كه آدم را ياد آهنگRadio كوئين مي اندازد. رويش عكس ولاديمير مايكوفسكي هم هست به اضافه عكس يك كافه فرانسوي و يك كتابخانه قفسه اي چوبي كه همه اينها تويش جا مي شوند.
اين يكي راحتما يادتان باشد. مطمئنيم اگر نعلبكي قهوه ترك را با تصوير مسيح در وسطش ديديد كه قاب شده حتما دوست داريد قهوه سفارش بدهيد و فال بگيريد. خلاصه دكوراسيون اينجا به شكلي است كه حتما براي هر كسي يك جوري دوست داشتني خواهد بود. سقف چوبي با لامپ هاي صد و كركره هاي حصيري و بخاري گازي و دست آخر يك چراغ گازي ديواري كه مثل همه خانه ها در زمان جنگ بيشترين استفاده را داشته.يارعلي پورمقدم اينجا به شما قهوه گراني نمي دهد او از اينكه كافه اش يك پاتوق «تمام فرهنگي» به حساب مي آيد، خوشحال است.
خيلي سال است كه پور مقدم اينجاست؛ از سال۶۰ . نويسنده اي كه هميشه از پشت شيشه هاي قدي در كافه اش بيرون را نگاه مي كند. احتمالا قرار است هميشه يك نفر كه منتظرش است بيايد. اگر حوصله اش بيايد كه حتما يك گپ جانانه هم با شما خواهد زد.
كساني را هم هرازگاه خواهيد ديد كه حتما مي شناسيد، مثلا محمود دولت آبادي. او هرازگاهي به اين كافه مي آيد. البته هنرمندان زيادي هم اينجا مي آيند كه تابلوهاي در و ديوار، آنها را نشان مي دهد.
پلاك هاي مشتري هاي قديمي و مشهوري مثل بيژن جلالي نيز در اينجا وجود دارد.
خلاصه هر روز دوستداران اين كافه ها زيادتر مي شوند كه احتمالا به دليل پز روشنفكري نهفته در دروديوار است ، نه براي كيفيت خور دني هايي كه عرضه مي شود.
بعدازظهرها هم از كمبود جا و شايد هم نبود هوا، روي تراس سركوچه چهارم گاندي پراز آدم هايي است كه مشغول گپ زدن در مورد مسايل مختلف، كنار كافه شوكا هستند. توي اين پاساژ در كمركش خيابان گاندي، پر از كافه است . خلاصه اينجا يك پاتوق است براي هر سني كه هستيد.

جشن تولد اسفناج
002223.jpg
اين شخصيت محبوب كارتوني را ما هم به خوبي مي شناسيم. يك ملوان با هيكلي بامزه. ساعدهايي پهن كه رويشان علامت لنگركشيده شده، يك كلاه كوچك وپيپي كه در هيچ شرايطي آن را از دهانش بيرون نمي آورد.
اين روزها او دارد ۷۵ سالگي اش را تجربه مي كند.
ملوان زبل البته اسمي است كه ما ايراني ها روي او گذاشته ايم. بقيه دنيا او را با نام «پاپاي» مي شناسند. كسي كه با خوردن تنها يك قوطي اسفناج از پس هر چيزي بر مي آيد، بخصوص آن رقيب گنده بكي كه مدام هيكل گنده اش را به رخ او مي كشد. ملوان زبل، اولين بار در ۱۷ ژانويه ۱۹۲۹ توسط يك خالق كميك استريپ آمريكايي به نام «الزي سيگار» برصفحات روزنامهNew York Evening Journal ظاهر شد و بلافاصله توانست براي خودش، خالقش و روزنامه ايونينگ ژورنال شهرت و ثروت به ارمغان بياورد.
«پاپاي»، اول در كميك استريپ هاي الزي سيگار نقش اصلي نداشت اما تصاوير جذاب او با آن پيپ هميشگي اش، باعث شد تا خودش نقش اصلي درماجراها را بر عهده بگيرد. البته شهرت اصلي ملوان زبل بيشتر به سال ۱۹۳۳ باز مي گردد. زماني كه او براي اولين بار خود را بر روي پرده سينما به علاقه مندان نشان داد. پس از آن ملوان زبل به سرعت به تمام روزنامه ها وسالن هاي سينماي آمريكا راه پيدا كرد و تعداد داستان هايش هر روز بيشتر شد. آن قدركه تا سال ۱۹۳۸ عملا جاي ميكي موس را در سينماها گرفت و مردم ديدن ماجراهاي او را به ديدن ماجراهاي ميكي موس ترجيح مي دادند. درهمين سال ملوان زبل از سوي مجله «جهان انيميشن» مشهورترين شخصيت كارتوني آمريكا شناخته شد. با ظهور تلويزيون و رايج شدن آن درهمه خانه هاي آمريكا، ملوان زبل بار ديگر در دهه ۶۰ به اوج محبوبيت رسيد. كارتون هاي او در تلويزيون، از جمله پربيننده ترين كارتون ها بود ،طوري كه در چهار دهه بعدي بيشتر از ۶۰۰ كارتون از ماجراهاي ملوان زبل ساخته شد. ملوان زبل در سال ۱۹۸۰ به هاليوود رفت و در آنجا كمدين معروف آمريكا، رابين ويليامز نقش او را در يك فيلم سينمايي بازي كرد. در اين فيلم «شلي دووال» (همان بازيگري كه در فيلم درخشش ساخته استنلي كوبريك نقش زن جك نيكلسون را بازي مي كند) نقش نامزد قد بلند و لاغر ملوان زبل يعني «اليو اويل» بر عهده داشت. در سال هاي دهه ۶۰تا۹۰، كارتون هاي مختلفي از ملوان زبل به اروپا و بعد تمام كشورهاي دنيا صادر شد ودر بيشتر تلويزيون  هاي دنيا به نمايش درآمد. حالا بعد از ۷۵ سال، ملوان زبل يكي از شناخته شده ترين شخصيت هاي كارتوني  جهان است. در خانه سيگار (خالق ملوان زبل) مجسمه اي از او ساخته و نگهداري مي شود كه هدف از آن زنده نگه داشتن ياد خالق اين شخصيت محبوب كارتوني است كه تازه پا به ۷۵ سالگي گذاشته است.

صبح تا شب
جواد رسولي 
سينما
اگر امروز هوس كرديد برويد سينما و فيلم خارجي تماشا كنيد، اين انتخاب ها را داريد: دار و دسته هاي نيويوركي هنوز در سالن شماره يك سينما فرهنگ، البته در سانس آخر، روي پرده است. فيلمي كه در آن چند ستاره سينما مثل لئوناردودي كاپريو و دنيل دي لوئيس بازي مي كنند. فقط حواستان باشد كه قيمت بليت اين فيلم در سينما فرهنگ يك هزار و ۵۰۰تومان است. فيلم بالستيك را هم در سانس آخر سينما سپيده و فرهنگ ۲ مي توانيد تماشا كنيد. همينطور در تمام سانس هاي سينما آفريقا، ايران، رودكي و پيروزي. سينما شهرزاد هم فيلم فرمان را كه كوپال مشكوت كارگردان هندي ساخته، نمايش مي دهد و بالاخره سينما كريستال ۱ «چهارمين فرشته» را روي پرده دارد.
تئاتر
امروز چهارمين روز از جشنواره بين المللي تئاتر فجر است. اينها چند تا از نمايش هايي است كه امروز اجرا مي شوند:
تالار وحدت: نمايش «رابعه» به كارگرداني حسين سحرخيز، ساعت ۱۹، به مدت ۱۵۰ دقيقه.
تالار اصلي تئاتر شهر: نمايش «سرخاب» به كارگرداني اصغر خليلي، ساعت ۳۰:۱۹ و ۲۲ به مدت ۶۰ دقيقه.
تالار چهارسو: نمايش «زمستان» به كارگرداني هماروستا، ساعت۳۰:۱۹ و ۲۲، به مدت ۱۲۰ دقيقه.
تالار سايه: نمايش «تريلوژي وانيك» به كارگرداني سهراب سليمي، ساعت ۱۸ و ۳۰:۲۰، به مدت ۱۵۰ دقيقه.
تالار هنر: نمايش «بازي نامه فرود» به كارگرداني كوروش خزاعي، ساعت ۳۰:۱۵ و ۱۸، به مدت ۴۵ دقيقه.
تالار سنگلج: نمايش «در خانه عقربند» به كارگرداني ساجد قدوسيان، ساعت ۱۷ و ۲۰
تالار مولوي: نمايش «مي بوسمت و اشك» به كارگرداني محمد عاقبتي، به مدت ۴۵ دقيقه.
نمايشنامه خواني در كافه ترياي تئاتر شهر: «ناگهان...» به كارگرداني محمد ميرعلي اكبري، به مدت ۶۰ دقيقه.
كتاب 
ميان آن همه كتاب پائولو كوئيلو (كه البته طرفدارهاي خاص خودش را هم دارد)، نشر كاروان كتابي منتشر كرده به نام «چهار ميثاق» كه نويسنده اش يك سرخپوست است. يك بازمانده از سرخپوستان «تولتك» كه توي يك شهر مدرن در آمريكا زندگي مي كرده و حرفه اش هم پزشكي بوده اما بعد از يك تجربه تصادف اتومبيل كه او را تا نزديكي مرگ برده، تصميم مي گيرد دانش باستاني نياكانش را با دقت بخواند و نتيجه اين خواندن و تركيب كردنش با تجربيات زندگي خودش، كتابي شده به نام چهار ميثاق. كتابي كه سعي مي كند شما را به سمت زندگي بهتري راهنمايي كند و اين تلاش به نظر كاملا صادقانه مي آيد. خانم دل آرا قهرمان، اين كتاب را ترجمه كرده است.
همايش 
«گفت وگوهاي فرمانيه» نام سلسله جلسات و همايش هاي تخصصي است كه به پيشنهاد سفير ايتاليا در تهران در مورد مطرح ترين موضوعات روز، در محل اقامت سفير ايتاليا (فرمانيه) برگزار مي شود. اولين همايش از اين سري درباره معماري است و تعدادي از فيلسوفان، جامعه شناسان و معماران ايراني و ايتاليايي در آن سخنراني مي كنند. هدف همايش «يافتن ايده هاي نو براي معماران ايراني جهت غلبه بر شرايط مشكل  آفرين موجود ناشي از آسيب هاي عميق اجتماعي و اخيرا عواقب فاجعه بم» اعلام شده و چهر ه هايي مثل دكتر كامران افشار نادري، بهرام شيردل، رامين جهانبگلو، دكتر شايگان، مهندس كامران صفامنش و عباس قريب در آن شركت مي كنند. اين همايش از ۴ بهمن شروع شده و امروز آخرين روز آن است.
بازي 
سيزده، نام يكي از جديدترين و جذاب ترين بازي هايي است كه تازگي به بازار آمده. سبك اين بازي اكشن اول شخص است و گرافيك جالب و با مزه اي دارد. تصاوير بازي دقيقا شبيه داستان هاي كميك استريپ طراحي شده اند. شخصيت ها موقع حرف زدن روي سرشان حباب درست مي شود و صداها هم (مثل شليك يا حتي راه رفتن) توي حباب توضيح داده مي شوند. داستان بازي هم چيزي شبيه داستان فيلم تغيير چهره است. يك پليس در يك ماموريت سري بايد نقش يك تبهكار سابقه دار را بازي كند. اين تبهكار را پليس ها كشته اند اما خيلي از جنايت كارها و پليس ها موضوع را نمي دانند. پليس داستان در بخشي از ماموريتش شكست مي خورد و حمايت رئيس اش را از دست مي دهد. حالا شرايط كاملا به ضرر اوست چون هم پليس ها و هم تبهكارها مي خواهند او را بكشند. قضيه سيزده هم، به رتبه او در ميان آدم بد ها بر مي گردد.
تلويزيون 
نود، برنامه تاثيرگذار عادل فردوسي پور، مي تواند جزو جذاب ترين برنامه هاي امشب تلويزيون باشد. تحليل او و كارشناس هاي برنامه، درباره بازي هاي اين هفته ليگ كه تقريبا همه شان مساوي شدند شنيدني است. سريال ساعت ۱۹ شبكه ۵ يعني ديروز، امروز، فردا هم از برنامه هاي ديدني امشب است. روشن تر از خاموشي، داستان زندگي ملاصدرا، ساعت ۲۰:۲۲، از شبكه ۱ پخش مي شود و نقطه چين را هم مي توانيد ۱۵:۲۰ تماشا كنيد. شبكه ۲ ساعت ۱۹ مدتهاست سريالي پخش مي كند به نام «كارگران» كه آن را پرستو گلستاني كارگرداني كرده و بد هم از آب در نيامده. آخرين نكته اينكه، اگر پايه ياد گذشته ها و نوستالژي كودكي هستيد، ساعت ۱۵ امروز از شبكه ۲ يك قسمت از كارتون بلفي و لي لي بيت را تماشا كنيد. صبح تا شب خوبي داشته باشيد.

ستون شما
اوضاع بهراني 
«احتراما به عرض مي رساند، ۲هزارو۵۰۰ نفر از كاركنان قديمي مركز بهداشت شهرستان كهنوج و منوجان مورد غضب مسوولان دانشگاه علوم پزشكي كرمان قرار گرفته ايم و دستمزدمان را پرداخت نمي كنند. اگر اين نامه به دست شما رسيد خدا خيرتان دهد، چاپش كنيد.»
اين نامه با رونوشت به تمام مراجع ذي ربط روي ميز دبير تحريريه آمده. طفلك آدم هايي كه «بحران» را «بهران» مي نويسند. همان هايي كه ۱۴ ماه است حقوق نگرفته اند.
رسيد
شعري از شيرينعلي گلمرادي درباره بم، با عنوان «كفن باريده است آنجا» به دست ما رسيد. با تشكر.
دستمان نمك داشت 
مهسا شمس شعاعي اولين خواننده اي است كه براي دومين بار نامش در اين ستون مي آيد. ايشان در اين نامه پس از مشاهده اسمشان در «ستون شما» به شدت از ايرانشهر تعريف كرده اند. اصولا اين ستون شما نمك دارد!
كمين نكنيد
نامه اي از يك بازنشسته نيروي انتظامي براي برادران زحمتكش پليس راه: اغلب در جاده هاي كوهستاني نظير جاده هراز، چالوس، رشت يا فيروزكوه شاهد هستيم تعدادي از كاميون ها پشت سر هم حركت مي كنند و راه را براي عبور سواري ها غيرممكن مي سازند وچون حدود ۷۰ درصد جاده هاي كوهستاني داراي پيچ و خط ممتد است در نتيجه، عملا سبقت از اين كاميون ها غير ممكن مي شود و از طرفي برادران پليس راه در گوشه و كنار جاده كمين مي كنند يا بهتر بگويم مخفي مي شوند تا چنانچه هر يك از سواري ها از كاميوني سبقت گرفت بلافاصله جريمه شود كه اخيرا با قانون جديد، حداقل جريمه سبقت ۱۵۰ هزار ريال است. در اينجا سوال من اين است كه آيا در ساير كشورهاي جهان هم پليس راه در پشت پيچ ها مخفي مي شود؟ و آيا در شرح وظايف محوله پرسنل پليس راه، چنين مواردي پيش بيني شده است كه پليس راه در پشت پيچ ها كمين كند؟ آيا بهتر نيست كه برادران پليس راه كاميون ها را به نحوي هدايت كنند كه لااقل از هم فاصله بگيرند تا درموقعيت مناسب سواري ها بتوانند از آنها سبقت بگيرند؟ و... در خاتمه ضمن تشكر مجدد از مسوولان امر، اميدوارم مطلب بنده مورد توجه و بررسي و كارشناسي قرار گيرد تا در صورت تصويب دست اندركاران و طي مراحل قانوني، به مورد اجرا گذاشته شود. انشاءالله.

جام جهاني شيرين
يادش به خير، ۱۴ سال پيش، جام جهاني فوتبال در ايتاليا برگزار شد و كلي هم حال داد. آن موقع شايد فكر مي كرديم فوتبال تنها چيزي است كه برايش جام جهاني برگزار مي كنند. اما همين چند روز پيش در ايتاليا يك جام جهاني ديگر راه افتاده كه موضوعش بافوتبال خيلي فرق دارد اما به همان شيريني است. در شهر ريميني ايتاليا، رقابت هاي جهاني شيريني و كيك سازي در حال برگزاري است و فعلا قهرمان رشته كيك بعد از يك رقابت نزديك با ۱۴ كشور دنيا معلوم شده؛ ايتاليا ميزبان رقابت ها، جام جهاني كيك را برده و دارد تلاش مي كند در دو رشته ديگر هم قهرمان شود. داوران بخش شيريني پزي و بستني سازي هنوز برنده ها رااعلام نكرده اند و دارند آثار ۷۳۰ شركت شيريني پزي و بستني سازي را بررسي مي كنند. نمايشگاه اين رقابت جهاني با ۸۰هزار متر مربع فضاي اختصاصي تا چهارشنبه آينده ادامه دارد و وروديه اش ۳۱ يورو است.

۱۰۱ سال اختلاف
اختلاف سن اگر كم باشد نياز به ثبت ندارد. اگر هم جايي نوشته شد، فقط يك عدد معمولي است اما وقتي اختلاف سني ۲ نفر به ۱۰۱ سال برسد ديگر يك خبر معمولي نيست! بين خردسال ترين و مسن ترين زائر ايراني بيت الله الحرام در حج  سال جاري ۱۰۱ سال اختلاف سن وجود دارد.
خردسال ترين زائر ايران «سيد دارا گلشني۹ » ساله است كه از استان مازندران به عربستان اعزام شد و «علي ميرزا رجبي» از استان زنجان هم مسن ترين زائر است. او ۱۱۰ ساله است.

مردم
احمدرضا درويش
او حالا سازنده گران ترين فيلم تاريخ سينماي ايران است. همه چيز از نيمه نخست فيلم كيميا شروع شد و باران گلوله و آتشي كه آدم ها را محاصره كرده بود. درويش بعد از كيميا، سرزمين خورشيد را ساخت وحالا پس از چند سال دوري از پرده هاي اكران، درويش با فيلم «دوئل»، بازگشته كه يك فيلم جنگي ديگر است و اينطور كه مي گويند حدود يك ميليارد تومان خرج برداشته است. او با فيلمش در جشنواره فجر امسال حضور دارد و آنها كه فيلم را ديده اند، باز از تاثير صحنه هاي پر زد و خوردش حكايت مي كنند. اما اين وسط خبر جالب، شكايت كسي است كه ادعا مي كند درويش، فيلمنامه «دوئل» را از متني كه او چند سال پيش نوشته، بلند كرده است. جلب نظر كردن در اين مملكت، معمولا عاقبت خوبي ندارد

مرغ
اعدام مرغ ها در تايلند ادامه دارد. جرم آنها بيماري است. مردم نمي توانند مقابل وسوسه خوردن مقاومت كنند. پس چاره اي نيست، مرغ ها بايد بميرند. خبري كه جامعه مرغ ها را وارد بحران كرده اين است: «پسري در شهر بانكوك به بيماري  آنفلوآنزاي مرغي دچار شده و ژاپن واردات مرغ از تايلند را ممنوع كرده است.»
مساله اين است كه هيچ كشوري به اندازه ژاپن از طيور تايلند استقبال نمي كند. با اين حال وزير بازرگاني تايلند مي گويد اين ممنوعيت تاثير بلندمدت بر صادرات طيور اين كشور ندارد. تايلند چهارمين صادركننده مرغ در جهان و بزرگترين صادركننده آن در قاره آسيا است. براي كساد نشدن اين بازار مرغ هاي بيمار بايد بميرند و جايشان را به جوجه ها بدهند. اعدام مرغ هاي بيمار ادامه دارد.

محمد شوراني
واژه «پناهنده» شما را ياد چه كشوري مي اندازد؟ آمريكا، كانادا، گوآتمالا يا كشورهاي اروپايي؟ مي توانيد نقشه جهان را بگذاريد مقابلتان و حدس بزنيد كه يك ايراني چه كشوري را براي پناهندگي انتخاب مي كند. اما هرچه تلاش كنيد باز هم نمي توانيد حدس بزنيد كه كسي افغانستان را براي اين كار انتخاب كند! محمد شوراني شايد اولين كسي باشد كه به اين افتخار (!) دست يافته انگيزه اش از اين كار را نمي دانيم اما او پس از ۶ ماه و بعد از اينكه درخواست پناهندگي اش از سوي كميسارياي پناهندگان سازمان ملل رد شد، تصميم گرفت دست به اعتصاب غذا بزند. اين ۲۷ ساله ايراني كه در اقامتگاه مخصوص پناهندگان حضور دارد حتي براي تهديد مسوولان افغاني دست به خودكشي هم زده است. محمد شوراني هشدار داده كه اگر به درخواست اش رسيدگي نشود اين كار را تكرار مي كند. عشق او به افغاني شدن قابل ستايش است!

تهرانشهر
ايرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
زيبـاشـهر
طهرانشهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |