|
|
|
|
|
دختر ايروني ساخته محمدحسين لطيفي
فاقد ذوق و سليقه
|
|
پيمان شوقي
اگر كسي گمان مي كند نشانه هاي اصلي «فيلم فارسي» عبارتند از سياه و سفيد و موزيك انتخابي و كافه و رقاصه و جاهل و فروزان و بهروز، سخت در اشتباه است. حتي فقدان ظرافت هاي تكنيكي هم نمي تواند مهر ابطال بر فيلمي بزند. در اصل، آنچه كه به فيلم ها و جريان هاي سينمايي لطمه هاي جبران ناپذير وارد كرده و آن ها را به كل از دايره هنر خارج مي كند، فقدان تفكر در ساختار و محتواست.
خرده گرفتن از بي نظمي هاي جاري در تكنيك هاي اتخاذ شده براي مصور كردن فيلمنامه نوار متحركي چون «دختر ايروني» چقدر بي معناست ،در جايي كه بناي كار بر ساده انگاشتن بيننده و دودوزه بازي كردن از طريق تظاهر به نقد مناسباتي صورت مي پذيرد كه پديدآورندگانش خود تا پاي جان به آن اعتقاد دارند و اين اعتقاد ظاهراً با تاروپود هستي شان عجين است. نمي دانم چرا سازندگان اين فيلم اصرار داشته اند كه منادي نقد سنتها و رسومات شبه آئيني جامعه باشند، در حالي كه دستپختشان نشان مي دهد كه خودشان اتفاقاً حامل ارتجاعي ترين نوع ديدگاه اجتماعي در رويكرد به مسائل مبتلابه اجتماع هستند.
لطيفي و طهماسب در شاهكار قبلي شان «عينك دودي» هم با همين ديد به طرح داستان و انتقام كشي از جامعه نسوان پرداخته بودند ولي آنجا دستكم ظرافتهايي در طرح و گسترش پرده هاي ماجرا به چشم مي خورد كه «دختر ايروني» به كلي فاقد آن است. ضمن آنكه با انتخاب پايان باز براي «عينك دودي» تا حد زيادي از تحميل ديدگاه سازندگان به تماشاگر احتراز مي شد، ولي «دختر ايروني» اتفاقاً با يك حكم سر راست و محكم تمام مي شود و جايي براي چون و چرا باقي نمي گذارد. «دختر ايروني» حاوي اين پيام است كه «دختر ايروني» موجودي است خودخواه و خودمحور و لوس، كه تا عرش هم برود، باز هم محتاج «شوهر» و سايه بالاسر است. در همين حال لياقت يك شوهر بااحساس و معقول را هم ندارد و جز ضرب كشيده و كمربند، حرف حسابي سرش نمي شود. دهن لق و دهن بين است و... و البته در دروغ و دونگ و صحنه سازي و سوءاستفاده مادي و معنوي هم رو دست ندارد. مردها هم موجوداتي هستند اسير اين موجودات، حالا يا اسارت عاطفي و يا اسارت فيزيكي. ضمناً همه چيز و همه كس منادي يك فضاي مادي تا خرخره فرورفته و منجلاب است: آدم ها در برخورد با همديگر تنها ملاك را ميزان تمكن مادي مي دانند (فراموش نكنيد كه گره اصلي ماجرا با دسته چك رو كردن جناب علي شوتي شروع مي شود) و اين مسئله فراتر از گوشه و كنايه هايي كه در فيلمنامه به آن زده مي شود، در تاروپود اثر تنيده است. عشق هم كه معمولاً در آثار متعالي به عنوان عنصري پالاينده و رهاننده مطرح مي شود. اينجا حكم سريش براي جور كردن در و تخته را پيدا كرده. آدم ها هم تا جايي كه صاحب مال و منال و مكنت و دارايي اند، با ديدي ستايشگرانه و حق به جانب تصوير مي شوند. اما اگر تحصيلكرده و صاحب سليقه و حساسيت هاي عاطفي باشند، «شوت» و «شوتي» خوانده و تصوير مي شوند. (دقت كنيد كه رفتارهاي «علي شوتي» تا قبل از صحنه حساس دسته چك، نه تنها از طرف ديگر شخصيتهاي فيلم تحقير و مسخره مي شود بلكه اساساً زاويه ديد كارگردان و شيوه تصوير كردنش براي تماشاگران نيز بر اين تحقير صحه مي گذارند.)
جاي خوشوقتي است كه اعلام كنيم نه فيلمنامه فيلم از منطق و سير دراماتيك و شخصيت پردازي درست تبعيت مي كند و نه ساختار تصويري فيلم ذره اي پا را از فتورمان كردن قصه فراتر مي گذارد. سوپراستارها و ديگر بازيگران فيلم هم حضوري كليشه اي و گاه بلاتكليف دارند و در ساخت و پرداخت جزئيات ديگر براي قابل باور كردن فضاي فيلميك اثر هم نشانه اي از ذوق و سليقه ديده نمي شود.(فقط لطف كرده مجسمه بدريخت آخر فيلم را با ديگر دستاوردهاي هنري علي آقا كه در تمام فيلم در موردشان داد سخن مي رفت مقايسه كنيد تا به اوج ولخرجي گروه سازنده براي شكل دادن به نقطه اوج اثرشان پي ببريد) و اين همه از آن لحاظ جاي خوشوقتي دارد كه مصداق «كوزه و محتوياتش» را تداعي مي كند. در واقع به نظر مي رسد تمام تلاش اين گروه اداي دين و زنده كردن حال و هواي فيلم هاي فارسي قبل از انقلاب بوده و يا در خوشبينانه ترين حالت، امتحان فاكتورهاي موفقيت آنها؛ كه ظاهراً با استقبال پرشوري كه تماشاگر ايراني قرن بيست و يكم از اين دست پخت شور و شيرين كرده اند مي توان بر ذكاوت توليد كنندگان و مهارت متوليان امور- كه با ۲۵ سال هدايت و ارشاد اهالي سينما توانسته اند چنين تماشاگراني با اين درجه از سليقه تربيت كنند- آفرين گفت.
اما واقعاً جاي سؤال دارد: هم طهماسب و هم لطيفي در كارهاي تلويزيوني شان آفريننده و مدعي استانداردهايي فراتر از ابعاد رسانه بوده اند. توجه به شاخص هاي اجتماعي و عرفي موجود با نگاهي منتقدانه و تيزبين يكي از عوامل اصلي جالب نظر در كارهاي تلويزيوني هر دو به شمار مي رود. به بيان ديگر، هر دو علاوه بر بالا بردن مداوم استانداردهاي توليد تلويزيوني در ژانرهاي، «كودك»، «خانوادگي»، همواره درگير با مقوله محتوا ضمن پرهيز از ارائه كليشه اي ديدگاه هاي كليشه اي هستند. پس چه شده كه در سينما، به استقبال ابتذالي رفته اند كه حتي نامش هم وام گرفته از ترانه هاي مبتذل لس آنجلس است؟ آيا اين نوعي عقده گشايي و واكنش به بمباران ديدگاه هاي رسمي و شايد هم آموزه هاي جديد روانشناسانه و جامعه شناختي است؟ شايد هم حاصل شيطنتي است طنازانه با نگاه رسمي و ادعاهاي روزمره اي كه از تريبون هاي رايج جامعه ارائه مي شوند. در هر حال بايد بپذيريم كه «دختر ايروني» محصول متعادلي نيست و گريز به وادي ديگري وراي شناخت هاي مقبول جامعه مي زند. به همين دليل هم استقبال از آن مي تواند نشانه اي از تكثير اين عدم تعادل در اجتماع باشد و تمام نگراني ما هم از همين است.
|
|
|
سايه روشن هنر
تئاتر پارس اثر ملي شد
«تئاتر پارس» واقع در غرب خيابان لاله زار تهران، در فهرست آثار ملي ايران قرار گرفت.
به گزارش واحد اطلاع رساني سازمان ميراث فرهنگي كشور فكر برپايي نمايش به سبك تئاترهاي فرنگي از سال ۱۲۱۴ هجري قمري و همزمان با اولين مسافرتهاي ايرانيان به اروپا شكل گرفت .
ناصرالدين شاه كه در سالهاي ۱۲۹۰ و ۱۳۰۷ هجري قمري از فرنگ ديدن كرد، در بازگشت به ايران در سال ۱۲۸۳هجري قمري دستور برپايي تالار نمايش به سبك ايتاليايي را در مدرسه دارالفنون صادر كرد و آن را از طريق دري به اندرون قصر خود متصل كرد.
در سال ۱۳۱۰ه-.ق. اين سالن براي هميشه تعطيل شد و ۱۶ سال پس از اين تاريخ، نخستين گروههاي نمايش خصوصي شكل گرفتند.
در سال ۱۲۹۶ ه.ش شركت كمدي ايران به سرپرستي سيدعلي نصر تشكيل شد. تشويق هنر آموزان به تاسيس سالنهاي تئاتر و نمايش يكي از سياست هاي سيد علي نصر بود.
تاسيس سالن هايي چون تئاتر پارس، تئاتر ايران، مادام يري، تماشاخانه هنر، تئاتر دهقان و ... كه كمابيش به سالن نمايش تبديل شده اند در ادامه روند سياست سيد علي نصر بود كه طي سال هاي ۱۳۰۲ تا ۱۳۲۰ تاسيس شدند.
طبق نسخه خطي به جا مانده از فضل الله خان بايگان كه از بنيانگذاران تئاتر ايران و همكار سيد علي نصر بود كلنل علينقي وزيري پس از بازگشت از فرنگ در اسفند ماه ۱۳۰۲ ه-.ش هنرستان موسيقي خود را در طبقه همكف ساختمان تئاتر پارس افتتاح كرد و در پاييز ۱۳۰۳ه-ش كلوپ موزيكال را در طبقه اول اين بنا، راه اندازي كرد كه اين كلوپ موزيكال، تئاتر پارس كنوني است.
سينما تربيت افتتاح شد
همزمان با سومين روز از دهه مبارك فجر سينما تربيت در شهرستان جم از توابع استان بوشهر افتتاح شد.
اين سينما ظرفيت ۲۶۰ تماشاچي دارد و براي راه اندازي آن ۴۵۰ ميليون ريال هزينه شده است.
نمايشگاه كتاب و اسناد انقلاب اسلامي برگزار مي شود
نمايشگاه اسناد و كتب انقلاب اسلامي به مناسبت فرارسيدن بيست وپنجمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي تا ۲۲ بهمن در فرهنگسراي ورزش(بهمن) برگزار مي شود.
در اين نمايشگاه ۳۰ قطعه عكس سياه و سفيد از عكاساني چون باقر زرافشان، عباس فتحي، سعيد مرآت و ... كه تصاوير جهاد مردم در انقلاب اسلامي را به تصوير كشيده اند به نمايش گذاشته شده است.
همچنين كتاب هايي با موضوع هايي برگرفته از نهضت هاي فكري، انديشه سياسي، خاطرات و زندگينامه به نمايش گذاشته شده است.
|
|
|
پرويز پرستويي :
سينماي ايران براي جذب مخاطب به تنوع گرايي نياز دارد
پرويز پرستويي هنرمند عرصه سينما و تئاتر گفت : سينماي ايران همگام با انقلاب اسلامي رشد كرد و به بلوغ رسيد.وي افزود: صنعت فيلمسازي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بااستفاده از مضامين انساني وارزشي ، جايگاه خود را در جهان ارتقا بخشيد.
اين هنرمند گفت : براي حفظ جايگاه سينما و پاسداشت دستاوردهاي هنري بايد پويايي داشت و از سكون در اين حوزه پرهيز كرد.پرستويي ، كمال گرايي و بالندگي را از ويژگي هاي سينماي ارزشي برشمرد و تنوع گرايي را بستري براي پيشرفت و جذب مخاطب در اين نوع سينما عنوان كرد.
وي توضيح داد: توليد آثار كيفي و توجه به ظرفيت هاي بالقوه و بالفعل ، سينما را از ركود و نگراني هاي موجود كه با آن مواجه است ، خارج مي كند.
به گفته اين هنرمند، جشنواره فيلم فجر كارنامه ساليانه سينما و برآيند توانايي هاي حوزه فيلمسازي است كه تقويت و ارتقاي آن موجب غناي صنعت فيلمسازي خواهد بود.پرستويي خواستار تعامل جمعي سينماگران و دست اندركاران اين صنعت براي دستيابي به سينمايي پويا شد.
|
|
|
پيش شماره «شوكا» منتشر شد
|
|
پيش شماره ماهنامه هنري و ادبي شوكا در ۸۴ صفحه منتشر شد. عباس علي عزتي صاحب امتياز، مدير مسئول و سردبير «شوكا» است. عزتي در بخشي از سرمقاله اين شماره آورده است: ... پنج سالي طول كشيد تا ما به وصال اين محبوب برسيم، محبوبي كه مي گويند چندان هم مهربان نيست و رسيدن به او تازه اول كار است و ضامن خوشبختي و خوش روزي نيست... اسم اين شماره را پيش شماره گذاشتيم تا فكر نكنيد همه توان ما اين است ، براي بهتر شدن كمي فرصت مي خواهيم و كمي همراهي. همدلي هايتان خستگي و نوميدي را از ما دور خواهد كرد و با گشودن هر نامه اي باور خواهيم كرد كه شما نيز با ماييد.
در اين شماره شوكا مي خوانيم: جان بايكل كوتسيئو، مستعمره نشين عاري از لطافت، نقد و بررسي چهار اثر داستاني ج.ام. كوئسيئو، پي ير كثيف، اماياك، نيچه، هايدگر و كوندرا، پاپري (داستان كوتاه)، بررسي جنايت و مكافات و شب هاي سفيد داستايوفسكي، بيژن جلالي با آن مسافر يك روز تعطيل، پيوستن فروغ فرخ زاد به اصل روشن خورشيد، شعر، ترانه، عشق ورزي با چاقوي تيز (نقد فيلم جنايت)، عشق خبر نمي كند(نقد فيلم شب هاي روشن)،... نه اولين، اما بهترين (درباره مايكل كيمن)، يك قدم جلوتر را هم نمي توانيم ببينيم و گفت وگو با حميد حامي خواننده موسيقي پاپ.
|
|
|