در كجاي راهيم
از ابتداي ظهور جريان افراطي در جبهه دوم خرداد، گروهي از منتقدان دولت بر اين باور بودند كه اين جريان برخلاف آنچه مي نمايد، نمي تواند رهبري جناح دوم خرداد را در اختيار داشته باشد، زيرا سمبل دوم خرداد خاتمي است كه به دليل مشي اعتدالي خود توانسته است اعتماد ۷۰ درصد مردم را كسب كند؛ و ثانيا اين جريان به دليل ماهيت تندروانه و نداشتن تعادل رفتاري و زيگزاگهاي شديد در اتخاذ سياست هاي خود در وضعيتي است كه امكان برقراري يك تعامل سازنده با آن در چارچوب منافع ملي، رعايت مصالح عموم مردم و حفظ ساختار نظام وجود ندارد.
اين نظر در آن شرايط اولا براي نخبگان فكري جامعه اعم از مرتبطين با نظام حكومتي و يا ديگراني كه خارج از ساختارهاي رسمي نظام قرار دارند قابل پذيرش نبود و ثانيا اركان اصلي نظام نيز علي رغم دلمشغولي هاي خود از قدرت يابي جريان فوق الذكر، نظريه عدم امكان برقراري تعامل سازنده با آنان را باور نداشته، اميدوارانه مي كوشيدند تا به راهكاري براي تنظيم يك موازنه جديد در صحنه سياسي كشور دست يابند.اما در يك فرايند تقريبا چهارساله همه چيز تغيير كرد. اكثريت نخبگان دلسوز كشور كه تبعات سوءرفتار سياست زده و ساده انگارانه اين جريان افراطي را لمس نموده و بار سنگيني آن بر دوش جامعه را درك مي كردند به باوري ديگر رسيدند كه مبناي آن تقويت جريان هاي معتدل در جامعه بود. اركان نظام نيز رفته رفته و بالاجبار مقاومت خود در برابر نظريه ضرورت مقابله جدي با آنان را از دست دادند و در نتيجه شرايطي فراهم گشت كه سياست تسامح در برابر اين افراد هيچ پذيرشي نداشته باشد.
حال در برابر اين پرسش قرار داريم كه چرا اينگونه شد؟ براي يافتن پاسخ اين پرسش، شايد توجه به نكات ذيل مفيد باشد.هويت ملي - اسلامي مردم ايران ويژگي هايي دارد كه شناخت دقيق آنها بر هر سياستمداري ضروري است. مقدم داشتن منافع ملي برهر گرايش و منافع خاص، حفظ وحدت ملي در برابر بيگانه، پاسداري از مقوله هايي كه تشكيل دهنده اقتدار ملي اند، تدين ذاتي جامعه و برنتافتن هر حركتي كه مقدسات مذهبي را به چالش بكشد و...
آحاد مردم ايران هرگز خدشه بر اين مقدسات را برنمي تابند.
در اينجا بايد پرسيد كه آيا رفتار گذشته جريان افراطي در برابر اين مقوله ها چگونه بوده است.
به عنوان نمونه مي توان به مسئله پروتكل الحاقي اشاره كرد. يقينا همه مردم ايران كه به اقتدار كشورشان چشم دوخته اند، مشتاقانه درپي آنند كه به هر بهاي ممكن دستاوردهاي عظيم خود در دستيابي به بخش هايي از تكنولوژي هسته اي - و نه سلاح هسته اي - را حفظ كنند. از سوي ديگر كشور و نظام در معرض يك تهاجم سنگين بيگانه قرار دارد. مقتضاي عقل آن است كه در چنين شرايطي همه اركان نظام، نخبگان جامعه و آحاد ملت متحدانه در برابر بيگانه بايستند. اين سخن هرگز بدان معنا نيست كه جريانات مختلف نظرات خود را براي پيشه كردن درست ترين راه ارائه نكنند؛ بلكه منظور آن است كه در اين ميان منافع كم ارزش جناحي را مدنظر قرار ندهند و به بيگانه چشمك نزنند و براي آنان نامه ننويسند.
متاسفانه بررسي رفتار اين جريان افراطي نشان مي دهد كه نتوانسته استراتژي درستي را پيشه كند.
برخوردهايي اينگونه كه مصاديق آن بسيارند و افزون بر آنها عدم توجه به ساختار هويتي ملت ايران كه همواره وحتي پيش از اسلام دين گرايي و دين مداري نهاد آن را سرشته است، و حركت هاي ساختارشكنانه اي كه اصول نظام را به بازي گرفته بود زمينه ساز روي گرداني نخبگان جامعه از آنان و عدم مقبوليتشان در افكار عمومي گشت.اينك در آغاز فصل ديگري از شرايط سياسي در كشور هستيم كه به احتمال قوي صف بندي هاي جديدي را شكل خواهد داد. آرزوي قلبي ما اين است كه اين برادران عزيز در يك بررسي آسيب شناسانه مشي جديدي را پيشه كنند تا شرايطي مهيا گردد كه وجودشان در كنار ملت و نظام منشأ خدمات ارزشمندي باشد.
در انتخاباتي كه پيش رو داريم، قضاوت نهايي درمورد جريان هاي رقيب با مردم آگاه و هوشيار ايران است. اما تجربه انتخابات شوراهاي شهر بخصوص در تهران نشان داد كه كساني كه با مشي اعتدالي و نيت خالصانه خدمت رساني وارد صحنه رقابت شدند نه تنها در جريان رقابت پيروزي بدست آوردند بلكه در طول يك سال در صحنه خدمت نيز پيروز شدند و با اهتمام به عمل خالصانه مشكلات شهري مردم توانستند طبق نظرسنجي ها موقعيت و محبوبيت ممتازي در ميان مردم كسب كنند. اكنون نيز با استناد به همين تجربه مي توان حدس زد كه مردم كساني را كه اهتمام به اوضاع اقتصادي و توجه به خواسته ها و نيازهاي معيشتي را در سرلوحه كارهاي خود قرارداده و در تلاشند تا در عمل و نه گفتار، زمينه خدمتگزاري به مردم را براي همگان حتي مخالفان سياسي خود فراهم كنندترجيح خواهند داد .
|