يكشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۲۳
بازارچه خيريه بيماران سرطاني
شمعي براي نوروز
سعيده عليپور
003657.jpg
سرطان به سراغش آمد، اما همين بيماري ادامه راه را براي او روشن كرده بود. بهنام پسري از طبقه مرفه بود، فقر را نمي شناخت، بي پولي را حس نكرده بود، بيمار كه شد، درد مرموز او، گويي دريچه اي بود از دنياي رفاه او به دنياي فقرعده اي ديگر...

بخش سرطان بيمارستان شهدا، بيماران بي بضاعت سرطاني را با كمك هاي مردمي بدون در نظر گرفتن هيچ گونه محدوديت سني، مليتي، جنسي و ديني مورد معاينه رايگان قرار مي دهد.
آخرين شمعش كه فروخته شد، گويي ديگر وظيفه اش در دنيا تمام شده بود، چشم هايش بوي رفتن مي داد و پاهايش توان ماندن نداشت، عرق سردي روي تنش نشسته بود... شايد مارش «الوداع» فرشته مرگ بود كه نواخته مي شد... وقت رفتن بود...
به سر در بيمارستان شهدا تجريش كه مي رسيد، كنار تابلوي بيمارستان «شهداي تجريش»، تابلوي ديگري است كه روي آن نوشته شده «موسسه خيريه بهنام دهش پور» كه زير نظر بخش سرطان اين بيمارستان قرار دارد.
«بهنام دهش پور» نام پسري سرطاني است كه خود او به دليل مبتلا شدن به سرطان از دنيا رفت اما آنچه انجام داد به قول مادرش «شهلا لاجوردي» -رئيس هيات مديره خيره - او را براي هميشه جاويدان نگه داشت.
پسرك سن و سال چنداني نداشت كه سرطان به سراغش آمد، اما همين بيماري ادامه راه را براي او روشن كرده بود. بهنام پسري از طبقه مرفه بود، فقر را نمي شناخت، بي پولي را حس نكرده بود، بيمار كه شد و درد مرموز او، گويي دريچه اي بود از دنياي رفاه او به دنياي فقرعده اي ديگر...
پسرك سن چنداني نداشت فقط ۱۷ سالش بود، اما بارها گفته بود درد درد نداشتن كمتر از درد سرطان نيست. پسرك سن چنداني نداشت، اما خب، به راستي خوب فهميده بود كه «درد بي دردي علاجش آتش است.»
مادر بهنام مي گويد: «گرچه بهنام را ندارم، اما صدها بهنام ديگر دارم، آنهايي كه از درمان جواب مي گيرند و دوباره به زندگي باز مي گردند.»
آن درد مرموز كه به جانش افتاد هر چه كرديم درمان نشد، گويي سرنوشت ديگري در ميان بود.
بخش نيمه كاره بيمارستان شهدا هيچ چيز نداشت، بهنام بيمارستان هاي اروپا و آمريكا را تجربه كرده بود «كاش مي شد از درد و رنج اين مردم قدري كاست». پسرك اين آرزو را آنقدر با تمام وجود خواسته بود كه نشانه هايش را ديد.
وقتي بازارچه خيريه اي را كه توسط سفارت كانادا در تهران برپا شده بود را ديد ، با چند نفر از زنان نيكوكار به فكر برپايي چنين بازارچه خيريه اي براي بيماران سرطاني افتاد.
مادر بهنام مي گويد: «اولين بازارچه خيريه به صورت محدود در منزل ما برگزار شد كه البته با كمك دوستان بهنام، بعد هم كنسرت موسيقي و آخرين بازارچه كه با حضور خود بهنام برپا شد فروش شمع براي نوروز به نفع كودكان سرطاني بود، اما شب روز اول بهنام مرد...»
003660.jpg
بهنام دهش پور از آن جوان هاي پاكي بود كه وقتي دانست سرطان دارد همه زندگيش را گذاشت براي بچه هاي سرطاني و خودش رفت.

مادرش كه همه اينها را تعريف مي كند انگار خاطراتش را از اعماق وجودش بيرون مي كشم. با بغض مي گويد: «بيماري ديگر امانش را بريده بود.»
هيات مديره و اعضاي خيريه در بيمارستان به صورت رايگان فعاليت مي كند صبح تا شب. مددكاري، كتابخانه كودكان، كتابخانه علمي و آموزشي و ...
گرچه بزرگ تر از آن به نظر مي رسد كه عروسك بازي كند اما با اشتياق عروسك را بغل مي گيرد نگاهش كه مي كنم، انگار از سن و سالش خجالت زده شده باشد، عروسك را از خود دور مي كند، مادرش كه انگار وقتي حرف مي زند زار مي زند مي گويد: «غذا نمي خورد، دارو نمي خورد، خسته ام كرده، لب به هيچ چيز نمي زند.» ياور تومور مغزي دارد، ۱۶ سالش است با آن كلاهي كه سرش گذاشته مي خواهد موهاي يك خط در ميانش را بپوشاند. مادرش مي گويد: «به عشق اين خانم معصومه است كه مي خندد.» راست مي گفت، دست معصومه خانم را هم رد نكرد و آب ميوه را تا آخرش خورد.معصومه خانم مسوول كتابخانه كودكان بيمارستان است كه در طبقه سوم بخش سرطان بيمارستان شهداي تجريش كار مي كند او هم انگار به اين بيماران، وقتش را اهدا كرده است.
كتابخانه پر است از عروسك. كوچك و بزرگ، معصومه خانم يا خودش دوره مي افتد بين كودكان بيمار يا بچه ها خودشان مي آيند. سالن انتظار پر از آدم هايي است كه رمقي در چشمهايشان باقي نمانده است يا سر درگريبان دارند و به آينده مبهم خود مي انديشند يا با بغل دستيشان از مصائبي كه بر آنها گذشته صحبت مي كنند.
يا دخترشان بيمار است يا پدرشان يا پسرشان ياهمسرشان يا مادرشان يا ...
اكثرا انگار درد غربت هم دارند، «دوماه است... در تهران بدون پول، سرگرداني... درد» انگار جانش مي سوزد و مي گويد، لهجه كردي اش غليط است دختر ۲۰ ساله اش را آورده، سرطان خون گرفته است. «بچه هاي ديگرم شاكي هستند دو ماه است خانه نرفتم نديدمشان... زندگي ام به هم ريخته... ۲ميليون خرج كرديم... حالا باز هم خدا عوضشان دهد اينجا پولي از ما نمي گيرند...» پشت در نشسته اند تا به مدد مددكاران بخش كه آنها هم وقت خود را به اين بيماران اهدا كرده اند مدد شوند. خودم با اين بيمارها درمان شدم، وقتي به آنها روحيه مي دهم درد و رنج خودم را از ياد بردم اين را يكي از مددكاران گفت كه پس از مرگ شوهرجوانش در دنياي تيره و تارش با موسسه خيريه آشنا شد و حالا اينجاست، صبح تا شب تا شايد از آلام يك بيمار هم اگر بشود، كم كند. نقاهتگاه بيمارستان كمي آن سوتر از بيمارستان شهداي تجريش است يك سال پيش يك زن نيكوكار براي اسكان خانواده هاي بيماران و خود آنها كه دوره نقاهتشان را مي گذرانند، اهدا كرده است . كه ماهانه به طور تقريبي ۳۰۰ نفر در آنجا اسكان پيدا مي كنند.
مادر بهنام توضيح مي دهد: «اينجا صددرصد مستقل و تنها با كمك هاي مردمي اداره مي شود.»
بخش سرطان بيمارستان شهداي تجريش يك ساختمان نيمه كاري بدون تجهيزات بود كه با كمك هاي مردمي كه به وسيله بازارچه هاي خيريه و كمك هاي متفرقه، آن را به يك بخش استاندارد كه داراي بخش هاي مختلف اعم از سرپايي و بستري تبديل كرديم.
رئيس هيات مديره موسسه خيريه - دهش پور- ادامه مي دهد: «اينجا همه بيماران بي بضاعت بدون در نظر گرفتن هيچ محدويتي سني و جنسي و ديني تنها با كمك هاي مردمي دوره درمان خود را سپري مي كنند.»
هفته گذشته خيريه بهنام دهش پور هفتمين بازار خيريه خود را در يكي از سالن هاي نمايشگاه بين المللي برگزار كرد كه قرار بود پول فروش محصولات مختلف يا كرايه غرفه به غرفه داران به بيماران سرطاني بيمارستان شهدا اختصاص يابد. خيلي از چهره هاي آشنايي كه مي بيني از چهره هاي شهر سينما هستند رخشان بني اعتماد، گوهر خيرانديش و... يا فوتباليست ها.شهلا لاجوردي مي گويد: «بعد ازثبت موسسه در سال ۷۴ هر ساله جز سال ۷۹ و ۸۰ بازارچه به دليل پيدانكردن فضا براي برپايي نمايشگاه برگزار شد.
همه اعضاي هيات مديره خيريه خانم هستند و اين نكته جالبي بودگرچه خوب مي دانستم اكثر موسسات خيريه در دنيا را خانم ها مي چرخانند آن وقت حس كردم اگر دنيا دست خانم ها بود حتما خيلي آبادتر وزيباتر بود.»
ازدر بخش سرطان كه بيرون آمدم و پشت سرم را نگاهي انداختم روي سر در ورودي نوشته بود خدايا تو بر كار خيرم بدار. تصوير بهنام به خاطرم مي آيد.
دست تكان دادنش كه گويي ياري مي طلبيد...

تغيير نسل كارتون سازها و كارتون بازها
معصوميت از دست رفته
گوريل انگوري، باخانمان، بامزي ، رامكال، خانواده دكتر ارنست، لولك و بولك، پت و مت، پرفسور بالتازار، يوگي و دوستان، حالا از بيشتر اين كارتون ها خبري نيست و جاي آنها را انيميشن هاي كامپيوتري گرفته است. كارتون هاي فضايي با مضامين تخيلي كه معلوم نيست خير و شر كدام طرف قضيه است
003663.jpg
سميرا قشقايي 
قديما در كمد آقاي ووپي باز مي شد و يك عالمه وسايل ريز و درشت كه بين آنها يك تخته سياه كوچولو و گچ موجود است بيرون مي ريخت.
حالا در يك سفينه فضايي باز مي شود و يك آدم فضايي عجيب و غريب كه چند تا چراغ و سيم به آن وصل است از آن پياده مي شوند.
راستي كداميك را بيشتر دوست داريم؟
روزي روزگاري 
حتما سندباد و علي بابا يكي از شيرين ترين كارتون هاي دوران ما بچه هاي قديم را يادتان مي آيد. پسربچه اي اهل بغداد كه به همراه كلاغش اغلب سوار بر كشتي يا يك الاغ، تمام ماجراهاي زندگي اش را پشت سر مي گذارد.
اتفاقات جالب و شگفت انگيزي مثل پيدا كردن تخم يك دايناسور پرنده در جزيره، دعواي ديو آتش و يخ، مجسمه اسب بالداري كه شب ها به پرواز درآمده و مردم را به وحشت مي انداخت و گرفتار شدن در گودالي پر از الماس و يك مار دوسر، هرگز براي تماشاكنندگان خالي از لطف نشد.
بل و سباستين؛ كودكي كه با سگ سفيد و عظيم الجثه اش به دنبال مادري گم شده از گردنه هاي پيرنه واقع در رشته كوه هاي آلپ، كه از مرز سوئيس و فرانسه عبور كرده تا ماجراهاي جالبي را پشت سر بگذارد. مسافر كوچولو هم گل سرخ مغرورش را در يك سياره ترك مي كند تا دوستان جديدي را در كره زمين پيدا كند.
پلنگ صورتي نيز با قامتي بلند و باريك و سبيل هاي دراز براي به كرسي نشاندن خواسته هاي خود اصرار كرده و با موجود ساده و آرامي كه به رنگ آبي علاقه ويژه اي داشت رقابت مي كرد.
پسر شجاع با خانم كوچولو و خرس مهربون هم كه يا به دنبال يك گياه دارويي از كوه و دشت بالا مي رفت و يا با سه موجود خبيث و شيطان يعني گرگ، خرس قهوه اي و روباه زورآزمايي مي كرد.
رابين هود كارتون محبوب بچه ها كه هر سال عيد نوروز به هزارمين بار ديدنش مي ارزيد با چابكي و زيركي بي نظير خود سلطنت پرنس جان در كاخ باكينگهام را به سخره مي گرفت.
پينوكيو عروسك چوبي كه با ندانم كاري هايش دايم از گربه نره و روباه مكار رودست مي خورد و آخرسر هم به پاس قلب پاكش به يك انسان واقعي تبديل شد.نيك و نيكو دو زنبور عسل تپل مپل كه آخر نيكوكاري بودند و ماجراهاي گاليور با آدم  كوچولوهاي سرزمين لي لي پوت كه براي فرار از كاپيتال ليچ طماع براي به دست آوردن نقشه گنج گاليور به دوران گذشته باز مي گردد. كاپيتان ليچ كه با صداي دلهره آورش فرياد مي زد: «گاليور نقشه رو رد كن بياد.»
مهاجران هم داستان يك خانواده بي بضاعت انگليسي بود كه به سرزمين استراليا سفر كرده و در همسايگي مرد ثروتمندي به نام پتيول و سگ ترسناكش سعي در كاهش فاصله طبقاتي و بهبود وضعيت مالي خود مي كردند.
حتي آنت و لوسين بچه هاي كوه آلپ كه در يك رقابت بچه گانه موجب معلول شدن پاي برادر كوچك آنت يعني دانيل شدند. اتفاقي كه لوسين به نوعي در آن مقصر بود و آنت نمي توانست او را ببخشد و آخرش را هم كه مي دانيد.
تمام اين كارتون ها انعكاسي بود از تضاد رفتارهاي انساني و جنگ پايان ناپذير خير و شر. در اين كارتون ها يك شر و يك خير وجود داشت كه البته آخر و عاقبت به خير ختم مي شد.
الفي ابكينز، واتواتو، جيم بو، بارباپاپا، گوريل انگوري، باخانمان، بامزي قوي ترين خرس دنيا، رامكال، دهكده حيوانات، خانواده دكتر ارنست، تام و جري، لولك و بولك، پت و مت، پرفسور بالتازار، يوگي و دوستان، سايمون، هاكل بري فين، دور دنيا در ۸۰ روز، سنجاب كوچولو، ايكيوسان و موش كوهستان كارتون هايي بودند كه نه فقط بچه ها بلكه بزرگترها را به پاي تلويزيون مي كشاند.
حالا از بيشتر اين كارتون ها خبري نيست و جاي آنها را انيميشن هاي كامپيوتري گرفته است. كارتون هاي فضايي با مضامين تخيلي كه معلوم نيست خير و شر كدام طرف قضيه است و موضوع جنگ چيست. رويارويي كاراكترها اينبار نه در سطح كره خاكي بلكه در فضا و مابين ستارگان است.
دكتر محمد حسيني -روانشناس - معتقد است: «در اينگونه صحنه ها كه با جذابيت هاي كارتوني تلفيق شده است انسان ناظر و داور يك منازعه بي پايان است؛ منازعه اي كه بعدها انسان بخشي از آن خواهد بود.»
كدام خير كدام شر؟
ديجيمون، كاسپر ، مسافران فضا، كاراگاه كرس- ژله ها ، گروه نجات، ماسك، كاراگاه گچت، قصه ستاره ها، اسب تارا و پسر جنگل - دانياسورها همه كارتون هايي هستند با مضامين تخيلي كه خير و شر آن معلوم نيست. حتي مشخص نيست موضوع جنگ بر سر چيست؟ كارتون هايي با صحنه هاي اكشن بسيار كه هيچ نتيجه اخلاقي از آن نمي توان گرفت.
منوچهر محمدي، كارشناس ارتباطات مي گويد: «ساختار برنامه هاي كودك، دچار استحاله شده است كه البته نتيجه تغيير كاركرد رسانه هاست. رسانه ها در اين شرايط از موقعيت تبليغي برخوردارند و بيشتر كارتون ها فقط براي جذب مخاطب توليد مي شوند.
بازي هاي كامپيوتري كه اتفاقا مورد استقبال بسياري از مخاطبان است حالا در ميان كارتون هاي برنامه هاي كودك، جا باز كرده است. كودكان حق انتخاب كارتون را ندارند. برنامه  هاي عروسكي البته تا حدودي اين نوع كارتون ها را تعديل كرده است. تا آنجا كه بيشتر مخاطبان را به خود جذب كرده است. هر شبكه تلويزيوني نيز براي برنامه خود، نمايش هاي گوناگون عروسكي را به خود اختصاص داده است.
بهنام واعظي دانش آموز ۱۰ساله در مورد برنامه هاي كودك مي گويد:« كارتون ديجيمون خيلي قشنگ است. آدم هاي فضاي تبديل به حيوانات وحشي جنگلي مي شوند. من هميشه خودم را به جاي قهرمان داستان مي  گذارم، دلم مي خواست اين كارتون واقعي بود و من هم آنجا بودم.»
از او در مورد كارتون هاي عروسكي مي پرسيم مي گويد: «برنامه هاي عروسكي خيلي جذاب است اما همه كانال هاي تلويزيون همه اش برنامه عروسكي پخش مي كنند. وي در پاسخ به اينكه آيا برنامه هاي قديمي برنامه كودك و تلويزيون را ديده است يادآور مي شود:« بله خيلي خوب است اما بعضي وقت ها يك قسمت را چند بار تكرار مي كنند، البته برنامه هاي قديمي زياد نيست.»
پروين حسن پور دانشجوي رشته ادبيات مي گويد: «كارتون هاي زمان كودكي ما خيلي جذاب تر بود. با آنكه كودك بوديم، اما نتيجه اخلاقي هر برنامه را خوب درك مي كرديم. رابين هود را خيلي تكرار كرده اند اما هر بار كه آن را پخش مي كنند با همان علاقه آن را نگاه مي كنم.»
وي در مورد برنامه هاي قبلي و فعلي تلويزيون مي گويد: «در گذشته داستان هر كارتون مجزا بوده است و نتيجه در پايان همان قسمت مشخص مي شد اما حالا بايد آنقدر كارتون ها را پيگيري  كني تا شايد متوجه موضوع شوي.»
دكتر حسيني هم مي گويد:« منازعه خير و شرمربوط به تمام دوره  ها است و تنها مختص كودكان قديم و جديد نيست. كودكان امروزي با توجه به پيشرفت تكنولوژي بايد بيشتر با مفاهيم اخلاقي آشنا شوند. متاسفانه مسوولان صدا و سيما چند برنامه كارتوني را از ماهواره تقليد كرده وآن را در رسانه  ملي پخش مي كنند، بدون اينكه به تاثيرات آن توجه كنند.»
به نظركارشناسان ارتباطات، براي هر برنامه تلويزيوني يك شوراي ارزيابي وجود دارد تا مضامين برنامه هاي تلويزيون را كنترل و ارزيابي كند. تا در خصوص بروز احتمالي تاثيرات منفي از پخش برخي از كارتون ها جلوگيري شود.
البته به نظر مي رسد ساختار و ديدگاه اعضاي اين شورا به طور كلي نسبت به گذشته فرق كرده است.
يادش بخير
ما بزرگترها ديگر پاي كارتون هاي تلويزيوني امروز نمي نشينيم. دوست داشتن اين كارتون ها براي ما كه زماني نگاهمان به نل و پارادايز، رامكال، و ... عادت كرده است، بسيار دشوار است روزهايي كه مقابل تلويزيون آنهم به صورت دسته جمعي مي نشستيم تا همدلانه ماجراي هاچ زنبور عسل را پيگيري كنيم گذشته است. ديگر از ديدن داستان سارا كورو اشك از چشمانمان نمي ريزد. برنامه هاي امروز تلويزيون دل ما را هم سنگ كرده است.

تجمع دوباره مردم بم
فارس - عده اي از مردم بم در تجمعي اعتراض آميز نسبت به بي توجهي مسوولان در قبال پاسخگويي به سوالات و مشكلات خود اعلام كردند در صورت رسيدگي نكردن به مشكلات آنها، هفته آينده كفن پوش به خيابان مي روند.
در پايان اين تجمع، قطعنامه اي توسط معترضان در ۶ بند قرائت شد كه مفاد آن شامل درخواست تسهيلات بلندمدت با بهره كم، كمك هاي نقدي بلاعوض، استقرار سريع تر كانكس ها، پالايش جدي شهر از افراد غيربومي و به وجود آوردن يك مديريت مستقيم و هماهنگ در شهرستان بم بود.

تامين هزينه درمان مهدي فتحي از سوي شهرداري
ايسنا - بيمه و هزينه هاي حوادث غيرمترقبه هنرمندان همواره از دغدغه هاي اين قشر بوده است. شايد يكي از نكاتي كه در همان ساعات اوليه اطلاع از وضعيت مهدي فتحي بازيگر سينما و تلويزيون ذهن همه دوستداران او و هنر را به خود مشغول مي كرد، نگراني تامين هزينه هاي بيمارستان بود. اما اين بار كسي نگران نباشد،  شهرداري تهران همه هزينه هاي بيمارستان مهدي فتحي را مي پردازد. واعظي آشتياني، عضو هيات رييسه شوراي اسلامي شهر تهران گفته است: شهردار تهران به محض اطلاع از بستري شدن مهدي فتحي در بيمارستان دستور داد كه همه هزينه هاي درمان او توسط شهرداري تامين شود. كاش تشكل هاي صنفي هنرمندان هم به همين اندازه در مقابل مشكلات آنان احساس مسووليت مي كردند.

سال آينده هم كمبود بنزين داريم
ايسنا - ناصر رئيسي فر، رئيس انجمن صنفي جايگاه داران بنزين، نفت و انرژي گفت: قيمت ۸۰تومان براي بنزين، با توجيه هاي قبلي صورت گرفته و اثري در بهينه كردن مصرف آن ندارد و كمبود بنزين و واردات آن در سال آينده نيز به قوت خود باقي است.
وي افزود: يارانه بنزين بايد طوري پرداخت شود كه تمام سطوح و اقشار جامعه از آن بهره مند شوند.
رئيسي معتقد است اگر قيمت بنزين را به قيمت منطقه اي برسانيم مقدار زيادي از قاچاق آن كم مي شود كه نتيجه آن پايين آمدن سطح واردات بنزين است.

اشتغال بازنشستگان ممنوع
احتمالاً اين خبر براي بازنشستگان خوشايند نخواهد بود، اما صحت دارد.
اشتغال به كار بازنشستگان در موسسات دولتي و نهادهاي عمومي غيردولتي ممنوع شد. براساس مصوبه مجلس شوراي اسلامي، اشتغال به كار افراد بازنشسته و وزارتخانه ها، موسسات دولتي و كليه دستگاه هاي موضوع ماده ۱۱ قانون برنامه سوم توسعه، موسسات و نهادهاي عمومي غيردولتي و موسسات و شركت هاي وابسته و تابع آنها ممنوع شد.
استثنا اين بند، اشتغال به كار افراد بازنشسته با تصويب هيات وزيران است.

تهران، محرم و شهرداري
هيات هاي عزاداري تهران علاوه بر اينكه مي توانند تجهيزات عزاداري خود را با قيمتي مناسب از نمايشگاه تجهيز هيات هاي مذهبي تهيه كنند، اگر مجوز داشته باشند، مي توانند از شهرداري كمك نقدي هم دريافت كنند. احمدي نژاد شهردار تهران خبر داد كه شهرداري به هريك از هيات هاي عزاداري ۱۵۰ هزار تومان كمك مالي كرده است. تهران اين روزها هماهنگ با دهه محرم، سياه پوش مي شود. شهرداري تهران به منظور اشاعه فرهنگ عاشورايي پرده هايي هماهنگ با فضاي عزاي حسيني در شهر نصب خواهد كرد. احمدي نژاد مي گويد: «مديريت شهري وظيفه دارد، فضاي شهر را براساس مقتضيات زمان، همپاي مردم تغيير دهد، لذا پارچه هايي كه يادآور قيام حسيني است را در سراسر شهر نصب كرده است.»

نقشه پايگاه هاي اورژانس در اختيار مسافران
ايسنا - دكتر محمود اجل لوئيان رئيس اورژانس كشور از در اختيار قرار دادن نقشه محل استقرار پايگاه هاي اورژانس جاده اي به مسافران نوروزي خبر داد.
وي گفت: مكان هايي كه اورژانس جاده اي در ايام نوروز به هموطنان ارايه خدمت مي كند از ۲۷ اسفند تا ۱۵ فروردين ۸۳در اختيار مسافران قرار مي گيرند.
او افزود: از سال آينده به تمام مسافران جاده اي، در بدو ورود به جاده نقشه محل استقرار پايگاه هاي اورژانس را خواهيم داد. اين نقشه از طريق برخي سايت ها و صداوسيما نيز اطلاع رساني خواهد شد.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
سفر و طبيعت
طهرانشهر
عكاس خانه
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |  عكاس خانه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |