كلوت، در۴۰كيلومتري شهداد كرمان را مي توان قطب حرارتي كره زمين نيز به شمار آورد
كلوت آن منظره واحدي است كه از پشته هاي كلوخي در بيابان پديد مي آيد، و اينجا شهري است از كلوخ...
الف - ايلياتي
كلوت. هزار و صدكيلومتر دورتر از تهران؛ كوير، تاغ، گز، تپه هاي ماسه اي و شن هاي روان.
در ايستگاه راه آهن كرمان فرزانه نبي زاده، سرپرست گروه، تمام تلاش خود را به كار مي برد تا كسي جا نماند و يا گم نشود. قرار بود همه به كوير بروند. جايي كه خيلي ها به دنبال گمگشته اي در پس و پسله هاي ذهنشان مي گشتند تا چيزهايي از آن را با اين گستره خاكي بي انتها در برابرشان پيوند بزنند. كلوت.
كرمان تا شهداد صدكيلومتر. گرمترين نقطه دنيا در همين نزديكي است. شهداد تا كلوت ۴۰كيلومتر. حال اينجا كلوت است. قطب حرارتي كره زمين. همان شهر خيالي يا بزرگترين شهر كلوخي دنيا...
ساعت۶عصر ايستگاه راه آهن تهران مملو از مسافر بود. در راهروهاي قطار، اعضاي گروه طبيعت گردي درميان مسافران عادي، با كوله پشتي و تجهيزات به دنبال كوپه هاي خود مي گشتند. مقصد كرمان بود و پس از آن شهداد.
شهداد يكي از بخش هاي شهرستان كرمان است با وسعتي بيش از ۲۲هزار كيلومتر مربع در حاشيه غربي و يكي از مناطق كم ارتقاع( ۲۵۰متر از سطح دريا) مركز اين بخش، شهر شهداد است كه در شرق كوه هاي كرمان و بر روي جلگه آبرفتي «دره چهار فرسخ» (دره اي در غرب شهداد) بنا شده است.
قنات هاي قديمي و متعدد كه مهمترين منابع تامين آب اين شهر به شمار مي رفتند، نخلستان ها و باغ هاي مركبات و نيز آثار تمدن شش هزار ساله «آراتا»، از جمله قلعه هاي باستاني اطراف شهر از ديدني هايي است كه به راستي در طبيعت زيباي كوير، هر طبيعت دوستي را مسحور مي كند. تصوير برداري از مناظر چشم نواز اين منطقه هنگام طلوع و غروب خورشيد بسيار لذ ت بخش و يكي از سرگرمي هاي جذاب براي علاقه مندان كوير است.
صبح روز بعد سرپرست گروه در ميان اتوبوس ها، اعضاي تور را براي حركت به سمت كلوت فرا مي خواند.
در بيابان لوت و در فاصله چهل كيلومتري شمال شرقي شهداد و در مساحتي بيش از ۱۱هزار كيلومتر مربع(به عرض متوسط۸۰ كيلومتر و طول متوسط ۱۴۵كيلومتر)، ناهمواري هاي خاصي به نام كلوت ها وجود دارد كه بزرگترين عوارض طبيعي و كلوخي دنيا و نيز منحصر به فردترين عارضه كوير است كه از دور به شهري بزرگ مي ماند با ساختمان هاي كوتاه و بلند، كوچه پس كوچه هاي باريك و فراخ، گنبد و برج و ... و تمام نمادهاي شهري كه زندگي در آن جريان دارد. البته شهري وجود ندارد اما فرسايش شديد آب در بيابان، شهرهايي به وجود آورده كه به آن «بيابان هاي شهري» و يا «شهر خيالي» مي گويند.
در بيابان لوت، باران چندين سال در چند روز و يا چند ساعت مي بارد و اين ويژگي باعث تشديد فرسايش در خاك اين منطقه مي شود واين چنين دست زيباآفرين معمار طبيعت بي سنگ و رنگ و ... با خاك، شهري خلق كرده كه از ديدنش ساعت ها غرق در حيرت خواهي شد.
پس از بازديد از كلوت ها به عمق بيابان لوت مي رويم. بياباني كه ۸۰هزار كيلومتر مربع وسعت دارد. در قسمت شمالي آن كوهستان در بخش مركزي آن دشتي زيبا قرار دارد. مشرف بودن دو رشته كوه بلند به نواحي بياباني، تپه هاي ماسه اي فراواني به وجود آورده و كه از شمال شرق به جنوب غرب امتداد يافته و گاه ارتفاع آنها به ۴۰۰ متر مي رسد. اين عوارض جغرافيايي متنوع با گرمايي حدود۷۰ درجه براي علاقه مندان به سفرهاي ماجراجويانه ورشته هاي ورزشي همچون اسكي روي تپه هاي ماسه اي، اتومبيل راني، موتور سواري، بيابان پيمايي و ... جذابيت فراوان دارد.
قسمت بيروني بيابان لوت داراي پوشش گياهي و محوطه ۲۰ كيلومتري داخل آن به كلي فاقد حيات است. در منطقه اي به طول صد و عرض پنجاه كيلومتر نه تنها اثري از هيچ گياه و جانوري به چشم نمي خورد بلكه از وجود باكتري نيز نشانه اي ديده نمي شود و اين درست همان جايي است كه مي گويند به كره ماه شباهت دارد.
كمي دورتر، رودخانه شور كه از جنوب خراسان و سمنان مي آيد، با عبور از بافت هاي نمكي به بيابان لوت سرازير شده و جاده را سد كرده است. در مسير رود حركت مي كنيم. عمق رود به علت تبخير، كمتر و كمتر مي شود و در جايي آب شور به شكل دوغ در مي آيد و در نهايت در وسط بيابان به بلورهاي زيباي نمك تبديل مي شود كه هر كس حيرت زده از اشكال زيباي نمك، قطعه اي از آن را با خود به يادگار مي برد.
غروب دوباره به ميان كلوت ها باز مي گرديم. نور سرخ خورشيد از لا به لاي ابرها،زيباترين آسمان را به باشكوه ترين زمين پيوند مي زند. براي لحظاتي همه غرق در سكوت بيابان، خيره به آسمان مانده اند، كم كم خورشيد غروب مي كند و تاريكي بيابان را مي پوشاند و ستاره ها... .
روز بعد براي آشنايي با ييلاقات كرمان به سوي روستاهاي «هنزا» و«جهر» حركت كرديم. بيش از ۲۰ روستاي سبز و زيبا با آب و هوايي به مراتب معتدل تر و طبيعتي سبز و مردماني ساده و مهربان كه گروه گروه در كوچه پس كوچه ها و كنار نخلستان ها به تماشاي طبيعت گردان ايستاده بودند. اين روستاها به دليل قرار داشتن در دامنه هاي كوه هاي مركزي ايران از آب و هوايي متفاوت برخوردارند.
از كوه هاي اطراف و مشرف به روستا بالا مي رويم. سنگ هاي زيبا با نقوش رنگارنگ و گاهي سنگواره ها كه نشان از وجود دريايي بزرگ در گذشته هاي دور داشتند، باعث شده تا اعضاي گروه چشم به زمين بدوزند:
... و من تو را پيغام كردم از پس پيغام به هزار آوا
كه دل از آسمان بردار كه
وحي از خاك مي رسد...
چهارمين روز سفر در بازگشت و در مسير كرمان از روستاي «سيرچ» عبور مي كنيم، يكي ديگر از ييلاقات با صفاي كرمان و شهداد. با سرو قديمي و چندصدساله آن عكسي به يادگار مي اندازيم...
در بازگشت از اين سفر پرخاطره از كنار هر كوپه قطار كه مي گذرم، هر كدام از مسافران كلوت غرق در روياي آنچه ديده و بر او گذشته است، در گوشه اي آرام گرفته: يكي تار مي نوازد، يكي آواز مي خواند و ديگري آرام آرام اشك مي ريزد. جاي همه شما خالي بود.
عرياني، بي پيرايگي، هماني كه هستي و سپس آرامش. سكوتي بي مانند كه تو را به گستره اي عميق از هستي مي برد. جان جهان در آنجاست. دنيا دنياي تجسم است. دنياي فرم و فضا. هر يك از كلوت ها به شكلي در مي آيد.
يكي به شكل پيرزني كه با نگاه با تو سخن مي گويد، ديگري به شكل مسيح، آن ديگري اسبي بالدارو... اما آسمان؛ آسمان كلوت ها رنگ ديگري دارد. ابرهايي كه نور خورشيد در جان خود نشانده اند، ناگاه و بي هيچ دريغي برتو نور مي بارند و فكر مي كني كه نور تمام هستي تو را فرا گرفته است. كلوت ها و آسمانش هر لحظه رنگي ديگر دارد، لحظه اي پرواز مي كني و لحظه ديگر بر دريايي شناوري، هر كسي مي تواند به دورها برود، تا دورها و سفري ديگر آغاز كند.
كسي بود كه مي گفت: روحم را در آنجا گذاشتم و آمدم...